بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1392/05/14، مطابق با بیست و هفتم رمضان 1434 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در جلسه گذشته عرض کردیم که در قرآن کریم برای ترغیب مردم به کسب فضلیت صبر روشهای مختلفی به کار گرفته شده، اما با توجه به فرصت محدود این جلسات، فقط به روش عامی که برای همه اقسام صبر کارآیی دارد، اشاره شد. خلاصه آنچه گفته شد این است كه انبیا در پی این بودند كه به مردم بفهمانند زندگی این دنیا بسیار کوتاه و زودگذر است، و در واقع سفری است برای رسیدن به مقصد اصلی و دائمی انسان كه حیات اخروی است. بنابراین بهرهمندی از لذتها و نعمتهای این عالم، و نیز سختیها و مشكلاتش نباید برای انسان اصالت داشته باشد؛ بلکه باید همه آنها را با نعمتها، و نیز عذابهای آخرت مقایسه كرد.
روشن است كه این بیان برای تشویق كسانی كه خدا را قبول داشته و به معاد اعتقاد دارند، كارساز است. در این شیوه فضیلت صبر در ارتباط با خدای متعال و مقایسه دنیا با آخرت معنا پیدا میکند؛ چون صحبت از صبر در اطاعت خدا، صبر از معصیت خدا و صبر بر بلایی که خدا برای انسان مقدّر فرموده، و پاداشهایی كه خداوند برای صابرین وعده داده، بود. ولی لطف و عنایت خدای متعال نسبت به همه مردم اقتضا میکند حتی كسانی هم كه اعتقاد به خدا و معاد ندارند به راه کمال و سعادت جذب شوند. از همینرو در قرآن کریم و همچنین روایات شریفه از شیوههای مختلفی متناسب با عقاید و روحیات گروههای مختلف برای ترغیب به صبر استفاده شده است. از جمله این شیوهها استفاده آراء محموده، یا بیانات عامی است كه مبتنی بر توحید و معاد نیست. همچنانكه این شیوه در همه فرهنگها كمابیش رایج است كه از قضایا و گزارههای غیر برهانی با مقبولیت عمومی برای ترویج اخلاقیات عام انسانی استفاده میكنند؛ گزارههای خطابی یا جدلی نظیر امثال و حِکم كه نمونههایی از آن را در همه فرهنگها میتوان یافت و کارآیی و تأثیرگذاری زیادی هم در بین مردم دارد. به عنوان مثال میتوان به این شعر معروف اشاره كرد كه در جامعه ما برای تشویق دیگران به صبر از آن استفاده میشود:
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیماند در اثر صبر نوبت ظفر آید
این، از آراء محموده است كه در اخلاق عمومی به عنوان یک حكم عقلی از آن استفاده میکنند. البته منظور از حكم عقلی در اینجا، برهان نیست؛ بلكه حكمی است كه مبتنی بر مقدمات عقلی است. در منابع دینی هم موارد فراوانی را میتوان یافت كه از شیوههای جدل، خطابه، و موعظه برای وا داشتن افراد به انجام كار خوب، یا ترک کار بد استفاده شده است. البته ارزش معرفتی چنین شیوههایی با وجود کارآیی آنها، با ارزش برهان یكسان نیست.
به عنوان نمونه میتوان به این آیات اشاره كرد: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا؛1 یقیناً سختی با راحتی توأم است»؛ «سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا؛2 خداوند بعد از دشواری آسانی قرار میدهد». روشن است كه استفاده از این روش تربیتی برای این است که مردم به آینده امیدوار باشند و از شكستها، سختیها و گرفتاریها سرخورده و ناامید نشوند و به تلاش خود ادامه دهند، تا با کمک خدا به نتیجه برسند. همچنین روایات متعددی را میتوان یافت كه در آنها برای تشویق مردم به صبر از این روش استفاده شده كه در این جلسه به بعضی از آنها اشاره میكنیم.
در بحارالانوار از امیرالمؤمنین صلواتالله علیه نقل شده كه ایشان فرمودند: «لَا یَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَان؛3 کسی که صبر و شکیبایی دارد، از پیروزی و موفقیت محروم نمیشود؛ حتی اگر زمان طولانی بگذرد.» به تعبیر دیگر، دیر و زود دارد؛ اما سوخت و سوز ندارد. روایت دیگری را ابوبصیر از حضرت صادق سلامالله علیه نقل فرموده كه در آن از لحنی استفاده شده كه مشابه آن را در روایات دیگر كمتر میتوان یافت. این روایت با سند معتبر در کافی شریف نقل شده است: «إِنَّ الْحُرَّ، حُرٌّ عَلَى جَمِیعِ أَحْوَالِهِ؛ إِنْ نَابَتْهُ نَائِبَةٌ، صَبَرَ لَهَا؛ وَ إِنْ تَدَاكَّتْ عَلَیْهِ الْمَصَائِبُ، لَمْ تَكْسِرْهُ؛ وَ إِنْ أُسِرَ وَ قُهِرَ وَ اسْتُبْدِلَ بِالْیُسْرِ عُسْراً، كَمَا كَانَ یُوسُفُ الصِّدِّیقُ الْأَمِینُ صلواتالله علیه، لَمْ یَضْرُرْ حُرِّیَّتَهُ أَنِ اسْتُعْبِدَ وَ قُهِرَ وَ أُسِرَ وَ لَمْ تَضْرُرْهُ ظُلْمَةُ الْجُبِّ وَ وَحْشَتُهُ وَ مَا نَالَهُ أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهِ فَجَعَلَ الْجَبَّارَ الْعَاتِیَ لَهُ عَبْداً بَعْدَ إِذْ كَانَ لَهُ مَالِكاً، فَأَرْسَلَهُ وَ رَحِمَ بِهِ أُمَّةً؛ وَ كَذَلِكَ الصَّبْرُ یُعْقِبُ خَیْراً؛ فَاصْبِرُوا وَ وَطِّنُوا أَنْفُسَكُمْ عَلَى الصَّبْرِ، تُوجَرُوا»4. امام علیهالسلام در ابتدا میفرماید: آزاده کسی است که در احوال و كارهایش آزاده باشد و در هیچ حالی زیر بار رقّیت و بندگی دیگران نرود. آن حضرت با آغاز كلام خود با این لحن قصد داشتند این مساله را به عنوان مبنای نتایجی که در ادامه به آن اشاره میكنند، معرفی كنند. آن حضرت در ادامه میفرمایند: اگر مشکل یا بلایی برای چنین كسی پیش بیاید، با استمداد از روح آزادگیاش، در برابر آن صبر میکند. امام صادق با این فرمایش، صبر را لازمه آزادگی عنوان كردند. گویا کسی که در برابر مشكلات صبر نمیکند، عنان اختیارش را به دست عواطف و احساسات منفی خود داده و به فرمان آنها داد و فریاد سر میدهد و بیتابی میکند؛ این، در واقع نوعی بردگی است؛ اما کسی که آزاده است، اختیار خودش را در دست دارد و میتواند خود را کنترل کند.
انسان آزاده هر چه مصیبت بر سرش بریزد و او را زیر فشار قرار دهد، او آنچنان قوی است كه هیچ مصیبتی نمیتواند او را در هم بشکند؛ حتی اگر اسیر و مقهور شخص دیگری شود، و راحتیاش به سختی و دشواری تبدیل گردد و در تنگنای زندگی قرار گیرد، او شكست نمیخورد و آزادگیاش را حفظ میکند؛ همچنانكه یوسف صدیق صلواتالله علیه اسیر شد و او را مانند بردهای، به غلامی فروختند؛ مالکش او را امر و نهی میکرد و او مجبور بود هر چه ارباب میگوید، عمل کند؛ ولی همه این فشارها باعث نشد دست از آزادگیاش بردارد و تن به ذلت بدهد. حتی ظلمات و تنگنای چاه هم به حرّیتش ضربه نزد. یوسف در برابر همه این سختیها خود را نباخت و صبر كرد، تا اینكه سرانجام زورمداری که او را به غلامی خریده بود، بندهء او شد؛ یوسف به سلطنت رسید و مالك، زیر دست و مطیع امر او شد. صبر این چنین به دنبال خود خیر و بركت دارد. پس شما هم شكیبا باشید و صبوری را به نفس خود تلقین کنید؛ مطمئن باشید كه سرانجام پیروز خواهید شد. همچنانکه ملاحظه كردید، این فرمایش امام صادق علیهالسلام بیانی خطابی است كه در آن از تمثیل استفاده شده است؛ از مثالی که واقعاً در روحیه آدمی اثر میگذارد.
یكی دیگر از شیوهها بیان این نكته است كه اصلاً زندگی دنیا بدون سختی امكان ندارد و چارهای جز صبر بر سختها وجود ندارد؛ همچنانكه قرآن میفرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی كَبَدٍ»5؛ یعنی اصلاً زندگی انسان توأم با رنج است؛ از همینرو آدمی نباید از رنج بترسد و از آن فرار کند. در بعضی از روایات همین مضمون در خصوص مؤمنین چنین بیان شده كه ایمان بدون مشکلات و ابتلاء امكان ندارد. یعنی علاوه بر اینكه زندگی دنیا توأم با رنج و سختی است، انسان مؤمن برای حفظ ایمانش بیش از دیگران در معرض ابتلاء قرار دارد و برای بهرهمندی از نتایج ایمان باید هزینه آن را كه صبر است، بپردازد. در اینجا به عنوان نمونه به چند روایت با این مضمون اشاره میکنیم.
در کافی شریف از امام صادق صلواتالله علیه نقل شده كه ایشان فرمودند: «أَرْبَعٌ لَا یَخْلُو مِنْهُنَ الْمُؤْمِنُ أَوْ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ مُؤْمِنٌ یَحْسُدُهُ وَ هُوَ أَشَدُّهُنَّ عَلَیْهِ وَ مُنَافِقٌ یَقْفُو أَثَرَهُ أَوْ عَدُوٌّ یُجَاهِدُهُ أَوْ شَیْطَانٌ یُغْوِیهِ»6؛ یعنی مؤمن از مواجهه با چهار مشكل در امان نیست و حد اقل یكی از آنها به او هجوم میآورد: اولین مشکل این است که برادر مؤمنش نسبت به او حسد میورزد و به واسطه حسادتش باعث آزار و اذیت او میشود. امام علیهالسلام میفرماید: این مشكل، سختترین بلایی است که یك مؤمن ممكن است در این عالم به آن مبتلا شود؛ چون مؤمن میتواند در مقابل حسادت و آزار و اذیت فردی غیر مؤمن، متقابلاً با او برخورد کند، یا حد اقل در دل نسبت به او کینه داشته باشد؛ اما در برابر مؤمن نه تنها حق دشمنی و برخورد متقابل ندارد، بلكه باید نسبت به او با احترام رفتار کند و حتی نمیتواند بغض او را در دل بگیرد. از همین رو تحمل حسد برادر مؤمن از سایر بلاها سختتر و مشکلتر است.
دومین مشكلی كه ممكن است مؤمن با آن مواجه شود منافقی است كه در صدد یافتن لغزشها و خطاهای او است، تا روزی از آنها بر علیه او استفاده كند. سومین مشكل، دشمنی است که علناً از در جنگ با مؤمن در میآید. چهارمین گرفتاری انسان مؤمن هم وسوسههای شیطانی است که هیچ مؤمنی غیر از انبیا و معصومین صلواتالله علیهم اجمعین از آنها در امان نیست.
اگر انسان به این نكته توجه داشته باشد كه همه مردم ابتلائاتی دارند، تحمل مشكلات و گرفتاریها برایش آسانتر میشود. از بعضی روایات چنین میتوان استفاده كرد که بر اساس تدبیر الهی ترفیع درجه مؤمن متوقف بر صبر بر مصائب و گرفتاریها است؛ از همینرو خداوند مشكلاتی را برایش به وجود میآورد، تا او با صبر بر آنها به مقامات عالیتری نایل شود.
امام صادق علیهالسلام در روایت دیگری میفرماید: «لَوْ أَنَّ مُؤْمِناً فِی جَزِیرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ لَابْتَعَثَ اللَّهُ لَهُ مَنْ یُؤْذِیه»7؛ یعنی اگر مؤمنی به تنهایی در جزیره دورافتادهای زندگی کند، خدا کسی را به آن جزیره میفرستد، تا اذیتش کند. چرا؟ چون مؤمن باید آزموده شود؛ بر خلاف كافر كه خدا وسایل خوشیاش را در این دنیا فراهم میکند؛ اما بهرهمندی كافر از آنها در واقع عذاب املاء و استدراج است. خداوند در قرآن میفرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ»8؛ یعنی خدا کفار را آرام، آرام به سوی عذاب میکشاند، تا عذابشان سختتر شود. در حالیكه خدا برای مؤمن گرفتاریهایی را پیش میآورد، تا به وسیله آنها او را بیازماید و در نتیجه تحمل و صبر در مقابل آنها درجاتش عالیتر شود. از همینرو حتی اگر مؤمن در جزیرهای تنها باشد، خداوند كسی را برای آزار و اذیت او میفرستد.
در روایت دیگری نقل شده است: «كُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام فَشَكَا إِلَیْهِ رَجُلٌ الْحَاجَةَ فَقَالَ لَهُ اصْبِرْ فَإِنَ اللَّهَ سَیَجْعَلُ لَكَ فَرَجاً قَالَ ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى الرَّجُلِ فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ سِجْنِ الْكُوفَةِ كَیْفَ هُوَ فَقَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ ضَیِّقٌ مُنْتِنٌ وَ أَهْلُهُ بِأَسْوَإِ حَالٍ قَالَ فَإِنَّمَا أَنْتَ فِی السِّجْنِ فَتُرِیدُ أَنْ تَكُونَ فِیهِ فِی سَعَةٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِن»9؛ یكی از اصحاب امام صادق صلواتاللهعلیه نقل میكند: روزی خدمت امام علیهالسلام نشسته بودیم. كسی آمد و از سختیها و گرفتاریهای زندگیاش گلایه کرد. حضرت ابتدا در پاسخ او فرمودند: صبر کن! انشاءالله خدا برایت فرجی میرساند. اما بعد از مقداری تأمل پرسیدند: وضع زندان كوفه چگونه است؟ گویا آن شخص متوجه نشد که قصد امام از این سوال چیست. لذا در پاسخ، عرض كرد: جای بسیار بدی است؛ محلی بسیار تنگ، کثیف و متعفن است كه زندانیان آن در بدترین حالات گرفتارند. امام علیهالسلام هم به او فرمودند: توجه داشته باش! تو در واقع در زندان هستی؛ آیا توقع داری در زندان به تو خوش بگذرد؟ مگر نشنیدی که دنیا زندان مؤمن است؟ دنیا همین است؛ توقع نداشته باشید مثل بهشت باشد.
در بعضی از روایات نقل شده است: بلا به اندازه ایمان است؛ هر کس ایمانش قویتر و محکمتر باشد، بلایش بیشتر است. پس اگر بلا و گرفتاریتان زیاد است، نگران نباشید. این، نشانه زیاد بودن ایمانتان است. در روایت دیگری امام صادق صلواتالله علیه فرمودند: «إِنَّ عَظِیمَ الْأَجْرِ لَمَعَ عَظِیمِ الْبَلَاءِ وَ مَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُم؛10 مزد و پاداش فراوان با بلای زیاد توأم است و خدا هیچ مردمی را دوست نمیدارد، مگر آنکه آنها را مبتلا میکند.»
دسته دیگری از روایات اختصاص به کسانی دارد كه اهل ولایت اهل بیت صلواتالله علیهم اجمعین هستند. البته بر این گروه مؤمن هم اطلاق میشود؛ ولی در این روایات این خصوصیت مورد تأکید قرار گرفته است. از جمله، روایتی است كه در آن ابوهاشم جعفری میگوید روزی خدمت امام علیهالسلام رسیده و از بدهكاری و فقر شكایت كردم. آن حضرت در پاسخ فرمودند: شما ثروت زیادی دارید. من با تعجب گفتم: من بدهی زیادی دارم و هیچ پولی برای پرداخت آنها ندارم. شما چگونه میفرمایید من ثروتمند هستم؟ امام باز تأكید كردند: شما ثروت زیادی دارید. امام كه تعجب ابوهاشم را دیدند، فرمودند: آیا تو حاضری محبت ما را در برابر همه گنجهای دنیا بدهی؟ ابوهاشم در پاسخ عرض كرد: به خدا سوگند حاضر نیستم همه گنجهای عالم را به من بدهند و در مقابل محبت شما را از دست بدهم. امام هم فرمودند: پس تو چیزی داری که ارزشش از همه گنجهای عالم بیشتر است. پس چرا میگویی فقیرم؟
در روایت دیگری امام باقر سلامالله علیه میفرماید: «مَا یُبَالِی مَنْ عَرَّفَهُ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ أَنْ یَكُونَ عَلَى قُلَّةِ جَبَلٍ یَأْكُلُ مِنْ نَبَاتِ الْأَرْضِ حَتَّى یَأْتِیَهُ الْمَوْت»11؛ یعنی کسی که خدا معرفت ما اهل بیت را به او داده، اگر به تنهایی بر قله کوهی زندگی کند و خوراکش فقط گیاهانی باشد که از زمین میرویند، نگران نباشد؛ زیرا چیزی دارد که ارزشش از همه دنیا بیشتر است.
دسته دیگری از روایات هست كه سطح آنها بالاتر از این است. كسانی هستند که اگر به بلایی مبتلا شوند، لازم نیست برای تسلای خاطر به آنها یادآوری شود كه در آخرت اجر صبر بر این بلا را خواهند دید، یا اهل بیت ایشان را شفاعت خواهند كرد. آنها میگویند: ما مملوکیم؛ مالک ما خداست؛ مالک به هر صورتی كه بخواهد، میتواند با مملوكش رفتار کند. ما حق نداریم به خدا بگوییم چگونه با ما رفتار کن. او مالک ماست؛ اگر بخواهد خوشی میدهد؛ بنده هم باید او را شکر کند؛ اگر هم بخواهد گرفتاری میدهد؛ بنده هم باید بر بلا صبر كند. جای هیچ نگرانی هم نیست. چون او حكیم است و هر گونه با بندهاش رفتار كند، بر اساس حكمت است. بنده باید وظیفه بندگیاش را انجام دهد و به بقیه امور كاری نداشته باشد.
خداوند چنین بندگانی هم دارد. اما از این عجیبتر بندگانی هستند كه سطحشان بالاتر از این است؛ كسانی كه در هنگام بلا و مصیبت با خدا عشقبازی میکنند. اگر عاشقی اسیر دست معشوق باشد، میخواهد اثبات کند که همه هستیاش را برای او میدهد؛ کمال لذتش در این است که سختیها را در مقابل او تحمل کند تا به او اثبات کند که برای خودش چیزی قایل نیست. کسی که خدا را عاشقانه دوست دارد، میگوید من همه چیز را برای تو میخواهم؛ آرزوی من رضایت و خشنودی تو است؛ میگویی بلا را تحمل کن؛ چشم! چه از این بهتر؛ هر چه تو بگویی، همان را انجام میدهم؛ چرا؟ چون تو دوست داری؛ من میخواهم بگویم دوستت دارم. همچنانكه امام صادق علیهالسلام در روایتی کسانی را که خدا را عبادت میکنند به چند دسته تقسیم كرد و فرمود: بعضی خدا را از ترس عذاب عبادت میكنند؛ گروهی نیز امید به ثواب بستهاند؛ «لَكِنِّی أَعْبُدُهُ حُبّاً لَه»12؛ من خدا را پرستش میکنم، چون او را دوست دارم. عاشق در برابر كاری كه برای معشوق انجام میدهد، مزد نمیخواهد.
بعضی از بندگان خدا اینگونهاند که در مقابل تحمل بلا و مصیبتها فقط با خدا معاشقه میکنند و میگویند: خدایا، ببین؛ من این بلا را به خاطر تو تحمل میکنم. سیدالشهدا علیهالسلام پس از آن كه تیر سه شعبه را از گلوی حضرت علیاصغر کشیدند، مقداری از خونی را كه از گلوی طفل شیرخواره جاری شده بود، به آسمان پاشیدند و قدری از آن هم به محاسنشان مالیدند و فرمودند: آن چه این مصیبت را بر من آسان میکند این است كه در برابر دیدگان خدا این مصیبت بر من نازل شد؛ «هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّه»؛ معشوق من میبیند که من برای او چه میکنم؛ من چیزی دیگری نمیخواهم.
اگر خدای متعال شمهای از چنین معرفت و محبتی را به كسی بدهد، خیلی اوج میگیرد و اصلاً در زندگی برایش تلخی معنا ندارد؛ برای چنین كسی تحمل سختترین مصیبتها لذیذترین رفتار است؛ زیرا از نظر او موقعیتی است كه اوج وفاداریاش را به محبوب نشان بدهد. برای یک عاشق چه چیزی بهتر از این؟!
اگر خدای متعال بر ما منت بگذارد و محبت اهل بیت و در مرتبه بالاتر، محبت خدای اهل بیت را كه سرچشمه اصلی همه محبتهاست، به ما مرحمت کند، تحمل همه سختیها برای ما آسان میشود و اصلاً به استقبال مشكلات خواهیم رفت.
امیدواریم خدای متعال به برکت اولیائش، کسانی که در این ماه رمضان عبادتهای خالص داشتند، گوشه چشمی هم به ما بکند و به ما هم شمهای از این معارف عنایت بفرماید.
والسلام علیکم ورحمةالله و برکاته
1. شرح(94)، 5-6.
2. طلاق(65)، 7.
3. بحارالانوار، ج 68، ص 95.
4. كافی، ج 2، ص 89.
5. بلد(90)، 4.
6. كافی، ج 2، ص 250.
7. همان، ج 2، ص 251.
8. توبه(9)، 55.
9. كافی، ج 2، ص 250.
10. كافی، ج 2، ص 252.
11. كافی، ج 2، ص 245.
12. الأمالی للصدوق، ص 38.