بسم الله الرّحمن الرّحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1391/12/02 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در منابع اسلامی به صورتهای مختلف به توکل بر خدای متعال ترغیب شده است که شایسته است با دقت، انواع روشهایی را بررسی کنیم که در این منابع نورانی برای تشویق مردم به کسب این فضلیت به کار گرفته شده است.
در برخی آیات قرآن کریم به توکل امر شده است و این خود بزرگترین تشویق است، اما این تشویق با لحنی بیان شده است که متضمن انذاری لطیف هم هست، آنجا که میفرماید: «وَعَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ؛1 و بر خدا توكل كنید اگر ایمان دارید.» گویا میفرماید: اگر بر خدا توکل ندارید معلوم میشود که در ایمان شما مشکلی وجود دارد. برخی آیات دیگر فوایدی از توکل را گوشزد میفرمایند که در همین دنیا هم عاید انسان میگردند، نظیر این آیه شریفه که میفرماید: «وَمَن یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛2و هر کس بر خدا توکل کند، پس او برای وی کافی است.» به راستی که به سختی میتوان بیانی از این رساتر، شیرینتر و امیدوارکنندهتر پیدا کرد. این مضمون به صورتهای دیگری نیز در قرآن کریم آمده است، نظیر این آیه شریفه که میفرماید:«أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ؛3 آیا خداوند برای بندهاش کافی نیست؟!» لحن این آیه متضمن عتاب نسبت به کسانی است که به سراغ غیر خدا میروند و در واقع از آنان سؤال میکند: مگر گمان میکنید خدا برای شما کافی نیست و نمیتواند نیازهای بندگانش را تأمین کند که به سراغ غیر او میروید؟
دستهای دیگر از آیات بر بیفایده بودن توکل بر غیر خدا تأکید کرده، میفرمایند: «وَإِن یَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن یُرِدْكَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ؛4 و اگر خداوند، زیانى به تو رساند، هیچ كس جز او آن را برطرف نمىسازد و اگر اراده خیرى براى تو كند، هیچ كس مانع فضل او نخواهد شد.» این دسته از آیات هم با بیانی خاص انسان را تشویق به توکل بر خدای متعال مینمایند.
حضرات معصومان علیهمالسلام نیز با بیاناتی از همین دست مردم را به توکل بر خدای متعال تشویق و ترغیب نمودهاند. ایشان از یک طرف با بیان فواید توکل، مردم را به این مهم تشویق فرمودهاند و از طرفی دیگر با یادآوری نتایج سوء امید بستن به غیر خدا آنان را از اعتماد به غیر خدا برحذر داشتهاند. برای نمونه روایتی نسبتا مفصل را از امام صادق علیهالسلام مرور میکنیم که در حقیقت حدیثی قدسی است. راوی نقل میکند که حضرت فرمودند: «أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى یَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ مَجْدِی وَ ارْتِفَاعِی عَلَى عَرْشِی لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ كُلِّ مُؤَمِّلٍ مِنَ النَّاسِ غَیْرِی بِالْیَأْسِ وَ لَأَكْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاسِ؛ خدای تبارک و تعالی میگوید: قسم به عزتم، و قسم به جلالم، و قسم به مجدم و قسم به استیلایم بر عرش (و حاکمیتم بر جهان)، هر کس که به غیر از من امید ببندد البته امیدش را ناامید و تبدیل به یأس خواهم کرد و به این ناامیدی اکتفا نمیکنم و در میان مردم جامه ذلت بر او میپوشانم.» خدای متعال در ادامه به ضررهایی بالاتر (ضررهای معنوی) اشاره کرده، میفرماید؛ «وَلَأُنَحِّیَنَّهُ مِنْ قُرْبِی وَلَأُبَعِّدَنَّهُ مِنْ فَضْلِی او را از قرب خودم به دور خواهم انداخت و از فضلم دور خواهم کرد.»
بعد از این خدای متعال برای اینکه مردم زشتی امید بستن به غیر از خدا را بهتر درک کنند اضافه میفرماید: «أَ یُؤَمِّلُ غَیْرِی فِی الشَّدَائِدِ وَالشَّدَائِدُ بِیَدِی؛ آیا بنده من در سختیها امید به غیر من میبندد در حالیکه همه سختیها به دست من است؟!» اولین نمود توکل برای انسان مؤمن آن وقتی است که به سختی و مشقتی گرفتار میگردد. معمولا انسان در حالت عادی از یاد خدا غافل است و نیازی نمیبیند که به کسی امید ببندد - البته کسانی که از ایمانی والا برخوردارند میدانند که همه پدیدههای هستی را خدای متعال خلق کرده و اداره مینماید - اما اگر در هنگامی که اسباب عادی را به روی خود بسته میببیند باز به سراغ خدا نرود معلوم میشود که ایمانی در دل او وجود ندارد.
خدای متعال وسایل فراوانی را برای جذب ما به سوی خودش قرار داده است و شاید بتوان سختیهای دنیا را از جمله این وسایل شمرد. مرحوم علامه طباطبایی رضواناللهعلیه از استادشان مرحوم آیتالله قاضی رحمةاللهعلیه نقل میکردند که ایشان فرمود: گاهی خدا فردی را مدتها به مصیبتی مبتلا میکند تا سرانجام یک بار بگوید: یا الله! این یا الله گفتن آنقدر در سعادت و تعالی روح او مؤثر است که جا دارد سالها سختی ببیند تا این نیاز را درک کند. قرآن کریم داستان حضرت یونس را به صراحت نقل کرده، میفرماید: «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ؛5و صاحب آن ماهی (یونس) را به یاد آور! در آن هنگام كه خشمگین رفت و مىپنداشت كه ما بر او سخت نخواهیم گرفت.» حضرت یونس سالها مردم را به دین خدا دعوت کرد تا اینکه مأیوس شد و سرانجام طبق وعده الهی بنا بود عذابی نازل شود. هنگامی که آثار عذاب ظاهر شد حضرت یونس به گمان اینکه دیگر ماندن او فایدهای ندارد قومش را رها کرد و رفت. به تعبیر محاورهای از مردم قهر کرد. در مسیر، بر کشتی سوار شد و آن کشتی با نهنگی مواجه شد. مردم در چنین مواردی به قید قرعه یکی از سرنشینیان را در دهان نهنگ میانداختند تا مشغول او شود و دیگران نجات یابند. سه بار قرعه انداختند و هر سه با به نام حضرت یونس علیهالسلام درآمد. سرانجام ایشان را در دهان نهنگ انداختند. حضرت یونس که این گرفتاری را دید فهمید که کوتاهی کرده است و برای این کوتاهی باید مدتی در شکم ماهی بماند؛ «فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّی كُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ؛6در آن ظلمتها صدا زد: خداوندا! جز تو معبودى نیست! منزّهى تو! من از ستمكاران بودم. پس ما دعاى او را به اجابت رساندیم و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم و این گونه مؤمنان را نجات مىدهیم.» هنگامی که حضرت یونس به کوتاهی خویش اعتراف کرد و از خداوند کمک خواست خدای متعال او را نجات داد. این حقیقت اختصاص به حضرت یونس ندارد. دیگران هم باید اشکال کار خود را بشناسند و این چنین از خدای متعال طلب بخشش و یاری نمایند تا کارشان اصلاح شود. از این رو فرمود: «و این گونه مؤمنان را نجات مىدهیم.» البته حضرت یونس کار حرامی انجام نداده بود، بلکه تنها به خاطر ناامیدی از هدایت قوم خویش آنها را رها کرده بود. اما خدای متعال همین اندازه را هم مورد مؤاخذه قرار داد. خدای متعال با بندگان خوب خود معاملهای خاص دارد. برخی ممکن است هزاران گناه انجام دهند، اما این اندازه لیاقت و ظرفیت نداشته باشند که خداوند به سرعت آنان را متذکر کند. اما اولیای خدا به خاطر یک ترک اولی به سرعت تذکری قولی یا عملی دریافت میکنند.
خدای متعال در ادامه حدیث قدسی میفرماید: «ویَرْجُو غَیْرِی ویَقْرَعُ بِالْفِكْرِ بَابَ غَیْرِی؛ و آیا امید به غیر من دارد و با فکر خویش در خانه غیر مرا میکوبد؟!» معمولا هنگامیکه انسان به مشکلی برمیخورد با فکر خویش سعی میکند راهی برای برونرفت از آن بیابد. خدای متعال خطاب به کسانی که در شدائد، مدام در این اندیشهاند که از چه کسی کمک بگیرند و با چه کسی ارتباط برقرار کنند تا مشکلشان را حل کند و یکییکی دوستان و آشنایان را به ذهن میآورند میفرماید: آیا با فکر خودش در خانه دیگران را میکوبد در حالیکه: «وَ بِیَدِی مَفَاتِیحُ الْأَبْوَابِ وَ هِیَ مُغْلَقَةٌ؛ همه درها بسته است و کلید آنها تنها به دست من است؟!» هیچ کس بیاذن خدا نمیتواند مشکلی را بگشاید. بنابراین باید تنها به او امید داشت.
«وَ بَابِی مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَانِی؛ و در خانه من به روی کسی که مرا بخواند باز است.» خدای متعال در این فراز بدون هیچ شرطی درگاه خویش را پذیرای هر کسی میداند که رو به سوی او آورد. بنابراین در هر حالی، حتی در حالی که انسان به زشتی و پلیدی گرفتار شده باید به درگاه او روی آورد. «فَمَنْ ذَا الَّذِی أَمَّلَنِی لِنَوَائِبِهِ فَقَطَعْتُهُ دُونَهَا؛ پس چه کسی در گرفتاریهایش به من امید بست و من راه خلاصی از آنها را بر او بریدم؟!» به راستی چه کسی میتواند ادعا کند که واقعا تنها به خدا امید بسته - نه اینکه دعا لقلقه زبانش باشد و دلش هزار جای دیگر باشد - و خداوند حاجتش را برآورده نساخته باشد؟! «ومَنْ ذَا الَّذِی رَجَانِی لِعَظِیمَةٍ فَقَطَعْتُ رَجَاءَهُ مِنِّی؛ و چه کسی است که برای کار مهمی به من امید بسته باشد و من امیدش را ناامید کرده باشم؟!»
خدای متعال در ادامه با بیانی گلهمندانه میفرماید: «جَعَلْتُ آمَالَ عِبَادِی عِنْدِی مَحْفُوظَةً فَلَمْ یَرْضَوْا بِحِفْظِی؛ آرزوها و آرمانهای بندگانم را پیش خود محفوظ قرار دادم به آنها گفتم: این آمالها در دست من است و من میتوانم آنها را تحقق بخشم اما آنها به ضمانت من راضی نشدند و من را قبول ندارند و با اعتماد به دیگران سراغ آنها میروند تا برایشان کاری انجام دهند!» گاه برخی افراد به صراحت به کسی که گمان میکنند میتواند مشکل آنها را حل نماید میگویند: «تنها امید ما شما هستید و ما هیچ امیدی به کسی دیگر نداریم!» البته برخی متدینان برای اینکه اندکی ادب را رعایت کنند میگویند: «بعد از خدا امید ما به شماست!» اما در اعماق دلشان این است که کسی جز این شخص نمیتواند مشکل ما را حل کند. خداوند از کسانی که این چنین به غیر او امید میبندند و به ضمانت خدای متعال راضی نمیشوند گله میکند. از این بالاتر میفرماید: «مَلَأْتُ سَمَاوَاتِی مِمَّنْ لَا یَمَلُّ مِنْ تَسْبِیحِی وأَمَرْتُهُمْ أَنْ لَا یُغْلِقُوا الْأَبْوَابَ بَیْنِی وبَیْنَ عِبَادِی فَلَمْ یَثِقُوا بِقَوْلِی؛ آسمانهایم را از کسانی پر کردم که از تسبیح من ملول نمیشوند و به آنها امر کردم که درهای بین من و بندگانم را نبندید، اما به قول من اعتماد نمیکنند.» خدای متعال صحنه آسمانها را برای ما تصویر مینماید که چگونه از ملائکهای پر شده است که در همه عمر مشغول تسبیح خدا هستند و به این موجودات پاک و منزه فرمان داده است که در خانه او را به روی بندگانش باز بگذارند اما بندگان به قول او قانع نیستند! در این فراز از حدیث، زشتی دل بستن به غیر خدا به خوبی تصویر شده است. در دوران جوانی به مغازه سیدی بزرگوار رفتم که در تهران لوازم منزل میفروخت. یادم هست که در ضمن سخنان شیرین فراوانی، میگفت: «کسانی که سراغ غیر خدا میروند به چه امیدی میروند؟ مگر دیگران چه دارند که خدا ندارد؟!» جادارد که به سخن ایشان این نکته را اضافه کنیم که اصلا دیگران چه دارند که مال خدا نباشد؟!خدای متعال در ادامه حدیث قدسی میفرماید: «أَ لَمْ یَعْلَمْ مَنْ طَرَقَتْهُ نَائِبَةٌ مِنْ نَوَائِبِی أَنَّهُ لَا یَمْلِكُ كَشْفَهَا أَحَدٌ غَیْرِی إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِی؛ آیا کسی که شبانگاهان حادثه بدی از حوادث من بر او وارد میشود نمیداند که کسی جز من نمیتواند آن را برطرف کند مگر بعد از اذن من؟!»
در ادامه حدیث خدای متعال با بیانی دیگر بندگان خویش را به توکل ترغیب مینماید. این شیوههای ترغیب بسیار آموزنده است و با دقت میتوان فهمید که چگونه اصول روانشناسی در آنها رعایت شده است. خداوند میفرماید: «فَمَا لِی أَرَاهُ لَاهِیاً عَنِّی أَعْطَیْتُهُ بِجُودِی مَا لَمْ یَسْأَلْنِی؛ پس او را چه شده که از من روی گردان شده است؟! من با جود و بخشش خود به او چیزی را بخشیدم که از من درخواست نکرده بود.» موردی که برای این بخش از حدیث به راحتی میتوان برشمرد نعمتهایی است که پیش از تولد خدای متعال برای بندگانش فراهم کرده است. او پیش از آنکه ما متولد شویم و احساس گرسنگی کنیم شیر را در سینه مادر قرار داد. آیا ما از خدا درخواست چشم بینا کردیم یا او خود ابتدائا به ما این نعمت و هزاران نعمت دیگر را عطا فرمود؟! کسی که بدون درخواست اینگونه بذل و بخشش میفرماید آیا اگر از او درخواست شود عطا نمیکند؟!
خدای متعال باز از راهی دیگر بندگان خویش را به اعتماد بر خودش ترغیب نموده، میفرماید: «ثُمَّ انْتَزَعْتُهُ عَنْهُ فَلَمْ یَسْأَلْنِی رَدَّهُ وَ سَأَلَ غَیْرِی أَ فَیَرَانِی أَبْدَأُ بِالْعَطَاءِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ ثُمَّ أُسْأَلُ فَلَا أُجِیبُ سَائِلِی؛ من ابتدا بر اساس جود و کرم خویش بر او نعمتی عطا کردم سپس آن نعمت را بر اساس حکمتی از او گرفتم. اما او بازگشتِ آن نعمت را از من درخواست نکرد و از غیر من درخواست کرد! آیا گمان میکند که من پیش از درخواست ابتدائا عطا میکنم اما پس از آن اگر از من درخواست شود پاسخ درخواستکننده را نمیدهم؟!» قاعدتا در چنین مواردی اگر قرار است که انسان از کسی درخواست کند باید از همان کسی درخواست کند که در ابتدا نعمت را عطا کرده است. «أَبَخِیلٌ أَنَا فَیُبَخِّلُنِی عَبْدِی أَوَ لَیْسَ الْجُودُ وَ الْكَرَمُ لِی أَوَ لَیْسَ الْعَفْوُ وَ الرَّحْمَةُ بِیَدِی أَوَ لَیْسَ أَنَا مَحَلَّ الْآمَالِ فَمَنْ یَقْطَعُهَا دُونِی؛ آیا من بخیل هستم که بندهام مرا بخیل میپندارد و سراغ من نمیآید؟! مگر نه این است که جود و کرم برای من است و اصلا کسی بدون عطای من نمیتواند جودی داشته باشد؟! آیا اگر بنده من لغزشی کرده و به نوعی مبتلا به سختی شده عفو و رحمت به دست من نیست؟ آیا من محل آرزوها نیستم؟! پس چه کسی جز من میتواند آنها را دریغ دارد؟!»
خدای متعال با بیانی دیگر ادامه میدهد: «أَ فَلَا یَخْشَى الْمُؤَمِّلُونَ أَنْ یُؤَمِّلُوا غَیْرِی؛ آیا کسانی که به سراغ غیر من میروند و به دیگری امید میبندند نمیترسند که من امیدشان را ناامید کنم؟!» اگر بخواهیم به زبان ساده ترجمه کنیم باید بگوییم: خدا هم غیرت دارد. آیا بنده نیازمندی که سراغ گدایی مانند خودش میرود نمیترسد که به غیرت خدا بربخورد و امید او را ناامید کند؟!
از آنجا که ممکن است بنده غافل گمان کند خزائن خدا محدود است و خداوند نمیتواند همه درخواستها را اجابت کند در ادامه میفرماید: «فَلَوْ أَنَّ أَهْلَ سَمَاوَاتِی وَ أَهْلَ أَرْضِی أَمَّلُوا جَمِیعاً ثُمَّ أَعْطَیْتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مِثْلَ مَا أَمَّلَ الْجَمِیعُ مَا انْتَقَصَ مِنْ مُلْكِی مِثْلَ عُضْوِ ذَرَّةٍ وَ كَیْفَ یَنْقُصُ مُلْكٌ أَنَا قَیِّمُهُ فَیَا بُؤْساً لِلْقَانِطِینَ مِنْ رَحْمَتِی وَ یَا بُؤْساً لِمَنْ عَصَانِی وَ لَمْ یُرَاقِبْنِی؛ اگر همه اهل آسمانهایم و همه اهل زمینم آرزو کنند و من به هر کدام مجموع آنچه را عطا کنم که همه خلایق خواستهاند سر سوزنی از ملک من کم نمیشود و چگونه ممکن است ملکی کم شود که قوامش به دست من است؟!» آیا شایسته است که انسان صاحب چنین قدرتی را رها کند و سراغ گدایان درگاه او رود (أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ)7 او خدایی است که اگر بخواهد به اندازه همه عالم به کسی ببخشد تنها کافی است که اراده کند (إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ).8 خدای متعال در پایان این حدیث شریف برای کسانی که از رحمت او ناامیدند اظهار تأسف کرده، میفرماید: «فَیَا بُؤْساً لِلْقَانِطِینَ مِنْ رَحْمَتِی وَ یَا بُؤْساً لِمَنْ عَصَانِی وَ لَمْ یُرَاقِبْنِی؛ بدا به حال ناامیدان از رحمت من! و بدا به حال کسی که از من نافرمانی کرد و مراقب من نبود!» 9
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
1 . مائده(5)، 23.
2 . طلاق(65)، 3.
3 . زمر(39)، 36.
4 . یونس(10)، 107.
5 . انبیاء(21)، 87.
6 . انبیاء(21)، 87 و 88.
7 . فاطر(35)، 15.
8 . یس(36)، 82.
9 . کافی، ج2 ص66 ح7.