براى آنكه نماز ما روح پیدا كند و نمازى تأثیرگذار باشد، از جمله چیزهایى كه باید به آن توجه و در باره آن تأمل كنیم مسأله «خشوع» است. قرآن كریم بر خشوع در نماز تأكید كرده است: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ. الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُون؛(1) به راستى كه مؤمنان رستگار شدند، همانان كه در نمازشان خاشعاند. در جایى دیگر مىفرماید: وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِیرَةٌ إِلاّ عَلَى الْخاشِعِین؛(2) از شكیبایى و نماز یارى جویید؛ و بهراستى آن [نماز] گران است مگر بر خاشعان. نماز بارى گران است مگر براى كسانى كه اهل خشوع باشند. ابتدا باید ببینیم اصولا خشوع چیست و سپس به این مسأله بپردازیم كه چه باید بكنیم تا در نمازمان خشوع داشته باشیم.
در زبان فارسى، معادلى كه ترجمهاى رسا براى واژه «خشوع» باشد كمتر یافت
1. مؤمنون (23)، 1 ـ 2.
2. بقره (2)، 45.
مىشود. شاید بهترین معادلى كه براى این كلمه بتوانیم پیشنهاد كنیم، تعبیر «فرو شكستن» باشد.
از جمله مواردى كه قرآن این مفهوم را در باره آن به كار برده است، در مورد «صدا» مىباشد. قرآن كریم در بیان اوصاف و احوال روز قیامت مىفرماید: وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاّ هَمْسا؛(1) روز قیامت، هیبت و عظمت خداى متعال آنچنان ظهور مىكند كه صداها فرو مىشكند و از این رو سخنى جز به آهستگى و آرامى شنیده نمىشود. در آن روز هر كس چیزى مىگوید، ولى چون حضور خداوند بر فضا سایه افكنده است، از فرط عظمت وجود پروردگار، كسى توانایى بلند صحبت كردن ندارد.
از دیگر مواردى كه قرآن كریم تعبیر خشوع را در مورد آن بهكار برده، «خشوع وجوه» است؛ مىفرماید: وُجُوهٌ یَوْمَئِذ خاشِعَة؛(2) در روز قیامت، برخى چهرهها در حالت خشوع است. كافران و گناهكاران در روز قیامت چهرههایشان در هم فرو شكسته است.
خشوع، حالتى تصنّعى و ساختگى نیست. ممكن است انسان بتواند در ظاهر، چهره و حالت بدن خود یا صدایش را به صورتى در بیاورد كه فرو شكستگى در آن ظاهر باشد، ولى این خشوع واقعى نیست، بلكه اداى خشوع را در آوردن است! خشوع حقیقى از دل سرچشمه مىگیرد. ابتدا باید دل بشكند و سپس آن شكستگى به اعضاى ظاهرى و حركات ما سرایت كند.
اما «شكستن دل» چگونه و به چه معنا است؟ در عربى، از شكستن دل، با «انكسار القلب» تعبیر مىشود. این حالت زمانى اتفاق مىافتد كه انسان
1. طه (20)، 108.
2. غاشیه (88)، 2.
گرفتارى و نیازى حادّ و سخت داشته باشد و دستش از همهجا كوتاه و امیدش از همه كس قطع شده باشد. اینجا است كه دل انسان مىشكند. اما این حالت، خشوع نیست و خشوع، امرى فراتر از این است. خشوع در جایى است كه «انانیّت» و «منیّت» انسان در هم فرو بشكند.
همه ما براى خود شخصیت و هویت مستقل، و به تعبیرى، «انانیت» و «منیت» قایل هستیم. بزرگترین اشكال و نقص ما نیز همین مسأله است! این اشكال آنجا به اوج خود مىرسد كه ما در مقابل خداى متعال احساس «انانیت» كنیم. «انانیت» در مقابل خداوند یعنى این حالت كه: «خدایا تو یكى، من هم یكى!» این حالت، زمینه و سرمنشأ گمراهىها، انحرافها و فسادهاى انسان مىشود.
هنگامى كه انسان انگیزه و محرك كارهایش را خواهش نفس قرار داد دیگر خدا را نمىبیند؛ هر چه مىبیند «خود» و «هوس خود» است. وقتى به كسى مىگویند: «چرا اینكار را مىكنى؟» و او پاسخ مىدهد: «چون دلم مىخواهد»، این همان «مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَواهُ»(1) و «انانیت» است. مگر ما در مقابل خدا از خود چیزى و وجودى داریم؟! همه هستى از آنِ او است و ما از خود هیچ نداریم و «بنده»اى بیش نیستیم. «بنده» مالك هیچ چیز نیست و از او جز «بندگى» نشاید! اگر كسى حقیقتاً «خدا» را شناخته باشد و به «خدا» ایمان آورده باشد، در هر كارى به دنبال این است كه خدا از او چه خواسته؛ همان را انجام مىدهد. هرگاه احساس كردیم كه انگیزه حركات و رفتارهاى ما دلمان است، بدانیم كه به سوى «هوا پرستى» مىرویم. هرگاه دیدیم اراده
1. جاثیه (45)، 23.
تسلط بر دیگران را داریم و مىخواهیم همه تابع ما باشند و ما دستور دهیم و آنها اطاعت كنند، بدانیم كه به سوى «فرعونیت» پیش مىرویم.
اگر در نمازمان متوجه باشیم كه چه مىكنیم و نماز خواندن به چه معنا است، دچار هوىپرستى نخواهیم شد. نماز اظهار عبودیت و تسلیم در برابر خدا و فرمان او است. نماز تن دادن به خواست خدا و گذشتن از خواست خود است.
جوانها باید زیاد كار كنند و خود را عادت دهند كه براى حركات و اعمال و رفتار خودشان انگیزه الهى جستجو كنند.
انسان قبل از آن كه بر اساس تربیت انبیا و مربّیان الهى ساخته شود و پرورش یابد، این حالت «منیّت» و «انانیّت» در او هست و باید به فكر باشد و به تدریج آن را اصلاح و درمان كند. اگر مراقب نباشیم، سدّ «انانیّت» در وجود ما بهسان دیوارى ضخیم و بتونى خواهد شد كه به این آسانىها قابل شكستن و «فرو شكستن» نخواهد بود. برخى انسانها به جایى مىرسند كه به تعبیر قرآن دلهایشان حتى از سنگ هم سختتر مىشود! قرآن در وصف قساوت قلب بنىاسرائیل مىفرماید: ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِیَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّه؛(1) سپس دلهاى شما بعد از این، سخت گردید، همانند سنگ، یا سختتر از آن؛ چرا كه از برخى سنگها جوىهایى بیرون مىزند، و پارهاى از آنها مىشكافد و آب از آن خارج
1. بقره (2)، 74.
مىشود، و برخى از آنها از بیم خدا فرو مىریزد. بعضى از انسانها آنقدر دلشان سخت است كه حتى یك قطره اشك هم از چشم آنها نمىآید. اینان از سنگ هم سختترند. در مقابل نیز كسانى هستند كه دلهایشان زود مىشكند؛ به مانند دیوارى كه زود ترك برمىدارد. یك مرحله و مرتبه از دلشكستگى این است كه دیوار دل انسان تركى ضعیف و كوچك برمىدارد. گاهى دلشكستن شدیدتر است به طورىكه دیوار دل شكافى عمیق بر مىدارد. گاهى نیز این شكستن بسیار شدید است؛ آنچنان كه خانهاى با تمام سقف و دیوارهایش به یكباره فرو بریزد! در این حالت، دیوار «انانیت» انسان ناگهان فرو مىریزد و از آن هیچ اثرى باقى نمىماند؛ گویى كه اصلا خانهاى و دیوارى نبوده است. خشوع كامل همین حالت اخیر است؛ حالتى كه اصلا دیوار دل انسان پودر مىشود و ذرات آنهم در هوا گم مىشوند! اگر چنین حالتى براى انسان پیش بیاید و دل انسان اینچنین فرو بشكند، خواه نا خواه و بدون اختیار، اثر آن در چهره و ظاهر انسان نیز ظاهر مىشود؛ صدایش گرفتگى و شكستگى پیدا مىكند. اگر انسان در اینحال نماز بخواند، آنگاه مصداق این آیه شریفه است كه: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ. الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُون؛(1) به راستى كه مؤمنان رستگار شدند، همانان كه در نمازشان فروتناند. خشوع این نیست كه انسان در نماز لحنش را بهصورت تصنعى تغییر دهد، یا سرش را كج كند یا گردنش را فرو اندازد. اینها تصنّع است، خشوع حقیقى نیست. اگر واقعاً دل بشكند، آن دیوار منیت مىشكند و سقف بتخانه خودپرستى فرو مىریزد و آثار آن بهصورت غیرارادى در چهره و ظاهر و رفتار هم ظاهر مىشود.
1. مؤمنون (23)، 1 ـ 2.
از باب تشبیه و تقریب به ذهن بیشتر، فرض كنید سربازى با این تصور كه كسى حضور ندارد در ساعت غیر موظف خود به استراحت مىپردازد. ناگهان چشم باز مىكند و فرماندهاش را بالاى سرش مىبیند؛ در اینجا چه حالى به او دست مىدهد؟ دچار حالت انفعال مىشود و خجالت مىكشد، خجالتى كه توأم با ترس است. هیبت و عظمت مقام مافوق باعث مىشود دست و پایش را گم كند، در عین حال كه خجالت مىكشد كه جلوى فرماندهاش خوابیده و پایش را دراز كرده است. هر چه شخصیت آن فردى كه انسان در چنین صحنهاى با او روبرو مىشود بزرگتر و عظمتش بیشتر باشد، این حالت خودباختگى و ترس توأم با شرمندگى و خجالت نیز شدیدتر و بیشتر خواهد بود. بین درك عظمت آن شخص و شدت انفعال، رابطه مستقیم وجود دارد؛ هر چه احساس كند كه او مقام و درجه عظمتش بیشتر است، انفعال سرباز هم بیشتر مىشود. نظیر این احساس را مؤمنان در برابر خدا دارند. درجه فرو شكستن و فرو ریختن آنها بستگى به میزان درك و معرفتى دارد كه از عظمت و بزرگى خداى متعال دارند.
بین فرو شكستن در مقابل خدا و فرو شكستن در پیش مردم یك تفاوت وجود دارد. فرو شكستن در مقابل مردم رنج آور است و انسان از آن عذاب مىكشد، اما وقتى این حالت در برابر خداوند به انسان دست مىدهد، انسان لذت مىبرد! برخى از بزرگان مىفرمودند، لذتى كه انسان از این حالت در مقابل خدا پیدا مىكند و اشكش به جهت خشوع در برابر خداوند جارى مىشود، از همه لذتهایى كه در دنیا وجود دارد بیشتر است.
هستند كسانى كه حاضرند بهترین لذتهاى دنیا را بدهند براى آنكه یك لحظه این حال برایشان پیدا شود!
به هر حال، براى رسیدن به مقصد و نمازى كه انسان را به معراج ببرد، راهى جز فرو شكستن وجود ندارد: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ. الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُون؛(1) به راستى كه مؤمنان رستگار شدند؛ همانان كه در نمازشان فروشكستهاند. انسان هر چه دارد، از علم و قدرت و جمال و كمال، همه پرتوى از كمال و جمال و علم و قدرت بىنهایت حضرت حق است. اگر انسان این حقیقت را درك كند و به علم حضورى آن را بیابد، قطعاً خواهد شكست و هر چه بیشتر بشكند درجه و مرتبهاش بالاتر مىرود.
یكى از بهترین راههاى ایجاد خشوع و شكستگى، تأمل در آیات قرآن كریم است. اگر زمینه مساعد باشد و روح قابلیت داشته باشد تأثیر قرآن این است كه: إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِیًّا؛(2) هرگاه آیات [خداى] رحمان بر ایشان خوانده مىشد، سجدهكنان و گریهكنان به خاك مىافتادند. در آیهاى دیگر مىفرماید: إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْكُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعا؛(3) چون [قرآن] بر آنان خوانده شود سجدهكنان به روى در مىافتند و مىگویند: «منزه است پروردگار ما، كه وعده پروردگار ما قطعاً انجام شدنى است.» و بر روى زمین مىافتند و مىگریند و بر فروشكستگى آنها مىافزاید.
1. مؤمنون (23)، 1 ـ 2.
2. مریم (19)، 58.
3. اسراء (17)، 107 ـ 109.
شرط معراج شدن نماز این است كه با خشوع و شكستگى همراه باشد. براى پیدا شدن این حالت نیز باید مقدماتى را فراهم كرد. یكى از این مقدمات این است كه در باره عظمت خدا بیندیشیم؛ چرا كه انسان وقتى وجود خود را با عظمت بىنهایت وجود خداوند مقایسه كرد، آنگاه پى به حقارت خود مىبرد و خود به خود در برابر آن عظمت آب مىشود و فرو مىریزد.