بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1392/05/13، مطابق با بیست و پنجم رمضان 1434 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در جلسات گذشته با استفاده از منابع دینی، مباحثی در باره مفهوم و جایگاه صبر در فرهنگ اسلامی مطرح شد. انشاءالله در این جلسه در باره راههای کسب ملکه صبر گفتوگو میكنیم. البته جا دارد با توجه به راهنماییهای آیات و روایات برای هر یك از اقسام صبر در این زمینه به صورت گستردهتری بحث شود؛ ولی در این جلسه سعی میكنیم، بر اساس آموزههای دینی تحلیلی کلی که شامل همه اقسام صبر شود، ارائه کنیم.
در جلسات پیشین گفتیم صبر یعنی مقاومت در مقابل عاملی که انسان را به رفتار نامطلوبی میخواند؛ بر اساس این تعریف انسان با زمینه یا عاملی مواجه است که او را به رفتاری نامطلوب دعوت میکند؛ این عامل ممکن است میل انسان و یا جذابیت یك معصیت باشد؛ یا انفعال شخص در برابر بلا و مصیبت، که او را به جزع و فزع وادار میكند؛ یا عوامل نفسانی یا بیرونی كه انسان را از انجام تكلیفش باز میدارد. این عوامل هر چه باشند، به طور کلی میتوان گفت منشأ آنها طغیان غرایز است.
خدای متعال در وجود انسان کششهایی قرار داده که آدمی را وادار به حرکت و انجام فعالیتهای مختلف میکند. این عوامل كه در مكاتب مختلف روانشناسی به اسامی گوناگونی از قبیل غرایز، احساسات، عواطف و سوائق نامیده میشوند، به منزله موتور حرکت انسان است و بدون آنها آدمی انگیزهای برای هیچ فعالیتی نخواهد داشت؛ نه غذا میخورد؛ نه به دنبال تشکیل خانواده میرود؛ نه به دنبال پست و مقام اجتماعی خواهد بود؛ و نه حتی به عبادت میایستد. موتور محرک انسان این عوامل هستند؛ اما این عوامل حد و مرزی نمیشناسند. خدای متعال در كنار آنها عامل دیگری را در انسان قرار داده که به منزله چراغ راه است. این نور كه راه پیش روی آدمی را روشن میكند و در تاریكیها هدایتگر او است، عقل است. همچنین خداوند قدرت اراده را به انسان داد تا در جاهایی که عقل ورود به آنها را تجویز نمیکند، ترمز آدمی باشد. اگر قوای محرک نباشد، انگیزهای برای سیر و حرکت در شخص پیدا نمیشود؛ بدون چراغ هم آدمی از راه منحرف میشود و یا در درهای سقوط میكند؛ بدون ترمز نیز انسان وسیلهای برای محدود كردن تمایلات سركش خود و كنترل رفتارهایش نخواهد داشت. تعبیر دیگری كه برای کنترل رفتارها میتوان به كار برد، «صبر» است. پس آنچه در برابر صبر وجود دارد طغیان غرایز و تمایلات است. از سوی دیگر غرایز، عواطف و احساسات كه حد و مرزی نمیشناسند، در صورت تجاوز از حد خود و افسارگسیختگی، آدمی را به ورطه خطر میکشانند و عامل بازدارندهای برای کنترل آنها لازم است كه همه اقسام آن «صبر» نامیده میشود.
علاقه به هر یك از لذتهای مادی دنیا آدمی را به سوی معصیت میکشاند؛ ایستادگی در برابر جذابیت این لذتها و ترك گناه، صبر از معصیت است. راحتطلبی و تنآسایی كه نوع دیگری از لذتهاست، مانع از این میشود که انسان خود را برای انجام تكالیف و عباداتش به زحمت بیاندازد؛ مبارزه با این عامل صبر بر طاعت است. انفعال آدمی در برابر سختیها و مصائب نیز شخص را به انجام رفتارهای نامتعادل و در نتیجه جزع و فزع و بیتابی وا میدارد؛ آنچه مانع چنین رفتاری میشود قدرت صبر است كه به كمك آن شخص میتواند سختیها را تحمل كند و آنها را بپذیرد. این، صبر بر مصیبت است.
در این موارد عقل، آدم را به راه درست هدایت میکند و ترمز اراده او را در کنترل کردن غرایز یاری میكند. مجموع این فرایند كه به صورت حالت ثابت نفسانی در آمده، ملکه صبر نامیده میشود. پس، همچنانكه گفته شد، آن چه مانع از رسیدن آدمی به این فضلیت میشود طغیان غرایز، احساسات، عواطف، غرایز حیوانی و وساوس نفسانی است و ما برای مبارزه با آنها و كسب فضلیت صبر باید به دنبال عاملی باشیم كه آنها را تضعیف کند؛ امری كه به واسطه آن ثمره دیگری عاید ما میشود كه بیش از نتیجه پیروی از تمایلات نفسانی به نفع ما است.
در مناجات شعبانیه جمله زیبایی وارد شده كه بسیار پرمعنا است؛ «إِلَهِی لَمْ یَكُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِكَ إِلَّا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِكَ وَ كَما ارَدْتَ انْ أَكُونَ كُنْتُ». عامل جذب انسان به سوی معصیت لذتی است که در معصیت نهفته و غرایز، آدمی را به سوی آن سوق میدهد. در اینجا باید چیزی شیرینتر از آن لذت باشد كه آدمی به خاطر آن، از این لذت زودگذر صرف نظر کند. این چیز گاهی منفعتی دنیوی است؛ همچنانكه برای باز داشتن از مصرف مواد مخدر، الکل و دخانیات، زیانها و تبعات سوء مصرف آنها گفته میشود، تا انسان متوجه شود كه اگر سلامت جسمیاش را که لذت آن ماندگارتر و بیشتر از لذت محدود و زودگذر مصرف آن مواد است، میخواهد، باید از آنها صرف نظر کند. این شیوهای است كه مؤمن و کافر میتوانند از آن استفاده کنند. اما دین امر اساسیتر دیگری را مطرح میكند، تا دلبستگی انسان به لذتهای زودگذر دنیا را کم کند؛ لذتهای پایانناپذیری که نه از نظر زمان قابل مقایسه با لذتهای دنیا است؛ و نه کیفیت آنها را میتوان با معیارهای دنیایی سنجید؛ حظّ و بهرهای بینهایت كه در عالم آخرت نصیب كسانی میشود كه از لذتهای گذرای این دنیا صرف نظر کردهاند.
در مکاتب بشری كه اعتقاد به معاد مطرح نیست، این باب بسته است؛ اما در همه ادیان آسمانی معاد و زندگی آخرت به عنوان یك اصل مورد تأكید قرار گرفته است. یكی از نتایج اعتقاد به معاد این است كه دستورات قرآن و احادیث برای کسب ملكه صبر و وا داشتن مسلمانان به صبوری و مقاومت، مبتنی بر همین آموزه است. قرآن در موارد مختلفی اصرار دارد بر این که دنیا و آخرت و لذتهای آنها را با یكدیگر مقایسه کند. به عنوان مثال در سوره آلعمران میفرماید: «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَآءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا؛1 برای همه مردم دوست داشتن شهوات زینت داده شده ]و لذتها و جاذبههایی در آنها قرار داده شده كه مردم را به سوی آنها میكشاند[، چیزهایی از قبیل همسران، فرزندان، گنجینههای طلا و نقره، مرکبهای زیبا و تندرو، گلههای گاو و گوسفند و شتر و کشتزارهای حاصلخیز». خداوند میفرماید ما جاذبهای برای رفتن به سوی این امور در وجود انسان قرار دادیم كه عامل حرکت او است؛ اگر انسان به این امور تمایل نداشته باشد، به دنبال کار و زندگی نمیرود و طولی نمیکشد كه حیات بشری نابود میشود. این چیزها ابزاری است برای تداوم زندگی دنیا، و البته زندگی دنیا معبری است برای حیات آخرت؛ به عبارت دیگر زندگی این دنیا اصالت ندارد؛ اصل، زندگی ابدی و همیشگی آخرت است که لذائذ آن هم بیپایان است و قابل مقایسه با لذتهای این دنیا نیست. قرآن بعد از ذكر نعمتهای دنیا، در آیه بعد به بیان پاداشهایی که در آخرت برای مؤمنین تدارك دیده شده، میپردازد و آنها را خیلی بهتر است از نعمتهای این دنیا معرفی میكند.
مشابه چنین مقایسهای با لحنی صریحتر در سوره حدید هم دیده میشود: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَكُونُ حُطَامًا؛2 بدانید! زندگی این دنیا بازیچه و سرگرمی است؛ مایه فخرفروشیِ بیجا بین شما است؛ زمینه فزونطلبی در مال و منال دنیا است؛ همه اینها مثل بارانی است كه در فصل بهار ببارد و گیاهانی را برویاند كه زیبایی و طراوت آنها موجب خوشحالی و تعجب کشاورزان میشود؛ اما طولی نمیکشد که همه این گیاهان زرد و پژمرده شده و در زمانی كوتاه به خس و خاشاكی خشک تبدیل میشود.» دنیا همین است؛ لذتها، خوشیها و سرگرمیهایی دارد كه بازیچههایی است؛ ولی طولی نمیکشد که همه آنها تمام میشود. در ادامه این آیه میفرماید: «وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ»؛ یعنی در عالم دیگر سر و کار شما با خداست که شما را به خاطر گناهانتان عذاب كند، یا مشمول عفو و آمرزش او قرار گیرید. شما کدام یك را انتخاب میکنید؟ بازیچه و سرگرمی موقتی و دعواهای کودکانه بر سر این اسباببازیها، یا معامله با خدا و بهرهمندی از بهشت برین، لذتهای ابدی و مقامات قرب الهی که مخصوص اولیای خدا است؟ قرآن ویژگیهای نعمتهای دنیا و پاداشهای آخرت را بیان میکند تا آدمی درباره آنها بیاندیشد، آنها را با یكدیگر مقایسه کند و ببیند کدام بهتر و ارزشمندتر است؛ در پایان هم تذكر میدهد: به دنبال بهترینها بروید؛ دنیا فریبتان ندهد؛ «فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا»3؛ مبادا زندگی دنیا شما را فریب بدهد و به لذتهای زودگذر آن دلبستگی پیدا کنید.
قرآن اصرار فراوانی بر مقایسه دنیا و آخرت دارد و به صورتهای مختلفی این مطلب را تكرار میكند. در روایات نیز این مطلب خیلی مورد تأكید قرار گرفته است. چون راه حل اصلی مشکلات ما همین است. همه بدیها، جنایتها، گناهها، فسادها، و حتی غم و غصههای دنیا به خاطر دلبستگی به زندگی دنیاست؛ دلبستگی به مال، دلبستگی به همسر و فرزند و دلبستگی به هر چیز دیگری كه مربوط به زندگی دنیاست. ما اگر بخواهیم هم در زندگی دنیا از غم و غصه نجات پیدا کنیم و هم به سعادت آخرت برسیم، باید حبّ دنیا را از دل ریشهكن کنیم و در مورد هر یك از این امور به حدی كه وظیفه ما اقتضا میكند، بسنده كنیم. اگر گفته شده کسب حلال عبادت است، برای این است كه سربار دیگران نباشیم. در این صورت کسب روزی هم عبادت است و شاید گاهی ثواب آن از نماز هم بیشتر باشد؛ چون خدا گفته و وسیلهای است برای كسب پاداش آخرت.
تفاوت دیدگاه دینی با نگاه دنیایی همین است؛ اما این کجا و آن کجا؟! امام باقر سلامالله علیه در گرمای تابستان در مزرعهشان کار میکردند و عرق میریختند؛ اما نه برای كسب مال دنیا؛ بلكه چون خدا كار كردن را دوست دارد. اسلام چنین تربیتی را میخواهد؛ مسلمان دلبستگی به لذتهای دنیا نداشته باشد؛ اما تا جایی که خدا امر فرموده و وسیله سعادت آخرت و تقرب به خدا است، به دنبال آنها برود. در این صورت كسب لذات دنیا هم عبادت است؛ مشروط به اینكه با نیت الهی باشد، نه دنیاطلبی.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمایشات عجیب و تکاندهندهای در باره دنیا دارد؛ به عنوان نمونه فرمود: «وَ اللَّهِ لَدُنْیَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِی عَیْنِی مِنْ عُرَاقِ خِنْزِیرٍ فِی یَدِ مَجْذُوم4؛ به خدا سوگند! این دنیای شما ] كه برای آن اینقدر فداکاری میکنید و زحمت میکشید[ نزد من از استخوان خوک مردهای در دست شخص مبتلا به جذام پستتر است.» حضرت امیر علیهالسلام در این فرمایش خود دنیا را با پستترین چیز ممكن، در بدترین شرایط مقایسه كرده است؛ خوک كه منفورترین حیوان است، از لاشه مردهاش، پس از آنكه پوسیده و متعفن شده، تکه استخوانی جدا شود و در دست شخصی باشد که به خاطر بیماری جذام زشت و كریهالمنظر است؛ دنیا نزد علی از این هم پستتر است.
در روایت دیگری امام صادق سلامالله علیه به فضیل بن یسار میفرماید: «لَوْ عَدَلَتِ الدُّنْیَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جَنَاحَ بَعُوضَةٍ مَا سَقَى عَدُوَّهُ مِنْهَا شَرْبَةَ مَاء؛5 اگر این دنیا ]با همه زخارف و زیباییهایش، و با همه لذائذ و جاذبههایش[ نزد خدا به اندازه بال پشهای میارزید، به اندازه جرعه آبی از آن را به کافری نمیداد.» چون کافری که دشمن خدا است، خدا هم با او دشمن است. پس اگر دنیا ذرّهای ارزش داشت خداوند حتی این مقدار از آن را هم به کافر نمیداد. اما چقدر از نعمتهای دنیا در دست کفار است؟ چون همه آنها برای خدا به اندازه بال پشهای ارزش ندارد. همه اینها ابزاری برای امتحان است.
خداوند در حدیثی قدسی به حضرت موسی علیهالسلام میفرماید: «یَا مُوسَى ارْضَ بِكِسْرَةٍ مِنْ شَعِیرٍ تَسُدُّ بِهَا جَوْعَتَكَ وَ بِخِرْقَةٍ تُوَارِی بِهَا عَوْرَتَكَ وَ اصْبِرْ عَلَى الْمَصَائِبِ وَ إِذَا رَأَیْتَ الدُّنْیَا مُقْبِلَةً عَلَیْكَ فَقُلْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ عُقُوبَةٌ عُجِّلَتْ فِی الدُّنْیَا وَ إِذَا رَأَیْتَ الدُّنْیَا مُدْبِرَةً عَنْكَ فَقُلْ مَرْحَباً بِشِعَارِ الصَّالِحِینَ یَا مُوسَى لَا تَعْجَبَنَّ بِمَا أُوتِیَ فِرْعَوْنُ وَ مَا مُتِّعَ بِهِ فَإِنَّمَا هِیَ زَهْرَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَ6؛ ای موسی! به لقمه نان جویی كه با آن گرسنگیات را رفع كنی، راضی باش؛ و به تكه پارچهای كه با آن عورتت را بپوشانی، قناعت كن؛ اگر روزی دنیا به تو روی آورد ]و منفعت و مکنتی پیدا کردی[، آن را عقوبت گناهی بدان که مرتکب شدهای و استرجاع کن و بگو: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ؛ و اگر دیدی دنیا از تو رو گردان شده ]و به فقر و بیماری و مشکلات گرفتار شدی[، بگو: آفرین به شعار شایستگان خدا ]و خدا را به خاطر آنچه برای تو مصلحت دانسته، شکر کن[؛ ای موسی! آنچه] از شكوه و جلال، و زیب و زیور[ كه به فرعون داده شده و از آنها بهرهمند است، تو را به تعجب وا ندارد كه همه آنها زرق و برق دنیا است.» خدا در قرآن هم به پیغمبر میفرماید: «وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَیْرٌ»7؛ یعنی چشمت به نعمتهایی که به کفار دادیم، خیره نشود؛ همه اینها وسیله آزمایش است. در آیه دیگری نیز میفرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ»8؛ یعنی همه آنچه به كافران دادیم وسیله عقوبت آنها است9.
در ابتدای حدیث قدسی كه گذشت، خداوند خطاب به حضرت موسی میفرماید: «یَا مُوسَى الْفَقِیرُ مَنْ لَیْسَ لَهُ مِثْلِی كَفِیلٌ وَ الْمَرِیضُ مَنْ لَیْسَ لَهُ مِثْلِی طَبِیبٌ وَ الْغَرِیبُ مَنْ لَیْسَ لَهُ مِثْلِی مُؤْنِس»؛ یعنی فقیر كسی نیست که پول ندارد؛ فقیر کسی است که کفیلی مثل من ندارد. اگر کسی احساس کند که سرپرستی دارد که هر چه برای او خیر است، فراهم کند و هر چه او لازم داشته باشد، به او میدهد، چنین كسی غصهای خواهد داشت؟ فقیر کسی است که چنین سرپرستی نداشته باشد. بیمار کسی است که طبیبی مثل من نداشته باشد؛ کسی كه بداند من طبیبش هستم، میداند من طبیب حاذقی هستم كه بهتر میدانم چه موقع و با چه دارویی مداوایش كنم. چنین کسی نباید نگرانی داشته باشد. غریب کسی است که دوستی مثل من ندارد؛ من كسی هستم که نیازی به دیگری ندارم و در محبتم منفعتی طلب نمیكنم؛ همه را بیش از دیگران دوست دارم و به هیچ کس هم خیانت نمیکنم. اگر کسی مرا داشته باشد، غریب نیست. غریب کسی است که من را نداشته باشد.
در این زمینه آیات و روایات فراوان است. مقصود این بود كه اشارهای داشته باشیم به اینكه اگر ما بتوانیم این داروی اصلی را فراهم کنیم، در مواجهه با معصیت میتوانیم به راحتی خودمان را حفظ کنیم. امیرالمؤمنین صلواتالله علیه میفرماید: هنگام روبرو شدن با معصیت، فکر کن که از دست دادن لذت این گناه آسانتر است، یا از دست دادن راحتی و آسایش عالم برزخ و شب اول قبر؛ و اگر با بلایی روبرو شدی، فکر کن تحمل این بلا آسانتر است یا تحمل عذاب شب اول قبر . همیشه مقایسه کن و ببین آنچه از دست میدهی، در مقابل آنچه به دست میآوری، كدام ارزشمندتر است. از دست دادن لذائذ اخروی و نعمتهای ابدی به خاطر یك رفتار در این دنیا نمیارزد؛ چون آنها ابدی است.
امام علیهالسلام در روایتی میفرماید: گاهی مومن به بلایی مبتلا میشود و بر آن بلا صبر میکند و خدا در مقابل صبر بر آن بلا اجر هزار شهید به او میدهد. آیا محروم شدن از اجر هزار شهید به خاطر بیتابی در برابر یك مصیبت میارزد؟! با تنبلی در انجام عبادت چه چیزی را از دست میدهیم؟ یک ساعت خواب، در مقابل از دست دادن ثوابی که خدای متعال در باره آن میفرماید: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ»10. این چشمروشنی كه هیچ كس اندازه آن را نمیداند، پاداش كیست؟ كسانی که «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا»11؛ کسانی که نیمه شب پهلو از بستر تهی کنند و به مناجات با خدای خود مشغول شوند. آیا صرفه اقتصادی دارد كه من یک ساعت بخوابم، و در مقابل این ثواب عظیم را از دست بدهم؟! اینجا، جای صبر بر طاعت است.
همه پیغمبران آمدند تا بگویند شما در فکر لذتهای دنیا هستید؛ اما اشتباه میکنید؛ «وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى»12. اگر باور کنیم كه خدا در روز قیامت بندگان را زنده میکند و خوبها را به بهشت و بدها را به جهنم میبرد، و بكوشیم در طول شبانهروز با مقایسه بین دنیا و آخرت، توجه داشته باشیم كه با هر کاری چه چیزی را از دست میدهیم و چه چیزی را به دست میآوریم، خیلی از مشکلات ما حل میشود. انشاءالله
وفقنا الله و ایاکم
و صلالله علی محمد وآله الطاهرین
1. آلعمران(3)، 14.
2. حدید(57)، 20.
3. لقمان(31)، 33.
4. نهجالبلاغه، ص 510، كلمه قصار 236.
5. كافی، ج 2، ص 246.
6. جواهر السنیة، ص 145.
7. طه(20)، 131.
8. توبه(9)، 55.
9. توجه به این نكته لازم است كه معنای این روایات این نیست که انسان گوشهای انزوا و عزلتنشینی پیشه كند و فقط به عبادت بپردازد. همچنانكه گفته شد، امام باقر علیهالسلام در گرمای تابستان هم دست از كار كردن در مزرعهاش بر نمیداشت؛ همچنان كه امیرالمؤمنین هم به دنبال كار و كشاورزی بود و چاههایی متعددی را به دست خود حفر كرد تا نخلستانهایی كه خود، به ثمر رسانده بود، آبیاری کند و در نهایت هم همه آنها را وقث فقرا كرد. هنوز هم آثار این چاهها در اطراف مدینه، در منطقهای كه به نام «آبار علی(ع)» معروف است، وجود دارد. مقصود این روایات دل نبستن به دنیاست و کار كردن به خاطر رضای خدا؛ نه دنیاطلبی و جمع كردن اموال و ثروتاندوزی.
10. سجده(32) 18.
11. سجده(32) 17.
12. اعلی(87) 17.