بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی(دامت بركاته)در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1386/09/21 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
إلهی لَیْسَ لِی وَسِیلةٌ إلَیْكَ إلاّ عِواطِفُ رَأْفَتِكَ، وَلا لِی ذَرِیعةٌ إلَیْكَ إلاّ عَوارِفُ رَحْمَتِكَ، وَشَفاعَةُ نَبِیِّكَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ، وَمُنْقِذِ الاُمَّةِ مِنَ الْغُمَّةِ، فَاجْعَلْهُما لِی سَبَباً إلی نَیْلِ غُفْرانِكَ، وَصَیِّرْهُما لِی وُصْلَةً إلَی الفَوْزِ بِرِضْوانِكَ،
مفاهیم جدیدی كه در این مناجات آمده و تقریبا مختص به این مناجات است مسئلهی وسیله و توسل است. میفرماید: خدایا من بیش از دو وسیله، برای وصول به تو و درك رضوان تو ندارم؛ یكی عواطف رأفت، و دیگری شفاعت پیامبر(صلی الله علیه السلام)
كلمهی وسیله را در كتابهای لغت این گونه معنا كردهاند: «وسل الیه وسیلة تقرب الیه بعمل او بشخص»، ما در ادبیات و عرف خودمان وسیله را تقریبا با اسباب مساوی میدانیم. به نظر میرسد در عرف محاورات عربی معنایی اخصّ مراد است.
بعضی از كتابهای لغت، فقط در مورد تقرب به خدا این كلمه را به كار بردهاند. ما هم در زبان فارسی به این معنا به كار میبریم؛ یعنی عاملی كه موجب تقرب به خدا میشود. در دو آیهی قرآن از كلمهی وسیله استفاده شده است. یك جا امر شده به اینكه، وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ1.؛ یك جا هم دربارهی وصف بعضی از بندگان شایستهی خدا میفرماید: یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ2. در این جا اگر معنای عامّی را برای وسیله در نظر بگیریم؛ وسیله هر چیزی است كه موجب تقرب به خدا میشود. به عبارت دیگر، وسیله تمام اعمال خیری است كه ما انجام میدهیم، چون اعمال خیر مقدمهای برای تقرّب به خداست. پس به این معنا، هر كسی هر كار خیری «قربة الی الله»؛ انجام میدهد و منظورش این است كه با این كار به خدا نزدیك شود، فقد توسل الیه بوسیلة. بندگان شایستهی خدا، هر كاری انجام میدهند برای این است كه آنها را به خدا نزدیك كند. هر كاری هم كه برای تقرب به خدا باشد، وسیله است. پس همهی بندگان خدا در تمام زندگیشان هر عبادت و كار خیری میكنند، وسیله است. این یك معنای عامی است برای توسل.
متناسب با این معنا هم این است كه، همهی اعمال خیر به توفیق الهی انجام میگیرد؛ یعنی اگر خدا ابزار كار خیر را در اختیار ما قرار ندهد (چه ابزارهای بدنی، چه ابزارهای فكری و علمی، و چه ابزارهای روحی و نفسانی)، كاری از ما ساخته نیست. هم چنین با داشتن این ابزارها، اگر راه خیر را ندانیم، و ندانیم چگونه باید از اینها استفاده كرد؛ یعنی ابزارهای علمی و معرفتی نداشته باشیم، باز راه به جایی نمیبریم، حالا چه این راهها را با عقل بشناسیم و چه با شرع. بعد از همهی اینها، باز هم برای اراده كردنش توفیق میخواهیم. خیلی وقتها انسان خیلی چیزها را میداند، توجه هم دارد، اما همتش نیست. باید یك آمادگی روحی، برای اقدام به انجام عمل خیر وجود داشته باشد و این باز حالتی است كه خدا باید لطف كند؛ مقدماتش هم از هر راهی باشد منتهی به خدای متعال میشود.
از جمله این وسایل هم وساطتی است كه انبیاء و اولیاء خدا دارند، و بالاتر از آن، كه همه به آن وسیله احتیاج دارند، وجود مقدس پیامبر اكرم(صلی الله علیه السلام) است؛ كه اذهان و پایهی شناخت و معرفت ما، بسیار كوتاهتر از این است كه میزان ومرتبهی نیازی كه به پیامبر داریم را بشناسیم و بفهمیم كه وجود مقدس ایشان چه نقشی در حیات و سعادت ما و سایر انسانها دارد! مراتبِ معرفتی هم كه نسبت به آن وجود مقدس پیدا میشود، بسیار متفاوت است؛ شاید امثال سلمان و ابوذر مقداری از آن را شناختهاند. اگر بگوییم آنچه ما از مراتبِ كمالِ آن وجود مقدس میفهمیم مانند قطرهای است از یك اقیانوس، سخن گزافی نگفتهایم.
از بركاتی كه وجود مقدّس پیامبر اكرم(صلی الله علیه السلام) برای امّتشان دارند این است كه، اگر كسی بتواند با ایمان از دنیا برود ، در صورتی كه معصیتهای او توسط توفیقهایی مثل توبه و اجتناب از كبائر آمرزیده نشده باشد، در قیامت به وسیلهی شفاعت رسول اكرم(صلی الله علیه السلام) آمرزیده میشود. یعنی در روز قیامت مؤمنی نمیماند كه با ایمان وارد محشر شده باشد، ولی وارد بهشت نشود. شافع انسان همان پیامبر خواهد بود؛ اما به شرطی كه ایمانش را تا آنجا سالم برده باشد! این آخرین مرتبه از رحمتهای الهی است كه به وسیلهی وجود مبارك پیامبر اكرم(صلی الله علیه السلام) شاملِ انسانهای دیگر میشود.
باید به این نكته توجه داشت كه خود پیامبر را چه كسی آفریده و به این مقام رسانده است؟ آیا جز این است كه او از مظاهر رحمت خداست؟ یكی از مقاماتی كه خداوند به پیامبر داده، «مقام الوسیلة»؛ است: وَ لَسَوْفَ یُعْطِیكَ رَبُّكَ فَتَرْضی؛3؛ آن قدر خدا به واسطهی وجود پیامبر اكرم (صلی الله علیه السلام) دیگران را میبخشد تا او خوشحال و راضی شود. ببینید او چه مقامی نزد خدا دارد كه رضایت او این قدر مطلوب خداست! شفاعت پیامبر البته یك مجرای فیض الهی است، ولی به هر حال، این مجرا غیر از مجاری دیگر است. به حسب محاسبات ظاهری، ما كسانی هستیم كه با انجام انواع عبادات، مستحق ثواب میشویم. مستحق هم به معنایی است كه باز خودش احتیاج به توضیح دارد. كسی كه از خودش هیچ استحقاقی ندارد، باز خداوند مهربان، حقی را برای او قرار داده است. آنها یك باب است كه انسانها بوسیلهی آن وارد بهشت میشوند، یك باب هم این است كه وقتی آن ابزار در اختیارشان نبود، به واسطهی شفاعت پیامبر وارد بهشت میشوند. به عبارت دیگر، جز رحمت الهی چیزی موجب تقرب ما و رسیدن به رضوان او و استفاده از نعمتهای بهشتی نخواهد شد، ولی آن رحمت گاهی از راه اعمال عبادی خود ما نصیب ما میشود و گاهی از راه شفاعت پیامبر اكرم و اهلبیت(علیهم السلام). از این دو منظر است كه دو راه پیدا میشود. از یك نظر، جز وسیله و توسل به خدا، راهی نیست، و از یك نظر هم جز شفاعت چیزی نیست، برای اینكه ما هر چه داریم به طفیل وجود پیغمبر اكرم(صلی الله علیه السلام) است. با توجه به این دو دیدگاه است كه میفرماید: برای رسیدن به رضوان تو، دو راه بیشتر نیست؛ یكی همان «عَواطِفُ رأفتك»؛ و «عوارف رَحْمَتِكَ »؛ است. بالاخره هر چه هست از آنجا باید بیاید. ما از خودمان چه داریم كه برای خودمان باشد؟! اگر عطیهی الهی نباشد، چه داریم؟؛
هر كسی میخواهد به قرب الهی نائل شود، و نمیتواند كه نخواهد! برای رسیدن به این مقام باید متوسل به این وسیله شود. این هم نكتهای است؛ كه هیچ كس نمیتواند چیزهای لذتبخش را دوست نداشته باشد. ممكن است كسی بگوید: لذتی را نمیخواهم؛ آن برای این است كه نمیداند لذت چیست. اگر میدانست، نمیتوانست نخواهد! آدمیزاد اگر یك خوبی را درك كند، به همان اندازهای كه درك میكند، نمیتواند نخواهد! هم چنان كه نمیتواند از عذابها و ناراحتیها، بدش نیاید. انسان باید ضعف خودش را در مقابل خدا درك كند. همه در زندگی خود مقداری از آن را تجربه كردهاند و میدانند. ما بر یك گرسنگی یا تشنگی یا بیماری، نمیتوانیم صبر كنیم، داغ عزیز دیدن مشكل است. همچنین است سختیها و مشكلات دیگر كه «لاتعد و لاتحصی». بنده كه اقرار میكنم هیچ كدام از اینها را نمیتوانم تحمل كنم! اگر خدا لطف كند و انسان را نگه دارد لطف اوست و الاّ ما خیلی ضعیفتر از این هستیم كه بتوانیم در مقابل این امتحانات صبر كنیم. از لحاظ معرفت نیز خیلی پستتر از آن هستیم كه مقامات اولیاء و انبیاء خدا را درك كنیم؛ چه رسد كه به آن برسیم. كسی كه خاك قبرش بعد از هزار و چهارصد سال - خاكی كه شاید دهها و صدها بار عوض شده باشد- بیماریهای لاعلاج را شفا میدهد، من و شما از این چه میفهمیم؟ این لطف و عنایت خداست كه این گونه بركات را به یك بندهای میدهد. این عنایت خداست كه آمرزش میلیاردها انسان را به طفیل رضایت یك بندهاش قرار میدهد. ببین آن بنده چه باید باشد! ای كاش این روزها در مدینه بودیم و توفیق عتبه بوسی مرقد آن حضرت(صلی الله علیه السلام) را داشتیم ولو اینكه نمیگذارند! اما دست كم خاضعانه اظهار ارادتی میكردیم.
برای انسان جز دو راه نیست؛ یا نسیمهای رحمت وزیدن میگیرد كه شامل حال او هم میشود؛ انّ لله فی ایام دهركم نفحات. گاهی انسان خودش هم خیلی دنبال كاری نرفته و چه بسا اصلاً قصدش را هم نداشته و مثلاً همراه رفیقش در مجلس سیدالشهدا(علیه السلام) شركت كرده است، اما آنجا نسیم رحمتی میوزد و شامل حال او هم میشود و او از آلودگیها پاك میشود و اوج میگیرد و از آن پستیها و كثافتها، به یك عالم نورانی و باصفا میرسد. این مصداق عَوارِفُ رَحْمَتِكَ، یا عَواطِفُ رَأْفَتِكَ؛ است.
یكی هم اینكه حتی اگر خودش هیچ همتی ندارد اما این اندازه لیاقت را در خودش حفظ كرده كه مشمول شفاعت پیامبر اكرم و اهلبیت(علیهم السلام) واقع شود. بنده كاش میدانستم و مطمئن بودم كه این لیاقت را دارم؛ و اگر دارم تا روز قیامت باقی میماند یا نه؟! بر سر من منت گذارند و بگویند: ای كسی كه مستحق خلود در عذاب هستی، به طفیل توجه و گوشهی چشم پیامبر رحمت(صلی الله علیه السلام) تو را نجات دادیم! نمیدانم كه این لیاقت را دارم؟! و به فرض اگر الان هم داشته باشم آیا تا آن زمان باقی میماند و میتوانم ایمانم را حفظ كنم؟! شبههها و شكهایی كه در طول زندگی برای انسان پدید میآید این ایمان را ضعیف میكند و گناهان باعث میشود كه دل انسان سیاه شود و لیاقت شفاعت را از دست بدهد.
باب رحمت، وسیع است اما آسیبها و موانع آن هم كم نیست! این است كه انسان همیشه باید بین خوف و رجا باشد. پس آنچه مایهی امید ما است، یكی این كه نسیم رحمت الهی بوزد و شامل حال ما شود؛ یكی هم اینكه شفاعت پیغمبر اكرم و اهلبیت(علیهم السلام) شامل حال ما شود.
یك معنای شفاعت، به همان معنای معروفش است كه طبق آن روایتِ متّفق علیه بین الفریقین است كه میفرماید: ادّخرت شفاعتی لاهل الكبائر من امّتی؛4؛ من شفاعتم را برای اهل كبائر ذخیره كردم. آنهایی كه فقط مرتكب صغیره شده باشند، با همان اجتناب از كبائر بخشیده میشوند؛ الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ،5؛ یا اگر كسانی مرتكب كبیرهای شده باشند، سپس توبه كنند، باز به واسطهی توبه آمرزیده میشوند. اگر هیچ كدام از اینها نبود؛ اما با ایمان از دنیا بروند؛ ادّخرت شفاعتی لاهل الكبائر من امّتی؛ شفاعت پیامبر(صلی الله علیه السلام) شامل حال آنها میشود.
اما شفاعت یك معنای دیگر هم دارد، كه نهتنها مؤمنین و گناهكاران و اهل كبائر به آن محتاجاند، حتی انبیاء هم به آن شفاعت نیازمندند. آن شفاعت دیگری است و معنای دقیقتر و لطیفتری دارد كه توضیح آن مجال دیگری میخواهد.
إلهی لَیْسَ لِی وَسِیلةٌ إلَیْكَ إلاّ عَواطِفُ رَأْفَتِكَ؛ خدایا من وسیلهای به سوی تو ندارم، مگر عواطف رأفت تو. عواطف را ما به یك معنای خاصی استعمال میكنیم كه یك معنای روانشناختی است، ولی منظور از عواطف، تنها این نیست. عواطف، یعنی میل. وقتی رأفت خدا، به طرف انسان توجه پیدا میكند، میل پیدا میكند، آن میشود «عاطف الرأفة». اصل عطف به معنای میل است. انسانی كه با عاطفه است میل دارد كه به انسان دیگری خدمت كند.
وَلا لِی ذَرِیعةٌ إلَیْكَ إلاّ عَوارِفُ رَحْمَتِكَ. عوارف هم جمع عارفه است. آن هم به معنای «عطیّه»؛ است. به آثار رحمت میگویند: عوارف رحمت. به هر حال وسیلهای كه ما داریم تا به تو برسیم از خود ما نیست. یا نسیم رحمت توست كه وزیدن بگیرد و به طرف ما مایل شود، یا شفاعت پیامبر(صلی الله علیه السلام) است، و گرنه ما از خودمان چیزی نداریم كه از آن استفاده كنیم و به طرف تو بیاییم. اگر چیزی هم داشته باشیم همان است كه تو دادهای. آن هم میشود، رحمت و رأفت تو.
فَاجْعَلْهُما لِی سَبَباً إلی نَیْلِ غُفْرانِكَ،؛ اكنون كه غیر از این دو چیز، چیزی نداریم، پس این دو را وسیله قرار بده تا به مغفرت تو نائل شویم. شاید هم یك عنایتی باشد به اینكه، این دو تا باید با هم باشد، چون شفاعت پیامبر(صلی الله علیه السلام)، وقتی شامل حال مؤمن میشود، كه استعدادش را حفظ كرده و استحقاقش را پیدا كرده باشد؛ كه آن هم بدون عواطفِ رحمت الهی نمیشود. یعنی اول باید نسیم رحمت الهی شامل حال انسان بشود تا استعداد شفاعت پیدا كند؛ سپس شفاعت هم به او برسد. آن وقت است كه نجات پیدا میكند. شاید اینكه میفرماید: «فاجعلهما»، برای این است كه این دو تا باید با هم باشد. هیچ كدام به تنهایی كفایت نمیكند؛ گو اینكه به یك معنا شفاعت هم، رحمت الهی است.
وَصَیِّرْهُما لِی وُصْلَةً إلَی الفَوْزِ بِرِضْوانِكَ؛ و این دو را وسیلهای قرار ده تا به رضوان تو نائل شویم. ان شاء الله خداوند بر ما منت گذارد و استحقاق شفاعت پیامبر و ائمه معصومین(علیهم السلام) را به ما عنایت بفرماید.
1. مائده / 35.
2. اسراء / 57.
3. ضحی / 5.
4. بحارالانوار، ج 8، ص 30، باب 21.
5. شوری / 37.