صوت و فیلم

صوت:

فهرست مطالب

جلسه شانزدهم؛ صبر، پلكان رشد و تعالی

تاریخ: 
جمعه, 4 مرداد, 1392

بسم الله الرحمن الرحیم

 آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1392/05/04، مطابق با هفدهم رمضان 1434 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

صبر، پلكان رشد و تعالی

در جلسات گذشته ضمن مطرح كردن مباحثی در باره مفهوم صبر و انواع آن با استفاده از آیات و روایات، به ذكر مصادیق و الگوهایی از پیامبران و ائمه در این زمینه پرداختیم. سوالی كه در خصوص این موضوع ممكن است مطرح شود این است که چرا مومن در این عالم مبتلا به بلاها و سختی‌هایی می‌شود كه لازم باشد در برابر آنها صبر کند؟ مگر خدا دارای رحمت مطلق نیست؛ مگر نه این‌كه او ارحم الراحمین است؟  چرا جهان را به‌گونه‌ای نیافرید که در آن بلا و سختی نباشد؟ چرا زندگی مردم را به‌گونه‌ای سامان نداد كه بتوانند به راحتی زندگی کنند؟ چه بسا توقع بسیاری از مؤمنین ضعیف‌الایمان و ضعیف‌المعرفه هم همین است. ما تصور می‌کنیم برای این آفریده‌ شده‌ایم كه تلاش کنیم در این دنیا زندگی راحتی برای خودمان فراهم کنیم؛ هدف خدا هم این است که مردم بیشتر از نعمت‌های او استفاده کنند؛ هدف از تشریع دین و فرستادن انبیا هم راحت‌تر كردن زندگی مردم است؛ حتی گاهی برای ترویج دین و تشویق دیگران به دین‌داری چنین استدلال می‌کنیم که اگر مردم دین داشته باشند، زندگی‌شان راحت‌تر خواهد بود؛ مثلاً جنایت کمتر می‌شود؛ آسایش و امنیت بیشتر می‌شود؛ روزی مردم فراوان‌تر می‌شود. گویا هدف كمك به تأمین همین امور است؛ در این زمینه به بعضی از آیات و روایات هم استناد می‌کنیم؛ «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ؛ اگر مردم آبادی‌ها ایمان بیاورند و تقوا پیشه كنند، قطعا درهای بركات را از آسمان و زمین بر ایشان باز می‌كنیم»‌1‌؛ «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم‏؛ اگر اهل کتاب به آنچه در تورات و انجیل بر ایشان نازل شده، عمل کرده بودند، از بالای سر و از زیر پا نعمت برایشان فراهم می‌شد و از آن بهره‌مند می‌شدند»‌2‌.

همه آیات و روایاتی كه چنین مضامینی را القا می‌كنند، در جای خود صحیح‌اند؛ اما هیچ‌یك از آنها به این معنا نیست كه هدف نهایی از خلقت فقط بهره‌مند شدن بندگان از نعمت‌های الهی است. در آیات دیگر استفاده مؤمنان از نعمت‌ها زمینه‌ای برای شکرگزاری از خدا و در نتیجه، ترقی روح و کمال ایشان عنوان شده است؛ «وَجَعَلَ لَكُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛‌3‌ خداوند گوش، چشم و قلب را برای شما قرار داد؛ تا سپاسگزاری كنید.» هدف خداوند از آفرینش این نعمت‌ها و عطا كردن آن به بندگان، ابتدائاً بهره‌مندی آنها از نعمت‌ها است؛ اما این هدف، نهایی نیست؛ بلكه مقدمه‌ای است برای این‌كه بندگان شكرگزاری كنند؛ خود این هدف هم در طول هدف رشد و تعالی انسان‌ها است. آنچه مطلوبیت ذاتی دارد رسیدن انسان به قرب الهی است؛ اما رسیدن به این هدف، مقدمات، وسائط و وسایلی را لازم دارد كه هر یك از آنها در طول هدف نهایی و به تبع آن مطلوبیت دارد. شخص عاقل باید نگاهش به دنیا و نعمت‌های آن این چنین باشد؛ لذت از خوردن و آشامیدن برای مؤمن هدف اصلی نیست؛ هدف از آنها به دست آوردن نیروی کار و عبادت است؛ از همین‌رو مؤمن فقط به اندازه نیازش از نعمت‌های الهی استفاده می‌کند.

سوالی كه مطرح می‌شود این است که اگر خدا عالم هستی را به‌گونه‌ای آفریده بود که هر کس به اندازه نیازش از نعمت‌ها استفاده می‌کرد و در این میان بلا و مصیبتی در كار نبود؛ آیا این وضعیت بهتر نبود؟ از نظر كسانی كه معرفت‌شان ضعیف است، پاسخ مثبت است. بسیاری از ما بیشتر تمایل داریم زندگی بی‌دغدغه و راحتی داشته باشیم كه در آن از مصیبت، بلا، فقر، مریضی و سایر مشكلات و سختی‌ها خبری نباشد. البته با توجه به رحمت خدا مانعی ندارد كه انسان فقط از نعمت‌ها و زیبایی‌های دنیا استفاده کند و از آنها لذت ببرد؛ اما حکمت الهی برنامه‌ریزی دیگری را اقتضا می‌کند.

آزمایش، هدف خلقت

آیات فراوانی حاكی از این است كه خداوند این عالم و نظام حاكم بر آن، و تمام اسباب و مسببات و تزاحمات موجود در آن را خلق کرده تا انسان‌ها را بیازماید؛ «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً4‌ او زندگی و مرگ را آفرید تا شما را بیازماید که کدام‌یک نیکوکارترید»؛ «إنّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛‌5‌ آن چه روی زمین است را زینتی برای زمین قرار دادیم، تا ایشان را بیازماییم كه کدام‌یك نیکوکارترند»؛ حتی اختلاف در بهره‌مندی از مواهب الهی با همین هدف است؛ «وَ هُوَ الَّذی جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَكُمْ‏ فی‏ ما آتاكُم‏»‌6‌؛ تفاوت بندگان در برخورداری از نعمت‌های عالم، زشتی و زیبایی؛ فقر و غنا،  قوت و ضعف و بسیاری اختلافات دیگر كه بخشی از آنها جنبه ارثی و ژنتیک دارد، همه، بر اساس محاسبات دقیق و وسیله‌ای برای آزمایش انسان‌ است.

اما آزمایش یعنی چه؟ حقیقت آزمایش خدای متعال نسبت به انسان، كشف مجهول نیست؛ چون خدا جاهل به رفتار و نیات بندگان و نتایج آنها نیست، تا بخواهد با اعمال آنها عالم شود؛ بلكه فراهم كردن شرایط مختلف برای تحقق پدیده‌هایی است كه خدا از محقق شدن آنها آگاه بوده است؛ به تعبیر دیگر فراهم كردن زمینه‌ای است برای این‌كه استعدادهای بشر به فعلیت برسد. بر این اساس وجود سختی‌ها، گرفتاری‌ها، بلاها و مصیبت‌ها که در اثر تزاحمات پیش می‌آید، یکی از ویژگی‌های این عالم و زمینه‌ساز آزمایش است؛ اگر این سختی‌ها نباشد، آزمایش‌ها تحقق پیدا نمی‌کند. طبیعی است که مؤمنین هم مشمول این سنت عام الهی هستند؛ چون استعدادهای آنها نیز  باید شکوفا شود و قوایشان باید به فعلیت برسد. این، آزمایش است.

پس اصل وجود بلا و مصیبت در این عالم جزء سرشت این عالم است؛ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی كَبَدٍ»‌7‌؛ زندگی انسان توأم با رنج کشیدن است و بدون رنج نمی‌گذرد. بنا بر این باید بدانیم رنج و مصیبت از واقعیت‌های این عالم است و امر فوق‌العاده و خلاف انتظاری نیست و باید آن را پذیرفت. علاوه بر این كه هدفی را هم به دنبال دارد و آن، آزمودن بندگان است؛ و اگر كسی در برابر سختی‌ها صبر کند و از آزمون الهی سر بلند بیرون بیاید، خدا به او پاداشی می‌دهد که حد و حصر ندارد. پس وجود بلاها و مصیبت‌ها کار حکیمانه‌ای است؛ چون بی‌نتیجه نیست؛ بلكه برای کسانی كه در برابر سختی‌ها مقاومت و پایداری كنند، در مصائب  جزع و فزع نکنند و احکام الهی را رعایت کنند و در یک کلمه «صبر» داشته باشند،‌ همه سختی‌های عالم نعمت‌هایی است كه از آنها استفاده‌‌های سرشاری می‌برند.

بر اساس این دیدگاه، همه اتفاقات دنیا اسباب آزمایش است و انسان‌ها دائماً در حال آزمایش‌اند. در این‌جا سؤال دیگری مطرح می‌شود: آیا هر كس پس از قبولی در یك آزمایش و كسب رتبه‌، آزمایش دیگری در همین سطح را پیش رو خواهد داشت و این جریان در همین حد تکرار خواهد شد؟ یا این‌كه هم‌گام با رشد انسان‌ها پس از قبولی در هر مرحله، آزمایشات مراحل بعدی هم رشد می‌کند؟ برای تشبیه آیا كودكی كه پایه اول ابتدایی را گذرانده و در امتحانات آن قبول شده، سال بعد مجدداً در همین کلاس شركت می‌كند و همین درس‌ها و امتحانات را می‌گذراند؟ روشن است كه این کار لغو است و كودك پس از گذراندن یك پایه باید در كلاس بالاتر شركت كند، درس‌های سخت‌تری را فرا بگیرد و در آزمون سخت‌تری شركت كند؛ اساس رشد علمی همین است. دو آزمایش کاملا مساوی كار لغو و بیهوده‌ای است. علاوه بر این‌كه اگر شاگردی استعداد درخشانی داشت و توانست درس‌های دو پایه را در یک سال بخواند، آیا امتحانات وی با دیگر دانش‌آموزان یكسان است؟ یا این‌كه چنین دانش‌آموزی برای جهش باید آزمونی سخت‌تر از امتحان دانش‌آموزان هم‌سن خود را بگذراند؟

 تناسب سطح آزمایش و بینش

پس علاوه بر این‌كه امتحانات یك فرد در طول زمان تفاوت پیدا می‌کند و دشوارتر می‌شود، در یک مقطع زمانی كسانی كه  استعداد درخشان‌تری دارند، برای جهش باید امتحانی سخت‌تر از دیگران را پشت سر بگذارند. این شیوه‌ای عقلایی است و آزمون‌های الهی هم مشابه همین رویه است. کسانی که ایمان‌شان ضعیف است یا معرفت‌، استعداد و فهم‌ و شناخت‌شان نسبت به خدا و معارف الهی کمتر از دیگران است، با کسانی که ایمان‌شان قوی‌تر است یا در درجات عالی‌تری از فهم و شناخت هستند، در یك سطح آزموده نمی‌شوند. روشن است كسانی كه در مرتبه بالاتری از معرفت و ایمان قرار دارند، نگاه دیگری به دنیا و زندگی دارند، آرامش و صبرشان بیشتر است، تقوای بیشتری دارند، مجاهدت و فداکاری‌شان نیز به گونه دیگری است.

ذكر این مثال‌ها برای این بود كه بهتر این مساله را تصور كنیم كه در این عالم کسانی هستند كه رشد آنها با سرعت نور است؛ كسانی كه حتی در شکم مادر هم خدا را می‌شناسند و تسبیح او را می‌گویند؛ اولیایی كه به حالت سجده متولد می‌شوند؛ آنها هم در طول زندگی دنیا رشد و تعالی دارند؛ اما رشدشان به سرعت نور است. به همین نسبت امتحانات آنها با ما متفاوت است؛ ما نمی‌توانیم فاصله این دو سطح را دریابیم، همین اندازه می‌فهمیم که هم‌چنان‌كه استعداد، معرفت‌ و ایمان‌ چنین كسانی بیشتر است، امتحانات‌شان هم سخت‌تر است. با توجه به این مساله به روایاتی در زمینه آمادگی برای پذیرش بلا و مشكلات اشاره می‌كنم.

امیرالمؤمنین خطاب به یكی از یارانش كه به آن حضرت اظهار ارادت می‌كرد، فرمود: «فَاتَّخِذْ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً»‌8‌؛ حضرت رسول صلوات‌الله علیه نیز در پاسخ به اظهار محبت یكی از اصحاب خود فرمود: «أَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً»‌9‌؛ هم چنین شخصی خدمت حضرت باقر صلوات‌الله علیه سوگند یاد كرد و گفت: والله من شما اهل بیت را از عمق جان دوست ‌دارم. آن حضرت نیز در پاسخ فرمود: «فَاتَّخِذْ لِلْبَلَاءِ جِلْبَاباً، فَوَ اللَّهِ إِنَّهُ لَأَسْرَعُ إِلَیْنَا وَ إِلَى شِیعَتِنَا مِنَ السَّیْلِ فِی الْوَادِی، وَ بِنَا یُبْدَأُ الْبَلَاءُ ثُمَّ بِكُمْ، وَ بِنَا یُبْدَأُ الرَّخَاءُ ثُمَّ بِكُم‏»‌10‌؛ یعنی به خدا قسم سرعت بلا به طرف ما و به شیعیان ما از سرعت سیل به دره‌ها بیشتر است. بلا اول متوجه ما می‌شود؛ بعد از ما هم متوجه كسانی که به ما نزدیک‌ترند و مرتبه معرفت‌ و ایمان‌شان به ما نزدیک‌تر است.

شاید شنیده باشید «البلاء للولاء، ثمّ للاوصیاء، ثمّ للأمثل، فلأمثل‏» چرا چنین است؟ مگر خدا با انبیا و اولیا یا مؤمنین دشمنی دارد كه آنها را بیش از سایر مردم مبتلا می‌کند؟ مگر نه این‌كه چنین كسانی باید نزد خدا امتیازی داشته باشند؟ این تصورات ما ناشی از ضعف معرفت ما است؛ چون درست نمی‌فهمیم عالم برای چه آفریده شده و نعمت و بلایش برای چیست. اگر این مساله را درك كنیم، می‌فهمیم کاری که خدا می‌کند اصلح است.

 بلا، نردبان رشد و تعالی

مؤمن باید بداند بلاها از سر دشمنی نیست؛ بلكه اسباب تکامل انسان است؛ نه فقط برای این که بهشتی از جهنمی شناخته شود. خداوند پیش از تولد انسان‌ها علم به بهشتی یا جهنمی بودن آنها دارد و نیازی نیست كه با امتحان پرده از این امر بردارد. هدف اصلی از امتحان، رشد و ترقی انسان است كه منوط به تحمل این سختی‌هاست. اگر سختی‌ها نباشد، روح ما تکامل پیدا نمی‌کند. تکامل و قرب به خدا بدون بلا امکان ندارد. البته بلاها مختلف است؛ گاهی نعمت و آسودگی اسباب آزمایش است؛ «وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ»11‌؛ برای این‌كه رفتار ما در برابر نعمت‌ها هم آزموده شود؛ آیا اسراف می‌کنیم؟ حقی كه دیگران در نعمت‌ها دارند، ادا می‌کنیم؟ با رسیدن به نعمت، شاد و سرمست می‌شویم؟ «لِكَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ»‌12‌. کسی که وجود و عدم نعمت برایش مساوی است، از نظر مرتبه وجودی با كسی که  تحمل یک سردرد ساده را ندارد، متفاوت است. انسان می‌تواند به مرتبه‌ای برسد كه نه فقط وجود و عدم نعمت برایش یكسان باشد، بلكه در برابر بلاها و مصیبت‌ها هم صبر كند، بالاتر از آن این‌كه  بلا را نعمتی بزرگ بداند و در برابر آن سر به سجد گذاشته و بگوید: «اللَّهُمَ‏ لَكَ‏ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِینَ‏ عَلَى مُصَابِهِم».

جا دارد کمی در باره ذكر سجده بعد از زیارت عاشورا فکر کنیم؛ شكر كردن برای بزرگ‌ترین مصیبتی كه خدا بر امت اسلامی وارد کرد، یعنی چه؟ کسی که حقیقت این مطلب را فهمیده باشد زیارت عاشورایش با این سجده، بیش از هزار سال عبادت ثواب دارد؛ شكر در برابر مصیبت سیدالشهدا علیه‌السلام، بزرگ‌ترین مصیبتی که در عالم بشریت اتفاق افتاده، «عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِی‏ السَّمَاوَاتِ‏ عَلَى جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَات‏»، این یعنی چه؟ درک عظمت این مصیبت، نعمتی الهی است. بسیاری این مساله را نمی‌فهمند و اعتراض می‌كنند که چرا سیدالشهدا به کربلا آمد تا کشته شود! این مصیبت به عنوان پدیده‌ای در مجموعه آفرینش، جزیی از نظام احسن است، كه باید باشد تا این نظام، بهترین نظام باشد؛ این حادثه باید اتفاق بیافتد، تا میلیون‌ها انسان به بركت آن هدایت شوند و به خدا نزدیک گردند؛ این واقعه باید باشد تا سیدالشهدا صلوات‌الله علیه به درجه‌ای كه بدون شهادت به آن نائل نمی‌شود، برسد؛ این مصیبت باید باشد تا سیدالشهدا اوج بگیرد و به مرتبه‌ای برسد كه برکاتش شامل دیگران هم بشود. این‌ها نعمت نیست؟ این‌ها روی دیگر سکه مصیبت سیدالشهدا است؛ نعمتی كه پشت پرده مصیبت نهفته است؛ نعمت‌ شناختن حسین و درك عظمت مصیبت حسین و توفیق استفاده از آن و انجام وظیفه در برابر آن؛ پس باید خدا را به خاطر این نعمت‌ها شکر ‌کنیم.

اگر حقیقت این مطلب را به درستی درك كردیم، می‌فهمیم چرا باید مصیبت انبیا بیش از دیگران باشد؛ چون کلاس‌‌شان بالاتر از دیگران است، امتحان‌شان هم سخت‌تر است و تا چنین امتحانی را ندهند، به آن درجه نمی‌رسند؛ «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»‌13‌. ابراهیم باید در آتش بیفتد و خم به ابرو نیاورد؛ حتی دست به دامان جبرئیل هم نشود؛ در برابر امر به ذبح اسماعیل ذره‌ای تردید به دل راه ندهد؛ هر چه خدا گفت، بی‌چون و چرا اطاعت كند، تا لیاقت مقام امامت را پیدا کند. پیش از گذراندن این امتحانات ابراهیم، نبی بود، رسول بود، خلیل بود؛ اما هنوز امام نبود؛ بعد از تحمل این بلاها و مصیبت‌ها به مقام امامت رسید. پس وجود بلاها برای کسانی که از آنها حسن استفاده را بکنند، نعمت است.

اما چرا بلا ابتدا بر پیغمبر و ائمه نازل می‌شود؟ چون آنها در مرتبه و كلاس بالاتری هستند و استعداد بیشتری دارند؛ پس برای رشد بیشتر، باید پیش از دیگران و سخت‌تر از سایرین آزموده شوند. در مرحله بعد، هر کس به انبیا و ائمه صلوات‌الله علیهم اجمعین  نزدیک‌تر است، امتحانش هم به آنها شبیه‌تر است. چه بسا امتحانات سختی برای بعضی اشخاص است كه دیگران نمی‌فهمند؛ امتحاناتی دقیق و ظریف كه دیگران از نحوه آن هم آگاه نمی‌شوند.

مناسب است در این‌جا به خاطره‌ای از مرحوم آیت‌الله بهجت اعلی‌الله مقامه اشاره كنم. در جریان ایام مبارزات پیش از انقلاب، روزی ما به اتفاق چند نفر دیگر از دوستان مجبور شدیم مدتی در جایی خارج از قم مخفی شویم و خانواده ما در قم تنها بودند. یك روز مرحوم آیت‌الله بهجت برای رسیدگی به خانواده ما همسرشان را به همراه آقازاده‌شان به منزل ما فرستاده بودند؛ مقداری برنج و مبلغی پول به همراه آورده بودند؛ اما توصیه كرده بودند آقازاده‌شان سر کوچه بایستند و همسرشان به درب منزل ما بیایند. بعد از بازگشتن به قم،‌ من وقتی از این جریان مطلع شدم، تعجب کردم که چرا ایشان همسرشان را فرستادند؟ مگر آقازاده‌شان نمی‌توانست این‌كار را انجام دهد؟ بعد از مدتی فکر کردن به این نتیجه رسیدم كه ایشان دقت كرده‌اند مبادا در انجام یك كار مستحب، فعل مكروهی انجام شود؛ مبادا مرد نامحرم به درب منزل خانمی كه همسرش در مسافرت است، برود. از همین رو ایشان همسرشان را فرستاده بودند.

كسانی كه در سطح بالاتری هستند، امتحان‌شان هم با كسانی كه پایین‌ترند، فرق دارد. چه بسا آنها دقت‌هایی را در بیان یک مطلب یا کیفیت برخورد با یک شخص، در کیفیت تدریس، در نشست و برخاست و ... داشته باشند که ما تصور كنیم کاری لغو و بیهوده است. اما آنها که دلشان با خداست، مراقب‌اند در هر لحظه کار را به نحوی انجام دهند که خدا بیشتر دوست دارد؛ گاهی برای یک کار به قدری دقت می‌‌کنند که ده‌ها یا صدها عنوان ثواب و حسنه بر آن مترتب ‌شود.

سعی کنیم اندكی از سیره پیغمبر اکرم و اهل بیت‌صلوات‌الله علیهم اجمعین، و علما و صالحین بیاموزیم؛ لااقل، سعی کنیم در رفتارمان گناه نباشد. مراقب باشیم شیطان ما را فریب ندهد و خواسته و ناخواسته، آگاهانه و ناآگاهانه به گناه کشیده نشویم.

 وفّقنا الله و ایاکم ان‌شاءالله

  


 

‌1‌. اعراف(7)، 96.

‌2‌. مائده(5)، 66.

‌3‌. نحل(16)، 78.

‌4‌. ملك(67)، 2.

‌5‌. كهف(18)، 7.

‌6‌. انعام(6)، 165.

‌7‌. بلد(90)، 4.

‌8‌. بحارالانوار، ج 25، ص 14.

‌9‌. معانی‌الاخبار، ص 182.

‌10‌. امالی شیخ طوسی، ص 154.

‌11‌. انبیاء(21)، 35.

‌12‌. حدید(57)، 23.

‌13‌. بقره(2)، 124.