فهرست مطالب

شرط انسان زیستن!

 

درس سوم

 

شرط انسان زیستن!

 

ـ مقدمه

ـ انسان، كمال جو است

شامل: كمال انسان در گرو پیروى عقل است

ـ احكام عملى عقل، نیاز به مبانى نظرى دارد

ـ نتیجه گیرى

 

 

مقدّمه

در درس پیشین، ضرورت پى جویى دین و تلاش براى شناختن دین حق را با بیان ساده‌اى اثبات كردیم كه مبتنى بر انگیزه فطرى منفعت جویى و زیان گریزى انسان بود1، انگیزه‌اى كه هركسى مى‌تواند در درون خود بیابد و باصطلاح، علم حضورى خطاناپذیر به آن دارد.

در این درس مى‌خواهیم همان مطلب را با بیان دیگرى اثبات كنیم كه مبتنى بر مقدمات دقیقترى است. و نتیجه آن اینست كه اگر كسى درباره دین نیندیشد و به جهان بینى و ایدئولوژى صحیحى معتقد نشود به كمال انسانى نخواهد رسید، بلكه اساساً نمى‌توان او را انسان حقیقى دانست. و به دیگر سخن: شرط انسان زیستن، داشتن جهان بینى و ایدئولوژى صحیح است.


1. شكل فنى دلیل مزبور اینست: اگر رسیدن به منفعت و گریز از زیان، مطلوب فطرى انسان است پژوهش درباره دینى كه مدعى ارائه راه صحیح بسوى منفعت بى نهایت و ایمنى از ضرر بى نهایت است ضرورت دارد (ضرورت بالقیاس علت ناقصه براى تحقق معلول) اما رسیدن به منفعت و ایمنى از ضرر، مطلوب فطرى انسان است، پس پژوهش درباره چنین دینى ضرورت دارد.

این استدلال كه در شكل «قیاس استثنائى» بیان شده مبتنى بر تحلیل منطقى خاصى درباره احكام عملى عقل و بازگشت آنها به ضرورت بالقیاس علت (فعل اختیارى) براى رسیدن به معلول (نتیجه مطلوب) است چنانكه در جاى خودش بیان شده است.

دلیل مورد بحث در این درس را نیز مى‌توان به این شكل بیان كرد: اگر رسیدن به كمال انسانى مطلوب فطرى باشد شناختن اصول جهان بینى كه شرط لازم براى تكامل روح مى‌باشد ضرورت خواهد داشت. اما رسیدن به كمال، مطلوب فطرى است، پس شناختن اصول مزبور، ضرورت دارد.

این دلیل، مبتنى بر سه مقدمه است:

1- انسان، موجودى كمال جو است.

2- كمال انسانى در سایه رفتارهاى اختیارى برخاسته از حكم عقل، حاصل مى‌شود.

3- احكام عملى، عقل در پرتو شناختهاى نظرى خاصى شكل مى‌گیرد كه مهمترین آنها اصول سه گانه جهان بینى است، یعنى شناخت مبدأ وجود (توحید)، سرانجام زندگى (معاد)، راه تضمین شده براى یافتن برنامه سعادت بخش (نبوت). یا: هستى شناسى، انسان شناسى، و راه شناسى.

اینك به توضیحى پیرامون هر یك از مقدمات سه گانه مى‌پردازیم:

انسان، كمال جو است

هركس در انگیزه هاى درونى و تمایلات روانى خودش دقت كند خواهد دید كه ریشه بسیارى از آنها رسیدن به كمال است. اساساً هیچ فردى دوست ندارد كه نقصى در وجودش باشد و سعى مى‌كند كه هرگونه كمبود و نارسایى و عیب و نقصى را تا سر حدّ امان از خودش برطرف سازد تا به كمال مطلوبش برسد، و پیش از برطرف شدن نقصها، آنها را از دیگران پنهان مى‌دارد.

این میل در صورتى كه در مسیر فطرى خودش جریان یابد عامل هرگونه ترقى و تكامل مادى و معنوى مى‌شود، ولى اگر در اثر اسباب و شرایطى در مسیر انحرافى بیفتد موجب بروز صفاتى مانند بزرگى فروشى، ریاكارى، ستایش طلبى و... مى‌گردد.

بهرحال، گرایش به كمال، یك عامل فطرى نیرومند در ژرفاى روح انسان است كه غالباً نمودها و شاخه هاىآن، مورد توجه آگاهانه قرار مى‌گیرد ولى با اندكى دقت، روشن مى‌شود كه ریشه همه آنها كمال جویى است.

 

كمال انسان در گرو پیروى عقل است

تكامل یافتن پدیده هاى نباتى، مرهون فراهم شدن اسباب و شرایط بیرونى و بصورت جبرى است. هیچ درختى به اختیار خودش رشد نمى‌كند و با گزینش خودش میوه نمى‌دهد زیرا شعور و اراده‌اى ندارد.

در تكامل جانوران كمابیش جایى براى اراده و انتخاب مى‌توان یافت، اما اراده‌اى برخاسته از غرایز كور حیوانى با بُردى محدود به نیازهاى طبیعى، و در پرتو شعورى محدود به توان اندام هاى حسى هر حیوان.

اما انسان، علاوه بر خواص نباتى و حیوانى، داراى دو امتیاز روحى است: از یك سوى، خواسته هاى فطریش در دایره نیازهاى طبیعى، محدود نمى‌شود، و از سوى دیگر از نیروى عقل، برخوردار است كه بوسیله آن مى‌تواند دایره معلوماتش را بسوى بى نهایت، توسعه دهد. و براساس این ویژگیها بُرد اراده‌اش از مرزهاى محدود طبیعت فراتر مى‌رود و بسوى بى نهایت، میل مى‌كند.

همانگونه كه كمالات ویژه نبات بوسیله قواى نباتى خاص، حاصل مى‌شود و كمالات حیوانى در سایه اراده برخاسته از غرایز و ادراكات حسى، پدید مى‌آید كمالات ویژه انسان هم كه در واقع همان كمالات روحى اوست در سایه اراده آگاهانه و در پرتو رهنمودهاى عقل بدست مى‌آید، عقلى كه مراتب مختلف مطلوبیت را بشناسد و در موارد تزاحم، بهترها را ترجیح دهد.

بنابراین، انسانى بودن رفتار به این است كه با اراده‌اى برخاسته از تمایلات ویژه انسان و در پرتو هدایت عقل، انجام گیرد. و رفتارى كه تنها با انگیزه هاى حیوانى انجام مى‌گیرد رفتارى حیوانى خواهد بود چنانكه حركتى كه تنها در اثر نیروى مكانیكى در بدن انسان پدید آید حركتى فیزیكى خواهد بود.

 

احكام عملى عقل، نیاز به مبانى نظرى دارد

رفتار اختیارى، وسیله‌اى است براى رسیدن به نتیجه مطلوب، و ارزش آن، تابع مرتبه مطلوبیت هدفى است كه از آن در نظر گرفته شده و تأثیرى است كه در تكامل روح دارد، چنانكه اگر رفتارى موجب از دست دادن یك كمال روحى شود داراى ارزش منفى خواهد بود.

پس هنگامى عقل مى‌تواند درباره رفتارهاى اختیارى، قضاوت و ارزشگذارى كند كه از كمالات انسان و مراتب آنها آگاه باشد و بداند كه انسان چگونه موجودى است و شعاع دایره زندگى او تا كجا امتداد مى‌یابد و به چه درجه‌اى از كمال مى‌تواند برسد، و به دیگر سخن: بداند

كه ابعاد وجود او كدام است و هدف آفرینش او چیست.

بنابراین، یافتن ایدئولوژى صحیح یعنى همان نظام ارزشى حاكم بر رفتارهاى اختیارى در گرو داشتن جهان بینى صحیح و حل مسائل آن است و تا این مسائل را حل نكند نمى‌تواند قضاوتى قطعى درباره ارزش رفتارها داشته باشد، چنانكه تا هدف، معلوم نباشد تعیین مسیرى كه منتهى به آن مى‌شود امكان نخواهد داشت. پس این شناختهاى نظرى كه مسائل اساسى جهان بینى را تشكیل مى‌دهد در واقع مبناى نظام ارزشى و احكام عملى عقل بشمار مى‌رود.

 

نتیجه گیرى

اكنون با توجه به این مقدمات مى‌توانیم ضرورت پى جویى دین و تلاش براى بدست آوردن ایدئولوژى و جهان بینى صحیح را بدینگونه اثبات كنیم:

انسان فطرتاً طالب كمال انسانى خویش است و مى‌خواهد بوسیله انجام دادن كارهایى به كمال حقیقى خودش برسد. اما براى اینكه بداند چه كارهایى او را به هدف مطلوبش نزدیك مى‌كند باید نخست كمال نهائى خودش را بشناسد، و شناخت آن در گرو آگاهى از حقیقت وجود خودش و آغاز و انجام آن است، سپس باید رابطه مثبت یا منفى میان اعمال مختلف و مراتب گوناگون كمالش را تشخیص دهد تا بتواند راه صحیحى را براى تكامل انسانى خویش بیابد. و تا این شناختهاى نظرى (اصول جهان بینى) را بدست نیاورد نمى‌تواند نظام رفتارى (ایدئولوژى) صحیحى را بپذیرد.

پس تلاش براى شناختن دین حق كه شامل جهان بینى و ایدئولوژى صحیح مى‌باشد ضرورت دارد، و بدون آن، رسیدن به كمال انسانى، میسر نخواهد بود چنانكه رفتارى كه برخاسته از چنین ارزشها و بینشهایى نباشد رفتارى انسانى نخواهد بود و كسانى كه درصدد شناختن دین حق برنمى آیند یا پس از شناختن آن، از روى لجاج و عناد، كفر مىورزند و تنها به خواسته هاى حیوانى و لذتهاى زودگذر مادى، بسنده مى‌كنند در واقع حیوانى بیش نیستند چنانكه قرآن كریم مى‌فرماید: «یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ»1 و چون استعدادهاى


1. سوره محمد(ص)، آیه 12. همانند چهارپایان بهره مى‌گیرند و مى‌خورند.

انسانى خود را تباه مى‌كنند به كیفرى دردناك خواهند رسید «ذَرْهُمْ یَأْكُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ»1.

 

پرسش

1- دلیل دوم بر لزوم پى جویى دین، از چه مقدماتى تشكیل مى‌شود؟

2- كمال جویى انسانى را توضیح دهید.

3- ویژگیهاى اساسى انسان را بیان كنید.

4- چه رابطه‌اى بین این ویژگیها و تكامل حقیقى انسان، وجود دارد؟

5- چگونه ایدئولوژى، مبتنى بر جهان بینى مى‌شود؟

6- سیر منطقى دلیل دوم را بیان كنید.

 


1. سوره حجر، آیه 3. بگذار بخورند و بهره گیرند و آرزوى دنیوى، ایشان را سرگرم كند كه بزودى (نتیجه آنرا) خواهند دانست.