بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1392/04/22، مطابق با چهارم رمضان 1434 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
جلسه گذشته، این سوال مطرح شد که قطع نظر از تقسیمبندی صبر، اساساً چرا انسان باید در برابر بعضی امور صبر و مقاومت داشته باشد و از اعمال بعضی خواستههایش خودداری کند. در پاسخ به این سوال گفتیم اصولاً ویژگی انسان این است که دائماً بر سر دو راهیها قرار دارد و باید راه صحیحی که موجب کمال و سعادت او میشود، را انتخاب کند. معنای انتخاب هم این است كه شخص برای هر یك از گزینهها انگیزهای دارد كه او را به سوی گزینه مربوط سوق میدهد؛ پس باید یکی از دو انگیزه را تقویت، و در برابر انگیزه مخالف آن مقاومت کند، تا بتواند کار درست را انجام دهد.
این پاسخ حکیمانهای است كه میتوان بر اساس اصول منطقی برای آن قیاس اقترانی یا استثنایی تشکیل داد و آن را اثبات کرد. ولی میدانیم برای افراد عادی مسایل كلی از قبیل اینكه: انسان باید در پی كمال باشد، باید هر كاری كه با كمال منافات دارد را ترك كند، و نظایر آن كافی نیست. تجربه روزمره هر یك از ما نشان میدهد با اینكه میدانیم كارهای بسیاری برای رسیدن به كمال خوب است، آنها را انجام نمیدهیم؛ و برعكس، میدانیم كارهایی بد و گناه است، اما آنها را مرتکب میشویم.
بر همین اساس معمولاً برای ایجاد انگیزه در اشخاص در جهت اقدام به کارهای خوب و ترك کارهای بد از راههای دیگری مثل خطابه، موعظه، و یا جدل هم استفاده میشود. در بیانات قرآنی هم برای تشویق مردم به پیمودن راه صحیح و انجام کارهای خوب فقط به برهانهای عقلی اکتفا نشده است؛ بلكه غالباً از موعظه یا جدل برای ایجاد انگیزه در افراد استفاده شده است. چون خداوند آدمیزاد را به خوبی میشناسد و میداند بیشتر تحت تأثیر چه عواملی قرار میگیرد؛ لذا حتی در زمینه اعتقادات نیز به برهان اکتفا نکرده و از شیوههای دیگر هم استفاده میکند. به عنوان مثال قرآن در برابر بتپرستانی که فرشتگان را دختران خدا میدانستند و آنها را پرستش میکردند تا نزد خدا ایشان را شفاعت کنند، میفرماید: «أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى؟ تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِیزَى؛1 آیا پسر برای شما، و برای خدا دختر است؟ عجب تقسیم ناعادلانهای!» روشن است که این بیان، برهانی نیست؛ بلكه مبتنی بر اصلی است كه طرف مقابل آن را پذیرفته است.
در قرآن از شیوههای جدل، موعظه و خطابه مكرراً برای ترغیب مردم به انجام کارهای خوب استفاده شده است. خود قرآن هم میفرماید: «اُدْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ؛2 با حكمت (و برهان) و موعظه نیكو به راه خدایت دعوت كن و به بهترین شیوه با اهل جدل مناظره كن.» طبق نظر بسیاری از مفسرین منظور از حکمت، برهان عقلی، مقصود از موعظه، بیانات خطابی، و منظور از جدل همان جدل منطقی است.
بنا بر این، گفتن این مطلب به صورت كلی كه انسانیت انسان اقتضا میکند که در مقابل بعضی گرایشها و امیال مقاومت کند و كارهایی كه این گرایشات به سوی آن میخوانند، را انجام ندهد، کافی نیست و موجب ایجاد انگیزه برای همه مردم در جهت انجام کارهای خوب و ترك کارهای بد نمیشود. به گفته حكما فقط كسانی که نفس آنها از مرتبه مادی و مثالی ترقی كرده و به مرتبه عقلانی رسیده باشد، بیشتر تحت تأثیر استدلالات عقلی و برهانی قرار میگیرند؛ ولی اغلب ما اینگونه نیستیم و اینگونه بیانات برای واداشتن ما به انجام کارهای خوب کافی نیست؛ به ویژه اگر ـمثل بیانی كه گذشتـ كلی و مبهم باشد. هر چه كلام جزییتر، عینیتر و به واقعیتهای خارجی نزدیکتر باشد در روح آدمی تأثیر بیشتری میگذارد. بر همین اساس مربیان بزرگ بشری مثل انبیای عظام و ائمه اطهار صلواتالله علیهم اجمعین و شاگردانشان سعی کردهاند که مردم را از راههای مختلفی به صبر دعوت کنند و برای عینیت بخشیدن به بحث، هر یك از اقسام سهگانه صبر را جداگانه بررسی کردهاند.
قیاس كلی كه در این بحث میتوان مطرح كرد این است که هر چه برای ما نافع باشد، باید آن را انجام دهیم و از هر چه برای ما ضرر داشته باشد، باید بپرهیزیم و آن را ترک کنیم. این، شبیه قیاسی است كه متكلمین برای اثبات لزوم خداشناسی مطرح كردهاند. معمولا متکلمین ضرورت خداشناسی را از دو راه اثبات میکنند كه یكی از آنها لزوم دفع ضرر محتمل است. قیاس مذكور ثابت میكند انجام دادن هر كاری كه برای ما منفعتی دارد، لازم است و در این راه باید صبر كرد؛ به خصوص اگر نفع آن بیپایان باشد. پس صبر بر طاعت چون موجب نفع بسیار مهمی است، لازم است. همچنین از آنجا كه معصیت موجب ضرر برای انسان است، باید در برابر آنچه ما را به معصیت وا میدارد، صبر كنیم؛ حتی اگر از طریق آموزههای دینی یقین به ضرر نیافته باشیم، احتمال عواقب سوئی كه بر گناهان مترتب میشود، حكم میكند از گناه بپرهیزیم. برای لزوم صبر بر مصیبت هم میتوان چنین استدلال كرد كه همه قبول دارند بیتابی و ناله بر مصیبت، غیر از تخلیه روانی، نفع دیگری برای شخص ندارد و علاوه بر اینكه از وقار و متانت انسان میكاهد و او را در چشم دیگران سبك میکند، با یادآوری مصیبت بر حزن و اندوهش نیز میافزاید. در حالیكه اگر انسان به جای ناله و زاری به دنبال جبران مصیبت باشد، ممكن نفعی هم عایدش شود. پس برای دفع ضرر محتمل ناشی از جزع و فزع، و نیز جلب منفعت حاصل از خویشتنداری، صبر بر مصیبت هم لازم است.
با دقت در استدلال فوق متوجه میشویم این قبیل بیانات آنچنان که باید، در اغلب انسانها تأثیر ندارد. آیا ما به خاطر وجوب شکر منعم درباره دین تحقیق کردهایم؟ یا اصلا توجهی به این موضوع نداشتیم؟ مگر توجه به این که شکر منعم واجب است چه مقدار موجب میشود که ما عبادتهایمان را درست انجام بدهیم و نمازمان را حضور قلب بخوانیم؟ با ملاحظه و دقت در بشارتهای كلی قرآن مانند «لَهُمْ أَجْرًا كَرِیمًا»3 یا «أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِیرًا»4، و مقایسه آنها با آیاتی مثل «وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»5، «وَلَحْمِ طَیْرٍ مِّمَّا یَشْتَهُونَ»6، «وَفَوَاكِهَ مِمَّا یَشْتَهُونَ»7، «أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ»8 كه در آنها به پاداشهای عینی و مشخص اشاره شده، متوجه میشویم كه این آیات در ما بیشتر اثر میکند. حتی گاهی دیده شده كه كسانی در برابر توصیههای كلی و استدلال برای ضرورت سعی و تلاش در جهت رسیدن به كمال، صریحاً گفتهاند: اگر ما کمال نخواسته باشیم، باید چه كنیم؟!
این امر به دلیل آن است كه تأثیر توصیهها و مفاهیم کلی در رفتار آدمی خیلی کم است؛ در مقابل، هر چه مفاهیم عینیتر و دارای نتایج محسوستری باشد، در نفوس ضعیفی مثل ما تأثیر بیشتری دارد. با توجه به همین امر است كه در قرآن کریم و روایات شریفه و نیز در کلمات بزرگان و مربیان اخلاق سعی شده که برای ترغیب افراد به صبر کردن منافع عینیتر و محسوستر كه برای اغلب مردم بیشتر قابل درك است، یادآوری شود. چون قرآن و روایات اختصاص به اولیا ندارد و عمده تلاش بزرگان دین این بوده که همه طبقات مردم در هر سطح از معرفت، با شیوههایی متناسب با درك و فهمشان به راه راست دعوت شوند. بر همین اساس است كه برای تشویق مردم گاهی نعمتهای بهشت را به زبانی ساده توصیف میكند و میفرماید: «وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى»9.
از سوی دیگر اگر برای بیان مسایل و احكام برای هر كسی در هر سطحی از معرفت و ایمان، بحث با مقدمهچینی از بدیهیات اولیه شروع شود و قرار باشد با تشكیل قیاس به نتیجه مورد نظر برسند،ممكن است مخاطب خسته، و از ادامه بحث منصرف شود. بر همین اساس عقل حكم میكند که در بحثها از مقدمات مقبوله و اصول موضوعه استفاده شود؛ مخصوصاً در جایی كه مخاطبان اصول مورد نظر را پذیرفته باشند. مثلاً قرآن برای توصیه مومنین به صبر به جای اینكه از مقدماتی مثل اثبات معاد و وجود بهشت آغاز كند، میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ»10؛ چون مقدمات مذكور برای مؤمنان ثابت شده است و نیازی به اثبات مجدد آنها نیست.
بر همین اساس قرآن برای دعوت افراد مختلف به ارزشهای والایی كه مجموعه آنها به عنوان «صبر» شناخته میشود، از شیوههای گوناگونی استفاده كرده است. کسانی هستند که در مراتب عالی ایمان هستند و طعم محبت خدا را چشیده و آن را بر هر چیزی ترجیح میدهند. مقتضای فطرت انسانی این است كه اگر كسی نسبت به دیگری محبت و علاقه داشت، علاقه و محبت طرف مقابل را نیز خواسته باشد. در قرآن هم برای توصیه دوستداران خدا به صبر از این تقابل استفاده و گفته شده: اگر میخواهید خدا شما را دوست بدارد، باید اهل صبر باشید؛ «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین»11؛ «وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ»12؛ «إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»13؛ «إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللّهُ»14. این قبیل آیات برای کسانی مؤثر است و ایجاد انگیزه میكند كه طعم محبت خدا را چشیده باشند و دغدغهشان این باشد که چگونه محبت خدا را جلب كنند. چنین كسانی به دنبال لذائذ مادی و نعمتهای بهشتی نیستند. اما این افراد محدودند.
قرآن كریم برای کسانی که در مرتبهای نازلتر از این قرار دارند، ثوابهای اخروی را به عنوان پاداش صبر بیان میكند و میفرماید: «أُوْلَئِكَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا»15؛ در آیات دیگری هم مقامات آخرتی را به عنوان پاداش کسانی معرفی میكند که اهل صبر باشند.
راه دیگر برای تشویق افراد به صبر این است که نمونههایی از کسانی كه در همین عالم به واسطه صبر به مقامات عالی رسیدند، معرفی شوند؛ از جمله، در این آیه شریفه پس از ذكر نام بعضی از پیامبران، رسیدن آنها به مقام امامت16 را نتیجه صبر و مقاومت آنها عنوان كرده و میفرماید: «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ»17. این بیان، تشویق غیر مستقیم مومنین است به اینكه اگر شما هم میخواهید به چنین مقاماتی نائل شوید، راه آن صبر است.
در بسیاری از روایات هم فوایدی برای صبر ذکر شده که مربوط به همین دنیا است و اختصاص به مومنین ندارد و هر كس، حتی کافران هم در نتیجه صبر به آن دست مییابند.
در اینجا ذكر این نكته لازم است كه بسیاری از فضایل اخلاقی از ارزش عمومی برخوردارند و شرط بهرهمندی از مزایای دنیوی آنها ایمان نیست. البته تأثیر آنها به عنوان رفتاری ناشی از ایمان قابل مقایسه با آثار عمومی آنها نیست. ممكن است كسی اعتقاد به خدا و قیامت نداشته باشد، در عین حال صبور باشد. اما این، غیر از صبری است که قرآن به آن سفارش فرموده است. یكی از تفاوتهای اساسی بین نظام ارزشی و اخلاقی اسلام با سایر مكاتب اخلاقی این است که در اسلام پایه همه ارزشها ایمان به خدا و غایتش قرب خداست؛ اما در مكاتب دیگر ممكن است منافع دنیوی را هم در نظر بگیرند. از همین رو ستایش عقلا به عنوان ملاك تشخیص این قبیل ارزشهای اخلاقی عام معرفی شده است. مگر نشنیدهاید كه حتی در بعضی از كتابهای اخلاقی ما نیز ملاك حسن و قبح ذاتی ستایش و مذمت عقلا عنوان شده است؟ بر اساس این منطق رفتار ما باید به گونهای باشد كه مردم آن را ستایش كنند. این منطق، با منطق قرآن تفاوت زیادی دارد. اسلام به این چیزها قانع نیست. قرآن هدف از كسب یک فضلیت را پایهگذاری زندگی ابدی انسان بر اساس آن فضیلت میداند و این، یعنی تأثیر فضایل اخلاقی تا بینهایت و با مراتب نامتناهی است. این نظام ارزشی اسلام است.
اما قرآن برای این که نفوس ضعیفه که تعلقاتشان به دنیا زیاد است، نیز از تربیت اسلامی بیبهره نمانند و تدریجاً به سوی این فضایل جذب شوند، با همین امور مادی و دنیوی آنها را تشویق میكند؛ همچنانكه برای تشویق كودك به نماز خواندن به او وعده اسباببازی و شیرینی میدهند. نماز باید خالصانه برای خدا باشد؛ اما كودك از این مفاهیم چیزی نمیفهمد و بدون همین وعدهها اصل نماز را هم یاد نمیگیرد. اینها ابزاری است برای جذب تدریجی او به سوی ارزشها و تربیت اسلامی.
قرآن هم از این روش برای کسانی که مراتب عالی از معرفت و محبت خدا نرسیدهاند، استفاده میكند تا آنها را به انجام کار خیر و ترک معصیت دعوت کند. حتی در مورد جهاد كه شرط قبولیاش قصد قربت است، چون همه مردم در یك سطح نیستند، برای بسیج مسلمانان در جهت دفاع از کیان اسلام در مقابل مشرکین میفرماید: «وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِیرَةً تَأْخُذُونَهَا» 18. در روایات هم مانند قرآن کریم برای تشویق مردم به کسب ملکه صبر از شیوههای مختلفی استفاده شده است. مثلاً در روایتی گفته شده: «مَنْ صَبَرَ ظَفِر19؛ کسی که صبر کند، پیروز میشود.» در این روایت برای تشویق مردم عادی به صبر به یكی از ثمرات دنیایی آن اشاره شده است.
این نهایت لطف الهی است که برای جذب كردن افراد به راه صحیح حتی از این راهها هم دست برنمیدارد؛ مثل پدری كه دست كودك خود را میگیرد تا راه رفتن را به او بیاموزد. اما وقتی عقل او رشد كرد و فهمید این امور ثمره چندانی ندارد، نوبت میرسد به این که از اجر اخروی، مقامات معنوی و در نهایت از قرب الهی برایش گفته شود.
وفقناالله و ایاکم و انشاءالله
1. نجم(53)، 21-22.
2. نحل(16)، 125.
3. احزاب(33)، 44.
4. اسراء(17)، 9.
5. بقره(2)، 25.
6. واقعه(56)، 21.
7. مرسلات(77)، 42.
8. بقره(2)، 25؛ آلعمران(3)، 15؛ نساء(4)، 57.
9. محمد(47)، 15.
10. آلعمران(3)، 200.
11. بقره(2)، 155.
12. آلعمران(3)، 146.
13. بقره(2)، 153 و...، .
14. آلعمران(3)، 31.
15. فرقان(25)، 75.
16. منظور از «امام» در این آیه غیر از اصطلاح کلامی شیعه است که به معنای جانشین پیغمبر است. امامت در این آیه مقامی است كه از نبوت، رسالت و خلّت هم بالاتر است و آخرین مقامی است که خدای متعال بعد از امتحانات بزرگ به حضرت ابراهیم مرحمت فرمود. به این معنا به بعضی از پیغمبران هم امام گفته میشود.
17. سجده(32)، 24.
18. فتح(48)، 20.
19. بحارالانوار، ج 21، ص 212.