گفتار ششم

 

گفتار ششم

یَا جَابِرُ اسْتَكْثِرْ لِنَفْسِكَ مِنَ اللَّهِ قَلِیلَ الرِّزْقِ تَخَلُّصاً إِلَى الشُّكْرِ، وَاسْتَقْلِلْ مِنْ نَفْسِكَ كَثِیرَ الطَّاعَةِ لِلَّهِ إِزْرَاءً عَلَى النَّفْسِ وَتَعَرُّضاً لِلْعَفْوِ؛ ای جابر، ‌روزی اندک خداداد را بسیار شمار تا شکرگزارش باشی و اطاعت بسیار خود را از خداوند کم شمار تا نفس خود را خوار داشته، خود را در معرض بخشش و عفو قرار دهی.

پس از آنکه امام باقر علیه السلام  اوج مقام ولایت اهل‌بیت علیهم السلام را بیان کردند، راه‌هایی نیز برای کسب فضایل و در نتیجه رسیدن به این مقام والا نشان داده‌اند که بر اساس آن، انسان نباید از همان اول انتظار داشته باشد که همه کارهایش درست باشد و مرتکب هیچ لغزشی نشود. مهم آن است که شخص ایمان قوی داشته باشد و ملکه تقوا را کسب کند؛ سپس همواره با نفسش کُشتی بگیرد و اگر گاهی طعم شکست را چشید، با عزمی راسخ و تصمیمی جدی مبارزه را قوی‌تر ازسرگیرد.

روایات؛ گنجینه معارف اخلاقی

بخش عظیمی از معارف اخلاقی به بیان فضایل و مراتب مختلف آنها ـ ‌از جمله کمال توحید و عبودیت که بالاترین مراتب است‌ ـ اختصاص دارد. بخش دیگری از اخلاق که بیشتر جنبه کاربردی دارد، به بیان راه‌های بهتر و آسان‌تر شناسایی و کسب فضایل می‌پردازد تا سالک کوی حق، همت خود را به آنها معطوف کند و با آگاهی از مسیر طولانی و پرتگاه‌ها، گام بردارد. انسان برای صعود به کوه‌های مرتفع نیازمند راهنماست.

کوهنورد در مرحله اول باید با کوه آشنا باشد و بداند که طی راهی طولانی نیازمند اراده‌ای قوی است. نقش مهم راهنما این است که نزدیک‌ترین، ساده‌ترین و امن‌ترین راه را نشان، و درباره پرتگاه‌های احتمالی هشدار دهد. بدون شک کسانی که چنین راه‌هایی را پیموده‌اند، بهتر می‌توانند به سالک کمک کنند و دستورهای اجرایی لازم را در اختیار او قرار دهند. به همین دلیل است که معمولاً بزرگان جست‌وجوی استاد اخلاق را توصیه می‌کنند. انسان راه کسب فضایل را از استادانی می‌آموزد که عمری با زحمت مسیر را پیموده‌اند و آگاهانه حاصل تجاربشان را در اختیار او قرار می‌دهند.

گاه انسان می‌داند که باید به کمالی مانند معرفت و محبت خداوند متعال یا اهل‌بیت علیهم السلام برسد، اما نمی‌داند راه آن کدام است. ازآنجاکه او نقش محبت خدا را حتی برای نجات از وسوسه‌های شیطان می‌داند، سعی می‌کند به آن دست یابد و به همین دلیل است که در جست‌وجوی راه کسب محبت و رسم شکرگزاری برمی‌آید، و بخشی از بیانات ائمه اطهارعلیهم السلام در معارف اخلاقی به این راهکارها اختصاص دارد.

یکی از ارزش‌های مهم اخلاقی شکر است؛ اما بر اساس فرموده خداوند متعال، قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّكُورُ؛(1) «از بندگان من اندكى سپاسگزارند». به‌راستی، چگونه می‌توان شاکر بود و انگیزه شکرگزاری یافت؟ شکر واقعی که مطلوب خداست بیش از گفتن الحمد لله ـ ‌بعد از رسیدن به نعمت‌های الهی‌ ـ است. حال، اگر بخواهیم در زمره بندگان شاکر خدا باشیم، که تعدادشان اندک است، چه باید بکنیم؟ همین روایت دست‌کم در دو عبارت به این مسئله پرداخته است.

اهمیت شکر

شکر از دیدگاه قرآن مسئله بسیار مهمی است. اکتفا به ستایش زبانی خداوند تأثیر بایسته و شایسته‌ای در سعادت انسان ندارد. آنچه خداوند متعال از انسان می‌خواهد، فراتر از گفتن الحمد لله است. در آیات پرشماری از قرآن کریم بعد از بیان نعمت‌های الهی عبارت لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون(2) آمده است. افزون بر این در قرآن کریم عبارت‌هایی نظیر سَیَجْزِی


1. سبأ (34)، 13.

2. مانند: انفال (8)، 26؛ نحل (16)، 14 و 78؛ روم (30)، 46؛ جاثیه (45)، 12، و ... «باشد كه سپاسگزارى كنید».

اللَّهُ الشَّاكِرین،(1)ِ إِنَّ فی‏ ذلِكَ لَآیاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُور،(2) و... نیز آمده است که نشان‌دهنده اهمیت شکرگزاری از منظر قرآن کریم است. در‌این‌زمینه روایات بسیاری نیز از ائمه اطهارعلیهم السلام وارد شده است.

متکلمان قبل از آنکه وارد بحث‌های کلامی مانند اثبات وجود خداوند شوند، به این سؤال می‌پردازند که چه لزومی دارد چنین بحث‌هایی مطرح شود؟ کسانی که گاه از فرهنگ غرب متأثر هستند، ضرورت پیگیری بحث‌هایی مانند اثبات وجود خداوند را انکار می‌کنند و معتقدند وظیفه ما این است که دروغ نگوییم، خیانت و ظلم نکنیم و انسان شریف و خوبی باشیم؛ خواه خداوند وجود داشته باشد و خواه وجود نداشته باشد! برای پاسخ به چنین افرادی نمی‌توان به سخن پیامبران الهی علیهم السلام استناد کرد؛ زیرا آنها هنوز پیغمبری را قبول ندارند؛ بنابراین تنها راه، استفاده از نیروی عقل برای اثبات ضرورت تحقیق درباره شناخت خداست.

متکلمان مهم‌ترین دلیل عقلی بر وجوب شناخت خدا را وجوب شکر منعم می‌دانند. بر اساس حکم عقل تشکرکردن از کسی که به انسان نعمتی می‌دهد واجب است؛ بنابراین باید کسی را که به انسان نعمت داده است شناخت تا بتوان از او تشکر کرد. متکلمان وجوب شکر منعم را بدیهی‌ترین مطلبی می‌دانند که عقلِ انسان را به شناخت صاحب نعمت ـ ‌خداشناسی‌ ـ وادار می‌کند. مسئله شکر از این منظر نیز اهمیتی ویژه دارد.

از میان اقسام عبادت‌کنندگان،(3) کسانی که خداوند را عبادت می‌کنند تا شکر او را به‌جای آورند، اندک هستند و خداوند متعال غالباً به ‌دلیل ترس از عذاب یا شوق نعمت‌های بهشتی ستایش می‌شود. ما معمولاً ضرورت تشکرکردن و حق‌شناس‌بودن


1. آل‌عمران (3)، 144. «و به‌زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مى‏دهد».

2. لقمان (31)، 31. «قطعاً در این [قدرت‌نمایى،] براى هر شكیباى سپاسگزارى، نشانه‏هاست».

3. حضرت علی علیه السلام  فرمودند: إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ‏ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ‌إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ‏ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ‌إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ‏ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار؛ «گروهى خدا را به امید بخشش پرستش كردند كه این پرستش بازرگانان است و گروهى او را از روى ترس عبادت كردند كه این عبادت بردگان است و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى پرستیدند و این پرستش آزادگان است». محمد‌بن‌حسین شریف الرضی، نهج البلاغه (صبحی صالح)، محقق و مصحح: فیض‌الاسلام‏، ص510، حکمت 238. گفتنی است در برخی روایات به‌جای شکراً، حُباً آمده است، مانند محمدبن‌یعقوب‌بن‌اسحاق کلینی، الکافی، ج3، ص216، ح1672/5.

را درک می‌کنیم؛ ولی عملاً انگیزة شکرگزاری نداریم. به‌راستی چرا قدر نعمت‌های فراوانی را که خداوند به ما عنایت فرموده است نمی‌دانیم؟ چرا انگیزه‌ای برای شکر نداریم؟ در شبانه‌روز چندبار به یاد تشکر از خدا می‌افتیم؟

راهکاری قرآنی برای ایجاد انگیزه شکر

خداوند متعال به دلیل لطف بی‌نهایتش در ما انگیزه شکر ایجاد می‌کند. یکی از بهترین‌ راه‌هایی که قرآن کریم برای ایجاد انگیزه شکر در انسان‌ها معرفی کرده است، توجه دادن به پیامدهای شکر و ناشکری است. خداوند متعال می‌فرماید: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزیدَنَّكُمْ وَ‌لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدیدٌ.(1) خداوند متعال با این بیان انگیزه شکر را در انسان ایجاد می‌کند؛ و شکر باعث ترفیع درجات انسان می‌شود و انسان را خالص می‌کند؛ با‌این وصفْ عجیب است که گاهی انسان نه‌تنها شکر خداوند را به‌جا نمی‌آورد، بلکه در پیِ برخی حوادث ناسپاسی می‌کند و از خدا طلبکار و گله‌مند می‌شود. این‌گونه انسان در معرض ناسپاسی حضرت حق و ادانکردن حق بندگی او قرار می‌گیرد که کمترین نتیجه‌اش محرومیت از نعمت‌هاست.

راهکار امام باقر علیه السلام  برای ایجاد انگیزه شکر

امام باقر علیه السلام راهی را به جابر نشان می‌دهد که انگیزه شکر الهی را در انسان تقویت می‌کند. توضیح آنكه: علت اینکه انسان کمتر در صدد شکر خداوند متعال برمی‌آید، این است که به نعمت‌های خداوند به‌خوبی توجه ندارد و چه‌بسا خود را طلبکار می‌داند و انتظار دارد نعمت‌های بیشتری به او برسد. برای رهایی از این روحیه باید نعمت‌های الهی را بهتر شناخت و درباره اهمیت همه نعمت‌ها، حتی نعمت‌هایی که کوچک به نظر می‌رسند اندیشید. یکی از موانع درک عظمت نعمت‌های الهی و پیدایش انگیزه شکر در انسان‌ها این است که بخش بزرگی از


1. ابراهیم (14)، 7. «اگر واقعاً سپاسگزارى كنید، [نعمت‏] شما را افزون خواهم كرد، و اگر ناسپاسى نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود».

نعمت‌ها به برطرف‌شدن نیازهای زیستی می‌انجامد؛ مثلاً انسان با گرسنه و تشنه‌شدن متوجه نعمت غذا و آب می‌شود، و با رفع ضرورت، اهمیت چنین نعمت‌هایی مغفول می‌ماند.

گاهی انتظارات انسان بیش از اندازه است و دوست دارد هرچه متنعم‌ترین بندگان خدا دارند، در اختیار او هم قرار گیرد. چنان‌که برخی اوقات رزق‌و‌روزی الهی در مقابل اعمالی که انجام می‌دهیم کم شمرده می‌شود. مخاطب حضرت امام باقر علیه السلام  افرادی هستند که تکالیف واجب خود را انجام داده‌اند ولی عبادت و اطاعت خود را بزرگ می‌شمارند. اشکال کار در این است که انسان ازیک‌طرف روزی و نعمت‌های خدا را کم می‌شمارد و حق آنها را ادا نمی‌کند و از طرف ‌دیگر عبادت‌های خود را زیاد می‌پندارد. باید این معادله را با تفکر در نعمت‌های الهی ـ ‌حتی کوچک‌ترین آنها‌ ـ تغییر داد. مسائل گوناگون و پیچیده زندگی در عصر حاضر به انسان فرصت نمی‌دهد که درباره نعمت‌ها بیندیشد. آیا در حرکت انگشت‌های خود دقت کرده‌ایم که اگر همکاری و هماهنگی تعداد زیادی از سلول‌ها و عصب‌ها نمی‌بود، انگشت‌ها توانایی حرکت نداشتند؟ آیا به ذهن ما خطور کرده است که حرکت انگشت‌ها هم نعمتی بزرگ است؟ این سخن در باب تک‌تک اعضای بدن صادق است؛ ازاین‌رو به جوانان سفارش می‌شود که از این منظر بحث‌های زیست‌شناختی را دنبال کنند. انسان باید در این نکته تأمل کند که خداوند متعال برای رساندن لقمه‌ای نان به دست انسان چه اسباب و وسایلی آماده کرده است؛ به تعبیر سعدی:

ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند

تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

گاه نعمت‌های الهی با چند واسطه به دست انسان می‌رسد. خداوند اسباب و وسایل بسیاری را به‌کار گرفته است تا انسان نانی به کف آرد و به غفلت نخورد؛ اما متأسفانه غفلت بشر مانع تفکر درباره نعمت‌های الهی و عظمت آنها می‌شود. برای اینکه انسان بتواند سخن بگوید، نعمت‌های زیادی درکارند که اگر حتی یکی از آنها نمی‌بود، سخن‌گفتن امکان نداشت. برای چند کلمه حرف‌زدن باید دستگاه تنفس درست کار کند و به‌خوبی هوا را جذب و دفع کند؛ ازطرف‌دیگر حنجره باید کار

خود را به‌درستی انجام دهد؛ تارهای صوتی نیز باید سالم باشد و زبان، دندان و اعضای مؤثر دیگر در تکلم هر‌کدام به‌درستی نقش خود را ایفا کنند؛ وگرنه هرچه به خود فشار بیاوریم، نمی‌توانیم سخن بگوییم.

شناخت درست نعمت‌های خداوند و نیز بزرگ‌شمردن آنها برای پیدا‌شدن انگیزه شکر در انسان و رسیدن او به کمال انسانی و مقام حبّ الهی بسیار راه‌گشاست. نباید به کاخ‌های مجلل و غذاهای تشریفاتی چشم دوخت، بلکه باید به رزقی که خداوند برای انسان مقدر فرموده است راضی بود و آن را کم تلقی نکرد. هر نعمتی ـ ‌هرچند کوچک‌ ـ شایسته شناخت و شکر منعِم است.

آنچه گفتیم در باب نعمت‌های طبیعی بود که هر مؤمن و کافری از آن بهره‌مند است، اما مؤمن باید در نعمت‌های بزرگی مانند هدایت انبیاء، شناخت اسلام، آشنایی با اهل‌بیت علیهم السلام و محبت آنها، توفیق عبادت و انس با خدا و... نیز تفکر کند و سپاس خداوند را به‌جای آورد. اینکه انسان چشم خود را بر این همه نعمت ببندد و بر اثر مصیبت‌های دنیوی گله‌مند شود، ناسپاسی است و باعث تنزل ارزش‌های انسانی می‌شود. البته خداوند بسیاری از این ناسپاسی‌ها را عفو می‌کند؛ زیرا ضعف ما را می‌داند؛ ولی لغزش‌های کوچک اولیای خدا به حسابشان نوشته می‌شود و پیامدهایی برای آنها دربردارد.

اندک‌شمردن عبادات

برای ایجاد انگیزه شکر لازم است که اعمال و عبادات‌ خود را بسیار کم و بی‌ارزش بشماریم. البته این امر هم نیاز به راهکاری دارد؛ زیرا چگونه می‌توان روزه یک‌ماه را فاقد هرگونه ارزشی دانست؟ یا زحمت سحرخیزی و خواندن نماز شب در تمام سال را نادیده گرفت؟

حقیقت آن است که کم یا زیاد‌شمردن، نسبی است؛ یعنی قدرمطلق آنها ـ‌هرچه هست‌ـ ثابت است؛ اما وقتی با چیزی دیگر سنجیده می‌شود، کم یا زیاد جلوه می‌کند؛ مثلاً وقتی در ازای جنسی به ارزش هزارتومان، هشتصد تومان به فروشنده بدهید قبول نمی‌کند و می‌گوید کم است؛ یعنی در مقابل ارزشِ آن جنس مبلغ کمی پرداخته‌اید

وگرنه هشتصدتومان کم نیست. حال، اگر انسان بداند که خداوند چقدر از او طلبکار است، عبادت تمام عمر خود را هم کم خواهد دانست.

امام سجاد علیه السلام  مظهر عبادت بودند و به‌اقتضای موقعیت سیاسی، بسیاری از اوقاتشان را به دعا و مناجات می‌گذراندند که صحیفه سجادیه گواه آن است. هنگامی که به ایشان عرض کردند شما که معصوم هستید، چقدر عبادت می‌کنید و اشک می‌ریزید؟ فرمودند: اگر عبادت علی علیه السلام  را می‌دیدید چه می‌گفتید؟ یا چه کسی می‌تواند عبادت علی علیه السلام  را انجام دهد؟(1) امام سجاد علیه السلام  خودشان را با امیر مؤمنان علیه السلام  مقایسه می‌کنند و در مقام مقایسه با ایشان عبادت خود را کوچک می‌شمارند. برای اینکه بتوانیم عبادات خود را کم و ناچیز ببینیم، باید اعمال خود را با عبادات بندگان خوب و خالص خدا مقایسه کنیم و ببینیم ایشان به‌لحاظ کمّی و کیفی چگونه عبادت می‌کرده‌اند؛ در این صورت شرمنده خواهیم شد. آیا انسان می‌تواند به‌راحتی و بدون خجالت میوه‌ای را که نود‌درصدش خراب است برای کسی هدیه ببرد؟ اگر در ده‌درصد نمازی که به‌جا می‌آوریم توجه و حضور قلب داشته باشیم، مانند پیش‌کشی است که نود‌درصد آن ناسالم است؛ در این صورت باید با شرمندگی و خجالت آن را به خداوند عرضه کنیم.

بنابراین برای آنکه اولاً انگیزه شکر پیدا کنیم و ثانیاً بتوانیم شکر خدا را به‌جا بیاوریم، لازم است هم در اهمیت و کثرت روزی‌ها و نعمت‌های خدا تفکر کنیم و هم عبادت‌های خودمان را کم و ناقص بشماریم. به همین دلیل امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: یَا جَابِرُ اسْتَكْثِرْ لِنَفْسِكَ مِنَ اللَّهِ قَلِیلَ الرِّزْقِ تَخَلُّصاً إِلَى الشُّكْرِ؛ «ای جابر، روزی کمی را که خداوند به تو می‌دهد، زیاد بشمار تا بتوانی انگیزه شکر پیدا کنی». منظور از این سخن کم‌شمردن نعمت‌های زیاد الهی به‌لحاظ کمّی نیست؛ زیرا این سخن از جانب امام باقر علیه السلام باورنکردنی است. معنای زیادشمردن نعمت‌ها این است که آنچه را به تو روزی داده‌اند با ناچیزی و بی‌لیاقتی خودت مقایسه کن و ببین خداوند متعال چقدر به تو نعمت داده است.

وَاسْتَقْلِلْ مِنْ نَفْسِكَ كَثِیرَ الطَّاعَةِ لِلَّهِ إِزْرَاءً عَلَى النَّفْسِ. از‌طرف‌دیگر عبادتی را که انجام


1. حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج1، ص92، ح215.

می‌دهی ـ ‌هرچند از نظر حجمْ زیاد باشدـ کوچک بشمار. انسان هر قدر اهل عبادت و شب‌زنده‌داری باشد، باز هم توفیقش از جانب خداوند بوده است. افزون ‌بر این، عبادات ما در مقابل نعمت‌های عظیم خدا و عبادت‌هایی که اولیای خدا انجام می‌دهند، چیزی به شمار نمی‌آید؛ بنابراین لازم است نعمت‌های الهی را با بی‌لیاقتی و گناهان خودمان مقایسه کنیم تا آنها در نظرمان عظیم و بزرگ بیایند و عبادت‌های خودمان را نیز کم بشماریم؛ چراکه اولاً مقدار آن در مقابل عبادت‌های اولیای خدا کم است و ثانیاً معلوم نیست پذیرفته شده باشد. از عبادت بدون حضور قلب باید استغفار کرد، چه رسد به اینکه انسان بخواهد بزرگ‌نمایی کند. بر اساس سفارش حضرت، نفس می‌خواهد برای خود موقعیتی قائل شود، ولی انسان باید نفس را از طریق کم‌شمردن عباداتش سرکوب کند.