بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1393/04/14، مطابق با شب هشتم رمضان 1435 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در جلسات گذشته ضمن توضیح در باره بخشهایی از حدیث قدسی، به بیان بعضی از اوصاف کسانی که اهل حیات باقیه و زندگی سعادتمندانه ابدی هستند، پرداختیم. ادامه این حدیث شریف چنین است: وَ یَذْكُرَ عِلْمِی بِهِ وَ یُرَاقِبَنِی بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ عِنْدَ كُلِّ سَیِّئَةٍ وَ مَعْصِیَةٍ[1]. در فرازهای پیشین فرمود کسانی که به دنبال حیات ابدی مطلوب هستند، در گام اول باید محبت دنیا را از دلشان بیرون کنند و رفتارشان چنان باشد كه دنیا در نظرشان خوار و خفیف شود؛ در مرحله بعد سعی کنند خواست خدا را بر خواست خودشان مقدم بدارند؛ و بعد از آن، همیشه طالب رضای خدا باشند و حق عظمت الهی را به جا بیاورند. این خطمشی و راهبردی است برای کسانی که میخواهند به کمالات مطلوب برسند. اما برای پیاده كردن این راهبرد در عمل چه باید کرد؟ فرازهای بعد برای ارایه برنامه عملی در جهت راهبردهای كلی قبلی است.
اولین برنامه این است: وَ یَذْكُرَ عِلْمِی بِهِ؛ انسان سعی کند در همه مقاطع زندگی و در تمام ساعات شبانهروز متناوباً به یاد بیاورد که خدا به رفتار او آگاه است. طبعاً موفقیت در این امر نیازمند تمرین و ممارست است و با كار مقطعی و كوتاهمدت حاصل نمیشود. در تمام طول عمر باید آدمی چنین حالتی داشته باشد؛ از همینرو باید سعی كند این حالت برایش ملکه شود. برای این کار، ابتدا انسان باید باور کند که خدا به همه کارهای او عالم است. همه ما اجمالاً قبول داریم که خدا عالم است و چیزی بر او پوشیده نیست؛ اما داشتن یک تصور روشن از چگونگی علم خداوند بستگی به پایه معرفت انسان نسبت به خدا و صفات او دارد. بدون شک، همه انسانها علاوه بر اختلاف در ظرفیت علمی، و هوش و استعداد، از لحاظ كسب علم و معرفت نیز در یك سطح نیستند. حتی بزرگانی که عمری را در جهت تحقیق در زمینه الهیات صرف کردهاند، شناختشان نسبت به خدا یكسان نیست و با دقت در بیانات ایشان میتوان تفاوت مرتبه معرفتشان را دریافت.
برخی گمان میكنند علم خدا، مثل علم بشر، همان صورت جزیی یا مفهوم كلی است كه از امور در ذهن آدمی ایجاد میشود، و چیزی زائد بر ذات انسان است. گاهی نیز تشكیل این صورت در اختیار آدمی نیست؛ بلكه در اثر عامل دیگری در ذهن شخص پیدا میشود. با ایجاد این تصویر یا مفهوم در ذهن شخص گفته میشود او «میداند» و با زائل شدنش، «نمیداند».
بر این اساس نیز علم خدا نسبت به كارهای ما از گزارش یا تصویری كه ملائکه از رفتارهای ما در نامه اعمالمان ثبت كرده و به پیشگاه الهی عرضه میکنند، حاصل میشود. شاید كسانی گمان كنند اگر كارهایمان در نامه اعمال ثبت نشود، یا گزارش آن به محضر خداوند عرضه نشود، او از آنها مطلع نمیشود. این تصورات در اثر ضعف معرفت ماست. در برخی روایات نقل شده كه مورچه خیال میکند خدای او هم مثل خودش دو شاخک دارد[2]. بعضی از کسانی که خودشان را از علما حساب میکنند نیز چنین تصوراتی درباره خداوند دارند. معروف است ابن تیمیه که پایهگذار اساس فكری وهابیت بود، در مسجد دمشق حدیثی به این مضمون را از مجامع روایی عامه نقل کرد كه خداوند شبهای جمعه از آسمان به زمین میآید و گناهان کسانی را که توبه کنند، میآمرزد، و بعد، از پلههای منبر پایین آمد و گفت به همین صورت که من از این پلهها پایین آمدم، خدا هم از آسمان تا روی پشتبام خانهها پایین میآید و مردم را مورد رحمت قرار میدهد!
بحث در باره علم خدا از دیرباز در میان متخصصان الهیات مطرح شده و تا كنون ادامه دارد. یکی از نظریاتی که تا حدود هزار سال پیش، حتی در بین دقیقترین فیلسوفان الهی مثل ابن سینا رواج داشت، این بود که علم الهی نسبت به مخلوقات به وسیله صورتهایی لازمه ذات خدا هستند، حاصل میشود. تفسیر خوشبینانه این نظریه آن است كه این صورتها مخلوق خدا هستند؛ ولی قدیم و ازلیاند، و همیشه با خدا بودهاند. با وجود همه زحماتی كه نوابغی مثل ابن سینا برای بیان چنین نظریاتی متحمل شدهاند، باز هم این نظریات برای تبیین علم خدا نارسا است.
قرآن برای اثبات این امر كه خداوند به همه امور آگاه است، اهتمام و عنایت خاصی دارد. با مروری بر آیات قرآن كریم میتوان مشاهده كرد كه خداوند به صورتهای مختلفی این مطلب را بیان میکند؛ در یک جا میفرماید: أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ؟ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ[3]. آیا ممكن است کسی که موجودی را میآفریند، نسبت به او عالم نباشد؟! تصویر گل یا میوهای كه ما در ذهنمان مجسم میکنیم، نمونهای از آفرینش است. البته همین آفرینش هم در سطح عالیتری از خداست؛ اما در مرتبه نازلتری میتوانیم بگوییم ما این صورت را در ذهنمان ایجاد میکنیم. حال، آیا ممكن است ما ندانیم چه تصویری در ذهن خود ایجاد كردهایم؟! آیا ممكن است من تصویر سیبی را در ذهنم ایجاد کنم، اما ندانم صورت سیب است؟!
آفرینش بدون علم امكان ندارد. اگر آفرینشی در كار باشد، حتماً توأم با علم است. بر اساس همین مطلب، امام صادق علیهالسلام برای محكوم كردن زندیقی كه مدعی خلق كردن كرم در گل و لای شده بود، فرمود از او سؤال كنید: آیا میداند آنچه به خیال خودش آفریده، چند تاست و چه تعدادی از آنها نر و چه تعدادی ماده است؟[4] اگر او آنها را خلق کرده، باید بداند آفریدهاش چند تا است و چه جنسیتی دارد. اگر همه عالم مخلوق خداست، این آفرینش از علم خدا جدا نیست. ولی این بیان برای این که ما همه چیز را به علم خدا نسبت بدهیم، کافی نیست.
قرآن عنایت فراوانی برای اثبات و تبیین علم خدا نسبت به همه موجودات در آسمان و زمین و همه حوادث و اتفاقات، حتی افتادن برگی از درخت دارد . اگر موجود زندهای در اعماق دریا غذایی بخورد، خدا به آن موجود و به غذایی که می خورد، آگاه است. اگر درون صخرهای موجودی کمترین اثر از حیات داشته باشد، خدا به همه جزئیاتش آگاه است. این مطلب به زبانهای مختلف در قرآن بیان شده است.
در آیات ابتدای سوره حدید كه در روایات از آنها به عظمت یاد میشود، بیان خاصی از توحید ارایه شده است. از جمله میفرماید: هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ[5]؛ در ادامه نیز میفرماید: یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیر[6]؛ قطره باران، یا دانه گیاهی كه بر زمین بیفتد، یا حشرهای كه زمین را سوراخ كند و در آن فرو برود، و آنچه از دل زمین خارج شود، مثل گیاهی که از درون زمین میروید، یا آنچه بر اثر زلزله یا آتشفشان از عمق زمین بیرون بریزد، خداوند به همه آنها آگاه است. همچنانكه نسبت به هر آنچه از آسمان فرو میریزد، یا در آسمان بالا میرود، نیز آگاه است؛ به همه رفتارهای شما هم آگاه است. ببینید، خداوند چه عنایت خاصی برای بیان دقیق هم موارد جزیی علم خود دارد!
هر پدیدهای که در زمین و آسمان تحقق پیدا کند از علم خدا خارج نیست. در سوره مجادله نیز میفرماید: أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَا یَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ[7]؛ این مطلب به قدری یقینی است، كه گویا آدمی به چشم خود آن را میبیند؛ مگر نمیبینی که خدا هر چه در آسمان و زمین است، را میداند؟ اگر سه نفر در جلسهای خصوصی باشند و با هم نجوا كنند، حتماً چهارمین نفرشان خداست؛ و اگر پنج نفر باشند، ششمین نفرشان خداست؛ هر جا باشید، خدا با شماست. این بیان علمی غیر از بیانی است که هم به صورت عوامانه، هم از قول فلاسفه نقل شد. علم خدا صورت ذهنی نیست؛ بلكه خدا همهجا حضور دارد و جایی نیست که از حضور او خالی باشد.
این بیان شبیه این تعبیرات است: وَكَانَ اللّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ مُّحِیطًا[8]؛ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ مُّحِیطٌ[9]؛ إِنَّ الله عَلَى كُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ[10]؛ همه جا خدا گواه است، یا به تفسیری دیگر، اگر چشم بینایی باشد، همه جا خدا دیده میشود. خداوند نسبت به همه چیز احاطه دارد؛ گمان نكنید احاطه خداوندبر همه چیز مثل احاطه لباس بر بدن است كه سطحی از لباس با سطحی از بدن تماس پیدا میکند. اگر چنین باشد، احاطه بر درون اشیاء چگونه قابل تبیین است؟ احاطه خداوند بر اشیاء از نوع احاطه یك جسم بر جسم دیگر نیست. بسیاری از اندیشمندان و متخصصان الهیات در تبیین این مفهوم در ماندهاند. كسی كه با بیان نظریهای جدید خدمت بزرگی به فلسفه و الهیات اسلامی كرد صدرالدین شیرازی بود كه با اثبات مسأله وجود رابط، زمینه را برای حل اینگونه مسایل فراهم ساخت.
اگر رابطه هر پدیدهای را با فاعلی که آن را ایجاد كرده، در نظر بگیریم، این رابطه، دو وجودی است که یکی از آنها نسبت به دیگری ـبه تعبیرملاصدراـ وجود رابط است؛ یعنی نمیتوان آن را از فاعل جدا کرد. آیا شما میتوانید صورتی را كه در ذهنتان ایجاد كردید، از خود جدا كنید و كناری بگذارید، تا در عین حالیكه این صورت علمی وجود دارد، شما آن را ندانید؟ اصلاً علم بودن این صورت قائم به ذهن شما است. همچنانكه اراده شما برای سخن گفتن قابل تفكیك از خود شما نیست. اگر شما نباشید و وجودتان ادامه پیدا نکند، اراده شما هم وجود نخواهد داشت. اصلاً این اراده عینالربط به فاعل آن است.
با اثبات این مساله تصویر جدیدی از رابطه بین همه مخلوقات عالم با خالق به دست آمد. عالیترین مخلوقات ملكوت و جبروت، تا پستترین موجوداتی که در عالم ماده هستند، هر چه اسم وجود بر او اطلاق میشود، همه مخلوق خدا هستند، و او همه آنها را از نیستی به هستی آورده است. همه این مخلوقات وجودشان قائم به اراده خداست؛ إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ[11]؛ او وقتی چیزی را بخواهد، میگوید: باش! آن موجود هم وجود پیدا میكند. تا زمانی كه خدا میگوید باش، آن موجود هست؛ و زمانی كه نگویدباش، آن موجود هم نخواهد بود. مثل اراده شما كه تا زمانی كه بخواهید، هست؛ اما اگر لحظهای توجه نكردید، ارادهای نخواهد بود.
مخلوقی که وجودش وابسته به فاعل هستیبخش است، نمیتواند مستقل از او باشد، و مظهر اراده اوست؛ آیا ممكن است این فاعل نسبت به مخلوقی که قائم به اوست، عالم نباشد؟! تفاوتی نمیكند كه این مخلوق ریز باشد، یا درشت؛ مادی باشد، یا مجرد.
یکی از مشکلات فلاسفه در اثبات علم الهی این بود که مادیات چگونه متعلق علم خدا قرار میگیرند. چون تصور میکردند درك كردن مادیات، تنها از راه چشم، گوش و حس حاصل میشود. اما نظریه وجود رابط همه این مسایل را حل میکند. چون هر موجود، به میزان بهرهای كه از وجود دارد، قائم به خداست و از خودش هیچ استقلالی ندارد؛ پس نزد خدا حضور دارد. در نتیجه علم خدا به همه موجودات حضوری است و احتیاج به صورت ذهنی ندارد.
نکته دیگری كه از هزار سال پیش برای نوابغی مثل فارابی و ابن سینا مطرح بود و یكی از مسایل مهم الهیات است، مسأله علم خدا به یك موجود پیش از وجود آن است. گفتیم علم ما به موجودات در واقع تصویری است كه به وسیله حواس از آنها در ذهن خود ایجاد میكنیم. هم چنین گفتیم خداوند در علم خود نیازی به حواس ندارد و اصلاً وجودش هر موجودی قائم به وجود خداست؛ به تعبیری وجودش عین علم خداست. ولی علم به این مخلوق قبل از آن که موجود شود، چگونه امكان دارد؟ فیلسوفان، علم ما به موجودات قبل از ایجاد را از نوع علم کلی دانستهاند. مثلاً منجم از طریق محاسباتی پیشبینی میکند که در فلان ساعت از فلان تاریخ خورشیدگرفتگی یا ماهگرفتكی پدید میآید. علم او به چنین پدیدهای كه در آینده ایجاد میشود، مفهومی کلی است كه بر اساس فرمولهای کلی به دست آمده است. چون وجود خارجی آن هنوز ایجاد نشده است، تا بتوان تصویری از آن به دست آورد. بنا براین، علم به چنین پدیدهای جز در قالب مفهومی کلی كه از طریق محاسبات و فرمولهای علمی به دست میآید، حاصل نمیشود. خدا نیز از آنجا كه نسبت به همه چیز، از جمله این فرمولها آگاه است، نتایج آنها را هم به همین صورت كلی میداند.
همچنین مسلمانان با آیات و روایاتی روبرو میشوند كه مشکل دیگری را در ارتباط با علم الهی ایجاد میكند. از جمله آیهای كه میفرماید: أُحِلَّ لَكُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَآئِكُمْ؛ تا جایی که میفرماید: عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَیْكُمْ[12]. در شرایع سابق هنگام روزه، شب هم باید از نزدیكی با همسرشان خودداری میكردند. اما در اسلام نه فقط اینكار ممنوع نیست؛ بلکه در شب اول ماه رمضان مستحب هم هست. دلیل تغییر این حكم در این قسمت از آیه بیان شده است: عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَیْكُمْ؛ از لحن آیه چنین برداشت میشود که گویا در ابتدا قرار بود در اسلام نیز اینكار مجاز نباشد؛ ولی چون خدا میدانست شما به خودتان خیانت میکنید، خداوند به شما تفضل کرد و حرمت این حکم را برداشت. بر اساس این برداشت، علم خدا به این موضوع در زمان خاصی ایجاد شده است. در آیات دیگری نیز شبیه این مسأله را میتوان مشاهده كرد. عَلِمَ أَن سَیَكُونُ مِنكُم مَّرْضَى[13]؛ یا حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنكُمْ وَالصَّابِرِینَ[14]؛ ما حکم جهاد را بر شما واجب کردیم، تا خدا بداند چه کسانی جهاد میکنند و در مقابل سختیها مقاوماند.
چنین آیاتی این شبهه را تقویت میکند که چگونه خداوند پیش از آن که حادثهای واقع شود، آن را میداند؟ این مسأله به عنوان یك معضل برای بسیاری از بزرگان مطرح بوده و بحثهای آن را میتوانید در کتابهای الهیات دنبال کنید. راه حل ساده این مسأله که کمتر به آن توجه میشود، این است که همه موجودات با هم رابطه زمانی ندارند. آنچه در امتداد زمان واقع شود، قبل و بعد دارد، اما موجودی که فوق زمان است، با اشیای زمانی رابطه زمانی ندارد و نمیتوان گفت پیش از آنها یا بعد از آنهاست. موجود فوق زمان بر همه زمانها احاطه دارد و همه پدیدهها یک جا نزد او حاضر است. این كه پدیدهای هنوز واقع نشده، نسبت به ماست. برای خدا دیروز و امروز و فردا وجود ندارد. همه زمانها در محضر او حاضر است. به عبارت سادهتر اصلاً زمان را خود خدا خلق کرده و تقدم او بر همه موجودات تقدم زمانی نیست؛ بلكه تقدم وجودی و به تعبیر دیگر احاطه وجودی است. بنا براین علم خدا نسبت به گذشته و آینده یکسان است.
پس تعبیراتی كه در این آیات به كار رفته، چیست؟ اصطلاحاً به این تعبیرات «علم اضافی» یا «علم فعلی»گفته میشود؛ یعنی زمانی كه پدیدهای تحقق پیدا میکند، مطابق علم الهی است و در آن زمان معلوم میشود. تا قبل از پیدایش یك پدیده در ظرف زمان، آن پدیده موجود نیست كه بتوان آن را «معلوم» دانست. هر گاه آن پدیده در ظرف زمان ایجاد شد، آنگاه «معلوم» میشود. منظور از «علم» در این جا نسبتی است که بعد از به وجود آمدن یك ذات، بین علم الهی و آن ذات پیدا میشود.
مقصود از طرح این مباحث تذكر این نكته بود كه مساله علم خدا به اشیا مسألهای عمیق است فیلسوفان بزرگ از هزاران سال پیش درباره آن بحث کردهاند. قرآن در زمینه علم الهی میفرماید همه چیز نزد ما حاضر است؛ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُهَا[15]؛ شبی تاریک در گوشهای از این عالم برگی از درخت میافتد؛ افتادن این برگ در آن شب تاریک بر روی زمین از ما مخفی نیست؛ چون خدا همان جا حضور دارد. برای موجود شدن این پدیده باید خدا از آن آگاه باشد؛ وجود یافتنش همان، و معلوم بودنش برای خدا همان. أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ[16]؛ كسی که همه هستیاش به دست اوست، با اراده او موجود است، چگونه ممكن است از آن آگاه نباشد؟ این، راهی بسیار ساده و شیرین است که قرآن پیش پای بشر گذاشته تا بفهمد که چگونه همه چیز نزد خدا حضور دارد و برای او معلوم است. تبیین فلسفی این مسأله خلعتی بود که بر اندام ملاصدرا راست آمد. خداوند انشاءالله ایشان را با موالیاش محشور کند.
بنا بر این ما ابتدا باید بدانیم خدا میداند. در مرتبه بعد یادمان باشد كه خدا میداند. این بیانات قرآنی است؛ برگی که از درخت میافتد، خدا از آن آگاه است؛ خطوراتی که بر قلب شما میگذرد، هم خدا از آن آگاه است؛ وَهُوَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ[17]. با باور کردن این مسأله که بدانیم خدا همه چیز را میداند، كار برایمان آسان میشود. اما نباید فراموش كنیم كه توجه دائمی به این مسأله کار مشکلی است. این که امام رحمةالله علیه فرمود عالم محضر خداست، یعنی همه چیز نزد خدا حاضر است و هیچ چیز بر او مجهول و مخفی نیست. از عمق ریزترین ذره، تا نهایت کهکشانها، همه را خدا میداند و چیزی برای او مجهول نیست. اما چه کنیم كه یادمان باشد؟ این، تمرین میخواهد. باید بنا بگذاریم هر روز لحظاتی را به این مطلب فکر کنیم. و بهتر آنكه پیش از نماز به این مطلب بیاندیشیم تا نمازمان هم با حضور قلب بیشتری باشد. باور كنیم که خدا همه جا حضور دارد؛ جایی که من نشستهام، حرفی که میزنم، غذایی که میخورم، هیچیك از خدا مخفی نیست. البته ممکن است در ابتدا نتوان مدت طولانی به این مطلب فكر كرد؛ اما به تدریج و روز به روز میتوان این زمان را افزایش داد و توجه را عمیقتر کرد. اینكار احتیاج به تمرین دارد؛ مخصوصاً در مواردی مظان گناه است؛ در این موارد باید حواسمان را خیلی جمع کنیم وپیشاپیش فکر کنیم که در صحنهای که بناست با آن مواجه شویم و مظان گناه است، خدا در آن جا حضور دارد و ما را میبیند. این فکر را در ذهنمان تقویت کنیم و بیشتر توجه داشته باشیم . شاید این مطلب توضیحی باشد برای این جمله که وَ یَذْكُرَ عِلْمِی بِهِ وَ یُرَاقِبَنِی بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ عِنْدَ كُلِّ سَیِّئَةٍ وَ مَعْصِیَةٍ
وفقنالله و ایاکم انشاءالله
[1]. ارشاد القلوب الی الصواب للدیلمی، ج1، ص 204.
[2]. منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج17، ص: 264؛ عن الصادق علیه السّلام: كلّما میّزتموه بأوهامكم فی أدقّ معانیه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إلیكم، و لعلّ النمل الصغار تتوهّم أنّ للّه سبحانه زبانتین، فانّ ذلك كمالها، و تتوهّم أنّ عدمهما نقصان لمن لا یتّصف بهما، و كذا حال العقلاء فیما یصفون اللَّه سبحانه و تعالى به.
[3]. ملك(67) / 14.
[4]. رك: سفینة البحار، ج 1، ص 157.
[5]. حدید(57) / 3.
[6]. حدید(57) / 4.
[7]. مجادله(58) / 7.
[8]. نساء(4) / 126.
[9]. فصلت(41) / 54.
[10]. حج(22) / 17.
[11]. یس(36) / 82.
[12]. بقره(2) / 187.
[13]. مزمل(73) / 20.
[14]. محمد(47) / 31.
[15]. انعام(6) / 59.
[16]. ملك(67) / 14.
[17]. حدید(57) / 6.