بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان حضرت آیت اللّه علامه مصباح یزدی(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1386/07/08 مطابق با هجدهم ماه مبارك رمضان 1428 ایراد فرموده اند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در مناجات راجین دو واژه، مشابه رجا ذكر شده است. یكی واژهی «أمل»، یكی هم «اُمنیة»؛ و «تمنّی». معمولاً «أمل»؛ و «أمنیة»؛ را در فارسی «آرزو»؛ میگویند و «رجاء»؛ را «امید». گاهی «أمل»؛ را هم به «امید»؛ ترجمه میكنند. ظاهراً فرق استعمال اینها این است كه وقتی انسان به امر مطلوب و خیری علاقه دارد، میداند برای رسیدن به آن، مقدماتی لازم است. گاهی مقدمات سادهای است كه فراهم شده یا به راحتی فراهم میشود؛ اینجا واژهی «امید»؛ به كار میرود. یك وقت مقدماتش طولانیتر است، احتیاج به همت و تلاش بیشتری دارد؛ اینجا واژهی أمل و آرزو را به كار میبریم.
سؤال میشود آیا خوب است انسان امیدوار یا اهل آرزو باشد؟ یا نه، انسان نباید امیدی به آینده داشته باشد و حال را باید غنیمت بشمارد؟ و نیز آیا آرزوهای طولانی و دراز مدت خوب است یا نه؟ اجمالاً میدانیم كه در روایات، «طول اَمل»؛ نكوهش شده است. از پیغمبر اكرم(ص) نقل شده كه من بر امتم از دو چیز میترسم، امیرالمؤمنین(ع) هم به مخاطبان فرمودند: برای شما از دو چیز میترسم،؛ «اتِّبَاعَ الْهَوَی وَ طُولَ الْأَمَلِ1»؛ پیروی هوای نفس و آرزوهای دراز. با توجه به این نكته در مضمون این مناجات، هم واژهی «امل»؛ به كار برده شده و هم واژه «امنیه»؛ و «مُنی»؛ میگوید كسی كه آرزو داشته باشد و به تو آرزو ببندد، تو آرزویش را برآورده میكنی. ظاهر این كلام این است كه آرزو و نیز آرزوهای طولانی عیبی ندارد. به هر حال این سؤال میماند كه بالاخره انسان امیدوار باشد یا نه؟ دنبالِ هدفهای بلند و دراز مدت برود یا نرود؟ نكتههایی را باید توجه كرد؛ یكی اینكه انسان طالب خیر است، امّا در شناختن مصادیقِ خیر، زیاد اشتباه میكند، «عَسی أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَكُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ2». یا در مقام تعارض بین دو چیزِ مطلوب، در اینكه كدامش را ترجیح بدهد درست نمیتواند محاسبه كند. گاهی چیزی را ترجیح میدهد كه نباید بدهد. بنابراین امید صحیح بستن و آرزوی صحیح داشتن، وقتی است كه انسان خیر واقعی را بشناسد. بعضی از مفسّرین گفتهاند كه در «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ3»؛ یا دربارهی وصیت كه «إِنْ تَرَكَ خَیْر4»، معنای خیر یعنی مال. پیداست وقتی وصیت میكند راجع به مال است، امّا هر مالی خیر نیست!
گاهی در مقام ترجیح خیر محدود و زودگذر با خیری كه در زمان طولانی به دست میآید و اثرش باقی است، نمیدانیم كدام را ترجیح بدهیم. بعضیها منطقشان این است كه نقد را نباید به نسیه داد! نتیجه هم این میشود كه وقتی امر دائر میشود بین خیر دنیا و خیر آخرت، باید خیر دنیا را ترجیح داد، چون نقد است. در صورتی كه عقل اینطور نمیگوید. در همین امور دنیا هم ما خیلی وقتهاست كه خیر نقد را فدای خیرِ نسیه میكنیم. كارگری كه كار میكند، دانش آموزی كه درس میخواند، پژوهشگری كه پژوهش میكند، راحتیهای خودشان را فدا میكنند تا به نتیجهی بزرگی برسند. ولی منطقِ نفسانی یا شیطانی این است كه نسیه هر چه باشد باید فدای نقد بشود. در این موارد خیر برای انسان مشتبه میشود؟ هم باید فكر كند و عقلش را به كار گیرد، و هم از دستورات شرع كمك بگیرد. با توجه به این آنجا كه گفتهاند آرزوهای طولانی بد است و خطر دارد؛ آرزوهای طولانی مربوط به دنیاست. یعنی دلش بخواهد مقامات بلند دنیوی داشته باشد؛ مثلاً نمایندهی مجلس شود، وزیر بشود، هدفش هم فقط ریاست باشد! همین كه برایش هورا بكشند، خوشش میآید. حزب تشكیل میدهد و به هر صورتی عدهای را دور خودش جمع میكند؛ با پول، با كلك و فریب و وعده و وعید، تا بلكه در انتخاباتی برنده بشود. حالا اگر در ایران شما نمونهاش را نمیشناسید در كشورهای دیگر هست، انشاءالله در كشور ما پیدا نمیشود! این طول املی است كه مذموم است. باید دنبال دنیا رفت، فقط به عنوان اینكه مقدمهای است برای رسیدن به كمالات اخروی و كسب رضای الهی. طول امل، اگر واقعاً برای رسیدن به آن محبوب باشد، هر چند با كسب زحمات زیاد دنیوی و سالها رنج بردن باشد و برای این باشد كه به نتیجهای در همین دنیا برسد؛ اما برای خدا باشد؛ در این صورت هیچ مذمتی ندارد. امام _رضوان الله علیه_ وقتی نهضت را شروع كردند، احتمال پیروزی و سقوط رژیم در حد صفر بود. از آن وقتی كه تصمیم گرفتند با این رژیم بجنگند با این كه مقدمات طولانی میخواست، خودشان را آماده كردند. حدود پانزده سال تبعید و از این كشور به آن كشور و حصر و گرفتاریها و...، همهی مشقتها را تحمل كردند، تا آخر هم گفتند اگر این گونه باشد كه از این فرودگاه به آن فرودگاه بروم، یا اگر كشتی سوار بشوم، روی دریا حرف خودم را خواهم زد. همه برای این بود كه نتیجهاش در همین دنیا ظاهر بشود. برای اینكه حكومت اسلامی برقرار و احكام اسلام پیاده بشود. اما برای ریاست نبود. اینها برای وظیفه بود، چون خدا دوست داشت. چنین آرزویی هیچ عیبی ندارد، زیرا نتیجهاش را باز در آخرت خواهند برد. نتیجه این كه مذموم بودن طول امل یعنی املهای دنیوی؛ اما اگر هدف معنوی و اخروی و الهی باشد، هیچ عیب ندارد، بلكه ستایش هم میشود.اما اگر آرزوها، تلاشها و همتّها برای دنیا باشد مگر انسان چقدر در دنیا زندگی میكند؟ چقدر فرصت دارد برای آخرتش زحمت بكشد كه این همه برای دنیا تلاش میكند؟ اما اگر این آرزوها و تلاشها برای جامعهی اسلامی و عزت اسلامی است، یك هدف معنوی و الهی است. هر چه طولانی و مقدماتش هم زیاد باشد هیچ اشكالی ندارد و خودش عبادت است. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ... إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ5». چنان كه در راه خدا اگر انسان گرسنگی بكشد، زجری بكشد، خستگی در راه پیدا بكند، برای هر كدام ثواب مینویسند. همهاش را یك جا یك عمل نمیگویند. برای هر یك از اینها، «لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ»؛ تشنه بشوی، «وَ لا نَصَبٌ»؛ خستگی باشد، «وَ لا مَخْمَصَةٌ»؛ گرسنگی بكشد، ثواب مینویسند. هر چه طولانیتر هم باشد، ثوابش بیشتر است، چون هدف خداست. بلكه معنای طول امل در اینجا همت بلند است. همچنین «تمنّی»؛ و «امنیه»؛ نسبت به امور دنیا، در عرف عقلا هم یك نوع حماقت و خیالبافی حساب میشود، با اینكه گاهی هم ممكن است به نتیجه برسد. اما فرض كنید كسی با كمال ضعفی كه دارد، دست خالی میخواهد اولین ثروتمند دنیا بشود! یا مثلاً كسی بدون هیچ وسیلهای بخواهد كرهی مریخ را تسخیر كند، خب این خیالبافی است. آرزوهایی كه توأم با خیالپردازی است به طریق اولی ارزش ندارد. اما همینها اگر نسبت به آخرت باشد ممدوح است. واقعاً انسان چیزهایی را بخواهد حتی با این كه توان و لیاقتش را در خود نمیبیند، اما به خاطر همت بلند، بگوید: من اینها را میخواهم، اشكالی ندارد. از خدا میخواهم كه در آخرت همسایهی پیغمبر باشم؛ آخر تو كجا، پیغمبر كجا؟! چه مناسبتی دارد؟ ولی مؤمن گاهی اینطور همتی دارد. خودش هم میگوید من هیچ لایق نیستم، اما آرزویم این است. چنین آرزوهای دور و درازی اگر نسبت به امور معنوی، اخروی و خداپسند باشد، خوب است؛ اما به شرط اینكه انسان آن اندازهای كه از دستش بر میآید كوتاهی نكند. شخصی خدمت پیغمبر اكرم(ص) عرض كرد: میخواهم در بهشت با شما باشم. فرمود: به من كمك كن؛ با سجدههای طولانی6. نفرمود نه، این خیالهای باطل چیست، تو كجا، من كجا؟
پس آیا ما باید امیدوار باشیم یا نه؟ اصل امید لازمهی زندگی است، اگر انسان امیدی نداشته باشد زنده نمیماند. فی حدّ نفسه نعمت بزرگ خداست، لكن مثل همهی نعمتها افراط و تفریطش بد است. این نسبت به امور دنیا است. اما آخرت افراط و تفریط ندارد! هر چه انسان بلند همتتر باشد، مزاحم كسی نیست! آنجا مزاحمتی ندارد. اما در امور دنیا چون تزاحم هست، وقتی انسان زیاد دنبال چیزی برود، از چیزهای دیگر باز میماند. پس اصل امید داشتن فی حدّ نفسه یك نعمت بزرگ خداست. حتی اگر كسانی از این نعمت محروم هستند باید از خدا بخواهند. اما امید به چه؟ آیا امید داشتن برای رسیدن به نعمتهای دنیا خوب است یا بد؟
مسلماً نعمتهایی كه از آنها استفادهی صحیح نمیشود در واقع نعمت نیست. خوردنیها نعمت است، اما خوردنِ مال مردم كه نعمت نیست؛ نقمت است. آدم امید داشته باشد اموال فلان كس را بتوانم تملك و تصاحب كنم یا كلاه سرش بگذارم؟! پس امید بستن به نعمتهای دنیا اگر برای آخرت باشد، یا برای نیازهای ضروری زندگیاش باشد، هیچ عیبی ندارد. انسان موحد باید همه چیزش را از خدا بخواهد. در حدیث قدسی خدای متعال به حضرت موسی(ع) فرمود: ای موسی! نمك آشت را هم از من بخواه. خدا دوست دارد آدمی همین نیازهای دنیویاش را هم از او بخواهد. اما مؤمن این نیازهای دنیوی را میخواهد تا بتواند در سایهی سلامتی و توانایی به مقامات انسانی و به ثوابهای ابدی برسد. خود آنها مطلوبیت ذاتی ندارد، اما اگر برای كسی مطلوبیت ذاتی هم داشت منعی ندارد؛ مباح است ولی از نظر اخلاقی ارزش نیست. و امّا نسبت به امور اخروی، تمامِ مراتبِ كمالی كه انسان به عقلش میرسد و ممكن است واجد آنها بشود، همهی اینها را هم از خدا بخواهد هیچ اشكالی ندارد، اما به شرط اینكه رجای صادق داشته باشد یعنی آن اندازهای كه از دستش بر میآید، خودش كوتاهی نكند، والّا بگوید: خدایا من را به مقام انبیاء برسان!، اما در انجام تكالیف واجبش هم كوتاهی بكند خدا را مسخره كرده است. در ماه رمضان یك ختم قرآن هم نخواند، آن وقت آرزو داشته باشد كه در قیامت همسایهی پیغمبر و امیرالمؤمنین(ع) باشد، خیال باطل است. «امنیه»؛ و رجای صادق نیست. رجای صادق آن است كه آن اسبابی كه در اختیار انسان هست و میتواند از آن استفاده كند، به كار گیرد و عمل كند.
گاهی انسان اینطور تصور میكند كه خوف، خوف از عذاب است و رجاء هم رجاء به ثواب. نه، امید به اینكه حتی خدا در همین دنیا نعمتش بدهد؛ كسب خوب، همسر نیكو، خانهی وسیع، در اجتماع آبرو داشته باشد اینها هم امید است. اما باید همهی اینها را مقدمهای برای آخرتش قرار دهد. در امور اخروی هم تنها رجا معنایش این نیست كه من امید داشته باشم خدا از جهنم نجاتم بدهد یا حدّاكثر از نعمتهای ظاهری بهشت بهرهمند شوم. نه، بالاتر از اینها هم هست. باید آرزو داشته باشد به مقامات عالی كه انبیاء و اولیاء خدا رسیدند برسد.
اما چه كار كنم كه در مقام مناجات خدا، این حال را پیدا كنم كه صادقانه اینها را از خدا بخواهم؟ برای اینكه انسان این حال را پیدا كند، توجه به نكتههایی برایش خیلی مفید است. یكی اینكه خدا به هر كس هرچه بدهد از او كم نمیآید. خدا اگر برای هر انسانی همهی نعمتهای دنیا را بدهد؛ برای انسان دیگر هم دنیای دیگر خلق كند و همهی نعمتها را به او بدهد از خزانهاش كم نمیآید! كیسهاش خالی نمیشود. توجه به این، در مقام دعا و مناجات، هم به آدم جرئت میدهد كه چیزهای بزرگ بخواهد و هم خجالتهایش را رفع میكند. میگوید: خدایا من هرچه بیلیاقت و كثیف و هر چه آلودهام، اما اگر بدهی از تو كم نمیآید! به علاوه چیزهایی را تو به ما دادی كه ما نخواستیم. خودت ابتدائاً و تفضلاً دادی، آن وقت جا دارد كه وقتی از تو درخواست میكنیم ندهی؟! «یا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خِیْر». در مقام دعا توجه داشته باشید، همتتان، برای درخواست هدفهای بلند و عالی باشد. به چیزهای پست و كوچك قناعت نكنید. بچه كه بودم، سفر اولی بود كه میآمدم قم. با رانندهای میآمدیم. راننده برای اینكه شب خوابش نبرد با ما حرف میزد. سورهی یوسف حفظش بود و با لحن میخواند. به من گفت: حالا كه قم میروی حرم، از حضرت معصومه چه میخواهی؟ گفتم: نمیدانم، چه بخواهم؟ گفت: ثروتمندترین شخص شهرتان كیست؟ گفتم فلان كس. گفت: اگر گدایی بیاید با زحمت خودش را برساند به آن آقا، وقتی رسید و او بگوید چه میخواهی؟ گدا هم بگوید: یك ریال، همه به او میخندند. میگویند: چقدر كودن است. رفتی آنجا بگو - آنروز مثلاً - صد هزارتومان میخواهم. گفت: میروی پیش حضرت معصومه(س) نكند چیز كمی بخواهی. مشرف شدی خدمت حضرت معصومه، چیز بزرگ بخواه، چیزهای كم و مال دنیا چیز كمی است. خدا انشاءالله او را با موالیاش محشور كند. ما از این راننده درس اخلاق گرفتیم.
در این شبهای قدر انسان در كنارِ اقیانوس بی نهایتی از رحمت قرار میگیرد، یك اقیانوس متلاطم. خیلی پستهمتی است كه انسان چیزهای كوچك، مربوط به خود و دنیا و زندگی عادیاش بخواهد؛ چیزهای بزرگ بخواهد آن هم برای همه.
در این مناجات راجین هم چیزهای بزرگی است.
«كَیْفَ أرْجُو غَیْرَكَ؟! وَالْخَیْرُ كُلُّهُ بِیَدِكَ»؛ چگونه سراغ غیر تو بروم، با اینكه همهی خوبیها در دست توست.
«وَكَیْفَ اُؤَمِّلُ سِوَاكَ؟!»؛ چگونه از غیر تو آرزو كنم. «وَالْخَلْقُ وَالأَمْرُ لَكَ، أأقْطَعُ رَجائی مِنْكَ؟! وَقَدْ أوْلَیْتَنی مَا لَمْ أسْألُهُ مِنْ فَضْلِكَ،»؛ آیا به تو امید نداشته باشم؟ امیدم را از تو قطع كنم، در حالی كه تو چیزهایی را كه من نخواستم به من دادهای. آن وقت امید نداشته باشم كه چیزهایی را كه اكنون میخواهم، به من بدهی؟ «أمْ تُفْقِرُنی إلَی مِثْلِی؟! وَأنا أعْتَصِمُ بِحَبْلِكَ»؛ تویی كه هر چه بدهی از تو كم نمیآید، آیا من را به فقیر و گدایی حواله میدهی كه او هم مثل خودم گداست؟ آیا میشود؟ من این را باور كنم؟ در حالی كه من به ریسمان كرم تو چنگ زدهام.
«یا مَنْ سَعِدَ بِرَحْمَتِهِ القاصِدُونَ، وَلَمْ یَشْقَ بِنِقْمَتِهِ المُسْتَغْفِرُونَ»؛ ای كسی كه بواسطهی رحمت تو، استغفار كنندگان به سعادت رسیدند و از نقمت و عذابِ تو در امان ماندند.
امیدوارم خدای متعال توفیق بدهد این شبهای قدر را در بهترین حالاتی كه خودش میپسندد سپری كنیم و آنچه به اولیاء و دوستان و بندگان شایستهاش میدهد، به ما هم عنایت بفرماید.
1. الكافی، ج 2، ص 335، باب اتباع الهوی، روایت 3.
2. بقره / 216.
3. عادیات / 8.
4. بقره / 180.
5. توبه / 120.
6. ر.ك: الكافی، ج 3، ص 266، باب فضل الصلاة، روایت 8.