ـ معصوم چه استحقاقى براى پاداش دارد؟
ـ چرا معصومین اقرار به گناه مىكرده اند؟
ـ تصرف شیطان در مورد انبیاء چگونه با عصمت ایشان سازگار است؟
شامل: نسبت عصیان و نسیان به حضرت آدم(ع)
ـ نسبت دروغ به بعضى از انبیاء
ـ قتل قبطى بوسیله حضرت موسى(ع)
ـ نهى پیامبر اكرم(ص) از شك در رسالتش
پیرامون عصمت انبیاء (علیهم السلام) شبهاتى مطرح شده اینك به ذكر و پاسخ آنها مىپردازیم:
1- نخستین شبهه این است كه اگر خداى متعال انبیاء را از ارتكاب گناهان، مصون و معصوم داشته و لازمه آن، ضمانت انجام دادن وظایف هم هست در این صورت، امتیاز اختیارى براى ایشان ثابت نمىشود و استحقاق پاداشى براى انجام وظایف و اجتناب از گناهان نخواهند داشت. زیرا اگر خدال متعال هر شخص دیگرى را هم معصوم قرار مىداد مانند ایشان مىبود.
پاسخ این شبهه از بیانات گذشته بدست مىآید و حاصل این است كه معصوم بودن به معناى مجبور بودن بر انجام وظایف و ترك گناهان نیست چنانكه در درس گذشته روشن شد و خدا را عاصم و حافظ دانستن براى معصومین نیز به معناى نفى استناد كارهاى اختیارى به خود ایشان نمىباشد زیرا هر چند همه پدیده ها در نهایت، مستند به اراده تكوینى الهى است چنانكه توضیح خاصى از سوى خداى متعال، وجود داشته باشد استناد كار به او وجه مضاعفى خواهد داشت ولى اراده الهى در طول اراده انسان است نه در عرض آن و نه بعنوان جانشینى براى اراده وى.
اما عنایت خاص الهى نسبت به معصومین مانند دیگر اسباب و شرایط و امكانات ویژهاى كه براى افراد خاصى فراهم مىشود مسئولیت ایشان را سنگینتر مىكند و همچنانكه پاداش
كارشان افزایش مىیابد كیفر مخالفت را نیز افزایش مىدهد و بدین ترتیب، تعادل بین پاداش و كیفر، برقرار مىگردد هر چند شخص معصوم با حُسن اختیار خودش استحقاق كیفرى پیدا نخواهد كرد. نظیر این تعادل را در مورد همه كسانى كه از نعمت ویژهاى برخوردار هستند مىتوان ملاحظه كرد چنانكه علماء و وابستگان به خاندان پیامبر اكرم(ص)1 داراى مسئولیت حساستر و سنگین ترى هستند و همانگونه كه پاداش اعمال نیكشان بیشتر است كیفر گناهانشان (به فرض ارتكاب) افزونتر مىباشد2. و به همین جهت است كه هركس مقام معنوى بالاتر داشته باشد خطر سقوطش بیشتر و بیم هراسش از لغزش، زیادتر است.
2- شبهه دیگر آنكه: برحسب آنچه از دعاها و مناجاتهاى انبیاء و سایر معصومین (علیهم السلام) نقل شده، ایشان خودشان را گنهكار مىدانستهاند و از گناهانشان استغفار مىكردهاند و با وجود چنین اقرارها و اعترافاتى چگونه مىتوان آنان را معصوم دانست؟
پاسخ این است كه حضرات معصومین (علیهم الصلاة و السلام) كه با اختلاف درجات، در اوج كمال و قرب الهى قرار داشتند براى خودشان وظایفى فوق وظایف دیگران قائل بودند و بلكه هرگونه توهى به غیر معبود و محبوبشان را گناهى عظیم مىشمردند و از اینروى در مقام عذرخواهى و استغفار برمى آمدند. و قبلا گفته شد كه منظور از عصمت انبیاء، مصون بودن از هر كارى كه بتوان به وجهى آنرا گناه نامید، بلكه منظور، مصونیّت ایشان از مخالفت با تكالیف الزامى و از ارتكاب محرمات فقهى است.
3- شبهه سوم آنكه: در یكى از استدلالات قرآنى براى عصمت انبیاء (علیهم السلام) آمده است كه ایشان، از «مُخْلَصین» هسنتد و شیطان را طمعى در آنان نیست در صورتى كه در خود قرآن كریم تصرفاتى براى شیطان در مورد انبیاء (علیهم السلام) ذكر شده است: از جمله در آیه (27) از سوره اعراف مىفرماید: «یا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّكُمُ الشَّیْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَیْكُمْ مِنَ الْجَنَّة» كه فریفتن حضرت آدم و حوّاء و در نتیجه، بیرون كردن ایشان از بهشت را به شیطان، نسبت مىدهد، و در آیه (41) از سوره ص از قول حضرت ایّوب (علیه السلام) مىفرماید: «إِذْ
1. قرآن كریم در این باره مىفرماید: «یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ كَأَحَد مِنَ النِّساء...». سوره احزاب، آیه 30-32
2. چنانكه در روایت آمده است: «یُغْفَرُ لِلجاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباٌ قَبْلَ أَنْ یُغْفَرَ لِلْعالِمِ ذَنْب واحِدٌ».
نادى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْب وَ عَذاب» و در آیه (52) از سوره حج نوعى القائات شیطانى براى همه انبیاء ثابت مىكند زیرا مىفرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُول وَ لا نَبِیّ إِلاّ إِذا تَمَنّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ».
پاسخ این است كه در هیچ یك از این آیات، تصرفى كه موجب مخالفت انبیاء (علیهم السلام) با تكالیف الزامى شود به شیطان، نسبت داده نشده است. اما آیه (27) از سوره اعراف، اشاره به وسوسه شیطان در مورد تناول از «شجره منهیّه» است كه نهى تحریمى به خوردن از آن، تعلق نگرفته بود و فقط به آدم و حواء تذكر داده شده بود كه خوردن از آن، موجب خروج از آن «جنت» و هبوط به «ارض» خواهد شد و وسوسه شیطان، سبب مخالفت آنان با این نهى ارشادى گردید. و اساساً آن عالَم، عالَم تكلیف نبود و هنوز شریعتى نازل نشده بود. و اما آیه (41) از سوره ص اشاره به رنجها و گرفتاریهایى است كه از ناحیه شیطان، متوجه به حضرت ایّوب (علیه السلام) گردید و دلالتى بر هیچ نوع مخالفت آن حضرت با اوامر و نواهى الهى ندارد. و اما آیه (52) از سوره حج، مربوط به كارشكنیهایى است كه شیطان در مورد فعالیتهاى همه انبیاء (علیهم السلام)مى كند و اخلالهایى است كه در راه تحقق یافتن آرزوهاى ایشان در مورد هدایت مردم، انجام مىدهد و سرانجام، خداى متعال مكر و حیله هاى وى را ابطال، و دین حق را استوار مىسازد.
4- شبهه چهارم آنكه، در آیه (121) از سوره طه نسبت عصیان، و در آیه (115) از همین سوره، نسبت نسیان به حضرت آدم (علیه السلام) داده است، و چنین نسبتهایى چگونه با عصمت آن حضرت، سازگار است؟
جواب این شبهه از بیانات گذشته معلوم شد كه این عصیان و نسیان، مربوط به تكلیف الزامى نبوده است.
5- شبهه پنجم این است كه در قرآن كریم، نسبت دروغ به بعضى از انبیاء (علیهم السلام) داده شده است و از جمله در آیه (89) از سوره صافّات از قول حضرت ابراهیم (علیه السلام) مىفرماید: «فَقالَ إِنِّی سَقِیمٌ» در حالى كه مریض نبود، و در آیه (63) از سوره انبیاء از قول آن حضرت مىفرماید: «قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِیرُهُمْ هذا» در حالى كه خودش بتها را شكسته بود و در آیه (70) از سوره یوسف مىفرماید: «ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ» در حالى كه برادران
یوسف، مرتكب دزدى نشده بودند.
جواب اینست كه اینگونه سخنان كه بحسب بعضى از روایات از روى «توریه» «= اراده معناى دیگر» گفته شده بخاطر مصالح مهمترى بوده و از بعضى از روایات مىتوان استظهار كرد كه با الهام الهى بوده است چنانكه در داستان حضرت یوسف (علیه السلام) مىفرماید: «كَذلِكَ كِدْنا لِیُوسُفَ» و بهرحال، چنین دروغهایى گناه و مخالف با عصمت نیست.
6- شبهه ششم آنكه: در داستان حضرت موسى (علیه السلام) آمده است كه یك فرد قبطى را كه با یكى از بنى اسرائیل درگیر شده بود به قتل رسانید و به همین جهت از مصر فرار كرد و هنگامى كه از طرف خداى متعال، مأمور به دعوت فرعونیان شد عرض كرد: «وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ»1 و سپس در پاسخ فرعون كه قتل مزبور را به او گوشزد كرد فرمود: «فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضّالِّینَ»2. این داستان چگونه با عصمت انبیاء حتى قبل از بعثتشان سازگار است؟
جواب این است كه اولا قتل فرد قبطى، عمدى نبود بلكه در اثر نواختن مشتى بر وى اتفاق افتاد. ثانیاً جمله «وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ» بر طبق نظر فرعونیان گفته شده و منظور این است كه ایشان مرا قاتل و گنهكار مىدانند و مىترسم بعنوان قصاص مرا بكشند. و ثالثاً جمله «وَ أَنَا مِنَ الضّالِّینَ» یا از روى مماشات با فرعونیان گفته شده كه گیرم در آن موقع، من گمراه بودم ولى اینك خدا مرا هدایت كرده و با براهین قاطع بسوى شما فرستاده است، و یا منظور از «ضلال» ناآگاهى از عواقب آن كار بوده است و در هر صورت، دلالتى بر مخالفت حضرت موسى (علیه السلام) با تكلیف الزامى الهى ندارد.
7- شبهه هفتم آنكه: در آیه (94) از سوره یونس، خطاب به پیامبر اكرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) مىفرماید: «فَإِنْ كُنْتَ فِی شَكّ مِمّا أَنْزَلْنا إِلَیْكَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِینَ» و در آیات (147) از سوره بقره و (60) از آل عمران و (114) از انعام و (17) از هود و (23) از سوره سجده نیز آن حضرت را از شك و تردید، نهى مىفرماید، پس چگونه مىتوان گفت كه ادراك وحى، غیرقابل شك و تردید
1. سوره شعراء، آیه 14.
2. سوره شعراء، آیه 20.
است؟
پاسخ این شبهه آن است كه این آیات، دلالتى بر روى دادن شك براى آن حضرت ندارد بلكه در مقام بیان این نكته است كه رسالت آن حضرت و حقّانیت قرآن كریم و محتواى آن، جاى شك و تردیدى ندارد. و در حقیقت، اینگونه خطابها از قبیل «اِیَّاكَ أعْنى وَ اسْمَعى یا جارة» (= در بزن دیوار تو بشنو) مىباشد.
8- شبهه هشتم آنكه: در قرآن كریم گناهانى به پیامبر اكرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) نسبت داده شده است كه خدا آنها را آمرزیده است در آنجا كه مىفرماید: «لِیَغْفِرَ لَكَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ»1.
جواب این است كه منظور از «ذنب» در این آیه شریفه، گناهى است كه مشركان براى آن حضرت پیش از هجرت و پس از آن، قائل بودند كه به معبودهاى ایشان، توهین كرده است و منظور از مغفرت آن، دفع آثارى است كه ممكن بود بر آن، مترتّب شود و شاهد این تفسیر، آن است كه فتح مكه را علت آمرزش آن شمرده، مىفرماید: «إِنّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ...» و بدیهى است كه اگر منظور از آن، گناه مصطلح مىبود تعلیل آمرزش آن به فتح مكه، وجهى نمىداشت.
9- شبهه نهم آنكه: قرآن كریم در داستان ازدواج پیامبر اكرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) با همسر مطلّقه زید (پسر خوانده آن حضرت) مىفرماید: «وَ تَخْشَى النّاسَ وَ اللّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ»2 و چگونه چنین تعبیرى با مقام عصمت، سازگار است؟
جواب این است كه پیامبر اكرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) بیم آن داشتند كه مردم در اثر ضعف ایمان، این اقدام را كه به دستور خداى متعال و براى شكستن یكى از سنتهاى غلط جاهلیّت (همسان شمردن فرزند خوانده با فرزند حقیقى) انجام مىگرفت حمل بر تمایل شخصى آن حضرت كنند و موجب ارتداد ایشان از دین شود، و خداى متعال در این آیه شریفه، پیامبر خود را آگاه مىسازد كه مصلحت این سنت شكنى، مهمتر و ترس از مخالفت با اراده الهى مبنى بر مبارزه عملى پیامبرش با این پندار غلط، سزاوارتر است. پس این آیه شریفه
1. سوره فتح، آیه 2.
2. سوره احزاب، آیه 37.
به هیچ وجه در مقام نكوهش و سرزنش آن حضرت نیست.
10- شبهه دهم آنكه: قرآن كریم در مواردى پیامبر اكرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) را مورد عتاب، قرار داده است از جمله در مورد اجازهاى كه پیامبر اكرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) مبنى بر ترك شركت در جنگ، به بعضى از افراد داده بود مىفرماید: «عَفَا اللّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ»1 و در مورد تحریم بعضى از امور حلال، بخاطر جلب رضایت بعضى از همسرانش مىفرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللّهُ لَكَ تَبْتَغِی مَرْضاتَ أَزْواجِكَ»2 و چنین عتابهایى چگونه با عصمت آن حضرت، سازگار است؟
پاسخ این است كه اینگونه خطابها در واقع «مدح در قالب عتاب» است و دلالت بر نهایت عطوفت و دلسوزى پیامبر اسلام (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) دارد كه حتى منافقان و بیماردلان را نیز ناامید نمىكرد و پرده از رازشان برنمى داشت و نیز رضایت خاطر همسرانش را مقدّم بر خواسته هاى خودش مىداشت و كار مباحى را بوسیله سوگند بر خودش حرام مىكرد نه اینكه (العیاذ باللّه) حكم خدا را تغییر دهد و حلالى را بر مردم حرام سازد.
در حقیقت، این آیات از یك نظر، شبیه آیاتى است كه به تلاش و دلسوزى فوق العاده آن حضرت براى هدایت كافران، اشاره مىكند مانند: «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاّ یَكُونُوا مُؤْمِنِینَ»3 یا آیاتى كه دلالت بر تحمل رنج فراوان در راه عبادت خداى متعال دارد مانند «طه. ما أَنْزَلْنا عَلَیْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»4 و بهرحال، منافاتى با عصمت آن حضرت ندارد.
1. سوره توبه، آیه 43.
2. سوره تحریم، آیه اول.
3. سوره شعراء، آیه 3.
4. سوره طه، آیه اول.
پرسش
1- شخص معصوم چه امتیاز اختیارى بر دیگران دارد؟ و كارى كه مستند به عصمت الهى باشد چه استحقاقى را براى پاداش بوجود مىآورد؟
2- چرا انبیاء و اولیاء خدا خودشان را گنهكار مىدانستند و به تضرع و استغفار مىپرداختند؟
3- تصرف شیطان در مورد انبیاء (علیهم السلام) چگونه با عصمت ایشان مىسازد؟
4- عصیان و نسیانى كه در قرآن كریم به حضرت آدم (علیه السلام) نسبت داده شده چگونه با عصمت وى سازگار است؟
5- اگر همه انبیاء (علیهم السلام) معصوم بودهاند چرا حضرت ابراهیم و حضرت یوسف (علیهما السلام) دروغ گفته اند؟
6- شبهه مربوط به عصمت حضرت موسى (علیه السلام) و پاسخ آنرا بیان كنید.
7- اگر ادراك وحى، خطاناپذیر است چرا خداى متعال مكرراً پیامبر اكرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) را از شك و تردید در رسالتش نهى مىكند؟
8- نسبت دادن گناه به پیامبر اسلام در سوره فتح چگونه با عصمت آن حضرت سازگار است؟
9- شبهه مربوط به داستان زید و پاسخ آنرا بیان كنید.
10- شبهه مربوط به عتاب پیغمبر اكرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) چیست؟ و جواب آن كدام است؟