وانْزِلْ سَاحَةَ الْقَنَاعَةِ بِاتِّقَاءِ الْحِرْصِ، وَادْفَعْ عَظِیمَ الْحِرْصِ بِإِیثَارِ القناعة، وَاسْتَجْلِبْ حَلَاوَةَ الزَّهَادَةِ بِقَصْرِ الْأَمَلِ؛ با پرهیز از حرص، در آستان قناعت فرود آی و با قناعت، حرصِ بسیار را دور کن و شیرینی زهدورزی را با کوتاه کردن آرزو به سوی خود بخوان.
در این سه جمله كه كموبیش به هم مربوطاند، به چند مفهوم اخلاقی اشاره شده است: قناعت در مقابل حرص؛ زهد در مقابل وابستگی به دنیا؛ و دستیابی به حلاوت زهد با كوتاهكردن آرزو. در مفهوم این اصطلاحات و نیز دربارة تطبیق آنها بر مصادیق، اندکی ابهام وجود دارد: ازیکسو، قناعت، مفهومی ارزشی و به این معناست که انسان به آنچه دارد و برای او حاضر است بسنده كند؛ اما آیا همیشه و همهجا باید به آنچه دارد اکتفا کند و قناعت، بهطوركلی مطلوب تلقی میشود؟ آیا نباید برای زندگی خویش كار و تلاش کرد؟ آیا تلاش برای پیشرفت در عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، و... نامطلوب است؟ آیا انسان همیشه باید به آنچه دارد اكتفا كند و شكر خدا را بهجا آورد؟ از طرف دیگر، حرص مفهومی ضدارزش است و برخی روایات آن را یكی از پایههای كفر دانستهاند. اینجا نیز این پرسش مطرح است که آیا ناپسندبودن حرص به این معناست که انسان همیشه باید همتی كوتاه داشته باشد و به دنبال چیزهای بااهمیت دنیوی نرود؟ افرادی که همت بلندی ندارند، چنین
برداشتی از اینگونه مفاهیم دارند و ازآنجاکه کار زیاد در حوصلهشان نمیگنجد، خود را اهل قناعت و دوری از حرص معرفی میكنند، و درواقع تنبلی خود را با استفاده از این مفاهیم توجیه میكنند. در باب کوتاهکردن آرزوها نیز این پرسش مطرح است که مفهومِ آرزوی کوتاه چگونه با مفهوم علوِّ همت، كه محبوب خداست، جمع میشود؟ مصداق آرزوی کوتاه و همت بلند چیست؟ در مقام بررسی این بخش از روایت، توضیح مختصری درباره اینگونه ابهامها خواهیم داد.
اصولاً باید بین دلبستن به دنیا و کار و تلاش در امور دنیوی فرق گذاشت. دلبستن به لذات زندگی دنیا و هدف قراردادن لذایذ ناچیز دنیا همان حب دنیاست که نکوهیده است و در روایات ریشه همه بدیها شمرده شده است: حبّ الدنیا رأس كلّ خطیئه.(1) كسی كه لذتهای مادی را هدف اصلی زندگی خود قرار داده باشد، طبعاً به امور معنوی و اخروی اهمیت نمیدهد. حتی افرادی هم كه به آخرت و ارزشهای معنوی معتقدند، عملاً بسیاری از امور دنیایی را مقدم میدارند. ترجیحدادن زندگی دنیا بر زندگی آخرت و بهعبارتدیگر حب دنیا همان است که آیات و روایات آنرا نکوهش کردهاند و حتی آن را نشانه كفر دانستهاند: وَوَیْلٌ لِّلْكَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ شَدِیدٍ * الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ.(2) درواقع چنین اشخاصی ایمان محکمی ندارند. خداوند متعال در جایی دیگر میفرماید: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا* وَالاَْخِرَةُ خَیرٌْ وَأَبْقَى* إِنَّ هَذَا لَفِى الصُّحُفِ الْأُولى.(3) همه پیامبران در کتابهای آسمانی بر این نکته تأکید کردهاند که ترجیح دنیا بر آخرت شایسته نیست؛ بنابراین لذتهای مادی از این منظر بار منفی دارد و مطلوب نیست؛ اما کوشش در امور دنیا، اعم از كاركردن و كسب درآمد، آبادانی زمین، پیشرفت علمی و مانند اینها موضوع دیگری است.
1. محمدبنیعقوببناسحاق کلینی، الکافی، ج3، ص339، ح1903/11؛ همان، ص771، ح2593/8.
2. ابراهیم (14)، 2ـ3. «واى بر كافران از عذابی سخت؛ همانان كه زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مىدهند».
3. اعلی (87)، 16ـ18. «لیكن [شما] زندگى دنیا را برمیگزینید * با آنكه [جهان] آخرت نیكوتر و پایدارتر است * قطعاً در صحیفههاى گذشته این [معنا] هست».
همانگونهکه میدانید از میان همه كسانی كه در دنیای اسلام زاهد و بیاعتنا به دنیا شناخته شدهاند، بعد از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله، امیر مؤمنان علیبنابیطالب علیه السلام سرآمد و برجسته است. اگر هزاربار داستان زهد حضرت علی علیه السلام را بخوانیم بازهم تازگی دارد. فرماندهی بود که در میدان جنگ با دستانِ خود، بر کفش پارهاش وصله میزد. ابنعباس میگوید هنگامیکه وارد خیمه فرماندهی شدم امیر مؤمنان علیه السلام را در حال وصلهکردن کفششان دیدم و چون از دلیل کارشان پرسیدم، كفش را به من نشان دادند و از ارزش آن پرسیدند. گفتم این کفش ارزشی ندارد و کسی برای آن پولی نمیدهد. آنگاه حضرت فرمودند: «به خدا قسم، ارزش این لنگهكفش برای من از حكومتكردن بر شما مردم بیشتر است، مگر آنکه حقی را برپا كنم یا باطلی را از بین ببرم».(1)
حضرت علی علیه السلام ، که مظهر زهد و تقوا در عالم بود، چند قنات با دست خویش ایجاد کرد. کلنگ میزد؛ چاه حفر میکرد؛ و وقتی به آب میرسید میگفت: «این را وقف فقرا کردم».(2) هنوز در اطراف مدینه چاههایی هست که به «آبار(3) علی» معروف است. امیر مؤمنان علیه السلام هستههای خرما را به دوش میکشید و دانهدانه آنها را میکاشت، هنگامیکه سبز میشد با دست خویش آبیاری میکرد تا پس از سالها درختان تنومندی میشدند، از آنها مراقبت میکرد و هنگامی که به بار مینشستند، آنها را وقف فقرا میکرد. اینگونه فعالیتها هیچ منافاتی با زهد و بیرغبتی حضرت به امور دنیا نداشت؛ چراکه او این کارها را برای رضای خداوند متعال انجام میداد. یکی از وظایف انسان آبادکردن زمین خداست. خداوند دوست ندارد زمین، بایر بماند و
1. محمدبنحسین شریف الرضی، نهج البلاغه (صبحی صالح)، محقق و مصحح: فیضالاسلام، ص76، خطبه 33؛ دَخَلْتُ عَلَى أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام بِذِی قَارٍ وَ هُوَ یَخْصِفُ نَعْلَهُ فَقَالَ لِی: مَا قِیمَةُ هَذَا النَّعْلِ؟ فَقُلْتُ: لَا قِیمَةَ لَهَا. فَقَالَ علیه السلام : وَاللَّهِ لَهِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إِلَّا أَنْ أُقِیمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلا.
2. ر.ک: حسینبنمحمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق و تصحیح مؤسسه آلالبیت علیهم السلام، ج14، ص62، ح16110.
3. آبار جمع بئر و به معنای چاههاست.
درختان خشک شوند. خداوند متعال میفرماید: هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِیهَا.(1) یعنی خداوند از انسانها میخواهد زمین را آباد کنند.
علی علیه السلام کار و تلاش میکرد و هنگامی که حاصل زحمتهایش به بار مینشست آنها را به فقرا میبخشید؛ اما ما معمولاً وقتی زاهد و قانع میشویم که کاری از دستمان برنیاید یا به دلیل تنبلی و راحتطلبی حوصلة کارکردن نداشته باشیم. یکی از ویژگیهای انسان این است که حتی خودش را هم فریب میدهد. ابتدا ممکن است متوجه حقیقت باشد؛ اما خودش را به ندانستن میزند و کمکم فریب میخورد؛ بنابراین باید مراقب حیلههای نفس باشیم.
نتیجه آنکه فعالیت، کار و تولید، وظیفهای است که خدا از انسان خواسته است و باید انجام شود؛ اما زهد و قناعت به دل انسان مربوط میشود. انسان نباید به دنیا دل ببندد. آنجا که وظیفه دارد باید مال خود را بهراحتی ببخشد و حقوق واجب یا مستحب اموال خود را با رضایت خاطر ادا کند، نه آنکه با بهانههای واهی بهگونهای از بخشش مالِ خود طفره رود. آنچه مهم است دلنبستن به دنیا و لذتهای آن است. اگر انسان به رذیله اخلاقیِ حب دنیا گرفتار شود، بهسختی قادر خواهد بود وظایف مالی خود را انجام دهد و حتی علم به عذاب دنیوی و اخروی هم نمیتواند او را از دوستی دنیا جدا کند.
یکی از بهترین راههای دلکندن از دنیا این است که انسان از ابتدا اندکی از چیزهایی را که دوست دارد، در راه خدا انفاق کند. قرآن کریم میفرماید: لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ.(2) بر اساس این آیه، یگانه راه رسیدن به خوبی و نیکی آن است که انسان از چیزهایی که دوست دارد در راه خدا انفاق کند. این راهکار را باید جدی گرفت. با عمل به این دستور حب دنیا از دل انسان رخت برمیبندد. بنابراین زهد غیر از مسئله کار، تولید، آبادانی زمین، رسیدگی به دیگران و بالابردن سطح اقتصاد کشور در مقابل کفار برای حفظ عزت اسلامی است. اینها تکالیفی است که خداوند بر عهده ما گذاشته است.
1. هود (11)، 61. «اوست كه شما را از زمین آفرید و آبادى آن را به شما واگذاشت».
2. آلعمران (3)، 92. «هرگز به نیكى [كامل] نمىرسید تا از آنچه خود دوست دارید انفاق نکنید».
در اخلاق اسلامی آرزوهای طولانی بسیار نکوهیده است. امام علی علیه السلام میفرمایند: إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْكُمُ اثْنَتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَطُولُ الْأَمَل.(1) همانگونهکه قبلاً هم گفتیم، هر امر مطلوب و موافق با هوای نفس بد و حرام نیست و چهبسا چیزی که دلخواه انسان است ـ مانند ازدواج ـ شرعاً واجب یا مستحب باشد؛ اما منظور از هوای نفس در اخلاق آن دسته از خواهشهای نفس است که خلاف شرع و خلاف عقل باشد. این سفارش کسانی است که دردها را بهخوبی میشناسند و میدانند چه چیزهایی ممکن است دنیا و آخرت انسان را تباه کند؛ ازاینرو باید هشدارهای آنها را جدی گرفت.
طولالأمل به چه معناست؟ آیا طلبهای که با آرزوی تبدیلشدن به شخصیت بزرگ علمی یا رسیدن به درجه اجتهاد درس میخواند گرفتار درازی آرزوست؟ آیا آرزوی تبدیلشدن به مخترعی بزرگ یا صنعتکاری فوقالعاده برای کسی که به کار صنعتی میپردازد ناپسند است؟ اگر چنین آرزوهایی نباشد فعالیتهای زندگی خاموش و ساکن میشود و ترقی و پیشرفتی در جامعه پدید نمیآید. اگر هر دانشآموزی به گذراندن دوره ابتدایی اکتفا کند و آرزو نداشته باشد که مثلاً استاد دانشگاه، دانشمند، فیلسوف یا مرجع تقلید شود دیگر درس نمیخواند؛ پس معنای ناپسندبودن آرزوهای طولانی چیست؟
«أمل» در لغت به معنای آرزوست و آرزو چیز بدی نیست. مفهوم دو واژه آرزو و امید، بسیار به هم نزدیک است؛ اما آرزو در مفهوم اخلاقیِ آن، انسان را از وظایف شرعی و کارهای ارزشمند بازمیدارد. کسی که آرزو دارد اولین ثروتمند دنیا شود یا در رشتهای ورزشی قهرمان شود تا نام و آوازه به دست آورد، از تکالیف بالفعلش باز میماند و سرگرم آرزوهایش میشود. چنین آرزوهایی در اخلاق اسلامی ناپسند است.آیا میتوان زندگی در قفس حیوانات درنده را با انگیزه ثبت رکورد، امری مطلوب و دارای فایده عقلی تلقی کرد؟
در اخلاق و فرهنگ اسلامی، آرزوهایی که به کمال و قرب الهی میانجامد، بلندهمتی و علوّ همت تلقی میشود. اینکه انسان آرزو داشته باشد با تلاش در مسیر تقوا، علم، صنعت، مدیریت و مانند اینها پیشرفت کند تا به جامعه خدمت
1. «من از دو چیز بر شما بیمناکم: یکی پیروی از هوای نفس و دیگری آرزوهای طولانی». محمدبنحسین شریف الرضی، نهج البلاغه (صبحی صالح)، محقق و مصحح: فیضالاسلام، ص71 و 72، خطبه 28.
کند یا آرزو داشته باشد با کسب ثروتِ زیاد به همه فقرای شهر رسیدگی کند نکوهیده نیست؛ هرچند باید راه معقولی برای رسیدن به چنین آرزوهایی در پیش گیرد. ازاینرو اگر پیشبینی کند که آرزویی به احتمال بسیار زیاد تحقق نمییابد، چنین آرزویی خیالبافی خواهد بود؛ اما اگر راهی معقول و هدفی عقلپسند و مقبولِ شرع داشته باشد که دستکم پنجاهدرصد هم تحقق آن پیشبینی شود معقول و بدون اشکال است؛ بنابراین آرزوهای طولانی ناپسند در فرهنگ اسلامی به معنای آرزوهای نامعقول و خلاف شرع است که انسان را از وظایف عقلی و شرعیاش بازمیدارد. چنین مفهومی در روایات اسلامی با عبارت طولالأمل بیان شده است.
تعبیر امام باقر علیه السلام درباره قناعت بسیار جالب توجه است. ایشان در مقام تشویق به قناعت، بهجای استفاده از عباراتی نظیر اُطلب القناعة، میفرمایند: وَانْزِلْ سَاحَةَ الْقَنَاعَة؛ «در آستان قناعت فرود آی». زمینه بحث این بود که مؤمن در دنیا مشغول کشتیگرفتن با نفس خویش است. حضرت راههایی را به مؤمن نشان میدهند که در این مبارزه زمین نخورد و سعی کند بر دشمن خود پیروز شود. یکی از این راهها فرودآمدن در پیشگاه قناعت است. حضرت برای بیان این راه ارزشمند عرصه مبارکی را نشان دادهاند و با تعبیری بسیار احترامآمیز درباره قناعت میفرمایند که سعی کن در این عرصه وارد شوی. این بیان نشاندهنده اهمیت بسیار زیاد قناعت است. بنابراین مؤمن باید با احترامْ به قناعت بنگرد و سعی کند در آنچه مربوط به مصرف است قناعت کند. روشن است که معنای قناعت تنبلی یا بیکاری نیست؛ زیرا قرآن کریم بر کاروتلاش تأکید کرده است: وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى.(1) ازاینرو قناعت به معنای اکتفاکردن به نیازمندیهاست.
حضرت در ادامه برای ورود به عرصه قناعت پرهیز از حرص را توصیه میکنند؛
1. نجم (53)، 39. «و اینكه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست».
چراکه حرص، دشمن قناعت است و در روایات از پایههای کفر شمرده شده است؛(1) یعنی اگر انسان آن را دنبال کند سرانجام به کفر میرسد.
راهکار پرهیز از حرص چیست؟ یکی از خواستههای انسان این است که هر قدر هم از نعمتهای دنیا بهرهمند باشد بازهم بیش از آن را طلب میکند؛ مثلاً نمیتواند به پسانداز خود ـ به هر میزان که باشدـ بسنده کند. دستیابی به پُستومقام یا برخوردارشدن از دیگر نعمتهای مادی نیز از این قبیل است. البته نکته این است که فطرت انسان جویای كمال بینهایت است؛ اما در مقام مصداقیابی و تطبیق، اشتباه کرده، میپندارد كمال او در برخورداری از مزایای مادی زندگی است؛ درحالیكه مطلوب حقیقی چیز دیگری است.
چنین خواستی در انسان طبیعی است و همواره دوست دارد از امکانات و نعمتهای بیشتری بهرهمند باشد. مهم آن است که بدانیم راهکار گرفتارنشدن در دام حرص چیست. امام باقر علیه السلام تعبیر وَادْفَعْ عَظِیمَ الْحِرْصِ بِإِیثَارِ الْقَنَاعَةِ را بهکار برده است. اگر انسان میخواهد حرص در وجودش ریشه نکند و او را به کفر نکشاند، باید قناعت بورزد و به دنیا دل نبندد، هرچند برای انسان تلخ است. برای کسی که وضع اقتصادی خوبی دارد و میتواند غذایی لذیذ یا لباسی زیبا و جدید تهیه کند، سخت است که به غذای ساده و لباسهای قدیمیاش قناعت کند، و دوست دارد سطح رفاه زندگیاش را پیوسته بالاتر برد. دلیل چنین تمایلاتی را باید در آرزوهای طولانی یافت؛ چراکه با دستیافتن به سطحی از رفاه در خوراک، پوشاک، مسکن، شغل و... مرحله بالاتر را آرزو میکند.
انسان برای مبارزه با حرص باید بیندیشد که مگر من چقدر به زندهماندن خود یقین دارم؟ از عمرِ خود چقدر میتوانم استفاده کنم؟ حقیقت این است که انسان میتواند از هر
1. برای نمونه از امام صادق علیه السلام نقل شده است: أُصُولُ الْكُفْرِ ثَلَاثَةٌ: الْحِرْصُ، وَالِاسْتِكْبَارُ، وَالْحَسَد...؛ «ریشههاى كفر سه چیز است: حرص و تكبر و حسد...». ر.ک: محمدبنیعقوببناسحاق کلینی، الکافی، ج3، ص709 و 710، ح2473/1. گفتنی است در اصول کافی ابوابی به نامهای فِی أُصُولِ الْكُفْرِ وَأَرْكَانِه و نیز دَعَائِمِ الْكُفْرِ وَشُعَبِه وجود دارد.
لحظه زندگیاش فایده نامحدود ببرد؛ میتوان با گفتن یک سبحانالله صاحب درختی همیشگی در بهشت شد؛(1) یعنی صرفکردن یک لحظه برای تسبیح خداوند بهرهای ابدی درپی دارد. آیا شایسته است که انسان چنین عمر باارزشی را صرف بهدستآوردن لباس زیباتر و بهتر، خانه وسیعتر، درآمد بیشتر و... کند؟! گاه انسان در همین دنیا از وقتی که صرف برخی درآمدها کرده است، پشیمان میشود و غصه میخورد که وقت رفتن او فرارسیده است و ثروتش به دست وارثان میافتد و اموالی که گردآورده است، نهتنها هیچ فایدهای برای او ندارد، بلکه چهبسا سبب اختلاف وارثان هم بشود؛ پس به چه دلیل انسان اینهمه ثروت جمع کند؟ عجیب است که برخی به ثروت فراوانی که برای هفت نسل آیندهشان هم کافی خواهد بود، قانع نیستند و برای بهدستآوردن اموال بیشتر تلاش میکنند. انسانِ حریص برای جمعآوری ثروت چنان غافل میشود و به اسارت خیالات و اوهام خود درمیآید که با وجود بهرهمندی از ثروت فراوان، بازهم بر اثر آرزوهای طولانی و حرص، به دنبال افزایش آن است.
بهترین راه مبارزه با آرزوهای طولانی این است که انسان به عاقبت آرزوها بیندیشد. بهراستی رسیدن به این آرزوهای دورودراز برای انسانی که فرصت کمی برای
1. محمدبنعلیبنبابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص11؛ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُاللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَه فِی الْجَنَّةِ وَمَنْ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِی الْجَنَّةِ وَمَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِی الْجَنَّةِ وَمَنْ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِی الْجَنَّةِ. فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ: یَا رَسُولَاللَّهِ، إِنَّ شَجَرَنَا فِی الْجَنَّةِ لَكَثِیرٌ؟! قَالَ: نَعَمْ وَلَكِنْ إِیَّاكُمْ أَنْ تُرْسِلُوا عَلَیْهَا نِیرَاناً فَتُحْرِقُوهَا وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَلا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ؛ «از امام باقر علیه السلام روایت شده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: هركس «سبحان الله» بگوید، خداوند برای او درختى در بهشت مىكارد، و كسى كه «الحمد لله» بگوید، خداوند براى او نیز درختى در بهشت مىنشاند، و كسى كه «لا إِلهَ إِلَّا اللهُ» بگوید، خداوند برای او درختی در بهشت میکارد؛ و براى كسى كه «الله اكبر» بگوید، خداوند همین پاداش را منظور خواهد فرمود. مردى از قریش به حضرت عرض كرد: اى رسول خدا، [بنابراین] درختان بسیارى در بهشت داریم. حضرت علیه السلام فرمودند: آرى، ولى بترسید از اینکه آتشی بفرستید و آنها را بسوزاند؛ زیرا خداوند متعال مىفرماید: اى گروه مؤمنان، از خدا و رسول او اطاعت كنید و اعمال خود را باطل نسازید».
زندگی دارد و مسافری بیش نیست چه سودی دارد؟ انسان بهجای این آرزوهای ناپسند، باید به آخرت خویش بیندیشد، و در راه عبادت بیشتر، تعلیموتربیت گستردهتر، دستگیری از فقرا و خدمات عامالمنفعه تلاش کند. اگر انسان بهجای جستوجوی راههای خدمت به مردم و پیشرفت علوم (علوم دنیوی یا اخروی و البته علوم اخروی بسیار مفیدتر است) همواره در اندیشه افزایش ثروت خود باشد، به تکامل انسانیِ خویش ضربه زده است و احیاناً در این راه از پایمالکردن حقوق دیگران دریغ نخواهد کرد و بدبختی جاودانی را برای خود خواهد خرید.