بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
وَ اعْلَمْ مَعَ ذلِكَ یا بُنَىَّ أَنَّ أَحَبَّ ما أَنْتَ اَخِذٌ بِهِ مِنْ وَصِیَّتِى إِلَیْكَ تَقْوَى اللَّهِ وَالاِْقْتِصَارُ عَلَى ما فَرَضَهُ اللّهُ عَلَیْكَ، وَاَلأَخْذُ بِمامَضى عَلَیْهِ الاَْوَّلوُنَ مِنْ آبائِكَ وَالصَّالِحوُنَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِكَ فَانِّهُمْ لَنْ یَدْعوُا أَنْ یَنْظُروُا لأَِنْفُسِهِم كَما أَنْتَ ناظِرٌ، وَ فَكَّروُا كَما أَنْتَ مُفَكِّرٌ، ثَمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذلِكَ أِلىَ الاَْخْذِ بِما عَرَفوُا، وَالاِْمْساكِ عَمّا لَمْ یُكَلَّفُوا فَاِنْ أَبَتْ نَفْسُكَ عَنْ أَنْ تَقْبَلَ ذلِكَ دوُنَ أَنْ تَعْلَمَ كَما عَلِموُا فَلْیَكُنْ طَلَبُكَ لِذلِكَ بِتَفَهُّم وَ تَعَلُّم لاَبِتَوَرُّطِ الشُّبَهاتِ وَ عُلُوِّ الْخُصُوماتِ، وَ ابْدَأْ قَبْلَ نَظَرِكَ فِى ذلِكَ بِالاِْسْتَعانَةِ بِاِلَهِكَ عَلَیْهِ وَ الرَّغْبَةِ أِلَیْهِ فِى تَوْفیقِكَ وَ نَبْذِ كُلِّ شَائِبَة أَدْخَلَتْ عَلَیْكَ كُلَّ شُبْهَة، أَوْ أَسْلَمَتْكَ أِلَى ضَلالِة فَاِنْ أَیْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفالَكَ قَلْبَكَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَأْیُكَ فَاجْتَمَعَ، وَ كَانَ هَمُّكَ فِى ذلِكَ هَمّاً واحِداً، فَانْظُرْ فیما فَسَّرْتُ لَكَ، وَ أِنْ لَمْ یَجْتَمِعْ لَكَ رَأْیُكَ عَلَى ما تُحِبُّ مِنْ نَفْسِكَ وَ فَراغِ نَظَرِكَ وَ فِكْرِكَ، فَاعْلَمْ أَنَّكَ أِنَّما تَخْبِطُ خَبْطَ الْعَشْواءُ (وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْماءَ) وَ لَیْسَ طالِبُ الدِّینِ مِنْ خَبَطَ وَلاخَلَطَ، وَالاِْمْساكُ عِنْدَ ذلِكَ أَمْثَلُ وَ إِنَّ أَوَّلَ ما أَبْدُؤُكَ بِهِ فى ذلِكَ وَ آخِرَهُ أَنِّى أَحْمَدُ أِلَیْكَ اللّهَ أِلهَىِ وَأِلَهَ الاَوَّلینَ وَالاَْخِرینَ وَ رَبَّ مَنْ فِى السّماواتِ وَالاَْرَضینَ بِما هُوَ أَهْلُهُ، وَ كَما یُجِبْ وَ یَنْبَغى لَهُ وَ نَسْأَلَُه أَنْ یُصَلِّى عَلَى سَیِّدَنَا مُحَمَّد النَّبِى(صلى الله علیه وآله)، وَ عَلَى أَنْبِیاءِ اللَّهِ بِجَمیعِ صَلاةِ مَنْ صَلَّى عَلَیْهِ مَنْ خَلْقِهِ، وَ أَنْ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْنَا بِما وَفَّقَنا لَهُ مِنْ مُسألِتِهِ بِالاِْسْتِجابَةِ لَنا فَاِنَّ بِنَعْمَتِهِ تُتَمُّ الصّالِحاتِ.
بدان اى پسرم! كه از بین سفارشهایم آنچه بیشتر دوست دارم آن را به كارگیرى همانا تقوا و اكتفا نمودن به واجبات الهى و آنچه حضرت حق واجب نموده و عمل به آنچه سلف صالح و پیشینیان شما عمل مىكردند، مىباشد؛ چرا كه آنها نیز همانند شما پایبندى و نیكاندیشى را ترك نكرده و همانگونه كه شما تفكر مىكنید،
آنها نیز مىاندیشیدند و در نهایت اگر به نتیجهاى مىرسیدند، عمل مىكردند و در آنجا كه مسؤولیتى نداشتند ـ از هر اقدامى ـ دست مىكشیدند.
حال، اگر تو حاضر نیستى از روش آنها پیروى كنى و روش آنها را پیش روى گیرى و مىخواهى خودت آنچه را آنها مىدانستند بدانى و بفهمى پس باید به انگیزه تفهّم و تعلّم در صدد فهم آنها برآیى نه اینكه در شبهات غوطهور شده و به جدل و بحث و جنجال روى آورى. و قبل از روى آوردن به تحقیق، از خداى خود یارى بجویى و براى توفیق خود رو به سوى او آورى و هر شایبهاى كه تو را دجار شبهه مىنماید و تو را تسلیم گمراهى مىسازد، ترك نمایى. حال، اگر مطمئن شدى كه قبلت پاك و روشن گشته و آماده پذیرش است و عزمت جزم و یكدل شده و همّ تو در این مورد، وحدت یافته است و یك جهت شده، آنگاه در آنچه برایت تبیین كردم، نیك بنگر. و اگر آنچه از آسودگى فكر و فراغ خاطر كه دوست دارى، حاصل نشد، بدان كه در این صورت كوركورانه قدم برمىدارى و در تاریكى گام مىگذارى و حال آنكه طالب دین هرگز به راه ندانسته قدم نمىگذارد و همه چیز را با هم نمىآمیزد. و در این هنگام درنگ نمودن بهتر و مناسبتر است.
همانا اولین و آخرین سخن من در این باره این است كه خداى خود و خداى پدران اوّلین و آخرین و پروردگار اهل آسمانها و زمینها را به آن چه شایسته اوست و آنچنان كه بر او بایسته و رواست، سپاس مىگویم و همانگونه كه دوست دارد و سزاوار است از او مسئلت مىكنیم كه بر پیامبر ما حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) و همه انبیا به همه درودهایى كه مخلوقاتش فرستادند، درود فرستد. و از او مىخواهیم كه نعمتش را بر ما با اجابت، تمام كند كه همانا اتمام كارهاى شایسته، به مدد نعمت او بوده است.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) بعد از بخش اول وصیّت، كه وصایاى موجز و خلاصه بود، اینك به بخش تفصیلى این وصیَّت مىپردازند و مىفرمایند: اى پسرم، مهمترین چیزى كه شما باید به آن
توجه كنى و من آن را بیشتر دوست دارم، همان تقواى الهى و اكتفا نمودن به واجبات الهى و عمل به سیره سلف صالح است. این تعبیر حضرت(علیه السلام) كه مىفرمایند: اَنَّ اَحَبَّ مَا اَنْتَ اَخَذٌ بِهِ؛ آنچه بیشتر دوست دارم به آن توجه كنى ... موجب جلب توجه شنونده و اهتمام بیشتر و شدیدتر وى مىگردد. این كیفیت بیان نشان از رعایت قواعد بلاغى در كلام آن حضرت مىدهد. در این كلام كیمیا اثر علاوه بر تقوا به اكتفا نمودن به واجبات الهى نیز توصیه شده است. علت توصیه و سفارش به «تقوا» روشن و واضح است؛ امّا مقصود از «اكتفا نمودن به واجبات» چیست؟ علت این توصیّه حضرت(علیه السلام)چیست و چرا حضرت ما را به این نكته سفارش مىفرمایند؟ براى روشن شدن این مطلب لازم است به توضیح این فراز از این پند جاوید بپردازیم.
در مقام بیان آن سفارش گران مایه باید گفت كه انسان براى كسب معارف الهى، دو راه را مىتواند طى كند. یك روش این است كه فقط ضروریات دین را به طور مفصل بیاموزد و مستند به ادّله محكم و با استدلال اثبات كند، ولى براى تحصیل معارف جزئى و احكام فرعى به تحقیقات دیگران تكیه كند و از آنها تقلید نماید؛ مثلا بعد از اینكه با برهان متقن و استدلال محكم توحید و نبوت را اثبات كرد در فروعات توحید و نبوت به معلومات دیگران اعتماد نماید. و یا بعد از اینكه استناد به دلیل محكم پذیرفت كه قرآن كتاب خدا است و باید به این كتاب عمل نمود و هر چه در این كتاب بیان شده حق است، دیگر در مقام اعتقادات جزئى مانند اعتقاد به ملایكه و اعتقاد به عالم برزخ و اعتقاد به عالم قیامت و مواقف قیامت و... به سراغ برهان و استدلال نرفته و به صرف اینكه در قرآن آمده است، اكتفا مىكند و آن را باتمام فروعاتش مىپذیرد. حال به همین شیوه كه در اعتقادات عمل نمود، در احكام عملى نیز عمل مىكند. یعنى بعد از اینكه ضروریات دین را از راه استدلال یاد گرفت و ثابت نمود كه باید نماز خواند و روزه گرفت و ... دیگر در احكام تفصیلى نماز و روزه و... از فقها و مراجع و متخصصّان تقلید مىكند و به خود زحمت نمىدهد تا تفاصیل احكام را از طریق كتاب و
سنت و دلیل عقلى اثبات نماید. به بیان روشن مقصود این فراز از وصیّتنامه شاید این است كه ما باید اهتمام نماییم تا پایه احكام اعتقادى و عملى را را محكم كنیم و عقاید اصلى و اعمال ضرورى را اثبات نماییم و در آنها هرگز شك نداشته باشیم و ضروریات دین را استدلالى یاد بگیریم؛ كه چه هست و چه نیست، ولى در امور فرعى و اعتقادات جزئى، به یك بیان اجمالى اكتفا كنیم و بگوییم هر چه خداوند سبحان و پیغمبر(صلى الله علیه وآله) گفتند، همان درست است و در مقام عمل به احكام جزئى و كوچك نیز از متخصّصان و مراجع، تقلید كنیم. به عنوان نمونه اگر سؤال كنند اعتقاد شما در مورد چگونگى سؤال شب اول قبر چیست؟ مىگوییم هر چه خداوند متعال و پیغمبر(صلى الله علیه وآله) گفتند، همان درست است. در احكام عملى نیز به همین ترتیب عمل مىكنیم. یعنى ضروریات دین را با برهان دقیق و محكم اثبات مىكنیم ولیكن در اعمال جزئى و فروعات به گفته متخصّصان مربوط و فقها عمل مىكنیم و مسؤولیّتى فراتر از این را برعهده نمىگیریم. واضح است كه این راه تحصیل و معرفت، روشى احتیاطآمیز، و در مقایسه به روش تفصیلى، بسیار كم خطر است.
روش دوم این است كه در تمام امور اعتقادى و احكام عملى به دنبال یافتن دلیل و برهان باشیم. علاوه بر اعتقادات اساسى و احكام ضرورى، عقاید تفصیلى و فروعات آن و احكام تفصیلى و مسایل جزئى را نیز از راه برهان به اثبات برسانیم و همیشه و در همه حالات دنبالهرو دلیل باشیم و هرگز از مفاد ادّله و نتیجه براهین تخطّى نكنیم؛ چشم خود را از گفته دیگر متخصصّان فرو بندیم و تنها مقلّد دلیل باشیم، نه مقلّد صاحب دلیل.
این نكته درخور عنایت است كه این روش، یقیناً پیروانى اندك داشته و كمتر محقّق مىگردد؛ چون اگر بخواهیم تمام مسایل اساسى را خود، درك و اثبات كنیم و عقاید تفصیلى را نیز یكى بعد از دیگرى اثبات و ایرادهاى آن را بررسى كرده و جواب دهیم و صحیح و ناصحیح آن را مشخص سازیم، عملى بس دشوار است و براى همگان ممكن نیست. البته روشى ایدهآل و خوب است اما براى هر كسى ممكن نیست و هر كسى توان آن را ندارد. تنها براى كسانى كه استعداد و وقت لازم را دارند و افزون بر استعداد، با دقّت كافى و لازم، همراه با انگیزه پاك و الهى و قوى به دنبال این امور هستند و به صورت پىگیر آنها را دنبال مىكنند
روشى مفید و بسار ضرورى است، امّا اگر شرایط این روش فراهم نباشد، نباید از این روش بهره جست؛ بلكه بهتر و ضرورى است كه در صورت فقدان شرایط به همان روش اوّل اكتفا كنیم و در اثبات عقاید تفصیلى و جزئى به صرف اینكه گفته خداوند متعال و پیامبر و اولیاى دین، این است، بسنده نماییم و در احكام عملى و مسایل جزئى و ریز نیز پیرو متخصص باشیم و اگر سؤال كردند: دلیل شما بر این كار چیست؟ بگوییم: دلیل آن را نمىدانیم و چون متخصص چنین گفته است، ما نیز همانطور عمل مىكنیم؛ مثل سایر مسایل زندگى نظیر معالجه بیمارى، سیمكشى منزل ،تعمیر ساختمان و ماشین و... كه به متخصص مراجعه مىكنیم، در احكام عملى دین نیز به مراجع و متخصّصان رجوع كرده و برطبق گفته آنها عمل مىكنیم. اگر پزشكى را حاذق شناختیم، دیگر دلیل نمىخواهیم كه چرا این آمپول و قرص را تجویز كرده و چرا این دارو را توصیه مىكند بلكه چون او متخصص است و مسؤولیت با او مىباشد، هر چه بگوید مطاع مىشماریم و به آن عمل مىكنیم. از اینرو اگر شرایط طى نمودن مسیر از روش دوّم را نداریم، باید از شیوه اوّل بهره بگیریم تا از خطراتى كه در این مسیر، حیات آدمى را تهدید مىكند، محفوظ و مصون بمانیم. شخصى كه توان راه رفتن ندارد نباید از خطراتى كه در طىّ مسیر، او را تهدید و در معرض گمراهى و ضلالت قرار مىدهند، غافل باشد؛ به ویژه آن زمانى كه با شبههاى مواجه مىشود كه نه آن را مىداند و نه مىتواند آن را بفهمد. به هر حال خطرهاى مختلف اعتقادى و اخلاقى، ممكن است در مسیر زندگى علمى و عملى انسان پیش بیاید و آرام و قرار از وى سلب نماید. اما اگر همت بلند و نیّت خالص و وقت كافى و استعداد لازم را داشته باشد و انگیزهاى الهى محرّك او گردد، اشكال ندارد كه در مسیر و طریق دوّم قدم بگذارد و در مقام تفصیل بر آید و همه مسایل را از راه دلایل تفصیلى، اثبات و شبهات آنها را بررسى نماید و پاسخ دهد.
این، همان چیزى است كه امیرالمؤمنین(علیه السلام) آن را خیلى دوست دارند و مىفرمایند: «دوست دارم از مجموعه وصیّت من به آن عمل كنى» یعنى همان تقوا در علم و عمل و اكتفا نمودن به تكالیف واجب. ملاحظه مىفرمایید كه این مسأله در دنیاى امروز ما چقدر اهمیت دارد. اگر انسان به این مسأله عمل كند، از بسیارى از انحرافات مصون مىماند. كسانى كه دچار
انحرافات شدند و مىشوند از این روست كه به این وصیّت عمل نكرده و نمىكنند و یا با انگیزهاى غیرالهى و روشى غلط، عمل مىنمایند و یا در مسیر تحصیل علم بیش از حد شتاب و عجله كرده و شتاب زده اقدام مىكنند و گاهى اوقات مقدمات علمى لازم را كسب نكرده و یا بدون راهنمایى و هدایت استاد و متخصص، وارد عمل مىشوند كه در انحراف آدمى هر یك از این عوامل كافى است. پس باید اول تكلیف خود را به طور روشن و دقیق بشناسیم و آنگاه استعداد و همّت و وقت كافى و فراغت لازم براى تحصیل تفصیلى علوم را تامین نماییم و از همه مهمتر نیّت خالص و انگیزهاى الهى و به دور از هوى و هوس را جوهره عمل خود سازیم و از خدا ـ جل جلاله ـ استعانت و راهنمایى بجوییم؛ و گرنه بدون استعانت از حضرت حق، پسندیده آن است كه قدم از قدم برندارید.
خلاصه؛ «وَاعْلَمْ مَعَ ذلِكَ یَا بُنَىَّ اَنَّ اَحَبَّ...» بدان، محبوبترین چیزى كه از وصیّت من باید به آن عمل كنى، در درجه اوّل همان تقواى الهى و پرواى از خداوند سبحان است كه وصیّت همه انبیا و اولیا مىباشد. و در مرتبه بعد به آنچه خدا بر تو واجب نموده است، اكتفا كن: «وَالاِْقْتِصارُ عَلَى ما فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَیْكَ...»؛ معناى این جمله ـ با عنایت به جملات بعدى وصیّتِ حضرت ـ این است كه اگر همّت لازم و نیّت پاك و وقت كافى براى تحقیق ندارى و یا وسایل تحقیق و امكانات تلمّذ از استاد و... فراهم نیست، نباید به دنبال كنجكاوى در این امور بروى، بلكه باید به همان اعتقادات اجمالى اكتفا و در عمل نیز تقلید كنى. به تعبیر دیگر، باید وظیفه خود را تشخیص دهید و بدانید خدا از شما چه خواسته و چه چیزى را بر شما لازم و واجب كرده است، همان را دنبال كرده و عمل نمایید. آنچه اینك واجب نموده، این است كه عقاید اصلى و اساسى را حتماً فراگرفته و ضروریات دین را نیز خوب بیاموزید، ولى امورى افزون بر این، كه در توان شما نیست و شما شرایط آن را ندارید، بر شما واجب نیست و نباید آن را دنبال كنید كه موجب خسران و انحراف مىگردد. و سرانجام سوّمین مطلبى كه محبوب حضرت(علیه السلام) است و مىفرمایند دوست دارم به آن عمل كنى همانا پیروى نمودن از یافتههاى سلف صالح مىباشد: «وَالاَْخْذُ بِمَا مَضَى عَلَیْهِالاَوَّلُونَ مِنْ آبائِكَ وَالصَّالِحُونَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِكَ ...»؛ آنچه بر تو واجب شده و مطلوب و محبوب من است پیروى از گذشتگان و سلف صالح و
عمل نمودن به آنچه آنها با تحقیق و بررسى به آن دست یافتهاند، مىباشد. چون آن دقت و تأملى كه تو در مورد زندگى دارى، آنها نیز از آن غافل نبودهاند. آنها هم براى زندگى خود فكر كردند و بعد از تفحّص و تحقیق كامل در مورد آنچه باید انجام دهند و آنچه باید معتقد باشند تصمیم گرفتند. آبا و گذشتگان صالح شما كه به آنها اعتماد دارید، بعد از تحقیق به این نتایج رسیدهاند. از اینرو به آنچه شناختند، عمل كرده و آنها را به كار گرفتند و آنچه را نفهمیده و درك ننمودند، رها ساختند. به هر حال، روش سلف صالح قابل اعتماد نیز یك راه مطمئن است كه حضرت(علیه السلام) توصیه مىكنند تا آن را پیش بگیریم.
تاكنون سه راه براى یك زندگى سالم مطرح شد. یكى از آن طرق، تحصیل علم در اصول اعتقادى و معارف اساسى عملى و تقلید در مسایل جزئى بود. روش دیگر اعتماد بر سیره سلف صالح بود و طریق سوّم تحصیل علم و معرفت در تمام اصول و فروغ است. حال اگر به روش اوّل و دوّم قانع نشده و تبعیّت از سلف صالح را نپذیرفته و درصدد هستید كه همه مسایل را به طور تحقیقى درك كنید و عقاید خود را محققانه بررسى نمایید و احكام و آراى فكرى خود را به طور اجتهادى به دست آورید و همانند دیگران در پى تحصیل علم و معرفت تحقیقى هستید، در این صورت نیز به این توصیه آن حضرت(علیه السلام) عنایت تامّ داشته باشید كه حضرت شرایط تحصیل معرفت را اینگونه بیان مىفرماید: «به انگیزه تفهّم و تعلّم در صدد فهم علوم بر آیید نه به قصد بحث و جدل و جنجال؛ فَلْیَكُنْ طَلَبُكَ ذلِكَ بِتَفَهُّم وَتَعَلُّم لا بِتَوَرُّطِ الشُّبَهَاتِ وَعُلُوِّ الْخُصُوماتِ». از این رو لازم است به بیان مبسوط وصایاى آن حضرت(علیه السلام) در این مورد بپردازیم و شرایط تحصیل علم را از زبان حضرتش بشنویم.
در مسیر تحصیل علم اوّلین قدم و شرط، داشتن نیت پاك است؛ باید ابتدا نیت خود را اصلاح كنید و غرض شما از تحصیل تنها فهمیدن باشد. مبادا نیّت شما درگیرشدن و بحث و جدل و
جنجال باشد. پس به نیّت خود خیلى توجه داشته باشید كه آیا واقعاً مىخواهید چیزى را بفهمید و یا مىخواهید جاروجنجال به پا نمایید و خودنمایى كنید. اگر این شرط را در خود احراز كردید كه به نحو تمام و كمال، واجد هستید و فقط در صدد فهم حقیقت مىباشید و غرض و مرضى در اندیشه و در كار ندارید، آنگاه در پى شرایط بعدى به دنبال تحصیل علم برآیید و الاّ در اوّلین قدم فروماندهاند هرگز پا در این عرصه نگذارید كه تحصیل معرفت با اغراض ناصواب، تحصیل دانش نیست و تحمیل معرفت است.
دوّمین شرط تحصیل علم، استعانت و توكّل به خداوند در آغاز و ادامه تحصیل است: وَابْدَأ قَبْلَ نَظَرِكَ فِى ذلِكَ بِالاِْسْتَعانِةِ بِاِلَهِكَ عَلَیْهِ وَالرَّغْبَةِ اِلَیْهِ فِى تَوْفیقِكَ ... از آنجا كه به دست آوردن علم تفصیلى و تحقیقى در تمام اعتقادات و احكام عملى، بسیار خطرناك است، باید از خدا كمك بخواهید و نیّت خود را خالص كنید تا معارف حق را درست تشخیص داده، احكام را آنگونه كه هست، درك نمایید و به آنها عمل كنید. بنابراین شرط دوّم تكیه نمودن به عنایت الهى است كه بىعنایت او كسى به هدف نرسیده است. البته هرچه هدف، مقدّستر باشد، تكیه به مقام قدس ربوبى ضرورت بیشتر و تأثیر عمیقترى دارد. توجه داریم كه نه تنها در ابتداى تحصیل، بلكه باید در طول مسیر و مدّت تحصیل نیز از خداوند سبحان، استعانت بجوییم و به عنایت او توكل نماییم؛ یعنى در لحظه لحظه تحصیل و در یك یك مطالب مورد بحث و تحقیق، از یارى جستن و توكّل نمودن به حضرت حق نباید غفلت نمود.
شرط سوّم تحصیل علم، پرهیز از شبههها و دورى نمودن از روشها، ادّله و مسیرهاى شبههانگیز است كه حضرت مىفرمایند: وَتَرْكِ كُلِّ شائِبَة اَدْخَلَتْ عَلَیْكَ شُبْهَةً اَوْ اَسَلَمَتْكَ اِلَى ضَلاَلة؛ در راه تحصیل دانش و علم از ادلّه و شواهدى كه شما را در شبهه و اشتباه عرق مىسازد، پرهیز كنید و راه صحیح را انتخاب نمایید تا شما را به مقصد برساند. هرگز به سراغ راههاى انحرافى ـ كه شما را به اشتباه و گمراهى مىاندازد و تسلیم ضلالت و گمراهى مىنماید ـ
نروید. لذا به ادّله و شواهدى تمسّك كنید كه موجب ضلالت و گمراهى شما نمىشوند البته جهت ورود به عرصه تحصیل باید این شرایط احراز شود؛ مثلا باید مطمئن باشید و یقین داشته باشید كه واقعاً دل شما صاف و نیّت شما پاك است. و یقین داشته باشید كه در نیت شما شایبهاى نیست و واقعاً قصد شما این است كه چیزى را بفهمید. حال اگر واقعاً دل صاف بود و شایبهاى نداشت و نیّت خالص شد و تمام مقصود شما فهمیدن بود و همینطور گام به گام و قدم به قدم بر عنایت و توفیق الهى تكیه داشتید و مسیر صحیح و دلیل سالم و برهانى محكم را به كار گرفتید، بدانید كه این تحصیل، پرده از واقعیّت مجهول برخواهد داشت و شما را به حقیقت مىرساند و این علم، همان نور الهى است.
اینك بعد از تحقّق این شرایط قبل، باید قصد خود را در جزم و تصمیم قطعى اتخاذ نمایید و با وحدت بخشیدن و متمركز ساختن قدرت و توان خویش به تحصیل معرفت روى آورید. وقتى تصمیم گرفتید در راه تحصیل علم قدم بردارید، هرگز نباید نیروى خود را صرف كارهاى دیگر كنید. بلكه باید تمام همّ و غمّ شما درك حقایق و تحصیل علم باشد. و تمام همّت و توان خود را در مسیر حلّ مسأله و درك حقایق موردنظر هزینه كنید و از پراكندهكارى بپرهیزید. منظور از تعابیر «تَمَّ رَأْیُهُ» یا «اَجْمَعَ عَزْمَهُ» و یا «اِجْتَمَعَ رَأْیُهُ» این است كه به تصمیم قطعى برسید و عزم خود را جزم نمایید.
بنابراین: فَانْظُرْ فیِما فَسَّرْتُ لَكَ وَ اِنْ لَمْ یَجْتَمِعْ لَكَ رَأْیُكَ عَلى ما تُحِبُّ مِنْ نَفْسِكَ وَ فَراغِ نَظَرِكَ وَ فِكْرِكَ فَاعْلَمْ اَنَّكَ اِنَّما تَخْبِطُ خَبْطَ الْعَشواءِ وَ تَتَورَّطُ الظَّلْمَاءَ؛ در شرایطى كه مفصلا براى تحصیل و تحقیق بیان كردیم، تأمل و فكر كن تا حقایق را بیابى. اگر این شرایط در شما جمع نشد و نتوانستید آنها را فراهم سازید پا به عرصه تحصیل نگذارید. مثلا اگر فراغت كافى و یا همت لازم و یا شرایطى كه تحقیق و بررسى ضرورت دارد، محقق نشد، هرگز در این راه قدم مگذارید كه بسیار خطرناك است. چون در صورت نبودن شرایط لازم، وارد بیابانى تیره و تارى مىشوید كه نمىتوانید راه را از چاه تشخیص دهید. و به یقین بدانید كه در صورت عدم
تحقق شرایط، از اهل لغزش خواهید بود. و بهجاى دریافت و درك حقایق فرسنگها از حق فاصله گرفته و دور مىافتید. بنابراین از ورود در این راه بپرهیزید كه تحصیل دانش دین هرگز با اشتباه و لغزش سازگار نیست: لَیْسَ طالِبُ الدِّینِ فِى خَبَط وَلا خَلَط [لَیْسَ طالِبُ الدِّینِ مَنْ خَبَطَ وَ لا خَلَط]؛ كسى كه طالب و خواهان معارف دین است، باید به گونهاى وارد این میدان شود و در این حوزه معرفت عمل نماید كه مرتكب اشتباه و لغزش نشود. كسى كه مرتكب خبط و خطا مىشود و یا نیّت او آلوده به انگیزههاى شیطانى و هواهاى نفسانى است، نمىتواند در پى تحصیل معارف دین برود و طالب دین باشد و به یقین، به گمراهى مبتلا مىگردد. پس در این صورت: الاِمْساكُ عِنْدَ ذلِكَ اَمْثَل؛ صرفنظر نمودن بهتر است. گویا به واسطه اهمیّت مطالب، در ادامه حضرت به حمد و سپاس الهى مىپردازند و این بخش از وصیّت را با دعا ختم مىفرمایند: «وَ اِنَّ اَوَّلَ ما اَبْدَؤُكَ بِهِ فِى ذلِكَ وَ آخِرَهُ اِنّى اَحْمَدُ اِلَیْكَ اللَّهَ اِلَهى وَ اِلهَ الاَوَّلینَ وَالاْخِرینَ وَ...؛
در واقع حضرت(علیه السلام) با این حمد و ثنا، بخش تفصیلى این وصیّتنامه را آغاز مىنمایند. البته این چند سطر، در برخى از نسخهها مانند نهج البلاغه بیان نشده است ولى در كتاب شریف بحارالانوار آمده است.