بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1393/04/24، مطابق با شب هجدهم رمضان 1435 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در جلسات گذشته به بحث در باره فرازهایی از حدیث قدسی معراج پرداختیم. محور اصلی بحث در این فقرات محبت خدا بود و در این زمینه مسایلی از این قبیل مطرح شد: چگونگی فراهم کردن زمینه برای تحقق محبت در دل انسان؛ شرایط بقای محبت الهی؛ آثاری که از این محبت ناشی میشود؛ و نشانههایی كه دیگران میتوانند به كمك آنها عاشق واقعی را از مدعی دروغین محبت بازشناسند. همچنین ضمن بحث به این مطلب اشاره شد كه محبت واقعیتی است که هر جا تحقق پیدا کند، شعاعش بر آثار، توابع و لواحق آن هم میتابد. کسی که به شخصی علاقه دارد، متعلقات او را هم دوست دارد؛ عكسش را میبوسد، لباسش را میبوید، گرد خانهاش میگردد، و به شهر و کشورش افتخار میكند. معنای چنین رفتاری وجود چند محبت جداگانه در دل این عاشق نیست؛ بلكه همه اظهار علاقهها شعاع محبت صاحب عكس و لباس و خانه است كه در دل عاشق زبانه میكشد. کسی که دلداده خداست، طبعاً دوستان خدا را هم دوست میدارد. این، محبت جداگانهای نیست؛ بلكه شعاع محبت نسبت به خداست که بر اولیائش هم میتابد. با اندكی تأمل میتوان دریافت كه عاشق خداوند متعال، پیامبر خدا صلیالله علیه و آله را هم به خاطر خدا دوست دارد.
همچنین در مواردی لازمه دوست داشتن خدا، دشمنی با بعضی افراد است. نمیتوان گفت آدمی كسی را دوست داشته باشد، و دشمن او را هم دوست بدارد. البته در برخی موارد این ارتباطها روشن نیست و احتیاج به تبیین دارد. همچنانكه در حدیث معراج محبت نسبت به بعضی گروهها مورد تأکید قرار گرفته، و حتی محبت خدا به معنی محبت ایشان معرفی شده است؛ اما ارتباط بین محبت نسبت به خدا، با علاقه به این افراد روشن نیست. همچنانكه ملازمه بین محبت خدا، با دشمنی نسبت به كسانی كه از در عناد با خدا و دین خدا در آمدهاند، به راحتی قابل فهم است؛ اما این تقابل در برخی موارد روشن نیست. شاید از همینرو در حدیث قدسی معراج این موارد تذکر داده شده است. در ادامه به بررسی یكی از این موارد میپردازیم.
یَا أَحْمَدُ! إِنَّ الْمَحَبَّةَ لِلَّهِ هِیَ الْمَحَبَّةُ لِلْفُقَرَاءِ[1]. در ادبیات عربی همراه شدن «هی» كه ضمیر فصل است، با خبری كه «الف و لام» بر سر آن در آمده، دلالت بر حصر میکند. لذا، این عبارت را باید به این صورت ترجمه كرد: به درستی محبت خدا، همان محبت به فقراست. اگر به جای این عبارت فرموده بود: محبت خدا محبت پیغمبران، یا اولیای خداست، فهمیدن ارتباط آنها چندان مشکل نبود؛ اما درك این مطلب كه محبت خدا در محبت فقرا نهفته، دشوار است. شاید از همینرو پیغمبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله با شنیدن این عبارت، از خداوند سوال میکنند: «فقرا»، که محبتشان عین محبت خداست، چه کسانی هستند؟ روشن است كه هر فقر و هر فقیری ستودنی و لایق محبت نیست، و چهبسا فقیری که دشمن خدا است.
خداوند در پاسخ پیامبر صلواتاللهعلیهوآله میفرماید: الَّذِینَ رَضُوا بِالْقَلِیلِ وَ صَبَرُوا عَلَى الْجُوعِ وَ شَكَرُوا عَلَى الرَّخَاءِ وَ لَمْ یَشْكُوا جُوعَهُمْ وَ لَا ظَمَأَهُمْ وَ لَمْ یَكْذِبُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ لَمْ یَغْضَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ وَ لَمْ یَغْتَمُّوا عَلَى مَا فَاتَهُمْ وَ لَمْ یَفْرَحُوا بِمَا آتَاهُمْ؛ فقرایی که محبتشان عین محبت خداست، كسانی هستند كه طماع و زیادهخواه نبوده، به زندگی سادهای راضیاند. از این عبارت میتوان فهمید كه محبت خدا با طمعکاری، زیادهخواهی، سلطهطلبی و برتریجویی سازگار نیست. خداوند در قرآن نیز میفرماید: تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا[2]؛ عالم آخرت با همه عظمتش، متعلق به کسانی است که خواهان برتری در زمین و اهل فساد نباشند؛ کسانی كه اخلاق و منششان این است که خود را با دیگران مقایسه کنند و همیشه خود را یک سر و گردن بالاتر از دیگران ببینند. البته این روحیه، همانند سایر ویژگیهای آدمی میل به بینهایت دارد و محدود به حدی نمیشود؛ تا جایی كه ممكن است ادعای خدایی کند. مگر فرعون خود را خدا معرفی نكرد؟ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْض[3]. برتریطلبی ویژگی اصلی فرعون بود؛ خصوصیتی كه با توجه به آیه قبل، موجب محروم شدن از سعادت آخرت میشود. بر اساس روایتی كه در تفسیر آن آیه نقل شده، حتی اگر کسی بخواهد که بند کفشش بهتر از دیگران باشد، مشمول این آیه است[4]؛ چون این نیز نوعی علو و برتریجویی است؛ خوی ناپسندی كه سعادت آخرت را حتی از كسانی كه در مراتب پایین بندگی هستند، سلب میكند؛ چه رسد به محبت خالص الهی كه فقط در قلبی قرار میگیرد كه هیچ چیز غیر از خدا در آن راه نداشته باشد. این خوی بچهگانه با مقام محبت الهی سازگار نیست.
اولین ویژگی فقرا، که دوستیشان دوستی خداست، این است که به کم قانعاند و در پی برتریطلبی و زیادهخواهی نیستند. اما اگر شرایطی پیش آمد كه نیازهای اولیهشان تأمین نشد، چه میكنند؟ در چنین شرایطی نیز اینان بیتابی نمیکنند. وَ صَبَرُوا عَلَى الْجُوعِ وَ شَكَرُوا عَلَى الرَّخَاءِ؛ همچنانكه اگر زمینه رفاه و خوشی برایشان فراهم شد، خدا را فراموش نمیکنند و خدا را به خاطر نعمتی كه آنها عنایت كرده، سپاس میگزارند. وَ لَمْ یَشْكُوا جُوعَهُمْ وَ لَا ظَمَأَهُمْ؛ در سختیها و هنگام تشنگی و گرسنگی اهل نق زدن و گلایه كردن نیستند. چنین كسانی اگر از سر اضطرار مجبور شدند نزد دیگران عرض حاجت كنند، اهل گزافهگویی و دروغ نیستند و بیش از واقعیت مطلبی نمیگویند. قرآن كریم این اشخاص را چنین توصیف كرده است: یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاء مِنَ التَّعَفُّفِ... لاَ یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا[5]؛ این فقرا صورت خود را با سیلی سرخ می كنند، تا دیگران از فقرشان مطلع نشوند و آنها را ثروتمند و دارا بیانگارند؛ عزت نفس و مناعت طبعشان به آنها اجازه نمیدهد آبروی خود را نزد هر كسی بریزند و اظهار حاجت کنند. اما اگر ضرورت موجب شد از دیگران تقاضایی داشته باشند، به حد ضرورت اكتفا كرده و در این رابطه دروغ نمیگویند. هیچگاه نیز از خدا گلهمند نیستند و هر چه برایشان پیشآید را تقدیرات خدا و مبتنی بر حکمت الهی میدانند.
وَ لَمْ یَغْتَمُّوا عَلَى مَا فَاتَهُمْ وَ لَمْ یَفْرَحُوا بِمَا آتَاهُمْ؛ چنین كسانی در عین تنگدستی و از دست دادن نعمت، غصهدار نمیشوند و معتقدند خداوند به خاطر مصلحتی امانتی به ایشان داده بود و آنگاه كه صلاح دانست، امانتش را پس گرفت. از همینرو به خاطر از دست دادن یك نعمت مضطرب نمیشوند و یقه چاک نمیدهند؛ هم چنانكه رسیدن به یك نعمت فوقالعاده آنها را از خود بیخود نمیكند. قرآن كریم در این زمینه میفرماید: مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِی كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ * لِكَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ[6]؛ هر سختی و مصیبتی كه به شما میرسد، از پیش تعیینشده و بر اساس محاسبات دقیق و مبتنی بر حکمت الهی است كه در كتابی مضبوط است؛ تا زمانی كه نعمتی را به دستآوردید، خود را نبازید؛ و هنگامی كه به مصیبتی مبتلا میشوید، بیتابی نکنید و به شیون و افغان نپردازید. هم نعمت الهی وسیله امتحان است، هم بلاها برای آزمودن بندگان است؛ هر دو از روی حکمت، و حساب شده است. کسانی که چنین خوی و منشی داشته باشند، فقرایی هستند که دوستیشان، دوستی خداست.
در ادامه این حدیث بار دیگر خداوند بر دوستی فقرا تأکید كرده، و میفرماید: یَا أَحْمَدُ مَحَبَّتِی مَحَبَّةٌ لِلْفُقَرَاءِ. دلیل تأکید بر دوستی با كسانی كه چنین اوصافی دارند، این است که آدمی از طریق ارتباط با ایشان، از صفات خوبشان اثر میپذیرد. این یكی از نکات ثابت روانشناسی است که انسان از اطرافیان و كسانی كه با آنها معاشرت میکند، اثر میپذیرد و عادات، خوی و منششان به او منتقل میشود؛ به خصوص اگر این ارتباط توأم با عاطفه باشد. از همینرو خداوند برای تربیت بندگان خود و فراهم كردن زمینه رشد این صفات پسندیده در ایشان، توصیه به دوست داشتن و ارتباط با کسانی میكند كه چنین صفاتی دارند.
جا دارد در اینجا به نمونهای از رفتار چنین بزرگانی اشاره كنیم. مرحوم آقا شیخ عباس تهرانی كه از شاگردان مرحوم میرزا جواد آقا ملكی تبریزی بودند، میفرمودند: استادشان مثل بسیاری از بزرگان دیگر، نسبت به تعظیم عید غدیر و برگزاری مراسم و میهمانی در این روز خیلی اهمیت میدادند. یك بار كه در روز غدیر برای تبریك به منزل میرزا جوادآقای ملکی تبریزی رضوانالله علیه رفته بودیم، ناگهان از اندرونی منزل صدای گریه و شیون برخاست. همه مهمانان نگران شدند. مرحوم ملكی به داخل رفتند، اهل منزل را آرام كردند و پس از بازگشت از اندرونی، بدون آنكه مطلبی اظهاری كنند، به پذیرایی از میهمانان و ادامه جلسه پرداختند. بعد از اتمام مراسم عید غدیر، هنگامی كه میهمانان قصد رفتن داشتند، مرحوم میرزا جواد آقا به حاضران گفتند: اگر مایل باشید، در تشییع جنازه جوانی شرکت کنید و از ثواب آن بهرهمند شوید. همه با تعجب پرسیدند: چه شده؟! ایشان بدون آنكه اظهار ناراحتی كنند، گفتند كه فرزند جوانشان كه مورد علاقه شدید ایشان بودند، از دنیا رفته است! بندگانی كه محبتشان عین محبت خداست، اینچنیناند؛ در مصیبتها جزع و فزع نمیكنند؛ غرقه شدن در نعمت الهی هم آنها را غرّه نمیكند. خداوند معاشرت با چنین كسانی را به ما سفارش میفرماید.
از سوی دیگر روشن است افراد فقیر چندان در جامعه مورد توجه نیستند؛ چون كسی انگیزهای برای احترام به ایشان ندارد. بر خلاف افراد متمول، و صاحب مقام و موقعیت كه هر كسی سعی میكند برای بهره بردن از ثروت یا موقعیتشان، با ایشان دوست شود. اگر کسی فقیری را دوست بدارد، به خاطر فقرش نیست؛ بلكه به خاطر صفات خوبی است که در او سراغ دارد. بنا براین چنین محبتی از آفت ریا، دنیاگرایی و اغراض شخصی نیز بهدور است و به اخلاص نزدیکتر است.
سومین ویژگی دوستی با فقرا این است که بر خلاف نظر كسانی كه فقر را عامل بزهکاری میدانند، اسباب معصیت برای فقرا کمتر فراهم است. البته ممكن است فرد بزهکار در صورت ابتلا به فقر مشکلات جدیدی را ایجاد کند؛ اما آیا هر فقیری بزهكار است؟ این ادعا بر خلاف منطق قرآن است، كه میفرماید: إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى * أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى[7]؛ آدمی زمانی كه احساس بینیازی كند، سركشی و طغیان میکند و از رعایت عدالت و انصاف سر باز میزند.
بنا براین در دوستی و محبت فقرا سه ویژگی مثبت و مفید برای انسان نهفته است: آدمی ضمن معاشرت با ایشان از صفات خوبشان تأثیر میپذیرد؛ این دوستی و ارتباط به اخلاص نزدیکتر است؛ در معاشرت با فقرا کمتر زمینه گناه فراهم است. از همین رو خداوند در این حدیث قدسی به پیامبر صلواتاللهعلیهوآله میفرماید: یَا أَحْمَدُ مَحَبَّتِی مَحَبَّةٌ لِلْفُقَرَاءِ فَادْنُ الْفُقَرَاءَ وَ قَرِّبْ مَجْلِسَهُمْ مِنْكَ؛ فقرا را به خود نزدیک کن و آنها را به مجلس خود راه بده؛ مبادا لباس ژنده کسی موجب شود كه او را از خود برانی! در مقابل، از ثروتمندان فاصله بگیر؛ وَ بَعِّدِ الْأَغْنِیَاءَ وَ بَعِّدْ مَجْلِسَهُمْ مِنْكَ فَإِنَّ الْفُقَرَاءَ أَحِبَّائِی.
امیدواریم که خدای متعال به ما توفیق بدهد که از معارف اهل بیت به نحو احسن استفاده کنیم و در زندگیمان آنها را رعایت کنیم.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1]. بحار الأنوار، ج74، ص: 28.
[2]. قصص(28) / 83.
[3]. قصص(28) / 4.
[4]. رك: تفسیر نور الثقلین، ج4، ص 144؛ الرجل لیعجبه شراك نعله فیدخل فی هذه الآیة: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ ...».
[5]. بقره(2) / 273.
[6]. حدید(57) / 22-23.
[7]. علق(96) / 6-7.