فهرست مطالب

جلسه شانزدهم: جایگاه هدایت در نماز (1)

جلسه شانزدهم
جایگاه هدایت در نماز (1)
 

جمع بندى مطالب پیشین

تفسیر فرازهایى از اذان و قسمتى از سوره حمد گذشت. اكنون جمع بندى و خلاصه‌اى از مباحث گذشته را ارائه مى‌دهیم و سپس به ادامه بحث مى‌پردازیم.

از مباحث قبل به دست آمد كه بزرگ ترین شرف براى انسان، این است كه خداوند او را به حضور بپذیرد و به او اجازه دهد كه در برابر خالق خویش بایستد و با او سخن گوید. بالاتر از آن، اینكه در مقام انجام دادن عبادت و وظیفه خویش، از این لیاقت و مقام والا برخوردار شود كه كلمات و آیات خدا را بر زبان آورد. این كلمات كه از زبان ما جارى مى‌شود و ما به وسیله آنها با خداى خود سخن مى‌گوییم از آنجا كه سخن خداست و به ذات پروردگار انتساب دارند، نورانیت و شرافتى به گوینده مى‌بخشد كه در وصف نمى‌گنجد. علاوه بر آن، وقتى از بین چند هزار آیه قرآن، خداوند بر ما واجب كرده كه سوره حمد را در هر نمازى دو بار بخوانیم، این انتخاب و گزینشْ عظمت و جایگاه ویژه سوره حمد در قرآن را براى ما ترسیم مى‌كند؛ تا آنجا كه خداوند بر رسول خود منّت مى‌نهد و مى‌فرماید: «وَ لَقَدْ آتَیْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ؛1 و به راستى به تو سبع المثانى [:سوره حمد] و قرآن بزرگ را عطا كردیم».

بر اساس تفسیرى كه از این آیه در روایات آمده، منظور از «سبع المثانى» سوره حمد است؛ از جمله محمدبن مسلم از امام صادق(علیه السلام) سؤال مى‌كند كه آیا


1. حجر (15)، 87.

سبع المثانى سوره فاتحه است؟ حضرت در پاسخ مى‌فرمایند: بله؛ آن گاه سؤال مى‌كند كه آیا «بسم الله الرحمن الرحیم» نیز از سبع المثانى است؟ حضرت مى‌فرمایند. «نَعَمْ هِىَ أَفْضَلَهُنَّ؛1 بله [بسم الله الرحمن الرحیم]برترین آیه از سوره حمد است».

چنان كه مى‌نگرید، در آیه فوق، خداوند سوره حمد را عِدل قرآن قرار داده. به تعبیر دیگر، براى سوره حمد عظمتى برابر قرآن در نظر گرفته است. حال با توجه به اینكه عظمت كوتاه ترین آیه قرآن فراتر از گستره جهان است، آیا نباید قدر خود را بدانیم كه خداوند ما را لایق ساخته در نمازمان سوره‌اى را بخوانیم كه عظمتى برابر قرآن دارد و مقیاسى براى سنجش عظمت و ارزش آن وجود ندارد؟

به راستى اگر در هنگام عبادت و نماز به این نكته توجه داشته باشیم كه خداوند ما را لایق سخن گفتن با خویش ساخته و به ما اجازه داده كه با آیات و كلمات خود با او سخن گوییم، تلقى ما از نماز و عبادت دگرگون خواهد شد و بهره شایانى از آن مى‌بریم. از سوى دیگر، عدم درك مقام عبادت و سخن گفتن با خداوند، خسارت بزرگى است كه چیزى نمى‌تواند آن را جبران كند؛ نماز و عبادتى كه به حق مى‌توان ادعا كرد اگر كسى در طول عمرش تنها یك نماز ـ به خصوص سوره حمد ـ را آن‌گونه كه شایسته است بخواند، به عالى ترین مقامات انسانى دست مى‌یابد.

چنان كه گفتیم، در سوره حمد برجسته ترین و عمومى ترین صفات خداوند (صفت رحمان و رحیم) ذكر شده است. تأكید بر این دو صفت از آن روست كه صفت رحمانیت خداوند سرچشمه پیدایش همه موجودات است و با صفت رحمانیت و فیاضیت مطلق خویش عالم را آفرید؛ ولى بخشى از موجودات،


1. الحویزى، نور الثقلین، ج 3، ص 27.

قدرت انتخاب دارند و به اختیار خویش مسیر تكاملى خود را مى‌پیمایند؛ از این رو خداوند بر اساس صفت رحیمیت خویش مسیر هدایت و سعادت را به آنان مى‌نمایاند و با مدد و توفیقات خود مسیر به فعلیت رساندن استعدادهایشان و رسیدن به مدارج عالى كمال را براى آنان هموار مى‌سازد.

قرآن این بخش از موجودات را كه تكامل اختیارى دارند به عنوان جن و انسان معرفى كرده است؛ اما از آن جهت كه ماهیت انسان براى ما شناخته شده‌تر است و بحث از تعالى معنوى او ارتباط مستقیم با ما دارد، به بحث درباره انسان و بهره مندى او از صفت رحیمیت الهى مى‌پردازیم.

صفت رحیمیت همان است كه اسباب، لوازم و شرایطِ كافى براى تكامل و رسیدن انسان به عالى ترین درجه كمال را فراهم مى‌سازد. بر این نكته تأكید مى‌شود كه صفت رحیمیت الهى مطلق است و حد و مرزى ندارد؛ از این رو نمى‌توان براى تكامل انسانى نیز، حدى در نظر گرفت. بنابراین باید به این صفت الهى كه مبدأ تكامل و هموار سازنده مسیر تكاملى است، توجه داشته باشیم و از یاد نبریم كه همه ظرفیت ها و عواملى كه زمینه تكامل ما را فراهم مى‌آورند، از صفت رحیمیت الهى سرچشمه مى‌گیرند.

بر اساس آنچه ذكر شد، توجه به دو اسم رحمان و رحیم ما را متوجه موقعیت و مسؤولیت خاص انسان در بین مخلوقات مى‌كند؛ چه اینكه اصل وجود ما از صفت رحمان ناشى شده و در این جهت با سایر موجودات و مخلوقات مشترك هستیم؛ اما اختصاصاً به عنوان انسان و در پرتو صفت «رحیم» از تكامل اختیارى برخوردار شده ایم؛ به همین دلیل باید به تفاوت اساسى در سنخ تكامل اختیارى انسان با تكاملى كه براى سایر موجودات وجود دارد، توجه داشته باشیم. توضیح اینكه سایر موجودات نیز، داراى تكامل

هستند؛ اما تكامل آنها صرفاً تكوینى، به نوعى جبرى، بدون اختیار و محدود است و تنها در دایره و چارچوب معیّنى تكامل دارند؛ اما انسان داراى تكامل اختیارى است كه نمى‌توان براى آن حد و مرزى مشخص كرد. این تكامل با اراده و تلاش انسان حاصل مى‌شود و از آن جهت كه انسان داراى عقل، شعور، قدرت انتخاب و اختیار است، موظّف به پیمودن این مسیر تكاملى است تا از دستاوردهاى عظیم و ارزشمند آن برخوردار گردد؛ به همین دلیل آیه «مالك یوم الدّین» علاوه بر آنكه مالكیت مطلق خداوند بر گستره هستى و از جمله حوزه وجودى انسان را بیان مى‌كند، او را به مسؤولیت بزرگ خویش در استفاده از سرمایه هاى خداداد در جهت رسیدن به كمال و راكد نگذاشتن آنها توجه مى‌دهد. به علاوه تأكید مى‌كند كه انسان نباید انتظار داشته باشد كه حاصل تلاشش را در همین دنیا ببیند، بلكه او نتیجه اعمال محدود و زودگذر خویش را در روز حساب و سراى جاودان و نامتناهى آخرت مى‌یابد. البته بدان جهت كه سراى آخرت را محدودیت و مرزى نیست، پاداش اعمال شایسته انسان نیز حد و مرزى ندارد.

پس ما باید منتظر ظهور نتایج اعمال خویش در روز جزا باشیم؛ روزى كه مالك آن خداست و همه چیز به مشیّت الهى است و حق آشكار مى‌شود و هر كس به آنچه كه در دنیا كِشته، مى‌رسد. آنان كه در دنیا فرصت شیطنت و گمراه كردن مردم و ناحق جلوه دادن حق را داشتند، در آن روز به سزاى اعمال خویش مى‌رسند و ماهیت واقعى شان براى همگان آشكار مى‌گردد.

بنابراین، توجه به صفت مالكیت خداوند بر سراى آخرت و همچنین صفت رحمانیت و رحیمیت، باعث مى‌شود كه انسان احساس مسؤولیت كند و بداند كه لحظه لحظه عمرش حساب دارد و نباید آن را بیهوده صرف كند. همچنین

او به ثمره مطلوب اعمال خود در این دنیا نمى‌رسد، بلكه در سراى ابدىِ آخرت نتیجه اعمالش آشكار مى‌شود. علاوه بر این، توجه به صفات مذكور موجب مى‌گردد كه مبدأ آفرینش و تدبیر الهى در تكامل موجودات و از جمله انسان را بشناسیم؛ تدبیرى كه علاوه بر تكامل تكوینى براى انسان، كمال اختیارى را رقم زده است تا در پرتو اراده، اختیار و تلاش بدان دست یابد و به سعادت ابدى برسد. از كف دادن سرمایه بزرگ خدادادى در مسیر هدایت و كمال؛ خسران، پشیمانى و عذاب ابدى براى انسان به دنبال مى‌آورد.

وقتى انسان در حد فهم خویش خداوند را شناخت، باید به مسؤولیت خود در قبال پروردگار واقف شود. و ثمره این مسؤولیت، بندگى است؛ چون ما عبدیم و او رب و پروردگار ماست، و وظیفه عبد این است كه همه هستى خویش را به پروردگارى بسپارد كه اختیاردار او و همه هستى است و به نحو احسن امورش را تدبیر مى‌كند. مسؤولیت بندگى چیزى است كه عقل و فطرت انسان آن را درك مى‌كند، و البته پیامبران و فرستادگان خداوند نیز بر آن تأكید كرده‌اند. همان طور كه كار خورشید نور افشانى است و اگر نور افشانى نكند خورشید نیست، و لازمه ذاتى آتش حرارت دادن است؛ حقیقت انسان نیز در گرو عبودیت است و كمال او در پرتو گسترش بندگى خدا حاصل مى‌شود. بى تردید چنین نگرشى به وظیفه انسان در قبال خدا، باعث خالص شدن نیّت انسان در عبادت خدا و پالایش آن از شائبه هاى نفسانى مى‌گردد و انجام دادن خالصانه ترین عبادت در پیشگاه خداوند، برخاسته از چنین دیدگاهى است؛ عبادتى كه على(علیه السلام)درباره آن عرض مى‌كرد: «إلهى، ما عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ عِقابِكَ وَ لا طَمَعاً فی ثَوابِكَ وَلكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُكَ؛1 خداى


1. محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 41، باب 101، حدیث 4، ص 114.

من، من تو را به جهت ترس از عقاب و طمع به پاداشت عبادت نكردم، بلكه تو را شایسته عبادت یافتم، از این رو به عبادت تو پرداختم».

همه انسان ها به چنین درجه‌اى از بندگى نرسیده‌اند، بلكه برخى براى منافعى كه عاید آنان مى‌شود خدا را عبادت مى‌كنند و عده‌اى به جهت مصون ماندن از خطر و زیان هاى ناشى از مخالفت با خداوند. در یك كلام، آنان براى برآورده شدن نیازهایشان سراغ خداوند و عبادت او مى‌روند. شاید با توجّه به این حقیقت است كه در سوره حمد، خداوند پس از ذكر پاره‌اى از صفات برجسته خویش، به مسأله عبادت و استعانت از خویش اشاره مى‌كند. عبادت خدا مقتضاى بندگى خداست و انسان چون عبد خداست، باید به عبادت بپردازد. استعانت از خدا نیز برخاسته از نیاز فطرىِ انسان است؛ چون انسان فطرتاً نیازهایى دارد و نمى‌تواند از آنها صرف نظر كند؛ از این رو براى تأمین آنها از خداوند مدد مى‌جوید.

چنان كه گفتیم، به حسب مراتب معرفت افراد، نحوه استعانت از خدا نیز مراتبى دارد. برخى كه براى خود استقلال و اصالت قائل هستند و مى‌پندارند كه بخشى از كارها از آنان ساخته است، استعانتشان از خداوند براى این است كه قدرت خدا را با توان خود ضمیمه كنند تا با تتمیم توان خود با قدرت خدا به خواسته خویش دست یابند؛ اما عالى ترین مرتبه استعانت از خدا، مربوط به كسى است كه استقلالى براى خود و غیر خدا قائل نیست و همه چیز و همه امور را در اختیار خدا مى‌داند و معتقد است كه سررشته همه كارها ـ بلكه تمام حلقات زنجیره امور وجودى ـ در دست خداست و در سراسر هستى و نظام وجودْ هیچ كارى بدون اراده و مشیّت الهى صورت نمى‌پذیرد.

جلوه هدایت الهى در نماز

شرح و تبیین آیه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»

روشن شد كه ما، هم براى رفع نیازهایمان از خداوند استعانت مى‌جوییم و هم براى بجا آوردن عبادت او؛ اما وقتى معرفت انسان فزونى گیرد، در مى‌یابد كه خواسته‌اى جز سعادت و هدایت ندارد؛ چون انسان به عنوان بنده خدا وظیفه‌اى جز بندگى او ندارد و تنها از این طریق است كه به سعادت حقیقى دست مى‌یابد. سعادت انسان تنها از راه ارتباط با خدا و بندگى خالصانه او و در پرتو معارف و آموزه هاى قرآن و سنّت حاصل مى‌شود كه از جمله آموزه هاى دینى، كیفیتى است كه براى نماز ـ به عنوان تجلّى كامل بندگى خدا ـ ذكر شده؛ از این رو براى پیمودن سعادت، نباید راهى جز آنچه قرآن و سنّت در اختیار ما نهاده‌اند برگزینیم. هیچ‌گاه نباید بپنداریم كه عوامل و اسباب ظاهرى و تمسك به غیر خدا، راه سعادت را براى ما هموار مى‌كنند؛ چون در این صورت ممكن است به كرنش غیر خدا آلوده شویم؛ چنان كه بت پرستان به دلیل اعتقاد به نقش بت ها در تدبیر امور و وساطت آنها براى تأمین سعادت خویش به عبادت آنها مى‌پرداختند. قرآن در جایى درباره نحوه عبادت بت ها از سوى بت پرستان مى‌فرماید: «وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاّ مُكاءً وَ تَصْدِیَةً؛1 و نمازشان در خانه [خدا] جز سوت كشیدن و كف زدن نبود».

در جاى دیگر درباره دلیل آنها بر پرستش بت ها مى‌فرماید: «وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللهِ زُلْفى؛2 و كسانى كه به جاى او دوستانى براى خود گرفته‌اند [به این بهانه كه] ما آنها را جز براى اینكه ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیك گردانند نمى‌پرستیم».


1. انفال (8)، 35.

2. زمر (35)، 3.

الف) هدایت، مهم ترین نیاز انسان

انسان، سرتاپا نیاز به خدا و رحمت واسعه الهى است. نیازهاى او بى شمار است و اگر تمام آفریدگان جمع شوند نمى‌توانند همه نعمت هایى را كه خداوند به او بخشیده، شماره كنند. برخى از نعمت ها براى ما شناخته شده‌اند و برخى از آنها هنوز ناشناخته مانده‌اند و هر چه زمان به پیش مى‌رود بخشى از آنها كشف مى‌شود. حال با توجه به اینكه همه نعمت ها و همه چیز از آن خداست ما باید نیازهایمان را فقط از خدا بخواهیم؛ به همین جهت خداوند در حدیث قدسى خطاب به حضرت موسى(علیه السلام) فرمود: «یا مُوسى، سَلْنی كُلَّ ما تَحْتاجُ إِلَیْهِ حَتّى عَلَفِ شاتِكَ وَ مِلْحِ عَجینِكَ؛1اى موسى، هر آنچه بدان نیاز دارى از من درخواست كن؛ حتى علوفه گوسفند و نمك خمیرت را».

حال آیا در نماز كه برجسته ترین نمود بندگى و عبادت خدا مى‌باشد، شایسته است هر نیازى را مطرح كنیم؟ آیا سزاوار است مانند پیروان بعضى ادیان آسمانى كه در نمازشان از خدا غذا و خوراكى درخواست مى‌كردند، در نمازمان از خداوند نان و غذا بخواهیم؟ درست است كه باید همه نیازهایمان را از خداوند درخواست كنیم و حتى نمك غذایمان را از او بخواهیم؛ اما آیا مهم ترین نیاز ما غذا و سیر كردن شكم است كه بیش از هر چیز به آن بپردازیم؟ باید بنگریم كه چه نیازى در درجه اول اهمیّت است و مطلوب اصلى ما را تشكیل مى‌دهد. در این صورت سایر نیازها در شعاع مطلوب اصلى براى ما معنا و ارزش پیدا مى‌كنند.

بى تردید براى كسى كه در پرتو رحمت رحیمیه خدا به حقیقت بندگى راه یافته و عالى ترین مدارج كمالى براى او رسیدن به قرب و رضوان الهى است،


1. محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 93، باب 16، حدیث 39، ص 303.

مهم ترین خواسته اش، هدایت است. او خود را مسافرى مى‌داند كه مقصدى جز رسیدن به خدا ندارد و باید توشه و مسیرى را برگزیند كه وى را به آن فرجام نیك برساند؛ از این روست كه خداوند براى او واجب كرده در نماز، هدایت به صراط مستقیم و طریق بندگان واصل به حضرت حق را طلب كند.

آرى، براى كسى كه هدف نهایى، رسیدن به قرب الهى است كه عالى ترین مرتبه رحمت رحیمیه حق مى‌باشد، اصلى ترین خواسته، هدایت و راهبرى در این طریق است. او خوب مى‌داند كه اگر از آغاز حركتْ راه درست به وى نمایانده نشود و به اشتباه راهى را برگزیند، هرچه به پیش رود فاصله‌اش از خداوند بیشتر مى‌شود و از هدف و مقصد دورتر مى‌گردد و خسران بزرگى مى‌بیند. آیا براى كسى كه به خدا اعتقاد دارد و مقصد او رسیدن به خدا و سعادت است، اما به جاى مسیر صحیح بندگى خدا، كج راهه را مى‌پیماید و در نتیجه به تناسب فاصله‌اى كه پیموده از خداوند دورتر مى‌شود؛ خسارتى بالاتر از نرسیدن به خدا و دورتر شدن از مقصد اصلى وجود دارد؟ مسلّماً اگر او در آغاز متوقّف مى‌ماند و آن بى راهه را نمى‌پیمود، كمتر از خدا فاصله مى‌گرفت و خسارت كمترى را متحمل مى‌شد و بیهوده زحمتى را براى خود فراهم نمى‌نمود كه نه فقط نفعى عاید او نمى‌سازد، بلكه باعث از كف دادن سرمایه عمر و زیان او هم مى‌گردد. خداوند متعال فرجام این دسته را كه به جاى مسیر هدایت، گمراهى را بر مى‌گزیند و در نتیجه، از خداوند دورتر مى‌شوند، فرجامى عبرت آموز مى‌داند و در این باره مى‌فرماید: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالاَْخْسَرِینَ أَعْمالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً؛1 بگو: آیا شما را از زیان كارترین مردم آگاه گردانم؟ [آنان]


1. كهف (18)، 103 و 104.

كسانى‌اند كه كوشششان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى‌پندارند كه كارى خوب انجام مى‌دهند».

ب) موقعیت انسان و درخواست هدایت به صراط مستقیم

بایسته است كه انسان به حساسیت و اهمیت موقعیت خود در نظام هستى توجه داشته باشد و بداند كه در مسیر دستیابى به هدف، پیوسته بر سر دو راهى است. در این بین اگر راه صحیح را تشخیص ندهد و بر نگزیند، هرچه تلاش كند، زیان و ضررش افزون‌تر مى‌شود؛ گرچه خود بر این پندار باشد كه راه صحیحى را برگزیده و كار مثبت و خوبى را به ثمر رسانده است؛ چنان كه برخى خواسته یا ناخواسته زمینه هاى گمراهى مردم و دور شدن آنان از معنویت و آلوده شدن آنها به فساد را فراهم مى‌كنند و مردم را از مساجد جدا كرده، به فرهنگ سراها مى‌كشانند. آنان این تلاش خسارت بار را خدمت به مردم مى‌شمارند و خدا را براى دستاوردهایشان شكر مى‌گزارند؛ غافل از آنكه روزى به فرجام بد تلاش هاى انحرافى خود گرفتار مى‌شوند و در عذاب كسانى كه گمراهشان كرده‌اند، شریك مى‌شوند.

پس از آنكه انسان خدا را شناخت و ضرورت بندگى و استعانت از او را دریافت، باید توجه داشته باشد كه ضرورى ترین چیزى كه باید در دستیابى به آن از خداوند مدد جوید، هدایت به مسیر صحیح كمال و سعادت است. اگر چنین مقصودى حاصل شود و خداوند انسان را به صراط مستقیم خویش راهنمایى كند، سایر نعمت هایى كه خداوند در اختیار وى مى‌گذارد در جهت خیر و صلاح او به كار گرفته خواهند شد؛ اما اگر چنین رهیافت ارزشمند و سعادتمندانه‌اى براى او حاصل نشد و از هدایت و صراط مستقیم خداوند

محروم گردید، نعمت هاى الهى كه در اختیارش نهاده شده سودى به حال او نمى‌بخشند و در مسیر ضلالت و گمراهى صرف مى‌شوند. اینجاست كه ما اهمیت و جایگاه آیه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» را به خوبى درك مى‌كنیم؛ آیه‌اى كه به ما هشدار مى‌دهد پیوسته نگران عاقبت خویش باشیم. نگران آن باشیم كه نكند با توجه نداشتن به حیله هاى گوناگون شیطان براى فریب انسان و وسوسه هاى نفس امّاره و تشكیك هاى شیطان هاى خارجى كه همواره با افكار و سخنان خود زمینه انحراف مردم را فراهم مى‌آورند، راه نادرستى را برگزینیم و هر قدم ما گامى باشد به سوى انحطاط و سقوط.

اگر علماى اخلاق پیوسته مردم را به وسوسه هاى شیطانى ـ به خصوص حیله هاى نفس انسان و محمل ها و توجیه هایى كه براى انحراف و فریب انسان پیش روى او مى‌نهد ـ آگاه مى‌سازند و به آنان هشدار مى‌دهند كه مواظب باشند در این دام بد فرجام گرفتار نیایند، به جهت الهامى است كه از فرموده رسول خدا(صلى الله علیه وآله) گرفته‌اند؛ آنجا كه فرمود: «أَعْدى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتی بَیْنَ جَنْبَیْكَ؛1دشمن ترین دشمنان تو نفس توست كه بین دو پهلوى تو قرار گرفته است». حیله هاى نفس آن قدر گسترده و خطرناك است كه مربیان اخلاق تأكید دارند همه حیله هاى نفس را براى مردم بازگو نكنید؛ چون باعث یأس آنان مى‌شود. حال با توجه به مكر نفس امّاره و خطرها و لغزش هایى كه شیطان و عوامل او فرا روى ما نهاده‌اند، آیا نباید مهم ترین و ضرورى ترین خواسته ما از خداوند این باشد كه راه هدایت و وصول به كمال نهایى و قرب خویش را به ما بنمایاند و ما را از دام شیطان و عوامل او برهاند؟


1. محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 70، باب 45، حدیث 1، ص 64.