وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ مِنْ تِلْكَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ، شَهْرَ الصِّیَامِ وَشَهْرَ الْإِسْلامِ وَشَهْرَ الطَّهُورِ وَشَهْرَ التَّمْحِیصِ وَشَهْرَ الْقِیَامِ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ، هُدًی لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَی وَالْفُرْقَان؛ ستایش مخصوص پروردگاری است که ماه خود، یعنی ماه مبارک رمضان را یکی از طرق هدایت قرار داده است؛ ماه روزه و ماه تسلیم و اطاعت و ماه پاکی و آمرزش گناهان و ماه شبزندهداری؛ ماهی که قرآن در آن نازل شده است تا هادی بشر بوده، دلایل روشن، بین حق و باطل را ارائه کند.
امام سجاد(علیه السلام) میفرمایند: ماه مبارک رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده است: شَهْرُ رَمَضَانَ،... الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَان.
سؤال: ما میدانیم هرچه در این عالم هست، ازطرف خداوند نازل شده است؛ حتی مواردی نیز در قرآن با نام، ذکر شده است.(1) خداوند متعال در قرآن در مواردی تصریح کرده است که خزاین همه مخلوقاتِ عالم ماده و دنیا نزد ماست و ما به هر اندازه که صلاح بدانیم آن را نازل میکنیم.(2) قرآن و چیزهای دیگری را که در این
1. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ (حدید، 25).
2. وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم (حجر، 21)؛ وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِی الأرْضِ وَإِنَّا عَلَى ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُون (مؤمنون، 18).
عالم هست، او نازل كرده است، حتی افكاری كه هركسی ممکن است درست یا غلط، داشته باشد. بالاخره آن نیز موجودی است و هر موجود ازطرف خداست و او آن را نازل کرده است. پس صرف اینکه چیزی منسوب به خداوند بوده و ازطرف او نازل شده باشد، دلیل بر صحت و حقانیت آن چیز نیست. اگر قرآن به همین دلیل درست، معصوم و مصون از هر نوع خطایی باشد، پس هر امر دیگری نیز باید چنین باشد، درحالیکه چنین نیست.
پاسخ: این حرف درستی است که هرچه در این عالم هست، از عالم بالاست و ازطرف خدا نازل شده است؛ اما نزول همه آنها و موجودیتشان در این عالم یکسان نیست: بعضی از امور مستقیماً ازطرف خداوند نازل شده و میشود. خداوند هنگام نازل کردن این امور از آنها صیانت میکند تا لطمه و صدمهای متوجه آنها نشود. اما امور دیگری هم وجود دارد که اصل موجودیتش ازطرف خداست، ولی در مرحله بعد، در گردونه اسباب و مسببات واقع میشود. در این مرحله بین خود اسباب، تزاحمها و تصرفاتی واقع شده است که این خود باعث خدشهدار شدن اصالت و معصومیت اولیهاش میشود. نزول وحی به انبیای الهی(علیهم السلام) از نوع اول بوده است؛ بهخصوص نزول قرآن كریم بهگونهای بود كه از هرگونه تصرف اسباب، وسایط، معارضین یا شیاطین مصونیت داشت. خود قرآن به این امر مهم چنین اشاره دارد:
عَالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا * إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُكُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدا * لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَیْءٍ عَدَدا؛(1) او دانای غیب عالم است، پس هیچکس را بر علم غیب خود آگاه نمیکند، مگر آنکس که از رسولان برگزیدهاش باشد، خداوند از پیش رو و از پشت سرش او را
1. جن (72)، 26ـ28.
محافظت میکند تا معلوم شود که آن رسولان، پیغامهای پروردگار خود را کاملاً به خلق رسانیدهاند و البته خداوند به آنچه از اسرار، نزد رسولان است، احاطه کامل دارد و به شماره همهچیز آگاه است.
به بیان قرآن، وحی الهی از آن مواردی است که خداوند بر محافظت و سلامت آن بسیار مراقب بوده و از هر نوع دستبرد شیطان یا عامل دیگری دور نگه داشته است. به همین دلیل امور غیبی در پیشگاه خداوند بهگونهای است که هیچکس به آن آگاهی ندارد؛ حتی عده معدود و محدودی که خداوند آنان را انتخاب کرده است و بهعنوان امین وحی معروفاند، نیز بهشدت توسط نگهبانان و پاسدارانی ـکه گاه هفتادهزار فرشته بودهاند ـ محافظت و نگهبانی میشوند.(1) اینهمه سختگیری برای اهمیت مسئله وحی بوده است. گویی خداوند برای پیشگیری از این نوع شبهات وارده در ذهن برخی خناسها، اینقدر محکمکاری کرده است.
اینکه خداوند در قرآن فرمود: لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِم، نشان میدهد محافظت و نگهبانی از وحی فقط به رساندن وحی به پیامبر منحصر نبوده است؛ بلکه حتی پس از آن تا رساندن وحی توسط پیامبر به بندگان خدا نیز این حفاظت و حراست ادامه داشته است تا رسالتهای الهی سالم به دست مردم برسند. بنابراین هیچ جن و انس و شیطانی نمیتواند در قلب یا زبان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، کمترین نفوذ و تصرفی داشته باشد. همه این مراحل از ابتدا تا انتها در صیانت الهی است. همچنین آیه فوق به احاطه الهی بر همه امور نیز دلالت دارد؛ یعنی نهتنها خود اشتباه نمیکند، بلکه حساب کار همهچیز نیز در دستان اوست و توان سالم رساندن وحی به بندگانش را دارد.
1. ابیجعفر محمدبنیعقوببناسحاق الکلینی الرازی، اصول كافی، ج2، ص622.
علاوه بر این، آیات تحدی قرآن است که ادعای اعجاز میکند و اینکه به همه جن و انس اعلام میکند اگر یک کتاب مثل قرآن یا اگر ده سوره مانند سورههای قرآن یا حتی یک سوره مانند آیات قرآن بیاورید، قرآن از ادعای خود دست برمیدارد.(1) این ادعاها همه نشاندهنده اعجاز این کتاب و مِن عندالله بودن آن است. اگر دخالت انسان یا هر موجود دیگری در هر بخش از قرآن یا در هر مرحله از نزول آن، در کار بود، بهیقین قرآن نمیتوانست چنین تحدی مقتدرانهای داشته باشد.(2)
البته عدم وجود اشتباه در قرآن با ادلهای غیرقرآنی در مباحث تفسیری، علوم قرآنی و کلامی بهتفصیل بیان شده است.
شاید به جهت اهمیت مسئله در حفظ و نگهداری یا شاید ازسر شوق و علاقه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) بود که هنگام نزول قرآن توسط جبرئیل، حضرت باعجله آیات و کلمات را قرائت میفرمودند. گاه هنوز همه آیات توسط جبرئیل القا نشده بود که حضرت بلافاصله همان بخش را قرائت میفرمودند؛ به همین دلیل خداوند به حضرتش فرمودند: «لزومی در عجله کردن نیست؛(3) ما خودْ قرآن را جمع و نگهداری خواهیم کرد».(4)
ادله بسیاری بر این ادعای قرآن هست؛ و کسی که در جستوجوی حقیقت باشد این ادله برایش کافی است، اما اگر کسی براثر تبعیت از هوای نفس دیده بر حقیقت
1. وَإِنْ كُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسوره مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ (بقره، 23)؛ أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسوره مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ (یونس، 38)؛ أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ (هود، 13).
2. أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافًا كَثِیرًا (نساء، 82).
3. فَتَعالَی اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضیٰ إِلَیْكَ وَحْیُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْما (طه، 114).
4. لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ (قیامه، 16ـ17).
ببندد، خدای تعالی چنان گرفتارش خواهد کرد که هیچ علم و دانشی برای او مفید نگردد و هیچکدام از این ادله و هزاران دلیل دیگر به کارش نیاید.(1) چنین انسانی نمیتواند بفهمد که دریافت وحی ازطرف رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به چه معناست. برای وی روشن نیست که قلب مقدس پیامبر(صلى الله علیه وآله) حقیقت نورانی وحی را دریافت کرده و الفاظ و خطوط وحی عیناً بر چشمان مبارکش ظاهر شده و گوش ایشان صوت زیبای وحی الهی را دریافت میکرده است؛ یعنی هر بُعدی از وحی، در همان بخش مربوط از وجود نازنین حضرتش قرار میگیرد؛ بهگونهایکه وحی تمام وجود ایشان را فرامیگیرد. وقتی این حقایق بر چنین افرادی روشن نباشد، برایشان سؤال خواهد بود که یک انسانِ درسناخوانده، چگونه از خطوط و الفاظ قرآن سردرمیآورد؟ چگونه در دریافت وحی و ابلاغش اشتباهی صورت نمیگیرد؟ وقتی این مسائل برای وی روشن نشد، دست به تحریف حقایق زده، مدعی میشود که لابد پیامبر نیز مانند دراویش، وقتی براثر چلهگیری به حالت خلسه رفت، چیزهای مبهمی را دریافت میکند؛ سپس آن را به سلیقه خودش میپروراند و در قالب الفاظ و عباراتی بیان میکند و کاتبان وحی مینویسند و این، همان قرآن، یعنی کتاب جاویدان آسمانی میشود! سپس نتیجه میگیرد که اگر اینگونه است، پس چنین قرآنی نمیتواند برای ما حجیت داشته باشد.
اما حقیقت این است که این قرآنی که ما الآن در دست داریم، عیناً با همه ویژگیهایش وحی الهی است که خود خداوند در تمام مراحل نزول و ابلاغ، حافظ و نگهبان آن بوده است: إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنّا لَهُ لَحافِظُون.(2)
1. أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَكَّرُونَ (جاثیه، 23).
2. حجر (15)، 9.
بههرحال، اصل اهمیت ماه مبارک رمضان به نزول قرآن است؛ به همان معنایی که از مرحوم علامه طباطبایی نقل کردیم که ابتدا در شب قدر بهصورت حقیقتی بسیط بر قلب نورانی پیامبر نازل شده است و سپس در طول رسالت ایشان بهتدریج و با تفصیل و به مناسبتهای گوناگون در قالب الفاظ و عبارات نازل و تدوین شد.
قرآن نعمت بزرگ الهی است که خداوند برای آن احترامی ویژه قایل است. همه ادیان الهی، بهویژه اسلام، به برکت قرآن زنده و پایدار است. اثبات حقانیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و تمام سخنان و پیامهایی که ایشان ازطرف خدا برای بشر آوردهاند، همچنین درستی یا نادرستی ادعاهای ادیان دیگر، بیان راه درست رسیدن به سعادت دنیا و آخرت، تبیین راههای انحرافی برای تمام ابنای بشر و بسیاری امور دیگر مرهون این کتاب شریف آسمانی است. سزاوار نیست با این کتاب مهم و ارزشمند چنین برخورد سخیف و جاهلانهای داشته باشیم.
امام سجاد(علیه السلام) در فراز دیگری از دعا در بیان فضیلت ماه مبارک رمضان میفرمایند:
فَأَبَانَ فَضِیلَتَهُ عَلَی سَائِرِ الشُّهُورِ بِمَا جَعَلَ لَهُ مِنَ الْحُرُمَاتِ الْمَوْفُورَةِ وَالْفَضَائِلِ الْمَشْهُورَةِ، فَحَرَّمَ فِیهِ مَا أَحَلَّ فِی غَیْرِهِ إِعْظَاماً، وَحَجَرَ فِیهِ الْمَطَاعِمَ وَالْمَشَارِبَ إِكْرَاماً، وَجَعَلَ لَهُ وَقْتاً بَیِّناً لَا یُجِیزُ جَلَّ وَعَزَّ أَنْ یُقَدَّمَ قَبْلَهُ وَلَا یَقْبَلُ أَنْ یُؤَخَّرَ عَنْه؛ خداوند تعالی برتری ماه مبارک رمضان بر دیگر ماهها را با قرار دادن محرمات بسیار و فضایل معروف و مشهور، آشکار ساخت. به همین دلیل، برای احترام و گرامی داشتن مقام این ماه و نشان عظمت آن، بسیاری از اموری را که در دیگر ماهها حلال است، در این ماه حرام کرد: خوردن و آشامیدن را در این ماه ممنوع کرد؛ و وقت آن را بهگونهای دقیق معین فرمود تا کسی مجاز به جلو انداختن آن نباشد و اگر تأخیر انداخت، از او پذیرفته نشود.
خداوند برای آشکار ساختن اهمیت ماه مبارک رمضان بعضی از احکام خود را برای این ماه تشریع فرموده است. اموری که برای ماههای دیگر تشریع نشده، از این قرار است:
اولاً: برای حفظ عظمت این ماه و توجه دادن بندگان به عظمت آن، کارهایی را که در ماههای دیگر حلال است، حرام کرده است: فَحَرَّمَ فِیهِ مَا أَحَلَّ فِی غَیْرِهِ إِعْظَاما. در این فقره شاید حضرت(علیه السلام) به تمتعات جنسی اشاره داشته باشند.
ثانیاً: به دلیل حفظ احترام و بزرگداشت مقام این ماه، دهانها را بسته و خوردن و آشامیدن را ممنوع کرده است: وَحَجَرَ فِیهِ الْمَطَاعِمَ وَالْمَشَارِبَ إِكْرَاما؛ درحالیکه در همه سال حلال است و خودشان هم استفاده از نعمتهای الهی را توصیه فرمودهاند.
ثالثاً: اجازه نداده است تا زمان آن تغییر کند: وَجَعَلَ لَهُ وَقْتا بَیِّنا لا یُجِیزُ جَلَّ وَعَزَّ أَنْ یُقَدَّمَ قَبْلَهُ وَلا یَقْبَلُ أَنْ یُؤخَّرَ عَنْه. هیچكس حق ندارد روزه ماه مبارک رمضان را یک روز مقدم کند و یا به تأخیر بیندازد. زمان این ماه از رؤیت هلال ماه رمضان تا رؤیت هلال ماه شوال است. همچنین نمیتواند زمان این ماه را با دیگر ماههای سال جابهجا کند؛ مثلاً بهجای رمضان، شوال یا شعبان را روزه بگیرد یا بهجای ماه رمضان، همیشه زمستانها، یک ماه را روزه بگیرد.
بنابراین، هیچکس حق ندارد به بهانه گرما و سرما، طولانی و کوتاهی روزها و شبها، مصالح شخصی یا اجتماعی و... در زمان معیّن این ماه تصرف کرده، آن را تغییر دهد. شاید این سختگیری برای آن باشد که در صورت جواز تغییر در زمان ماه مبارک رمضان، مصالح وحدت و یکپارچگی مسلمانان در بزرگداشت این ماه و بهرهمندی جامعه جهانی مسلمانان از برکات حاصل از آن فوت میشود. البته ما از برکات این احکام دقیق و حکیمانه الهی بهکلی غافلیم و عقل انسان از دریافت آن عاجز است. البته گاه براثر پیشرفت علوم، برخی زوایای پنهان از آثار و برکات آن بر
ما روشن میشود. امروزه، براثر پیشرفت علوم بشری، آرامآرام برخی آثار مفید احکام الهی برای انسانها در حال کشف شدن است که در گذشته ناپیدا بوده و مسلمانها تنها از روی تعبد به احکام اسلام پایبند بودهاند. درمجموع، این مطلب اجمالاً بر ما روشن است که روزه در مقایسه با دیگر احکام و دستورهای الهی ویژگی خاصی دارد: روزه باعث پالایش روح انسان از آلودگیها میشود و او را برای دریافت فیوضات ربانی و نعمتهای الهی آماده میکند. به بیان بزرگان اهل معرفت، استعدادی كه انسان برای درك معارف، در سایه روزه پیدا میکند با هیچ عبادتی پیدا نمیکند. خدای متعال این فیض را بر ما ارزانی داشته و آن را بر ما در ماه مبارک رمضان واجب کرده است تا با بهرهگیری صحیح، انشاءالله به برکات حاصل از آن، که معارف بلند الهی است، نایل شویم.
بندگان خوب خدا از این ماه پرفضیلت چندان بهره میبرند که در روزهای آخر ماه برای از دست دادن این فضیلت محزوناند و میگویند: «ای كاش همه ماهها ماه رمضان بود و روزه همه سال بر ما واجب بود».