دانستیم كه روح عبادت، نیت است و ارزش هر فعلى بستگى به نیت آن دارد. در برخى اعمال عبادى مثل نماز، اگر نیتى فاسد كننده، مثل نیت «ریا» و «سُمعه» باشد، آن عمل نه تنها سودى ندارد و باطل است، كه موجب عقاب هم مىشود. در باره نشانههاى ریا و نیز راههاى علاج آن مطالبى را بیان كردیم.
گاهى در مقابل ریا، تعبیر «خلوص» به كار برده مىشود. اما منظور از خالص بودن عمل براى خدا چیست؟ مگر خدا نیازى دارد، كه ما كارى را «براى او»، آن هم خالص براى او، انجام دهیم؟!
رضایت در ما یك حالت نفسانى است كه به علم حضورى آن را درك مىكنیم. وقتى از كار كسى رضایت پیدا مىكنیم، یك حالت خوشحالى در ما پیدا مىشود. آیا معناى رضایت خدا هم این است كه در اثر كار ما حالتى در خدا پیدا مىشود و خداوند شاد و خرسند مىگردد؟!
تعبیر دیگرى كه بیشتر فقها آن را به كار مىبرند این است كه مىگویند، عبادت را باید به «قصد امتثال» انجام داد. امتثال به معناى «فرمان بُردارى»
است. قصد امتثال، یعنى اینكه كارى را به سبب آن كه خداوند به آن امر كرده است و براى اطاعت امر او انجام دهیم.
تعبیر دیگرى كه براى ما بسیار هم آشنا است «قربة الى الله» است. بسیارى از افراد هنگامى كه مىخواهند نماز بخوانند، مثلا مىگویند: دو ركعت نماز صبح به جا مىآورم «قربة الى الله». آن را براى نزدیكى به خدا انجام مىدهیم. اما نزدیكى به خدا یعنى چه؟ مگر خدا در مكانى قرار دارد كه ما خود را به او نزدیك كنیم؟!
یك معناى نیت در عبادت این است كه به هنگام عمل، انسان توجه داشته باشد كه چه مىكند تا زمینه براى چنین سؤالى فراهم شود كه آیا این همان كارى است كه شرع دستور داده است؟ آیا خدا از این كار راضى است؟ مقابل این حالت، جایى است كه انسان عمل را بىنیت انجام دهد. اگر كسى در چنین حالتى عبادتى انجام دهد، مثلا نماز بخواند، گرچه همه واجبات آنرا انجام دهد و تمام شرایط آن را رعایت كند، اما چون نیت ندارد عملش باطل است. این نماز مثل كارهایى است كه برخى افراد در خواب انجام مىدهند، كه اگر بعداً از آنها سؤال شود، هیچ چیز را به خاطر نمىآورند.
فرض دیگر براى نیت در عبادت این است كه انسان آن را صرفاً براى رسیدن به برخى مقاصد و آثار دنیوى انجام دهد؛ نظیر نمازهایى كه منافقان در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىخواندند. كارهایى كه ما انجام مىدهیم یا براى این است كه به پولى برسیم، یا احترام و شخصیتى در جامعه كسب كنیم، یا پست و مقامى به دست آوریم، یا تنبیه و جریمه نشویم و از این قبیل. این امر در مورد
عبادات و خصوص نماز نیز صادق است. اكثر قریب به اتفاق كسانى كه خدا را عبادت مىكنند و نماز مىخوانند، گرچه واقعاً به قصد پرستش و اطاعت امر خدا اینكار را انجام مىدهند، اما اینگونه نیست كه منافع انجام عبادت یا ضررهایى كه از ترك عبادت عاید آنان مىشود، در انگیزه آنان تأثیر نداشته باشد. اكثر افراد نمازخوان در عین حال كه براى اطاعت امر خدا نماز مىخوانند، اما اینكار را یا به طمع بهشت و یا براى ترس از عذاب و جهنم انجام مىدهند. باورشان آمده خدایى هست و آن خدا جهنمى دارد و بىنمازها را به آن جهنم مىبرد! اگر روزى خدا به این افراد بگوید دیگر جهنمى در كار نیست، یا بىنمازها را به جهنم نمىبرم، آنان دیگر نماز نخواهند خواند و هیچ عبادتى را انجام نخواهند داد!
نماز خواندن برخى افراد نیز براى رسیدن به بهشت است. این گروه براى محروم نماندن از آن پاداشها است كه نماز مىخوانند! به طورى كه اگر بهشتى و پاداشى در كار نباشد آنان نیز هیچگاه عبادتى نخواهند كرد و نمازى نخواهند خواند!
البته بندگان مقرب و اولیاى خدا نماز و عبادتشان با افراد معمولى قابل مقایسه نیست. آنان در نماز و عبادت خود چشمداشتى به بهشت و ترسى از عذاب و جهنم ندارند. اگر خدا بهشت و جهنم هم نداشت آنان باز هم خدا را عبادت مىكردند.
برخى روایات عبادتكنندگان را به سه قسم تقسیم كردهاند. بر اساس این روایات، عبادت برخى، عبادت بردگان است. برده چون از ارباب و صاحبش
مىترسد و حساب مىبرد، فرمان او را اطاعت مىكند. گروهى از مردم نیز چون از خدا و عذاب و جهنم او مىترسند خدا را عبادت و اطاعت مىكنند. عبادت گروهى دیگر، حسابگرانه و كاسبكارانه است. تاجر و كاسب اگر بخواهد معاملهاى انجام دهد، نگاه مىكند كه در این معامله چه سودى عایدش مىشود و چه به دست مىآورد. آنان حساب مىكنند كه در قبال این عبادت چه چیزى عایدشان مىشود و این عبادت چه نفع و سودى براى آنان دارد. چنین عبادتى را «عبادة التجار» نامیده است. اینها سوداگرند. روزه مىگیرند و ساعتها گرسنگى و تشنگى مىكشند، نماز مىخوانند، جهاد مىكنند و جانشان را در راه خدا به خطر مىاندازند؛ همه اینها براى آن است كه مىدانند در مقابل، صدها و هزارها برابر پاداش دریافت مىكنند. اتفاقاً قرآن كریم نیز براى تشویق مردم به كار خیر و اطاعت از خدا از همین ادبیات استفاده مىكند. اى كسانى كه ایمان آوردهاید، آیا شما را بر تجارتى راه نمایم كه شما را از عذابى دردناك مىرهاند؟ به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد كنید. این، اگر بدانید، براى شما بهتر است.(1)
از قرآن و روایات استفاده مىشود كه این گونه عبادت و اطاعت مقبول است و طمع بهشت یا ترس از جهنم، خللى به خلوص نیت (كه موجب ارزش عبادت مىشود) نمىزند. البته باید وجهه نظر و همتش را آن مرتبهاى قرار دهد كه در عباداتش فقط خدا را مد نظر داشته باشد و حتى اگر بهشت و جهنمى نیز در كار نباشد دست از اطاعت و عبادت خدا برندارد.
اگر مىگوییم بالاترین مرتبه عبادت این است كه انسان خدا را به طمع بهشت یا ترس از جهنم عبادت نكند، منظورمان صورتى است كه به وجود خدا
1. صف (61)، 10ـ11.
و بهشت و جهنم معتقد است. هنر این است كه انسان آن عذابهاى هولناك جهنم را باور داشته باشد و با این وجود، حقیقتاً عبادت و اطاعتش براى ترس از آنها نباشد، بلكه به اوجى بالاتر از این بیندیشد.
كسانى كه از قید بهشت و جهنم و ترس از عذاب و طمع در نعمتهاى بهشتى آزاد هستند! حتى حاضرند اگر خدا راضى باشد، سختىها و عذابهاى آخرت را نیز تحمل كنند! امام سجاد(علیه السلام) در یكى از مناجاتهایش مىگوید: وَ عِزَّتِكَ وَ جَلالِكَ اِنْ كانَ رِضاكَ فى اَنْ اُقْطَعَ اِرْباً اِرْباً وَ اُقْتَلَ سَبْعینَ قَتْلَةً بِاَشَدِّ ما یُقْتَلُ بِهِ النّاسُ لَكانَ رِضاكَ اَحَبَّ اِلَى؛(1) به عزت و جلالت سوگند، اگر رضایت تو در این باشد كه مرا تكه تكه كنند و هفتاد بار به بدترین و دشوارترین وضع كشته شوم، قطعاً رضایت تو براى من محبوبتر خواهد بود! اگر رضایت تو در این است كه هفتاد بار با سختترین شكنجهها مرا بكشند، من آن را دوست دارم! گفتن این سخن آسان است ولى عمل كردن به آن كار هر كسى نیست. اگر انسان فقط یك ساعت شكنجه شده باشد، آن گاه كمى از عظمت این فرمایش امام سجاد(علیه السلام) را درك مىكند.
كسانى كه در محبتهاى دنیایى به عشقها و محبتهاى شدید دچار شدهاند، مىدانند رضایت محبوب چه اثرى بر انسان و زندگى او دارد و با انسان چه مىكند! چه بسا محب و عاشق حاضر است در سرماى یخبندان زمستان از سر شب تا به صبح سر پا بایستد تا بلكه فقط لبخندى و گوشه چشمى از محبوب و معشوقش ببیند! براى اولیاى خدا «رضوان الهى» چنین حكمى را دارد. آنان همین كه بدانند محبوبشان از آنان راضى است، تحمل همه سختىها بر آنان آسان مىشود حتى اگر آن سختى آتش جهنم باشد!
1. بحار الانوار، ج 77، باب 2، روایت 6.
این كه انسان به جایى برسد كه عبادتش به طمع بهشت یا ترس از جهنم نباشد، مراتب مختلفى دارد و همه كسانى كه به چنین مقامى مىرسند در یك حد و مرتبه نیستند. در روایات هم مىبینیم تعابیر مختلفى در این مقام به كار رفته است. در روایتى امیرالمؤمنین(علیه السلام) مىفرماید، گروهى خدا را براى «سپاسگزارى» عبادت مىكنند. طمع بهشت یا ترس از جهنم نیست كه آنان را به ركوع و سجود وا مىدارد، بلكه براى شكر نعمتهاى او عبادتش مىكنند. این، روحیه «حقشناسى» است كه محرك اینان براى عبادت و اطاعت مىشود.
در قرآن كریم نیز به این مسأله اشاره شده است: وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْن وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوالِدَیْكَ إِلَیَّ الْمَصِیر؛(1) و به انسان در مورد پدر و مادرش سفارش كردیم؛ مادرش به او باردار شد، سستى بر روى سستى. و از شیر باز گرفتنش در دو سال است. [آرى به او سفارش كردیم] كه شكرگزار من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه] به سوى من است.
تعبیر دیگرى كه براى بیان این مقام آمده «حُبّاً» است. امام صادق(علیه السلام) در روایتى مىفرماید: ... و لكِنّى اَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ.(2) اگر بین دو نفر رابطه «محبت» به معناى واقعى آن شكل بگیرد و رابطهاى قوى و شدید باشد، دیگر محب در اندیشه آن نیست كه از محبوبش نفعى ببرد، بلكه به عكس، مىخواهد هر كار و خدمتى كه از دستش برمىآید براى محبوبش انجام دهد.
1. لقمان (31)، 14.
2. بحار الانوار، ج 70، باب 43، روایت 9.
تعبیر دیگر از امیرالمؤمنین على(علیه السلام) نقل شده است: ما عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نارِكَ و لا طَمَعاً فى جَنَّتِكَ لكِنْ وَجَدْتُكَ اَهْلا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتك؛(1) خدایا! من تو را به شوق و رغبت بهشتت یا از ترس آتشت پرستش نكردم، بلكه تو را شایسته پرستش یافتم پس تو را پرستیدم. اصلا غیر از تو را شایسته پرستش نیافتم؛ اگر تو را نپرستم چه كس را بپرستم؟ و اگر به تو دل نبندم به كه دل ببندم؟!
اینها مراتب و مفاهیم مختلفى است كه متناسب با سطح فهم مخاطبان مختلف بیان شده است. ما باید از مراتب پایین شروع كنیم و به تدریج به مراتب بالاتر نایل شویم. اولین مرحله، همان خوف از آتش و عذاب است. بسیارى از مناجاتهاى منقول از ائمه(علیهم السلام) در همین حال و هوا است.
اگر انسان واقعاً قبر و قیامت و خطرات، مهالك، عذابها و ترسهاى آن را به دل باور كند، كافى است براى آن كه پیوسته به یاد خدا باشد و گِرد گناه نگردد!
ما باید اینها را جدى بگیریم و در باره آنها تأمل كنیم. در باره غذاها و نوشیدنىهاى جهنم در روایات هست كه اگر یك قطره از آن در دنیا بیفتد تمام موجودات زنده از بوى تعفن آن هلاك خواهند شد.(2) از آن سو نیز اگر یك قطره از شربتهاى بهشتى در آبهاى دنیا مخلوط شود تمام آبهاى دنیا را معطر و خوشبو خواهد كرد. ما باید همت كنیم و وجهه نظر خود را از عذابها و نعمتهاى دنیایى به عذابها و نعمتهاى آخرت و قیامت مصروف گردانیم.
1. همان، باب 53، روایت 1.
2. ر.ك: بحارالانوار، ج 8، باب 24، روایت 1.
براى بالا بردن همت خویش، براى مثال، یكى از كارهایى كه مىتوانیم انجام دهیم این است كه هر روز دو ركعت نماز را به این نیت بخوانیم كه چون خدا خدا است، دوستداشتنى و شایسته پرستش و عبادت است! با خود بگوییم، این دو ركعت را مىخوانم هر چند خداوند هیچ پاداشى به من ندهد یا حتى بالاتر، هر چند مرا به آتش جهنم خود بسوزاند!