ـ مقدمه
ـ كمال حقیقى انسان
شامل: تبیین عقلى
ـ نقش انگیزه و نیّت
برخى از كسانى كه آشنایى كافى با فرهنگ اسلامى ندارند و كارهاى انسانى را براساس معیارهاى سطحى و ظاهرى، ارزشگذارى مىكنند و توجهّى به اهمیّت انگیزه و نیّت فاعل، و باصطلاح «حُسن فاعلى» (در برابر حسن فعلى) ندارند و یا ملاك ارزش كار را تنها تأثیر در آسایش زندگى دنیوى دیگران مىپندارند، چنین كسانى در تحلیل بسیارى از عقاید و معارف اسلامى، دچار انحراف مىشوند و یا از درك و تبیین آنها فرو مىمانند و از جمله در تبیین نقش ایمان و رابطه آن با اعمال صالحه، و نقش ویرانگر كفر و شرك، و تبیین برترى بعضى از اعمال كم حجم و كوتاه مدت بر كارهاى پرحجم و درازمدّت، دچار كژاندیشى مىگردند و مثلاً چنین مىپندارند كه مخترعین بزرگى كه اسباب آسایش دیگران را فراهم كردهاند یا آزادى خواهانى كه در راه آزادى ملتشان مبارزه نمودهاند مىبایست داراى مقام اخروى والا و ارجمندى باشند هر چند بهرهاى از ایمان به خدا و روز قیامت نداشته باشند. و گاهى كار به آنجا مىكشد كه ایمان لازم براى سعادت حقیقى را ایمان به ارزشهاى انسانى و پیروزى نهائى كارگران و زحمتكشان در همین جهان، معرّفى مىكنند و حتّى مفهوم «خدا» را هم مفهومى ارزشى و مساوى با ایده آل اخلاقى، قلمداد مىكنند!!
هر چند از مطالبى كه در دروس گذشته بیان شده مىتوان نقاط ضعف و انحراف در این پندارها را باز شناخت ولى نظر به شیوع این گونه افكار در عصر حاضر و خطرى كه براى نسل آینده در بردارد بجاست كه توضیح بیشترى درباره آنها داده شود.
البته بحث وافى و همه جانبه پیرامون این گونه مسائل، مجال وسیعترى را مىطلبد از اینرو، در اینجا با توجه به بُعد عقیدتى آنها و با شیوهاى متناسب با نگارش این كتاب، تنها به بیان اساسى ترین نكات مىپردازیم.
اگر درخت سیبى را با درخت بى ثمرى مقایسه كنیم درخت سیب را ارزشمندتر از درخت بى ثمر مىشماریم. و این قضاوت، تنها بخاطر استفاده بیشتر انسان از درخت میوه دار نیست بلكه درخت میوه دار از آن جهت كه وجود كامل ترى دارد و آثار وجودى بیشترى از آن، پدید مىآید ذاتاً ارزشمندتر مىباشد. ولى همین درخت سیب در صورتى كه آفت زده شود و از مسیر تكاملش منحرف گردد ارزش خود را از دست مىدهد و حتى ممكن است منشأ آلودگى و زیانهایى براى دیگران نیز بشود.
انسان هم در مقایسه با سایر جانداران همین حكم را دارد و در صورتى كه به كمال لایق خودش برسد و آثار وجودى متناسب با فطرتش ظاهر گردد ارزشمندتر از آنها خواهد بود ولى اگر دچار آفات و انحرافات شود ممكن است از سایر حیوانات هم پستتر و زیانبارتر گردد چنانكه در قرآن كریم، بعضى از انسانها بدتر از همه جنبندگان1 و گمراهتر از چهارپایان2 شمرده شده اند.
از سوى دیگر، اگر كسانى درخت سیب را فقط تا هنگام شكوفه دادن دیده باشند گمان مىكنند كه اوج شكوفایى آن همان است و دیگر كمال بالاترى ندارد. همچنین كسانى كه تنها كمالات متوسط انسان را مشاهده كردهاند نمىتوانند به حقیقت و كمال نهائى او پى ببرند و تنها كسانى مىتوانند ارزش واقعى انسان را بشناسند كه با كمال نهائى وى آشنا باشند.
اما كمال حقیقى انسان از قبیل كمالات مادّى و طبیعى نیست زیرا چنانكه قبلا بیان شد انسانیّت انسان، بستگى به روح ملكوتى دارد و تكامل انسانى هم در حقیقت، همان تكامل روح است كه با فعالیّت اختیارى خودش حاصل مىشود خواه فعالیّت درونى و قلبى باشد و خواه
1. انفال / 22.
2. اعراف / 179.
فعالیّت بیرونى و با وساطت اندامهاى بدن، و چنین كمالى را نمىتوان از راه تجارب حسّى و با مقیاسهاى كمّى، شناسایى و اندازه گیرى كرد و طبعاً راه رسیدن به آن را نیز نمىتوان با وسایل آزمایشگاهى شناخت. پس كسى كه خودش به چنین كمالى نرسیده و آن را با علم حضورى و شهود قلبى نیافته است باید آن را از راه برهان عقلى و یا از راه وحى الهى و كتب آسمانى بشناسد.
اما از نظر وحى و بیانات قرآنى و سخنان اهل بیت عصمت و طهارت (س) جاى تردید نیست كه كمال نهائى انسان، مرتبهاى است از وجود وى كه با تعبیر «قرب الهى» به آن، اشاره مىشود و آثار آن، نعمتهاى ابدى و رضوان الهى است كه در عالم آخرت، ظاهر مىگردد و راه كلّى آن، خداپرستى و تقوى است كه همه شئون زندگى فردى و اجتماعى را در برمى گیرد.
و اما از نظر عقلى، براهین پیچیدهاى بر این مطلب مىتوان اقامه كرد كه نیازمند به مقدّمات فلسفى زیادى است و ما در اینجا مىكوشیم بیان سادهاى را ارائه دهیم:
انسان بالفطره خواهان كمال نامحدود است كه علم و قدرت، از مظاهر آن به شمار مىرود، و رسیدن به چنین كمالى است كه موجب لذّت نامحدود و سعادت پایدار مىگردد. و هنگامى چنین كمالى براى انسان، میسّر خواهد بود كه با منبع نامحدود علم و قدرت و كمال مطلق یعنى خداى متعال، ارتباط پیدا كند و همین ارتباط است كه به نام «قرب» نامیده مىشود1.
پس كمال حقیقى انسان كه هدف آفرینش اوست در سایه ارتباط و قرب به خداى متعال، حاصل مىشود و انسانى كه نازلترین مرتبه این كمال یعنى ضعیف ترین مرتبه ایمان را هم نداشته باشد همانند درختى است كه هنوز به بار ننشسته و نوبر آن هم به دست نیامده است و اگر چنین درختى در اثر آفت زدگى، استعداد میوه دادن را از دست بدهد از درختان بى ثمر هم پستتر خواهد بود.
بنابراین، اهمیّت نقش ایمان در كمال و سعادت انسان بدین جهت است كه ویژگى اصلى
1. براى توضیح بیشتر رجوع كنید به كتاب «خودشناسى براى خودسازى» از مؤلف.
روح انسان، ارتباط آگاهانه و اختیارى با خداى متعال است و بدون آن، از كمال لایق و آثار آن، محروم مىشود و به دیگر سخن: انسانیّتش به فعلیّت نمىرسد. و در صورتى كه با سوء اختیار، چنین استعداد والایى را از بین ببرد بزرگترین ستم را بر خویش روا داشته و مستوجب عقوبت ابدى خواهد شد و قرآن كریم درباره چنین كسانى مىفرماید:
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الَّذِینَ كَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ»1.
تحقیقاً بدترین جنبدگان نزد خداى متعال كسانى هستند كه كفر ورزیدهاند و ایمان نمىآورند.
حاصل آنكه: هریك از ایمان و كفر، جهت اصلى حركت انسان به سوى كمال و سعادت یا سقوط و شقاوت را تعیین مىكند و طبعاً هر كدام مؤخّر باشد تأثیر نهائى و سرنوشت ساز را خواهد داشت.
با توجه به اصل مذكور، روشن مىشود كه ارزش حقیقى براى كارهاى اختیارى انسان، بستگى به تأثیر آنها در رسیدن به كمال حقیقى یعنى قرب به خداى متعال دارد. و هر چند كارهایى كه به نحوى حتى با چند واسطه زمینه تكامل دیگران را فراهم مىكند متّصف به حسن و فضیلت مىشود اما تأثیر آنها در سعادت ابدى فاعل، منوط به تأثیرى است كه در تكامل روح وى داشته باشد.
از سوى دیگر، ارتباط افعال خارجى با روح فاعل، از راه اراده، حاصل مىشود كه كار بىواسطه اوست، و اراده كار، از میل و شوق و محبت به غایت و نتیجه كار برمى خیزد و همین انگیزه است كه حركتى در درون روح به سوى هدف مقصود، پدید مىآورد و در شكل اراده كار، متبلور مىشود. پس ارزش كار ارادى، تابع انگیزه و نیّت فاعل است و حسن فعلى بدون حسن فاعلى، تأثیرى در تكامل روح و سعادت ابدى نخواهد داشت و به همین دلیل است كه كارهایى كه با انگیزه هاى مادّى و دنیوى انجام مىگیرد تأثیرى در سعادت ابدى ندارد
1. انفال / 55.
و بزرگترین خدمات اجتماعى هم اگر به قصد خودنمایى (ریاء) باشد كمترین سودى را براى فاعل در بر نخواهد داشت1 بلكه ممكن است موجب زیان و انحطاط روحى او هم بشود. و بر همین اساس است كه قرآن كریم، تأثیر اعمال صالحه در سعادت اخروى را مشروط به ایمان و قصد تقرّب (اراده وجه اله و ابتغاء مرضات الله) دانسته است2.
حاصل آنكه: اولا كار نیك، منحصر به خدمت كردن به دیگران نیست. ثانیاً خدمت به دیگران هم مانند عبادات فردى در صورتى مؤثر در كمال نهائى و سعادت ابدى خواهد بود كه از انگیزه الهى، سرچشمه گرفته باشد.
پرسش
1- ارزش حقیقى هر موجودى به چیست؟
2- كمال نهائى انسان را چگونه مىتوان شناخت؟
3- اثبات كنید كه كمال نهائى انسان، تنها در سایه ارتباط و قرب به خداى متعال، حاصل مىشود.
4- اثبات كنید كه تأثیر كارهاى نیك در سعادت ابدى انسان، مشروط به انگیزه الهى است.
1. ر. ك: بقره / 246، نساء / 38، 142، انفال / 47، ماعون / 6.
2. ر. ك: نساء / 124، نحل / 97، اسراء / 19، طه / 112، انبیاء / 94، غافر / 40، انعام / 52، كهف / 28، روم / 38، بقره / 207، 265، نساء / 114، اللیل / 20.