در مسیر توجه به خود، انسان باید به سه چیز توجه كند كه یكى از آنها توجه به «معاد» و عالم آخرت است. عالم آخرت غایت حركت تكاملى انسان و نقطه پایانى است كه خداى متعال براى او در نظر گرفته است. در آیات زیادى از قرآن بر این مطلب تأكید گردیده كه شقاوت انسان و مبتلا شدن وى به عذاب ابدى، در اثر فراموش كردن معاد و روز قیامت است. إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِساب(1)؛ در حقیقت كسانى كه از راه خدا به در مىروند، به [سزاى] آن كه روز حساب را فراموش كردهاند عذابى سخت خواهند داشت. اینان اگر توجه داشتند كه روز حسابى در كار است و اعمال صالح انجام مىدادند، به عذاب ابدى جهنم گرفتار نمىشدند. اگر انسان تصور كند عالمْ عبث و بیهوده است، نتیجهاش این مىشود كه حساب و كتابى در كار نیست. اما اگر عالم را عبث نداند و حكمتى در پى آفرینش آن ببیند، طبعاً آن حكمت او را به معاد و وجود حساب راهنمایى خواهد كرد و در نتیجه در این دنیا مراقب اعمال خود خواهد بود تا در قیامت به عذابى سخت دچار نشود. فراموشى آن روز، سقوط از حقیقت انسانى را در پى خواهد داشت.
1. ص (38)، 26.
یكى از آیاتى كه خسران برخى از انسانها را به سبب فراموشى معاد و روز قیامت متذكر گردیده این آیه شریفه است: اَلْیَوْمَ نَنْساكُمْ كَما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِكُمْ هذا؛(1) همانگونه كه دیدار امروزتان را فراموش كردید، ما هم امروز شما را فراموش خواهیم كرد. روشن است كه مراد از اینكه «ننساكم: شما را فراموش مىكنیم» این نیست كه این افراد از دایره علم و آگاهى خدا بیرون مىروند! خداى متعال مبرّا از نسیان و فراموشى و هرگونه عیب و نقصى است؛ بلكه منظور این است كه نعمتها و الطاف خود را از ایشان دریغ مىكنیم.
در آیهاى دیگر مىفرماید:وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِیراً قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ كَذلِكَ الْیَوْمَ تُنْسى؛(2) و هر كس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت، و روز رستاخیز او را نابینا محشور مىكنیم. مىگوید: «پروردگارا، چرا مرا نابینا محشور كردى با آن كه بینا بودم؟» [خدا] مىفرماید: همان طور كه نشانههاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى، امروز همانگونه فراموش مىشوى. «اعراض» یعنى غفلت عمدى. اعراض از ذكر، یعنى اگر زمینه یاد خدا هم برایش فراهم شود روى بر مىگرداند. چنین كسى زندگانى سختى خواهد داشت. این زندگى سخت اختصاص به آخرت ندارد بلكه در همین دنیا نیز زندگىاش با نگرانى و اضطراب همراه است. همین اضطراب و ناآرامى مایه
1. جاثیه (45)، 34.
2. طه (20)، 124 ـ 126.
سختى زندگى دنیایشان مىباشد. در آخرت نیز از همان ابتداى شروع محشر و قیامتْ مشكلاتشان شروع مىشود. اولین مشكل آنها این است كه كور وارد صف محشر مىشوند: وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى. این جا است كه به خدا اعتراض مىكند كه، خدایا من در دنیا چشم داشتم و بینا بودم، چرا مرا كور محشور كردى؟ پاسخ مىآید: كَذلِكَ أَتَتْكَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ كَذلِكَ الْیَوْمَ تُنْسى؛ تو در دنیا با این كه چشم داشتى، آیات ما را نادیده انگاشتى و آیاتى كه برایت فرستادیم، چشم بر هم گذاشتى و ندیدى و ما را به فراموشى سپردى. اكنون به جزاى آن بىاعتنایى، نابینا محشور شدهاى و ما نیز در این جا به تو اعتنایى نخواهیم كرد و الطاف و نعمتهایمان را از تو دریغ خواهیم نمود.
كلید نجات این است كه این غفلتها و فراموشىها را از وجود خود بزداییم و به هوش بیاییم. درجه انسانیت انسان بستگى به میزان آگاهى و توجه وى نسبت به نفس خویش و فاصلهاى دارد كه از فراموشى و نسیان «خویش» گرفته است.
سه آگاهى و توجه، محور انسانیت ما است: آگاهى از مبدأ كه همان «خدا» است، آگاهى از مقصد كه همان «معاد» و«روز قیامت» است، و آگاهى از راهى كه پیش رو داریم و راهنمایى كه ما را از مبدأ به مقصد مىرساند، كه همان مسأله «نبوت» است.
براى نیل به كمال انسانى كه در سایه توجه و آگاهى نسبت به مسایل مذكور صورت مىپذیرد، یكى از مهمترین كارهاى انسان، شناخت عواملى
است كه ممكن است او را به ورطه غفلت بكشانند. در تبیین و شناسایى عوامل غفلت، قرآن كریم در آیهاى مىفرماید: وَ إِمّا یُنْسِیَنَّكَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِین؛(1) و اگر شیطان تو را به فراموشى انداخت، پس از توجه، [دیگر] با قوم ستمكار منشین. پس یكى از عوامل غفلت و نسیان انسانْ شیطان است. قرآن اعّم از «ابلیس» است. «ابلیس» همان شیطانى است كه در داستان حضرت آدم(علیه السلام) از او نام برده مىشود و از فرمان خدا مبنى بر سجده بر حضرت آدم(علیه السلام) سرپیچى كرد. اما « شیطان» در اصطلاح قرآن اعم از شیاطین جن و انس است(2) و به هر موجودى گفته مىشود كه منشأ شر است و با شیطنت، مانع تكامل انسان مىگردد و از خدا و اطاعت خدا باز مىدارد.
یكى از عوامل توجه «قرآن» است. از نامهاى قرآن «ذكر» و «تذكره» مىباشد: إِنْ هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ؛(3) این، جز «ذكر» و قرآنى روشن نیست. «ذكر» و «تذكره» بودن قرآن بدین معنا است كه قرآن، مایه یادآورى است و اگر كسى با آن سر و كار داشته باشد از غفلت خارج مىشود. از این گونه آیات كه از قرآن با وصف «ذكر بودن» یاد كرده، استفاده مىشود كه یكى از راههاى جلوگیرى از غفلت این است كه در زندگى خود برنامهاى براى انس با قرآن داشته باشیم.
1. انعام (6)، 68.
2. قرآن به وجود شیاطین انسى و جنى تصریح مىكند: وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِیّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ؛ انعام (6)، 112.
3. یس (36)، 69.
انس با قرآن، گوش دادن به قرآن و توجه به مفاد و مفاهیم آیات آن، غفلتزدا و مایه توجه است؛ هم چنانكه همصحبتى با برخى افراد و گوش دادن و توجه به حرفها و سخنان آنان غفلت آور و مایه فراموشى یاد خدا است. نشستن با«ستمكاران» غفلتآوراست. «ظالم» در اصطلاح قرآن غیر از آن معناى خاصى استكه در عرف ما رایج است. «ظلم» در اصطلاحقرآن منحصر نیست به برخى از مصادیق ظلم كه معمولا در ذهن ما وجود دارد. قرآن «شرك» را بالاترین ستم مىداند: إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیم؛(1) به راستى شرك ستمى بزرگ است.
قرآن مىفرماید نشستن با افراد شیطان صفت و گوش دادن به سخنانى كه در مورد قرآن و آیات الهى و دین خدا شبهه افكنى مىكند، غفلتآور است و ظلم محسوب مىشود. اگر دیدید كسانى جلسه و سخنرانى ترتیب دادهاند و در آیات ما مناقشه مىكنند و نسبت به آنها تردید ایجاد مىكنند، در جلسه آنها شركت نكنید و با آنها همنشین مشوید مگر آن كه در باب دیگرى مشغول بحث و گفتگو شوند: وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُم؛(2) اگر دیدى كسانى قصد توطئه و شبهه افكنى نسبت به آیات ما را دارند از آنها دورى كن. ما در این زمان چنین كسانى را سراغ داریم. كسانى كه بحث مىكنند و مىگویند: آیا قرآن قابل نقد است یا خیر؟! آیا قرآن كلام خدا است یا كلام پیامبر؟! آیا اشتباه هم در قرآن وجود دارد؟! و پاسخ مىدهند كه بلى قرآن هم مانند هر كتاب دیگرى قابل نقد است! نقد آن نیز با محك تجربه است؛ ما
1. لقمان (31)، 13.
2. انعام (6)، 68.
باید دستورات خدا را در عمل به كار بگیریم، اگر تجربه آن موفق بود از آنها استفاده كنیم، وگرنه باید آن را كنار بگذاریم!
در همین زمان خودمان كسانى را سراغ داریم كه صریحاً آیات قرآن و احكام الهى را كه در قرآن به آنها تصریح شده است مسخره مىكنند. آنان بریدن دست دزد یا شلاق زدن برخى مجرمان را كه حكم آنها صریحاً در قرآن آمده، به باد انتقاد مىگیرند و مىگویند: امروزه دیگر دوران مدرن و فرا مدرن است؛ مگر در چنین عصرى هم مىشود دست كسى را برید یا كسى را شلاق زد؟! این احكام خشونتآمیز مربوط به دوران بربریت بشر و عصر و جامعهاى است كه فرهنگ و تمدنى نداشتند و كارشان قتل و غارت بود. امروزه دیگر زمان این خشونتها به سر آمده و با بشر متمدن نمىشود مثل حیوان رفتار كرد و او را شلاق زد! قرآن مىفرماید، از این گونه افراد دورى كنید و با آنها نشست و برخاست مكنید، كه بیم آن وجود دارد افكار و سخنان باطل آنها در شما اثر بگذارد و شما نیز چون یكى از آنان شوید.
بنابراین هنگامى حق داریم حرفهاى انحرافى دیگران را بشنویم و خود را مصداق آیه «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه»(1) بدانیم كه ابتدا ایمانمان را كاملا تقویت كرده و در مقابل این گونه شبهات و سخنان باطل واكسینه شده باشیم. گوش دادن به سخنان این گونه افراد نیز براى پاسخ دادن به مطالب آنها است، وگرنه وقتى براى ما ثابت شده كه خدا و
1. زمر (39)، 18-17.
پیامبر و اسلام حق است، دلیلى ندارد وقت خود را با شنیدن این گونه حرفها تلف كنیم. اگر هم هنوز در مورد خدا و اسلام و قرآن شك داریم راهش این است كه بیشتر تحقیق كنیم و به دنبال برهان یقینى و قاطع در این مسایل باشیم، نه آن كه دنبال حرفهاى باطل و فاسد كننده عقیده و ایمان برویم.
بنابراین یكى از مهمترین عواملى كه ممكن است انسان را ابتدا به غفلت و نسیان و بعد هم به كفر و نفاق مبتلا كند مجالست با نااهلان فكرى و اعتقادى است. همنشین بد در انسان اثر مىگذارد، خواه در جنبههاى رفتارى باشد و خواه در جنبههاى اعتقادى و فكرى. دوست ناباب انسان را به اعتیاد، هرزگى، بى بند و بارى و فساد مىكشاند. دوستان و همنشینان ناباب فكرى و اعتقادى به مراتب از دوستان ناباب اخلاقى خطرناكترند.