موضوع سخن «حقوق متقابل مردم و دولت» بود. با توجه به حقوقى كه مردم بر دولت اسلامى دارند، براى دولت تكالیفى ایجاد مىشود و دولت موظف به تأمین این حقوق است. از یك دیدگاه «حقوق مردم» با «وظایف دولت» متضایف است؛ چه بگوییم: حقوق مردم بر دولت، و چه بگوییم: وظایف دولت نسبت به مردم، چندان تفاوتى نمىكند؛ چه این كه، وظایفى كه دولت به عهده دارد، نفعش به مردم باز مىگردد و در این حالت، «حقوق مردم» تأمین مىشود. البته این حق مردم است كه حقوق خویش را از دولت مطالبه كنند. بنابراین، براى این كه بتوان مجموعه «حقوق مردم بر دولت» را در یك بیان منطقى بررسى و احصا نمود، باید «وظایف دولت» را مورد توجه قرار داد. نیز، براى این كه بتوان از «وظایف دولت» تحلیل درست و بیان منطقى ارائه داد، باید به «فلسفه وجودى دولت» بازگردیم. در این حالت به «روش استقرایى» یا شمارش تكتكِ وظایف دولت بسنده نمىشود، بلكه باید به این پرسش پاسخ داده شود كه: اساساً به چه دلیل در جامعه به وجود دولت نیازمندیم؟
علل و حكمتهایى كه موجب پیدایش دولت در جامعه است، بیانگر و تعیینكننده وظایف دولت است و اصلىترین آنها تأمین نیازمندىهاى جامعه است. جامعه داراى نیازهایى است كه تأمین آن از عهده افراد خارج است. بنابراین جامعه نیازمند دستگاهى قوىتر به نام «دولت» است. براى برخى كارهاى جامعه، داوطلب كافى وجود دارد. در مقابل، كارهاى زیادى نیز هست كه افراد براى آن به طور داوطلبانه اقدام نمىكنند؛ چون از نظر آنان هیچ الزام یا ضرورتى براى انجام آن كار توسط ایشان وجود ندارد. پس معیار تعیین وظایف دولت، تأمین نیازمندىهاى جامعه است.
نیازهاى جامعه نیز به چند دسته تقسیم مىشود. طبیعىترین این نیازها، نیازهاى مادى
است كه افراد در زندگى اجتماعى و براى رشد، پیشرفت و تكامل خود بدان احتیاج دارند. هر گاه جامعه بشرى كوچك و ساده باشد این نیازها كمتر و تأمین آنها سادهتر است. براى مثال، زندگى چند نفر در یك دهكده از طریق كشاورزى و با استفاده از جنگل، مراتع و آب چشمه و رودخانه تأمین مىشود؛ ولى وقتى جامعه به صورت متشكل درآید و روابط پیچیدهاى بین افراد برقرار گردد، نیازها به صورت تصاعدى افزایش مىیابد. هیچگاه نیازهاى مردم در یك اجتماع چند میلیونى كه داراى روابط بسیار گسترده هستند، خود به خود تأمین نمىگردد. براى مثال، آب یكى از نیازهاى اولیه انسان است، اما بهرهبردارى و نگهدارى از این ماده حیاتى جز با برنامهریزى، هماهنگى و استفاده از علوم و تكنولوژى میسّر نیست. یا مثلا منابع و كالاها پس از استخراج و تولید، لازم است به صورت عادلانه میان مردم توزیع گردد. بنابراین نقش دولت در امر «توزیع» یك نقش اساسى است. البته بسیارى از نیازهاى اجتماعى اعم از استحصال، نگهدارى و تولید به وسیله خود مردم تأمین مىگردد، ولى به دلیل وجود زیادهخواهىهاى برخى افراد، تنشها و اختلافهایى در جامعه پدید مىآید. در این حالت، جامعه نیازمند دستگاه مافوق جهت اعمال قدرت و نظارت بر امور است.
«وظایف دولت» از نظر نظامهاى سوسیالیستى و لیبرالى متفاوت است. دولت در نظامهاى سوسیالیستى تمام فعالیتهاى اقتصادى را در اختیار گرفته و در تولید و توزیع كالا و خدمات دخالت یا اشراف كامل دارد. در مقابل، نظامهاى لیبرال تلاش دارند به افراد آزادى بیشترى بدهند و دخالت دولت را به حداقل ممكن كاهش دهند. در هر حال، هر جامعهاى در امر برنامهریزى، نظارت و اجراى مقررات ناگزیر از دولت است. لیبرالترین نظام عالم نیز نیازمند دستگاهى به نام دولت است، هر چند فعالیت اقتصادى و اجتماعى در این گونه كشورها در مقایسه با كشورهاى سوسیالیستى آزادانهتر انجام مىگیرد. براى مثال، جوامع لیبرالى لااقل براى جمعآورى مالیاتها و هزینه كردن آن نیازمند دولت هستند. نیز، براى اجراى مقررات پذیرفته شده نیاز به دولت دارند.
وظایف دولت در كشورهاى اسلامى و كشورهاى غیر اسلامى در بخش تأمین نیازمندىهاى مادى شبیه یكدیگر است؛ مانند: حفظ و نگهدارى مراتع و منابع طبیعى، جنگلبانى و
كشاورزى، كه گاهى یك یا چند وزارتخانه بدان اختصاص داده مىشود. همچنین بهرهبردارى و حفظ منابع زیرزمینى و روزمینى نیازمند برنامهریزى و نظارت است. بازرگانى و تجارت و صنایع سبك و سنگین نیز با نیازهاى مادى مردم جامعه در ارتباط است كه البته بر حسب شرایط و موقعیت جغرافیایى هر كشور ممكن است یك یا چند مورد از این موارد از اهمیت بیشترى برخوردار باشد. براى مثال، اگر بازرگانى و تجارت یك كشور بسیار توسعه یافته باشد، ممكن است دو یا چند وزارتخانه بدان اختصاص یابد و در برخى كشورها كه بازرگانى اهمیت كمترى دارد، ممكن است چند امر از امور فوق در یك وزارتخانه رسیدگى شود. به هر حال، همه اینها تحت عنوان تأمین نیازهاى مادى جامعه قرار دارد و همگى در این ویژگى شریك هستند كه انجام این امور از ناحیه افراد به تنهایى امكانپذیر نیست و یا داوطلب كافى براى آن وجود ندارد.
آنچه گذشت نقش دولت در تأمین نیازمندىهاى مادّى و تولید كالا و خدمات با استفاده از منابع طبیعى را نشان مىدهد، ولى نیازهاى مادى انسان تنها تولید و توزیع كالاها و خدمات نیست. در برخى موارد، جامعه نیازمند دفع ضررها، آسیبها و آفاتى است كه زندگى افراد جامعه را مورد خطر قرار مىدهد. به عبارت دیگر، ما در راستاى نیازهاى مادى خویش، هم به «جذب» و هم به «دفع» احتیاج داریم. جوامع بشرى معمولا در معرض آفات و گرفتارىهایى هستند كه برخى از این آفات، آفات طبیعى و برخى دیگر آفاتى است كه به دست بشر تولید مىشود. اگر این آفات در جامعه بروز پیدا كند و یا شایع گردد، آسیبهاى جدّى به مردم وارد مىشود. بنابراین، ما نیازمند دستگاهى هستیم كه در پیشگیرى آفات یا برطرف ساختن آنها، نقش سازندهاى داشته باشد. البته ممكن است این آفات نسبت به منابع طبیعى و یا نسبت به خود انسان باشد. از این رو، «وزارتخانه بهداشت و درمان» ایجاد مىشود چون جوامع انسانى در معرض شیوع امراض گوناگون است. اگر افراد به تنهایى بخواهند با امراض مقابله كنند و بهداشت و درمان خویش را عهدهدار گردند، از توان آنان خارج است؛ مخصوصاً در جوامع گسترده، كه معالجه و پیشگیرى از امراض و بیمارىها، داراى پیچیدگىهاى خاصّى است. از این رو، تقریباً در تمام كشورهاى دنیا وزارتخانهاى به نام «وزارت بهداشت و درمان» یا مشابه آن وجود دارد. وظیفه این وزارتخانه جلوگیرى از شیوع بیمارىها است، و چنانچه امراض شایع گشت وظیفه آنان معالجه و درمان است. هر گاه یك بیمارى شایع
مىگردد، مسؤولان بهداشت و درمان اقدام به واكسیناسیون كرده وسایل و ابزارهاى لازم را در اختیار مردم قرار مىدهند. فعالیتهاى بهداشت و درمان در جامعه از سوى آحاد مردم به تنهایى و بدون نظارت دولت امكانپذیر نیست. در گذشته بسیارى از جوامع با امراضى چون «وبا» و «طاعون» روبهرو بودند و از این طریق، تلفات سنگینى بر مردم وارد مىشد. این گونه امور در میان كشورهاى اسلامى و غیر اسلامى تفاوتى نمىكند. در این زمینه آنچه مىتوان به عنوان فرق بین كشورهاى اسلامى و غیر اسلامى بیان داشت آن است كه احكام اسلامى، و رعایت مسایل شرعى خود به خود از بسیارى از امراض و آفات جلوگیرى مىكند. در دهههاى اخیر پس از جنگ جهانى امراض مقاربتى زیادى در كشورهاى غربى شایع گشت. عده زیادى از مردم از این بیمارىها رنج مىبردند و مسؤولین این كشورها سالها درگیر مبارزه با این امراض مسرى بودند. كسانى كه جنگ جهانى دوم را به یاد مىآورند مىدانند كه عدهاى از اسراى جنگى كه متعلق به بعضى از كشورهاى اروپایى بودند به ایران آورده شدند. این اسرا به امراض شدیدى مبتلا بودند كه متأسفانه كم و بیش به مردم ما نیز سرایت كرد و وقت و بودجه زیادى صرف معالجه و درمان آنها شد. امروزه شاهد بیمارىهاى صعب العلاج و مهلك در دنیا هستیم كه در اثر فساد اخلاقى و معاشرتهاى ناسالم به وجود آمده است و متأسفانه موج آن كشورهاى اسلامى را نیز تهدید مىكند. اگر احكام اسلامى در باره روابط مرد و زن و سایر مسایل جنسى رعایت گردد، این گونه امراض شیوع پیدا نمىكند و یا اساساً به وجود نمىآید. دولت اسلامى موظف به اجراى مقررات اسلامى مربوط به بهداشت جامعه است، تا این آفات دامنگیر جامعه اسلامى نگردد.
در مواردى متخصصان و اهل فن، مسایل كلى مربوط به بهداشت و درمان را سیاستگذارى كرده و یك سرى قوانین و مقررات را تدوین مىكنند. براى مثال، افراد پس از ورود به كشور قرنطینه مىشوند و یا محدودیتهایى در رفت و آمد آنان اِعمال مىگردد. چنین امرى در همه جاى دنیا مرسوم است و هیچ گاه انسانهاى عاقل این گونه عملكرد را خلاف آزادى جامعه تلقى نمىكنند. اگر براى مبارزه با سل یا ایدز مقرراتى وضع و اجرا گردد، عملكرد دولت تخطئه نمىشود و یا آن را خلاف حقوق بشر نمىدانند. دولت موظف به محدود ساختن بعضى از آزادى انسانها است تا امراض شایع نگردد. با این حال، عدهاى گرفتار هوسها و امیال نفسانى شدهاند، به گونهاى كه هر گاه مقررات مصلحتآمیز در جامعه اجرا
گردد، ماتم حقوق بشر مىگیرند! وقتى از ممنوعیت مواد مخدر و یا مسكرات سخن مىگوییم، از نظر آنان آزادىهاى انسان سلب شده است! همان طور كه مىدانید در برخى كشورها استعمال این چیزها ممنوع نیست. حتى در مجالس رسمى خویش از مسكرات استفاده مىكنند. همه عالم مىدانند كه مسكرات براى بدن مضرّ است. با وجود ضرر قطعى مسكرات، هر گاه از تولید، فروش و استفاده از شراب جلوگیرى شود، عدهاى به آن اشكال گرفته، آن را ضد حقوق بشر دانسته و ایجاد محدودیت اقتصادى را دخالت در مسایل شخصى مردم معرفى مىكنند!
مطلب مهمتر این است كه آدمیزاد تنها از بدن تشكیل نشده است. «روح» نیز جزیى از انسان است و بلكه قوام و ارزش انسان به روح است. روح نیز داراى ابعاد مختلف است. بخشى از نیازمندىهاى روحى مربوط به «اعصاب و روان» است. برخى ناراحتىهاى روانى ناشى از ناهنجارىهاى اخلاقى و رفتار ضد اسلامى است. عدهاى به مصالح خویش آگاه نیستند، یا اگر آگاه هستند تحت تأثیر هوسها و امیال نفسانى قرار گرفتهاند. از این رو، محدودیتهاى موجود را نمىپذیرند و مبارزه دولت با مظاهر فساد را نوعى دیكتاتورى، یا دخالت در حقوق افراد و یا منافى با حقوق بشر مىدانند! به این گونه افراد باید گفت همان اندازه كه «سلامت بدن» براى انسان اهمیت دارد، دست كم به همان اندازه «سلامت روح و روان» نیز داراى اهمیت است و بلكه سلامت روح و روان نسبت به سلامت جسم به مراتب اهمیت بیشترى دارد. بنابراین همان طور كه «روح» بیش از «بدن» ارزش دارد، «بهداشت روح و روان» نیز بیش از «بهداشت بدن» اهمیت دارد. از این رو در احكام و معارف اسلامى به این مسایل توجه بیشترى شده است. به همین دلیل است كه بین دولت اسلامى با دولتهاى لاییك در وظایف و نحوه اجراى مقررات، تفاوتهایى مشاهده مىشود. متقابلا در كمیّت و كیفیتِ «حقوق مردم بر دولت» نیز اختلافاتى وجود دارد. بخش مهمى از وظایف دولت اسلامى به سلامت، حیات، شرف و عزت یك جامعه مربوط مىشود.
پرداختن به مسایل بهداشت و درمان در واقع از «وظایف دفاعى» دولت و حكومت است. خداوند در بدن انسان سالم اندامهایى را با استعدادها و ساز و كارهاى خاصّى قرار داده است
و هر گاه آفات و میكروبها به بدن حمله كنند، بدن به طور طبیعى توان مقابله و دفع بسیارى از آنها را دارد. گاهى انسان مبتلا به تب یا سرماخوردگى ساده مىشود و پزشك متخصص مىگوید: نیازى به دارو نیست، بعد از دو سه روز استراحتْ بهبودى حاصل مىشود. دلیل این امر آن است كه خود بدن متكفل مبارزه با میكروبها و علاج خویش مىشود. بدن انسان قدرت مقاومت و دفاع در مقابل بسیارى از بیمارىها را دارا است. یكى از حكمتهاى الهى در آفرینش انسان، وجود «پادزهر» در بدن است. هرگاه مواد سمّى یا میكروب وارد بدن گردد، بدن خود به خود از طریق غدد درونى و سایر اندامها، پادزهر آن را تولید و میكروبها را از بین مىبرد. این «سیستم دفاعى» به طور طبیعى در موجودات زنده، حتى گیاهان نهفته است. اما هر گاه میكروبها قوى، و سیستم دفاعى بدن ضعیف باشد، بدن نیازمند درمان خارجى است. یك نكته اساسى در این باره آن است كه سیستم دفاعى موجود در حیوانات بسیار قوىتر از انسان است. به عبارت دیگر، انسان به درمانهاى خارجى بیشتر احتیاج پیدا مىكند. دلیل یا سرّ آن مطلبى است كه هم به فلسفه و هم علوم انسانى دیگر و هم به علوم تجربى باز مىگردد. حیوانات نیز مبتلا به بیمارى مىشوند، ولى بدون این كه به پزشك یا درمان خارجى احتیاج داشته باشند خود را معالجه مىكنند. آنها هنگام بیمارى به طور غریزى نوع تعذیه خویش را عوض مىكنند تا بهبودى پیدا كنند. در اینجا داستانى از یكى از بزرگان كه من به ایشان ارادت دارم نقل مىكنم. ایشان امام جمعه یكى از شهرهاى استان مركزى است. توجه به این داستان در بحث «خداشناسى» و در ارتباط با «حكمت الهى» جالب توجه است. ایشان مىگفتند: روزى براى تفریح و ورزش به یكى از كوهستانهاى اراك رفته بودم. ناگهان سوسمار بزرگى را مشاهده كردم كه لا به لاى سنگها حركت مىكرد. در این هنگام ناگهان مارى از راه رسیده و روى سوسمار حلقه زد و نیش خود را در بدن آن فرو كرد. تا به حال چنین چیزى را ندیده بودم كه یك مار، سوسمار را نیش بزند. به هر حال، در نتیجه نیش مار سوسمار دچار آسیب جدّى شد و از حركت بازماند. من همین طور وضعیت به وجود آمده را مشاهده مىكردم تا ببینم چه اتفاقى مىافتد. بعد از لحظاتى، جفت سوسمار به دنبالش آمد و متوجه مسمومیت آن شد. بلافاصله برگشت، طولى نكشید كه دیدم علفى را كنده و آورد و آن را به جفتش خورانید. بعد از مدتى مسمومیت از سوسمار بیمار برطرف شد و به راه خود ادامه داد.
انسان در درمان بیمارىها از این شناخت غریزى كه حیوانات از آن بهره مىگیرند محروم است. این نادانى یا ناتوانى انسان داراى حكمت است. خداوند خواسته است حداكثر فعالیت آدمى، آگاهانه و با انتخاب و اختیار باشد. انسان خلیفه خدا و مظهر صفات الهى است. بنابراین باید مظهر اتمّ صفات خداوند باشد. امتیاز و ویژگى خاص انسان نسبت به سایر موجودات «قدرت انتخاب و گزینش» است و طبیعتاً باید زمینه آن در انسان بیشتر باشد. از این رو، هم نیازش به علوم و معارف بیشتر است، هم راههاى استفاده او از طبیعت بیش از همه حیوانات است و هم آفات و امراضى كه سلامتى انسان را تهدید مىكند بسیار متنوعتر است. احتیاج انسان، بیشتر به «علوم آگاهانه» و نه «علوم غریزى» است. انسان نمىتواند خود به خود مسایل را بفهمد، بلكه باید در پى شناخت بیمارىها، داروها و در یك كلام «علم پزشكى» باشد. انسان مجبور به زحمت، تلاش و تجربه است تا بتواند نسبت به جهان اطراف خویش شناخت پیدا كند. بعد از «شناخت» نوبت به «عمل» مىرسد. انسان در «عمل» نیز آزاد است. یكى از عوامل مهم در عملكرد صحیح، داشتن تعهد و مبارزه با هوسها و میلهاى درونى است. انسان باید براى حفظ سلامتى خویش متعهد و بر خویشتن مسلط باشد. هر گاه فهمید مواد مخدر و مسكرات برایش ضرر دارد، باید لذتهاى زودگذر را زیر پا بگذارد تا بتواند سلامتى بدن، عقل و روان خود را حفظ كند.
به هر حال، انسان از همه موجودات روى زمین آسیبپذیرتر است. انواع آفات جسمانى متوجه انسان است. اكنون سخن ما در باره «آفات جسمانى» است. آفات جسمانى مربوط به انسانها بسیار بیشتر از آفات جسمانى مربوط به حیوانات است. برخى از این آفات و امراض جسمانى، «آفات درونى» هستند؛ بدین معنا كه یا اساساً این بیمارى در درون بدن انسان تولید مىشود، و یا اگر از خارج آمده است، بعداً در بدن ثابت مىماند. در این میان، برخى آفات و امراض جسمانى، «آفات خارجى» است كه از خارجْ بدن انسان را مورد حمله قرار مىدهد. البته این گونه آسیبها اختصاص به انسان ندارد، بلكه در مورد حیوانات هم وجود دارد. براى مثال، یك فرد از غذاى نامناسب یا مسموم استفاده مىكند. در نتیجه، در داخل بدن او فعل و انفعالاتى صورت مىپذیرد و او را مریض مىكند و به او آسیب مىرساند. گاه نیز یك موجود بیرونى مانند گرگ به انسان حملهور مىشود و به او آسیب مىرساند. پس ما به دو نوع دفاع نیازمندیم: یك نوع دفاع با آفات درونى كه سلامتى درونى ما را تأمین مىكند و یك نوع دفاع بیرونى در مقابل خطرهایى كه از بیرون متوجه ما مىشود.
آنچه گذشت آفات و بیمارىهایى بود كه به سلامتى یك «فرد» آسیب مىرساند. شبیه همین مسأله در مورد «جامعه» قابل طرح است. جامعه نیز با یك سلسله بیمارىها و ناهنجارىها روبهرو است. برخى از این آفات در درون جامعه بوده و مشكلاتى را پدیدار ساخته و سلامتى جامعه را از درون تهدید مىكند. گاه نیز «عامل خارجى» سلامتى جامعه را با خطر مواجه مىسازد. از این رو، جامعه نیز نیازمند دو نوع دفاع است. به عبارت دیگر، حفظ امنیت یك جامعه به دو بخش تقسیم مىشود: امنیت داخلى، و امنیت خارجى. و معمولا در همه جوامع پیشرفته براى دولت دو نوع فعالیت دفاعى پیشبینى مىكنند كه یكى از آن دو را پلیس و نیروى انتظامى به عهده مىگیرد و دیگرى را به ارتش و نیروهاى مسلح واگذار مىكنند. وظیفه پلیس مقابله با عوامل داخلى مخلّ امنیت و نظم است و وظیفه ارتش مقابله با دشمنان خارجى است. نوع فعالیتها، ابزارها و روشها نیز در بسیارى از كشورها شبیه یكدیگر است.
در گذشته، جوامعْ ساده و زندگى انسانها به صورت ابتدایى بود. از این رو مسایل امنیتى همانند مسایل دیگر به سادگى حل مىشد. اگر دشمنى به آنان حملهور مىشد راههاى طبیعى و ابزارهاى سادهاى براى دفاع داشتند كه عمدتاً شمشیر و سپر و اسب بود و گاه، مثلا، در اطراف روستا یا شهر خود خندق حفر مىكردند.
با پیشرفت تمدّن و گسترش روابط اجتماعى، همه ابعاد زندگى انسانها و از جمله مسایل دفاعى، پیچیده و گسترده شد و به تبع آن وظایف دفاعى دولت، متناسب با شرایط جدید تغییر یافت. امروزه دیگر نمىتوان گفت، وظیفه دولت براى حفظ امنیت داخلى و خارجى، همانند گذشته تهیه تعدادى اسب، شمشیر و سپر است! علاوه بر ابزارها و وسایل نظامى جدید و پیشرفته، معمولا مسایل جانبى متعددى نیز وجود دارد كه جداى از مسایل دفاعى نیست و شناخت و مطالعه آنها نیز لازم است. در حمله به یك كشور انگیزههاى مختلفى، مانند: مسایل اقتصادى، سیاسى و... مىتواند وجود داشته باشد. دشمنان براى پیروزى در كار خویش تنها به نیروى نظامى و تجهیزات پیشرفتهاى كه در اختیار دارند بسنده نمىكنند، بلكه به انواع ترفندها و مسایل جنبى دیگر نیز متوسل مىشوند. امروزه حتى حمله نظامى به یك كشور ضعیف، به سادگى صورت نمىگیرد. افغانستان در حال حاضر از نظر قدرت نظامى بسیار ضعیف است و در بین كشورهاى بزرگ نیز هیچ كشورى مقتدرتر از آمریكا نداریم. این روزها
ما شاهد حمله آمریكا به افغانستان هستیم. آمریكا براى این كار از مدتها پیش زمینهچینى كرده و مقدمات آن را فراهم ساخته است تا بتواند به موفقیت برسد. پس از مدتها كه از این حمله نظامى مىگذرد، ما هنوز نتوانستهایم به عمق این قضیه و زمینهسازىهایى كه براى آن انجام گرفت پى ببریم. این حمله از چه زمانى طراحى شد؟ آیا هدف آنان تنها حمله به افغانستان بود، یا این حمله نظامى مقدمهاى براى عملیات بعدى است؟ آیا واقعاً هدف این عملیات سركوب و نابودى نیروهاى طالبان بود یا مسایل دیگر در كار است؟ پاسخ به این پرسشها، در حیطه كار من نیست و بنده هیچ تخصصى در این مسایل ندارم، ولى به هر حال روشن است كه آمریكا براى حمله به كشور افغانستان از زمینههاى فرهنگى و تبلیغاتى فراوانى بهره برد. براى این كار هماهنگىهاى لازم را با كشورهاى دوست خویش به عمل آورد و نظر موافق آنان را جلب كرد و از این طریق توانست كمكهاى فراوانى به دست آورد. با این كه قدرت نظامى آمریكا دهها و صدها برابر افغانستان است، آمریكا نمىتوانست به تنهایى و بدون انجام این هماهنگىها به افغانستان حمله كند. او مجبور بود منت انگلستان را بكشد و كشورهاى دیگر را با خود همراه سازد. اینها مربوط به پیچیدگىهاى امور و مسایل روزگار ما است كه حمله به یك كشور ضعیف از طرف یك كشور قوى به سادگى امكانپذیر نیست. در آخر نیز با وجود همه امكانات، نتوانستند به همه اهداف خود دست پیدا كنند و به ناكامى خویش اعتراف كردند.(1)
به هر حال، دولت اسلامى در مقابل دشمنانى قرار دارد كه داراى انواع نقشهها و توطئههاى شیطانى هستند. براى حفظ كیان، حیثیت و منافع كشور، تنها نمىتوان به تعداد سربازها، افزایش مدت سربازى، تهیه اسلحه بیشتر و چیزهایى از این قبیل بسنده كرد. در مقایسه با سایر عوامل، اینها مسایلى ساده و ابتدایى به شمار مىروند. در این زمینه باید به مسایل مهم جنبى و حاشیهاى، مانند: مسایل سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى نیز توجه كرد. دولت اسلامى باید به روابط خویش با دیگر كشورها، و نیز به رویدادهایى كه در داخل جامعه مىگذرد توجه نشان دهد. دولت اسلامى در مقابله با دشمنان، تنها به ارتش و سلاح نیاز ندارد،
1. از جمله اهداف اساسى حمله آمریكا به افغانستان، دستگیرى «اُسامه بن لادن» رهبر گروه «القاعده» و «ملاّ محمد عمر» رهبر «طالبان» بود. مدتها پس از استقرار حكومت دلخواه آنان در افغانستان و پیروزى آنان در این جنگ، هنوز نتوانستهاند رد پایى از رهبران القاعده و طالبان بیابند.
بلكه مسأله دفاع با مباحث فراوان دیگرى مانند: مسایل اقتصادى، فرهنگى، سیاسى و بین المللى گره خورده است. البته این امور، چیزى نیست كه تنها در زمان ما ایجاد شده باشد، بلكه در صدر اسلام نیز وجود داشته، با این تفاوت كه امروزه بسیار پیچیدهتر و متنوعتر گشته است.
دولت اسلامى در مدینه با تشكیلات ساده و با نفرات و ساز و برگ كم تشكیل شد. مسلمانان عمدتاً به دامدارى و كشاورزى مشغول بودند. البته تمام شهر مدینه در اختیار مسلمانان نبود، بلكه اقلیتهاى غیرمسلمان مانند یهودىها و كسانى كه هنوز به اسلام گرایش پیدا نكرده بودند نیز در مدینه زندگى مىكردند كه در مجموع جمعیت قابل توجهى بودند. پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله)براى حفظ كیان اسلام و دفاع در مقابل دشمنانى كه جامعه نوپاى الهى را تهدید مىكردند، سیاستهاى الهى بسیارى را به كار برد و از طرف خداى متعال دستورات متعددى صادر شد. برخى روشها و سیاستهاى آن حضرت در آیات قرآن كریم منعكس است. قبایلى كه در شهرهاى حجاز زندگى مىكردند عمدتاً مشرك بودند. عدهاى از یهودیان نیز در مدینه و اطراف آن مىزیستند. این عده در برخى نقاط براى خود قلعههایى محكم ایجاد كرده بودند. پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) با دشمنان دوردست كه بعضى از آنها بسیار قوى هم بودند «پیمان عدم تعرض» و حتى «پیمان دوستى» منعقد كرد. هدف از این پیمانها، عدم تجاوز و جنگ با یكدیگر بود. با این سیاستِ پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله)مسلمانان مجبور نبودند كه در دو جبهه داخلى و خارجى بجنگند. به دلیل نوپا بودن حكومت اسلامى، مسلمانان نمىتوانستند به یك باره با همه دشمنان و همه قبایل جنگ كنند. اگر پیغمبر(صلى الله علیه وآله)امنیت داخلى را تأمین نمىكرد و شرّ دشمنان داخلى را دفع نمىنمود، نمىتوانست با دشمنان دوردست مبارزه نماید. قرآن در این باره مىفرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفّار(1)= اى كسانى كه ایمان آوردهاید، با كافرانى كه مجاور شما هستند كارزار كنید.
كسانى كه بخواهند در باره «سیاستهاى دفاعى اسلام» تحقیق كنند، زمینههاى متعددى براى این موضوع وجود دارد. براى این منظور باید جنگهاى پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) را مورد بررسى و ارزیابى دقیق قرار دهند.
1. توبه (9)، 123.
منظور از بیان این مطالب آن است كه اگر دفاع از كیان اسلام یكى از وظایف دولت اسلامى است، این امر تنها یك مسأله نظامى نیست. دفاع ابعاد و لوازم دیگرى هم دارد و با امور اقتصادى، سیاسى و فرهنگى ارتباط دارد. اولین كار براى تقویت بنیه دفاعى، تقویت بنیه داخلى جامعه است. انسان براى مقابله با امراض، لازم است ابتدا سیستم دفاعى بدن را تقویت كند. اگر سیستم دفاعى بدن ضعیف باشد، با كوچكترین آسیب از پاى درمىآید. بیمارىهاى خطرناكى همچون ایدز، سرطان و غیره به سیستم دفاعى بدن آسیب رسانده و آن را از پاى در مىآورند. در این حالت، بدن نمىتواند در مقابل امراض مقاومت كند.
لذا بهترین راه براى دفاع در مقابل دشمنان، تقویت بنیه فرد و جامعه است. از بزرگترین نعمتهاى خداوند در عصر حاضر، وجود «حكومت اسلامى» است؛ و اولین شرط موفقیت در حراست از آن، تقویت بنیه داخلى است. البته توان یا بنیه داخلى داراى ابعاد گوناگونى است كه كم و بیش همه مردم آن را مىدانند و دولتمردان روى آن تأكید دارند. در این میان یكى از بنیههاى مهم، بنیه فرهنگى جامعه است كه با وجود اهمیت فوق العاده آن، متأسفانه برخى به اشتباه، چندان توجهى به آن ندارند.
بزرگترین عامل در پیروزى نظامى، «روحیه رزمندگان اسلام» است. این روحیه یك عامل روانى و فرهنگى است. اگر هزاران ابزار پیشرفته در اختیار افراد بىروحیه قرار داشته باشد، سرانجامِ آنان چیزى جز شكست و اضمحلال نخواهد بود. به عكس اگر كسانى روحیه بالا داشته باشند، با عدّه و عُدّه كم مىتوانند بر لشكر كثیرى با تجهیزات فراوان غلبه كنند. این مطلب بارها در طول 8 سال دفاع مقدس ما به اثبات رسید.
از جمله مسایل بسیار مهم در بُعد فرهنگى، مسأله «ایمان به خدا» است. سزاوار است در این زمینه تحقیقات گستردهاى صورت پذیرد. مرورى بر وضع مسلمانان صدر اسلام و دولت نوپاى اسلامى در مقابل قدرت مشركان، مىتواند نمونه بسیار خوبى براى این مطالعه باشد. در این محاسبه، كافى است كه تنها به قدرت فراوان مشركان مكه (بدون ضمیمه به قدرت مشركان سایر نقاط) توجه كنیم.
اولین برخورد مسلمانان و مشركان مكه در «جنگ بدر» اتفاق افتاد. مسلمانان هیچ گونه
آمادگى جنگى نداشتند و تعداد نفرات آنان بسیار كم (313 نفر) و از نظر توان نظامى بسیار ضعیف بودند. شرایط جغرافیایى جبهه جنگ نیز به نفع دشمنان اسلام بود؛ چه این كه مشركان مكه در نقطه بالاترى قرار داشتند و با بارش باران، زمین نیز لغزنده گشت. به هر حال، شرایط آب و هوایى و موقعیت جغرافیایى منطقه، مسلمانان را در وضعیتى بسیار نامطلوب قرار داده بود. به طور طبیعى در این حالت روحیه افراد از بین مىرود؛ اما مسلمانان با برخوردارى از یك عامل مهم بر دشمنان پیروز شدند: إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّی مُمِدُّكُمْ بِأَلْف مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفِینَ. وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْرى وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَكِیم(1)= به یاد آورید زمانى را كه پروردگار خود را به فریاد مىطلبیدید، پس دعاى شما را اجابت كرد كه: من شما را با هزار فرشته پیاپى یاورى خواهم كرد. و این وعده را خداوند جز نویدى براى شما قرار نداد، و تا آن كه دلهاى شما بدان اطمینان یابد؛ و پیروزى جز از نزد خدا نیست، كه خدا شكستناپذیر و حكیم است.
مسلمانان دست به دعا برداشتند: خدایا ما مىخواهیم بر اساس دستور تو انجام وظیفه كنیم، سلاح و نفرات ما كم و توان ما ضعیف است، ولى توان تو فوق همه قدرتها است. خدا دعاى آنان را اجابت كرد و هزار فرشته را به كمك آنان فرستاد. قرآن كریم با ذكر این قضیه، به دیگر مسلمانان نیز از همین راه روحیه مىدهد و تأكید مىكند كه توان شما تنها توان مادى نیست و پشتیبانان شما تنها نیروهاى انسانى نیستند، بلكه شما مىتوانید از پشتیبانى فرشتگان بهره بگیرید. مىفرماید: ما فرشتگان را فرستادیم كه دلتان آرام گیرد (وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ)؛ اما پیروزى از خدا است (وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ)؛ یعنى حتى آن گاه كه فرشتگان به كمك شما آمدند، شما به فرشتگان دل مبندید، بلكه اعتمادتان به خدا باشد. اگر این نیروى معنوى در مسلمانان تقویت شد، هیچ قدرتى بر آنان پیروز نخواهد شد. بنابراین باید از ابزارهاى فرهنگى و معنوى نهایت استفاده را كرد.
حال چنانچه عملكرد ما درست برعكس باشد و تبلیغات و سخنرانىهاى ما بر ابزارهاى مادى متمركز گردد، براى مردم چیزى جز یأس و ناامیدى به بار نخواهد آورد. اگر پاى «تعداد» در میان باشد، آنها دهها برابر هستند، و اگر مسأله پیشرفت و تكنولوژى را در نظر بگیریم، ما در این زمینه هر چه داریم از آنان و امثال آنها دریافت كردهایم. البته به بركت انقلاب اسلامى
1. انفال (8)، 9ـ10.
پیشرفتهایى حاصل شده است و خودمان بعضى ابزارها را ساخته یا اختراع كردهایم، ولى در مقابل سلاحهاى بسیار پیشرفته آنان قابل مقایسه نیست. تنها نقطه برترى ما ایمان ما به خدا و ارتباطمان با او است. اگر این عامل مهم تقویت گردد، همه ضعفهاى ما را پوشش مىدهد، و اگر از این عامل غفلت كنیم و تنها به اسباب مادى اعتماد كنیم، خداوند ما را به همین اسباب واگذار خواهد كرد. خداوند آنگاه به كمك مؤمنان خواهد آمد كه امید و توكل مؤمنان به خداوند باشد. در این حالت، نصرت الهى نازل شده و فرشتگان براى اطمینان قلوب مؤمنان فرود مىآیند:
الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِیل(1)= همان كسانى كه برخى از مردم به ایشان گفتند: مردمان براى جنگ با شما گرد آمدهاند؛ پس، از آنان بترسید. ولى این سخن بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس است و نیكو حمایتگرىاست.
در صدر اسلام، مشركان و دشمنان اسلام با یكدیگر متحد شده بر ضد اسلام توطئه كردند. هدف آنان نابود ساختن نظام اسلامى بود؛ اما چه نتیجهاى به بار آمد؟! وقتى به مسلمانان گفتند: چنین توطئهاى در كار است؛ آنان بر خدا اعتماد كردند و ایمان آنان راسختر گشت (قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِیلُ).
آن گاه كه مسلمانان بر خدا اعتماد كردند هیچ آسیبى به آنها نرسید: فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَة مِنَ اللّهِ وَ فَضْل لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللّهِ وَ اللّهُ ذُو فَضْل عَظِیم. إِنَّما ذلِكُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِین(2)= پس با نعمت و بخششى از جانب خدا، (از میدان نبرد) بازگشتند، در حالى كه هیچ آسیبى به آنان نرسیده بود، و همچنان خشنودى خدا را پیروى كردند، و خداوند داراى بخششى عظیم است. در واقع، این شیطان است كه دوستانش را مىترساند؛ پس اگر مؤمنید از آنان مترسید و از من بترسید.
امروزه عدهاى دل ملت ما را خالى مىكنند و مىگویند: آمریكا چنین و چنان است، باید با او بسازیم! قرآن مىفرماید اینها شیاطین هستند كه شما را مىترسانند (إِنَّما ذلِكُمُ الشَّیْطان). كدام قدرت در مقابل اراده الهى توان عرض اندام دارد؟! شما توكلتان بر خدا باشد و از آنان ترسى به
1. آل عمران (3)، 173.
2. همان، 174 - 175.
خود راه ندهید (فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِین). اگر ایمان دارید از من بترسید. این سخن خداوند كه مىفرماید: «از من بترسید»، به چه معنا است؟ بدین معنا است كه با احكام من مخالفت نكنید. از عصیان خدا و ترك امر به معروف و نهى از منكر ترسناك باشید. از دشمنان خدا نترسید، آنان در مقابل خدا چیزى نیستند، بلكه از آلوده شدن به گناهان بترسید.
بنابراین بزرگترین عامل در پیروزى ما بر دشمنان، تقویت ایمان و اعتماد و توكلمان بر خدا است و آنچه وظیفه دولت اسلامى است، فراهم ساختن این بستر است.