کتاب صوتی

پیوستاندازه
Audio icon معرفی کتاب «صهبای حضور»1.69 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ مقدمه معاونت پژوهش2.74 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ دعا4.74 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ مقدمه2.1 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه اول10.64 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه دوم8.4 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه سوم10.7 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه چهارم8.95 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه پنجم7.99 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه ششم7.29 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه هفتم7.18 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه هشتم9.35 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه نهم13.39 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه دهم6.92 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه یازدهم11.8 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه دوازدهم12.39 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه سیزدهم9.5 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه چهاردهم15.47 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه پانزدهم16.53 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه شانزدهم13.63 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه هفدهم12.31 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه هجدهم12.35 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه نوزدهم12.65 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیستم19.82 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌یکم14.48 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌دوم16.16 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌سوم8.62 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌چهارم14.08 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌پنجم11.32 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌ششم8.32 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌هفتم9.48 مگ

جلــسه نــوزدهـم

 

 

جلــسه نــوزدهـم

 

 

 

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَجَنِّبْنَا الْإِلْحَادَ فِی تَوْحِیدِكَ، وَالْتَّقْصِیرَ فِی تَمْجِیدِكَ، وَالشَّكَّ فِی دِینِكَ، وَالْعَمَی عَنْ سَبِیلِكَ، وَالْإِغْفَالَ لِحُرْمَتِكَ، وَالانْخِدَاعَ لِعَدُوِّكَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم؛ پروردگارا، به روح مقدس و مطهر محمد و آل محمد(علیهم السلام) درود فرست و ما را از آلودگی به پلیدی و شرک‌ورزی نسبت به خودت و سستی در ستایش و تمجیدت و شک و تردید در دینت، کوردلی در راه حق خویش و غفلت و بی‌توجهی نسبت به محرماتت و فریب دشمنت، شیطان رانده‌شده، ایمن دار.

موانع قرب به خدا

تقاضاهای امام سجاد(علیه السلام) در این فراز از دعا از خداوند متعال، انجام بهترین اعمال و عبادات در ماه مبارك رمضان با هدف درک مقام قرب و رسیدن به رضوان الهی است.

پیش‌از‌این گفته شد که برای دست یافتن به هر موفقیتی، عنایت و لطف الهی لازم است. علاوه بر این، موانعی را که در مسیر بهره بردن از این مواهب الهی پیش آمده است یا خواهد آمد، باید رفع و دفع کرد تا مانع مستفیض شدن انسان از فیوض ربانی نگردد. البته این، خود، توفیقی است که باید از خداوند تقاضا کرد. درخواست‌های امام سجاد(علیه السلام) در این فرازها از دعا از این سنخ است. حضرت ابتدا از خداوند درخواست دارند تا ما را به انجام اعمال و عباداتی موفق کند که باعث قرب ما به خداوند می‌شود و در ادامه، باز هم از خداوند، توفیق رفع و دفع موانع را خواستار شده‌اند.

از بیان امام سجاد(علیه السلام) و نوع درخواست ایشان از خداوند در این فراز از دعا، روشن می‌شود که حضرت، ما را به سه مرتبه از مسائل و به تبع آن، سه مرتبه از موانع برای رسیدن انسان به قرب الهی توجه داده‌اند؛ یعنی هر‌کدام از این مراحل و مراتب دارای آفات و موانعی است که حضرت برای نجات از شر این آفات و موانع، از خداوند متعال تقاضای کمک کرده‌اند.

در مرتبه اول، بخشی از این موانع، اموری است كه به اساسی‌ترین اعتقادات یعنی اصلی‏ترین پآیه سعادت بشر مربوط است. این امور اعتقادی، بنیادی‌ترین و ریشه‌ای‏ترین مسائل در ساختمان روحی و ایمانی انسان است؛ درست مانند ریشه‌های درختی تناور که حیات درخت بسته به حیات و زنده بودن آن است. به همین جهت، به این امور «اصول» یعنی ریشه‌‏ها گفته می‌شود. چراییِ تشبیه این‌گونه امور به ریشه درخت و اصول نامیدن آن، توجه به ویژگی‌های موجود در ریشه درخت است. ویژگی ریشه درخت آن است که اگر سالم باشد و مواد مُغذّی به درخت برساند، درختْ زنده خواهد بود. حتی اگر شاخ‌و‌برگ‌های درخت خشک شده و سوخته باشد، ولی ریشه سالمی داشته باشد، باز هم امید به سبز شدن مجدد آن هست. ولی اگر ریشه‌اش به‌كلی پوسیده شود یا سوخته و از بین رفته باشد، دیگر هیچ امیدی به حیات و سبز شدن و میوه دادن آن درخت نیست.

اعتقادات اصلی همچون توحید، شناخت صفات الهی، اثبات عدل خداوند، نبوت، معاد، و اعتقاد به امامت، ازجمله ریشه‌های حیاتی دین ماست. در میان این امور اصلی، ریشه‌ای‏ترین آنها كه ریشه اصلی است، توحید است. اعتقادات دیگر، جلوه‌ای از همان توحید است. توحید، اساس دین است. به بیان علامه طباطباییرضی الله عنه، اگر ما همه دین را خلاصه كنیم، در یك كلمه می‌شود «توحید» و اگر «توحید» را بسطش بدهیم، می‌شود همه دین.

بنابراین، قبل از هر‌چیز باید تمام تلاش‌ها معطوف به این اصلی‏ترین اعتقاد باشد

و آن را از هر گزند و انحرافی، سالم و زنده نگه داریم و موانع تحقق آن را برطرف سازیم. اگر توحید، سالم بوده و حیات داشته باشد، می‌توان سلامت دیگر اعتقادات را انتظار داشت؛ چرا‌که سلامت آن اعتقادات و سپس همه شاخ‌و‌برگ‏ها، از سلامت توحید سرچشمه می‌گیرد. اگر این اصل ضربه خورد و خشكید، سایر عقاید و شاخ‌و‌برگ‌های درخت دین نیز از بین خواهد رفت. ایشان در این مقام، اولین چیزی که درخواست کردند، این است: وَجَنِّبْنَا الْإِلْحَادَ فِی تَوْحِیدِكَ وَالْتَّقْصِیرَ فِی تَمْجِیدِك.

مصادیق الحاد در توحید

الحاد در توحید، بزرگ‌ترین مانع برای رسیدن به قرب خدای متعال است. مقصود از آن نیز هرگونه انحرافی است که در یك عقیده صحیح رخ دهد. الحاد گاه به‌صورت انكار خدای متعال و زمانی به‌صورت شریك قرار دادن برای او یا نسبت دادن برخی صفات نامناسب به او، بروز می‌کند. هر‌كدام از این موارد، نوعی الحاد و انحراف از مسیر حق است. هر نوع انحراف و کج‌روی از مسیر توحید، نوعی شرک و مانع شکل‌گیری توحید خالص است، مانند شرك در خالقیت یا شرک در ربوبیت. همچنین نسبت دادن هر صفت نادرستی به خداوند، نوعی انحراف از توحید است؛ چرا‌که در چنین صورتی، معرفت صحیح نسبت به خداوند متعال از بین می‏رود. مثلاً ما معتقدیم که خداوند دارای قدرت بی‌نهایت است و در قدرت، یکتاست. یکتایی خداوند به این معناست که خداوند متعال بر همه‌چیز قاهر است. همه‌چیز تحت هیمنه و تسلط اوست، بلكه همه‌چیز با اراده او، موجود و توانمند است. اساساً هیچ توان و قدرت مستقلی در غیر‌خداوند و خارج از حیطه قدرت مطلق و لایزال او وجود ندارد. حال اگر معتقد شدیم قدرت، تقسیم شده و بخشی از آن به دست دیگران است، پس قدرت خداوند، مطلق و بی‌نهایت نخواهد بود. وقتی قدرتی، نامحدود نباشد و شكسته و تقسیم شده باشد، طبعاً قابل شكست خوردن و مغلوبیت

هم هست. در این صورت، درواقع، صفت خدایی را از خداوند سلب کرده‌ایم؛ چون وقتی چیزی محدود بود، ممكن است چیزی كامل‏تر، بزرگ‌تر و قدرتمند‌تر از آن فرض شود. در این فرض، اگر خداوند را دارای قدرت محدودی فرض كردیم، فرض وجود قدرتی بالاتر از او نیز ممکن و متصور است. درنتیجه، قدرت خدا، قاهر نخواهد بود.

حضرت یوسف(علیه السلام)، خداوند یکتا را دارای قهاریت و قدرت مطلقه می‌داند. حضرت، خطاب به زندانیانی كه برای تعبیر خواب خدمت ایشان شرفیاب شده بودند، بعد از تعبیر خوابشان فرمود: یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّار؛(1) «ای دوستان زندانی من، آیا خدایان و رب‌های متعدد و متفرق بهترند یا خدای واحد قاهر و قدرتمند؟»

طبیعی است اگر به جای یک خدا، رب‌‏ها و خدایان متعدد باشند، طبعاً هر‌كدام دارای قدرت محدودی خواهند بود. وقتی قدرت، محدود شد، قابل شكست و مغلوبیت است و درنتیجه، دیگر الله صاحب قدرت و اختیار مطلق نیست. ما معتقدیم خداوند، موجودی است که اولاً صاحب قدرت است و ثانیاً قدرتش بر همه غالب است؛ به‌گونه‌ای‌که بالاتر از آن فرض نشود و همه‌چیز تحت سیطره اوست. همه ما‌سوی‏الله با اراده او موجود است. اگر اراده او نباشد، هیچ‌چیز نیست. همه‌چیز نابود است؛ که: «اگر نازی كند، از هم فرو ریزند قالب‏ها».

اگر فقط خداوند را واحد قهار بدانیم، می‌توانیم ادعا کنیم که علم بی‏‌نهایت، قدرت بی‌‏نهایت و جمال بی‌‏نهایت، كمال بی‌‏نهایت دارد و در یک جمله دارای همه خوبی‌‏ها در حد بی‏‌نهایت است. هرنوع تصوری از خداوند جز این باشد، الحاد و انحراف در توحید است. در این صورت، چون تمام صفات جلالیه و جمالیه‌ای كه


1. یوسف (12)، 39.

به خدای متعال نسبت می‏دهیم، فرع بر اعتقاد به یکتایی و قهاریت اوست، دیگر شناخت درست صفات خداوند ممکن نخواهد بود. چون اگر خداوند، واحد نباشد و قابل انقسام باشد، صفات او مانند صفات مخلوقات می‌شود و دیگر نمی‌تواند دارای صفات نامحدود باشد.

شناخت خداوند اگر آلوده به شرک باشد، شناختی ناقص و انحرافی است و در این صورت، نه خود خداوند و نه صفات علیای او مورد شناخت واقعی و صحیح قرار نمی‌گیرند. همچنین اگر خداوند و یکتایی او به‌درستی شناخته نشود و الحاد در توحید رخ دهد، تمجید و ستایش الهی نیز تام و کامل نخواهد بود؛ یعنی اگر ما در توحید، الحاد و انحراف داشته باشیم، نخواهیم توانست خدا را به‌درستی تمجید و ستایش كنیم و طبعاً خضوع و خشوع تام در برابر چنین خدایی محقق نخواهد شد؛ چرا‌که انسانِ منحرف از مسیر درست خداشناسی و اعتقاد توحیدی، عظمت الهی را درك نمی‌كند و ارزش پرستش، كرنش و خضوع و خشوع در برابر او را نمی‌شناسد،‌ و ممكن است به جای تحمید و تمجید و خضوع در برابر خداوند، به خدا اعتراض یا ـ العیاذ بالله ـ سركشی و بی‌ادبی کند.(1) یعنی مقام با‌عظمت خداوندی را حتی از مقام یک انسان معمولی هم پایین‌تر بیاورد؛ زیرا او به خدای واحد یکتایی که واجد تمام کمالات باشد، اعتقاد ندارد. او مشرک و معتقد به خدایان است. در پندار غلط


1. چند سال پیش سفری به هندوستان داشتیم. یك روز در یكى از شهرهاى هند، به همراه بعضى از دوستان و یكى از فضلاى هندى قدم مى‏زدیم. اتفاقاً هوا بارانى شد. در تابستان مناطق استوایی، باران‌هاى خاصى مى‏بارد. در این لحظه، یكى از هندوها كه از همان مسیر می‌گذشت، با قیافه گرفته‌اى، به زبان هندى چیزى گفت و رد شد. ما نمى‏فهمیدیم كه چه مى‏گوید. از آن برادر هندى كه همراه ما بود، پرسیدم: او چه مى‏گفت؟ ایشان خندید و گفت: او به خداى باران فحش مى‏دهد و مى‏گوید: زمانی كه باید باران بفرستى، نفرستادى. حالا باران مى‏فرستى؟

او، خدایان از عیوب منزه نیستند. پس خدایان نسبت به دیگر موجودات مزیتی نخواهند داشت و چه‌بسا چنین انسانی، صاحب‌اختیار خود را خدایانی می‌داند که در سرپرستی و هدایت وی با هم در نزاع و درگیری‌اند:

ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِیهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَرَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُون؛(1) خداوند برای کافر و مؤمن مثلی زده است. آیا شخصی که دارای ارباب‌های متعدد است که همه آن اربابان، مخالف یکدیگرند، با آن شخصی که تسلیم امر یک نفر است، دارای حال‌و‌روز یک‌سانی است؟ سپاس مخصوص خداوند یکتاست، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند.

بی‌شک، خدایانی که با هم به نزاع و درگیری برخیزند، وجودشان پر از نقص و عیب است. چنین خدایانی به‌هیچ‌روی سزاوار ستایش، پرستش، خضوع و خشوع نیستند. خداوند، در این آیه شریفه، حال خوش انسان موحد و یکتا‌پرست را با اوضاع وخیم و نگران‌کننده انسان مشرک و کافر به خداوند، به‌خوبی مقایسه کرده و با بیانی زیبا، زبان به ستایش گروه اول و نکوهش گروه دوم گشوده است. اقتضای اعتقاد توحیدی به خداوند یکتا، خضوع انسان در برابر او و منزه دانستن ساحت مقدس آن وجود یگانه از هر نوع احتمال نقص، قصور و كمبودی است. این همان تسبیح یا اولین مطلبی است که انسان در مقابل خدای متعال به زبان می‌آورد یا در دل می‌گذراند: یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأرْض؛(2) «همه آنچه در آسمان‌ها و زمین وجود دارد، تسبیح‌گوی خداوندند».


1. زمر (39)، 29.

2. جمعه (62)، 1. آیات مبیّن تسبیح موجودات برای خداوند در قرآن فراوان است. تقریباً در غالب سوره‌های قرآن به‌گونه‌ای به آن اشاره شده است. سوره‌هایی چون: رعد، اسراء، نور، حشر، جمعه، تغابن، ص، انبیاء، یس، زمر، غافر، فصلت، شوری، اعراف، حدید، صف، اعلی، آل عمران، طه، ق، فرقان، طور، مؤمنون، یوسف، نمل، قصص، صافات، زخرف، قلم، بقره، مائده، یونس، سبأ، توبه، نساء، انعام، مریم، نحل، روم، انسان، سجده و... .

انسان معتقد به خدای یکتا، آن ذات پاک را واجد همه كمالات و منزه و مبرا از هر عیب و زشتی و كوتاهی و نقصی می‌داند. هر‌چه از خوبی‏‌ها و زیبایی‌‏ها و كمالات تصور شود، تمام و کمالش در او هست. اگر در انسانی یا در موجود دیگری غیر از خداوند، خوبی، زیبایی و کمالی تصور شود، تنها رشحه‌ای بسیار ناقص و ناچیز همچون سر سوزن از قطره‌ای از یك اقیانوس بی‏‌نهایت كمال، به او رسیده است و آن‌همه آثار خوب بر آن مترتب می‌شود. زیبایی ظاهری فوق‌العاده و خیره‌کننده حضرت یوسف(علیه السلام) به‌گونه‌ای بود كه نگاه عده‌ای به چهره مبارک ایشان، آنان را مبهوت کرده بود. پس باعث شد به جای ترنجی كه در دستشان بود، دست‏های خود را ببُرند و بگویند: مَا هَـذَا بَشَرًا إِنْ هَـذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِیم.(1) حال‌آنکه زیبایی این بنده مطیع خداوند، نسبت به زیبایی خالق یکتا که خود، خالق تمام زیبایی‌های ظاهری و باطنی است، کمتر از قطره‌ای است در برابر تمام اقیانوس‌های عالم. همین نسبت در قدرت، علم و دیگر کمالات الهی نیز، صادق است.

بنابراین، اولین خطری كه متوجه انسان است، انحراف از توحید و به دنبال آن، سایر معارف اعتقادی است. درک و فهم غلط از خداوند و صفات نیکوی الهی، مستلزم گمراهی از مسیر و نیافتن هدف صحیح در طی طریق است؛ چرا‌که انسان منحرف از مسیر توحید، خداوند را ناقص می‌داند و صفات مخلوقات را صفات خدا می‌پندارد. درنتیجه، نمی‌تواند خدا را آن طور كه شایسته است، تمجید و ستایش كند. شناخت درست خدای یگانه و اعتقاد به او و صفاتش، انسان را با هدف، یعنی


1. یوسف (12)، 31.

قرب به خداوند یگانه، آشنا می‌کند. سپس به دنبال راه و روش صحیحی برای رسیدن به این هدف مقدس و متعالی، یعنی قرب به او و رضوان الهی است. به‌خصوص وقتی انسان دانست که عالی‏ترین كمال متصور برای یك موجود امكانی، كمالی است كه در سایه قرب خدا و به‌وسیله عبادت خدا حاصل می‌شود، تمام تلاش وی مصروف شناخت راه و روشی برای جلب رضایت او می‌گردد.

به همین جهت، اولین و مهم‌ترین درخواست امام سجاد(علیه السلام) از خداوند، پس از نثار درود و سلام به محضر شریف حضرت ختمی‌مرتبت و اهل‌بیت(علیهم السلام)، نجات و مصونیت از همین مهلکه است: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَجَنِّبْنَا الْإِلْحَادَ فِی تَوْحِیدِكَ وَالْتَّقْصِیرَ فِی تَمْجِیدِك؛ «پروردگارا، به روح مقدس و مطهر محمد و آل محمد(علیهم السلام) درود فرست و ما را از آلودگی به پلیدی و شرک‌ورزی نسبت به تو و سستی در ستایش و تمجیدت ایمن دار».

مرتبه دوم از موانع، مربوط به مراحل بعد از توحید و بعد از مسائل مربوط به اعتقادات، یعنی دین و شریعت است. برای دفع و یا رفع این موانع باید کاری کرد تا در هر امری از شناخت دین و تدین کاری کند که نتیجه‌اش جلب رضای حضرت حق باشد. در این مرتبه، انسان برای هدایت، به دین نیاز دارد و برای شناخت دین نیازمند دستگیری خداوند است.

انسان از بدو تولد، جاهل و نادان است. بعدها خداوند متعال با در اختیار  قرار دادن ابزار و اسباب علم و دانایی، او را در راه دانا شدن یاری می‌دهد: وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَالأفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛(1) «خداوند شما انسان‌ها را درحالی‌که هیچ نمی‌دانستید، از شکم مادرانتان به دنیا آورد. به شما گوش و چشمان و قلوبی عطا فرمود تا بلکه سپاسگزار وی باشید».


1.(نحل، 78).

در مضامین روایی نیز به این حقیقت تصریح شده که خداوند متعال، به دلایلی، بنیاد انسان‌ها را بر نادانی قرار داده است: لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَی بَنَاهُمْ بِنْیةً عَلَی الْجَهْلِ... .(1)

طبیعی است که انسان با این نقص‌ها و كاستی‌ها، توان شناخت همه‌ معارف الهی و دین و شریعت را ندارد. به همین سبب، خداوند متعال، او را به همین حال رها نکرده و از کمال لطفش، دین را از طریق انبیای عظام(علیهم السلام) برای بندگانش فرستاده است. از این پس، لازم‌ترین امر برای همه ما، تلاش برای شناخت درست این برترین نعمت، یعنی دین است. انسان باید وظایف خویش نسبت به خود، نسبت به خدای متعال و نسبت به جامعه و دیگر مخلوقات را به‌خوبی بشناسد تا در مقام عمل، به روشی كه مرضیّ خداوند است، عمل کند.

چه خوب است در طی این مسیر به بیراهه نرویم و دین را به‌گونه‌ای بشناسیم که انتخاب غلط نداشته باشیم. تا‌جایی‌که به صحت و درستی دین و رضایت و خواست خداوند در این انتخاب، یقین داشته باشیم. سپس تلاشمان معطوف شناخت تمام جزئیات دین شود و راه درست عمل کردن به دین را فراگیریم.

آفت این مرحله، شك و تردید در دین و دستورهای الهی است. نتیجه شک و تردید در دین، کوری دل و بی‌بصیرتی و درنتیجه، گمراهی است.(2) بصیرت و بیداری


1. عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی قَالَ: قُلْتُ لِعَلِیِّ ‌بن ‌الْحُسَیْن(علیه السلام) لِأَیِّ عِلَّةٍ حَجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ الْخَلْقَ عَنْ نَفْسِهِ؟ قَال(علیه السلام): لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى بَنَاهُمْ بُنْیَةً عَلَى الْجَهْلِ فَلَوْ أَنَّهُمْ كَانُوا یَنْظُرُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ لَمَا كَانُوا بِالَّذِینَ یَهَابُونَهُ وَلَا یُعَظِّمُونَهُ نَظِیرُ ذَلِكَ أَحَدُكُمْ إِذَا نَظَرَ إِلَى بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ أَوَّلَ مَرَّةٍ عَظَّمَهُ فَإِذَا أَتَتْ عَلَیْهِ أَیَّامٌ وَهُوَ یَرَاهُ لَا یَكَادُ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ إِذَا مَرَّ بِهِ وَلَا یُعَظِّمُهُ ذَلِكَ التَّعْظِیم (ابی‌جعفر محمدبن‌علی‌بن‌الحسین‌بن‌بابویه القمی الصدوق، علل الشرایع، ج1، ص119؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج3، ص15).

2. أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الأرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لا تَعْمَى الأبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ (حج، 46).

دل برای آن است تا انسان، حق و باطل را ببیند. حق را از باطل تشخیص دهد و راه حق را بپیماید و خود را از سقوط در مهلكه باطل حفظ كند. نور الهی را ببیند و به‌سوی آن برود. ظلمت را بشناسد و از آن اجتناب كند. متوجه خطرهای مسیر راهش باشد. راهزنان و دشمنان را شناسایی كند تا در دامشان گرفتار نشود. انسان زمانی از این خطرها ایمن خواهد بود که با بصیرت تمام، شناخت درستی از دین داشته و از هر نوع شک و تردید در دین و تزلزل در راه، دور باشد.

بنابراین، بعد از معرفت خدا و توحید، مهم‌ترین امر برای انسان، معرفت دین خداست. بصیرت نداشتن در دین و هر نوع شک و تردید در آن، حتی بعد از معرفت و شناخت خدا باعث می‌شود تا ما راه تقرب به او را پیدا نكنیم. درنتیجه، از رحمت بی‏نهایت و رضوان الهی در دنیا و آخرت، محروم باشیم. در چنین اوضاع نابسامانی ممکن است ادیان و شرایع نادرست و ساخته دست بشر به ما عرضه شوند و ما در محاصره آنها قرار گیریم و بر‌اثر نا‌آگاهی به بیراهه برویم و روشی را انتخاب کنیم که منطبق بر رضایت و خواست الهی نباشد.

امام سجاد(علیه السلام) با توجه دادن به این امر مهم که بزرگ‌ترین مانع و آفت برای انسان، شك در دین و تردید در راه رسیدن به قرب و رحمت خداوند است، از خداوند متعال درخواست می‌کنند که ما را از هر نوع شک و تردید در دین خود دور بدارد: وَجَنِّبْنَا... الشَّكَّ فِی دِینِكَ، وَالْعَمَی عَنْ سَبِیلِك؛ «پروردگارا، ما را از شک و تردید در دین خود و کوردلی در راه حق ایمن دار».

موانع دسته سوم، مجموعه اموری است که بعد از شناخت دین و در مقام بندگی خدا، در عمل، مانع رسیدن انسان به قرب الهی می‌شود. موانع پیشین، مربوط به

بینش انسان، گرایش‏های قلبی و اعتقادات او بود. اکنون و پس از طی مسیر صحیح و نجات از الحاد در توحید و شناخت درست دین و رهایی از شک و تردید در آن، مقام عمل است. انسان باید خود را برای مقابله با موانع مختلفی که در این مرحله ممکن است با آنها مواجه شود، آماده کند. هنوز شیاطین درون و بیرون انسان را رها نکرده‌اند و درصدد به انحراف کشاندن او در مقام عمل هستند تا از این طریق، انسان را از رسیدن به آن هدف والا و متعالی، یعنی قرب الهی بازدارند. آنچه در این مرحله مهم است، این است که انسان در مقام عمل باید قدر نعمت‌های الهی را بداند. امر‌و‌نهی‏ها و حد‌و‌مرزهای دین را محترم شمرده، حُرُمات الهی را بزرگ شمارد. همیشه مراقب باشد تا پا را از آن فراتر یا فروتر ننهد. اگر نسبت به این امور، كوتاهی و بی‏اعتنایی کند، خواه‌ناخواه در دام شیطان خواهد ‏افتاد و به هلاكت خواهد ‏رسید. هر نوع بی‌اعتنایی و غفلت و تغافل نسبت به حدود الهی، آفت این مرحله است. البته غفلت، گاه به‌طور طبیعی سراغ انسان می‌آید و انسان باید مراقب باشد تا گرفتار آن نشود، ولی بدتر از آن، غفلت تعمدی است که انسان به‌سبب بی‌اعتنایی به حقایق دین، خود را به غفلت مبتلا كند.

اهمیت مراقبه مستمر

ما برنامه زندگی خود را در شبانه‌روز به‌گونه‌ای ترتیب می‌دهیم که کمتر متوجه امور مربوط به حقیقت خود می‌شویم. از ابتدای صبح که از خواب بیدار می‌شویم، تا انتهای شب که می‌خوابیم، ساعات و دقایق بی‌شماری از عمر ما سپری می‌شود، ولی با‌این‌حال، کمتر مراقبیم تا خود را دریابیم و گرفتار امور بیهوده نشویم؛ از حدود الهی تجاوز نکنیم؛ گرفتار وساوس شیطان و خواهش‌های نفسانی نشویم؛ و متوجه اموری باشیم که مرضیّ خداست. بلكه بیشتر توجه ما به رفع نیازها و خواسته‌های غریزی‌مان معطوف است؛ خورد‌و‌خوراک، پوشاک، فراهم كردن وسایل زندگی،

پخت‌و‌پز، خرید و فروش، کسب و کار، درآمد مالی و مانند آنها، همه مدت عمر ما را به خود اختصاص داده است. انسان به‌گونه‌ای است که وقتی توجه وی به جهتی جلب شود، از امور دیگر منصرف می‌شود. وقتی تمام توجه انسان، معطوف به این امور رنگارنگ و مهیج شد، دیگر نمی‌تواند متوجه خداوند و حدود الهی باشد. اگر هم به این امور توجه داشته باشد، یقیناً بسیار اندک و ناچیز خواهد بود.

البته گاه كسانی به ما هشدار و توجه می‌دهند. به دیگر سخن، پیرامون ما بعضاً اشخاص و اموری غفلت‌زدا و بیدار‌کننده یافت می‌شوند و درواقع، خداوند این اشخاص و امور متعدد را برای بیداری و توجه ما قرار داده است، اما غفلت و بی‌توجهی به این امور باعث می‌شود تا این فرصت‌های بسیار مغتنم را نیز از دست بدهیم. بسیار اتفاق می‌افتد که صدای دل‌نشین صوت قرآن، گوش‌های ما را نوازش می‌دهد، اما به آن اعتنایی نمی‌کنیم و به‌راحتی از آن می‌گذریم و صدای دیگر را بر آن ترجیح می‌دهیم. شاید محضر صاحب‌دلی را درک کرده‌ایم. ای‌بسا، خداوند برای هدایت ما، او را بر سر راه ما قرار داده باشد، اما تغافل و بی‌اعتنایی عمدی ما و ترجیح امور بی‌ارزش دیگر باعث می‌شود از این فرصت استثنایی، محروم شویم؛ همان فرصتی که برخی افراد، با بصیرت و بیداری، بهترین بهره را از آن می‌برند و بار خود را می‌بندند و خود را به سرمنزل مقصود می‌رسانند. شاید بسیار اتفاق افتاده باشد که به‌خاطر دیدن یک فیلم، شنیدن یک خبر نه‌چندان مهم، ادامه یک گفت‌‌و‌گوی دوستانه، مطالعه، ورزش و...، فرصت بی‌نظیر نماز اول وقت را از دست می‌دهیم، و این در ‌حالی است که هر‌کدام از این امور، یعنی صوت قرآن، درک یك محفل نورانی و نماز اول وقت که ما بر‌اثر بی‌توجهی، به‌راحتی از آن محروم می‌شویم، خودْ غفلت‌زدا و هر‌کدام مآیه نجات است و گاه برای انسان به اندازه یک عمر عبادت می‌ارزد. این موارد از آن جهت اهمیت دارد و انسان را گرفتار می‌كند که انسان تعمداً خود را به بی‌اعتنایی و غفلت می‌زند و نمی‌خواهد متوجه شود.

بی‌اعتنایی به این امور مهم، باعث قساوت قلب انسان می‌شود و توفیق‌های بسیاری را از او سلب خواهد کرد. این گروه از انسان‌ها آرام‌آرام چنان سقوط خواهند کرد که حتی ـ العیاذ بالله ـ دوست ندارند اسم خدا را هم بشنوند: وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَة.(1)

سرّ این مسئله در آن است که وقتی انسان غرق لذایذ دنیا شد، به موجود هوس‌رانی تبدیل می‌شود که تمام ظرفیت دلش را در اختیار لذایذ دنیا قرار می‌دهد. او از هر‌چه مزاحم لذت دنیایی‌اش باشد، منزجر است. در مقابل، هر‌چه و هرکس هوس‌های حیوانی‌اش را ارضا کند، محبوب اوست. وقتی انسانی از روی عادت یا ملکه نفسانی، دائماً به دنبال هوس‌رانی و گناه باشد، اگر کسی یا چیزی، او را از این مسئله منصرف سازد و متذكر خدا كند، از آن چیز یا آن فرد، متنفر می‌شود، حالت اشمئزاز درونی پیدا می‌کند و از آن، گریزان خواهد شد.

درست در نقطه مقابل، آنان که دائم مراقب خود هستند و پروای خدا را دارند، و برای خداوند و احکام او حریم قایل‌اند و با دقت، مراقب انجام وظیفه بندگی‌اند، در موارد خطر به خدا پناه می‌برند و از او یاری می‌جویند. این گروه، آرام‌آرام دارای قلبی خاشع و مطیع در برابر خداوند می‌شوند و پس از مدت کوتاهی، با عنایات ویژه الهی، عشق الهی در خانه جانشان لانه می‌کند. وقتی بنده دل‌داده مولا شد، با شنیدن نام مقدس او، قلبش به تپش می‌افتد و تمام توجهش، معطوف او خواهد شد. حاضر است همچون ابراهیم خلیل(علیه السلام)، برای شنیدن نام مبارک و زیبای او، تمام سرمایه‌اش را هزینه کند تا باز هم نام نیکوی دوست و خلیلش، صفابخش جانش


1. زمر (39)، 45.

باشد.(1) فضلاً از اینکه بتواند جمال نورانی‌اش را نیز رؤیت کند؛ زهی سعادت. قرآن کریم، حالات خوش و وصف‌ناپذیر این بندگان مخلص خدا را این‌گونه بیان


1. ابراهیم خلیل(علیه السلام) فرستادند تا او و درجه عشق و محبتش را به حضرت دوست بیازمایند. جبرئیل را به‌صورت انسانی ناشناس بر بالای بلندایی دید که با صوتی زیبا و دل‌نشین، نام مقدس خداوند را این‌گونه سر داده است: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَالرُّوح. حضرت(علیه السلام) با شنیدن نام مبارک حضرتِ دوست از خود بی‌خود شد و به دنبال صدا، به آن بلندی روی نهاد. چه خوش گفت شاعر عارف که: «این مطرب از كجاست كه بر گفت نام دوست / تا جان و جامه بذل كنم بر پیام دوست»، «دل زنده مى‌شود به امید وفاى یار / جان رقص مى‌كند ز سماع كلام دوست»، «تا نفخ صور باز نیاید به خویشتن / هر كو فتاد مست محبت ز جام دوست». چندان هیجانی می‌شود که برای بار سوم از او می‌خواهد نام محبوبش را بگوید تا بقیه گله‌اش را به او بدهد. «چون یاد دوست بر دل عاشق گذر كند / او را هواى دوست ز خود بى‌خبر كند»، «عاشق تو آن شناس كه با یاد ذوالجلال / با عشق او ز عشق مجازى حذر كند». در این هنگام، ، خود را معرفی می‌کند و به ایشان عرضه می‌دارد که جَدیرٌ أن یَتَّخِذَكَ اللهُ خَلیلاً وَیَجعَلَ لَكَ فِى المِلَلِ وَالنِّحَلِ ذِكراً جَمیلاً. چه خوش گفت مولوی که: «قرض ده زین دولت اندر اقرضوا / تا كه صد دولت ببینى پیش رو»، «اندكى زین شرب كم كن بهر خویش / تا كه حوض كوثرى یابى به پیش». این حادثه دل‌نشین در نقلی دیگر چنین گزارش شده است: حضرت ابراهیم(علیه السلام) آمد و سلام داد و عرضه داشت: این گله عظیم از کیست؟ فرمود: مال خداوند است و در اختیار من. جبرئیل عرض می‌کند: آیا یکی از آن گوسفندان را به من می‌فروشی؟ می‌فرماید: نام مقدس خدا را بر زبان آور تا ثلث تمام گله را به تو بدهم... همین‌طور ثلث دوم و ثلث سوم... وقتی تمام گله و دارایی خود را در ازای شنیدن نام محبوبش به جبرئیل می‌بخشد، می‌گوید: اگر بار دیگر این نام مقدس را ببری، خودم نیز بنده‌ات خواهم شد. ناگهان خداوند خطاب می‌کند: كَیفَ رَأیتَ خَلیلى یا جِبرَئیل؟ قال: نِعمَ العَبدُ خَلیلُكَ می‌فرماید: من خلیل خدایم و آنچه را به کسی داده‌ام، پس نمی‌گیرم. خداوند تعالی به پیامبرش وحی می‌کند که: أن یَبیعَها وَیَشتَرِىَ بِثَمَنِها الضِّیاعَ وَالعِقارَ وَیَجعَلَها وَقفاً... (این واقعه مهم و شنیدنی در منابع مختلف به‌صورت‌های گوناگون نقل شده است. از‌جمله: اسماعیل‌بن‌مصطفی حقی، تفسیر حقی (روح البیان)مرتضی مطهری، مجموعه‌آثار، ج26 (آشنایی با قرآن)، ص292).

می‌دارد: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُون.(1)

بنابراین، شرط سالم ماندن در مقام عمل و انجام صحیح وظایف و تکالیف الهی، مراقبت دائم و توجه همیشگی به خداوند و زنده نگه داشتن یاد او در دل است. آفت این مرحله، غفلت، تغافل و بی‌اعتنایی است. به همین جهت، امام سجاد(علیه السلام) در این فراز از دعا به این آفت خطرناک اشاره دارند و از خداوند متعال برای نجات و رهایی از این مهلکه یاری می‌جویند: وَجَنِّبْنَا... الْإِغْفَالَ لِحُرْمَتِكَ، وَالانْخِدَاعَ لِعَدُوِّكَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم؛ «پروردگارا، ما را از غفلت و بی‌توجهی نسبت به محرمات الهی و گرفتار شدن در دام فریب دشمن رانده‌شده‌ات، شیطان، ایمن دار».


1. انفال (8)، 2. درباره این گروه از بندگان خداوند در فرازهای دیگر از آیات شریفه قرآن کریم، چنین آمده است: وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ (مائده، 83)؛ وَلا عَلَى الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلاَّ یَجِدُوا مَا یُنْفِقُونَ (توبه، 92) و... .