بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1392/05/08، مطابق با بیست و یكم رمضان 1434 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در جلسات گذشته به مناسبت مطالبی که در بعضی از روایات ذکر شده، به بحث درباره برتری بعضی از انواع صبر پرداختیم. به همین مناسبت در این جلسه به این فرمایش بعضی از علمای اخلاق که گفتهاند مصادیق صبر به تناسب مورد، ممكن است به یكی از احكام خمسه تکلیفی متصف شود، میپردازیم.
گاهی «صبر» به معنای لغوی آن یعنی «مقاومت در مقابل هر عامل مخالف، اعم از درونی و نفسانی، یا بیرونی» مد نظر است؛ در این صورت ممكن است صبر به هر یك از احكام تكلیفی پنجگانه (واجب، مستحب، مباح، مكروه و حرام) متصف شود. در بعضی از آیات قرآن کریم كه صبر به معنای لغوی به کار رفته، مصداقی از صبر مذموم مورد نظر است. به عنوان مثال در سوره فرقان میفرماید: «إِنْ كادَ لَیُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَیْها وَ سَوْفَ یَعْلَمُونَ حینَ یَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبیل1؛ ]كفار بعد از تمسخر پیامبر صلوات الله علیه میگویند:[ اگر بر پرستش بتها صبر نکرده بودیم، این(پیامبر) ما را گمراه میکرد.» در این آیه كافران از صبر و مقاومت خود در برابر دعوت پیامبر به پرستش خدای یگانه و نپذیرفتن آن سخن گفتهاند. در ابتدای سوره «ص» نیز بعد از اشاره به تعجب كافران از آمدن پیامبری برای دعوت ایشان به پرستش خدای واحد، میفرماید: «وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ یُرَادُ»2؛ در این آیه به سفارش گروهی از كافران به دوستانشان در خصوص مقاومت و اصرار بر پرستش بتها اشاره شده است.
پس «صبر» به معنای لغوی آن ممكن است برای مصادیقی به كار برده شود كه مذموم و ناپسند، و حتی حرام است. اما در اصطلاح متشرعه، به خصوص در فضای اخلاقی، «صبر» دو نوع کاربرد دارد: به معنای عرفی عام آن، یعنی خودداری از جزع و بیتابی؛ به معنای عرفی متشرعه؛ یعنی تحمل، پایداری و مقاومت برای رضای خدا. این مفهوم صبر، یك فضلیت اخلاقی است كه قیدی بیش از خودداری از بیتابی در آن لحاظ شده است: جلب رضایت خدا. اگر كسی به خاطر خجالت كشیدن، از ناله و فریاد در حضور دیگران خودداری كند، از منظر اخلاق عمومی پسندیده است؛ اما این كار او از نظر شرع موجب کمال نیست. منظور از «صبر» كه در روایات و آیات به عنوان یکی از بالاترین فضلیتها به آن سفارش شده، این صبر نیست؛ بلکه خویشتنداری و مقاومتی مد نظر است كه با انگیزه الهی و برای جلب رضایت خداوند باشد. به این معنا صبر یا واجب است یا مستحب.
نکته دیگری که باید آن را به عنوان یک مطلب کلی در نظر داشته باشیم این است كه در مباحث اخلاقی، هنگام گفتوگو از یك فضلیت، مصداق خاصی از آن مد نظر نیست؛ بلكه منظور عنوان کلی آن است که مصادیق متعددی دارد و ممکن است بعضی از مصادیق آن واجب و برخی مستحب باشد. به عنوان مثال «عبادت» و بندگی خدا یك مفهوم اخلاقی است که در فرهنگ اسلامی مورد تأکید قرار گرفته، اما در مقام بحث از مطلوبیت آن، نظری به مصادیق واجب یا مستحب آن نیست؛ بلكه اصل مطلوب بودن آن مورد نظر است و دلیل دیگری لازم است تا وجوب یا استحباب مصادیق را مشخص كند. همچنانكه بعضی از اصولیین متأخر در پاسخ به این سؤال كه امر دلالت بر وجوب دارد یا استحباب، گفتهاند امر برای ایجاد انگیزه و برانگیختن مخاطب (بعث) در جهت انجام كار است؛ وجوب و استحباب را باید از دلیل دیگری به دست آورد.
دستورات اخلاقی که در اسلام داده میشود، با بحثهای اخلاقی موجود در کتابهای اخلاقی اندکی تفاوت دارد. در اغلب کتابهای اخلاقی دستهبندی و بیان مباحث اخلاقی بر مبنای دیدگاه ارسطویی انجام شده است. بر اساس این دیدگاه، موضوع اخلاق ملکات است كه حالات ثابت نفسانیاند؛ اما رفتارها از بحث اخلاق خارج است و این كتابها متعرض آنها نمیشوند، مگر از آن جهت که اثری از یک صفت اخلاقی است. مثلاً سخاوت روحیه ثابتی در شخص است که به واسطه آن بذل و بخشش میکند. علم اخلاق از پول خرج کردن كه رفتاری بیرونی است، بحث نمیكند؛ بلكه به ملکه نفسانی سخاوت که منشأ این رفتار بیرونی میشود، میپردازد. اما در منابع اسلامی بحث به گونه دیگری است. در قرآن و روایات، هر جا سخن از توصیه اخلاقی است، به جای بیان حسن ملکات، اغلب توصیه به انجام رفتارهای پسندیده به چشم میخورد؛ به عنوان مثال میتوان به آیات متعددی از قبیل «فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَطِیعُونِ» و یا «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ» اشاره كرد كه در آنها منظور از تقوا و صبر رفتار بیرونی است، نه ملكه نفسانی. در اینجا ما در مقام قضاوت بین این دو شیوه نیستیم. مقصود فقط بیان تفاوت شیوه بیانات قرآنی و روایی، با كتابهای اخلاقی مبتنی بر شیوه ارسطویی است.
با توجه به این مطلب، میفهمیم در منابع اسلامی، هر جا به صبر توصیه شده، منظور كسب ملکه صبر نیست؛ بلكه مقصود انجام رفتارهایی است که عنوان صبر بر آنها اطلاق میشود. بر همین اساس، اتصاف آن به وجوب و استحباب قابل توجیه است؛ چون خودِ ملکات مورد تكلیف نیست و نمیتوان آنها را به واجب یا مستحب متصف كرد. اگر هم چنین وصفی برای یك حالت نفسانی به كار برده شود، منظور كسب آن است.
اما اگر مفاهیم اخلاقی را اعم از ملکات و رفتارها بدانیم، تفكیك آنها وجهی ندارد؛ هر امری که در دایره رفتارهای اختیاری قرار گیرد، به وجوب و استحباب متصف میشود؛ ملکات هم از آن جهت كه کسب آنها اختیاری است، ممكن است واجب یا مستحب باشند.
پس نكته اول كه گذشت این است که باتوجه به معنای لغوی صبر كه مقاومت کردن در برابر عاملی است كه انسان را به سوی مخالف میكشاند، صبر ممدوح، مقاومت در برابر عاملی است که شخص را به راه مذموم دعوت میکند؛ مقاومت کردن در مقابل عامل نفسانی و شیطانی، ممدوح است. اما در مقابل، مقاومت در برابر عامل الهی كه انسان را به راه پسندیده میخواند، خطاست. نکته دیگر اینکه صبر ممدوح در فرهنگ اسلامی صبری است که با انگیزه الهی باشد؛ نه برای خوشامد دیگران. ملکهای هم كه منشأ چنین رفتاری میشود، پسندیده است. صبر در مقابل هر جزع و فزعی صبر است؛ اما از نظر اسلامی زمانی مطلوب است که همراه با انگیزه الهی باشد.
با توجه به این نكات، هر یك از اقسام سه گانه صبر (صبر بر طاعت، صبر در برابر معصیت و صبر در مقابل مصیبت) ممكن است مصادیق واجب یا مستحب داشته باشد. مثل صبر در میدان جهاد كه بارزترین مصداق واجب برای صبر بر طاعت است.
پیش از این نیز اشاره شد كه در ابتدای امر، وضعیت مسلمانان به گونهای بود كه باید در مقابل سپاهی ده برابر خودشان مقاومت کنند؛ «إِن یَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ »3. اما پس از مدتی به دلایلی ضعف در مسلمانان پیدا شد و از همین رو خدا به آنها تخفیف داد؛ «فَإِن یَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ صَابِرَةٌ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ»4. بر اساس این آیه اگر در جنگی مسلمانان با دشمنی مواجه شدند که جمعیتش دو برابر خودشان است، حق ندارند به خاطر تعداد كم سپاهشان از جنگ دست بكشند؛ بلكه واجب است بر جهاد صبر كنند.
یكی دیگر از مواردی كه صبر بر جهاد واجب است در جایی است كه گروهی از مشركان به صورت ناگهانی به مسلمانان حمله كنند؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ؛5 اگر با گروهی از دشمنان ]که برای جنگ با شما آمدهاند[ برخورد کردید، ثابت قدم باشید.» در چنین موقعیتی نیز مسلمانان باید صبر داشته باشند و صحنه را به دشمن واگذار نکنند.
ماهیت بعضی از عبادتها نیز صبر است. مصداق بیّن چنین عبادتی روزه است. روزه یعنی خودداری كردن از مفطرات. از همینرو در بعضی آیات و روایات روزه به عنوان نماد صبر تفسیر شده است. از جمله، در بسیاری از روایات صبر در آیه شریفه «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ»6 به روزه تفسیر شده است. در این آیه برای پیروزی بر دشمن دو عامل معرفی شده است: عامل معنوی ارتباط با خدا؛ عامل نفسانی صبر و خویشتنداری در برابر تمایلات كه در قالب روزه متجلی میشود.
در صبر در برابر معصیتها هم مصادیق فراوانی را میتوان یافت كه عنوان واجب بر آنها صدق میكند. اگر انسان بداند كه در صورت معاشرت یا خلوت كردن با كسی به گناه گرفتار میشود، عقلاً (اگر نگوییم شرعاً) واجب است از اینكار خودداری كند. پس از آن جهت كه در چنین موقعیتی انجام مقدمهای كه انسان را به گناه میكشاند اختیاری است، عقلاً ترك آن و پیشگیری از گناه واجب است. همچنانكه در آیات و روایات هم میتوان مواردی را یافت كه از انجام كاری كه ممكن است مقدمه ارتكاب معصیت باشد، نهی كرده است؛ «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»7. در این آیه نگاه نکردن به نامحرم، به تنهایی و مستقلاً مورد نظر است؛ اما علاوه بر آن، از آن جهت كه مقدمهای برای حفظ دامن است، نیز مد نظر قرار گرفته است؛ یعنی برای حفظ پاكدامنیتان از نگاه به نامحرم بپرهیزید؛ چون این كار علاوه بر اینكه خودش گناه است، ممكن است مقدمه گناه دیگری نیز بشود.
در مواردی ممكن است كاری آمادگی شخص را برای ارتکاب گناه بیشتر كند، اما لزوماً موجب گناه نشود؛ مثل خوردن غذای محرکی كه غریزه را تحریك میكند و به صورت عادی شخص را به سوی گناه میكشاند؛ اما ممكن است انسان نفس خود را كنترل و از ارتكاب گناه منصرف کند. در چنین موقعیتی خودداری از خوردن آن غذا واجب نیست؛ بلكه برای تقویت پیشگیری از گناه مستحب است.
پس صبر اعم از صبر بر طاعت و صبر از معصیت، هم مصداق واجب، و هم مصداق مستحب دارد. صبر بر مصیبت نیز علاوه بر اینكه فی حد نفسه حسن عمومی و عقلایی دارد، اگر برای خدا باشد، عبادت است و ثواب دارد. از همین رو این قسم از صبر نیز ممكن است مصادیقی مستحب یا واجب داشته باشد. به عنوان مثال، اگر جزع و بیتابی در برابر مصیبتی موجب شود كه رفتارها یا سخنانی بر خلاف شرع از انسان صادر شود، در چنین شرایطی صبر بر مصیبت واجب است.
برای این كار لازم است انسان آمادگی لازم برای صبر كردن را كسب كند. در غیر این صورت ممکن است رفتارهای حرامی از او سر بزند یا کلمات توهینآمیزی از او صادر شود. چون مقاومت كردن در برابر بعضی از عوامل بدون كسب آمادگی كار سادهای نیست. بنابراین اگر كسی ظن داشته باشد که ممكن است با چنین صحنههایی مواجه شود، از قبل باید خود را با تقویت قدرت تقوا و كسب ملکه صبر آماده كند .
وفّقناالله وایاکم انشاءالله
1. فرقان(25)، 42.
2. ص(38)، 6.
3. انفال(8)، 65.
4. انفال(8)، 66.
5. انفال(8)، 45.
6. بقره(2)، 45.
7. نور(24)، 30.