وَأَنْ نَتَقَرَّبَ إِلَیكَ فِیهِ مِنَ الْأَعْمَالِ الزَّاكِیةِ بِمَا تُطَهِّرُنَا بِهِ مِنَ الذُّنُوبِ، وَتَعْصِمُنَا فِیهِ مِمَّا نَسْتَأْنِفُ مِنَ الْعُیوبِ، حَتَّی لا یورِدَ عَلَیكَ أَحَدٌ مِنْ مَلائِكَتِكَ إِلا دُونَ مَا نُورِدُ مِنْ أَبْوَابِ الطَّاعَةِ لَكَ، وَأَنْوَاعِ الْقُرْبَةِ إِلَیك؛ پروردگارا، به ما توفیق ده تا آنقدر اعمال پاک و صحیح را نزد تو آریم که به واسطه آن، ما را از آلوده شدن به گناه پاک کنی و از گرفتار شدن مجدد به عیوب بازداری. تا آنچه ملائکه تو از طاعت و موجبات قرب به حق نزد تو میآورند، از آنچه ما میآوریم، کمتر باشد.
امام سجاد(علیه السلام) در دعای آغاز ماه مبارک رمضان، ابتدا زبان به حمد و ستایش الهی گشودند. سپس از خداوند درخواستهایی داشتند که اولین درخواستشان به نماز و عبادات این ماه شریف مربوط بود. بخش دوم به وظایف مالی و صله رحم، دادن صدقات و زكوات مربوط بود. بخش سوم به وظایف انسان در معاشرت با دیگران مربوط بود كه به اهم آنها و بهخصوص آنهایی كه از آنها غفلت میشود، توجه کردند و توفیق انجامش را از خدای متعال خواستند.
حضرت در این بخش، توفیق انجام بهترین اعمال را از خداوند درخواست دارند.
نکته قابل توجه در این فرازهای دعا آن است كه حضرت میتوانست در یک جمله از خداوند تقاضا کند که خدایا، به ما توفیق ده تا بهترین اعمال را در ماه مبارک رمضان انجام دهیم. ایشان چنین نکردند و با تفصیل، موارد تقاضا را ذكر، و از خداوند درخواست کردند. شاید سرّ این نوع تقاضا آن باشد که انسان به وجود
اعمال گوناگون در این ماه مبارک توجه پیدا كند و اولویت هرکدام را دریابد. به مواردی از اعمال هم که احیاناً از آنها غفلت میشود، بیشتر توجه کند. بنابراین، تفصیل موارد تقاضا، خود، مطلوب است.
یکی از مهمترین ارکان اعتقادی مسلمانان، اعتقاد به معاد است؛ یعنی اعتقاد به روزی که یقیناً خواهد آمد و خداوند به حساب و کتاب همه اهل عالم در آن روز رسیدگی خواهد کرد. درنتیجه، هرکس سزای اعمال نیک و بد خود را خواهد دید. در آیات شریفه قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام) بر این اعتقاد بسیار تأکید شده است. شاید صریحترین و روشنترین آیات قرآن درباره معاد که از محكمات قرآن است و تردید و ابهامی در آن وجود ندارد، این دو آیه آخر سوره زلزال است که خدا در آن فرمود: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَه؛(1) «هرکس کوچکترین کار خیری انجام داده باشد، آن را خواهد دید و هرکس کوچکترین کار بدی انجام داده باشد، آن را خواهد دید».
این، اعتقاد عمومی و قطعی ماست و هیچ ابهامی در آن نیست. بااینحال، با مراجعه به قرآن كریم، روایات معصومان(علیهم السلام) و بیانات مفسران قرآن، مسائل دیگری نیز ذیل همین آیات و این قاعده كلی مطرح شده است که قابل توجه است.
در نگاه اول، ممکن است از آیه شریفه استفاده شود که انسانی که در طول عمرش هزاران كار خوب و هزاران كار بد انجام داده است، در عالم قیامت دائماً در حال دیدن ثواب كارهای خوب و مجازات كارهای بدش است؛ یعنی انسان در بخشی از اوقات قیامت، در حال دیدن پاداش کارهای خوب و بقیه آن در حال
1. زلزال (99)، 7ـ8.
مجازات دیدن است. حالآنکه ظاهراً اینگونه نیست. قیامت، عالمی بیانتها و جاودانی است که نه دو بخش جداگانه برای ثواب و عقاب هر فرد دارد و نه ثواب و عقابهایش آمیخته به یكدیگر است.
نکته دوم این است که اگر این قاعده کلی درست باشد، پس اعتقاد به توبه و بخشش گناهان چه جایی خواهد داشت؟ ما معتقدیم اگر توبه انسان قطعی باشد و با شرایطش انجام گیرد، همه گناهانی که انسان در طول عمرش مرتکب شده است، آمرزیده میشود. بر اساس قانون توبه، حتی اگر شخصی در تمام عمرش گناه کرده و در آخر عمر واقعاً توبه کرده باشد، تمام گناهانش بخشوده خواهد شد. اگر چنین است ـ که هستـ این اعتقاد با این قاعده کلی چگونه سازگار خواهد بود؟
به دلیل وجود چنین مسائلِ بهظاهر متعارض و متناقض، برخی سطحینگران گمان بردهاند قرآن دارای اختلاف و تناقض است؛ حالآنکه چنین نیست. با دقت بیشتر و نگاهی ظریفتر به ابعاد گوناگون مسئله، درخواهیم یافت که وجود چنین اختلافات و تناقضهای موهومی اساساً منتفی است.
بدون شک، هر كسی در قیامت هم تمام اعمال نیک و مقبولش را خواهد دید و هم تمام گناهانی را که آمرزیده نشده باشد؛ اما نوع ارتباط بین اعمال خوب و بد انسان، ویژه است. آیات شریفه قرآن این ارتباط ویژه را بیان داشته است. در یک جا میفرماید: مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحًا فَأُولَئِكَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَات؛(1) «كسانی كه اهل توبه باشند و ایمان آورند و عمل صالح داشته باشند، خداوند با تبدیل کردن گناهانشان به نیکی، کارشان را جبران میکند».
در آیهای دیگر به این حقیقت چنین اشاره کرده است: إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْن
1. فرقان (25)، 70.
عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُم؛(1) «اگر از گناهان بزرگ اجتناب كنید، ما نیز آن را با پوشانیدن گناهان كوچكتان جبران میكنیم».
بنابراین، خداوند متعال با تأثیر گذاردن برخی اعمال بر برخی دیگر، خود آن اعمال و آثارش را خنثا میكند. هم در آیات شریفه قرآن و هم در بسیاری از روایات معصومین(علیهم السلام)، از این نوع اعمالی که از هم تأثیر میپذیرند و همدیگر را خنثا میکنند، تحت عنوان «حبط» و «تکفیر» یاد شده است. مثلاً ایمان، توبه، عمل صالح،(2) برپا داشتن بهموقع نماز(3) و اموری از این قبیل نهتنها باعث از بین رفتن و بیاثر شدن برخی اعمال بد و گناهان میشود، بلکه به یك معنا، بدیها را به خوبیها و حسنات تبدیل میکند.(4) در مقابل، شرک و کفر،(5) ارتداد،(6) در نظر داشتن دنیا به جای رضای خداوند،(7)
1. نساء (4)، 31.
2. فرقان (25)، 70.
3. (هود، 114).
4. إِلاَّ مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلا صَالِحًا فَأُولَئِكَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا (فرقان، 70).
5. قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنْكُمْ وَالْقَائِلِینَ لإخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنَا وَلا یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِیلا * أَشِحَّةً عَلَیْكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْكَ تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ كَالَّذِی یُغْشَى عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَیْرِ أُولَئِكَ لَمْ یُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا (احزاب، 18ـ19)؛ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا یَعْمَلُون (انعام، 88).
6. وَمَنْ یَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (بقره، 217).
7. مَنْ كَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لا یُبْخَسُونَ * أُولَئِكَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِیهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا یَعْمَلُونَ (هود، 15 و 16).
بیاحترامی به رسول خدا(صلى الله علیه وآله)،(1) نفاق،(2) اذیت كردن و منّت گذاشتن بعد از انفاق و صدقات(3) باعث حبط و بیاثر شدن اعمال نیک میشود.
چه اعمالی میتواند بر اعمال دیگر اثر گذارد و آن عمل یا آثارش را از بین ببرد؟ كدام اعمال خوب میتواند اعمال بد را از بین ببرد؟ كدام اعمال بد میتواند آثار اعمال خوب را از بین ببرد؟ این سؤالات در میان علمای مسلمان بهویژه متکلمین، محل تضارب آراست.
برخی از علما و متكلمین اهل سنت معتقدند هر عملی که انسان انجام میدهد، عمل گذشته و آثارش را از بین میبرد. مثلاً اگر فرض كنیم یك نفر دائماً در حال انجام كارهای خوب و بد است، هر كار خوبی که انجام میدهد، كار بد قبلی و آثارش را از بین خواهد برد؛ درنتیجه، در پایان هر روز، در پروندهاش تنها كار خوب یا كار بد باقی خواهد ماند. در آخر عمرش نیز چنین خواهد بود. یعنی حاصل این تأثیر و تأثرها، باقی ماندن تنها کار خوب یا بد در نامه اعمال انسان خواهد بود. بنابراین، همیشه در اثر کسر و انکسار اعمال، در نامه عمل انسان، تنها یك كار خوب یا یک كار بد باقی میماند.
گروه دیگری از متكلمین اهل تسنن معتقدند كه تأثیر اعمال بر هم بهصورت کسر و انکسار ساده نیست؛ چون همه اعمال در یک رتبه و دارای تأثیرات یکسان نیستند. برای این کسر و انکسار باید ارزش هر کاری را سنجید و به مقدار ارزش
1. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ (حجرات، 2).
2. احزاب (33)، 18ـ19.
3. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِی یُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لا یَقْدِرُونَ عَلَى شَیْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكَافِرِینَ (بقره، 264).
واقعی هر عمل، تأثیر آن را محاسبه کرد. مثلاً وقتی انسان كار خوبی انجام داد، باید دید ارزش آن کار و مقدار تأثیر آن بر جبران گناهان چقدر است. در مقابل، اعمال بدی که مرتکب شده، چه مقدار است و برای از بین بردن آن، چقدر اعمال نیک، لازم است. بنابراین، در مدت عمر انسان، تمام اعمال خوب و بد انسان کسر و انکسار میشود و بسته به مقدار ارزش و تأثیر هرکدام، در آخر کار، هرکدام که سنگینتر باشد، همان باقی خواهد ماند.
در روایاتی که از اهلبیت(علیهم السلام) به ما گزارش شده، هیچكدام از این دو نظر بهطور كلی تأیید نشده است. از بیانات حضرات ائمه معصوم(علیهم السلام) چنین استفاده میشود که هر عملی توان تأثیر در هر عمل دیگری را ندارد، آن هم به هر دو صورتی که در کلمات علمای اهل سنت بیان شد؛ بلکه هر عملی تنها توان تأثیر در اعمال خاصی را دارد. مثلاً منت گذاشتن بر سر کسانی که انسان به آنها کمک کرده است، باعث از بین رفتن همان عمل خیری میشود که در حق آن فرد انجام داده است،(1) نه اعمال دیگر. بنابراین، اگر این فرد خیّر و منتگذار دارای انفاقات دیگری به دیگر انسانهایی است که بر سر آنها منت نگذاشته است یا اعمال صالحه دیگری نظیر نماز، روزه، حج، و... نیز دارد، هیچکدام از این اعمال، آسیب نخواهد دید.
همچنین از روایات استفاده میشود که بعضی اعمال بد، چند نوع از كارهای خوب را بیاثر میکنند یا مانع قبولی آنها میشوند. مثلاً اثر عمل زشت شرب خمر آن است كه تا چهل روز، نماز انسان پذیرفته نمیشود.(2) علیالظاهر نماز، یك عبادت
1. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِی یُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لا یَقْدِرُونَ عَلَى شَیْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكَافِرِینَ (بقره، 264).
2. عَنِ الْفُضَیْلِ بن یَسَارٍ قَالَ: سَمِعْت أَبَا جَعْفَر(علیه السلام) یَقُولُ: مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ فَسَكِرَ مِنْهَا لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صله أَرْبَعِینَ یَوْماً فَإِنْ تَرَكَ الصله فِی هَذِهِ الْأَیَّامِ ضُوعِفَ عَلَیْهِ الْعَذَابُ لِتَرْكِهِ الصله (ابیجعفر محمدبنعلیبنالحسینبنبابویه القمی الصدوق، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص571). در بسیاری از کتابهای روایی، گناهان کبیره بهصورتهای مختلف معرفی شده و برخی علل و آثار آن نیز بیان شده است. بهویژه در كتاب شریف من لا یحضره الفقیه، ج3، ص570، بابی است با عنوان «مَعْرِفَةِ الْكَبَائِرِ الَّتِی أَوْعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلَیْهَا النَّار»، که احادیث زیادی از ائمه معصوم(علیهم السلام) در این زمینه گزارش شده است.
است و شرب خمر، عملی است بیارتباط با آن؛ اما این گناه موجب ایجاد نوعی ظلمت و تاریكی در روح انسان میشود كه تا چهل روز، عبادات را فاسد و بیاثر میکند؛ درست مانند سَم، آلودگی و زهری که در جسم انسان اثری پایدار باقی میگذارد.
همچنین نوع سومی از اعمال وجود دارد كه اثرش از بین رفتن تمام اعمالی است كه انسان در طول عمر طولانیاش انجام داده است. یکی از مواردی که همه علمای بزرگ اسلام و متكلمان بر آن اتفاق دارند، كفر و ارتداد بعد از ایمان است که تمام اعمال خیر گذشته را نابود میکند. یعنی اگر كسی در دارالاسلام زندگی میكند و پدر و مادرش مسلمان بودهاند و در فضایی میزیسته که زمینه یادگیری اسلام و اعتقادات و احکام اسلامی برایش مهیا بوده و احکام اسلام را یاد گرفته، و مدتی نیز به آن عمل كرده است، حال به دلایلی كه عمدتاً دلایل روانی، یعنی انگیزههای شخصی است، مرتد شود و از معتقداتش دست بردارد، خداوند بههیچوجه از چنین كسی نمیگذرد. به حکم خداوند، ارتداد، تمام اعمالش را از بین میبرد. حال چه عبادتش یکساله باشد چه صدساله.
انگیزههای شخصی اینگونه افراد عبارت است از تمتعات و لذتهای زودگذر که براثر تطمیعهای شیطانی و خواهشهای نفسانی، آنها را به زانو درمیآورد. زمینههای خانوادگیِ فقر یا حتی غنا، شرکت در برخی محافل و مجالس، مجالست و
همنشینی با منحرفان اعتقادی و اخلاقی، متصل شدن به برخی شبکههای بینالمللی، وعدههای فریبنده و ظواهر دلفریب، لذتهای جنسی و دلبستگیهای زیاد، باعث میشود انسان از معتقدات و ارزشهای خود فاصله گیرد و در دام آنها گرفتار شود. این وسوسهها در موارد بسیاری سراغ کسانی میرود که در خانوادههای بسیار خوب و متدین، متولد و تربیت شدهاند و آنها را اسیر میکند. گاه کار به جایی ختم میشود که برخی مسلمانان بعد از ارتداد، خود، مبلّغ یك فرقه دیگر میشوند. تمام این مسائل و امور دیگر در این زمینه، واقعیاتی است كه هماکنون در جامعه اسلامی ما رخ میدهد. کفر و ارتداد این افراد چونان کبریتی است که به انبار باروت زده شود: فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَه.(1)
طبیعی است که خداوند از چنین انسانی نخواهد گذشت. البته حساب این گروه که براثر کفران نعمت دین در این ورطه خطرناک گرفتار میشوند، از کسانی که از اسلام و احکام اسلامی، محروماند و در دیار کفر زندگی میکنند، کاملاً جداست. آنها مستضعفانی هستند که خداوند بر اساس حکمت و عدالتش، برنامه دیگری برای آنها در نظر گرفته است.
بنابراین، برخی عملها چنین ظرفیتی دارند که انسان را یکباره از صراط مستقیم باز دارند و تمام سرمآیه معنوی او را از وی بگیرند. در قرآن کریم بعضاً به این موارد اشاره شده است. مثلاً نوع آداب مؤمنین در برابر پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) دارای چنان اهمیتی است که اگر انسان آن را مراعات نکند، ممکن است گرفتار چنین مکافاتی شود. خداوند سبحان برای وجود نازنین نبی مکرم اسلام(صلى الله علیه وآله) چندان ارزش قایل شده است که بعثت ایشان را منتی بر مؤمنین دانسته است: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَث
1. بقره (2)، 217.
فِیهِمْ رَسُولا مِنْ أَنْفُسِهِمْ...؛(1) «بهیقین، خداوند بر مؤمنان منت نهاد که پیامبری از خودشان در میانشان برانگیخت...».
همچنین همه ائمه معصوم و اهلبیت(علیهم السلام) دارای چنین موقعیتی هستند. در زیارت شریف جامعه کبیره دراینباره چنین میخوانیم: خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّی مَنَّ عَلَینَا بِكُم؛ «خداوند، شما را انواری آفرید و سپس شما را در اطراف عرش خود قرار داد. تا زمانی که این منت را بر ما گذاشت كه شما را در این عالم، هادی و راهنمای ما قرار داد».
به یُمن و برکت وجود آن بزرگواران، همه عالم رزق و روزی میخورند. عزیزانی که هدایت و راهنمایی همه ابنای بشر از ابتدای بعثت، بلکه به یک معنا از آغاز آفرینش تا قیامت، به برکت وجودشان انجام گرفته است. کسانی که بیوجودشان، همه ما در جهل و بیخبری غرق بودیم و راهی برای نجات نمییافتیم. خداوند، به این طریق، هدایت و راهنمایی انسان را بهدست عزیزترین بندگانش سپرده است. در مقابل، مردم در حق این ولی نعمتان خود چه جفاها که مرتكب نشدند. به همین جهت، خداوند برای انبیا، اولیا و خاصان درگاهش، حریمی ویژه قرار داده است و برای کسانی که آن را پاس ندارند و به آن تجاوز و تعدی کنند، مجازات سنگینی در نظر گرفته است. مثلاً خداوند خطاب به بنیاسرائیل که در ظاهر، به قتل پیامبری دست نزده بودند، میفرماید: فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیَاءَ اللَّه؛(2) «چرا دست به کشتار پیامبران الهی میزنید؟»
در این آیه، خداوند به آنها نمیفرماید: لِمَ قَتَلْتُم؟ چرا کشتید، بلکه میفرماید: چرا
1. لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَه وَإِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِین (آل عمران، 164).
2. بقره (2)، 91.
میكشید؟ یعنی گویی بنیاسرائیل هنوز مشغول قتل انبیای الهیاند. چرا قرآن این تعبیر را آورده و چنین نسبتی به بنیاسرائیل داده است؟
حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) پاسخ این سؤال را در نهج البلاغه بیان فرمودهاند. حضرت درباره کسانی که همفکر و همرأی با دیگران هستند، میفرمایند: الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ وَعَلَی كُلِّ دَاخِلٍ فِی بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَإِثْمُ الرِّضَا بِه؛(1) «کسی که به کار قومی، راضی باشد، چونان کسی است که با آنان بوده است و هرکس که به باطلی روی آورد، دو گناه بر عهده وی باشد: گناه کردار باطل و گناه خشنودی به کار باطل».
عمل ناپسند و شنیع پیامبرکشی چندان زشت و نارواست که خداوند آن را به تمام قوم بنیاسرائیل نسبت داده است؛ چون پیشینیان آنها به بزرگترین نعمتهای الهی، یعنی وجود انبیای الهی جسارت کردند و حریم آنها را حفظ نکردند و پسینیان به كار پیشینیان رضایت داشتند.
در این میان، حساب پیامبر بزرگوار اسلام(صلى الله علیه وآله) و اهلبیت گرانقدرشان، بسیار ویژه و از بقیه، حتی از بزرگترین انبیای الهی جداست؛ چون آنها گل سرسبد آفرینش
1. نهج البلاغه، حكمت 154. با استفاده از این بیان حکیمانه حضرت علی(علیه السلام) روشن میشود که خداوند خطاب به بنیاسرائیل این حقیقت را به آنها یادآور میشود که چون شما به فعل قاتلان انبیای الهی راضی و خشنودید، مانند آنان هستید و در گناهشان شریکید. مانند حادثه ناقه صالح که ناقه را تنها یك نفر پى كرد، اما چون همه قوم ثمود به این کار غلط، راضی بودند، خداوند همه را شریک دانست و این کار زشت را به همه قوم نسبت داد. پس فرمود: فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا (شمس، 14). تمام تقصیر قوم ثمود، نافرمانی از حضرت صالح(علیه السلام) و رضایت از این جنایت بود. وقتی انسان به عملی راضی باشد، این رضایت به آن معناست که اگر او نیز به جای فاعل آن کار بود، همان کار را انجام میداد.
هستند. خداوند به جهت روشن ساختن قدر و منزلت آن بزرگواران و برای اینكه ما به این خانواده گرانقدر بیشتر توجه داشته باشیم و از نعمت وجود آنها بیشتر بهره ببریم، امتیازاتی برای این خانواده قرار داده است، مانند حکم خمس،(1) احترام به سادات و ذریه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و درود و صلوات بر آنها.
خداوند متعال در ابتدای سوره مبارکه حجرات، برخی از امتیازات پیامبر بزرگوارش را به مسلمانان و مؤمنان گوشزد کرده است. ازجمله امتیازاتی كه خداوند برای پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) قایل شده، این است كه بر مسلمانان لازم است تا در حضور ایشان، نهایت ادب را رعایت کنند و هیچگاه در هیچ امری بر ایشان پیشی نگیرند.(2) به ایشان جسارت و بیاحترامی نكنند. هرجا که حضرت حضور دارند، صدای هیچکس از صدای مبارک ایشان، بلندتر نباشد و نزد ایشان با صدای بلند سخن نگویند.(3) نهایت بیادبی است که پشت در خانه حضرت بروند و ایشان را با صدای
1. خمس، مانند زکات، یک وظیفه مالی بر ذمه مسلمانان نسبت به ذریه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه معصوم(علیهم السلام)پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ذویالقربای به عظمت مقام و جایگاه رفیع آن وجود مقدس و متعالی پی ببریم و یاد عزیز ایشان را در جامعه زنده نگه داریم. گو اینکه تمام این مسائل درنهایت به نفع خودمان است.
2. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (حجرات، 1).
3. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ (حجرات، 2).
بلند و مانند دیگران به اسم صدا بزنند. خداوند به این بیادبان نهیب زده و آنها را بیخرد نامیده است.(1) خداوند به این گروه از مسلمانان پیشنهاد میکند صبر کنند و منتظر خروج حضرت از منزل باشند. اگر این کار را به احترام ایشان انجام دهند، مشمول عفو و بخشش و رحمت واسعه الهی خواهند شد.(2) در مقابل، خداوند، کسانی را که صدایشان را در قبال رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پایین میآوردند و با اکرام و احترام زیاد با ایشان سخن میگفتند و ایشان را با القاب و کنیه صدا میزدند، ستایش میکند و آنها را اهل تقوا و مشمول بخشش الهی و پاداش عظیم میداند.(3)
منزلت و جایگاه نبی مکرم اسلام(صلى الله علیه وآله) در پیشگاه خداوند متعال چندان بلندمرتبه و عظیم است که در این آیات شریفه تصریح شده است اگر مسلمانان نسبت به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ادب و احترام را رعایت نکنند، اولاً این رفتار نشانه بیخردی و بیادبی آنان است و ثانیاً باعث حبط و از بین رفتن اعمال، دوری از رحمت الهی و محرومیت آنها از غفران و بخشش الهی خواهد شد.
شاید در بدو امر، بالا و پایین و کوتاه و بلند شدن صدای انسان در برخورد با دیگران، چندان بد به نظر نیاید و جسارت و فحاشی تلقی نشود، ولی قرآن کریم از اهمیت زیاد همین برخوردهای اخلاقیِ ساده خبر داده و پرده از اسرار آن برداشته و بیان کرده است که این رفتارهای اخلاقیِ بهظاهر ساده، ولی ناپسند، پیامدهای بسیار تلخ دنیوی و اخروی دارد. یکی از این رفتارها تمام هستی انسان را بر باد میدهد.
1. إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ (حجرات، 4).
2. وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَكَانَ خَیْرًا لَهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (حجرات، 5).
3. إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ (حجرات، 3).
در این آیات و تعابیر قرآنی، سخن از ناسزاگویی و فحاشی نسبت به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نیست، بلکه حتی رفتارهای بیادبانه و خارج از نزاکت و بیاحترامی نسبت به ایشان هم نهی و مذمت شده است. ظرافت بیانات قرآنی در این آیات بهخوبی پیداست. اینگونه برخورد قرآنی، نوعی پیشگیری از بروز چنین رفتارهای احتمالی بوده و برای دیگران نیز مآیه تنبه است.
از این قانون تربیتی و اخلاقی قرآن میتوان استفاده کرد که ممکن است یک کار و رفتار پسندیده بهظاهر ساده دارای آثار و برکات بسیاری باشد؛ مثلاً یك قطره اشك در عزای حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، که نشانه محبت و ارتباط قلبی با آن عزیز و جد بزرگوارش باشد، دارای چنان برکتی است که با سالیان سال عبادت قابل مقایسه نیست؛ چراکه پیامش، محبت، اکرام و احترام به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و اهلبیت گرامی ایشان(علیهم السلام) است. همچنانکه فریاد زدن در محضر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) دارای اثری چون ارتداد است و باعث حبط اعمال میشود، برکات فوقالعادهای که برای قطرهای اشک در رثای حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) برمیشمارند، استبعادی ندارد. این امور، ما را متوجه این حقیقت خواهد کرد كه ملاكهایی که ما برای ارزشیابی نزد خود معتبر میدانیم، چندان مقرون به واقعیت نیست، بلکه برای تعیین معیار و ملاک ارزیابی اعمال، رفتار و نیاتمان، به ناچار باید متواضعانه، تسلیم قرآن و اهلبیت(علیهم السلام) باشیم.
از آیات قرآن و بیانات معصومین(علیهم السلام) میتوان فیالجمله بهره برد که برخی اعمال موجب حبط برخحی اعمال دیگر و آثار آنها میشود، اما برای ما چندان روشن نیست که طرفین این تعامل و تأثیر و تأثر چه اعمالی هستند. گو اینکه این قاعده کلی بیان شده است که: إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَات.(1) بااینحال، اولاً درباره همه اعمال بهروشنی بیان نشده است و ثانیاً میزان و مقدار آثار و پیامدهای هر عملی نیز
1. هود (11)، 114.
روشن نیست. حقیقت این امور از ما پوشیده است. تنها با مراجعه به آیات شریفه قرآن و روایات اهلبیت(علیهم السلام)، گوشههایی از این حقایق برای برخی مکشوف میگردد. البته قدر متیقنها روشن است. از برخی اعمال در این منابع اسم برده شده و آثار آن نیز بیان شده است. مثلاً فرمودند: وَأَقِمِ الصله طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ...؛(1) «نماز را در دو طرف روز و پاسی از شب برپای دارید. بهیقین، اعمال نیک، پاککننده اعمال بد است».
ظاهراً اقامه فریضه بااهمیت نماز ازجمله قدر متیقنهای این قاعده کلی است. به همین جهت، ائمه معصوم(علیهم السلام) توصیه فرمودهاند که اگر به هر دلیل، به گناهی مبتلا شدید، سعی كنید بعد از ارتکاب گناه، دو ركعت نماز بخوانید(2) تا نورانیت نماز، دل تاریك انسان را روشن و زمینه توبه را برای شما فراهم کند. شاید انسان چنان از نورانیت نماز بهره ببرد که متوجه حضور خداوند شود و از كار زشتش خجالتزده شود. اگر این اتفاق برای انسان افتاد، توبه حقیقی محقق شده است: كَفَی بِالنَّدَمِ تَوْبَة.(3)
بنابراین، برخی اعمال انسان چنان تأثیر مثبتی دارد که از برکت آنها، سیئات و گناهان انسان از بین میرود، بلکه بالاتر از این، گاه خداوند برای برخی اعمال، تأثیر و برکت بیشتری قرار میدهد و با انجام آن، همان گناهانش به احسان تبدیل میشود: إِلاّ مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَكان
1. همان.
2. عَن عَلِی(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّه(صلى الله علیه وآله): مَنْ أَذْنَبَ ذَنْباً فَأَشْفَقَ مِنْهُ فَلْیُسْبِغِ الْوُضُوءَ ثُمَّ لْیَخْرُجْ إِلَى الْبَرَازِ مِنَ الْأَرْضِ حَیْثُ لَا یَرَاهُ أَحَدٌ فَیُصَلِّی رَكْعَتَیْنِ ثُمَّ یَقُولُ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی ذَنْبَ كَذَا وَكَذَا فَإِنَّهُ كَفَّارَةٌ لَهُ (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج88، ص382).
3. ابیجعفر محمدبنیعقوببناسحاق الکلینی الرازی، اصول کافی، ج2، ص426.
اللّهُ غَفُوراً رَحِیما؛(1) «...مگر کسی که به سوی خدا بازگردد و مؤمن شود و اعمال شایسته انجام دهد. درنتیجه، خداوند، بدیهاشان را به نیکیها تبدیل میکند و خداوند، آمرزنده مهربان است».
باز هم حقیقت امر بر ما پوشیده است. فهم اینکه حسنات ازبینبرنده سیئات است، سخت بود، ولی تا حدی تصورش، راحتتر مینمود. بااینحال، حقیقتاً نمیدانیم تبدیل سیئات به حسنات یعنی چه؟
برخی مفسران گفتهاند منظور این است که با توبه حقیقی، گناهان موجود در نامه اعمالی كه پر از گناه است، پاك میشود. آنگاه خود توبه بهعنوان عمل صالح نوشته میشود. بعضی دیگر از مفسران تفسیرهای دیگری کردهاند. بههرحال، روشن است که اگر انسان تسلیم خداوند شود، بندگی را بفهمد و بندگی کند، آنقدر عزیز میشود كه خدا اشتباهها و لغزشهایش را مقدمه و وسیلهای برای كارهای خوب قرار میدهد و به این معنا آنها را به خوبیها تبدیل میکند.
امام سجاد(علیه السلام) در ادامه دعا، سه مطلب مهم را از خداوند متعال تقاضا میکنند. تقاضای اول مربوط به گذشته است: وَأَنْ نَتَقَرَّبَ إِلَیكَ فِیهِ مِنَ الْأَعْمَالِ الزَّاكِیه بِمَا تُطَهِّرُنَا بِهِ مِنَ الذُّنُوبِ؛ «به ما توفیق ده تا در این ماه مبارک رمضان، با انجام اعمال پاک و درستی که ما را از گناهان و خطاهای گذشته پاک میکند، به سوی تو تقرب پیدا كنیم».
یعنی خداوند به ما توفیق انجام کارهایی دهد كه اولاً خودِ کار، خوب و مرضیّ او باشد؛ ثانیاً دارای آثار و برکات خوبی برای ما باشد؛ ثالثاً كارهایی باشد که
1. فرقان (25)، 70.
بدیهای ما را نیز به نیکی تبدیل کند. لازمه این فراز از دعا، در صورت استجابت، موفقیت در انجام اعمالی است كه همه گناهان گذشته پاك شود. پس هنوز آینده انسان در خطر است. برای حفاظت و حراست از آینده چه باید کرد؟ به همین جهت، حضرت در این بخش، تقاضای دومی دارند که اشارهای به این مطلب است.
تقاضای دوم این است که: وَتَعْصِمُنَا فِیهِ مِمَّا نَسْتَأْنِفُ مِنَ الْعُیوب؛ «در این ماه مبارک به ما توفیق انجام اعمالی ده كه به برکت آن، ما را از هر نوع آلودگی حفظ کند، بهگونهایکه دیگر به سراغ عیوب و گناهان نرویم».
یعنی این اعمال دارای نورانیتی باشد و چنان روح ما را منور کند و زمینهای در آن فراهم آورد كه مانع آلوده شدن ما به گناهان در آینده گردد. خداوند به ما توفیقی دهد تا در ماه مبارک رمضان کاری کنیم که بعد از این و در آینده، بیمه باشیم و گناهان پاکشده را تكرار نکنیم.
تقاضای سوم امام(علیه السلام) بسیار مهم و متعالی است: حَتَّی لا یورِدَ عَلَیكَ أَحَدٌ مِنْ مَلائِكَتِكَ إِلا دُونَ مَا نُورِدُ مِنْ أَبْوَابِ الطَّاعَه لَكَ، وَأَنْوَاعِ الْقُرْبَةِ إِلَیكَ؛ «[پروردگارا، به ما توفیق ده تا در این ماه مبارک آنقدر اعمال پاک و صحیح را نزد تو آریم...]، تا آنچه ملائکه تو از طاعت و موجبات قرب به حق نزد تو میآورند، از آنچه ما میآوریم، کمتر باشد».
ایشان در این فراز، از خداوند متعال تقاضای امری را دارند که شاید تصورش در بدو امر برای ما مشکل باشد. حضرت تقاضا میکنند که پروردگارا، به ما توفیق انجام كارهایی را ده كه هیچ ملكی از ملائکه تو آن را انجام نداده است. در این ماه مبارک به من توفیق ده تا عباداتم طوری باشد كه ارزش كار فرشتگان هم به اندازه آن نباشد.
شکی نیست که درخواست چنین امور مشکل و بهظاهر غیرممکنی اگر از طرف امثال ما باشد، شاید قدری بچهگانه، بلندپروازانه و غیرممکن بنمایاند. این کلام از
شخصیتی است که ولیّ خداست و بر همه حقایق عالم احاطه دارد. پس میداند كه این كار، شدنی است؛ یعنی اگر انسان از خدا بخواهد، خدا هم توفیقش را به او بدهد و او هم قدر نعمتهای خدا را بداند، به جایی خواهد رسید كه هیچ فرشتهای را به آن مقام، راهی نیست؛ یعنی آن نقطه اوج بعد از انجام اعمال پاک و پاک شدن گذشته و مصون شدن از آلودگیهای آینده، که همه به مدد و یاری حضرت حق، میسور است، مقام ما نیز به درجهای صعود میکند که نهتنها از سایر مردم، بلکه از ملائکه الهی نیز فراتر رود! زهی سعادت!
البته شاید احتمال دیگری نیز در بیان امام(علیه السلام) باشد و آن اینكه منظور از ملائكه همه ملائكه نباشد، بلکه مقصود، ملائكهای است كه ثبتکننده و گزارشگر اعمال دیگرانند. یعنی به ما توفیق ده تا عمل ما طوری باشد كه در نامه اعمالی که ملائکه آن را مینویسند، بهتر از عمل من نباشد. بنابراین، مقصود حضرت، اعمال دیگر انسانهاست، نه عبادات ملائكه. روشن است که این احتمال، نه با ظاهر لفظ سازگار است و نه با سیاق كلام.