قرآن كریم در مورد رهبانیت پیروان حضرت عیسى مىفرماید این امرى بود كه آنان خود ابداع كردند و دستور ما نبود. ما از آنها رهبانیت نخواستیم؛ چیزى كه آنان باید به دست مىآوردند «رضایت خداوند» بود.(1)
در اسلام نیز تصریح شده كه «رهبانیت» وجود ندارد. پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) مىفرماید: لَیْسَ فى اُمَّتى رَهْبانِیَّةً؛(2) در امت من رهبانیت نیست. در روایت آمده است كه عثمان بن مظعون از ناراحتى مرگ پسرش خانه را ترك كرد و به مسجد پناه آورد و در آنجا مشغول عبادت شد. پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) به سراغ او رفتند و فرمودند: یا عُثْمانَ اِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى لَمْ یَكْتُبْ عَلَیْنَا الرَّهْبانِیَّةَ اِنَّما رَهْبانِیَّةُ اُمَّتى الْجِهادُ فى سَبیلِ اللّهِ؛(3) اى عثمان! خداى تبارك و تعالى رهبانیت را بر ما ننوشته است؛ هر آینه رهبانیت امت من جهاد در راه خدا است.
1. حدید (57)، 27.
2. بحار الانوار، ج 70، باب 51، روایت2.
3. همان، ج 8، باب 23، روایت 112.
كسانى مىپرسند: ما هر چه بیشتر با مظاهر دنیا سر و كار داشته باشیم و خود را از دنیا دور نگاه نداریم، خواه ناخواه توجه ما بیشتر به دنیا جلب مىشود و توجه به دنیا غفلت از خدا و آخرت را در پى دارد. با چنین اوصافى بالاخره وظیفه چیست؟ از یك طرف مىگویید كنارهگیرى از دنیا مذموم است، از آن طرف هم مىگویید دنیا پرستى و اهل دنیا شدن صحیح نیست؛ این دو آموزه ظاهراً با هم سازگار نیست.
خلاصه پاسخ این است كه آن دنیایى بد و مذموم است كه هدف و غایت انسان قرار گیرد و انسان به آن «نگاه استقلالى» داشته باشد؛ اما دنیایى كه در جهت كسب آخرت و مقامات معنوى مورد استفاده واقع شود و با«نگاه ابزارى» به آن، وسیلهاى براى رسیدن به قرب الى الله قرار گیرد نه تنها مذموم نیست كه توصیه هم مىشود.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) بیانات بسیار زیاد و عجیبى در مذمت دنیا دارند. شاید كمتر خطبهاى را بتوان یافت كه امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره مذمت دنیا چیزى در آن نفرموده باشند: مىفرمایند: عِبادَ اللّهِ اوُصیكُمْ بِالرَّفْضِ لِهذِهِ الدُّنْیا التّارِكَةِ لَكُم؛(1) بندگان خدا شما را سفارش مىكنم به ترك این دنیایى كه شما را رها مىكند. در ادامه همین خطبه اینگونه فرمودهاند: اَ وَ لَسْتُمْ تَرَوْنَ اَهْلَ الدُّنْیا یُمْسُونَ و یُصْبِحونَ على اَحْوال شَتّى فَمَیِّتٌ یُبْكى وَ آخَرُ یُعَزّى وَ صَریعٌ مُبْتَلى وَ عائِدٌ یَعودُ وَ آخَرُ بِنَفْسِهِ یَجودُ و طالِبٌ لِلدُّنْیا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُهُ وَ غافِلٌ وَ لَیْسَ بِمَغْفول عَنْه؛(2) آیا اهل دنیا را نمىبینید كه در حالات گوناگون
1. همان، خطبه 98.
2. همان.
روز را شب و شب را صبح مىكنند؟ پس یكى مرده است كه بر او مىگریند، و دیگرى را تسلیت مىدهند، و دیگرى بیمارى است كه گرفتار بر زمین افتاده، و دیگرى به عیادت بیمار مىرود، و دیگرى در حال جان دادن است، و یكى خواهان دنیا است و مرگ در پى او است، و دیگرى غافل و بى خبر است در حالى كه خدا از او غافل نیست.
شاید یكى از عجیبترین كلمات امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مذمت دنیا، این جمله باشد كه مىفرمایند: وَ اللّهِ لَدُنْیاكُمْ هذِهِ اَهْوَنُ فى عَیْنى مِنْ عِراقِ خِنْزیر فى یَدِ مَجْذوم؛(1) به خدا سوگند این دنیاى شما در چشم من خوارتر و پستتر است از استخوان خوكى كه در دست انسانى مبتلا به جذام باشد! امیرالمؤمنین(علیه السلام) مىفرمایند بىرغبتى و بىمیلى من نسبت به این دنیایى كه شما با حرص و ولع تمام براى رسیدن به آن خیز برداشتهاید، از بىرغبتى شما نسبت به استخوان خوك مرده در دست انسان جذامى كمتر است! این نهایت نفرت و انزجارى است كه مىتوان نسبت به دنیا ابراز كرد.
با چنین تعبیرها و سخنانى واقعاً تكلیف ما در برابر دنیا چیست و چگونه باید رفتار كنیم كه رفتار علوى و مورد قبول و رضایت خدا و پیامبر و ائمه(علیهم السلام) باشد؟
پاسخ این مطلب در خود نهجالبلاغه و در كلمات خود امیرالمؤمنین(علیه السلام) وجود دارد. در نهجالبلاغه نقل شده كه مردى در حضور امیرالمؤمنین(علیه السلام) از دنیا بدگویى كرد. البته گویا آن شخص خود اهل دنیا بوده و نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام)
1. همان، كلمات قصار، كلمه228.
و كسانى كه در حضور آن حضرت بودند، به بىزارى از دنیا تظاهر مىكرده است. صرف نظر از این مطلب، حضرت در پاسخ او مطالبى را در محاسن و نقاط مثبت دنیا بیان فرمودهاند كه قابل توجه است: اِنَّ الدُّنْیا دارُ صِدْق لِمَنْ صَدَقَها و دارُ عافِیَة لِمَنْ فَهِمَ عَنْها و دارُ غِنىً لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها و دارُ مَوْعِظَة لِمَنِ اتَّعَظَ بِها مَسْجِدُ اَحِبّاءِ اللّهِ و مُصَلىّ مَلائكَةِ اللّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْىِ اللّهِ و مَتْجَرُ اَوْلیاءِ اللّهِ اِكْتَسَبوا فیهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحوا فیهَا الْجَنَّةَ فَمَنْ ذا یَذُمُّها وَ قَدْ ءاذَنَتْ بِبَینْهِا وَ نادَتْ بِفرِاقِها وَ نَعَتْ نَفْسَها وَ اَهْلَها...؛(1) محققاً دنیا سراى راستى است براى كسى كه با آن راست بگوید، و سراى ایمنى (از عذاب الهى) است براى كسى كه آن را درست فهم كند، و سراى توانگرى است براى كسى كه از آن توشه بردارد و سراى پند است براى كسى كه از آن پند گیرد. جاى عبادت و بندگى دوستان خدا، و جاى نمازگزاردن فرشتگان خدا، و جاى فرود آمدن وحى خدا، و جاى بازرگانى دوستان خدا است كه در آن، رحمت و فضل الهى را به دست آورده و سودشان بهشت خواهد بود. پس كیست كه دنیا را نكوهش مىكند؟ در حالىكه دنیا مردم را به دورى خود آگاه ساخت و به جدایى خویش ندا در داد و خبر فناپذیرى و مرگ خود و اهلش را به آنان داد...
در جایى دیگر در مورد نحوه معامله و برخورد با دنیا كلامى دارند كه در عین كوتاهى، بسیار پر معنا و روشنگر است. آن حضرت مىفرمایند: مَنْ اَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ اَبْصَرَ اِلَیْها اَعْمَتْه؛(2) كسى كه (به دیده عبرت) به آن نگریست دنیا او را آگاه كرد، و كسى كه به سوى (زینتهاى آن) خیره شد دنیا او را نابینا گردانید. اگر با دیده عبرت بین به دنیا نگاه كردیم، دنیا پندها و
1. همان، كلمه126.
2. همان، خطبه 81.
درسهاى فراوانى به ما خواهد داد، اما اگر در خود آن خیره شدیم و غرق در لذتها و شهوات آن گشتیم ما را كور خواهد كرد.
ما اگر بخواهیم به لذتها و نعمتها و بهشت آخرت برسیم راهى جز زندگى در این دنیا و استفاده از آن نداریم. درخت بهشت را «لاالهالاالله» ما در این دنیا غرس مىكند. اگر كارهاى خیر ما در این دنیا نباشد نصیبى از نعمتهاى بهشت نخواهیم داشت. ما براى خریدن بهشت، سرمایهاى جز این دنیا نداریم. اگر بخواهیم در آخرت، محصول سعادت و نیل به لذتها و نعمتهاى بهشت را درو كنیم، كشتزارى كه باید در آن بذر بكاریم همین دنیا است. اگر زمین دنیا نباشد ما مزرعه دیگرى نداریم تا بخواهیم با كشت و زرع در آن، نعیم الهى را در آخرت درو كنیم.
دنیا وسیلهاى است كه خداى متعال در اختیار ما قرار داده تا با استفاده از آن، شایستگى دریافت هر چه بیشتر رحمتها و نعمتهاى الهى را پیدا كنیم و به مقصد برسیم. این همان دنیاى ابزارى است. اما اگر ما تمام توجهمان معطوف به خود دنیا و لذتهاى آن شد و اصلا فراموش كردیم كه آخرتى هم در كار است، این جا است كه دنیا مایه فریب و «متاع الغرور» است. چنین دنیایى مذموم است؛ دنیایى كه به جاى تسریع در رساندن ما به هدف، مانع رسیدنمان به هدف مىگردد. باز هم بهترین و گویاترین سخن در اینباره سخن امیر كلام است: وَ اِنَّما الدُّنْیا مُنْتهى بَصَرِ الْاَعْمى لا یُبْصِرُ مِمّا وَراءَها شَیْئاً وَ الْبَصیرُ یَنْفَذُها بَصَرُهُ وَ یَعْلَمُ اَنَّ الدّارَ وَراءَها فَالْبَصیرُ مِنْها شاخِصٌ وَ الْاَعْمى اِلَیْها شاخِصٌ وَ الْبَصیرُ مِنْها مُتَزَوِّدٌ وَ الْاَعْمى لَها
مُتَزَوِّد؛(1) جز این نیست كه دنیا منتهاى دید كوردل است، چیزى ماوراى آن را نمىبیند، و بینا نگاهش را از آن عبور مىدهد و مىداند در پى آن، سراى اصلى قرار دارد. پس بینا از آن، نگاه برمىگیرد و كوردل به آن خیره مىشود؛ و بینا از آن توشه بر مىدارد و كوردل براى آن توشه بر مىدارد. دنیا به مثابه عینكى است كه انسان بر چشم مىزند. عینك براى آن است كه انسان بهتر ببیند. راه بهتر دیدن با عینك هم آن است كه از پشت شیشههاى آن به اشیا و دنیاى اطرافمان نگاه كنیم. اگر كسى به جاى نگاه از پشت عینك، به خود عینك و شیشههاى آن خیره شود چه خواهد شد؟ آیا چیزى و كسى و جایى را خواهد دید؟ هرگز.
دنیا به خودى خود بد نیست، آنچه دنیا را بد مىكند استفاده ناصحیح ما از آن است.
یكى دیگر از سؤالات نسبت به تعالیم اسلام این است كه این تعالیم با حركت «رشد و توسعه اقتصادى» منافات دارد. این مسأله به خصوص در سالهاى اخیر، از جانب برخى روشنفكران داخلى به عنوان یك اشكال بر اسلام و تعالیم آن مطرح مىشود. این گونه تبلیغ مىكنند كه دینى كه مرتب به پیروانش تلقین مىكند زندگى دنیا گذرا و فانى است، دنیا «متاع الغرور» است، و...، چنین دینى ذاتاً با رشد و توسعه اقتصادى سر ناسازگارى دارد. اگر مردمى را آنچنان به دنیا بىرغبت كردیم كه آن را استخوان خوكى در دست یك انسان جذامى دیدند، آیا مىتوان از این مردم انتظار داشت كه با كار و تولید بیشتر بر درآمد و ثروت ملى بیفزایند و موجب حركت رشد و توسعه در كشور
1. نهجالبلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبه 133.
شوند؟! یكى از مهمترین عوامل عقب افتادگى كشورهاى مسلمان، به ویژه كشور ما ریشه در همین نوع تعالیم دارد. از این رو باید از میان «دین» و «رشد و توسعه اقتصادى» یكى را برگزید!
آنچه منشأ این سؤال و اشكال مىشود درك نادرست و ناقص از تعالیم اسلامى است. اسلام دنیازدگى و دلبستگى به دنیا و روحیه مصرفگرایى را مذموم شمرده و در هیچ كجاى اسلام، مسلمانان به تولید كمتر توصیه نشدهاند. مطالعه در روایات اسلامى و سیره عملى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) این مطلب را ثابت مىكند.
امیرالمؤمین على(علیه السلام) یكى از عالىترین و برجستهترین الگوها براى مسلمانان و پیروان اسلام به شمار مىرود. شما كسى را پیدا نمىكنید كه در عرصههاى مختلف سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و نظامى بیش از امیرالمؤمنین(علیه السلام) فعالیت كرده باشد. كسى كه از امر اداره حكومتى پهناور گرفته تا شركت در جنگ و جهاد و تا فعالیت در عرصه زراعت و كشاورزى را به حد كمال رسانده است. آن حضرت چه بسیار درختان خرمایى كه به دست مبارك خویش به ثمر رساند و چه بسیار چاهها و نهرهایى كه براى آبیارى زمینهاى كشاورزى و باغها ایجاد كرد. آنچه على(علیه السلام) مدام توصیه مىكند دل نبستن به دنیا، و كمتر استفاده كردن از لذایذ دنیا به جهت دلبسته نشدن به آن است.
اسلام نگفته دنبال علم و صنعت، پیشرفت و تولید نروید، سخن اسلام این است كه تلاش كنید اینها را براى رسیدن به هدفى ارزشمندتر مورد استفاده قرار دهید. همچنین دستور اسلام این است كه براى پرهیز از وابستگى و علاقه به دنیا، كمتر مصرف كنید؛ اما هیچگاه به كم تولید كردن توصیه نكرده است.
مهم همین است كه ما دل بسته دنیا نشویم و به صورت ابزار به آن نگاه كنیم، نه این كه آن را هدف ذاتى و اصیل خود قرار دهیم. اگر ما به دنیا نگاه ابزارى داشتیم، آنگاه در همان حدى كه براى هدف نهایى ما كاربرد داشته باشد به آن علاقه پیدا مىكنیم و اگر جایى مانع پیشرفت و نیل ما به آن هدف نهایى باشد، به راحتى از آن صرف نظر مىكنیم ؛ چرا كه فقط وسیله است و مطلوبیت ذاتى و بالاصاله براى ما ندارد.
كسانى كه تمام توجهشان به دنیا است و روحیه مصرفگرایى و تلذذ هر چه بیشتر دارند، در اثر افراط در این امر مشكلاتى را براى خود و جامعه به وجود مىآورند. بسیارى از این افراد براى رسیدن به پول و لذت بیشتر دست به دزدى، خیانت، اختلاس، ارتشا و كارهایى از این قبیل مىزنند.
اگر ما دین و دستورات دینى را درست بفهمیم و عمل كنیم، خواهیم دید كه هم دنیا و هم آخرت ما آباد خواهد شد. متأسفانه ما «زهد» را به «تنبلى» و توكل را به «بىعارى و بىكارى» معنا مىكنیم، و آنگاه نتایج سوء تنبلى و بىكارى رابه دین نسبت مىدهیم. آیا با تنبلى و بىعارى و بىكارى مىتوان انتظار داشت كه مؤمنان و مسلمانان عزیز باشند؟ باید مسلمانان و جوامع اسلامى شب و روز در عرصه علم و تولید و صنعت و فنآورى تلاش كنند تا مجبور نباشند براى كوچكترین نیازمندىهاى خود دست نیاز به سوى كفار و دشمنان خدا دراز كنند و ضمن هموار كردن راه تسلط آنان بر خود، عزت خویش را نیز زیر پا بگذارند.
اسلام كار در مزرعه و كارخانه و اداره را كه براى كسب درآمد به منظور اداره زندگى و توسعه بر زن و فرزند انجام شود، عبادت مىداند نه طلب دنیا و فریفته دنیا شدن!