ـ مقدمه
ـ حقیقت ایمان و كفر
شامل: نصاب ایمان و كفر
ـ تأثیر ایمان و كفر در سعادت و شقاوت ابدى
ـ شواهد قرآنى
مسأله دیگر این است كه آیا هر یك از ایمان و عمل صالح، عامل مستقلى براى سعادت ابدى است یا مجموع آنها موجب سعادت مىشود؟ و همچنین آیا هر یك از كفر و عصیان مستقلا موجب عذاب ابدى مىشود یا مجموع آنها چنین اثرى را خواهد داشت؟ و در صورت دوم، اگر كسى تنها ایمان یا عمل صالح را داشته باشد فرجام او چگونه خواهد بود؟ و همچنین اگر كسى تنها كفر ورزیده باشد یا مرتكب گناهى شده باشد چه سرنوشتى خواهد داشت؟ و اگر شخص با ایمانى مرتكب گناهان زیادى شده باشد یا شخص كافرى اعمال نیك فراوانى انجام داده باشد آیا اهل سعادت خواهد بود یا اهل شقاوت؟ و در هر صورت، اگر كسى بخشى از زندگى خود را با ایمان و عمل صالح، و بخش دیگر را با كفر و گناه سپرى كند چه فرجامى خواهد داشت؟
این مسائل از نخستین قرن ظهور اسلام، مورد بحث واقع شد و كسانى مانند «خوارج» معتقد شدند كه ارتكاب گناه، عامل مستقلّى براى شقاوت ابدى است و بلكه موجب كفر و ارتداد مىشود؛ و گروه دیگرى مانند «مُرجئه» معتقد شدند كه وجود ایمان، براى سعادت ابدى كافى است و ارتكاب گناه، ضررى به سعادت مؤمن نمىزند.
اما قول حق این است كه هر گناهى موجب كفر و شقاوت ابدى نمىشود، هر چند ممكن است تراكم گناهان، موجب سلب ایمان گردد. و از سوى دیگر، چنان نیست كه با وجود ایمان، هر گناهى بخشیده شود و هیچ اثر سوئى نداشته باشد.
ما در این درس، نخست توضیحى پیرامون حقیقت ایمان كفر مىدهیم و آن گاه به بیان نقش آنها در سعادت و شقاوت ابدى مىپردازیم و مسائل دیگر را در درسهاى آینده بیان خواهیم كرد.
ایمان حالتى است قلبى و روانى كه در اثر دانستن یك مفهوم و گرایش به آن، حاصل مىشود و با شدّت و ضعف هر یك از این دو عامل، كمال و نقص مىپذیرد. و اگر انسان از وجود چیزى هر چند به صورت ظنّى آگاه نباشد نمىتواند ایمان به آن، پیدا كند ولى تنها آگاهى و اطلاع، كفایت نمىكند زیرا ممكن است امر مورد آگاهى یا لوازم آن، خلاف دلخواهش باشد و گرایش به ضدّ آن داشته باشد و از اینرو، تصمیم بر عمل كردن به لوازم آن نگیرد و حتّى تصمیم بر عمل كردن به ضدّ آنها بگیرد.
چنانكه قرآن كریم درباره فرعونیان مىفرماید:
«وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»1.
آیات الهى را از روى ستم و برترى جویى انكار كردند در حالى كه به آنها یقین پیدا كرده بودند.
و حضرت موسى(ع) خطاب به فرعون فرمود:
«لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلاّ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»2.
تحقیقاً میدانى كه این آیات و معجزات را جز پروردگار جهان نازل نكرده است.
با اینكه او ایمان نیاورده بود و به مردم مىگفت:
«ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِله غَیْرِی»3.
من براى شما معبودى جز خودم نمىدانم.
و تنها هنگامى كه مشرف به غرق شد گفت:
1. نمل / 14.
2. اسراء / 102.
3. قصص / 38.
«آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ»1.
ایمان آوردم به اینكه خدایى جز همان كسى كه بنى اسرائیل به او ایمان دارند نیست.
و دانستیم كه چنین ایمانى اضطرارى، پذیرفته نخواهد شد2 اگر بتوان آن را ایمان نامید.
پس قوام ایمان، به گرایش قلبى و اختیار است برخلاف علم و آگاهى كه بدون اختیار هم حاصل مىشود. و از اینرو، مىتوان ایمان را یك «عمل قلبى اختیارى» دانست، یعنى با توسعه در مفهوم «عمل» ایمان را هم از مقوله عمل به شمار آورد.
اما واژه «كفر» گاهى به عنوان عدم ملكه ایمان بكار مىرود و نداشتن ایمان خواه در اثر شك و جهل بسیط باشد یا در اثر جهل مركب و خواه در اثر وجود گرایش مخالف و به صورت انكار عمدى و عنادآمیز كفر نامیده مىشود و گاهى به قسم اخیر یعنى جحود و عناد، اختصاص مىیابد كه امرى وجودى است و ضدّ ایمان به شمار مىرود.
بر حسب آنچه از آیات كریمه قرآن و روایات شریفه استفاده مىشود حداقل ایمان لازم براى سعادت ابدى عبارت است از: ایمان به خداى یگانه، و پاداش و كیفر اخروى، و صحّت آنچه بر انبیاء (علیهم السلام) نازل شده است. و لازمه آن، تصمیم اجمالى بر عمل به دستورات خداى متعال است. و عالى ترین مرتبه آن، مخصوص انبیاء و اولیاء الهى (سلام الله علیهم اجمعین) مىباشد.
و حداقل كفر عبارت است از: انكار یا شك در توحید، یا نبوّت یا معاد، و یا انكار چیزى كه بداند از طرف خداى متعال بر انبیاء نازل شده است. و بدترین مراتب كفر، انكار عنادآمیز همه این حقایق با علم به صحّت آنها، و تصمیم بر مبارزه با دین حق است.
بدین ترتیب، شرك (انكار توحید) هم یكى از مصادیق كفر مىباشد. و نفاق، همان كفر باطنى است كه توأم با فریبكارى و تظاهر به اسلام باشد و سقوط منافق (كافر نقابدار) بیش از سایر كفّار است چنانكه قرآن كریم مىفرماید:
1. یونس / 90.
2. رجوع كنید به درس نهم.
«إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النّارِ»1.
نكتهاى را كه باید در اینجا خاطر نشان كنیم این است كه اسلام و كفرى كه در فقه، مطرح مىشود و موضوع احكامى از قبیل طهارت و حلیّت ذبیحه در اصول دین ندارد زیرا ممكن است كسى شهادتین را بگوید و احكام فقهى اسلام، براى او ثابت شود در حالى كه قلباً ایمانى به مضمون و لوازم توحید و نبوّت نداشته باشد.
نكته دیگر آنكه اگر كسى قدرت بر شناختن اصول دین نداشت و فى المثل مجنون و فاقد عقل بود یا در اثر شرایط محیط نتوانست دین حقّ را بشناسد به اندازه قصورش معذور خواهد بود اما اگر كسى با وجود امكان شناخت، تقصیر كرد و در حال شكّ باقى ماند یا بدون دلیل، اصول و ضروریات دین را انكار نمود معذور نخواهد بود و به عذاب ابدى، محكوم خواهد شد.
با توجه به اینكه كمال حقیقى انسان، در سایه قرب الهى تحقق مىیابد و متقابلا سقوط انسان در اثر دورى از خداى متعال حاصل مىشود مىتوان ایمان به خداى متعال و ربوبیّت تكوینى و تشریعى او كه مستلزم اعتقاد به معاد و نبوّت است را نهال تكامل حقیقى انسان دانست كه اعمال خداپسند بسان شاخ و برگهایى از آن مىروید و میوهاش سعادت ابدى است كه در جهان آخرت، ظاهر مىگردد. پس اگر كسى بذر ایمان را در دل خود نیفشاند و این نهال پربركت را غرس نكرد و به جاى آن، بذر زهرآگین كفر و عصیان را در دلش پاشید استعداد خدادادش را ضایع كرده و درختى را به بار آورده كه میوهاش زقّوم دوزخى خواهد بود. چنین كسى راهى به سوى سعادت ابدى نمىبرد و تأثیر كارهاى نیكش از مرز این جهان، فراتر نمىرود.
و راز آن این است كه هر كار اختیارى، حركتى است براى روح انسان به سوى غایت و هدفى كه فاعل در نظر گرفته است. و كسى كه اعتقاد به عالم ابدى و قرب الهى ندارد چگونه مىتواند چنین هدفى را در نظر بگیرد و چنین جهتى را به رفتارش ببخشد؟! و طبعاً چنین
1. نساء / 145.
كسى نمىتواند انتظار پاداش ابدى را از خداى متعال داشته باشد. و نهایت چیزى كه مىتوان در مورد اعمال نیك كافران پذیرفت این است كه تأثیرى در تخفیف عذابشان داشته باشد زیرا چنین كارهایى مىتواند روح خودپرستى و عناد را تضعیف كند.
قرآن كریم از یك سو، نقش بنیادى ایمان در سعادت ابدى انسان را یادآور شده و علاوه بر اینكه در دهها آیه، عمل صالح را به دنبال ایمان، ذكر فرموده در چندین آیه، ایمان را به عنوان شرط تأثیر اعمال نیك در سعادت اخروى، مورد تأكید قرار داده است چنانكه مىفرماید:
«وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ مِنْ ذَكَر أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ»1.
هر مرد و زنى كه از كارهاى شایسته انجام دهد در حالى كه مؤمن باشد، چنین كسانى وارد بهشت خواهند شد.
و از سوى دیگر، دوزخ و عذاب ابدى را براى كافران مقرّر فرموده و اعمال ایشان را تباه و بى ثمر دانسته است، و در یك جا آنها را به خاكسترى تشبیه كرده كه باد شدیدى آن را پراكنده سازد و اثرى از آن به جا نگذارد.
«مَثَلُ الَّذِینَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَماد اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْم عاصِف لا یَقْدِرُونَ مِمّا كَسَبُوا عَلى شَیْء ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ»2.
مثل اعمال كافران مانند خاكسترى است كه در یك روز طوفانى باد به سختى بر آن بوزد، به چیزى از دستاوردهایشان دسترسى نخواهد داشت و این است گمراهى دور.
و در جاى دیگر مىفرماید: اعمال كافران را مانند گردى در هوا پراكنده مىسازیم.
«وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَل فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً»3.
و آمدیم به سوى هر عملى كه انجام دادهاند و آن را مانند غبارى پراكنده ساختیم.
و در آیه دیگرى آنها را به سرابى تشبیه كرده كه شخص تشنه، به آن دل مىبندد ولى
1. نساء / 124، و نیز رجوع كنید به: نحل / 97، اسراء / 19، طه / 112، انبیاء / 94، غافر / 40.
2. ابراهیم / 18.
3. فرقان / 23.
همین كه به آن مىرسد آبى نمىیابد.
«وَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَراب بِقِیعَة یَحْسَبُهُ الظَّمْ آنُ ماءً حَتّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَ اللّهَ عِنْدَهُ فَوَفّاهُ حِسابَهُ وَ اللّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ»1.
اعمال كافران مانند سرابى در بیابان هموارى است كه شخص تشنه آن را آب مىپندارد تا هنگامى كه نزد آن بیابد آن را چیزى (آبى) نمىیابد و خدا را نزد آن مىیابد كه به حسابش رسیدگى مىكند و خدا سریعاً محاسبه مىكند.
«أَوْ كَظُلُمات فِی بَحْر لُجِّیّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَكَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور»2.
یا مانند ظلماتى است در دریایى ژرف كه موجى آن را فراگرفته و روى آن موج دیگرى، و روى آن ابرى، تاریكى هایى فرا روى یكدیگر، هنگامى كه دستش را برآورد آن را نخواهد دید و كسى كه خدا براى او نورى قرار نداده است نورى نخواهد داشت (كنایه از اینكه حركت كافر در ظلمت هاست و راه به جایى نمىبرد).
و در آیات دیگرى مىفرماید كه نتیجه كار دنیاطلبان را در همین جهان به آنان خواهیم داد و در آخرت، بهرهاى نخواهد داشت مانند این آیه:
«مَنْ كانَ یُرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ. أُولئِكَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ النّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِلٌ ما كانُوا یَعْمَلُونَ»3.
كسانى كه خواهان زندگى دنیا و زینت آن باشند كارهایشان را در همین دنیا به ایشان تحویل مىدهیم و چیزى از آنها كاسته نمىشود ایشانند كه در آخرت جز آتش ندارند و آنچه در دنیا انجام دادهاند تباه شده و اعمالشان پوچ است.
1. نور / 39.
2. نور / 40.
3. هود / 15-16، و نیز رجوع كنید به: اسراء / 18، شورى / 20، احقاف / 20، با توجه به این آیات میزان اسلامشناسى كسانى معلوم مىشود كه بعضى از اندیشمندان كافر و ملحد غربى را بر بزرگان شیعه مانند خواجه نصیرالدین طوسى و علامه مجلسى ترجیح داده اند!!
پرسش
1- رأى خوارج و مرجئه در مورد ایمان و كفر و قول حق را در برابر آنان بیان كنید.
2- حقیقت ایمان و كفر و رابطه آنها با علم و جهل را شرح دهید.
3- نصاب لازم ایمان و كفر را توضیح دهید.
4- نسبت شرك و نفاق با كفر را بیان كنید.
5- اسلام و كفر فقهى چه نسبتى با ایمان و كفر كلامى دارد؟
6- تأثیر ایمان و كفر در سعادت و شقاوت ابدى و راز آن را بیان كنید.
7- شواهد قرآنى بر این تأثیر را ذكر كنید.