ـ مقدمه
ـ علل انحراف
شامل: 1 ـ علل روانى
2- علل اجتماعى
3- علل فكرى
مبارزه با عوامل انحراف
در نخستین درس، اشاره شد كه جهان بینى ها را مىتوان به دو دسته كلى (جهان بینى الهى و جهان بینى مادى) تقسیم كرد و مهمترین اختلاف میان آنها مسأله وجود آفریدگار دانا و تواناست كه جهان بینى الهى بعنوان یك اصل اساسى، بر آن پاى مىفشرد و جهان بینى مادى، آن را انكار مىكند.
در درسهاى قبلى در حدودى كه متناسب با این كتاب بود به اثبات وجود خدا و بیان مهمترین صفات سلبیّه و ثبوتیّه و ذاتیّه و فعلیّه الهى پرداختیم و اینك براى مضاعف شدن اعتقاد به این اصل اساسى، به نقد كوتاهى از جهان بینى مادى مىپردازیم تا علاوه بر تثبیت موضع جهان بینىِ الهى، سستى و بى پایگى جهان بینى مادى نیز مستقیماً روشن گردد.
براى این منظور، نخست به علل و عوامل انحراف از بینش الهى و گرایش به الحاد، اشارهاى مىكنیم و سپس مهمترین نقاط ضعف جهان بینىِ مادى را توضیح مىدهیم.
الحاد و مادّیگرى، سابقهاى طولانى در تاریخ بشر دارد و علیرغم اینكه همواره در جوامع بشرى ـ تا آنجا كه شواهد تاریخى و دیرینهشناسى نشان مىدهد ـ اعتقاد به آفریدگار، وجود داشته است از زمانهاى قدیم، افراد یا گروههاى ملحد و منكر خدا هم یافت مىشده اند. ولى رواج بى دینى از قرن هجدهم میلادى در اروپا آغاز شد و اندك اندك به سایر مناطقِ جهان،
سرایت كرد.
این پدیده هر چند به صورت عكس العملى در برابر دستگاه كلیسا و بر ضدّ مسیحیّت، شروع شد اما موج آن، سایر ادیان و مذاهب را نیز در برگرفت و گرایش به بى دینى همراه با صنعت و هنر و تكنولوژى مغرب زمین به دیگر سرزمینها صادر گردید و در قرن اخیر، توأم با اندیشه هاى اجتماعى ـ اقتصادى ماركسیسم در بسیارى از كشورها شیوع یافت و بزرگترین آفت را براى انسانیت گدید آورد.
علل و عواملى كه موجب پیدایش یا رشد گسترش این پدیده انحرافى شده فراوان است و بررسى همه آنها نیاز به كتاب مستقلى دارد1 ولى بطور كلى مىتوان از سه دسته علل و عوامل، یاد كرد:
1- علل روانى: یعنى انگیزه هایى كه ممكن است براى بى دینى و گرایش به الحاد، در شخص وجود داشته باشد هر چند خودش از تأثیر آنها آگاه نباشد. و مهمترین آنها راحت طلبى و میل به بى بند و بارى و نداشتن مسئولیّت است. یعنى از یك سوى، زحمت تحقیق و پژوهش ـ به خصوص درباره امورى كه لذت مادّى و محسوسى ندارد ـ مانع از این مىشود كه افراد تنبل و راحت طلب و دون همت، درصدد تحقیق برآیند، و از سوى دیگر، میل به آزادى حیوانى و بى بند و بارى و نداشتن مسئولیّت و محدودیت، آنان را از گرایش به جهان بینى الهى، باز مىدارد. زیرا پذیرفتن بینش الهى و اعتقاد به آفریدگار حكیم، ریشه یك سلسله اعتقادات دیگر را تشكیل مىدهد كه لازمه آنها مسئولیّت انسان در همه رفتارهاى اختیارى است، و چنین مسئولیّتى اقتضاء دارد كه در بسیارى از موارد، از خواسته هاى خودش چشم پوشى كند و محدودیتهایى را بپذیرد، و پذیرفتن این محدودیتها با میل به بى بند و بارى، سازگار نیست. از اینروى، این میل حیوانى، هر چند به صورت ناخودآگاه، موجب مىشود كه ریشه این مسئولیتها را بزند و اساساً وجود خداى متعال را انكار كند.
عوامل روانى دیگرى نیز در گرایش به بى دینى مؤثر است كه به دنبال سایر عوامل ظاهر مىگردد.
1. بخشى از این علل و عوامل از مرحوم استاد مطهرى در كتاب «علل گرایش مادّیگرى» مورد بررسى قرار داده اند.
2- علل اجتماعى: یعنى اوضاع و احوال اجتماعىِ نامطلوبى كه در پارهاى از جوامع، پدید مىآید و متصدّیان امور دینى، نقشى در پیدایش یا گسترش آنها دارند. در چنین شرایطى بسیارى از مردم كه از نظر تفكر عقلانى، ضعیف هستند و نمىتوانند مسائل را به درستى تجزیه و تحلیل كنند و علل واقعى رویدادها را تشخیص دهند این نابسامانیها را به دلیل دخالت دینداران در وقوع آنها، به حساب مكتب و دین مىگذارند و چنین مىپندارند كه اعتقادات دینى، موجب پیدایش اینگونه اوضاع و احوال نامطلوب شده است و از اینروى، از دین و مذاهب بیزار مىشوند.
نمونه هاى بارز این دسته از علل و عوامل را مىتوان در اوضاع اجتماعى اروپا در عهد رنسانس، ملاحظه كرد كه رفتارهاى ناشایست كلیسائیان در زمینه هاى مذهبى و حقوقى و سیاسى، عامل مهمى براى بیزارى مردم از مسیحیّت و بطور كلى از دین و دیندارى گردید.
توجه به تأثیر این دسته از عوامل، براى همه دست اندركاران امور دینى، ضرورت دارد تا حساسیّت موقعیّت و اهمیّت مسئولیت خودشان را درك كنند و بدانند كه لغزشهاى آنان مىتواند موجب گمراهى و بدبختى جامعهاى شود.
3- علل فكرى: یعنى اوها و شبهاتى كه به ذهن شخص مىآید یا از دیگران مىشنود و در اثر ضعف نیروى تفكر و استدلال، قدرت بر دفع آنها را ندارد و كمابیش تحت تأثیر آنها قرار مىگیرد و دست كم، موجب تشویش و اضطراب ذهن، و مانع از حصول اطمینان و یقین مىگردد.
این دسته از عوامل نیز به نوبه خود، قابل تقسیم به دسته هاى فرعى است مانند شبهات مبنى بر حس گرایى، شبهات ناشى از عقاید خرافى، شبهات ناشى از تبیینهاى نادرست و استدلالهاى ضعیف، شبهات مربوط به حوادث و رویدادهاى ناگوارى كه پنداشته مىشود خلاف حكمت و عدل الهى است، شبهات ناشى از فرضیّه هاى علمى كه مخالف با عقاید دینى، تلقى مىشود و شبهاتى كه مربوط به پارهاى از احكام و مقررات دینى به خصوص در زمینه مسائل حقوقى و سیاسى است.
و گاهى دو یا چند عامل، مجموعاً موجب شك و تردید، یا انكار و الحاد مىشود چنانكه گاهى ناهنجاریهاى گوناگون روانى، زمینه را براى دامن زدن به شبهات و اوهام، فراهم مىكند
و بیمارى روانىِ «وسواس فكرى» را پدید مىآورد و در نتیجه، شخص بیمار، به هیچ دلیل و برهانى قانع نمىشود چنانكه شخص مبتلى به وسواس در عمل، به صحّتِ كارى كه انجام مىدهد مطمئن نمىگردد و مثلاً دهها بار دستش را در آب فرو مىبرد و باز هم اطمینان به طهارت آن پیدا نمىكند با اینكه چه بسا از اول، طاهر بوده و نیازى به تطهیر نداشته است!
با توجه به تنوع و گونه گونىِ علل و عوامل انحراف، روشن مىشود كه مبارزه و برخورد با هر یك از آنها شیوه خاص و محل و شرایط ویژهاى را مىطلبد. مثلاً علل روانى و اخلاقى را باید بوسیله تربیت صحیح و توجه دادن به ضررهایى كه بر آنها مترتّب مىشود علاج كرد چنانكه در درس دوم و سوم، ضرورت پى جویى دین و ضرر بى تفاوتى نسبت به آن را بیان كردیم.
همچنین براى جلوگیرى از تأثیر سوء عوامل اجتماعى ـ علاوه بر جلوگیرى عملى از بروز چنین عواملى مىبایست فرق بین نادرستى دین با نادرستى رفتار دینداران را روشن ساخت. ولى بهرحال، توجه به تأثیر عوامل روانى و اجتماعى، دست كم این فایده را دارد كه شخص، كمتر به صورت ناخودآگاه، تحت تأثیر آنها واقع شود.
نیز براى جلوگیرى از تأثیرات سوء عوامل فكرى باید شیوه هاى متناسبى را اتّخاذ كرد و از جمله، عقاید خرافى را از عقاید صحیح، تفكیك كرد، و از بكار گرفتن استدلالات ضعیف و غیرمنطقى براى اثبات عقاید دینى، اجتناب ورزید و نیز باید روشن كرد كه ضعف دلیل، نشانه نادرستى مدّعا نیست و...
بدیهى است بررسى همه علل و عوامل انحراف، و بیان روش مناسب براى مبارزه با هر یك از آنها مناسب این مبحث نیست. از اینروى، تنها به ذكر پارهاى از علل فكرىِ گرایش به الحاد و پاسخ به شبهات مربوط به آنها بسنده خواهیم كرد.
پرسش
1- نقد و بررسى جهان بینى مادّى چه فایدهاى دارد؟
2- چگونه گرایش الحادى در قرنهاى اخیر، گسترش یافت؟
3- علل روانى انحراف از دین را بیان كنید؟
4- علل اجتماعى این پدیده را شرح دهید.
5- علل فكرى و شاخه هاى آن را بیان كنید.
6- وسواس فكرى چگونه پدید مىآید؟
7- راه مبارزه با علل انحراف چیست؟