وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَبَانَا بِدِینِهِ وَاخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ وَسَبَّلَنَا فِی سُبُلِ إِحْسَانِهِ لِنَسْلُكَهَا بِمَنِّهِ إِلَی رِضْوَانِهِ حَمْدا یَتَقَبَّلُهُ مِنَّا وَیَرْضَی بِهِ عَنَّا؛ ستایش مخصوص خداوندی است که برای هدایت ما در طریق صحیح، دین خود را به ما ارزانی داشته و شریعت خود را مخصوص ما گردانید و هموار ساختن تمام طرق نیکوکاری را بر ما منت نهاد تا به بالاترین مقام رضای الهی نایل شویم. حمد و سپاسی که مورد پذیرش و رضایتش باشد.
امام زینالعابدین(علیه السلام) در این فراز از دعا مجدداً به مسئله مهم هدایت بشر به دست توانای خداوند اشاره دارند که: وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَبَانَا بِدِینِهِ وَاخْتَصَّنَا بِمِلَّتِه؛ «شکرْ خداوندی را سزاست که برای هدایت ما در طریق صحیح، دین خود را به ما ارزانی داشته و ما را در زمره کسانی قرار داد که به دست عزیزترین بندگانش هدایت شویم».
پیشازاین، بیان شد که خداوند متعال بشر را از دو راه به مسیر صحیح، هدایت و راهنمایی فرموده که از آن به هدایت تکوینی و هدایت تشریعی یاد شده است. در این فراز، حضرت(علیه السلام) به دو نوع دیگر از هدایت و فعل الهی اشاره دارند که از این دو نوع هدایت به «هدایت عام و خاص» تعبیر شده است.
هدایت عام: خدای متعال، همه عالم هستی ازجمله انسان را بهسوی مقصد و مقصودی خاص راهنمایی و هدایت کرده است؛ مثلاً درباره هدایت عامه همه
انسانها میفرماید: إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا؛(1) «ما به انسان راه را نشان دادیم؛ خواه سپاسگزار این راهنمایی بوده و در مسیر صحیح قدم بردارد و خواه کفر ورزد و در راه دیگری ره سپرد».
این هدایت شامل همه بندگان، حتی منكرین و معاندین نیز میشود. قرآن کریم درباره قوم ثمود که به این هدایت الهی پشتپا زده و رویگردان شدند میفرماید: وَأَمّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدی؛(2) «ما قوم ثمود را نیز هدایت كردیم، ولی آنها كوری را بر هدایت ترجیح دادند».
این شیوه از هدایت و راهنمایی نوعی ارایه طریق است و بس. پذیرش و عدم پذیرش آن با خود افراد است. عدهای از جانودل پذیرای آن بوده و درنتیجه مشمول مراحم و الطاف خداوندی میشوند و عدهای دیگر از آن روی برتافته و در مسیر گمراهی و ضلالت گرفتار میشوند.
هدایت خاص: پس از ارایه طریق از سوی خداوند متعال، برخی از بندگان نافرمانی کرده و درنتیجه از هدایتهای بعدی محروم میشوند: إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِین.(3) خداوند به این گروه از بندگانش راه را نشان داده است؛ ولی به دلیل رویگردانیشان آنها را به سرمنزل مقصود نمیرساند.
اما آن عده از بندگان الهی که به این دعوت الهی پاسخ مثبت داده، سپاسگزار آن بوده و در مسیر ارائهشده بمانند، مشمول مرحله بعدیِ دعوت و هدایت میشوند. در این مرحله، علاوه بر ارایه طریق، «ایصال الی المطلوب» نیز صورت میپذیرد. خدای
1. انسان (76)، 3.
2. فصلت (41)، 17.
3. منافقون (63)، 6.
متعال به این گروه از بندگانش تکویناً كمك میکند تا مسیر سعادت و کمال را بپیمایند و به سرمنزل مقصود راه یابند.
در فراز پیشین دعا، امام زینالعابدین(علیه السلام) با تعبیر «هَدَانَا لِحَمْدِه» به این نکته ظریف اشاره فرموده بودند که ممكن است به هدایت عام اشاره داشته باشد؛ یعنی خداوند، همه بندگان را راهنمایی فرمود تا حمد الهی بهجا بیاورند و از نتایج آن بهرهمند شوند. در فراز بعدی فرمودند: جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِه. این بخش اشاره به هدایت خاص دارد که همان فعل تكوینی خداوند است؛ یعنی خدا به ما توفیق داده است كه از این هدایت بهره ببریم و حمد الهی را تحقق ببخشیم. آنگاه حضرت(علیه السلام) در ادامه نیز به هدایت خاص و تکوینیِ الهی اشاره دارند. آنجا که فرمودند: وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَبَانَا بِدِینِهِ وَاخْتَصَّنَا بِمِلَّتِه. به بیان حضرت، خداوند مؤمنین را به بزرگترین نعمتهایش، یعنی دین، راهبری و هدایت فرمود. اگر ارسال رسولان و انبیای الهی(علیهم السلام) و ارایه ادیان و شرایع نبود، انسان در همان قدمهای اولیه در راه میماند یا به بیراهه و گمراهی گرفتار میشد. گواه صادق این ادعا، گمراهی و انحرافی است که بشر امروز با همه ادعاهایش در پیشرفت تمدن، ابداعات و اختراعات، تنها به دلیل رویگردانی از مسیر حق و منبع لایزال وحی الهی، گرفتار آن است. هیچکدام از این پیشرفتهای ظاهریِ مادی، در رسیدن به سعادت ابدی، کمکی به انسان نکرده است و نمیکند. تنها دین و شریعت است که خداوند از طریق آن، دست انسان را گرفته، او را در مسیر صحیح سعادت ابدی رهنمون میشود.
البته اگر آن نعمتهای مادی، پیشرفتها و یافتههای بشری، در سایه دین، در جهت تكامل معنوی، اطاعت خدا و در راستای رسیدن به سعادت ابدی مورد استفاده قرار گیرد، بسیار باارزش خواهد بود.
امام سجاد(علیه السلام) در این بخش از دعا ـ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَبَانَا بِدِینِهِ وَاخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ از دو تعبیر «دین» و «ملت» استفاده کردهاند؛ اما این دو تعبیر به چه معناست؟
به ادعای اهل لغت «دین» و «ملت» دارای مصداق واحدند، اما مفهوم متفاوتی دارند. دین، به معنای طاعت، جزا و پاداش شامل مجموعهدستورهایی است كه از جانب خدای متعال صادر شده و باید اطاعت كرد تا به پاداشش رسید. شریعت و دین را از آن جهت به این نام نامیدهاند که شامل طاعت، فرمانبرداری، جزا و پاداش است.(1)
اما وقتی فقط به بُعد فرمانبرداری و عمل به دستورهای دین از طرف دینداران توجه شود، به آن «ملت» نیز گفته میشود. پس «ملت» آن بُعد از دین است که شامل مجموعهرفتارها یا مجموعهارزشهای رفتاری است كه افرادی آن را میپذیرند، عمل میكنند و بنای رفتار و شكل زندگیشان قرار میدهند.
بنابراین حیثیت دین، کاملتر است؛ و به همین جهت مستقیماً به خداوند نسبت داده میشود: أَفَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْض.(2)
اما «ملت» که دارای حیثیت محدودتری است و به حیث عمل کردن به دین گفته میشود، به كسانی كه به آن عمل میكنند، مانند پیامبران، نسبت داده میشود:(3) مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِین.(4)
1. ابوالقاسم الحسینبنمحمد الراغب الاصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، واژه دین؛ طبرسی، ذیل آیه 19 آل عمران.
2. آل عمران (3)، 83.
3. ابوالقاسم الحسینبنمحمد الراغب الاصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، واژه ملت؛ قاموس قرآن، واژه ملت.
4. بقره (2)، 135.
یا در مواردی به برخی اقوام، گروهها و افراد نیز نسبت داده شده است: ...إِنِّی تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُون * وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ... .(1)
همچنین «ملت» به معنای بخش اعظم از یک دین یا به معنای سنت و طریقه منسوب به اهل و آورندگان آن دین است.(2)
حضرت در این بخش از دعا میفرمایند: «ستایش و سپاس خدای را سزاست كه دین را به ما هدیه بخشید». تعبیر «حَبَانَا» اشاره به این است که خداوند در ازای عطای این نعمت عظیم به ما، چیزی از ما طلب نکرده است. سپس فرمودند: «سپاس خداوندی را که ملت خود را به ما اختصاص داد یا ما را به ملت خود اختصاص داد».
پرسش: وجه این اختصاص چیست؟ مگر خدای متعال دین اسلام را فقط برای ما مسلمانها نازل كرده است؟
پاسخ: اینکه دین مقدس اسلام یا ملت اسلام، به گروهی ویژه اختصاص داشته باشد یا نه، ناظر به همان بحث هدایت عام و خاص است.
بدیهی است که اسلام بهعنوان یک راه درست و صراط مستقیم الهی، طریقی برای همه بندگان خداست و به فرد، گروه یا ملیت خاصی اختصاص ندارد؛ مانند تمام دعوتهای عام الهی که متوجه همه بندگان است. تا اینجا همان تشریع و هدایت عام است که همه افراد و گروهها را شامل میشود. بنابراین دعوت به دین
1. قالَ لا یَأْتِیكُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاّ نَبَّأْتُكُما بِتَأْوِیلِهِ قَبْلَ أَنْ یَأْتِیَكُما ذلِكُما مِمّا عَلَّمَنِی رَبِّی إِنِّی تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا یُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ كافِرُون * وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِی إِبْراهِیمَ وَإِسْحاقَ وَیَعْقُوبَ ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللّهِ مِنْ شَیْءٍ ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللّهِ عَلَیْنا وَعَلَی النّاسِ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا یَشْكُرُون (یوسف، 37ـ38).
2. ابوالفضل جمالالدین محمدبنمکرمبنمنظور، لسان العرب، واژه ملل.
مقدس اسلام از طریق حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) ارایه طریقی بود که متوجه همه بوده است، و تمام انسانهای بالغ و عاقل که ندای ایشان را شنیدند به این دین خاتم مکلفاند، و این دعوت، به مسلمانان اختصاص ندارد.
اما همیشه به همه دعوتهای عام الهی از طرف همه بندگان پاسخ مثبت داده نمیشود؛ بلکه تنها عده خاصی به آن پاسخ مثبت میدهند و بقیه از آن روی برمیگردانند. از این پس، تنها عدهای که این نعمت الهی را پاس داشته و به آن پایبند بوده باشند، مشمول دعوت خاص و ایصال الی المطلوب میشوند. این عده مشمول هدایت خاص و تکوینی الهی شده و بقیه از آن محروماند.
مقصود امام زینالعابدین(علیه السلام) در عبارت حَبَانَا بِدِینِهِ وَاخْتَصَّنَا بِمِلَّتِه، اختصاص تکوینی مسلمانان و مؤمنان به دین و ملت خداوند یعنی اسلام است.
حضرت(علیه السلام) در ادامه همان بخش از دعا میفرمایند: وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی... سَبَّلَنَا فِی سُبُلِ إِحْسَانِهِ لِنَسْلُكَهَا بِمَنِّهِ إِلَی رِضْوَانِه؛ «سپاس خداوندی را که ما را در طریق احسان و نیکوکاری به راه انداخته است تا این راهها را به عنایت و لطف او بهسوی رضوان الهی بپیماییم».
این تعبیر نشان از وجود راههایی دارد که انسان فقط با پیمودن آن، اهل برّ و نیکوکاری میشود. عنایت دیگری که خداوند متعال به ما ارزانی داشته، این است که دستمان را گرفته و مانند دلیل و راهنمای کاروان، ما را به طرق و راههای احسان و نیکوکاری رهنمون شده و در همان راهی که باید باشیم، راهنمایی کرده و در آن قرار داده است.
امام زینالعابدین(علیه السلام) در این جمله کوتاه، معارف بلند و دقیقی را با ظرافت تمام بیان داشته است. در این بیان کوتاه اما حکیمانه، هم راه و طریق مشخص شده و هم ویژگی راه بیان شده است؛ هم مقصد و هدف اعلای آن معرفی شده و هم نیاز به عنایت و نعمت الهی برای پیمودن این راه بیان شده است. این همه، نکتههای تربیتی
و اعتقادی باارزشی است که شرح و تفصیل آن بسیار طولانی است. فهم این مطالب با این بیانات کوتاه، به معارف و آگاهیهای بسیاری نیاز دارد.
به نظر میرسد این بیان حکیمانه، ناظر به این معنا باشد که خداوند بهطور عام همه بندگان خود را راهنمایی و هدایت کرده است: إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا. عدهای از بندگان، راه تخطی و عصیان را در پیش گرفته و منحرف شدند؛ اما عدهای دیگر از آنها به خداوند مؤمن شده و سپاسگزار هدایت الهی شدند. درنتیجه در مسیری که هدایت شدند، قرارگرفتند. خداوند متعال به این گروه از انسانهای مؤمن که از مرز ایمان ظاهری گذشته و حقیقتاً به او ایمان داشته باشند، عنایت خاصی کرده و آنها را در مسیر درست قرار میدهد. اما این عنایت و توجهی که خداوند تا این مرحله به آنها کرده است، پایان کار نیست؛ بلکه انسان هنوز به دستگیری و راهنمایی نیاز دارد؛ چراکه راه عصیان ورزیدن و به بیراهه رفتن همچنان باز است. اگر دستگیری و عنایات ویژه الهی در کار نباشد، انسان حتی اگر به بالاترین مراتب یقین و اخلاص هم رسیده باشد، باز هم در خطری عظیم قرار دارد.(1)
1. حضرت مولیالموحدین امیرالمؤمنین(علیه السلام) دراینباره میفرمایند: الإخلاص خطر عظیم حتى ینظر بما [بما ذا] یختم له (عبدالواحد الآمدی التمیمی، غرر الحکم ودرر الکلم، ص197) و امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: وَلَا بُدَّ لِلْعَبْدِ مِنْ خَالِصِ النِّیَّةِ فِی كُلِّ حَرَكَةٍ وَسُكُونٍ... هَلَكَ الْعَامِلُونَ إِلَّا الْعَابِدُونَ وَهَلَكَ الْعَابِدُونَ إِلَّا الْعَالِمُونَ وَهَلَكَ الْعَالِمُونَ إِلَّا الصَّادِقُونَ وَهَلَكَ الصَّادِقُونَ إِلَّا الْمُخْلِصُونَ وَهَلَكَ الْمُخْلِصُونَ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَهَلَكَ الْمُتَّقُونَ إِلَّا الْمُوقِنُونَ وَإِنَّ الْمُوقِنِینَ لَعَلَی خَطَرٍ عَظِیمٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یَأْتِیَكَ الْیَقِینُ وَأَدْنَی حَدِّ الْإِخْلَاصِ بَذْلُ الْعَبْدِ طَاقَتَهُ ثُمَّ لَا یَجْعَلُ لِعَمَلِهِ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً فَیُوجِبَ بِهِ عَلَی رَبِّهِ مُكَافَاةً لِعِلْمِهِ بِعَمَلِهِ أَنَّهُ لَوْ طَالَبَهُ بِوَفَاءِ حَقِّ الْعُبُودِیَّةِ لَعَجَزَ وَأَدْنَی مَقَامِ الْمُخْلِصِ فِی الدُّنْیَا السَّلَامَةُ مِنْ جَمِیعِ الْآثَامِ وَفِی الْآخِرَةِ النَّجَاةُ مِنَ النَّارِ وَالْفَوْزُ بِالْجَنَّة (میرزاحسینبنمحمدتقی النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، ج3، ص437، به نقل از مصباح الشریعة).
انسان، بهویژه در اوایل راه، هنوز به راه آشنایی کامل ندارد و راه را از بیراهه تشخیص نمیدهد.
پس اولین مراتب ایمان و اعتقاد، گو اینکه ظاهری و سطحی بوده و نتیجه تعلیم و تربیت والدین بوده باشد، این توفیق را نصیب انسان میکند که در راه قرار بگیرد. این، خود بزرگترین نعمت الهی است که او، فضایی را برای ما ترسیم کرده و ما را در یک خانواده و محیطی قرار و پرورش داده است که دستکم، ایمان ظاهری به او را در دل داریم. اما هنوز هیچ تضمینی وجود ندارد که در راه باقی بمانیم و طی مسیر را درست انجام دهیم. بنابراین، خداوند نهتنها راه هدایت و سعادت را نشان میدهد، بلکه دست عدهای را گرفته و آنها را همچنان در مسیر، هدایت میکند تا به رضوان الهی که همان سعادت ابدی است، برساند.
بیان این نکته تربیتی در اینجا مناسب است که در گذشته، فرزندان از نعمت تربیت صحیح خانواده، مربیان و معلمان خوب و راهنماییهای علما و بزرگان بهرهمند بوده و بالاخره از آغاز تكلیف، در راه خدا قدم برمیداشتند. در آن خانوادهها و محیطهای تربیتی و آموزشی، ارزشهای دینی و مذهبی حاکم بود. احترام به پدر و مادر و بزرگتر و رعایت ادب و آداب معاشرت با آنها در جان فرزندان رسوخ میکرد. این کودکان با این نوع تربیت، وارد اجتماعی بهمراتب سالمتر میشدند. روشن است که چنین کودکان و جوانانی، به مسائل مذهبی و دینی آشناتر و از فرزندان امروزی خداشناستر بودند. امروزه کودکان، دیگر چنین تربیت نمیشوند. چنان محیطی دیگر کمتر یافت میشود. متأسفانه، در جوامع امروزی، ارزشهای اخلاقی و مذهبی رنگ باخته است. دیگر معلمان و مربیانِ دینشناس و متدین، کمتر یافت میشود. چنین کودکانی، وقتی پا به سن گذاشته و در دوران جوانی به جوامعی با حاکمیت افکار و ارزشهای لیبرالیستی وارد میشوند، روشن است که لذتمحور
بار آمده و دیگر خودِ لذتهای مادی برای آنان مهم است، نه پدر و مادر و احترام به آنها. طبیعی است چنین افرادی با چنین پیشینه تربیتی، چندان توفیقی برای خداشناسی و انس با عبادت و پرستش پیدا نمیکنند. وقتی فرزندی چنان تربیت نشود که شاکر زحمات و الطاف والدینش باشد، طبیعی است که او اساساً انگیزهای برای شکر و سپاسگزاری ندارد تا شاکر خدایش باشد؛ چراکه این دو نوع شکر با یکدیگر پیوند دارند. فرمود: أَنِ اشْكُرْ لِی وَلِوَالِدَیْك.(1) موج بیدینی و فرهنگ الحادی غربی به ارزشهای دینی ما هجوم کرده و آرامآرام در حال پیشروی در جوامع دینی و اسلامی ماست. بنابراین همه پدر و مادرها، مربیان و دستاندرکاران امر تربیت باید به هوش باشند تا همان عذاب الهی که دامنگیر مغربزمین شد و آنها را از دین و ارزشهای دین جدا کرد، ما و جامعه و فرزندان ما را فرانگیرد و توفیقاتی که از طریق زحمت پیشینیان نصیب ما شده، از ما گرفته نشود.
پیشینیان متحمل زحمات زیادی شده و ما را در چنین مسیرهایی قرار دادهاند. اما ما همچنان در معرض خطریم. تنها دست عنایت خداوند میتواند منجی ما از مهلکات باشد. اگر ما شاکر همان عنایات اولیه باشیم، خداوند همچنان دست ما را گرفته و مانع انحراف ما از مسیر صحیح خواهد شد. حضرت(علیه السلام) خداوند متعال را از این جهت شاکر و سپاسگزار است که ما را در همان آغاز راه رها نکرده و همچنان برای پیمودن صحیح مسیر خوبیها و نیکیها، یاری میدهد: وَسَبَّلَنَا فِی سُبُلِ إِحْسَانِه.
اما باز هم، ما و در مسیرْ بودنمان ضمانت نشده است. اگر ما شاکر و اهل احسان باشیم، باز هم خداوند متعال توفیق احسان و نیکوکاری را ادامه داده و ما را مشمول بهترین پاداشها خواهد كرد. خودش فرمود: به پدر و مادر احسان کنید: وَبِالْوَالِدَیْن
1. لقمان (31)، 14.
إِحْسَانًا؛(1) و آنگاه فرمود: «وقتی اهل احسان شدید، من به شما پاداش میدهم»: إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِین.(2)
انسان فطرتاً با کلیات خوبیها و بدیها آشناست. البته در تشخیص مصادیقِ هرکدام، گاه دچار اشتباه میشود. به همین منظور به راهنمایانی نیاز دارد تا او را در تشخیص درست مصادیق خوبیها و بدیها یاری دهند؛ فلسفه بعثت انبیای الهی همین بوده است. یکی از موارد اشتباه انسان، تشخیص درست هدفی است که برای تحقق آن هدف، کارهایی را انجام میدهد. بر این اساس گاه نفسِ کار، خوب است و فطرت انسان آن را مثبت تلقی میکند، اما کننده کار در انجام آن، هدف نادرستی دارد. به تعبیر فنیتر، این کار دارای حسن فعلی است اما دارای حسن فاعلی نیست.
به همین دلیل گاه یک کار خوبی که از دو فاعل سر میزند دارای یک پاداش برابر نیست، بلکه بسته به نوع نیت و هدفی که آن دو فاعل دارند درجه امتیاز دو كار نیز متفاوت خواهد بود. مثلاً احسان به والدین یا یاری رساندن به فقیر و نیازمند، هرکدام افعالی نیک و پسندیده است؛ اما وقتی افراد مختلفی آن را انجام میدهند پاداش هرکدام بر اساس نیات آنها متفاوت خواهد بود؛ یعنی برای ارزشیابی و
1. وَإِذْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَذِی الْقُرْبی وَالْیَتامی وَالْمَساكِینِ وَقُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً وَأَقِیمُوا الصله وَآتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاّ قَلِیلاً مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُون (بقره، 83).
2. ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللّهِ وَلا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلا نَصَبٌ وَلا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلا یَطَؤنَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْكُفّارَ وَلا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلاّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِین (توبه، 120).
امتیازدهی به کنندگان کار، علاوه بر درجات حسن و خوبی خودِ فعل، حسن و خوبی نیاتِ فاعل نیز تأثیرگذار است.
عموم مردم، با قطعنظر از حضور دین و فرهنگ دینی، به خوبی و بدیِ کارها توجه دارند، اما تشخیص و اهمیت دادن به این نوع امتیازها و تفاوتهای ناشی از نیتها و انگیزهها، از ریزهکاریهای دین و مکتب انبیا(علیهم السلام) است. در فرهنگ اسلام توجه به نیات افراد در انجام کارها، بسیار مهم و از اساسیترین معیارهای ارزشی است. دو نفر که یک کار خوب و نیک مانند مدرسهسازی را انجام میدهند، شاید در ظاهر تفاوتی در کارشان نباشد: هر دو یک نوع کار پسندیده و نیکو انجام دادهاند، اما یکی از آنها این کار را با نیت معروف و مشهور شدن انجام میدهد و به همین دلیل نام خود را بر آن میگذارد؛ اما دیگری همان کار را فقطوفقط برای رضای خدا و بهگونهای مخفیانه و بینام و نشان انجام میدهد؛ یعنی مصداق این آیات شریفه: إِلاَّ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّه،(1) إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلی،(2) ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّه.(3)
البته یادآوری این نکته لازم است که انجام دادن کار برای خدا و در جهت رضایت الهی نیز خود دارای مراتب بیشماری است. اینگونه نیست که همه کسانی که کار را با نیت خوب انجام میدهند، امتیاز برابری داشته باشند؛ زیرا به بیان حضرات معصوم(علیهم السلام)، همین کارها و عباداتی که برای خداوند انجام میشود، دستكم دارای سه نوع یا سه مرتبه است: دستهای از عبادات که به قصد رسیدن به نعمتهای بهشت انجام میگیرد؛ دستهای دیگر برای نجات از عذاب دوزخ انجام
1. لَیْسَ عَلَیْكَ هُداهُمْ وَلكِنَّ اللّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَما تُنْفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ اللّهِ وَما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْكُمْ وَأَنْتُمْ لا تُظْلَمُون (بقره، 272).
2. لیل (92)، 20.
3. وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَاد (بقره، 207).
میشود و دسته سوم را بنده خدا تنها برای عشق و علاقهای که به خدای خویش دارد انجام میدهد. غالب کارهای خوبی که ما آنها را دارای حسن فاعلی نیز میدانیم از نوع اول و دوم است؛ یعنی یا برای رسیدن به نعمتهای بهشتی(1) است یا برای فرار از عذاب جهنم.(2) این دو گروه شاید درک درستی از رضوان الهی نداشته و اخلاص برای خدا را درک نمیکنند.
البته کسانی هستند که خود را بهخوبی شناخته و ساختهاند و در جهت رشد عواطف نیز زیاد تلاش كردهاند و عواطف دینی، بهویژه محبت اهلبیت(علیهم السلام) و آرامآرام محبت خدای متعال در دلشان ریشه دوانیده است. این گروه درک میکنند که در کارها و عبادات خویش جز رضای الهی را در نظر نداشتن یعنی چه. آنان، حال کسی را که دلش مالامال از محبت است و جز رضایت محبوب هیچچیز دیگری نمیطلبد، درک میکنند؛ چیزی که در آیات قرآن، روایات، ادعیه و مناجاتهای معصومان(علیهم السلام) و عرفا و نقلهای تاریخی از این افراد و حالات خوش آنها یاد شده است.
شاید یكی از راههای تمرین برای پیشرفت در این مسیر درست و رسیدن به
1. إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی ظِلالٍ وَعُیُونٍ * وَفَوَاكِهَ مِمَّا یَشْتَهُونَ * كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (مرسلات، 41ـ44)؛ وَفَاكِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ * وَلَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ * وَحُورٌ عِینٌ * كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ * جَزَاءً بِمَا كَانُوا یَعْمَلُونَ * لا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلا تَأْثِیمًا * إِلاّ قِیلاً سَلاماً سَلاما * وَأَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ * فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ * وَطَلْحٍ مَنْضُودٍ * وَظِلٍّ مَمْدُودٍ * وَمَاءٍ مَسْكُوبٍ * وَفَاكِهَةٍ كَثِیرَةٍ * لا مَقْطُوعَةٍ وَلا مَمْنُوعَةٍ * وَفُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ (واقعه، 20ـ34)؛ أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ (آل عمران، 136) و... .
2. قرآن کریم عذاب دردناک جهنم را چنین توصیف میکند: ... انْطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِی ثَلاثِ شُعَبٍ * لا ظَلِیلٍ وَلا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ * إِنَّهَا تَرْمِی بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ * كَأَنَّهُ جِمَالَةٌ صُفْرٌ (مرسلات، 30ـ33).
این مقام بلند، این باشد كه دستكم در شبانهروز یك كار را تنها برای رضای خدا انجام دهد و در قبال آن هیچ مزدی از او نخواهد؛ مثلاً در شبانهروز دو ركعت نماز فقط برای رضای خدا بخواند. با سعی و تلاش، آرامآرام به جایی برسد که با خود بگوید: «خدایا، اگر مرا به جهنم هم ببری، این دو رکعت را فقط برای خشنودی تو انجام میدهم».
گویی، امام زینالعابدین(علیه السلام) به همین مسئله مهم اشاره میکنند که خداوند متعال ما را در راه صحیح یعنی مسیر احسان و نیکوکاری به راه انداخته تا به منظور کمك به ما برای رسیدن به رضوان الهی، در زمره كاروان محسنین شویم: لِنَسْلُكَهَا بِمَنِّهِ إِلَی رِضْوَانِه. پس هدف اعلا، رضوان الهی است؛ اما برای رسیدن به این هدف اعلا و برتر، قدرت خودمان کافی نیست. برای طی این مسیر صعب و سخت، به فضل و منِّ او نیاز داریم.
در فراز بعدی، حضرت(علیه السلام) به این نکته مهم با تعبیر دیگری توجه داده و میفرمایند: «سپاس خداوندی را که ما را به حمد و ستایشی درخور و سزاوار خود رهنمون شده است تا آن حمد و ستایش ما را قبول کند و بهواسطه همین حمدِ شایسته، از ما راضی باشد». یعنی اگر این هدایت و راهنمایی خداوند نبود، ما حتی در انتخاب حمد برتر نیز موفق نبودیم و حتی اگر موفق به حمد هم میشدیم، آن حمدی نبود که سزاوار خداوند بینیاز باشد؛ درنتیجه خداوند هم حمد ما را قبول نمیکرد و از ما راضی نمیشد: الْحَمْدُ لِلَّه الَّذِی حَبَانَا بِدِینِهِ وَاخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ وَسَبَّلَنَا فِی سُبُلِ إِحْسَانِهِ لِنَسْلُكَهَا بِمَنِّهِ إِلَی رِضْوَانِهِ حَمْداً یَتَقَبَّلُهُ مِنَّا وَیَرْضَی بِهِ عَنَّا.