فهرست مطالب

درس دوازدهم: راهى براى ذكر قلبى

درس دوازدهم

راهى براى ذكر قلبى

همه چیز، مایه‌اى براى ذكر خدا

گرچه هدف نهایى در ذكر، ذكر قلبى و توجه به ذات اقدس الهى است، اما سیر طبیعى در این راه، براى ما انسان‌هاى عادى این است كه ابتدا باید از ذكر لفظى و توجه به اسماء و صفات الهى شروع كنیم و به تدریج به مرتبه ذكر قلبى و توجه به خود ذات دست پیدا كنیم.

یكى از راه‌هایى كه براى نیل به ذكر قلبى وجود دارد این است كه انسان سعى كند به هرچه و هر كس نگاه و توجه مى‌كند ارتباط آن را با خدا مد نظر داشته باشد. انسان باید تمرین كند كه وقتى به موجودات عالم نگاه مى‌كند، گل و گیاه و آسمان و زمین و ماه و ستاره و دریا نبیند، بلكه «مخلوق خدا» و «فعل خدا» ببیند. اگر تمرین كنیم و خود را عادت دهیم به هر چیز از آن جهت كه فعل و مخلوق خداى متعال است نگاه كنیم، كمتر به غفلت مبتلا خواهیم شد.

توجه به جهان و موجودات آن، نظیر توجه به یك اثر هنرى، یك نقاشى یا یك ساختمان است. گاهى توجه ما فقط به خود آن اثر، نقاشى و ساختمان است و هیچ توجهى به پدید آورنده و خالق آن اثر نداریم. گاهى نیز اثر و مؤثر را با هم مى‌بینیم و در همان حال كه چشم به اثر دوخته‌ایم در دل و به زبان

نیز به پدیدآورنده و خالق اثر آفرین مى‌گوییم و او را تحسین مى‌كنیم. نگاه ما به عالم هستى نیز مى‌تواند همین دو حالت را داشته باشد. بسیارى از مردم در رویارویى با موجودات و پدیده‌هاى عالم، تمام توجه و حواسشان فقط به خود آن موجود و پدیده است و به كلى از خالق و پدیدآورنده آن غافلند. این همان نگاه و توجهى است كه غفلت از خدا را در پى دارد. هر آنچه در عالم وجود مى‌بینیم جلوه‌هاى عظمت، قدرت، علم، حكمت، جلال و جمال الهى است. مى‌توان در عین توجه به موجودات؛ قدرت، علم، حكمت و عظمت خداى متعال را نیز دید و به آن توجه داشت و ثناگوى او بود؛ همان‌گونه كه مى‌توان ضمن تماشاى یك تابلوى زیباى نقاشى، به زبان و دل، نقش‌آفرین آن را تحسین كرد و هنرنمایى او را ستود.

البته اولیاى خاص الهى به مقامى مى‌رسند كه فقط خود مؤثر را مى‌بینند. آنان به هیچ‌یك از مظاهر عالم ماده، با نظر استقلالى نگاه نمى‌كنند و در همه حال فقط خدا را مى‌بینند.

راز تأكید قرآن بر تدبر در «آیات» الهى

اصطلاح «آیات» و تفكر و تدبر در آیات هم كه در قرآن و روایات بر آن بسیار تأكید شده در واقع، اشاره به همین مطلب است كه انسان با توجه به آثار، توجه به مؤثر پیدا كند. در قرآن كریم به كلمات «آیه»، «آیات اللّه»، «آیاتنا» و شبیه آنها زیاد برخورد مى‌كنیم. «آیه» در لغت به معناى «نشانه» است؛ گرچه ما در اصطلاح و عرف جارى خودمان این كلمه را بیشتر به معناى «آیه قرآن» به كار مى‌بریم. قرآن كریم در آیات متعددى ما را به تفكر و تأمل در آیات تكوینى و نشانه‌هاى الهى دعوت مى‌كند، از جمله این آیه:

ـ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَكُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِیهِ تُسِیمُونَ. یُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّیْتُونَ وَ النَّخِیلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الَّثمَراتِ إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیَةً لِقَوْم یَتَفَكَّرُون؛(1) او است كسى كه از آسمان، آبى فرود آورد كه [آب] آشامیدنى شما از آن است، و روییدنى [هایى] كه [رمه‌هاى خود را] در آن مى‌چرانید [نیز] از آن است. به وسیله آن، كشت و زیتون و درختان خرما و انگور و از هر گونه محصولات [دیگر] براى شما مى‌رویاند. قطعاً در اینها براى مردمى كه اندیشه مى‌كنند نشانه‌اى است.

آیا به راستى ما تا به حال درباره این نشانه‌ها و آثار با عظمت الهى، آن‌گونه كه شایسته است تدبر كرده‌ایم؟ راستى چگونه است كه دانه‌اى كوچك تبدیل به نهالى بارور و تنومند مى‌شود؟ آیا تا به حال به كیفیت نزول باران و فواید پرشمار آن درست توجه كرده‌ایم؟ آیا هیچ فكر كرده‌ایم كه اگر همیشه شب یا روز بود چه وضعى پیش مى‌آمد؟ آیا گهگاه كه دچار بى‌خوابى مى‌شویم، اندیشیده‌ایم كه خواب چه نعمت خوب و بزرگى است؟! آیا درباره آسمان بى‌انتها و رازهاى بى‌شمار سر به مهر آن چقدر مطالعه كرده‌ایم؟ قرآن مى‌فرماید، زمین، آسمان، گیاه، كوه، دریا، ماه، خورشید، ستارگان و... همه و همه، آیات الهى و نشانه‌هایى از وجود خداى متعال هستند. آسمان و زمین و ماه و خورشید و گیاهان و درختان، شب و روز پیش چشم ما هستند و ما شب و روز از خدا غافلیم! این حكایت به آن مى‌ماند كه انسان عكس كسى را در دست داشته باشد و شب و روز به آن نگاه كند، اما در اثر توجه به خود عكس و خصوصیاتى از قبیل كیفیت كاغذ، اندازه، رنگ‌آمیزى و زمینه آن، از خود


1. نحل (16)، 10ـ11.

صاحب عكس كاملا غافل باشد! ما باید تمرین كنیم كه به عالَم و پدیده‌هاى آن به عنوان جلوه‌هایى از جمال یار بنگریم و زبان حالمان این باشد كه:

به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از او است *** عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از او است

اگر چنین نگرشى برایمان به صورت ملكه در آید، دیگر هیچ‌وقت از یاد خدا غافل نخواهیم شد.

زمان و مكان، یادآور خداوند

از جمله چیزهایى كه مى‌تواند «مذكِّر» و یاد آورنده خدا براى ما باشد «زمان» و «مكان» است. درست است كه همه زمان‌ها و مكان‌ها مخلوق خداوند هستند، اما برخى از زمان‌ها و مكان‌ها به دلیل نسبت ویژه‌اى كه با خدا دارند، بر سایر زمان‌ها و مكان‌ها شرافت پیدا كرده‌اند. همه زمین‌ها را خدا خلق كرده و انتساب به خدا دارد، اما كعبه و خانه خدا انتسابى خاص و شرافتى ویژه دارد/ همه زمان‌ها به خدا انتساب دارند، اما شرافت «ایام اللّه» فقط اختصاص به برخى از زمان‌ها دارد: وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّه؛(1) و روزهاى خدا را به آنان یادآورى كن. شب قدر آن‌چنان شرافتى دارد كه از هزار ماه بهتر است: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر.(2) شرافت روز «غدیر خم» به حدى است كه آن را بزرگ‌ترین عید اسلام قرار داده است. دین در این روز تكمیل و نعمت خدا به حد تمام خود رسیده است: الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی؛(3) امروز


1. ابراهیم (14)، 5.

2. قدر (97)، 3.

3. مائده (5)، 3.

دین شما را برایتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم. روز 22 بهمن روزى بود كه خداى متعال پیروزى بر كفار و دست نشاندگان آنها را نصیب ملت مسلمان ایران كرد. از این رو، این روز را از «ایام اللّه» مى‌دانیم.

در هر حال همان‌طور كه زمین و آسمان و ماه و خورشید و كوه و دریا مى‌توانند به عنوان آیات الهى توجه ما را به خدا جلب كنند، زمان‌ها و مكان‌هاى خاصى نیز وجود دارند كه از چنین زمینه و استعدادى برخوردارند. سرّ این هم كه بر بزرگ‌داشت شعایر مذهبى تأكید گردیده همین است كه مردم با دیدن آنها به یاد خدا مى‌افتند: وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب؛(1) و هر كس شعایر خدا را بزرگ دارد در حقیقت، آن [حاكى] از پاكى دل‌ها است. در ایام محرّم، مردم با دیدن پرچم‌ها و بیرق‌ها و سایر شعایرى كه نشانه فرارسیدن محرم و عاشورا است، به یاد امام حسین(علیه السلام)و خدا و دین مى‌افتند و این مسایل در ذهنشان زنده مى‌شود. از این رو كسانى كه به بزرگ‌داشت شعایر در جامعه كمك مى‌كنند در حقیقت به زنده نگاه‌داشتن یاد خدا كمك مى‌كنند.

روى‌گردانى از شعایر الهى، نشانه مسخ هویت انسانى

یكى از علایم زنده بودن دل نیز این است كه انسان با دیدن شعایر دینى روح معنویتش تقویت شود و توجهش به خدا بیشتر گردد. اگر خداى ناكرده دیدیم كه با مشاهده شعایر دینى و مواجهه با آنها هیچ تغییرى در قلب و روحمان ایجاد نمى‌شود، باید بدانیم كه شدیداً در معرض سقوط قرار گرفته‌ایم. از آن سو


1. حج (22)، 32.

نیز اگر با دیدن شعایر مذهبى، یاد خدا در دلمان زنده مى‌شود و مرغ معنویت در آسمان دلمان به پرواز در مى‌آید، باید خدا را شكر كنیم كه هم‌چنان در مسیر تكامل هستیم و چراغ ایمان هنوز در قلبمان روشن است.

قرآن كریم به كسانى اشاره مى‌كند كه نه تنها مواجهه با شعایر الهى را خوش نمى‌دارند، بلكه به هنگام رو به رو شدن با آنها حالت تنفر و انزجار نیز به آنها دست مى‌دهد! وَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَة؛(1) و چون خدا به تنهایى یاد شود، دل‌هاى كسانى كه به آخرت ایمان ندارند، منزجر مى‌گردد! آرى، برخى افراد كارشان به جایى مى‌رسد كه با شنیدن نام خدا نه تنها توجهشان به خدا بیشتر نمى‌شود، كه آتش نفرت در دلشان زبانه مى‌كشد! آنان از این‌كه نام خدا برده شود ناراحت مى‌شوند. نه تنها خودشان نام خدا را بر زبان جارى نمى‌كنند، كه اگر دیگران نیز نام خدا را ببرند خوشایند آنها نیست.

نمونه‌هایى از «اشمئزاز» در روزگار ما

این روزها در گوشه و كنار كشور اسلامى خودمان گاهى به این‌گونه افراد برخورد مى‌كنیم؛ كسانى كه در نوشته‌ها و گفته‌هایشان مرتب از ملّیت و رسوم ملّى و نیاكان دم مى‌زنند و جشن چهارشنبه سورى مى‌گیرند و براى چنین كارهایى از پول بیت‌المال مسلمان‌ها هزینه مى‌كنند، اما هنگامى كه صحبت از خدا و شعایر دینى بشود ناراحت مى‌شوند! اینان براى زنده كردن آداب و رسوم ملّى، هرچند نشانه‌هایى از كفر و شرك در آن باشد، بودجه اختصاص مى‌دهند،


1. زمر (39)، 45.

اما به مسجد و خدا كه مى‌رسند، مى‌گویند بودجه نداریم و مساجد باید مردمى باشد و از بودجه خود مردم اداره شود! آنان نه تنها خود براى تبلیغ اسلام، قرآن، ارزش‌هاى دینى و شهدا قدمى برنمى‌دارند، كه اگر كسى هم اسمى از شهدا و ارزش‌ها ببرد ناراحت مى‌شوند و مى‌گویند این حرف‌ها مربوط به سال‌هاى اوایل انقلاب و جبهه و جنگ بود و امروزه دیگر نباید مطرح شود. اینان همان‌هایى هستند كه قرآن مى‌فرماید: وَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَة. اینان نه تنها حاضر نیستند نسبت به كسانى كه احیاگر یاد خدا و ارزش‌هاى دینى در جامعه هستند تشكرى داشته باشند، كه از چنین مطالبى روى‌گردان نیز هستند.

بهترین دارو براى چنین كسى ذكر و یاد خدا است، اما افسوس كه آن‌چنان به ورطه سقوط افتاده كه این آب حیات را كنار مى‌زند و از آن روى مى‌گرداند. به راستى چه كس مى‌تواند ستم‌كارتر از چنین انسانى باشد: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها. اینان نه تنها از سخن گفتن درباره خدا و حساب و كتاب و قبر و قیامت استقبال نمى‌كنند، بلكه مى‌گویند: امروزه دوران مدرنیته است و عصر تكلیف و بندگى و حساب و كتاب به سر آمده است! تكلیف براى انسان‌ها معیّن كردن و آنها را به بندگى و خاكسارى در برابر موجودى برتر دعوت كردن، مربوط به دوران برده‌دارى بود! در این عصر، بشر مدرن و متمدن طالب حقوق خویش است و مى‌خواهد حقوقى را كه هزاران سال از او دریغ داشته‌اند استیفا كند! «بنده» نامى زیبنده انسان نیست و انسان را به «بندگى» طلبیدن بزرگ‌ترین اهانتى است كه مى‌توان در حق او روا داشت!

اینان در باطن هیچ اعتقادى به خدا و اسلام ندارند و از طرح صحبت‌هایى نظیر خدا و اسلام و شهدا و ارزش‌ها واقعاً ناراحت مى‌شوند و تا آن‌جا كه

بتوانند، آشكار و پنهان سعى مى‌كنند مانع طرح آنها شوند. اگر هم جایى نتوانند جلوى اصل آن را بگیرند، سعى مى‌كنند ظاهرى بى‌محتوا بیش نباشد. تا آن‌جا كه بتوانند، تلاش مى‌كنند به جاى ترویج فرهنگ قرآن و ارزش‌هاى دینى، موسیقى و رقص و ترانه‌خوانى را به انحاى مختلف رواج دهند!

اگر كسانى مى‌خواهند مردم را متوجه خدا كنند خود نباید غافل باشند. اگر یك روحانى بخواهد مردم را به خدا دعوت كند و درس توجه و به یاد خدا بودن به مردم بدهد، باید بگونه‌اى باشد كه مردم اول این توجه و ذكر را در رفتار و زندگى خود او ببینند. انسان نباید به این كار به عنوان یك شغل نگاه كند و صرفاً به عرضه این متاع به دیگران بسنده كند در حالى كه خود از آن بى‌بهره است.

خلاصه و نتیجه آنچه گفتیم این شد كه نگاه ما به عالم هستى باید به گونه‌اى باشد كه اثر و مؤثر را با هم ببینیم و از دیدن آنها به یاد پدید آورنده و خالق آنها بیفتیم. اگر باران را مى‌بینیم و از آن لذت مى‌بریم، به كسى هم كه این باران را نازل كرده است بیندیشیم و این آب را با غفلت ننوشیم؛ آبى گوارا كه همه اسباب به وجود آمدن آن را دست خالقى توانا فراهم كرده است.

اگر انسان خود را عادت دهد كه به همه چیز از آن جهت كه فعل و مخلوق خدا است توجه كند آن‌گاه از دام غفلت رهایى مى‌یابد و روز به روز در نردبان تكامل انسانى كه همان قرب الى اللّه است بالاتر مى‌رود و به مقصد اعلا و قصواى خلقت نزدیك‌تر مى‌گردد.