بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1393/04/28، مطابق با شب بیست و دوم رمضان 1435 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
گذشت که خداوند متعال در شب معراج خطاب به پیغمبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله فرمود: با دنیا و اهل دنیا دشمنی کن، و با اهل آخرت دوستی پیشه كن. آن حضرت سؤال کردند: اهل دنیا و اهل آخرت چه کسانی هستند؟ خداوند نیز اوصافی را برای هر یك ذكر فرمود. در جلسه گذشته به بحث درباره اهل دنیا پرداختیم. در ادامه این حدیث، برای اهل آخرت كه از ایشان به عنوان أَهْل الْخَیْر نیز یاد شده، اوصافی بیان گردیده که اکثر آنها در نقطه مقابل صفات اهل دنیاست. اهل دنیا پر خورند؛ اهل آخرت کمخوراکند؛ آنها پر حرفند؛ اینان كمحرف و اهل سکوتند. اما صفتی كه به عنوان اولین و برجستهترین ویژگی اهل آخرت ذكر شده، «حیا» است. یَا أَحْمَدُ! إِنَّ أَهْلَ الْخَیْرِ وَ أَهْلَ الْآخِرَةِ رَقِیقَةٌ وُجُوهُهُمْ كَثِیرٌ حَیَاؤُهُمْ[1]. معادل رقیقة الوجه در ادبیات فارسی کمرو و باحیا است.
در خصوص «حیا» نظرات مختلفی وجود دارد. در بسیاری از مواقع، حیا معادل کمرویی و خجالتی بودن حساب شده، و در برخی از فرهنگهای رایج دنیا آن را مذمت میكنند. ازجمله بعضی از روانشناسان معتقدند كودك باید در همه زمینهها آزاد باشد، تا هر كاری كه خواست انجام دهد و هر امری كه كودك را محدود كند، مانع رشد كودك است. به عقیده این روانشناسان، حیا طفل را محدود میكند و موجب میشود کمرو و خجالتی شود و نتواند مقصودش را درست بیان كند و در مقام دفاع از خود برآید؛ از همینرو، آنها حیا را صفت خوبی نمیدانند. متأسفانه اغلب روانشناسان ما هم كه دانش خود را از متون روانشناسی غربی فراگرفتهاند، همین مسایل را در مراكز آموزشی و تربیتی ترویج میكنند. در رسانهها و فیلمها هم حیا كه اولین و برجستهترین صفت اهل آخرت و اهل خیر است، مورد مذمت قرار میگیرد. حال، آیا ما باید فرهنگ جدید را بپذیریم، یا این حدیث و امثال آن را كه نه تنها حیا را صفتی پسندیده، بلكه امری لازم معرفی میكنند؟
در بعضی روایات گفته شده: لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَه[2]؛ کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد. در روایتی دیگری نقل شده: الْحَیَاءُ وَ الْإِیمَانُ مَقْرُونَانِ فِی قَرْنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُهُ[3]؛ ایمان و حیا با هم جفت هستند؛ اگر یکی از آنها برود، دیگری هم به همراهش میرود. نظیر چنین روایاتی فراوان است. در فرهنگ قدیم كشور ما هم حیا داشتن صفت مطلوبی بود و یكی از بدترین ناسزاها «بیحیا» بود. اما امروزه با حیا بودن و خجالت كشیدن صفت ناپسندی معرفی میشود.
برای پاسخ به این سؤال ابتدا لازم است با مفهوم «حیا» آشنا شویم. این واژه كه معادل فارسی آن «شرم» است، حالت و احساسی انفعالی است كه بر اثر اطلاع از نقص یا عیب در شخص ایجاد میشود. چنانکه میدانید، آدمی فطرتاًٌ خودش را دوست دارد و بر همین اساس، برای خودش ارزش، احترام و كرامت قائل است و دوست دارد نزد دیگران عزیز باشد و مردم به دیده حقارت به او نگاه نکنند. از سوی دیگر بشر بر اساس فطرت، عقل، یا با استفاده از نظامهای ارزشی و دینی اموری را به عنوان نقص، عیب، و زشتی میپذیرد. این عیوب ممکن است تکوینی باشند؛ مثل عیوب جسمی كه هر كس به آنها مبتلا باشد، سعی میكند آنها را از چشم دیگران بپوشاند. همچنین ممكن است امری را همه عقلای عالم زشت و ناپسند بدانند. به عنوان مثال، با وجود اینكه در برخی از كشورها پوشیدن لباسهای كوتاه و نیمهعریان رواج یافته، اما هنوز همه جوامع ظاهر شدن در میان مردم به صورت لخت مادرزاد را كاری ناشایست میدانند. بعضی امور نیز بر اساس نظام ارزشی مورد قبول یك جامعه ناپسند است و کسانی که آن نظام ارزشی را پذیرفتهاند، آن كار را عیب میدانند. چنین رفتارهایی ممكن است در سایر محیطها یا دیگر زمانها كه مردم تابع آن نظام ارزشی نیستند، ناپسند دانسته نشود. كسی نقل میکرد: حدود سی سال قبل به کانادا رفته بودم. یكی از روزها كه در پارک مشغول قدمزدن بودم، از شدت گرما کتم را از تن درآوردم. ناگهان پلیس جلوی مرا گرفت و گفت: کتت را بپوش! اینكار خلاف عفت عمومی است. این در حالی است كه امروز، بعد از گذشت سی سال، در همان كشور حتی زنها با لباس نیمهعریان در انظار عموم ظاهر میشوند و كسی این كار را خلاف عفت عمومی نمیداند! این امر ناشی از تغییری است كه در نظام ارزشی این جامعه رخ داده است.
امور دیگری مانند دین، اخلاق عمومی، قانون و فرهنگ نیز میتواند در صحیح یا غلط دانستن رفتارها مؤثر باشد. در هر حال، صرف نظر از ملاك ناپسند دانستن یك ویژگی یا رفتار، فرد نمیخواهد آنچه را همه زشت و ناپسند میدانند، از او دیده شود، زیرا در این صورت نزد دیگران به عنوان فردی پست و حقیر، و بیادب كه اخلاق عمومی را رعایت نمیکند، شناخته شده و از حرمتش كاسته میشود.
حالتی انفعالی كه در اثر آشكار شدن عیب یا رفتار ناپسند كسی نزد دیگران، در او ایجاد میشود، شرم و حیا نامیده میشود. آدمی فطرتاً برای پیشگیری از به وجود آمدن چنین حالتی سعی میكند عیوبش ظاهر نشود، یا اگر رفتار ناشایستی از او سر زد، آن را جبران كند. البته ممكن است فطریات افراد جامعهای بر اثر عوامل گوناگون ضعیف و کمرنگ شده باشد و این مسایل برای ایشان اهمیتی نداشته باشد. اما برای ما که اهل قرآن و دین هستیم، این مطالب با استفاده از آیات و روایات قابل درك است.
خداوند پس از آفرینش آدم و حوا، آنها را در جنتی ساکن کرد و آنها را از خوردن میوه یكی از درختان آن جنت منع كرد. اما شیطان آنها را فریفت، و با وسوسه ایشان را به خوردن میوه درخت ممنوعه ترغیب كرد. فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا[4]؛ زمانی كه آنها از میوه آن درخت خوردند، عیبهایشان ظاهر شد. البته ما دقیقاً نمیدانیم این بدیها چه بوده و چگونه ظاهر شد. همینقدر میدانیم كه با خوردن میوه آن درخت، آدم و حوا متوجه زشتیهایی در بدن خود شدند كه از دیدن آنها شرمنده گردیده، و با استفاده از برگ درختان در صدد پوشاندنش برآمدند. چه عاملی موجب شد كه آدم و حوا در پی مخفی كردن عیبهای خود برآیند؟ مگر انسان دیگری در آنجا حاضر بود و ایشان را میدید؟ آیا این كار را از جایی آموخته بودند؟ از اینجا میتوان فهمید كه این رفتار ریشه در فطرتشان داشته است. چون هنوز دستور دینی، یا توصیهای اخلاقی صادر نشده بود، فرهنگ یا سابقه رفتار گذشتگان نیز وجود نداشت. تنها تحلیلی كه برای این رفتار میتوان ارایه كرد، این است كه از آشكار شدن زشتی و عیبشان احساس حقارت میكردند. حاصل این امر كه ریشه در معرفتی فطری دارد و به صورت یك احساس پدیدار میشود، «حیا» نام دارد.
اما آیا حیا خوب است، یا بد؟ آیا همه جا این چنین است، یا به تناسب شرایط و موقعیتهای مختلف ممكن است خوب یا بد باشد؟ اگر کسی متوجه عیب یا نقصی در وجود خود شد كه دوست ندارد دیگران از آن مطلع شوند، ولی با وجود اینكه میتوان آن را برطرف كرد، به پوشاندن عیبش اکتفا کند، آیا این كار درست است؟ مثلاً همه ما کمابیش از اینكه نزد دیگران فردی ناآگاه جلوه كنیم، پرهیز داریم. اما برخی مردم از سؤال كردن از دیگران برای برطرف كردن ناآگاهیشان خجالت میكشند. آیا این رفتار درست است؟
بدون شك، توجه پیدا كردن نسبت به عیب و نقص خوب است؛ چون تا زمانی كه كسی از نواقص خود مطلع نباشد، نمیتواند درصدد رفع آنها برآید. پوشاندن و مخفی كردن عیب خود از دیگران هم امری فطری و شایسته است؛ چون موجب حفظ ارزش و احترام شخص میشود. اما كوتاهی كردن در رفع عیب كه امری جدای از حیا و خجالت كشیدن است، كار درستی نیست. آدمی باید از نادانی خود خجالت بکشد؛ اما برای برطرف كردن عیبش، باید مجهولات خود را از دیگران بپرسد. هم چنانكه یك بیمار برای مداوای بیماریش باید به جای مخفی كردن آن، به پزشك مراجعه كند. پس مذمت كردن كسانی كه به عیبی مبتلا هستند، به خاطر خجالت كشیدن آنها از آن عیب نیست؛ بلكه به خاطر كوتاهی و تنبلی كردن در رفع آن عیب است. در واقع حیا نتیجه علم و آگاهی از وجود یك عیب در انسان، و امری فطری است كه خداوند آن را در وجود آدمی قرار داده، تا به وسیله آن در شخص انگیزهای برای رفع عیب و حركت به سوی كمال ایجاد شود. نمیتوان كسی را به خاطر این مسأله مذمت كرد. آنچه مذموم است تنبلی كردن در رفع عیب و نقص است.
آنچه امروزه در روانشناسی مورد مذمت قرار میگیرد، مربوط به این بخش دوم از رفتار آدمی است. كسی که نمیتواند حرفش را درست بزند، یا در برابر تعرض دیگران از خود دفاع کند، بیعرضگی و تنبلی او در رفع این نقص مذموم است. این ربطی به حیا ندارد. در حالیكه برخی بین احساس حاصل از توجه به عیب و نقص، و تلاش در جهت رفع آن خلط كرده و با توجه به اینكه بسیاری از افراد در چنین موقعیتی به دنبال رفع نقص خود نیستند، آن احساس را در این امر دخیل دانسته، آن را نیز مذمت میكنند. در حالیكه خداوند این احساس را در درون آدمی قرار داده، تا به واسطه آن شخص در صدد رفع عیب خود برآید، یا از تكرار رفتار ناشایستش جلوگیری كند. حكمت خجالت کشیدن این است. پس، نه تنها حیا بد نیست، بلكه هر چه حیا در انسان قویتر باشد، انسان انگیزه بیشتری برای تلاش در جهت رفع نواقص و حركت به سوی کمال دارد. برای تشخیص امور زشت و ناپسند نیز ملاكهایی وجود دارد. بهترین معیار برای متدینین در این زمینه دستورات خدا و پیغمبر است. هر چند متأسفانه بسیاری از افراد در رفتارهایشان تحت تأثیر فرهنگ غربی قرار دارند و خیلی از اموری كه در دین ناشایست معرفی شده، را بد نمیدانند. از سوی دیگر با مذمت حیا و خجالت كشیدن، تدریجاً نسلهای آینده بیشرمتر از گذشته میشوند و به این امر افتخار هم میکنند!
بر خلاف فرهنگ امروز دنیا كه حیا را عیب میداند، در اسلام حیا، اصل ایمان و قرین آن معرفی شده است. اسلام میگوید اگر حیا برود، ایمان هم همراه آن میرود؛ اما فرهنگ جهانی اقتضا میکند كه آدمی خودش را از این قید و بندهای بیجا (؟) خلاص کند! اهل آخرت تحت تأثیر این تلقینات واقع نمیشوند و اجازه نمیدهند عورات و عیوبشان ظاهر شود؛ علاوه بر اینكه از رفتار ناشایست خود عذرخواهی كرده و سعی میکنند نقائص رفتار خود را اصلاح كنند. همچنانكه آدم و حوا پس از آنكه زشتیهایشان ظاهر شد، و متوجه شدند کار بدی انجام دادهاند، حیایشان موجب شد درصدد جبران برآیند. از همینرو، برای عذرخواهی به خدای متعال عرض كردند: إِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ[5]. این توبه نتیجه همان حیاست. اگر آدم و حوا متوجه اشتباهشان نشده بودند و از آن خجالت نمیکشیدند، توبه هم نمیکردند. از اینجا میتوان فهمید عذرخواهی كردن و در صدد جبران اشتباه برآمدن نیز امری فطری است. پس حیا كه امری فطری است، احساسی است که در اثر ظهور یک عیب، یا صادر شدن یک کار زشت در درون انسان حاصل میشود. این احساس برای کسی به وجود میآید که آن کار را ناپسند و زشت بداند، و از همینرو نمیخواهد با آشكار شدن آن برای دیگران، از احترامش كاسته شود و اگر كسی از رفتار ناشایستش آگاه شود، درصدد عذرخواهی بر میآید.
مفهوم حیا در فرهنگ اسلامی دایرهای وسیعتر از سایر جوامع دارد. پیامبر صلواتالله علیه ضمن وصایای خود به جناب ابوذر میفرمایند: من به خاطر شرم از دو فرشته همراهم، هنگام قضای حاجت سر و رویم را میپوشانم.[6] همچنین نقل شده است: جناب سلمان در تمام عمرش (كه برخی آن را تا حدود سیصد و پنجاه سال گفتهاند)، از شرم حتی یک مرتبه به عورتش نگاه نکرد. در فرهنگ اسلامی دایره حیا منحصر به آدمیان نیست. اولیای خدا از این که فرشتگانی که مأمور نوشتن اعمالشان هستند، از کار زشت یا عیبشان آگاه شوند، نیز خجالت میکشند؛ و بالاتر از همه، از خدا خجالت میکشند. به همین دلیل در خفا و تنهایی هم مرتکب گناه نمیشوند؛ چون خدا را حاضر میبینند و از انجام خلاف در محضر او خجالت میکشند.
حیا باعث میشود که انسان مرتکب گناه نشود. در دعای بعد از زیارت امام رضا صلواتاللهعلیه آمده است: رَبِّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفَارَ حَیَاء؛ یعنی خدایا من از این که در حضور تو گناه کردم، خجالت میکشم. این خجالت در بعضی از اشخاص آن قدر تقویت میشود كه به خدا عرض میكنند: خدایا! مرا در آتش جهنم بسوزان، تا از خجالت تو در آیم. «حیا» عاملی است که تا این حد میتواند در جلوگیری از گناه مؤثر باشد. اما شیاطین برای آلوده كردن ما به گناه به دنبال آن هستند كه این عامل را از ما بدزدند. از همینرو، مغلطه كرده و میگویند آدم با حیا و خجالتی انسان ضعیفی است كه قدرت دفاع از خودش را ندارد! این افراد برای ترویج آزادی مورد نظر خودشان هم از راه مغالطه وارد شدند. مگر نگفتند: همچنان كه یك پرنده از رها شدن از قفس خوشحال میشود، آدمی هم باید به دنبال آزادی باشد، تا بتواند هر کاری خواست انجام دهد؟! مگر شیاطین برای توجیه كلام خود با تمسك به این فرمایش سیدالشهداء علیهالسلام كه إِنْ لَمْ یَكُنْ لَكُمْ دِینٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاكُمْ[7]، نگفتند: اگر آزادی بد است، چرا امام حسین بنیامیه را به آن سفارش كرد؟! عدهای نیز فریفته این مغالطات شدند؛ غافل از اینكه «آزادی» معانی و كاربردهای متفاوتی دارد. كه هر یك از آنها ارزش خاص خود را دارد و بعضی از آنها ضدارزش است، و نباید آنها را با یكدیگر خلط كرد. این یكی از شیوههای كسانی است كه به دنبال گمراه کردن مردم هستند.
برای از بین بردن «حیا» در جامعه اسلامی نیز چنین مغالطهای ترتیب داده و گفتند: آدم باحیا ضعیف است و نمیتواند از خودش دفاع کند؛ پس حیا خوب نیست. غافل از اینكه آنچه بد است، بیعرضگی و تنبلی است؛ نه احساسی که از آگاهی و توجه نسبت به عیب و نقص در آدمی به وجود میآید. این احساس میتواند عامل و انگیزهای برای رفع عیب و نقص شود و انسان را به راه رشد و تعالی سوق دهد. با این وجود آیا میتوان گفت حیا بد است؟
بزرگان ما نمونههایی مثالزدنی از حالت حیا داشتند. نقل شده است كه مرحوم حاج شیخ محمدحسین اصفهانی از شدت حیا، هنگام درس دادن نمیتوانست به صورت کسی نگاه کند و هر گاه سرش را بلند میکرد، بلافاصله نگاهش را پایین میانداخت. من، خودم مرحوم آیتالله حجت را دیده بودم كه هنگام راه رفتن در كوچه به دیگران نگاه نمیكرد؛ و همیشه نگاهش به آسمان بود. مرحوم آیتالله علامه طباطبایی هم موقع تدریس به صورت کسی نگاه نمیكردند و چشمانشان به سوی بالا بود؛ و کمتر پیش میآمد كه به صورت كسی نگاه کنند. حیا حالت مطلوبی است که موجب میشود انسان احترام طرف مقابل را حفظ کند؛ همچنانكه میتواند ریشه بسیاری از صفات خوب دیگر نیز باشد. از همینرو، در این حدیث به عنوان برجستهترین صفت اهل آخرت ذکر شده است.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1]. بحار الأنوار، ج74، ص: 28.
[2]. الكافی، ج2، ص: 106، باب الحیاء.
[3]. همان، ص: 107.
[4]. اعراف(7) / 22.
[5]. اعراف(7) / 23.
[6]. رك: الأمالی للطوسی، ص 534؛ یَا أَبَا ذَرٍّ،... اسْتَحِ مِنَ اللَّهِ، فَإِنِّی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَأَظَلُّ حِینَ أَذْهَبُ إِلَى الْغَائِطِ مُتَقَنِّعاً بِثَوْبِی أَسْتَحِی مِنَ الْمَلَكَیْنِ اللَّذَیْنِ مَعِی.
[7]. كشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج2، ص: 51.