بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1393/04/16، مطابق با شب دهم رمضان 1435 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ أَسْكَنْتُ فِی قَلْبِهِ حُبّاً حَتَّى أَجْعَلَ قَلْبَهُ لِی وَ فَرَاغَهُ وَ اشْتِغَالَهُ وَ هَمَّهُ وَ حَدِیثَهُ مِنَ النِّعْمَةِ الَّتِی أَنْعَمْتُ بِهَا عَلَى أَهْلِ مَحَبَّتِی مِنْ خَلْقِی[1]
در جلسات گذشته ضمن بحث در باره فرازهایی از حدیث قدسی معراج، به بیان ویژگیهای مشتاقان زندگی سعادتمندانهء گوارا و ابدی آخرت پرداخته، و گفتیم مطالب این بخش از حدیث شریف قدسی را میتوان به دو بخش راهبردهای اصولی و برنامههای کاربردی تقسیم كرد. در ادامه حدیث و بعد از بیان این مقدمات، به این نكته اشاره شده كه کسانی كه با عمل كردن به این سفارشات و راهنماییها، در صدد دستیابی به چنین حیاتی برآیند، خداوند در همین عالم با آنها چگونه رفتار میكند و چه پاداشی به ایشان عنایت خواهد كرد؟
همچنانكه میدانید، حکمت آفرینش زندگی دنیوی انسان این است که در این عالم با رفتارهای اختیاری خود حیات ابدیاش را بسازد. از همینرو گاهی از زندگی دنیا به عنوان دورهای جنینی یاد میشود كه در آن انسان باید خودش را برای تولد و ورود به عالم دیگر بسازد. بنا براین، آنچه در عالم آخرت به انسان میرسد، نتیجه اعمالی است که در این دنیا انجام داده است. اعتقاد به این مسأله یکی از اصول و ضروریات دین است. ولی از آن جا که لطف و عنایت خدای متعال نامتناهی است، زمینههایی را هم جهت دریافت رحمت بیشتر در همین دنیا برای انسانها فراهم کرده است. سنت کلی و قطعی الهی این است كه هر کس قدر نعمتهای الهی را بداند، از آنها سوءاستفاده نکند و شکرگزار باشد، خداوند نعمتش را زیاد میکند؛ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِیدَنَّكُمْ[2]. در مقابل، کسانی که کفران نعمت کنند، کمابیش در همین دنیا مشکلاتی برایشان پیش میآید؛ وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَیْدِیكُمْ وَیَعْفُو عَن كَثِیرٍ[3]. البته خداوند همه رفتارهای ناشایست بندگان را در این دنیا کیفر نمیدهد؛ بلكه از بسیاری از آنها چشمپوشی میکند. در بعضی از آیات قرآن به این مطلب تصریح شده كه اگر خدا میخواست بندگان را در همین دنیا به مجازات همه گناهانشان برساند، جنبدهای بر روی زمین باقی نمیماند. ولی خداوند در این دنیا مهلتی به ایشان میدهد، تا شاید گناهكاران متنبّه شوند و پند بگیرند. لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ[4]؛ بعضی از اعمالشان را در این دنیا کیفر میدهیم، تا نتیجه عملشان را بچشند؛ شاید این عذاب مختصر موجب شود كه توبه کنند و به راه حق بازگردند.
بر اساس این سنت، اگر كسانی سعی کنند احکام اسلامی در جامعه پیاده شود، در همین دنیا از نعمتهای مادی بیشتری بهرهمند میشوند؛ وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ[5]؛ اگر مردم احکام الهی را رعایت کنند، به عبارت دیگر نظام اسلامی بر جامعه حاکم باشد، ما بر برکاتشان میافزاییم. در آیه دیگری نیز میفرماید: وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ ... لأكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم[6]؛ اگر یهود و نصاری هم به احکام دین خودشان عمل کرده بودند، از آسمان و زمین بر آنها نعمت میبارید.
سنت دیگر الهی مربوط به قدردانی از نعمتهای معنوی است. خدای متعال همه انسانها را با عقل و وحی هدایت میکند؛ الَّذِی أَعْطَى كُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى[7]؛ خدا هر چه را میآفریند، هدایتش هم میكند؛ موجوداتی مثل گیاهان و حیوانات تکویناً در جهت مسیری كه برای آن آفریده شدهاند، هدایت میشوند. انسان هم به وسیله عقل و وحی هدایت میشود. اما همه مردم در مقابل این نعمتها یکسان رفتار نمیكنند. كسانی از نعمت هدایت به درستی استفاده میکنند؛ بعضی هم با سرپیچی از آن، ناشکری و نافرمانی میکنند؛ وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى[8]. خداوند قوم صالح را هم هدایت کرد؛ اما آنها گمراهی و کوری را بر هدایت ترجیح دادند. در نتیجه به عذاب مبتلا شدند. در مقابل، کسانی که قدر هدایت الهی را بدانند، خدا بر هدایتشان میافزاید؛ وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى[9]. سنت قبل مربوط به نعمتهای مادی بود و ثمرات و بركات مادی را در پی داشت. اما این سنت در مرتبه بالاتری است. اگر بشر قدر نعمتهای معنوی را بداند و از هدایتهای الهی بهدرستی استفاده کند، بر هدایتش افزوده میشود. وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى[10]. برای این سنت نمونههای فراوانی وجود دارد كه بعضی از آنها در قرآن کریم ذكر شده است.
نعمت معنوی هدایت مراتبی دارد كه اولین مرتبه آن، هدایت الهی به دین اسلام و مذهب اهل بیت علیهمالسلام است. همه ما مؤمنین ـالحمداللهـ از این نعمت بهرهمند هستیم و کمابیش قدر آن را میدانیم. اما مراتب دیگری از هدایت و ثمرات آن وجود دارد كه ویژه خواص است و بسیاری از مؤمنین حتی تصور روشنی هم از آن ندارند؛ چه رسد به این که در مقام کسب آن و استفاده از نتایجش برآیند. در جهت تقریب به ذهن میتوان به عشق آتشین لیلی و مجنون، وامق و عذرا، و شیرین و فرهاد اشاره كرد. شاید اغلب ما نتوانیم تصور كنیم كه این افراد به دنبال چه بودند. نقل شده است که لیلی كنیزی سیاهچرده بود و ظاهر زیبایی نداشت كه هر کسی با دیدن او شیفتهاش بشود. به مجنون اعتراض كردند که برای چه به این کنیز سیاه حبشی دل بستهای؟ او در جواب گفت مگر هر چه سیاه باشد، دوستداشتنی نیست؟ پس چگونه همه به دنبال مشکِ سیاه هستند؟ مشك با وجود اینكه سیاهرنگ است، به خاطر عطر خوشش قدر و قیمت فراوانی دارد. یقولون لیلى سودة حبشیّة * فلو لا سواد المسك ما كان غالیاً. كسی كه بویی از علاقه و عشق مجنون به لیلی نبرده، از شنیدن این مفاهیم تعجب می کند و نهایتاً او را دیوانهای میداند كه به خاطر یک زن، اینچنین زندگیاش را تباه کرد.
بعضی از حالات اولیای خدا نیز همینگونه است. بعضی از بندگان خدا هستند كه عشقشان به خدا آتشینتر از عشق مجنون به لیلی است. یکی از این بندگان شیفته خدا حضرت شعیب سلاماللهعلیه است. در روایات نقل شده كه حضرت شعیب علیهالسلام سالهای فراوانی از شوق خدا گریست، تا چشمش نابینا شد. خداوند بر او منت گذاشت و چشمانش را بینا کرد. مجدداً آنقدر گریست، تا دوباره نابینا شد. بار دیگر خداوند چشمانش را به او بازگرداند. برای سومین مرتبه به گریههایش ادامه داد، تا نابینا شد. این مرتبه خداوند جبرئیل را با این پیام نزد او فرستاد كه چرا اینقدر گریه میکنی؟ اگر گریههایت از ترس جهنم است، جهنم را بر تو حرام کردم؛ و اگر از عشق بهشت گریه میكنی، بهشت را در اختیارت قرار دادم. شعیب در جواب گفت: خدایا! خودت میدانی كه گریههای من نه از ترس جهنم است، نه از شوق بهشت؛ گریه و زاری من از شدت محبت توست و تا تو را ملاقات نکنم، آرام نمیگیرم. خدای متعال هم برای شعیب پیغام فرستاد که اگر چنین است، من کلیم خود را خادم تو قرار میدهم.[11] بعد از این جریان بود كه حضرت موسی به مدین آمد و چوپانی گوسفندان شعیب را بر عهده گرفت. این پاداشی بود که خداوند در این دنیا در برابر عشق شعیب به خدا به او داد. ما که دلبسته لذتهای دنیا و پست و مقامهای آن هستیم، اگر بخواهیم به چنین مرتبهای برسیم، باید چه کنیم؟ فرازی از حدیث قدسی که در جلسات اخیر در باره آن بحث شد، پاسخ کسانی است که در پی رسیدن به چنین مقامی هستند.
ابتدا حب دنیا را از دل بیرون کنید، همیشه به یاد خدا باشید، مراقب باشید در دام شیطان نیافتید، تا خداوند محبتش را در دل شما جا دهد. این، راه آسانی نیست؛ اما اگر کسانی صادقانه در پی آن باشند كه در این جهت هر چه از دستشان برمیآید، انجام دهند، خداوند خودش برای پیمودن این مسیر به ایشان كمك میكند. در این جاست که آن سنت الهی جای خودش را پیدا می کند؛ وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى. ما میدانیم كه ضعیف هستیم؛ خدای متعال هم کاری که از شعیب و امثال او توقع داشت، از ما انتظار ندارد. اما باید آن مقدار که از دستمان برمیآید کوتاهی نکنیم، تا خدا هم به ما کمک كند.
در جلسات گذشته گاهی به این نكته اشاره شد که خدا به كسانی كه چنین كارهایی را انجام دهند، پاداشی خواهد داد. در این جلسه در باره این پاداش بحث خواهیم كرد. اگر کسی همت كرد و شرایطی را که ذکر شد، در حد توان خود فراهم کرد؛ همیشه به یاد خدا بود، دل به امور دنیا نبست، به وسوسههای شیطان گوش نداد، در این صورت أَسْكَنْتُ فِی قَلْبِهِ حُبّاً، خداوند محبتی را در دل او ایجاد میکند. ما بهخوبی آگاه هستیم كه با وجود دلبستگیهایمان به امور دنیوی، و معرفت ناقصمان دلهای ما لیاقت عشق به خدا را ندارد و پیدایش عشقی مجنونوار در دل آدمی کار سادهای نیست. اما اگر ما زمینه چنین محبتی را فراهم کنیم و ظرف دلمان پاک و آماده سازیم، خداوند از گوهر مخصوص اولیایش در ظرف دل ما جای میدهد؛ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ أَسْكَنْتُ فِی قَلْبِهِ حُبّاً؛ با شعلهور شدن آتش محبت خدا در درون بنده، خداوند دل بنده را از آنِ خودش میكند، تا کس دیگری در آن راه پیدا نکند؛؛ حَتَّى أَجْعَلَ قَلْبَهُ لِی وَ فَرَاغَهُ وَ اشْتِغَالَهُ وَ هَمَّهُ وَ حَدِیثَهُ مِنَ النِّعْمَةِ الَّتِی أَنْعَمْتُ بِهَا عَلَى أَهْلِ مَحَبَّتِی مِنْ خَلْقِی.
این نعمت ویژهای است که خدا به دوستان خاصش عنایت میكند و دیگران از روابطی كه این بندگان با خدا دارند، مطلع نمیشوند. اثر محبت آتشین بنده نسبت به خدا این است كه همانند هر عاشق دیگر، در هر فرصتی به دنبال بهانهای برای ذكر محبوبش میگردد. با پیدا شدن محبت خدا در درون انسان، دلش از آنِ خدا میشود و دائماً میخواهد از خدا و نعمتهای خدا بگوید. بیکار باشد، یا مشغول انجام کار، توجهاش به خداست. در حال بیكاری خدا را شکر میکند که فراغتی برای مناجات با خدا یافته است. همانگونه كه حضرت موسی بن جعفر سلاماللهعلیه در آن زندان تاریك كه روز و شب تشخیص داده نمیشد، سر به سجده میگذاشت و خدا را شکر میکرد و عرض میكرد: خدایا! از تو جای خلوتی خواستم که در آن تمام توجهام معطوف به تو باشد، و بتوانم با تو مناجات کنم. تو را سپاس كه چنین جایی را برایم فراهم كردی.
بنده عاشق در حال اشتغال هم دائماً توجهاش به خداست. رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّكَاةِ[12]. هم اشتغالش برای خداست و در هیچ جایی او را فراموش نمیكند؛ هم در خلوت و بیکاری از یاد خدا غافل نمیشود؛ سعی میكند در هر فرصتی با خدا خلوت کند و مناجات خصوصی با محبوب داشته باشد. وَ هَمَّهُ وَ حَدِیثَهُ مِنَ النِّعْمَةِ الَّتِی أَنْعَمْتُ بِهَا عَلَى أَهْلِ مَحَبَّتِی مِنْ خَلْقِی؛ همه همّ و غمّ، و فکر و ذکرش خداست و همواره مشغول شكرگزاری نعمتهای خاصی است که خدا به اهل محبتش میدهد و فرصتی برای شكرگزاری از نعمتهای دیگر دنیا هم ندارد. سپاسگزاری از خدا به خاطر چشم و گوش و زبان کار امثال ماست. اما بندگان خاص خدا آنچنان محو نعمتهای معنوی هستند که فرصتی برای شکرگزاردن در برابر یكایك نعمتهای مادی پیدا نمیکنند. تمام توجه این بندگان به نعمتهای خاصی معطوف است که خدا به اهل محبت میدهد.
رزقنا الله و ایاکم انشاءالله
[1]. بحار الأنوار، ج74، ص: 28.
[2]. ابراهیم(14) / 7.
[3]. شوری(42) / 30.
[4]. روم(30) / 41.
[5]. اعراف(7) / 96.
[6]. مائده(5) / 66.
[7]. طه(20) / 50.
[8]. فصلت(41) / 17.
[9]. محمد(47) / 17.
[10]. مریم(19) / 76.
[11]. رك: بحار الأنوار، ج12، ص: 381.
[12]. نور(24) / 37.