«یا أَباذَرٍّ؛ وَلَوْكانَ لِرَجُل عَمَلُ سَبْعینَ نَبِیّاً لاَسْتَقَلَّ عَمَلَهُ مِنْ شِدَّةِ ما یَرى یَوْمَئِذ. وَ لَوْأَنَّ دَلْواً صُبَّ مِنْ غِسْلینِ فى مَطْلَعِ الشَّمْسِ لَغَلَتْ مِنْهُ جَماجِمُ مِنْ مَغْرِبِها. وَلَوْ زَفَرَتْ جَهَنَّمُ زَفْرَةً لَمْ یَبْقَ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَلانَبِىٌّ مُرْسَلٌ إِلاّ خَرَّجاثِیاً عَلى رُكْبَتَیْهِ، یَقُولُ: رَبِّ نَفْسى نَفْسى، حَتّى یَنْسى إِبْراهیمُ إِسْحقَ، یَقُولُ: یارَبِّ أَنَا خَلیلُكَ إِبْراهیمُ فَلاتَنْسَنى.
یاأَباذَرٍّ؛ لَوْ أَنَّ إِمْرَأَةً مِنْ نِساءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَطْلَعَتْ مِنْ سَماءِ الدُّنْیا فى لَیْلَة ظَلْماء لاََ ضائَتْ لَهَا الاَْرْضُ أَفْضَلَ مِمّا یُضیئُها الْقَمَرُ لَیْلَةَ الْبَدْرِ وَلَوَجَدَ ریحَ نَشْرِهاجَمیعُ أَهْلِ اْلأَرْضِ وَلَوْ أَنَّ ثَوْباً مِنْ ثِیابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ نُشِرَ الْیَوْم فى الدُّنْیا لَصَعِقَ مَنْ یَنْظُرُ إِلَیْهِ وَما حَمَلَتْهُ أَبْصارُهُمْ»
براى رسیدن به مقام خوف الهى راههایى وجود دارد، از جمله مطالعه در حالات خائفان و خداترسان است كه در صورت شناخت آنان، انسان مىتواند آنها را به عنوان بهترین الگوها، در جهت كسب حالت خوف و خشیت از مقام الهى، برگزیند. از این جهت در این روایت مقام خوف بهترین بندگان خداوند، ملائكه، معرفى گردید و ما در درس گذشته راجع به آن بحث كردیم.
راه دیگر رسیدن به مقام خوف الهى تفكر در عظمت مخلوفات خداوند است. بىتردید
انسان با پىبردن به عظمت، اتفان و اِحكام آفریدهها به عظمت و حكمت بىكران خداوند رهنمون مىگردد و ناتوانى، عجز و نیازمندى خود به خداوند را بهتر درك مىكند و در این صورت، بیش از پیش، در جهت رسیدن به كمال و تعالى گام برداشته، از اطاعت شیطان و پیروى هواى نفس دورى مىگزیند. علاوه با شناخت عظمت خداوند و اقتدار و قدرت بىنهایت او، از مخالفت و عصیان او سخت خائف و هراسان مىگردد.
نظر به هدایتگرى شناخت عظمت مخلوقات به معرفت عظمت آفریدگار، در متون دینى و روایات و آیات قرآن مىیابیم كه خداوند و اولیاى دین اهتمام فراوانى به بیان عظمت مخلوقات الهى داشتهاند. با بیان نورانى خویش ظرافتها، اتفان، استحكام و تنوع آفریدهها را طرح كردهاند. و بدین طریق انسانها را وامىداشتهاند كه به گرداگرد خود بنگرند و در مخلوقات الهى بیندیشند، از موجودات بسیار كوچك گرفته تا آفریدههاى عظیم و بزرگ.
على(علیه السلام)، در بیان نورانى خویش، تفكر و اندیشه در قدرت بىكران خداوند و فراوانى نعمتها را وسیله رهنمون گشتن به راه راست وترس از خداوند معرفى مىكنند:
«وَ لَوْ فَكَّرُوا فى عَظیمِ الْقُدْرَةِ وَ جَسِیمِ النِّعْمَةِ لَرَجَعُوا إِلَى الطَّرِیقِ وَ خَافُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ . وَلكِنَّ الْقُلُوبَ عَلِیلَةٌ وَالْبَصائِرَ مَدْخُولَةٌ. أَلاَّیَنْظُرُونَ إِلَى صَغِیرِ مَا خَلَقَ كَیْفَ أَحْكَمَ خَلْقَهُ وَأَتْقَنَ تَرْكِیبَهُ وَفَلَقَ لَهُ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَ سَوَّى لَهُ الْعَظْمَ وَ الْبَشَرَ ...»(1)
و اگر مردم در عظمت و بزرگى خداوند و فراوانى نعمت اندیشه مىكردند، به راه (راست) باز مىگشتند و از آتش سوزان عذاب مىترسیدند؛ لیكن دلها بیمار است و بینشها عیبدار. آیا به خردترین چیزى كه آفریده نمىنگرند كه چسان آفرینش او را استوار داشته، تركیب آن را محكم گردانیده؟! برایش گوش و چشم پدید آورده است و او را به استخوان و پوست آراسته؟!
در ادامه مىفرماید:
«بنگرید به مورچه و كوچكى جثه آن و نازكى اندامش كه با گوشه چشم دیده
1. نهجالبلاغه (ترجمه فیضالاسلام)، ج 227، ص 736
نمىشود و با اندیشه به چگونگى آفرینش آن نتوان رسید. چگونه مسیر خود را مىپیماید وبراى به دست آوردن روزى مىشتابد. دانه را به لانهاش مىبرد و در انبارش مىنهد. در گرما براى سرماى خود فراهم مىآورد و هنگام درون رفتن بیرون شدن خود را بیاد دارد. رزق او پذیرفته، روزىاش در خور وى مىرسد. نعمت دهنده او را وانگذارد و پاداش دهنده محرومش نسازد؛ گرچه بر خشك سنگى سخت منزل گزیند.»
امام صادق(علیه السلام) روایت مفصلى نقل مىكنند كه زینب عطر فروش به خانه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله)آمد و از عظمت خداوند متعال سؤال كرد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در جواب به مقایسه عوالم و آسمانهاى هفتگانه و كهكشانها پرداختند و نیز خردى و كوچكى هر یك را نسبت به دیگرى بیان كردند؛ از جمله فرمودند:
«این زمین با آنچه درون آن و آنچه بر روى آن است در برابر آسمانى كه آن را احاطه كرده، به مانند انگشترى است كه در بیابانى پهناور افتاده باشد، همین طور آسمان ما در برابر آسمان دوم به مانند انگشترى است كه در بیابانى افتاده باشد.»(1)
این نسبت در مقایسه هر یك از عوالم با عالم بالاتر نیز وجود دارد، تا برسد به آسمان هفتم كه آن نیز در مقایسه با عرش و كرسى چیزى بشمار نمىآید!
به جهت تأثیر شگرف تفكر در وسعت عالم و عظمت آن در پى بردن به خردى و كوچكى انسان در پیشگاه با عظمت آفریدگار و دستگاه آفرینش ، علماى اخلاق و مربّیان الهى سفارش كردهاند كه چون مىخواهید نماز بخوانید و توجهى به ذات ربوبى پیدا كنید، سعى كنید در بیابانى وسیع با چشماندازى فراخ بروید؛ چرا كه در آن صورت بهتر به كوچكى خود در برابر دستگاه با عظمت آفرینش پىمىبرید. طبیعى است وقتى انسان در محیط تنگ و بستهاى قرار دارد، تصورش از عالم به همان محیط بسته محدود مىگردد ولى وقتى به بیابانهاى پهناور برود و كوهها و دریاها را مشاهده كند، تصور دیگرى از عالم
1. بحارالانوار (چاپ ایران): ج 60؛ ص 83، 85
خواهد داشت. تازه این مربوط به فراخى و عظمت زمین است چه رسد كه زمین با آسمان و آسمان اول با بقیه آسمانها مقایسه شود!
امروزه اطلاعاتى كه توسط تلسكوپها و سفینههاى فضاپیما از كهكشانها، ستارگان و سیارات بدست آمده كمك شایانى به انسان مىكند كه جهان آفرینش را بهتر درك كند. طبیعى است اگر انسان پیش از پرداختن به عبادت قدرى در عظمت آفرینش بیندیشد، كوچكى خود را بهتر درك مىكند و در این صورت به خداوند نزدیكتر مىگردد، چون راه نزدیك گشتن به خداوند احساس خردى و كوچكى در برابر اوست.
شكى نیست كه عالم آخرت، از جمله بهشت و جهنم، از عظیمترین مخلوقات الهى است كه تصور و درك آن براى ما میسر نیست. براساس آنچه از آیات و روایات استفاده مىگردد، همانطور كه ما از درك عظمت خداوند ناتوانیم، از درك عظمت قیامت و هول و دهشت آن نیز ناتوان و عاجزیم و نمىتوانیم از آن تصورى داشته باشیم. اما توجه و نگرش به توصیف قرآن و روایات از قیامت ما را براى درك كوچكى و درك موقعیت خود در برابر عظمت قیامت و بهشت و جهنم ـ كه نشانههایى از عظمت پروردگار هستند ـ بهتر آماده مىسازد.
درباره هراس و دهشت حاكم بر صحنه قیامت، قرآن مىفرماید:
«یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَة عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْل حَمْلَهَا وَتَرى النَّاسَ سُكارى وَمَاهُمْ بِسُكارى وَلكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ»(1)
هنگامه روز قیامت چنان است كه مشاهده مىكنید، هر زن شیرده از هول، طفل خود را فراموش مىكند و هر آبستن بار رحم را بیفكند و در آن روز مردم را از وحشت بىخود و مست بنگرى، در صورتى كه مست نیستند ولكن عذاب خداوند سخت است.
1. حج / 2
عرصه قیامت چنان دهشتناك و وحشتآفرین است كه انسان بىخود مىگردد، آن سان كه قدرت ندارد خود را كنترل كند. مادرى كه عزیزترین كس او فرزندش هست ـ آن هم بچه شیرخوارى كه نیاز شدید مادى و عاطفى به او دارد ـ از شدت هول و هراس او را فراموش مىكند. اگر انسان به مفهوم و محتواى این آیات دقت كند، پى مىبرد كه چقدر تكان دهنده هستند و او را به تجدید نظر در نگرشها و رفتارهاى باطلش وا مىدارند، تحولى در او ایجاد مىشود و از آنچه رهزن طریق هدایت و سعادت است دورى مىگزیند. اما افسوس كه ما كمتر به محتواى این آیات توجه داریم و تنها به قرائت، تجوید و صوت بسنده مىكنیم و از نگرش در معانى و درك عظمت آنها باز مىایستیم. با توجه به آنچه ذكر گردید، ما از درك ماهیت و عظمت آخرت و بهشت و جهنم ناتوانیم و تصورمان از قیامت، بهشت و جهنم، شبیه تصور و احساسى است كه در دنیا براى ما رخ مىدهد. اگر از آتش جهنم و سوزندگى آن برایمان گفته شود، تصورمان از سوزندگى آن در حدى است كه چون دست برآتش مىنهیم مىسوزیم، حداكثر چون وقتى است كه دست به برق مىزنیم و بیش از این تصورى نداریم. یا اگر از نعمتها و لذتهاى بهشت سخن به میان مىآید، تصورمان در حد نعمتها و لذتهایى است كه در دنیا شناختهایم و احساس كردهایم و بیش از آن احساس و تصورى نداریم.
محدوده و بُرد ذهن انسان در حدى است كه از چیزهایى كه دیده یا نمونههایى از آنها را مشاهده كرده، آن هم پس از مقایسه، مىتواند تصور داشته باشد و از چیزى كه ندیده تصور و تصویرى ندارد. به جهت همین محدودیت فهم و درك و فعالیت ذهن انسان، براى بیان اوصاف و ویژگىهاى جهان آخرت، چارهاى جز این نیست كه آنها را در قالبهایى بیان كنند كه با آنچه انسان در دنیا درك مىكند مشابهت داشته باشند والاّ آن ویژگىها را اصلا درك نخواهد كرد. از این جهت ممكن است آن ویژگىها تا میلیونها بار تنزل یافته باشند تا در افق درك و فهم دنیوى ما بازتاب و انعكاس یابند و اثر بخش گردند والا اگر از افق فهم و درك ما فراتر باشد، در ما اثر نخواهد بخشید؛ چون قابل درك و فهم نیست.
نظر به آنچه ذكر گردید، در قرآن و روایات سعى شده است عظمت بهشت و جهنم و نعمتها و عذابها در قالب نمونههایى كه مردم بدانها آشنایى دارند توصیف گردند. در این روایت نیز پیامبر(صلى الله علیه وآله)، براى بیان عظمت بهشت و جهنم، همین شیوه را برگزیدهاند.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) نمونهاى از عذابهاى جهنم را براى ابوذر توصیف مىكنند كه اگر مقدار ناچیزى از آن در دنیا پدید آید، آثار بس فجیع و زیانبارى در بر خواهد داشت، نیز نمونهاى از نعمتهاى بهشت را معرفى مىكنند كه تحمل آن براى انسان خاكى ممكن نیست. این بیان براى رهنمون ساختن ما دلبستگان به دنیا و زخارف آن است تا با مقایسه دنیا با جهان آخرت پى به خردى و كوچكى دنیا ببریم. گرچه عالم آخرت، با همه فراخى و گستردگى وصف ناشدنى، خود آیتى از آیات حق است و همه با یك اراده آفریدگار هستىبخش لباس وجود به خود گرفتهاند ولى خود بیانگر عظمت و قدرت بىكران ذات ربوبى است.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند:
«یا اباذرّ؛ ولو كان لرجل عمل سبعین نبیّاً لاستقلّ عمله من شدّة ما یرى یومئذ.»
در آن روز اگر مردى داراى عمل هفتاد پیامبر باشد، از شدت آنچه در آن روز مىبیند، آن را كم مىشمارد.
ما عبادت و عمل یك مؤمن عادى را نیز نداریم، چه رسد به داشتن عبادتها و عمل انبیاء و چه رسد كه به اندازه هفتاد پیامبر عبادت و كار نیك انجام دهیم. تازه بر فرض محال اگر چنین قابلیت و لیاقتى یابیم كه عملمان با عمل هفتاد پیامبر برابرى كند، در قیامت وقتى ابّهت و عظمت آن روز را مىنگریم، آن را ذرهاى به حساب نمىآوریم. روز واپسین چنان هولانگیز و دهشتآور است كه بدون عنایت و فضل و رحمت بىكران پروردگار، حتى عمل هفتاد پیامبر نیز كارگشا نیست! بنابراین همواره باید چشم به عنایت و رحمت خداوند داشته باشیم و با رازونیاز و توجه قلبى به او درِ رحمت واسعهاش را به روى خود گشوده نگه داریم. نباید به عمل خود تكیه كنیم، چون آن ما را به جایى نمىرساند.
در ادامه پیامبر مىفرمایند:
«ولو انّ دلواً صبّ من غسلین فى مطلع الشّمس لغلت منه جماجمُ من مغربها»
و اگر سطلى از چرك و ریم دوزخ را در مشرق زمین بریزند، مغز سر آنان كه در مغرب مىزییند بجوش مىآید.
در قرآن كریم غذاهایى براى جهنمیان ذكر گردیده كه از جمله آنها «غسلین» است:
«فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هَهُنا حَمِیمٌ. وَ لاَطَعَامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلِین»(1)
امروز (روز قیامت) هیچ خویش و دوستدارى كه در اینجا به فریادش برسد ندارد. و طعامى غیر از غسلین (چرك و پلیدى دوزخیان) نصیبش نیست.
«غسلین» نوشیدنى جهنمیان است و به معناى آب چركینى است كه پس از شستن لباس و ظرف برجاى مىماند. آن قدر آن نوشیدنى متعفن و كثیف است كه كثافت و چرك اشیاى شسته شده را بر او نام نهادهاند. به واقع «غسلین» كثافت و آلودگىهایى است كه از اعمال پلید و زشت انسان برجاى مانده است و آن قدر متعفن، بدبو و سوزان است كه اگر سطلى از آن را در شرق عالم بریزند جمجمه آنان كه در غرب عالمند به جوش مىآید.
تصور ما از جوش آمدن جمجمه انسان در این حد است كه چون آتش پرلهیب و سوزانى را مقابل صورت كسى قرار دهند، سرش بجوش مىآید و متلاشى مىگردد ولى هرقدر آن آتش پرحرارت و سوزان باشد، از فاصله ده مترى و یا بیش از آن كارگر نیست. اما در قیامت، چنان تشنگى بر جهنمیان سخت مىآید كه مجبور مىگردند آب جوشان و داغى را بخورند كه اگر یك سطلش را در شرق عالم بریزند، جمجمه آنان كه در غرب عالم مىزییند متلاشى مىگردد!
آتش دوزخ و عذاب قبر و قیامت با آتش دنیا و عذاب آن، قابل مقایسه نیست. آتش دنیا سرد و افسرده است و تنها سطح را مىسوزاند و در مقایسه با آتش جهنم، تحمل آن سهل و آسان است ولى آتش جهنم خالص و حتى با شعور است. از این جهت هیچ آتشى در دنیا
1. الحاقه / 35 ـ 36.
روح را نمىسوزاند ولى آتش جهنم علاوه برجسم، روح و قلب را نیز مىسوزاند و ذوب مىكند. شكى نیست كه آتش جهنم و عذاب آن بازتاب و نتیجه اعمال زشت انسان در دنیاست.
در ادامه، پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) در بیان شدت و خروش و لهیب جهنم مىفرمایند:
«ولو زفرت جهنّم زفرة لم یبق ملكٌ مقربٌ و لا نبىٌّ مرسلٌ الاّ خرّ جاثیاً على ركبتیه؛ یقول: ربّ نفسى و نفسى، حتى ینسى ابراهیم اسحق یقول: یا ربّ اناخلیلك ابراهیم فلا تنسنى»
و اگر جهنم به خروش آید، هیچ ملك مقرب و پیغمبر مرسلى نمىماند مگر اینكه به زانو در مىافتد ومىگوید: پروردگارا؛ نجاتم ده، نجاتم ده. حتى ابراهیم فرزندش، اسحاق، را از یاد مىبرد و مىگوید: پروردگارا؛ من خلیل تو ابراهیم هستم، فراموشم نكن.
خداوند در قرآن مىفرماید:
«فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِى النَّارِ لَهُمْ فَیهَا زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ»(1)
اهل شقاوت در آتش جهنم گرفتار مىشوند وآنجا آه و ناله سر خواهند داد.
علامه طباطبائى(رضی الله عنه) در تفسیر این آیه مىفرمایند: «در كشاف «زفیر» به دم و بیرون كردن نَفَس و «شهیق» به بازدم و فرو بردن هوا به درون تفسیر شده است... مراد خداوند این است كه جهنمیان نفسها را به سینه فرو مىبرند و آن گاه خارج مىسازند و به جهت شدت حرارت آتش جهنم و بزرگى و وسعت عذاب، در گریستن و آه و ناله، صداى خود را بلند مىكنند.»(2)
1. هود / 106
2. المیزان ج 11، ص 21
بنابر تفسیر مذكور چنانكه انسان دم و بازدم دارد، جهنم نیز دم و بازدم دارد: جهنم با زفیر و دم، لهیب و حرارت سوزان خود را به بیرون مىفرستد كه همه جهنمیان را فرا مىگیرد و با شهیق و بازدم خود اهل جهنم را در خود فرو مىكشد. پیامبر(صلى الله علیه وآله)مىفرمایند: اگر جهنم به زفیر و خروش در آید، همه انسانها و حتى انبیاى بزرگ خداوند و ملك مقرب سراسیمه و بیمناك مىگردند و برخاك افتاده، همه كس و همهچیز را فراموش مىكنند و تنها به نجات خویش مىاندیشند. نه توان حركت دارند و نه مجال آرام گرفتن، از این جهت زانوان ذلّت و درماندگى بر زمین مىنهند و دستها را به سوى رحمت بىكران الهى بلند مىكنند و از او نجات خود را مىخواهند. آنسان كه حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرزند دلبند خود، اسحاق، را فراموش مىكند و مىفرماید: خداوندا،من خلیل توأم فراموشم نكن و از این رخداد عظیم مرگبار نجاتم ده. این نمونهاى از عذاب خداوند در روز قیامت است كه اگر در دنیا ظهور یابد، همه خلایق را در وحشت و دهشتى كشنده فرو مىبرد.
براى آشنایى بیشتر با جهنم و عذابهاى دردناك آن، جا دارد حدیث مفصلى از امام صادق(علیه السلام) ذكر كنیم:
«بَیْنا رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله) ذاتَ یَوْم قاعِداً إِذْ أَتاهُ جِبْرَئیل(علیه السلام) وَ هُوَ كَئِیبٌ حَزِینٌ مُتَغَیِّرُ اللَّوْنِ. فَقالَ رَسُولُاللّه(صلى الله علیه وآله): یا جِبْرَئیلُ، مالى أَراكَ كَئیِباً حَزِیناً؟ فَقالَ: یا مُحَمَّدُ؛ فَكَیْفَ لا أَكُونُ كَذلِكَ وَ إِنَّما وُضِعَتْ مَنافِیخُ جَهَنَّمَ الْیَوْمَ. فَقال رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله): وَ ما مَنا فِیخُ حَهَنَّمَ یا جِبرَئیلُ؟ فَقالَ:
إِنَّ اللّهَ تَعالى أَمَرَ بِالنّارِ فَأُوْقِدَ عَلَیْها أَلْفَ عام حَتَّى احْمَرَّتْ. ثُمَّ أَمَرَبِهَا فَأُوْقِدَ عَلَیْها أَلْفَ عام حَتَّى ابْیَضَّتْ. ثُمَّ أَمَرَبِهَا فَأُوْقِدَ عَلَیْها أَلْفَ عام حَتَّى اسْوَدَّتْ وَ هِىَ سَوْداءُ مُظْلِمَةٌ. فَلَوْ أَنَّ حَلْقَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الّتى طُولُها سَبْعُونَ ذِراعاً وُضِعَتْ عَلَى الدُّنْیا، لَذابَتِ الدُّنْیا مِنْ حَرِّها وَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُومِ وَ الضَّرِیعِ(1) قَطَرَتْ فى شَرابِ أَهْلِ الدُّنیا ماتَ أَهْلُ
1. «زقّوم» نام گیاهى است كه از برگهاى كوچكى كه مزهشان تلخ است و بسیار بدبوست، برخوردار مىباشد. اگر شیره آن گیاه به بدن انسان مالیده شود، ورم مىكند. این گیاه در حاشیه بیابان رشد مىكند و نام آن، برگرفته از زقوم جهنم است.(بحارالانوار، ج 17، ص 146)
«زقّوم» در سه آیه از قرآن وارد شده است و به معناى درختى است كه در قعر جهنم مىروید. میوه آن مانند سرهاى شیاطین است (تشبیه میوه آن درخت به سرهاى شیاطین، از آن جهت است كه در تصور مردم شیاطین داراى زشتترین صورت و هیكلند؛ چنانكه در تصور آنها فرشته بهترین و زیباترین اندام را دارد) از این جهت میوه آن بسیار بدبو، ناخوشایند و نفرت انگیز است.
«ضریع» از جمله خوراكیهاى جهنمیان است كه نه با خوردن آن سیر مىشوند و نه لاغر را چاق مىكند. ابنعباس از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مىكند: ضریع چیزى است كه در آتش جهنم است و خار مانند و از «صَبر» تلختر و از مردار بدبوتر و از آتش سوزنده تر است.
(قریشى، سیدعلىاكبر، قاموس قرآن، ج 4 ـ 3، ماده: رأس، زقوم و ضریع)
الدُّنْیا مِنْ نَتْنِها.
قالَ: فَبَكى رسُولُاللّه(صلى الله علیه وآله) وَ بَكى جِبْرَئیلُ فَبَعَثَ اللّهُ إِلَیْهِما مَلَكاً، فَقالَ: إِنَّ رَبَّكُما یُقْرَئكُما السَّلامَ وَیَقُولُ: إِنّى أَمِنْتُكُما مِنْ أَنْ تُذْنِبا ذَنباً أُعَذِّبَكُما عَلَیْهِ»(1)
در آن بین كه روزى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نشسته بود، جبرئیل نزدش آمد در حالى كه افسرده و محزون گشته، رنگش متغیر بود. پیامبر فرمود: اى جبرئیل، چرا تو را افسرده و محزون مىنگرم؟ عرض كرد: اى محمد(صلى الله علیه وآله) چرا چنین نباشم در صورتى كه امروز دمهاى جهنم گذاشته شد. پیامبر فرمود: دمهاى جهنم چیست؟ عرض كرد: همانا خداوند متعال بر آتش امر فرمود، سپس هزار سال افروخته ماند تا سرخ شد. بعد از آن نیز امر فرمود و هزارسال دیگر افروخته ماند تا سفید شد. پس از آن نیز به آن امر فرمود و آتش هزارسال افروخته شد تا سیاه گشت و آن آتش سیاه و تاریك است. پس اگر یك حلقه از زنجیر آتشین جهنم، كه بلندى آن هفتاد ذرع است، بر دنیا نهاده شود، دنیا از حرارت آن آب مىشود و اگر قطرهاى از «زقّوم» و «ضریع» آن در آبهاى اهل دنیا بچكد، همه از گند آن مىمیرند.
پس از آن پیامبر(صلى الله علیه وآله) گریه كرد و جبرئیل نیز گریان گشت. خداوند متعال فرشتهاى به سوى آنها فرستاد و آن فرشته عرض كرد: خداوند به شما سلام مىرساند و مىفرماید: من شما را ایمن داشتم از اینكه گناهى مرتكب شوید كه به جهت آن شما را عذاب كنم.
1. امام خمینى، چهل حدیث (موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1373، چاپ چهارم) ص 23.
بىشك بهشت و نعمتهاى آن از جمله بزرگترین مخلوقات خداوند است و نصیب كسانى مىگردد كه راه بندگى و اطاعت خداوند را پیمودند و با ایمان و عمل صالح شایستگى دستیابى به والاترین مراحل انسانى و در نهایت لیاقت رهیابى به ملكوت خداوند را یافتند:
«وَبَشِّرِالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنّات تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ... وَلَهُمْ فِیهَا أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خَالِدُون»(1)
مژده ده (اى پیامبر) كسانى را كه ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بیقین براى آنها باغهایى است كه در آنها نهرها جارى مىگردد ... و براى آنها در بهشت جفتهایى پاك و پاكیزه است و در آن بهشت همیشه جاوید خواهند زیست.
در آیه دیگر خداوند مىفرماید:
«وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّات تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ مَسَاكِنَ طَیِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْن وَ رِضْوانٌ مِنَاللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.»(2)
خداوند مردان و زنان مومن را به باغهایى (در بهشت) وعده داده كه زیر درختانش نهرها جارى است و در آن بهشت، زندگى جاوید خواهند داشت.
در آیه دیگر خداوند مىفرماید:
«وَعَدَاللَّهُ الْمُؤْمِنینَ و الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّات تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خَالِدیِنَ فِیهَا وَ مَسَاكِنَ طَیِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْن وَ رِضْوانٌ مِنَاللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَالْفَوْزُ الْعَظِیمُ.»(3)
خداوند مردان و زنان مؤمن را به باغهایى (در بهشت) وعده داده كه زیر درختانش نهرها جارى است و در آن بهشت، زندگى جاوید خواهند داشت. در عمارتهاى نیكویى در بهشت عدن مسكن خواهند داشت و برتر و بزرگتر از هر نعمت، مقام رضا و خوشنودى خداوند را به آنان كرامت مىكند و آن بحقیقت رستگارى بزرگ است.
1. بقره / 25
2. بقره / 25.
3. توبه / 72
واقعیت این است كه انسان با عمل صالح و اعمال نیك، بهشت و نعمتهاى آن را براى خود مهیا مىسازد. بنابراین هر قدر در راه بندگى و اطاعت پروردگار تلاش كند و با ریاضت و مبارزه با هواى نفس موانع كمال را كنار نهد، به نعمتهاى بیشتر و والاترى دست مىیابد؛ این حقیقتى است كه بوضوح در روایات و آیات قرآن كریم مىیابیم. از امام صادق(علیه السلام)نقل شده كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود:
«لَمَّا اُسْرِىَ بى إِلىَ السَّماءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَیْتُ فیها مَلائِكَةً یَبْنُونَ لَبْنَةً مِنْ ذَهَب وَلَبْنَةً مِنْ فِضَّة وَ رُبَما أَمْسَكُوا. فَقُلْتُ لَهُمْ: ما لَكُمْ رُبَما بَنَیْتُمْ وَ رُبَما أَمْسَكْتُمْ؟ فَقالُوا: قَوْلُ الْمُؤْمِنِ فى الدُّنْیا: سُبْحانَاللّهِ وَالْحَمْدُلِلّهِ وَلا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَاللّهُ أَكْبَرُ. فَإِذا قالَ بَنَیْنا وَإِذا أَمْسَكَ أَمْسَكْنا»(1)
هنگامى كه به آسمان سیر داده شدم، وارد بهشت شده در آنجا دیدم ملائكه مشغول ساختن كاخ هستند و خشتهاى طلا و نقره را روى هم مىنهند و گاه از كار مىایستند. به آنها گفتم: چرا گاهى مشغول كار ساختید و گاه دست مىكشید؟ گفتند: منتظریم تا مواد و مصالح به ما برسد، گفتم : مواد شما چیست؟ گفتند: ذكر «سبحان اللّه» و «الحمدللّه» و «لاالهالااللّه» و «اللّهاكبر» كه بر زبان مؤمن جارى مىگردد، چون او این اذكار را بگوید به كار مشغول مىشویم و چون از ذكر باز ایستد، دست مىكشیم.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در معرفى و توصیف بهشت مىفرمایند:
«یا اباذّر؛ لوأنّ امرأة من نساء اهل الجنّة اطلعت من سماء الدّنیا فى لیلة ظلماء لاضائت لها الارض افضل ممّا یضیئها القمر لیلة البدر و لوجد ریح نشرها جمیع اهل الارض و لو انّ ثوبا من ثیاب اهل الجنّة نشر الیوم فىالدّنیا لصعق من ینظر الیه و ما حملته ابصارهم»
اى ابوذر؛ اگر یكى از زنان بهشتى در شبى تاریك و ظلمانى، خود را در آسمان دنیا
1. بحارالانوار: ج 8، ص 123
نمایان سازد، بیش از ماه شب چهاردهم زمین را روشن مىسازد و عطرى كه از پریشان كردن زلف او بلند مىشود به مشام همه اهل زمین مىرسد و اگر یكى از لباسهاى اهل بهشت امروز در دنیا گشوده شود، هر كس در آن بنگرد از هوش برود و دیدگان مردم تاب دیدن آن را ندارد.
از سخن حضرت در این بخش استفاده مىگردد كه قوا و چشم انسان در قیامت و در بهشت بسیار قویتر از قوا و چشم او در دنیاست: انسانها در دنیا چنان ضعیفند و درك و فهم و تحملشان اندك است كه اگر یكى از لباسهاى بهشتى در دنیا ظاهر گردد، هیچ چشمى طاقت دیدن آن را ندارد و همه با دیدن آن از هوش مىروند. در صورتى كه براى بهشتیان پوشیدن و نگاه كردن به آنها امرى است عادى. بواقع در بهشت، توانایىها از جمله توانایى دیدن و درك كردن بسیار زیاد است. موجوداتى چون انسان كه در دنیا داراى شعور و دركند در آخرت شعور و دركشان تا حدى رشد مىكند كه شاید میلیونها برابر نیز فراتر مىرود. آنجا همه چیز حیات دارد و بواقع حیات حقیقى در آنجاست و در پرتو آن هر چیزى داراى وجود علمى و شعورى است و سخن مىگوید؛ از این جهت حتى درخت و سنگریزه نیز سخن مىگویند:
«وَ مَا هذِهِ الْحَیَواةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الاَْخِرَةَ لَهِىَ الْحَیَوَانُ لَوْ كانُوا یَعْلَمُونَ»(1)
این زندگانى چند روزه دنیا بازیچهاى بیش بیش نیست، زندگى راستین در آخرت است اگر مردم بدانند.
طبیعى است وقتى همه چیز حیات دارد و حتى گیاهان و سنگریزهها نیز سخن مىگویند، مسلماً انسانها نیز داراى حیات و زندگى خواهند بود و همه اعضاى آنان به سخن در مىآید. از این جهت وقتى در دوزخ گوشها، چشمان و پوست بدن جهنمیان بر جرم و گناه آنان گواهى مىدهند، آنها مىگویند: چگونه براعمال ما شهادت دادید؟ آن اعضا در جواب
1. عنكبوت / 64
مىگویند:
«أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِى أَنْطَقَ كُلَّ شَىْء ...»(1)
خداوندى كه همه موجودات را به سخن درآورد، ما را نیز گویا گردانید.
آنچه در این بخش از روایت درباره عذابهاى جهنم و نعمتهاى بهشت ذكر گردید، با مقیاسهاى دنیوى قابل سنجش نیست. چگونه مىشود مایعى چون «غِسلین» چنان متعفن و خطرناك و سوزان باشد كه اگر در مشرق زمین ریخته شود، مغز آنان كه در غرب عالم مىزییند بهجوش مىآید و مىسوزد! البته براى اینكه خیال نكنیم چنین چیزى شدنى نیست و دور از تصور است، خداوند انرژىهاى نهفته و فشردهاى چون انرژى اتمى را درون برخى عناصر، چون «اورانیوم»، نهاده كه اگر انرژى مقدار كمى از آن عناصر آزاد گردد، آن قدر قدرت انفجار و تخریبى آن فراوان است كه شهرى را به ویرانى كشانده زیر و رو مىكند! این تازه قدرت انرژى عناصر و مواد موجود در این عالم است. حال آن عالمى كه قدرت و نیروى عناصر آن شاید میلیونها برابر بیش از قدرتها و نیروهاى موجود در دنیاست به مراتب عناصر آن آثار بس عظیمى از خود برجاى مىگذارند كه براى ما قابل درك و فهم نیست.
آنچه ذكر گردید براى این است كه ما منزلت و موقعیت خود را بشناسیم، بدانیم كه براى این دنیاى محدود ـ كه در آن از درك و شعور اندكى برخورداریم ـ آفریده نشدهایم. دنیایى كه لذّتهاى آن محدود است، درك و شعور ما نیز در آن محدود است. باید بدانیم هر آنچه در دنیاست مقدمهاى براى آخرت است و داراى نمود كمرنگى از آن چیزى است كه در آخرت وجود دارد. خوشىهایى كه ما در دنیا درك مىكنیم قابل مقایسه با خوشىهاى آخرت نیست. بلاها و مصیبتهایى كه در دنیا متحمل مىگردیم در برابر عذابهاى اخروى بسیار ناچیز است.
مسلماً مقایسه عذابهاى دنیا با عذابهاى اخروى و نیز مقایسه نعمتها و خوشىهاى دنیا
1. فصلت / 21
با نعمتها و لذتهاى آخرت و بیان تفاوت و فاصله زیاد بین آنها باعث مىگردد كه هر كس، در حد ظرفیت و توان ذهنى خویش، به خردى و كوچكى خود و جهانى كه در آن مىزید در برابر عالم آخرت پىببرد نیز كوچكى نظام آفرینش را در برابر آفریدگار درك كند. نتیجه دیگر این مقایسه و سنجش، گریز از تكبر و خودبینىّ و تواضع و فروتنى در برابر حق است. اگر در دنیا از نعمتى بهرهمند گشت، به خود نبالد و اگر از نعمتى محروم گشت، آرزویش را نكند؛ چون همه نعمتهاى دنیا به قدر یك سیب بهشتى ارزش ندارد. بنابراین این عالم جاى دلبستن نیست. باید به بركت راهنمایىهاى انبیاء و اولیاى خداوند به عظمت قیامت و آفریدگار آن پىببریم و با شناخت موقعیت خود سعى كنیم گرفتار غرور، عجب، خودپسندى و بزرگبینى نشویم.