بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
فَالْحِحْ عَلَیْهِ فِى الْمَسْأَلَةِ یَفْتَحْ لَكَ اَبْوابَ الرَّحْمَةِ وَلا یَقْنُطْكَ اِنْ اَبْطَأَتْ عَلَیْكَ الاِْجابَةُ فَاِنَّ العَطِیَّةَ عَلى قَدْرِ الْمَسْأَلَةِ، وَرُبَّما اُخِّرَتْ عَنْكَ الاْجابَةُ لِیَكُونَ اَطْوَلَ لِلْمَسْأَلَةِ وَاَجْزَلَ لِلْعَطِّیَةِ، وَ رَبَّما سَأَلْتَ الشَّىْءَ فَلَمْ تُؤْتَهُ وَاوُتیتَ خَیْراً مِنْهُ عاجِلاً وَ اجِلاً، اَوْ صُرِفَ عَنْكَ لِما هُوَ خَیْرٌ لَكَ(1) فَلَرُبَّ اَمْر قَدْ طَلَبْتَهُ فِیهِ هَلاكُ دینِكَ وَ دُنْیاكَ لَوْ اوُتِیتَهُ، وَلْتَكُنْ مَسْأَلَتُكَ فیِما یَعْنیِكَ مِمَّا یَبْقى لَكَ جَمالُهُ وَیُنْفى عَنْكَ وَبالُهُ وَ الْمالُ لا یَبْقى لَكَ وَلا تَبْقى لَهُ، فاِنَّهُ یُوشَكُ اَنْ تَرى عاقِبَةَ اَمْرِكَ حَسَناً اَوْ سَیِّئاً أو یَعْفُوَ الْعَفْوُّ الْكَریمُ.
پس طلبنمودن و دعاكردن اصرار بورز تا باب رحمت را براى تو بگشاید. دیر اجابت نمودن او تو را ناامید مگرداند كه همانا بخشش، بسته به مقدار درخواست است. و چه بسا در اجابت دعاى تو تأخیر رخ دهد تا درخواست تو طولانىتر گردد و بخشش او كاملتر شود. و چه بسا چیزى را خواستهاى و تو را نداده و بهتر از آن را در این دنیا یا آن دنیا داده و یا بهتر آن بوده كه آن را از تو بازدارد و چه بسا چیزى را طلب نمودى كه اگر به تو مىداد، تباهى دین و دنیاى خود را در آن مىدیدى. پس درخواستت چیزى باشد كه نیكى آن براى تو پایدارتر است و سختى و رنج آن از تو دور، كه نه مال، براى تو پایدار مىماند و نه تو براى مال، پایدار مىمانى. به زودى پایان كار نیك و یا بد خود را و یا بخشنده كریم تو را مىبخشد.
بىگمان مدعیان بندگى كم نیستند كه با صدایى به بلنداى فلك، ادعاى بندگى بر زبان جارى دارند، ولى در این میان آن كسى بند بندگى حضرت حق را به جان دارد كه در هر جلوهاى از
1. در برخى نسخهها به جاى این جمله، عبارت «او صرتَ الى ما هو خیر لك» بیان شده است.
جلوههاى عملى زندگى، این بنده بودن را ابراز دارد. به یقین اگر دل، بند بندگى بىنیاز را بر خود داشته باشد، نیاز جز به درگاه او نخواهد برد. از اینروى اگر چشم امید زبیگانه داشت و به نیازمندى روى نمود، همگان او را از انجمن بندگان خداوند خارج مىبینند، چرا كه بندگى خداوند را با خواندن غیر او مغایر مىبینند و گویا از همین روست كه حضرت رسول خاتم(صلى الله علیه وآله)مىفرمایند: اَلدُّعُاءُ مُخُّ الْعِبَادَة(1)؛ دعا مغز و لب عبادت و بندگى است. اینك در این فراز پندهاى الهى، مولى الموحدین امیرالمؤمنین على(علیه السلام) نیز درباره دعا و اهمیت و فواید آن و ترغیب به دعا كردن دُر افشانى مىفرمایند و در نهایت مطاف، دعا را به عنوان كلید خزاین رحمت الهى معرفى مىفرمایند. بنابر كلام امیر كلام، رحمت الهى خزاینى دارد بىپایان، كه هیچ گاه تمامشدنى نیست و براى استفاده از این خزاین، احتیاج به كلیدى است و آن كلید به عقیده حضرتشان همانا دعاست و هر كسى در هر وقت كه بخواهد مىتواند از این كلید استفاده كرده و درهاى رحمت الهى را به روى خود بگشاید و از رحمت حق (جلّ جلاله) برخوردار گردد. مسلّم است كه هر شخصى كه به خداى متعال و فرمایشات امیرالمؤمنین على(علیه السلام) ایمان داشته باشد، با شنیدن این بیانات تصمیم مىگیرد كه از دعا استفاده كند . چون كارى مفیدتر از دعاكردن و نتیجهاى بالاتر از دستیابى به خزاین رحمت الهى كجا مىتوان یافت تا از آن براى دنیا و آخرت بهره بگیریم؟! این معنا و این دامنه تأثیر دعا به گونهاى در آینه كلام حضرت على(علیه السلام) جلوهگر شده است كه جاى تردید و تأمل در بهرهگیرى از آن باقى نمىگذارد و هر شنوندهاى را بىدرنگ به سوى دعا فرا مىخواند. اما در این میان، چه بسا در برخى نفوس ناآشنا، توقع بىمورد و سؤالاتى بىپاسخ نیز بروز نماید كه حضرت(علیه السلام) جهت رفع آنها مطالبى را عنوان مىكنند.
شاید براى برخى این سؤال جلوه نماید كه چرا بارها دعا كردیم، ولى مستجاب نشد؟! اگر دعا كلید رحمت و خزاین الهى است، باید هر كس از این كلید استفاده كند از باب رحمت الهى دست خالى برنگردد و نتیجه بگیرد. پس چرا دعاى ما مؤثر واقع نشد و على رغم تلاشى كه
1. بحارالانوار: ج 93، ص 300، روایت 37.
نمودیم و این كلید را به كار گرفتیم، نتیجهاى حاصل نشد؟! این جاست كه حضرت على(علیه السلام) با كلام ثمین خود این شبهه را از اذهان دور ساخته، مىفرمایند: در دعا نمودن اصرار كنید. اینچنین نباشد كه اگر یك بار دعا كردید و مستجاب نشد، دعا نمودن را ترك و رها سازید. و از طرفى دیگر باید توجه داشته باشیم كه در دیر اجابت شدن هم حكمتهایى دارد؛ یعنى اگر دعاى شما در اولین مرتبه مستجاب نشد، نباید ناامید شوید. چه بسا خداوند سبحان به خاطر علت و حكمتى اجابت دعا را به تأخیر انداخته است. البته هدف و جهت این حكمت ممكن است متوجه شخص دعاكننده و یا متوجه شخص یا امور دیگرى باشد؛ مثلا خدا دوست دارد كه این شخص یكبار دیگر دعا كند و مشمول رحمت مجدد حضرت حق گردد؛ چون هر بار كه دعا مىكند مستحق یك نوع رحمت یا یك واحد خاصى از رحمت، كه متناسب با آن دعاست، مىشود. پس اگر دوباره دعا كند، مستحق رحمت مضاعف مىگردد. اگر خداوند متعال همان دفعه اوّل دعاى او را مستجاب و رحمتى را كه مستحق آن است بر او نازل فرماید، او دیگر دعا نمىكند، و وقتى كه دعا نكرد دیگر مستحق رحمت بیشترى، كه خدا دوست دارد این بنده مستحق آن شود، نمىگردد. از همین روست كه اجابت دعا را به تأخیر مىاندازد تا این دعاكننده مجدّد دعا كند و رحمت بیشترى بر او افاضه گردد؛ چون به وسیله دعاست كه بنده به خداوند منان تقرب مىجوید و مستحق رحمت بیشتر الهى مىشود و از جانب دیگر خداوند متعال هم دوست دارد كه به این بنده رحمت بیشتر برسد . البته ظرفیت بندگان خدا متفاوت است، چه بسا كه اگر چند دفعه دعا كرد و مستجاب نشد دیگر ظرفیت دعاى بیشتر را نداشته باشد كه در آن موقع خدا دعایش را استجابت مىفرماید. به هرحال یك دلیل تأخیر در اجابت این است كه شخص، مكرراً دعا كند و مستحق رحمت مجدّد حضرت حق گردد.
جوهره دعا، عبادت است. شخصى كه دستش را پیش خداوند منّان دراز مىكند، چه در ظاهر دست خود را بلند كند و یا در دل به خدا توجه پیدا كند و در خانه خدا گدایى نماید، عبادت كرده است؛ چرا كه این اعمال، همانا اعتراف عملى به عبودیّت خود، و ربوبیّت الهى است و
روح عبادت هم چیزى جز این معنا نیست. مگر مىپندارید كه عبادت خداوند چیست؟! كسى كه نماز مىخواند یا عبادت دیگرى انجام مىدهد، در واقع مىگوید، اى خدا تو مولایى و من بنده تو هستم. پس عبادت، اظهار عبودیّت در پیشگاه ربوبى است و چیزى جز این نیست. و دعا هم همین محتوا را در بر دارد. كسى كه دستش را دراز كرده و خدا خدا مىكند در واقع خود را بنده وى مىداند و به عنوان این كه بنده اوست دستش را دراز مىكند و این، همان عبادت است. اگر بر دعا هیچ اثرى مترتّب نمىشد جز این كه موجب تقرّب آدمى به خداوند سبحان و ثواب الهى مىشود، براى انسان، كافى بود كه دست از این عبادت برندارد. به یقین این خود خیلى بیش از آن حاجتى كه از خدا (جلّ جلاله) مىگیرد، ارزش دارد. در حالى كه آدمى هرگز نمىتواند به ارزش این عمل خود پى ببرد و نمىداند كه چه قدر فایده دارد. چون علاوه بر این كه با دعا به خدا تقرّب مىجوید و عبادت مىنماید و ثواب مىبرد، حاجت او نیز روا مىگردد و... البته عنایت دارید كه لطف خداى متعال و فضل الهى منحصر به این نیست.
باید توجه داشت كه فقط یكى از حكمتهاى تأخیر در اجابت دعا، مجدّداً دعا نمودن و استحقاق رحمت بیشتر یافتن، مىباشد. ولى حكمت تأخیر در اجابت منحصر در استحقاق رحمت مضاعف نیست. بلكه ممكن است، حكمت تأخیر در اجابت این باشد كه اگر دعا در آن وقتى كه آدمى مىخواهد اجابت گردد و با عجله مستجاب شود، آثار بدى در پى خواهد داشت كه دعا كننده خودش نمىداند و نمىپسندد. بسیارى از امور در یك زمان، مطلوب و در زمان دیگر، آن مطلوبیت را ندارد؛ یعنى گاهى اوقات به خیر و مصلحت انسان تمام مىشود و در یك وقت دیگر به ضرر وى مىانجامد. از اینرو گاهى اگر دعا در زمان خواسته شده، برآورده شود، به مصلحت دعاكننده نیست. به بیان دیگر گاهى اوقات آدمى چیزى را از خداوند مىخواهد كه خود نمىداند آن چیز در چه وقتى به مصلحت او و خوب است و چه زمانى بد و مضرّ است، ولى از آن جا كه انسان عجول است ـ وَكانَ الاِْنْسانُ عَجُولا(1) ـ دوست
1. اسراء/ 11.
دارد دعایش اجابت شود. فوراً در صورتى كه خداوند خیر و مصلحت او را در این مىبیند كه با تأخیر انجام گیرد. و اگر دعاى او زود مستجاب گردد و آن چه را كه خواسته، فوراً به او عطا گردد، مصلحت و مطلوب واقعى او نیست و شرایط و مصالح به گونهاى اقتضا مىكند كه این مطلوب در زمان دیگرى عطا گردد. حتى گاهى اوقات آن چه كه انسان از خدا مىخواهد، هیچ به صلاح او نیست، در این موارد خداوند سبحان اجابت نفرموده و یا اجابت را به تأخیر مىاندازند. در واقع این گونه دعا نمودن مثل این است كه طفل مریضى از مادر خود شیرینى یا غذاى خاصّى را بخواهد كه براى او اصلا مفید نیست و اگر استفاده كند، مرض او سخت و حادتر مىشود. این طفل چون به مضرّات آن، علم و آگاهى ندارد، اصرار مىكند كه مادرش آن شیرینى را به او بدهد؛ چراكه فقط شیرینى را درك مىكند، ولى مادر مهربان كه به مضرّات آن آگاه است از روى مهربانى آن را به او نمىدهد. حال اگر خداى متعال هم حاجت كسى را برآورده نمىسازد. و دعاى او بىتأثیر مىشود، به این سبب است كه آن چیز، صلاح او نبوده است و آنجا كه خداى متعال خیر و صلاح او را مىخواهد آن را به او عطا نمىفرماید.
همان گونه كه گذشت در برخى دعاها، خواستههاى آدمى به گونهاى است كه حضرت بارى آن را به مصلحت او نمىبیند و بنابر آنچه خود خیر و صلاح مىدانند در دعاها تبدیل و تغییر ایجاد مىفرماید. البته این كلام به این معنا نیست كه خداوند منان دعا را بىاثر كند. بلكه دعا اثر كرده و به خاطر تأثیر همین دعاست كه خداوند سبحان رحمت و خیرى به او عطا فرموده است. او مىپنداشت خیر در آن چیزى است كه او مىخواسته، ولى از آن جا كه خداوند مصالح بندگان خود را بهتر مىداند، چیزى را در مقام اجابت عطا مىفرماید كه واقعاً به مصلحت و خیر اوست. براى تبیین بهتر سخن، فرض كنید كسى دعا كرده و از خداوند سبحان مسألت نموده تا فلان مال و یا فلان همسر را نصیب او فرماید، ولى از آن جا كه خداوند سبحان ـ جل جلاله ـ مىداند این مال و یا این همسر به مصلحت او نیست، لذا در مقام اجابت، همسر یا مال دیگرى را ـ كه بهتر از آن مال یا همسر مىباشد ـ به او عطا مىكند. این
عطایا نیز در اثر استجابت همان دعاست؛ یعنى همان دعایى كه او براى مال یا همسرى خاص نموده بود، خدا آن دعا را به گونه بهترى مستجاب مىكند و چیز دیگرى به جاى آن، به او مىبخشد. در اینگونه موارد نباید تصور شود آن دعا را اجابت نفرمودهاند، بلكه در مقام اجابت آن دعاست كه این عطا انجام پذیرفته است. به بیان دیگر، خداى متعال در این جا اعمال ولایت كرده و چیزى به بنده خود عطا فرموده كه خیر او را در آن مىبیند. انسان گاه از روى جهالت و اندیشههاى واهى چیزى را كه به خیر و صلاح او نیست از خداوند درخواست مىكند، ولى خداوند سبحان خیر واقعى او را به وى مىدهد و بهتر از آن چه او درخواست كرده بود، به وى عطا مىفرماید. پس اگر دعایى مستجاب نمىشود، با وعدههاى الهى كه مىفرماید: اُدْعُونى اَسْتَجِبْ لَكُم(1)، یا وَ اِذا سَأَلَكَ عِبادِى عَنِّى فَاِنِّى قَریبٌ اُجیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ اِذا دَعَان(2)، منافات ندارد؛ چون این وعدهها حتماً تحقق پیدا مىكند؛ البته گاهى اوقات با تأخیر و گاهى اوقات با تبدیل به احسن و عطاى چیزى بهتر از آنچه كه انسان خواسته است. مقتضاى بندگى خداوند این است كه بنده خدا همواره به خداوند منان حسن ظن و اعتماد داشته باشد و مبادا اینگونه پندارد كه خدا بخل ورزیده و آن چه را كه طلب كرده، به او نداده است، بلكه بهتر از آن چه مىخواسته به او داده است؛ یعنى علاوه بر نیل به خواستههاى بهتر از خواسته مقصود و موردنظر، دعا موجب تقرّب وى نیز مىگردد.
به دنبال این دُرافشانى كه حضرت(علیه السلام)، دعا را كلید فتح خزاین رحمت الهى معرفى مىكنند در ادامه مىفرمایند: باید در دعا اصرار نمایید، مبادا با یك بار دعا كردن و مستجاب نشدن، كلید فتح خزاین رحمت الهى را رها و ترك كنید. لذا نه تنها یك مرتبه و دو مرتبه و ده مرتبه و صدمرتبه، بلكه باید در دعا اصرار و پافشارى نمود كه خداى متعال الحاح در دعا را دوست دارد. به بیانى دیگر، افزون بر دعا نمودن، الحاح و اصرار در دعا نیز خود مطلوبیت دارد و پسندیده درگاه احدیّت است. اما این كه چرا خداوند سبحان با اولین دعا عطا نمىكند و
1. غافر/ 60.
2. بقره/ 186.
اجابت نمىفرماید در خود حكمتهایى نهفته دارد. در وهله نخست حضرت على(علیه السلام) مىفرماید: لایَقْنُطْكَ اِنْاَبْطَأَتْ عَلَیْكَ الاِْجَابَةُ؛ اگر اجابت دعا به تأخیر افتاد، هرگز نباید نا امید گردید و كلید خزانه رحمت الهى را رها سازید. باید اعتقاد واثق به خداوند متعال داشته باشید كه به هر اندازهاى كه درخواست و دعا كنید، به همان اندازه خدا به شما عطا مىفرماید. به ازاى هر بار كه دعا و مسألت مىكنید استحقاق مقدارى از رحمت الهى را پیدا مىكنید. پس هیچ دعایى بىاثر نیست. اگر خداوند سبحان، دعایى را اجابت نفرمود، دوباره دعا كنید تا دوبرابر از رحمت الهى برخوردار گردید. خواست و مشیت خداوند (جل جلاله) بر این قرار گرفته است كه رحمت بیشترى عطا فرماید. رحمت خداوند اگر چه بى حد و غیر متناهى است ولیك هرگز بىحساب و بىضابطه نیست و باید طرف، استحقاق پیدا كند تا مشمول رحمت الهى گردد و این استحقاق از چند راه تحصیل مىگردد كه یكى از آن طرق دعا نمودن است. پس اگر خداوند متعال بار اول دعاى شما را مستجاب نمىفرماید، یك بار دیگر دعا كنید تا مستحق رحمت دوباره شوید. و اگر ظرفیت و حوصله داشتید سه بار و چهار بار و ... دعا كنید و خداوند منّان هم اگر اجابت نمىنماید و به تأخیر مىاندازد از این روست كه مستحق رحمت بیشترى شوید. بیشتر دعا كنید تا در نتیجه، عطیهاى كه خدا به شما عطا مىكند، فراوانتر باشد. چون با بیشتر دعا كردن، استحقاق عطاى بیشترى را پیدا مىكنید لذا از دعا كردن نباید خسته شد؛ چرا كه: رُبَّما اُخِّرَتْ عَنْكَ الاِْجابَةُ لِیَكُونَ اَطْوَلَ لِلْمَسأَلَةِ وَ اَجْزَلَ لِلْعَطِیَّةِ.
در زمینه علت تأخیر اجابت دعا روایات زیادى وجود دارد كه مضامین بسیار ظریف و لطیفى را هم بیان مىدارند كه شنیدن آنها براى كسانى كه در وادى محبّت قدممىزنند، بسیار دلنشین مىباشد. به عنوان نمونه در حدیثى حضرت صادق(علیه السلام)مىفرمایند: اِنَّ الْعَبْدَ لَیَدْعُوا فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلّ لِلْمَلِكَیْنَ: قَدِ اسْتَجَبْتُ لَهُ وَ لكِنْ اِحْبَسُوهُ بِحاجَتِهِ فَاِنّى اُحِبُّ اَنْ اَسْمَعَ صَوْتَهُ...(1)؛ وقتى كه مؤمنى دعا مىكند، خداى متعال به ملائكه مىفرماید: دعایش را مستجاب نمودم، ولى آن را نگه دارید و عطا نكنید كه من دوست دارم صداى این بنده مؤمنم را بشنوم. اگر دعاى او را
1. كافى: ج2، ص 489، روایت 3.
مستجاب كنید و خواسته وى را به او بدهید، دیگر مرا صدا نمىزند و من مىخواهم صدایش را بیشتر بشنوم. اما نسبت به شخصى كه دلش آلوده به نفاق است و خدا دوست ندارد صداى او را بشنود، مىفرماید: «زود حاجتش را بدهید». پس تأخیر اجابت دعا، نشان كم لطفى و كم محبتى خدا نیست. بلكه گاهى برعكس، هر چه بیشتر تأخیر شود، دلیل بر بیشتر دوست داشتن خداست كه از شنیدن صداى بندهاش خشنود مىگردد و او هم استحقاق رحمت بیشترى را پیدا مىكند.
با توجه به مطالب فوق گویا این قسمت از رهنمودهاى على(علیه السلام) كه مىفرماید: وَ رَبَّمَا سَأَلْتَ الشَّىْءَ فَلَمْ تُؤْتَهُ وَ اُوتیتَ خَیْراً مِنْهُ عاجِلا اَوْ آجِلا، ناظر بر همین مطلب است كه عدهاى در آخرت به اجابت دعاى خود مىرسند، ولى چون گفتگوى با حضرت دوست براى آنها دلنشین است هرگز خسته نمىشوند. در واقع از گذر دعا به همنشینى با خدا آن چنان دل دادهاند كه بر آورده شدن دعا، تنها وسیلهاى براى این هدف ایدهآل قرار گرفته است؛ اجابت دعا فراموش شده و خود دعا محفل انسى با خداوند شده است. در این فراز از وصیت، حضرت مىفرمایند گاهى اوقات با سؤال و دعا چیزى را از خداى متعال مىخواهید، ولى خداوند سبحان آن را به شما نداده، چیزى بهتر از آن عطا مىنماید. و شما مىپندارید كه دعا نكرده، این عطیه را دریافت داشتهاید، در صورتى كه آن عطیه به خاطر اجابت دعاى شما بوده است كه چیزى را از خدا ـ (جل جلاله) ـ خواسته بودید و آن را ندادند، ولى بهتر از آن را عطا فرمودند. كسانى هم هستند كه ظرفیت بیشترى دارند و خدا اصلا در این دنیا دعاى آنها را اجابت نمىفرماید و تحقّق آن را به آخرت واگذار مىكند چون از سویى در این دنیا به لذت گفتگوى با خداوند مشغول هستند و این عطیّه را بهتر مىشمارند و از طرفى در آخرت كه نیاز بیشترى به آن عطیه درخواست شده دارند از آن بهرهمند مىشوند. و چون مىدانند نعمتهاى اخروى خیلى بهتر از نعمتهاى دنیوى است، برآورده شدن در آخرت را ترجیح مىدهند.
به هر حال خداى سبحان همیشه بهترین را مىدهد. یا بهترین همین دنیا یا بهترین آن دنیا و گاهى اوقات بهترین، آن است كه خداى متعال اصلا دعا را اجابت نكند. چون چیزى كه مىخواهید مضرّ است و هیچ سودى ندارد. و اگر هم خدا به شما بدهد، بعد خودتان پشیمان
خواهید شد. موارد زیادى اتفاق افتاده است كه آدمى با اصرار فراوان در دعا و زحمت زیاد و نذرهاى سنگین چیزى را به دست مىآورد ولى بعد مىفهمد كه به دست خود چه مشكلاتى براى خود آفریده است. نمونههاى بسیار زیادى از این موارد وجود دارد و هر یك از ما در زندگى شخصى خود آن را تجربه كرده و یا در زندگى دیگران مشاهده نمودهایم كه افرادى با حرص و ولع فوقالعاده و كوشش فراوان و با نذر و نیازهاى خیلى سنگین چیزى را از خداى منان خواستند و به دست آوردند، ولى وقتى به آن دست یافتند، فهمیدند كه اگر نخواسته بودند و یا خداى سبحان به آنها نمىداد، بهتر بود. به عنوان نمونه گاه در ابتدا خداوند متعال به كسى فرزندى عطا نمىفرماید، ولى او با دعا و نذر و نیاز بسیار، به مطلوب خود مىرسد و خداوند، دعاى وى را اجابت و بچهاى به او مىدهد و این بچه بزرگ مىشود و آبروى او را در دنیا مىریزد و باعث معصیت و غصه و گرفتارى والدین مىگردد، تابدان جا كه والدین بارها آرزو مىكنند كه اى كاش این بچه را نمىداشتیم . اما خدا (جل جلاله) از این رو حاجت چنین فردى را با وجود پشیمانى بعدى عطا مىكند كه اگر برآورده نسازد، ممكن است به خدا بدگمان گردد و ایمان خود را از دست بدهد؛ چون با خود مىگوید با این همه عبادت و دعا و نذر و نیاز خدا حاجت حق و بجاى من را عطا نكرد!! همان بهتر كه ره بىایمانى را پیش گیریم تا لااقل حاجت حق دنیوى ما برآورده گردد!! در این حالت است كه حضرت حقّ (جل جلاله) خواسته وى را عطا مىفرماید تا او ایمان خود را از دست ندهد. این یك نمونه از هزارها دعا و انبوه خواستههاى دنیوى است كه اجابت آن به مصلحت بنده مؤمن نیست، ولى وى در برآورده شدن آن اصرار فراوان مىكند و تا مرز نفى ایمان پیش مىرود. حالات بندگان خداوند در برابر خواستهها و دعاهایى كه به درگاه حضرت بىنیازش دارند، متفاوت است. برخى افراد با برآورده نشدن حاجت موردنظر، ایمان خود را مىبازند كه خداوند براى جلوگیرى از این خسران، یك نوع تدبیر مىفرماید و برخى دیگر با برآورده شدن حاجتشان در تیررس شیطان قرار مىگیرند كه خداوند در اینجا تدبیر دیگرى اعمال مىفرماید. داستان آن كسى كه در زمان پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) زندگى مىكرد و وضعیت معیشتى سختى داشت را شنیدهاید كه حضرت به او كمك كردند تا گوسفندى خرید و این گوسفند، گوسفند دیگرى را به دنیا آورد و همینطور
گوسفند دیگرى تا این كه كم كم در اثر زاد و ولد گوسفندان، صاحب یك گلّه بزرگ گوسفند شد. همچنان كه این گلّه بزرگ و بزرگتر مىشد، نگهدارى آن در شهر سخت و سختتر مىگردید تا آن جا كه براى نگهدارى از آنها به خارج از شهر رفت و در آن جا به گلهدارى پرداخت. از همین رو دیگر نمىتوانست مانند روزهاى قبل به فیض نماز جماعت به امامت پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نایل گردد و از این نعمت بىمنتهاى معنوى محروم شد و فاصله او از معنویت آن قدر زیاد گردید كه وقتى پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم)شخصى را براى دریافت زكات به نزد او فرستادند، به درخواست فرستاده پیامبر خدا جواب منفى داد و از پرداخت زكات، امتناع ورزید و گفت شما مىخواهید باج بگیرید!! من زحمتهاى فراوان متحمل شدهام تا این گله را فراهم آوردهام و هرگز آن را مفت به شما نمىدهم!!! بالأخره در سستى ایمان تا مرزى پیش رفت كه حضرت رسول(صلى الله علیه وآله وسلم) تصمیم گرفتند آن سرمایه اولیّهاى كه به او عطا فرموده بودند، پس بگیرند و آن شخص هم چون عطیّه رسول اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) را در برابر سرمایه فعلى خود مقدار ناچیزى مىپنداشت، پس داد. ولیك غافل از آن كه بنیان سرمایه او همان بخشش و كرامت رسول خداست. پس از آن، آفتى پیش آمد و گله را از بین برد. آن مرد با اصرار فراوان از خداوند سبحان كمك خواست و دعا كرد تا پولدار شود، اما پولدارشدن همان و محروم گردیدن از ایمان، همان. چرا كه قدم به قدم با پولدار شدن، از عبادت و نماز به امامت رسول اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و حضور در مجالس پیغمبر خدا محروم گردید و تا به آنجا پیش رفت كه زكات را یك نوع باج، خواهى تلقى كرد و در نهایت حضرت رسول(صلى الله علیه وآله وسلم) براى این كه او را از این بدبختى و انحطاط نجات بخشند، كرامت خود را پس گرفتند تا بیش از این به ایمان و دینش ضرر وارد نیاید. بنابراین گاهى اوقات حاجات دنیوى مىتواند براى دین انسان ضرر داشته باشد و خداى متعال كه همه چیز را مىداند و خیر بنده خود را مىخواهد، آن حاجت را عطا نمىفرماید تا به دینش لطمه و ضررى وارد نشود و باعث از كف رفتن دین و دنیاى وى نگردد.
البته باید توجه كنیم كه مبادا مطالب فوق باعث بروز این وسوسه شود كه پس براى چه دعا كنیم؟! چه دعا كنیم و چه دست از دعا بكشیم، تدبیر آن به دست كسى است كه مصالح را بهتر مىداند و اگر بخواهد عطا كند، بدون دعا هم مىبخشد. پس چه نیازى به دعا نمودن است به
خصوص وقتى كه مستجاب هم نمىشود؟ از این كلمات امیرالمؤمنین(علیه السلام) معلوم مىشود كه دعا هم دیگر فایدهاى ندارد!
جواب، این است كه دعا، عبادت خداست و ثواب دارد، هر چند هرگز اجابت نگردد. افزون بر این، هیچ دعایى بىاجابت نخواهد بود، بلكه یا همان چیزى كه درخواست شده، در همان زمانى كه مد نظر است، عطا مىگردد و یا در وقت دیگرى اجابت مىگردد، یا به جاى آن چه كه خواسته شده است، چیز دیگرى عنایت مىشود. افزون بر تمام تأثیرات مذكور باید توجه داشته باشیم كه حتى اگر در دنیا هیچ مؤثر نباشد و ذرّهاى عطا نشود، به یقین دعا ذخیرهاى مناسب براى آخرت است. پس هرگز دعا بىاثر نیست. این گونه نیست كه شما دعا كنید ولى مستجاب نشود و كاملا بىاثر باشد، بلكه با توجّه به این كه تأثیرات دُعا متفاوت است، هیچ دعایى بىاثر نمىماند.
حال كه هیچ دعایى بىتأثیر نیست و هر دعایى در دنیا و آخرت تأثیر مناسب خود را دارد، لازم است بدانیم كه در دعا چه چیزى را از خداى منّان درخواست نماییم؟ واضح است كه انسان عاقل با كلیدى كه درهاى خزاین الهى را باز مىكند، باید درى را بگشاید كه ارزش آن بیشتر است؛ یعنى اگر خواسته باشد با كلید دعا درِ گنجینهاى از خزاین را بگشاید و یك دعاى مستجاب داشته باشد باید با آن كلید در صندوقى را باز نماید كه درون آن ذخایر ارزشمندترى وجود دارد. اگر در صندوقى یك برگ هزار تومانى و در صندوق دیگرى یك سكه بهار آزادى و در صندوق سوم یك دانه الماس وجود دارد، شخص اندیشمند عاقل با كلیدى كه یكى از سه صندوق را مىتواند بگشاید، آن صندوقى را باز مىكند كه نفع و ارزش محتواى آن بیشتر است و دوام زیادترى دارد. بنابراین باید در دعاى خود چیزى را از خداوند متعال بخواهیم كه كمال و ارزش و دوام بیشترى دارد. متاع دنیا نه وفایى دارد و نه چندان ارزشى و نه بقایى؛ اگر هم براى مدتى باقى بماند، براى همیشه باقى نخواهد نماند و بالاخره روزى از ما جدا خواهد شد. بنابراین بایسته است كه در دعا به امور دنیوى توجه نكنیم؛ چون هر چه از امور دنیوى را
بخواهیم تمام شدنى است. بهتر است با دعا چیزى را از خداوند سبحان بخواهیم كه تمام شدنى و فانى نیست و نه از آن جدا مىشویم و نه از ما جدا مىشود. باید چیزى را بخواهیم كه در آخرت براى ما باقى مىماند. وَلْتَكُنْ مَسْأَلَتُكَ فیِماَ یَعْنیِك؛ دعا براى چیزهایى كه دردى را درمان نمىكنند و حتى گاه حسرت سوزانندهاى را بر دل باقى مىنهند، فایدهاى ندارد. از همین رو باید چیزى را درخواست نمود كه درمان دردى باشد و رهاوردِ ماندگارى را به ارمغان آورد؛ نه آن كه چند روز باشد و بعد از چندى، وزر و بال انسان گردد. چیزى را از خداوند متعال مسألت نما كه وبال نباشد و گرفتارى ایجاد نكند. بنابراین چیزى را كه باید طلب نمود كه براى همیشه ماندنى و التذاذ از آن مستدام است و موجب سعادت جاودان مىگردد. عاقلانه نیست كه آدمى چیزى را از خداوند منّان بخواهد كه چند روزى بیش دوام ندارد.