فهرست مطالب

قضاء و قدر

 

درس نوزدهم

 

قضاء و قدر

 

ـ مفهوم قضاء و قدر

ـ قضاء و قدر علمى و عینى

شامل: رابطه قضاء و قدر با اختیار انسان

ـ انواع تأثیر علل متعدّد

ـ آثار اعتقاد به قضاء و قدر

 

مفهوم قضا و قدر

واژه «قدَر»؛ به معناى اندازه، و «تقدیر»؛ به معناى سنجش و اندازه گیرى و چیزى را با اندازه معینى ساختن است. و واژه «قضاء»؛ به معناى یكسره كردن و به انجام رساندن و داورى كردن (كه آن هم نوعى به انجام رساندنِ اعتبارى است) استعمال مى;شود. و گاهى این دو واژه به صورت مترادف و به معناى «سرشت»؛ بكار مى;رود.

منظور از تقدیر الهى اینست كه خداى متعال براى هر پدیده;اى اندازه و حدود كمّى و كیفى و زمانى و مكانى خاصى قرار داده است كه تحت تأثیر علل و عوامل تدریجى، تحقق مى;یابد. و منظور از قضاء الهى اینست كه پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایطِ یك پدیده، آنرا به مرحله نهائى و حتمى مى;رساند.

طبق این تفسیر، مرحله تقدیر، قبل از مرحله قضاء و داراى مراتب تدریجى است و شامل مقدمات بعید و متوسط و قریب مى;شود و با تغییر بعضى از اسباب و شرایط، تغییر مى;یابد، مثلاً سیر تدریجى جنین از نطفه و علقه و مضغه تا حد یك چنین كامل، مراحل مختلف تقدیر آنست كه شامل مشخصات زمانى و مكانى نیز مى;شود، و سقوط آن در یكى از مراحل، تغییرى در تقدیر آن بشمار مى;رود. ولى مرحله قضاء، دفعى و مربوط به فراهم شدن همه اسباب و شرایط، و نیز حتمى و غیرقابل تغییر است

«إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ»1.

اما چنانكه اشاره شد گاهى «قضاء و قدر»؛ بصورت مترادف بكار مى;رود، و از اینروى، تقسیم به حتمى و غیرحتمى مى;گردد، و بدین لحاظ است كه در روایات و ادعیه، از تغییر قضاء، یاد شده، و صدقه و بِرّ به والدین و صله رحم و دعاء، از عوامل تغییر قضاء، معرفى گردیده است.

 

قضاء و قدر علمى و عینى

گاهى تقدیر و قضاء الهى، به معناى علم خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط پیدایش پدیده ها و نیز علم به وقوع حتمى آنها بكار مى;رود، و آن را «قضاء و قدر علمى»؛ مى;نامند، و گاهى به معناى انتساب سیر تدریجى پدیده ها و نیز انتساب تحقق عینى آنها به خداى متعال، استعمال مى;شود و «قضاء و قدر عینى»؛ نام مى;گیرد.

برحسب آنچه از آیات و روایات، استفاده مى;شود علم الهى به همه پدیده ها به صورتى كه عیناً در خارج، تحقق مى;یابد در مخلوقى شریف و متعالى به نام «لوح محفوظ»؛ منعكس است و هر كس به اذن الهى، با آن، تماس پیدا كند از حوادث گذشته و آینده، آگاه مى;گردد، و نیز الواح نازلترى هست كه حوادث را به صورت ناتمام و مشروط، منعكس مى;سازد و كسانى كه بر آنها اشراف یابند اطلاعات محدودى بدست مى;آورند كه مشروط و قابل تغییر است. و شاید این آیه شریفه، ناظر به این دو نوع سرنوشت باشد: «یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ»2. و تغییر یافتن تقدیراتِ مشروط و غیرحتمى، در لسان روایات، به نام «بداء»؛ نامیده شده است.

به هر حال، اعتقاد به قضاء و قدر علمى، مشكلى را بیش از آنچه در مورد علم ازلى الهى گفته شد بوجود نمى;آورد، و در درس سابق، شبهه جبرگرایان مربوط به علم الهى، مورد بررسى واقع شد و سستى و بى مایگىِ آن، روشن گردید.


1. سوره آل عمران به آیه 47 و به این آیات نیز رجوع كنید: سوره بقره: آیه 117، سوره مریم: آیه 35، سوره غافر: آیه 68.

2. سوره رعد، آیه 39.

اما اعتقاد به قضاء و قدر عینى، مخصوصاً اعتقاد به سرنوشت حتمى، اشكال دشوارترى دارد كه باید به پاسخ آن بپردازیم هر چند پاسخ اجمالىِ آن در بحث از توحید به معناى تأثیر استقلالى، دانسته شد.

 

رابطه قضاء و قدر با اختیار انسان

دانستیم كه مقتضاى اعتقاد به قضاء و قدر عینى الهى اینست كه وجود پدیده ها را از آغاز پیدایش تا دوران شكوفایى و تا پایان عمر، بلكه از هنگام فراهم شدن مقدماتِ بعیده تحت تدبیر حكیمانه الهى بدانیم و فراهم شدن شرایط پیدایش و رسیدن به مرحله نهائى را مستند به اراده الهى بشماریم1.

به دیگر سخن: همانگونه كه وجود هر پدیده;اى انتساب به اذن و مشیّت تكوینىِ خدا دارد و بدون اذن او هیچ موجودى پا به عرصه وجود نمى;نهد همچنین پیدایش هر چیزى مستند به تقدیر و قضاء الهى است و بدون آن، هیچ موجودى شكل و حدود ویژه خودش را نمى;یابد و به سرانجام خودش نمى;رسد. و بیان این انتساب و استنادات، در واقع، تعلیم تدریجىِ توحید به معناى استقلال در تأثیر است كه از والاترین درجات توحید مى;باشد و نقش عظیمى در سازندگى انسانها دارد چنانكه قبلا اشاره كردیم.

اما استناد پدیده ها به اذن و حتى به مشیّت خدا، آسان یابتر و قابل فهم;تر است به خلاف استناد مرحله نهائى و تعیّن قطعى آنها به قضاء الهى كه به دلیلِ دشواریابى آن، بیشتر مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. زیرا جمع بین چنین اعتقادى با پذیرفتن اختیار انسان در رقم زدن سرنوشت خویش بسیار مشكل است و از اینروى، گروهى از متكلمین (اشاعره) كه شمول قضاء الهى را نسبت به رفتار انسانها پذیرفته بودند گرایش به جبر پیدا كردند، و گروهى دیگر (معتزله) كه نمى;توانستند جبر و پى آمدهاى وخیم آن را بپذیرند منكر شمول قضاء الهى نسبت به افعال اختیارى انسان شدند و هر دسته، آیات و روایاتِ مخالف با نظریه خودشان را


1. انطباق اراده و قضاء الهى بر یكدیگر (بحسب مورد) از تطبیق آیه (47) آل عمران بر آیه (82) از سوره یس «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ»؛ روشن مى;شود.

مورد تأویل قرار دادند چنانكه در كتب مفصل كلامى و در رساله هاى خاصى كه درباره جبر و تفویض نوشته شده، آمده است.

نقطه اصلىِ اشكال اینست كه اگر كار انسان، واقعاً اختیارى و مستند به اراده اوست چگونه مى;توان آن را مستند به اراده و قضاء الهى دانست؟ و اگر مستند به قضاء الهى است چگونه مى;توان آن را تابع اختیار و انتخاب انسان بشمار آورد؟

بنابراین، براى رفع این اشكال و بیان جمع بین استناد فعل به اراده و اختیار انسان و استناد آن به اراده و قضاء الهى، باید توضیحى پیرامون انواع استناد معلول واحد به چند علت بدهیم تا نوع استناد فعل اختیارى به انسان و خداى متعال، آشكار گردد.

انواع تأثیر علل متعدّد

تأثیر چند علت در پیدایش یك پدیده، به چند صورت تصور مى;شود:

1- چند علت با هم و در كنار یكدیگر، تأثیر كنند مانند اینكه اجتماع بذر و آب و حرارت و... موجب شكفتن بذر و روییدن گیاه مى;شود.

2- هر یك از آنها متناوباً مؤثر باشد كه به نوبت، تأثیر خود را مى;بخشند چنانكه چند موتور، على التناوب روشن شوند و موجب ادامه حركت هواپیما گردند.

3- تأثیر آنها مترتّب بر یكدیگر باشد چنانچه در برخورد چند توپ با یكدیگر یا در تصادفات زنجیره;اى ملاحظه مى;شود. و نمونه دیگر آن، تأثیر اراده انسان در حركت دست، و تأثیر دست در حركت قلم، و تأثیر قلم در پیدایش نوشته است. بطورى كه طول عمر پدیده بر تعداد آنها تقسیم مى;شود و هر بخشى از آن معلول یكى از عواملى باشد.

4- تأثیر مترتّب چند عامل طولى، بگونه;اى كه وجود هر یك از آنها وابسته به وجود دیگرى باشد برخلاف فرض قبلى كه وجود قلم، وابسته به وجود دست نبود و وجود دست هم وابسته به اراده انسان نبود.

در همه این صورتها اجتماع چند علت براى پیدایش معلولِ واحد، ممكن بلكه لازم است و تأثیر اراده الهى و اراده انسان در فعل اختیارى از همین قسم اخیر مى;باشد زیرا وجود انسان و اراده او وابسته به اراده الهى است.

و اما آن صورتى كه اجتماع دو علت بر معلول واحد، ممكن نیست عبارتست از اجتماع دو

علت هستى بخش یا دو علت مانعة الجمع كه در عرض هم و على البدل تأثیر مى;كنند مانند فرض اینكه اراده واحدى از دو فاعل مرید، سر بزند یا دو پدیده واحدى مستند به دو مجموعه علل (دو علت تامّه) باشد.

 

دفع شبهه

با توضیحاتى كه داده شد روشن گردید كه استناد وجودِ افعال اختیارى انسان به خداى متعال، منافاتى با استناد آنها به خود وى ندارد زیرا این استنادها در طول یكدیگر هستند و تزاحمى با هم ندارند.

به دیگر سخن: استناد فعل به فاعل انسانى در یك سطح است و استناد وجود آن به خداى متعال در سطح بالاترى است كه در آن سطح، وجود خود انسان و وجود مادّه;اى كه كارش را روى آن انجام مى;دهد و وجود ابزارهایى كه كار را بوسیله آنها انجام مى;دهد همگى مستند به اوست.

پس تأثیر اراده انسان به عنوان «جزء اخیر از علت تامّه»؛ در كار خودش منافاتى با استناد وجود همه اجزاء علت تامّه، به خداى متعال ندارد. و این، خداى متعال است كه وجود جهان و انسان و همه شئون وجودى او را در یَدِ قدرت خود دارد و همواره به آنها وجود مى;بخشد و نو به نو آنها را مى;آفریند و هیچ موجودى در هیچ حالى و در هیچ زمانى بى نیاز از او نیست و استقلالى از او ندارد. بنابراین، كارهاى اختیارى انسان هم بى نیاز از خداى متعال، و خارج از قلمرو اراده او نخواهد بود و همه صفات و ویژگیها و حدود و مشخصات آنها نیز وابسته به تقدیر و قضاء الهى مى;باشد و چنان نیست كه یا باید مستند به اراده انسان باشند و یا مستند به اراده خدا. زیرا این دو اراده در عَرض یكدیگر و مانعة الجمع نیستند و تأثیر آنها در تحقق كارها على البدل انجام نمى;گیرد بلكه اراده انسان مانند اصل وجودش وابسته به اراده الهى است و اراده خداى متعال براى تحقق آن، ضرورت دارد «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ»1.


1. سوره تكویر، آیه 29.

 

آثار اعتقاد به قضاء و قدر

اعتقاد به قضاء و قدر الهى، علاوه بر اینكه درجه ارزشمندى از معرفت خدا و موجب تكامل انسان در بُعد عقلى بشمار مى;رود آثار عملى فراوانى دارد كه به برخى از آنها اشاره شد و اینك به بیان برخى دیگر از آنها مى;پردازیم:

كسى كه پیدایش حوادث را تابع اراده حكیمانه خداى متعال و مستند به تقدیر و قضاء الهى مى;داند از پیشامدهاى ناگوار نمى;هراسد و در برابر آنها خود را نمى;بازد و به جزع و فزع نمى;افتد بلكه توجه به اینكه این حوادث، جزئى از نظام حكیمانه جهان است و طبق مصالح و حكمتهایى رخ داده و مى;دهد با آغوش باز از آنها استقبال مى;كند و ملكات فاضله;اى از قبیل صبر و توكّل و رضا و تسلیم را بدست مى;آورد.

و نیز شیفته و فریفته خوشیها و شادیهاى زندگى نمى;شود و به آنها مغرور و سرمست نمى;گردد و نعمتهاى خدا داده را وسیله فخرفروشى و به خود بالیدن، قرار نمى;دهد.

این آثار ارزنده، همان است كه در این آیه شریفه، به آنها اشاره شده است:

«ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَة فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِكُمْ إِلاّ فِی كِتاب مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللّهِ یَسِیرٌ. لِكَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ كُلَّ مُخْتال فَخُور»1.

در عین حال، باید توجه داشته باشیم كه برداشت نادرست از مسأله قضاء و قدر و توحید در تأثیر استقلالى، موجب سستى و تنبلى و زبونى و ستم پذیرى و تهى كردن شانه از زیر بار مسئولیّت نشود و بدانیم كه سعادت و شقاوت جاودانى اینان در گرو فعالیّتهاى اختیارى خود اوست: «لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اكْتَسَبَتْ»2؛ «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى»3.


1. سوره حدید، آیه 22 و 23.

2. سوره بقره، آیه آخر.

3. سوره نجم، آیه 39.

 

پرسش

1- مفهوم لغوى قضاء و قدر را بیان كنید؟

2- منظور از تقدیر و قضاء الهى چیست؟

3- به چه لحاظ، قضاء و قدر، به حتم و غیرحتمى تقسیم مى;شود؟

4- بداءِ چیست؟

5- قضاء و قدر علمى و عینى را بیان كنید.

6- لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، و ارتباط آنها را با سرنوشت حتمى و غیرحتمى، شرح دهید.

7- دشوارى جمع بین قضاء و قدر و بین اختیار انسان، و اختلاف نظر متكلمین در این موضوع را توضیح دهید.

8- انواع تأثیر علل متعدد در معلول واحد را بیان كنید و توضیح دهید كه چه نوعى از اجتماع چند علت بر سر معلول واحد، محال است.

9- پاسخ شبهه جبر در مسأله قضاء و قدر را بیان كنید.

10- آثار اعتقاد به قضاء و قدر الهى را شرح دهید.