بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان حضرت آیت اللّه علامه مصباح یزدی (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1386/06/25 هم زمان با چهارم ماه مبارك رمضان 1428 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
پیشتر اشاره شد برای این كه انسان انگیزه توبه پیدا كند، اوّل باید درباره ضررهای گناه و فوائد توبه بیاندیشد. امّا درباره این كه گناه چه ضررهایی دارد، باید گفت به مراتب معرفت و ایمان انسان بستگی دارد. برخی بیشتر به ضررهای مادی و برخی دیگر به ضررهای معنوی توجه دارند، بعضی ضررهای دنیا برایشان مهم است و بعضی دیگر ضررهای اخروی برایشان اهمیت بیشتری دارد. اما برخی از ضررهایی كه در همین دنیا، بر گناه مترتب میشود، مادّی و جسمانی است و در انواع گناهان تفاوت میكند. بعضی از گناهان هست كه آثارش در بدن زود ظاهر میشود، مثل: ضعف و بیماری. بعضی از گناهان، ناراحتیهای روانی را در پی دارد و بعضی از گناهان مثل دروغ گفتن ضررهای اجتماعی خیلی روشنی دارند.
علاوه بر این ضررها برای كسانی كه ارج و منزلت انسانی یافتهاند، بر اثر بعضی از گناهان، آن مرتبه از دست میرود، ضرر میكنند، و در بعد ارزشی ورشكست میشوند. حتی اعتقاد به خدا و دین هم شرط داشتن این ارزشها نیست. انسانهایی هستند كه حق شناسند، اگر كسی به آنها خدمت كند، سعی میكنند خدمتش را جبران كنند؛ اگر یك جایی حقناشناسی و ناسپاسی كنند، وجدانشان ناراحت میشود؛ اگر چه به خداوند اعتقاد ندارند، ولی اهل وفا هستند. بلاخره لازمه ایمان یك شخص مؤمن این است كه ارتكاب گناه را علاوه بر ضررهای دنیوی، موجبات ناراحتیها، رنجها و عذابهایی تا قیامِ قیامت بداند. باید بداند ضررهای كمی متوجه گناهكار نیست. با یك گناه، مریضی ضعف و آشفتگی روانی پدید میآید و آرامش روحی انسان از دست میرود، و اگر توبه نكند، عذابهای جهنم سرانجام كار او میشود. اگر اندكی وجدان انسان بیدار باشد نباید نعمتهای خداوند را در راه دشمنی با خداوند صرف كند! كسی كه ایمان ندارد حسابش جداست. كلام ما درباره كفّار نیست، بحث ما درباره مؤمنی است كه مبتلا به گناه شده است. او باید چه كند كه انگیزه توبه پیدا كند؟ یك راه این است كه درباره اثر گناه و خسارتهای آن بیاندیشید. قیمت این چند دقیقه عمر انسان كه با گناه ضایع شده است، از هر چیز ارزشمندی بیشتر است.
علاوه بر ضررهای گناه، انسان، بر اثر گناه محرومیتهایی، هم در این عالم، هم در عالم برزخ و هم در آخرت پیدا میكند. كسی كه مبتلا به گناهی میشود و توبه نمیكند، پشیمان نمیشود و به گناهش ادامه میدهد، از هدایتهای الهی محروم میشود. خدای متعال غیر از آن هدایتهای عمومی كه برای همه اقوام دارد، هدایتهای خاصّی هم برای اهل تقوا دارد. معنای «اهدنا الصراط المستقیم1»، هدایتهای خاصی است كه از خدا میخواهیم كه ما را همواره در راه راست و مستقیم استوار بدارد. كسی كه اهل معصیت و فسق شد، توبه نكرد و گناه خود را باز هم تكرار كرد، از نعمت هدایتهای خاص الهی محروم میشود. غیر از هدایتهای خاص الهی، اولیای خدا نیز نسبت به مؤمنین عنایت دارند. حتّی مؤمنین، شهدا، صالحینی كه از دنیا رفتند، چه خدمتهایی كه برای ما انجام میدهد و دعاهای آنها در حق ما چه كارها كه نمیكند! آنها هستند كه در آن عالم دعا میكنند و خدا به كسانی در این عالم توفیق میدهد تا قدمهایی بر دارند. همینطور اولیاء دین و ائمه اطهار(ع)، به خصوص در هر زمانی امام معصوم آن زمان، عنایتهای خاصی به پیروانش دارد، در حقّ آنها دعا میكند. حدیثی از امام زمان(عج) نقل شده است و همه آن را شنیدهایم كه «ما از رنجهای شما ناراحت میشویم و به دعاهای شما آمین میگوییم». وقتی ما رفتاری كنیم كه بر خلاف رضایت آنهاست و خلاف راهی است كه آنها پیش پای ما گذاشتند علاوه بر خود، باعث گمراهی دیگران هم میشویم. كار كسانی كه به دلیل انتساب به امام زمان و به نام نوكری امام زمان، موجبات گمراهی دیگران را فراهم كنند، چگونه قابل توجیه است؟ به هر حال، وقتی وجود مقدّس حضرت ولیعصر(عج) كسی را دوست بدارند و به او عنایت داشته باشند، نه تنها لحظه به لحظه به او فیض میرسانند، بلكه او را مجرای فیض برای دیگران هم قرار میدهند. وقتی انسان اهل اطاعت نباشد و اهل معصیت باشد، از این فیضها محروم میشود و دیگر عنایتی به او نمیكنند. مگر این ضررها را میتوان حساب نكرد؟ میپنداریم ضرر فقط همان است كه آدم یك غذایی بخورد و مریض شود! آن ضررهایی كه در اثر گناه به روح ما میخورد و روح را بیمار میكند چه؟ بیماریهای روح بسیار سختتر از بیماریهای جسمانی است و ضررش، مشكلاتش و رنجش خیلی بیشتر است.
آنهایی كه اهل اطاعت و تقوا هستند به این بیماریهای روحی مبتلا نمیشوند. مؤمن در سختترین حالات، از آرامش خاصّی برخوردار است. بزرگانی چون مرحوم حاج آقا رضا بهاءالدّینی (رضوان الله علیه)، در سختترین حالات و گرفتاریها مثل: جریان پانزده خرداد، خیلی ناراحت بود؛ اما آرامش و وقار خاصی داشت.
مؤمنین، آنهایی كه ایمان قوی دارند، در گرفتاریها و مصیبتها، با آن كه دركشان بسیار بیشتر از ماست، آرامش روحیشان محفوظ است و یك وقار، سنگینی و متانت خاصی دارند. اما ما چه؟ بر اثر یك مسأله كوچك اعصابمان خرد میشود، بدگویی میكنیم و حتی رفتارهای زشت از ما سر میزند. این آرامشِ روحی، آن وقار روحی و متانت مؤمنین نعمت عجیبی است و ما به هیچ وجه نمیتوانیم ارزشش را درست درك كنیم. ولی اهل معصیت از این نعمتها بیبهرهاند.
گفتنی است از رحمتهای دائم و متناوب خدا نسبت به اولیائش، هیچ كس خبر ندارد. نمونه آن را در آیات و روایاتی كه چند شب پیشتر خواندیم. ملاحظه فرمودید كه خدا با بعضی از بندگانش مناجات میكند، «فناجیته سر2»؛ كسی نمیفهمد دل اولیای خدا كجاست، با چه كسی هست، چه میشنود، چه میكند، چه آرامشی دارد. چه لذّتی میبرد، چه انسی با خدای خودش دارد، كس دیگری متوجه نمیشود و نباید هم متوجه بشود، این یك راز است!
امّا اهل فسق و فجور و اهل معصیت از این چیزها بهرهای ندارند. بالاتر از همه، این عنایتها با توانِیك عدد بالایی در قیامت ظاهر میشود. آن جا خدا بندگانی دارد كه هر لحظه آنها را نوازش میكند، نوازشی كه یك لحظهاش به همه عالم میارزد: «فأنظر الیهم كلّ یومٍ سبعین مرّة و اكلّمهم كلما نظرت الیهم3»؛ خدا بندههایی این چنین دارد. بندههایی هم هستند كه «لا یُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ4»؛ به تعبیر خودمانی، خدا با آنها قهر است، نه نگاهشان میكند و نه با آنها حرف میزند و نه اجازه میدهد كه حرف بزنند! تصور كنید كسی كه از عطشْ در حالِ جان دادن است، چقدر نیاز به جرعهای آب دارد. انسان در قیامت نیازش به نوازش الهی از نیاز تشنهای كه رو به مرگ است به یك جرعهی آب، بیشتر است. آن جا خدا با او قهر میكند، «لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ»؛ حرف هم باایشان نمیزند، «وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ5»، اجازه هم نمیدهد كه حرف بزنند و درخواستی بكنند و اینها آثار گناه است! آثار گناه و خودداری از تقواست.
متأسفانه آن قدر مسائل مهم زندگی داریم! كه نمیرسیم فكر كنیم كه در اثر گناه چه از دست دادهایم، چه آتشی به جان خودمان افكندهایم و چه سرمایهای را آتش زدهایم! حتی در صدد جبرانش هم نیستیم. به ما میگویند: بیا جبران كن، همه این گذشتهها با توبه جبران میشود، «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ6»؛ «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ7»؛ و ما میگوییم باید فكر كنیم و ببینیم كه صلاح هست توبه كنیم یا نه! نابخردی از این بیشتر میشود؟
فرض كنید یك مهمانی عامی ترتیب دادهاند. مجلسی است كه بزرگان، علما، شخصیتها، موجهین، معتمدین مردم در آن حضور دارند و چون مهمانی عام است بنده هم حاضر باشم! اگر حاضر شوم در حالی كه بدنم متعفّن باشد، كنار هر كس كه بنشینم رویش را بر میگرداند، قیافهام زشت است، كسی رغبت نمیكند نگاه به صورتم بیندازد، از بوی بد دهانم، مردم متأذی میشوند. اگر اجازه دادند با لباسِ كثیف و آلوده و چرك، نفسِ بدبو، بدنِ متعفّن، قیافه زشت، به این مجلس وارد شوم، آیا خودم رغبت میكنم در این مجلس حاضر شوم؟ به یقین با این بدنِ كثیف و متعفّن، با این نفس متعفّن، بدن پر از زخم و چرك و آلودگی و لباسهای كثیف من خجالت میكشم در این مهمانی حاضر شوم. ما در عرصه قیامت آرزو داریم در جایی حاضر شویم كه دارِ پذیرایی و دارِ اكرامِ الهی است؛ آن جایی كه از انبیاء، از اولیاء، از شهدا پذیرایی میكنند. امّا ما بدنمان كثیف، زبانمان و دهانمان متعفّن است گفتهایم برای این كه دروغ، تهمت زدهایم و غیبت كردهایم. آنجا آثار اعمال ما ظاهر میشود، لباس زیبایی نداریم، لباس كثیف و مندرس و چهره زشت و چروكیدهای داریم كه جملگی از آثار گنهكاران در قیامت است. اكنون با قیافههایی چروكیده و زشت، متعفّن و كثیف، میشود در یك مجلسی كه همه لباسهای زیبا، «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ8»؛ چهره شاداب، خرّم، خندان و مسرور دارند رفت؟ این بالاترین رنج است. اما وقتی گفتند توبه كن تا همه اینها اصلاح شود، ما چه میگوییم؟ میگوییم حالا ببینیم چه طور میشود! این حرف چه منطقی دارد؟ كدام عقلی این را قبول میكند؟ به تعبیر قرآن «أُوْلئِكَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»؛ در نامه عملمان كه سیئات نوشته شده، با توبه آنها محو میشود و جای آنها «حسنه توبه»؛ نوشته میشود. باید توجه داشت: توبه خود یك عمل صالح است، نامه سیاه به نور توبه نورانی میشود و سیاهیهای قبلیاش هم پاك میشود. با این همه فواید توبه باز هم در برخی از انسانها اراده توبه پیدا نمیشود. ممكن است یك استغفراللهی بگوید و گاهی یك اشكی هم بریزد، اما به حقیقت قصد ندارد دست از گناه بكشد و این خود عقوبتی است برای گناهانی كه قبلاً مرتكب شده است: «بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما كانُوا یَكْسِبُونَ9»؛ گناهان، آینهی دل را سیاه میكند. سبب میشود انسان دیگر درك صحیحی نداشته باشد و ارادهای هم از او ناشی نمیشود.
فرصت را غنیمت بشماریم و در این شبها برای ترك گناه و جبران مافات تصمیم جدی بگیریم. ضعف ارادهمان را با توسّل به اولیاء خدا و كمك خواستن از خدا جبران كنیم. یكی از راههایی كه كمك میكند به اینكه ارادهی توبه در آدم تقویت شود، انس گرفتن با دعاها و مناجاتهایی است كه از اولیاء خدا به دست ما رسیده است. توجه به مضامین دعاهایی كه به خصوص در ماه رمضان هست مثل: دعای ابوحمزه، دعای افتتاح و این مناجات خمسه عشر سبب میشود كه انسان به تدریج زنگارها را از دل خود دور كند، دل را صیقل دهد و ارادهای جدّی برای توبه پیدا كند.
مناجات تائبین با مضامینی شروع میشود كه از اوّل آثار زشت و خطرناك گناه را توجه میدهد: «إلهی ألْبَسَتْنی الخَطایا ثَوْبَ مَذَلَّتی»؛ خدایا گناه جامه ذلّت بر اندام من پوشانده است. انسان وقتی تصور میكند كه در پیشگاه الهی است، اولیاء خدا عزتی دارند، مقامی دارند، مؤمنین مورد اكرام و احترام هستند، امّا به گنهكار كسی اعتنایی نمیكند، كسی احوال او را نمیپرسد، این بیاعتنایی خدا را چونان لباس ذلّت میداند. «وَجَلَّلَنی التَّباعُدُ مِنْكَ لِباسَ مَسْكَنَتی»، با گناههای رنگارنگ قدم به قدم از تو دور شدم و این دوری گزیدن از تو، من را به نهایت خواری و پستی انداخته است و بالاتر از اینها كه به آن كمتر توجه میكنیم: «وَأماتَ قَلْبی عَظیمُ جِنایَتی»؛ دل من در اثر گناه مُرده است. مرگ انسانی به نفس نكشیدن نیست. مرگ انسانی، این است كه ارزشها را درك نكنیم، راهی به سوی قُرب الهی پیدا نكنیم، در حیرت فرو بمانیم، اسیر شهوت، اسیر شیطان، اسیر هواهای شیطانی، اسیر اوهام شویم و نتوانیم خوب و بد را تشخیص دهیم. نمونهاش این است كه بعضی برای به دست آوردن پست و مقام و اعطای القاب به هر كاری دست میزنند، در حالی كه اگر چند روزی به ما گفتند آقای رئیس یا حضرت آیت الله چه میشود؟ تعریف و تمجید دیگران چه تأثیری دارد؟ اما اگر كاری كردیم كه خداوند خشنود شود و امام زمان(عج) به ما آفرین بگوید، ارزشمند خواهد بود. بدترین بلایی كه انسان به آن مبتلا میشود این است كه اصلاً نتواند خیر و شر، خوب و بد خود را تشخیص دهد، نداند صلاح و فسادش چیست و همانند سنگ، وقتی موعظهاش میكنند در او تأثیری نمیكند. «كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ10»؛ خداوند میفرماید: دل برخی از انسانها از سنگ سختتر است، سنگهایی هست كه از خوف خدا سقوط میكند، میشكافد و آب از آنها جاری میشود، اما آدمهایی هستند كه قطره اشكی هم از چشمشان نمیآید، هر چه آنان را موعظه كنی، هیچ تأثیری نمیپذیرند. این همان حالتی است كه فرمود: «وَأماتَ قَلْبی عَظیمُ جِنایَتی»؛ فقط یك چیز میتواند همه پستیها را تغییر دهد و آن پذیرش توبه از سوی پروردگار جهانیان است. پروردگارا! تو را به حقّ اولیائت قسم میدهیم توفیق توبه نصوح به همه ما مرحمت بفرما.
1.؛ حمد، 6.
2.؛ مناجات شعبانیه.
3.؛ بحارالأنوار، ج 74، ص 23، باب 2، روایت 6.
4.؛ آلعمران، 77.
5. مرسلات، 36.
6. فرقان، 70.
7.؛ كافی، ج 2، ص 435، باب التوبة، روایت 10.
8.؛ قیامت، 22.
9.؛ مطففین، 14.
10. بقره، 74.