طُوبى لِعَبْد لَمْ یَغْبِطِ الخاطِئینَ على ما اُوتُوا مِن نَعیمِ الدُّنیا و زَهرَتِها، طُوبى لِعَبْد طَلَبَ الْآخِرةَ و سَعى لَها، طُوبى لِمَنْ لَمْ تُلْهِهُ الاَمانىُّ الكاذِبةُ.
اگر در مواعظ پیامبر اكرم و اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)دقت كنیم، خواهیم دید كه یكى از مسایل محورى و مهمى كه زیاد بر آن تكیه شده و درباره آن مطالب گوناگونى مؤكداً بیان گردیده مسأله «توجه به آخرت» و «پرهیز از دلباختگى در برابر دنیا» است. در پرانتز عرض مىكنم كه همه تعالیم اهل بیت(علیهم السلام)از قرآن گرفته شده است و سخنان و مواعظ این بزرگواران تابع بیان قرآن كریم و تعلیم و تربیت الهى است. آنان تربیت یافتگان بدون واسطه خدا هستند و قرآن در واقع، عِدل آنها است. به عبارت دیگر، آنها خودشان قرآن مجسّماند. اگر در زندگى آنان خوب دقت كنیم مصادیق قرآن را یك به یك مىیابیم. در كلمات ایشان هم كه خوب توجه كنیم، مىبینیم برگرفته از قرآن و منطبق بر آن است. خود آنها هم بر این نكته تأكید كردهاند كه آنچه را ما مىگوییم از قرآن است و امتیاز ما بر سایر خلق در این است كه از كلام خداوند چیزهایى را مىفهمیم كه دیگران یا آنها را نمىفهمند یا كمتر مىفهمند.
در هر حال، یكى از مسایلى كه قرآن كریم بر آن تأكید بسیار دارد كمارزش بودن زندگى دنیا و ناپایدارى آن است. قرآن تأكید دارد كه آخرت برتر و پایدارتر، و زندگى دنیا موجب فریب انسان و بازدارنده او از كمالات است؛ و ... تا آنجا كه حتى دلبستگى به زندگى دنیوى در ردیف كفر قرار داده شده است: وَ وَیْلٌ لِلْكافِرِینَ مِنْ عَذاب شَدِید. الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الاْخِرَة.(1) طبق این بیان، كافران كسانىاند كه زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مىدهند؛ وقتى امر
1. ابراهیم (14)، 2ـ3.
دایر شود بین خواستههاى دنیوى و آنچه براى آخرت آنان كارساز است، دنیا و لذتهاى زودگذرش را بر سعادت دائمى و ابدى آخرت ترجیح مىدهند.
در این بخش از روایت، امام صادق(علیه السلام) به شیوه بیانىِ قرآن كریم، به عبدالله بن جندب مىفرماید: «خوشا به حال كسى كه نسبت به كافران حسرت نخورد براى آنچه از نعمتهاى دنیا و زیورهاى آن به ایشان داده شده است! خوشا به حال كسى كه آخرت را برگزید و در راه آن كوشش نمود! خوشا به حال آن كه آرزوهاى دروغین فریبش نداد!»
این روایت امام صادق(علیه السلام) همانند خطاب خداوند به پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) در قرآن است كه مىفرماید: لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَیْرٌ وَ أَبْقى؛(1) اى پیامبر، هرگز به متاع ناچیزى كه به آنان در جلوه حیات دنیوى دادیم چشم آرزو مگشا و رزق خداى تو برتر و پایندهتر است. البته باید توجه داشت كه اینگونه خطابهاى قرآنى در ظاهر به شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، اما همانگونه كه از ائمّه اطهار(علیهم السلام) روایت شده، اینها از باب «ایّاكَ اعنى و اسمعى یا جارَه» و به قول خودمان، «به در مىگویند تا دیوار بشنود» است.
گاهى انسان همینطور كه چشمش باز است و به اطراف نگاه مىكند و كارش را انجام مىدهد، ضمناً بهرههایى را هم كه دیگران در زندگى دارند، مىبیند؛ این نگاه گذرا است؛ اما گاهى انسان به چیزى خیره مىشود و تحت تأثیر آن قرار مىگیرد. در آیه مزبور، خداوند مىفرماید: چشمهایت رابه نعمتهایى كه به دیگران دادهایم، ندوز، به این چیزها خیره نشو. اینها زر و زیور دنیا و بهرههایى است كه به گروهى از مردم دادهایم تا آنها را بیازماییم.
بهطورطبیعى،همهمردمدراستفاده از زندگى دنیا و نعمتهاى آن مساوى نیستند. همیشه به صوت تكوینى، چنین اختلافى وجود داشته و تا ابد هم وجود خواهد داشت. این موضوع دلایل گوناگونى دارد كه در جاى خود باید بحث شود. در هر حال، وقتى نگاه انسان به نعمتهایى بیفتد كه دیگران در اختیار دارند، ممكن است تحت تأثیر واقع شود؛ مثلا ببیند كه دیگران چه خانههایى، چه ماشینهایى، چه باغهایى و... دارند،اما خودش در خانهاى محقّر اجارهنشین است، ماشینى ندارد، باغى ندارد و دهها مشكل دیگر سر راه او است. وقتى به اینگونه نعمتها و ظواهر زندگى خیره مىشود هوس در او ایجاد مىگردد. وقتى هوسها تشدید شد به دنبال این مىرود كه خودش هم به آنها دست پیدا كند. ابتدا مىگوید از راه حلال
1. طه (20)، 131.
آنها را به دست مىآورم. اما وقتى مىبیند از راه حلال ممكن نیست به سراغ مشتبهات مىرود و كلاه شرعى براى خودش درست مىكند. بعد كه مىبیند با آنها هم كارش به جایى نمىرسد، مجبور مىشود براى رسیدن به خواستههایش صریحاً از درِ حرام وارد شود؛ مثلا، براى رسیدن به زندگى بهتر، تا مىتواند قرض مىكند، براى پرداخت آنها تا جایى كه ممكن است چك و سفته مىدهد، بعد براى اینكه آبرویش نریزد قرض ربوى مىكند یا خلف وعده مىنماید و... در نتیجه، به حرام مسلّم آلوده مىگردد. این مسیرى است كه افراد زیادى آن را پیمودهاند؛ كسانى كه چه بسا دستشان از همه چیز خالى بوده، امادر نتیجه همین هوسها به ثروتهاى بادآورده دست پیدا كردهاند.
اگر انسان بخواهد به چنین گناهانى و چنان عواقب زشتى مبتلا نگردد، باید از ابتدا جلوى این سرچشمه گناه را سد كند؛ به ظاهر دنیا و مكنت دیگران خیره نشود، بلكه به صورت گذرا به این مسایل بنگرد. درست است كه اینها زیور و زینت زندگى دنیوى است، ولى چشم دوختن به آنها سبب محروم ماندن از زندگى بهتر و پایدار اخروى مىگردد.
خداوند در آیه مزبور، خطاب به پیامبرش(صلى الله علیه وآله) درباره اینكه چرا به برخى از مردم نعمتهاى بیشترى داده دو نكته بیان مىفرماید:
اول آنكه، افزونى نعمت برخى از مردم نشانه دوستى بیشتر خدا با آنها نیست، بلكه نشانه آزمایش خداوند از آنها است. خداوند در آیه دیگرى، در اشاره به این موضوع مىفرماید: أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَة؛(1) اموال و فرزندان شما فقط مایه آزمایش شمایند. در جاى دیگرى مىفرماید: وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَة؛(2) و شما را به بدى و خوبى مىآزماییم. «فتنه» در اصل به معناى آزمایش است. اموالى هم كه خدا به ما عنایت كرده به همین دلیل «فتنه» خوانده شده است تا معلوم شود كه آیا در به دست آوردن و مصرف آن، احكام شرعى را رعایت مىكنیم یا نه. بنابراین آنچه وسیله آزمایش است ارزش چشم دوختن و خیره شدن ندارد. بله، اگر چیزى بود كه اصالت داشت و ذاتاً مطلوب بود، جا داشت فكرمان را روى آن متمركز كنیم، اما چون
1. انفال (8)، 28.
2. انبیا (21)، 35.
وسیله آزمایش است و باید پس از انجام آزمایش رها شود، ارزش تعلّق خاطرو پر كردن اندیشه را ندارد؛ مثل برگ كاغذى است كه در جلسه امتحان به دانشآموز مىدهند تا پاسخ سؤالاتش را روى آن بنویسد؛ نباید در فكر این باشد كه كاغذ زیبایى است یا نه، باید به اصل امتحان بیندیشد تا خوب از عهده آن برآید.
مطلب دومى كه در آیه مزبور بدان اشاره شده، مقایسه این نعمتها با نعمتهاى اخروى است. تعبیرى كه قرآن در این مورد به كار مىبرد تعبیرى پرمعنا و دقیق است: و رزقُ ربِّك خیرٌ و اَبقى؛ خداوند رزق آخرت را به خصوص به خودش منتسب مىكند. این مطلب وقتى خوب وضوح مىیابد كه توجه كنیم از نظر قرآن و تعالیم اسلامى، روزى دهنده خداوند است: إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ. همه نعمتهاى این دنیا هم در واقع روزىهایى است كه خداوند به انسان داده است. در عین حال مىفرماید: به این نعمتها كه در واقع، وسیله آزمایش است چشم ندوز، رزق مخصوص خدا چیز دیگرى است؛ رزقُ ربِّك؛ همان رزقى كه درباره شهدا مىفرماید: عِنْدَ رِبِّهِمْ یُرزَقُونَ.(1) چنین رزقى است كه ارزش دارد انسان به دنبال آن باشد و بدان اهتمام ورزد.
این نكته را باید توجه داشت كه از یك نظر، همه رزقها رزق خدا است، اما آنچه تشریفاً منسوب به او است از ارزشى والا برخوردار است؛ مثل اینكه كعبه را «بیتى»(2) معرفى مىكند، در حالى كه همه بیوت متعلَّق به او است. چنین اضافهاى را «اضافه تشریفى» مىگویند؛ یعنى، به دلیل شرافتى كه برخى چیزها دارند، خداوند آنها را به خودش منتسب مىكند. نمونه دیگر این مطلب در عبارت «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»(3) است. هر جنبندهاى كه روحى دارد روحش از آنِ خدا است، اما خداوند فقط روح انسان را روح خودش نامیده است.
بنابراین اولا، نعمتهاى دنیوى، همه وسیله آزمایش انسان است. ثانیاً، هیچكدام از آنها را نمىتوان رزق الهى دانست؛ رزق خدایى، كه مورد نظر خداى متعال است، آن است كه در
1. آل عمران (3)، 135.
2. بقره (2)، 135.
3. حجر (15)، 29.
آخرت نصیب بندگان خاصش مىكند: تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ؛(1) شما متاع دنیا را مىخواهید و خدا آخرت را مىخواهد.
با همین مضمون (تحت تأثیر قرار نگرفتن از برخوردارى دنیایى دیگران) دو آیه دیگر هم در قرآن داریم: خداوند مىفرماید: وَ لا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ؛(2) مبادا از (كثرت) اموال و اولاد آنها به شگفتآیى؛ خدا مىخواهد آنها را در زندگى دنیا بدانها عذاب كند و در حالىكه كافرند جان آنان را بستاند. آیه دیگر هم آیه 85 سوره توبه است كه با یكى دو كلمه اختلاف، دقیقاً شبیه همین آیه است. این آیات درباره منافقان نازل شده است.
خداوند در این آیات كلمه «اعجاب» را به كار برده است. «اعجاب» مفهومى عمیقتر از این دارد كه انسان فقط از چیزى خوشش بیاید. هرگاه چیزى انسان را تحت تأثیر قرار دهد و او را منفعل كند، مىگوییم او را به اعجاب واداشته است. خداوند به پیامبرش(صلى الله علیه وآله) مىفرماید: كثرت اموال و اولاد آنها تو را دچار دلمشغولى نكند. آنها طعم زندگى و شیرینى آن را نخواهند چشید. اولین دردسر و زحمت افراد مالدوست در جمع كردن مال است، سپس در نگهدارى آن. به همین دلیل، شیرینى زندگى را درك نمىكنند. هنگام مردن هم وقتى مىبینند تمام آنچه را جمع كرده و با زحمت از آن محافظت نموده بودند از دست مىدهند، هرچه بیشتر نگران و افسرده مىشوند! اموالى را كه با یك عمر زحمت، ظلم و ستم، حقكشى و تجاوز به حقوق دیگران فراهم كرده بودند، همه را یكجا از دست مىدهند. آنگاه در حالى از دنیا مىروند كه كافرند. در مقام تعبیر از مردن چنین كسانى، خداوند نمىفرماید: یموتون، بلكه مىفرماید: «تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ» یعنى جانشان درمىآید و بدترین ناراحتىها را متحملمىشوند.اینهمان نتیجه سوء آزمایش است كه در هنگام مرگ ظاهر مىشود. خداوند این تعابیر را به كار مىبرد تا انسان را از دل بستن و خیره شدن به زر و زیور دنیا بر حذر دارد.
اینكه چرا خداوند كشش و تمایل به سمت اینگونه ظواهر دنیا را دردل انسان قرار داده بحث دیگرى است، اما در هر حال روشن است كه اینگونه آیات و روایات درصدد تحذیر مردم از چشمدوختن به مظاهر مادى زندگى است.
1. انفال (8)، 67.
2. توبه (9)، 55.
باید توجه داشت كه نعمتهاى دنیا مخصوص كفّار نیست، بلكه برخى بزرگان و اولیاى خدا هم نعمتهاى زیادى در اختیار داشتهاند؛ مثلا، حضرت سلیمان(علیه السلام) به قدرى از نعمتهاى خداوند بهرهمند بود كه قرآن دربارهاش تعبیر «مُلكاً لا یَنبعى لاحد مِن بَعدى»(1) را به كار برده است. در احوال آن حضرت آمده كه جن و انس و حتى حیوانات وحشى و پرندگان هم در اختیارش بودند. بنابراین، چنین نیست كه هركسى نعمتى دارد، حتماً آدم بدى است و این نعمتها مایه عذاب او خواهد شد، بلكه اینگونه نعمتها اسباب آزمایشاند؛ برخى از آن سربلند بیرون مىآیند و برخى سرشكسته. كسانى كه خدا را فراموش نكنند و از آن براى آخرتشان بهره گیرند سربلند خواهند بود و كسانى كه در جمع كردن این اموال و استفاده از آنها موازین شرع را رعایت نكنند سرشكستگانند. بنابراین عیبى ندارد كه انسان از خدا بخواهد از اموال دنیایى در اختیار او قرار دهد تا در راه آخرت خود از آن استفاده كند. نعمتهایى كه در دست مؤمنان است، اگر موجب غبطه ما بشود در اینكه آنها را در راه خدا صرف مىكنند، اشكالى ندارد؛ مانند اموالى كه در دست حضرت خدیجه(علیها السلام)بود و آنها را در راه نشر و احیاى اسلام صرف كرد. آنچه خطرناك است این است كه به داشتههاى دنیایى كافران و اموالى كه در اختیار كسانى است كه از آن براى آخرت خود استفاده نمىكنند حسرت بخوریم. خداوند در قرآن، براى ما مثال مىزند تا ببینیم كسانى كه از مال و مُكنت خود براى آخرتشان استفاده نكردند سرانجامشان چه شد.
قارون كسى بود كه به قدرى از گنجهاى فراوان در اختیارش قرار داده شده بود كه عدهاى پهلوان نیرومند باید فقط كلیدهاى گنجهایش را حمل مىكردند: آتَیْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ.(2) او تمام دارایىاش را در برابر قومش به نمایش گذاشت. عدهاى از پیروان حضرت موسى(علیه السلام)با خود گفتند: اى كاش، ما هم از این نعمتها بهرهاى داشتیم. آنان با این گفته، كار خلافى نكردند و مرتكب حرامى نشدند، فقط وقتى این همه جواهرات و دارایى را دیدند به هوس افتادند: یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظّ عَظِیم.(3)
1. پادشاهى پس از حضرت سلیمان سزاوار هیچكس نخواهد بود و به هیچكس داده نخواهد شد: ص (38)، 35.
2. قصص (28)، 76.
3. قصص (28)، 79.
وقتى قارون از اطاعت حضرت موسى(علیه السلام) سرپیچى كرد و با عذاب خداوند، خود و تمام دارایىاش در زمین فرو رفتند، آنها كه آرزو مىكردند كه دارایى او را داشته باشند، به خود آمدند و گفتند: عجب اشتباهى كرده بودیم، اگر ما هم اموالى مثل او داشتیم امروز به همین وضع مبتلا مىگشتیم؛ گویى خدا بر هر كه بخواهد رزقش را گشاده مىگرداند و گویى خدا كافران را سعادتمند نمىكند: وَ اَصبحَ الّذینِ تَمنَّوا مكانَه بالأمسِ یَقولونَ ویكأنّ اللَّه یَبسطُ الرّزَقَ لِمن یشاءُ مِن عبادهِ و یَقدِرُ لَولا اَن مَنَّ اللّهُ علینا لخَسفَ بِنا وَیكأنّه لا یُفلحُ الكافرونَ.(1)
قرآن مجید اینگونه داستانها را براى این نقل مىكند كه ما تأمّل كنیم و بفهمیم نعمتهایى را كه خدا در اختیار دیگران قرار مىدهد چنان ارزش ندارد كه بخواهیم به آنها خیره شویم و دل ببندیم. بله، اگر انسان از راه صحیح مالى به دست آورد و در راه خدا هم مصرف كند خوب است، اما خود مال ارزش دل بستن ندارد، بلكه صرفاً یك وسیله آزمایش است، یك برگ امتحان است و ارزش آن بستگى به این دارد كه در آن چه پاسخى بنویسیم. پس «خوشا به حال بندهاى كه نسبت به گنهكاران غبطه نخورد براى آنچه از نعمتها و زیورهاى دنیا به ایشان داده شده است! خوشا به حال بندهاى كه آخرت را برگزید و در راه آن كوشش نمود! خوشا به حال آن كه آرزوهاى دروغین و آرزوهاى غیر واقعى فریبش نداد!»
1. قصص (28)، 82.