بسم الله الرّحمن الرّحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1392/03/08 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در جلسات اخیر موضوع بحث ما مقام رضای از تقدیرات الهی بود. عرض کردیم بر اساس آنچه که از روایات شریفه اهلبیت علیهمالسلام استفاده میشود مقام رضا بالاترین فضلیت اخلاقی است که در نظام ارزشی اسلام تعیین شده است. روشن است که شیطان نسبت به چنین موضوعی با این فضلیت، بیتفاوت نمینشیند و با ابداع انواع و اقسام شبههها تلاش میکند انسانها را از این فضلیت محروم سازد. ازاینرو در چند جلسه اخیر برخی شبهاتی را بررسی کردیم که ممکن است مانع رسیدن انسان به این مقام عالی شوند.
یکی از مهمترین شبهات این بود که انسان به طور فطری از چیزی رضایت پیدا میکند که خوشایند او باشد و اگر چیزی موجب رنج او شود نمیتواند نسبت به آن نظر خوبی داشته باشد. با این وجود میبینیم که در عالم، حوادثی رخ میدهد که ما طبق آموزههای دینی آنها را جزو تقدیرات الهی میدانیم، مانند سیلها، زلزلهها و ... . سؤال این است که چگونه انسان میتواند به این تقدیرات راضی باشد؟ در جلسات گذشته به این شبهه پاسخی اجمالی داده شد که به عنوان مقدمه برای بیان مطلب بعدی، به آن اشاره میکنم. پاسخ اجمالی این بود که عالم هستی به گونهای آفریده شده که زیباییهای آن منوط به وجود این حوادث تلخ است و تا این حوادث تلخ نباشند آن زیباییها ظهور پیدا نمیکنند. بر این اساس عالم هستی را به تابلویی تشبیه کردیم که در آن، قسمتهای تیره هم وجود دارد و اگر تنها به آن بخشها نگاه کنیم زیبا به نظر نمیرسد. اما اگر نگاهی کلی به آن بیاندازیم در مجموع زیبایی آن را درک میکنیم و خواهیم دید که همان بخشهای تیره، بر زیبایی آن تابلو افزوده است. به اصطلاح فلسفی شرور و ناگواریهای عالم، نسبی است، بدین معنا که نسبت به اشیای مجاورش شرّ محسوب میشوند، اما نسبت به کل نظام هستی خیر هستند.
اکنون میخواهیم با استفاده از آیات و روایات بگوییم که حقیقت امر از این هم بالاتر است. براساس پاسخ گذشته، حوادث ناگواری که برای من رخ میدهند برای من شرّ محسوب میشوند، اما بدین خاطر که کل نظام هستی به این تلخیها احتیاج دارد و در کل زیباست باید به آنها راضی باشم. ولی پیشوایان دینی ما معارفی را در اختیار ما میگذارند که به ما نشان میدهند این ناگواریها میتوانند علاوه بر زیبا ساختن کل نظام هستی، برای شخص ما هم زمینه خیرات و زیباییهایی را فراهم کنند. اگر انسان این حقیقت را باور کند بسیار راحتتر میتواند به تقدیرات الهی راضی شود. برای توضیح این نکته، مقدمهای را عرض میکنم.
خدای متعال همه موجودات عالم از جمله انسان را به سوی کمالشان هدایت میکند. اما در قرآن و روایات اهلبیت علیهمالسلام دو گونه هدایت الهی برای انسان بیان شده است؛ یکی هدایتهای عام است که شامل همه انسانها میشوند و دیگری هدایتهای خاص است که به برخی انسانها اختصاص دارد. قرآن کریم میفرماید: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا؛1 به راستی که ما او را به سوی راه هدایت نمودیم؛ یا شکرگزار خواهد بود و یا ناسپاس.» این هدایتی است که همه انسانها را در برمیگیرد. اما علاوه بر این هدایت عام، قرآن کریم میفرماید: «وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى؛2 و آنان که هدایت را پذیرفتند خداوند بر هدایت آنها خواهد افزود.» براین اساس کسانی که از هدایت عام الهی استفاده کنند خدای متعال بر هدایت آنها میافزاید. این بدان معناست که هدایت مراتبی دارد. اگر انسان از مرتبه اول هدایت به درستی استفاده کند خدای متعال او را بیشتر هدایت میکند. در مقابل، بر گمراهی ناسپاسان میافزاید، چنانکه در باره قوم ثمود میفرماید: «وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى؛3 و اما ثمود پس ما آنها را هدایت کردیم. اما آنها کوری را بر هدایت ترجیح دادند.» پس هدایت عام الهی ایجاب نمیکند که همه از آن بهرهمند شوند و در مقام عمل از آن استفاده کنند. اما اگر کسی از این هدایت عام استفاده کرد هنگامی که در میانه راه با ابهامی مواجه شود دست او را خواهند گرفت و او را از مشکلات عبور خواهند داد.
قرآن کریم از وجود چنین تقسیمی در بسیاری از سنتهای الهی به ما خبر میدهد. مثلا یکی از سنتهای الهی به تعبیر قرآن کریم سنت امداد است. خدای متعال پس از خلق انسانها آنها را هدایت میفرماید و هر کس هر راهی را انتخاب نماید – خواه راه خوب باشد و خواه راه بد – در آن راه او را مدد و یاری مینماید. سنت الهی در این عالم این نیست که سرنوشت هر کسی با اولین تصمیم مشخص شود و با همان تصمیم شقی یا سعید گشته، عمر او به پایان رسد، بلکه هر کسی باید در طول عمر خویش دائما در معرض امتحان قرار گیرد و در هر لحظه هم به مدد الهی نیازمند است و خدای متعال هم بر اساس تصمیمی که انسان میگیرد او را یاری میرساند. قرآن کریم میفرماید: «كُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء وَهَـؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا؛4 همه را، اینان و آنان را از عطای پروردگارت مدد میبخشیم و عطای پروردگارت منع نشده است.» ازاینرو میبینیم چنانکه متقین از یاری خدا برای طی مسیر خویش بهرهمند میشوند، کفار هم در راهی که انتخاب میکنند موفقیتهایی بهدست میآورند. این امداد عام الهی است که همه را در برمیگیرد (كُلاًّ نُّمِدُّ). علاوه بر این امداد عمومی، خدای متعال امدادهایی ویژه برای کسانی دارد که راه بهشت را برمیگزینند و برای موفقیت آنها یاری فراوانی از قبیل دفع بلایا، فراهمساختن زمینههای پیشرفت، الهامات خاص و ... به آنها میرساند. در روایت «قرب نوافل» آمده است: «بنده همواره با نوافل و عبادات به سوی من تقرب میجوید تا اینکه او را دوست میدارم. پس هنگامیکه او را دوست بدارم گوش او خواهم بود همان گوشی که با آن میشنود و دیده او خواهم بود همان دیدهای که با آن میبیند و ...» 5 این بدان معناست که خدای متعال به چنین بندهای در جایی که توقع دارد چشم به او کمک کند به او یاری میرساند، اگرچه چشمش نبیند. سایر اعضا و قوای او نیز به همین گونه مورد امداد الهی قرار میگیرند. این امدادی ویژه است که خدا به مؤمنان میرساند. سنتهای دیگر خدا نیز به همینگونه به دو نوع عام و خاص تقسیم میشوند مانند رحمت عام و رحمت خاص و ... .
مقصود از مقدمه فوق زمینهسازی برای بیان این نکته بود که زیباییهایی که خدای متعال به مخلوقات خویش عنایت میفرماید نیز دو نوع است؛ یکی زیباییهای عام است که قرآن کریم بدانها اشاره داشته، میفرماید: الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ؛6 «خَلَقَه» صفت شیء است و براین اساس آیه بدین معناست: «کسی که نیکو و زیبا قرار داد هر چیزی را که خلق کرد.» هر چیز از آن جهت که وجودش به خدا انتساب دارد حُسن دارد و این حسن، قابل تخصیص نیست. و دیگری زیباییهای خاص است که خدای متعال در حیات برخی افراد قرار میدهد. این افراد کسانی هستند که قدردان و شکرگزار آن زیباییها و نیکوییهای عام الهی هستند.
بنابراین مؤمن به خصوص میتواند به مقامی خاص از رضا نایل شود که بیایمانان و بیتقوایان هرگز نمیتوانند حقیقت آن رضایت را درک کنند. اصلا شرط درک چنین مقامی داشتن ایمان و گام برداشتن در راه خداست. اهل ایمان هرچه بیشتر پیش میروند بیشتر اسباب رضایتمندی از تقدیرات الهی برایشان فراهم میشود گرچه آن تقدیرات شهادت در گودال قتلگاه، تحمل سختترین مصیبتهای روزگار، به خاک و خون کشیده شدن جوانان عزیزش، ذبح شدن طفل شیرخواره بر روی دستش و ... باشد. ازاینرو میبینیم که آخرین جمله سیدالشهداء علیهالسلام این است: «الهی رضا بقضائک؛ خدای من! به قضای تو راضیام.» کسانی میتوانند مزه این رضایت را درک کنند که در مسیر بندگی خدا قدم برداشته باشند. برای تأیید پاسخی که در جواب شبهه مذکور بیان شد، در ادامه بحث، دو روایت از سخنان اهلبیت علیهمالسلام را میآورم تا از انوار کلمات ایشان بهرهمند گردیم.
در کتاب شریف کافی از امام صادق صلواتاللهعلیه نقل شده است که حضرت فرمود: «عَجِبْتُ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ لَا یَقْضِی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ قَضَاءً إِلَّا كَانَ خَیْراً لَهُ وَإِنْ قُرِّضَ بِالْمَقَارِیضِ كَانَ خَیْراً لَهُ وَإِنْ مَلَكَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا كَانَ خَیْراً لَهُ؛7 در شگفتم از انسان مسلمان که خدای متعال برای او قضایی مقدر نکند مگر اینکه برای او خیر باشد بهگونهای که اگر با قیچیها بدنش بریده شود برای او خیر است و اگر تمام مشرقها و مغربهای زمین را مالک شود برای او خیر است.» این تدبیری ویژه است که خدای متعال برای بندگان خاص خود دارد. در این روایت گفته نمیشود عذابی که به این مؤمن میرسد در مجموع، برای نظام عالم خیر است، بلکه میفرماید: برای خود او خیر است. کسی که تقدیرات به دست قدرت اوست میداند برای هر کسی در هر حالی چه تقدیری خیر است. بنابراین اگر مصیبتی برای مؤمن خیر باشد همان را برای او مقدر میکند و اگر عزت، ثروت و ... برای او خیر باشد آن را برای او مینویسد. اما این عنایتی عمومی نیست چنانکه ممکن است ثروت، حکومت و امثال اینها برای بسیاری وسیلهای باشد که هر روز بر عذابشان بیافزاید.8 بنابراین مصیبتی که به مؤمن میرسد نه تنها در کل موجب زیبایی عالم میشود بلکه برای خود او هم خیر است.
همچنین در این زمینه در کتاب شریف کافی روایت دیگری از امام باقر علیهالسلام نقل شده است که حضرت از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل کردهاند که فرمود: خدای متعال میفرماید: «إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ عِبَاداً لَا یَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِینِهِمْ إِلَّا بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ الصِّحَّةِ فِی الْبَدَنِ فَأَبْلُوهُمْ بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ صِحَّةِ الْبَدَنِ فَیَصْلُحُ عَلَیْهِمْ أَمْرُ دِینِهِمْ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ لَعِبَاداً لَا یَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِینِهِمْ إِلَّا بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ السُّقْمِ فِی أَبْدَانِهِمْ فَأَبْلُوهُمْ بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ السُّقْمِ فَیَصْلُحُ عَلَیْهِمْ أَمْرُ دِینِهِمْ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا یَصْلُحُ عَلَیْهِ أَمْرُ دِینِ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ؛9 به راستی که از بندگان مؤمن من، بندگانی هستند که امر دین آنان اصلاح نمیشود مگر با ثروت و رفاه و سلامتی بدن (اگر اینگونه شوند بر کمال و تقرب آنها افزوده میشود). پس به آنها ثروت و رفاه و سلامتی بدن عطا میکنم. پس امر دینشان اصلاح میشود. اولین شرطی که خدای متعال برای این عنایت خاص بیان میفرماید این است که مؤمن باشند و این بدان معناست که باید قدم اول را درست برداشته باشند. و در برابر، به راستی که از بندگان مؤمن من بندگانی هستند که امر دینشان اصلاح نمیشود مگر با فقر و مسکین بودن و بیماری در بدنهایشان و اگر اینگونه باشند به سوی فلاح و رستگاری میروند، اما اگر وسعت روزی داشته باشند غافل و دنیاطلب میشوند. پس من هم آنها را به فقر و مسکنت و بیماری مبتلا میکنم، و من عالمترم به آنچه که امر دین بندگان مؤمنم را اصلاح میکند و آنها را به سعادت دنیا و آخرت نایل میسازد.»
بنابراین مؤمن باید به خدا حسن ظن داشته باشد. البته فراموش نشود که مسأله وظیفه و تکلیف حساب دیگری است و ما وظیفه داریم که برای کسب روزی زحمت بکشیم و اگر بیمار شدیم برای معالجه اقدام کنیم، بلکه پیش از بیماری، بهداشت را رعایت کنیم. اما اگر با تمام این تلاشها به مشکلی برخوردیم مثلا بیمار شدیم یا ورشکسته شدیم، باید بدانیم که تقدیر خدا بوده و اگر مؤمن باشیم این به نفع ماست. در ادامه حدیث نکتههای بسیار ظریفی وجود دارد که شایسته است برای هر کدام جلسهای را اختصاص داد.
«وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ لَمَنْ یَجْتَهِدُ فِی عِبَادَتِی فَیَقُومُ مِنْ رُقَادِهِ وَ لَذِیذِ وِسَادِهِ فَیَتَهَجَّدُ لِیَ اللَّیَالِیَ فَیُتْعِبُ نَفْسَهُ فِی عِبَادَتِی فَأَضْرِبُهُ بِالنُّعَاسِ اللَّیْلَةَ وَ اللَّیْلَتَیْنِ نَظَراً مِنِّی لَهُ وَ إِبْقَاءً عَلَیْهِ فَیَنَامُ حَتَّى یُصْبِحَ فَیَقُومُ وَ هُوَ مَاقِتٌ لِنَفْسِهِ زَارِئٌ عَلَیْهَا وَ لَوْ أُخَلِّی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مَا یُرِیدُ مِنْ عِبَادَتِی لَدَخَلَهُ الْعُجْبُ مِنْ ذَلِكَ فَیُصَیِّرُهُ الْعُجْبُ إِلَى الْفِتْنَةِ بِأَعْمَالِهِ فَیَأْتِیهِ مِنْ ذَلِكَ مَا فِیهِ هَلَاكُهُ لِعُجْبِهِ بِأَعْمَالِهِ وَ رِضَاهُ عَنْ نَفْسِهِ حَتَّى یَظُنَّ أَنَّهُ قَدْ فَاقَ الْعَابِدِینَ وَ جَازَ فِی عِبَادَتِهِ حَدَّ التَّقْصِیرِ فَیَتَبَاعَدُ مِنِّی عِنْدَ ذَلِكَ وَ هُوَ یَظُنُّ أَنَّهُ یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ فَلَا یَتَّكِلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِی یَعْمَلُونَهَا لِثَوَابِی فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَفْنَوْا أَعْمَارَهُمْ فِی عِبَادَتِی كَانُوا مُقَصِّرِینَ غَیْرَ بَالِغِینَ فِی عِبَادَتِهِمْ كُنْهَ عِبَادَتِی فِیمَا یَطْلُبُونَ عِنْدِی مِنْ كَرَامَتِی وَ النَّعِیمِ فِی جَنَّاتِی وَ رَفِیعِ دَرَجَاتِیَ الْعُلَى فِی جِوَارِی وَ لَكِنْ فَبِرَحْمَتِی فَلْیَثِقُوا وَ بِفَضْلِی فَلْیَفْرَحُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِی فَلْیَطْمَئِنُّوا فَإِنَّ رَحْمَتِی عِنْدَ ذَلِكَ تَدَارَكُهُمْ یا تتدارکهم وَ مَنِّی یُبَلِّغُهُمْ رِضْوَانِی وَ مَغْفِرَتِی تُلْبِسُهُمْ عَفْوِی فَإِنِّی أَنَا اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ وَ بِذَلِكَ تَسَمَّیْت؛ و به راستی که در میان بندگان مؤمن من کسی هست که در عبادت من بسیار کوشا است و از خواب شب و لذت متکای خویش برمیخیزد و در شبها برای من مشغول نماز شب میشود و خود را در عبادت من به زحمت میاندازد. اما گاهی یک شب یا دو شب من او را به چرت میاندازم به خاطر نظر لطفی که به او دارم و میخواهم او را باقی بدارم. پس میخوابد تا اینکه صبح میشود و برمیخیزد در حالیکه بر خود خشمگین است و خود را سرزنش میکند. مسلما این حزن در کمال او اثر بیشتری از آن عبادت دارد. اگر من به او اجازه انجام آنچه که از عبادت من میخواهد را بدهم از انجام آن گرفتار عجب میشود و این عجب و خودبینی او را مفتون اعمالش میسازد و حالتی برای او پیش خواهد آمد که هلاکت و سقوط او در آن است به خاطر عجب از اعمالش و از خودراضی بودنش. باید بفهمد که همه چیز به دست قدرت خداست و باید بر او توکل کرد. نباید تهجد او، او را خودبین و مغرور سازد و از این حقیقت غافل شود که عبادتهای او به توفیق خدای متعال است. بنابراین به نفع اوست که یک یا دو شب محروم گردد. زیرا اگر به برنامه عبادت ادامه دهد گرفتار عجب میشود، تا آنجا که گمان میکند بر همه عابدان برتری یافته و در عبادت از حد کوتاهیکردن گذشته است و دیگر هیچ کوتاهی و تقصیری ندارد. در این صورت از من دور میشود در حالیکه گمان میکند به من نزدیک شده است. پس کسانی که به خاطر ثواب من اعمالی را انجام میدهند نباید به اعمال خودشان اتکاء کنند. زیرا به راستی که اگر آنها هر چه کوشش کنند و خود را به زحمت بیاندازند و عمر خویش را در عبادت من به پایان رسانند باز مقصر باشند و در عبادتشان به حقیقتِ عبادت من نرسند نسبت به کرامت و نعمتهای بهشتی من و بلندی درجات والای در جوار من که آنان طلب میکنند. بلکه باید به رحمت من اعتماد کنند و به فضل من شادمان گردند و باید به سبب حسن ظن به من آرامش یابند نه به سبب اعمالشان. در این صورت رحمت من شامل حالشان میشود و آنها را تدارک میکند و نعمت عظیم من رضوان مرا به آنها میرساند و مغفرت من لباس عفو مرا بر آنها میپوشاند. پس به راستی که من خدای رحمان و رحیم هستم و بدان نامیده شدهام.»
وصلیاللهعلیمحمدوآلهالطاهرین
1 . إنسان(76)، 3.
2 . محمد(47)، 17.
3 . فصلت(41)، 17.
4 . إسراء(17)، 20
5 . عوالی اللئالی، ج4، ص103.
6 . سجده(32)، 7.
7 . کافی، ج2، ص62.
8 . ر.ک: آلعمران(3)، 178.
9 . کافی، ج2، ص60.