پس از گفتن تكبیرة الاحرام، واجب است نمازگزار سوره حمد و سورهاى دیگر از قرآن را بخواند. البته به اعتقاد شیعیان، نمازگزار نمىتواند سوره هایى را كه سجده واجب دارند در نماز بخواند. در اینجا دو سؤال مطرح مىشود: سؤال اول اینكه چرا واجب است مردم در نماز قرآن بخوانند؟ سؤال دوم اینكه چرا قرائت قرآن در نماز با سوره حمد آغاز مىشود؟ اتفاقاً برخى این دو سؤال را در محضر امام رضا(علیه السلام) مطرح كردند و آن حضرت در پاسخ سؤال اول فرمودند: «حكمت خواندن قرآن در نماز این است كه مردم قرآن را كنار ننهند و ضایع نسازند، بلكه ارتباط مردم با قرآن حفظ شود و مردم از آن درس بیاموزند تا در نتیجه قرآن مهجور نماند»1. یعنى آنان هر روز بخشى از قرآن را بخوانند و بدانند كه به دلیل اهمیت ارتباط با قرآن و حفظ پیام و رسالت آن، خداوند واجب كرده كه نمازگزاران روزانه ده بار در نماز قرآن بخوانند.
اگر جز این مىبود و خواندن قرآن در نماز واجب نمىشد، چه بسا ارتباط بسیارى از مسلمانان با قرآن كه بهترین تحفه و نعمت خداوند براى انسان ها و عالى ترین راه رسیدن به سعادت دنیا و آخرت است قطع مىگردید. پس مسلمانان با اختلاف مراتبى كه دارند، ناگزیرند ارتباط ثابتى با قرآن داشته باشند. طبیعى است كه وقتى ارتباط با قرآن برقرار گردید، كم كم با زبان و قرائت قرآن آشنا مىشوند و همچنین زمینه درك مفاهیم قرآن در آنها پدید
1. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 260.
مى آید و مسیر عمل به قرآن نیز هموار مىگردد؛ اما اگر خواندن قرآن در نماز واجب نمىشد و خواندن آن تنها مستحب بود، بسیارى از افراد انگیزهاى براى خواندن قرآن نداشتند و با مسدود شدن این راه، عملا حكمت نزول قرآن كه هدایت انسان هاست، تحقق نمىیافت.
در پاسخ به سؤال دوم كه چرا خداوند واجب كرده كه هر روز ده بار سوره «فاتحة الكتاب» را در نمازهایمان بخوانیم، حضرت فرمودند: «چون در هیچ سورهاى از قرآن به اندازه سوره حمد سخنان حكمت آموز و نیك جمع نشده است»1.
از فرمایش آن حضرتْ هم اهمیت ارتباط با خداوند استفاده مىشود و هم این نكته كه ارتباط ضرورى با قرآن، از رحمت و لطف الهى در حق ما سرچشمه مىگیرد تا بدین وسیله از معارف و حقایق بى كران قرآن در جهت سعادت و نیل به كمال بهره گیریم. چه بسا اگر خداوند اجازه مىداد كه در نماز تنها دعا بخوانیم، از بركات قرآن محروم مىماندیم؛ اما ما به عنوان مسلمان با خداوند پیمان بستهایم كه در جهت كسب رضا و خواست او حركت كنیم و راه او را براى رسیدن به سعادت خویش برگزینیم؛ و خداوند تنها راه ارتباط با خود را قرآن قرار داده تا در پرتو استفاده و عمل به این كتاب آسمانى، به مقام قرب او دست یابیم.
كسانى كه به این حقیقت توجه داشته باشند، هیچگاه قرآن را از مقام و عظمتى كه دارد، تنزل نمىدهند و آن را نقدپذیر نمىدانند. امروزه كسانى داعیه مسلمانى دارند؛ اما قرآن را در ردیف كلام عادى بشر قرار مىدهند و مىگویند بخشى از آموزه هاى قرآن صحیح نیست و باید به نقّادى آن پرداخت. آنان مىگویند: باید آموزه هاى قرآنى را با دستاوردهاى علوم بشرى
1. همان.
سنجید و هر بخش از قرآن را كه هماهنگ با آنهاست، پذیرفت و آن بخش از قرآن را كه با علم و دستاوردهاى علوم بشرى هماهنگ نیست، رد كرد و معتقد شد كه زمان آن آموزه ها سر آمده است! اگر ارزش، از آنِ علم است و قرآن فروتر از علم به حساب مىآید و براى تشخیص درستى و نادرستى آن باید آموزه هاى آن را با علم تطبیق داد، چه ضرورتى دارد كه ما سراغ قرآن برویم و آن را فرا گیریم؟ از ابتدا سراغ علم مىرویم؛ همان طور كه دیگران دین را كنار نهادند و تنها به سراغ علم رفتند. اساساً چرا ما مسلمان باشیم و زحمت بكشیم كه قرآن را نقادى كنیم تا دریابیم چه بخشى از آن درست و چه بخشى نادرست است، بلكه قرآن و مسلمانى را كنار مىگذاریم و با همه وجود تسلیم علم و دستاوردهاى بشرى مىشویم!
اگر ما معتقد شویم كه باید با قرآن كه كلام خداست ارتباط داشته باشیم و به آن عمل كنیم و بدون ارتباط با قرآن، راه دیگرى به سوى سعادت دنیا و آخرت نداریم، متوجه مىشویم كه لطف خداوند باعث گردیده تا خواندن بخشى از قرآن در نماز واجب شود. البته ارتباط افراد با قرآن، متفاوت است: برخى در نماز سوره حمد و سوره دیگرى از قرآن را مىخوانند؛ اما معناى آن را نمىفهمند و به خواندن لفظ قرآن اكتفا مىكنند؛ اما برخى علاوه بر لفظ، معناى آیات را نیز مىفهمند. برخى علاوه بر فهم آیات، به آنها نیز توجه دارند. برخى علاوه بر فهم آیات و توجه به آنها، بدانها عمل مىكنند. بالاتر از آنچه گفتیم، برخى قلب و دلشان با قرآن هماهنگ است و نور قرآن دلشان را كاملا تسخیر مىكند.
در حالات امام سجاد(علیه السلام) آمده است كه در هنگام خواندن سوره حمد آن قدر آیه «مالك یوم الدّین» را تكرار مىكردند كه نزدیك بود جان دهند.1 همچنین در احوالات امام صادق(علیه السلام) آمده است كه آن حضرت در نماز مشغول خواندن قرآن بودند و ناگهان از هوش رفتند، وقتى به هوش آمدند، اطرافیان سؤال كردند: چه چیز باعث گردید كه حال شما دگرگون شود؟ حضرت فرمودند: «من پیوسته آیات قرآن را تكرار مىكردم تا اینكه حالتى به من دست داد كه احساس كردم گویا آن آیات را از خود خداوند مىشنوم»2.
قرآن در قالب وحى، تنها بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد؛ اما ممكن است هنگام خواندن قرآن، به اولیاى خدا ـ به خصوص اولیاى معصوم او ـ حالتى از وجد، جذبه به حضرت حق، محو و فناى در معشوق دست دهد كه احساس كنند مخاطب مستقیم قرآن هستند. مسلماً این حالت با وحى متفاوت بوده و حاكى از درك حضورى و شهود معارف قرآنى است. كسى كه چنین حالتى دارد، چنان لذتى از كلام خدا مىبرد كه از تكرار آیات قرآن خسته نمىشود و پى درپى جان خود را با زمزم كلام خدا سیراب مىكند. در این حالت، چنان غرق در توجه به معبود مىشود كه از آنچه پیرامونش مىگذرد غافل مىماند و حتى خود را نیز فراموش مىكند. نباید تصور كنیم كه قرآن را صرفاً بر پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله)و امام معصوم(علیه السلام) كه در عصمت با رسول خدا شركت دارد، چنین تأثیر عمیقى مىگذارد و ممكن نیست قرآن بر دیگران نیز چنین تأثیرى داشته باشد؛ چنین تصورى ما را از درك حقایق و معارف قرآنى و لذت بردن از آنها محروم مىكند، بلكه هر كس به استعداد خود مىتواند از قرآن بهره ببرد؛ چون درك و
1. محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 46، باب 5، حدیث 101، ص 107.
2. همان، ج 84، باب 16، حدیث 39، ص 247.
فهم معارف قرآن داراى مراتب است. به عنوان مثال اگر كسى نمىتواند به مرتبه هزارم این كمال برسد؛ اما مىتواند به مرتبه صدم آن دست یابد؛ از این رو نباید با این توجیه كه نیل به مرتبه هزارم براى او میسور نیست، براى رسیدن به مرتبهاى كه از او ساخته است نیز تلاش نكند.
از طرف دیگر، كلام خدا وقتى روى كاغذى نوشته مىشود، آن نوشته از حرمت و ارزشى برخوردار مىگردد كه دیگر نمىتوان دست بىوضو بدان زد و آن را سوزاند، و هر نوع بى احترامى به آن حرام است. با اینكه كاغذ و مركّبى كه از آن استفاده شده با سایر كاغذها و مركّب ها تفاوتى ندارد؛ اما به دلیل نسبتى كه با كلام خدا پیدا كرده از چنین حرمت، قداست و عظمتى برخوردار شده است. حال، وقتى كاغذ و مركبى كه فهم و درك ندارد به دلیل انتساب به كلام خدا از چنین ارزش والایى برخوردار شده، آیا ارزش زبان انسان با درك و شعورى كه از روى آگاهى، فهم و توجه كلام خدا را قرائت مىكند، كمتر از ارزش آن كاغذ و مركب است؟ مسلماً ارزش كاغذى كه قرآن بر آن نوشته شده، با ارزش زبان مسلمانى كه كلام خدا بر آن جارى گشته قابل مقایسه نیست.
اكنون بنگرید كه خداوند چه سعادت و افتخارى نصیب ما كرده كه اجازه داده كلامش كه جلوه علم و نور اوست بر زبان آلوده ما جارى گردد و زبانمان بدان نورانى شود. روا بود كه خداوند به كسى كه زبانش به دروغ، غیبت و آزار مؤمن آلوده و متعفن شده، اجازه نمىداد كه قرآن بخواند؛ اما او از فضل و كرم خود، این اجازه را به انسان گنه كار نیز داد كه كلام خدا را بر زبان خویش جارى كند. باید خداوند را به پاس این نعمت بزرگ شكر گزاریم و نیك بنگریم كه خداوند به پاس این توفیق عالى و بزرگ كه نصیب ما ساخت و اجازه داد نام و كلامش را بر زبان جارى سازیم، منّت بزرگى بر ما دارد. مگر انسان آلوده به
انجام دادن هر كار نیكى موفق مىگردد؟ قدرى درنگ كنیم و بنگریم كه ما دوست مىداریم كارهاى خوبى را انجام دهیم؛ اما توفیق انجام دادن آنها از ما سلب شده است، با این وصف خداوند این توفیق را داده كه كلامش را بر زبان خود جارى كنیم. باید قدر این فرصت و موقعیت را بشناسیم و درصدد بهره بردارى از آن برآییم و از این گذر تا آنجا كه مىتوانیم تكامل بیابیم تا علاوه بر بخشودگى گناهانمان، حجاب هاى تیرگى از دلمان برداشته شود و به حریم عالم نور خدا داخل شویم و در نهایت، توفیق نیل به قرب الهى را به دست بیاوریم.
قرآن كریم نقشى اساسى در تكامل نورانیت ما دارد؛ اما كسانى مىكوشند از راه هاى گوناگون مردم را از قرآن جدا كنند و با نقدپذیر معرفى كردن و قداست زدایى از قرآن، آن را بى اعتبار و آمیخته با اشتباه و خطا نشان دهند. اینان چه خیانت و جنایت بزرگى در حق قرآن و بشر مرتكب مىشوند! این دسته، گاهى مىگویند كه فهم قرآن براى ما میسّر نیست؛ گاهى مىگویند همه آموزه هاى قرآن صحیح نیست و قرآن نقدپذیر است؛ و گاهى مىگویند قرآن براى دوران خاصى نازل شده و تاریخ مصرف آن به سر آمده است و دیگر اعتبار ندارد. جالب این است كه این دسته با چنین سخنان كفرآمیز و حقیقت سوز، خود را طلب كار اسلام مىدانند و ادعا مىكنند با تفسیرى كه آنان از اسلام و قرآن ارائه مىدهند، مردم جذب اسلام مىشوند و كافر نمىگردند!
خلاصه سخن این است كه در حد ایمان و معرفت خود و با توجه به توفیقى كه خداوند به ما عنایت كرده، بكوشیم بیشترین استفاده را از نماز ببریم. وقتى
سوره حمد را مىخوانیم، به عظمت و محتواى غنى و ارزشمند آن توجه داشته باشیم و به آن ساده ننگریم. كلام خدا چونان ذات وى عظمت و ارزش بى نهایت دارد و اگر پرتو اندكى از قرآن و كلام خدا بر دل ما بتابد و آن را نورانى كند، ارزشش از همه دارایى ها و ارزش هاى دنیا بیشتر است؛ پس نباید خواندن سوره حمد در نماز تنها لقلقه زبان ما باشد، بلكه باید با تعمق، توجه و تمركز حواس آن را بخوانیم و به محتواى غنى آن توجه داشته باشیم.
نكته دیگر آنكه وقتى قرآن مىخوانیم، باید توجه داشته باشیم كه در برابر خداییم و براى او قرآن مىخوانیم. شاگرد وقتى مىخواهد درسى را كه از معلّم خود فرا گرفته باز گوید، با رعایت ادب و احترام در برابر معلم خویش مىایستد و با توجه كامل درس را بازمى گوید تا اشتباه نكند. ما نیز وقتى در برابر خداوند مىایستیم، باید محضر او را درك كنیم و با رعایت نهایت ادب و احترام نماز بخوانیم.
نكته دیگر آنكه وقتى كسى گوهر گران بهایى دارد، با تمام وجود از آن محافظت مىكند و اجازه نمىدهد دزد و دشمن آن را برباید. حال وقتى خداوند به جهت لطف و عنایت ویژهاى كه به هدایت ما دارد، گوهر گران بهاى قرآن را در اختیار ما نهاده ـ گوهرى كه ارزش وجودى آن قابل سنجش با همه ثروت هاى دنیا نیست ـ آیا نباید آن را از راه زنان و دزدان حفظ كنیم؟ خداوند نعمت نماز و قرآن را در اختیار ما نهاده و هنگامى كه ما آن را با توجه و حضور قلب مىخوانیم، ارزش آن براى ما از همه نعمت هاى دنیایى بیشتر است و سرمایهاى كه در پرتو همین نماز و قرآن عاید ما مىشود، بى پایان است؛ اما باید متوجه باشیم كه دشمن غدار و حیله گرى چون شیطان داریم كه پیوسته با شگردها و حیله هاى گوناگون و متفاوت مىكوشد تا آن گوهر گران قدر را از ما
برباید. او با تجربه هاى فراوانى كه در عمر طولانى خود فراگرفته، براى هر یك از مؤمنان نقشهاى دارد و به فراخور حال و انگیزه و نگرش هر یك از آنان، راهكارى براى نفوذ و تأثیرگذارى برمى گزیند. او آن قدر در كار خود مهارت دارد كه توانست حضرت آدم و حوا را فریب دهد و مسلماً پس از آن، تجربه هاى او افزونتر و گستردهتر شده و براى وى فریب دادن ما بسیار راحت است.
كسى كه در برابر دشمن توانمندى ایستاده كه نمىتواند با او مقابله كند و كسى نیز از او حمایت نمىكند، ناامیدانه شكست را مىپذیرد؛ اما وقتى مؤمنان در برابر شیطان و دزدان عقیده قرار دارند، باید به خداوند اتكا داشته باشند و بدانند كه خداوند آنان را كمك مىكند و از شر شیطان ها و مفسدان نجاتشان مىدهد؛ از این رو سفارش شده هنگام نماز خواندن براى اینكه شیطان گوهر ارتباط با خدا را از ما نگیرد، از شرّ او به خداوند پناهنده شویم و قبل از خواندن سوره حمد، «اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم» بگوییم. خداوند نیز مىفرماید: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ؛1 پس چون قرآن مىخوانى از شیطان رانده شده به خدا پناه ببر».
شیطان پیوسته مىكوشد ایشان را از مسیر حق منحرف كند و درگیر دنیا زدگى و شهوت پرستى نماید. او تلاش مىكند كه ما را به مراكز شیطانى و سیاست بازان دین فروش و فرهنگ سوز جذب كند. همچنین او اگر نتواند ما را از اصل نماز بازدارد، وقتى مشغول نماز مىشویم، ذهنمان را متوجه امور دنیوى مىكند و چه بسا امورى را كه قبل از نماز از آنها غافل بودیم، در نماز به یادمان مىآید. او بدین وسیله مىخواهد ما را از سعادت درك حضور الهى و ارتباط با خدا بازدارد؛ اما در مقابل، ما نباید توفیق بزرگ ارتباط با خدا را ارزان
1. نحل (16)، 98.
از كف بدهیم و هنگام نماز از صمیم دل از خداوند بخواهیم كه ما را در پناه خود گیرد و از وسوسه هاى شیطانى حفظ كند.
تصور كنید كسى را كه فرصتى یافته با معشوق خود خلوت كند و از گفتوگوى با وى لذت برد. او این فرصت را مغتنم مىشمارد و با كسى كه مانع تداوم گفتوگوى او با معشوقش شود، مقابله مىكند؛ او حتى عاجزانه و با التماس از معشوقش مىخواهد كه به گفتوگوى با او ادامه دهد و از لذّت لقایش محروم نكند. كسى كه عاشق خداست، مىداند كه سخن گفتن با خدا چه لذتى دارد؛ لذتى كه قابل مقایسه با لذت هاى دنیایى نیست و درد حرمان از آن التیام ناپذیر است. این انس از آن رو كه از گفتوگوى ظاهرى فراتر رفته و با شهود و عرفان محبوب و بلكه با جذبه معشوق همراه شده، لذتى بى نهایت و وصف ناشدنى براى عاشق در پى دارد. عاشق باید با تمام توان بكوشد كه از انس گفتوگوى با معشوق محروم نشود. در این جهت، خداوند در قرآن مكرر از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله)مى خواهد كه از شرّ وسوسه ها و جاذبه هاى شیطانى به خدا پناه برد؛ از جمله مىفرماید: «وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ؛1 و بگو: پروردگارا از وسوسه هاى شیطان ها به تو پناه مىبرم. و پروردگارا از اینكه [آنها] به پیش من حاضر شوند به تو پناه مىبرم».
1. مؤمنون (23)، 97 ـ 98.