فهرست مطالب

گفتار دوازدهم: شیعیان واقعی؛ برخوردار از ملكات و فضایل ناب انسانی


 


 

گفتار دوازدهم
 

شیعیان واقعی؛ برخوردار از ملكات و فضایل ناب انسانی


 

مراتب كمّی و كیفی فضایل و ویژگی‌های متعالی شیعیان

در جلسه‌های پیشین به بررسی دو ویژگی اصلی و محوری شیعیان واقعی پرداختیم. ویژگی محوری دیگر شیعیان واقعی كه حضرت با تعبیر «أَهْلُ الْفَضَایلِ وَالْفَوَاضِل» از آن نام می‌برند، برخورداری آنان از فضیلت‌ها و ملكات عالی اخلاقی است.

فضایل و فواضل، از یك ریشه‌اند و در لغت یك معنا برای آنها برشمرده‌اند. فضایل به‌معنای فضیلت‌ها و فواضل به‌معنای صاحبان فضیلت آمده است. اما به نظر می‌رسد كه فضایل بیشتر درباره ملكات راسخ و صفات ثابت كاربرد دارد و فواضل درباره رفتارهای اخلاقی مانند احسان به دیگران كه ممكن است هنوز به‌صورت ملكه راسخ در‌نیامده باشد، به كار می‌رود. چنان كه گفتیم، ویژگی عرفان و معرفت بالله و عمل به دستورهای الهی و اطاعت از او و نیز برخورداری از فضیلت‌ها سه ویژگی كلی و اساسی شیعیان به شمار می‌آید. این سه ویژگی از امور تشكیكی و دارای مراتب و درجات كمّی و كیفی‌اند. البته مراتب كمّی در جایی تحقق می‌یابد كه صفات كمیت‌پذیر باشند. برای مثال، رفتار و عمل به

دستورهای خدا كمیت‌پذیرند و ازاین‌نظر مقدار آنها می‌تواند متفاوت باشد؛ چنان‌كه مقدار عبادت كسی كه به واجبات بسنده می‌كند، كمتر از عبادت كسی است كه افزون بر آن، مستحبات را نیز انجام می‌دهد. همچنین با توجه به آنكه مستحبات فراوان‌اند، افراد ازجهت انجام مستحبات متفاوت‌اند. پس عمل به دستورهای خداوند و برخورداری از فضیلت‌ها دارای مراتب كمّی است و افراد ازجهت شمار و مقدار فضایلی كه كسب كرده‌اند متفاوت‌اند. اما مهم‌تر از اختلاف و مراتب كمّی صفات و خصلت‌ها، مراتب كیفی آنهاست.

ازنظر كیفیت، معرفت مؤمنان و تربیت‌شدگان مكتب اهل‌بیت علیهم السلام یك‌سان نیست و مراتبی دارد. گاهی اختلاف میان معرفت و مراتب تقوای افراد به‌اندازه‌ای گسترده است كه نمی‌توان آن را بازشناخت و فهمید و هرگز امكان مقایسه وجود ندارد. با الهام از كلام نورانی رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره یكی از فضایل امیر مؤمنان علیه السلام به توضیح این مطلب می‌پردازیم. آن حضرت درباره شجاعت و شهامت امیر مؤمنان علیه السلام در جنگ خندق و كشتن عمروبن‌عبدود، آن جنگاور نامی قریش كه سرآغازی برای شكست ایشان در آن جنگ بود و اخلاص آن حضرت در اقدام بزرگشان فرمود: ضَرْبَةُ عَِلی یوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَین؛(1) «ضربتی كه علی علیه السلام در جنگ خندق بر فرق عمروبن‌عبدود زد، افضل از عبادت جن و انس است». بنابر این روایت، ما هرگز ارزش و عظمت نواختن شمشیر امیر مؤمنان علیه السلام را بر فرق عمروبن‌عبدود درك نمی‌كنیم؛ چرا‌كه شمار جنیان را از آغاز آفرینششان تاكنون نمی‌دانیم تا بتوانیم حد و ارزشی برای عبادت آنها ترسیم كنیم. اما درباره عبادت انسان‌ها، امروزه حدود هفت میلیارد انسان روی زمین زندگی می‌كنند و از آغاز آفرینش حضرت آدم، میلیاردها انسان روی زمین زندگی


1. سیدبن‌طاووس، اقبال الاعمال، ص417.

‌كرده‌اند. نامیدن «ثقلین» در روایت، همه انسان‌ها را در ‌بر ‌می‌گیرد كه پیامبران الهی نیز در شمار آنها قرار دارند. حتی اگر ما پیامبران را استثنا كنیم، ثقلین شامل همه جنیان و همه انسان‌ها، ازجمله اولیای خدا، به‌جز پیامبران الهی خواهد بود. پس اگر عبادت همه آنها را در یك كفه ترازو، و ضربه شمشیر آن حضرت را در كفه دیگر قرار دهیم، آن ضربه از عبادت میلیاردها جن و انس كه از آغاز آفرینششان انجام شده یا امكان تحقق دارد، برتر است. با اینكه آن ضربه شمشیر در یك لحظه نواخته شده و شاید نبرد امیر مؤمنان علیه السلام با عمرو بیش از دو دقیقه طول نکشیده باشد، اما آن عمل با آن كمیت اندك، ازنظر كیفیت چنان عظمتی دارد كه نمی‌توان مقیاسی برای سنجشش در نظر گرفت.

معیارهای كیفی سنجش رفتارها و صفات

الف) معرفت

برای تشخیص برتری و مرتبه كیفی و سنجش رفتار ازنظر كیفیت، دو معیار و ملاك وجود دارد. معیار نخست معرفت كسی است كه آن عمل را انجام می‌دهد. ازآنجاكه برای فهم مسائل معنوی و دینی، ما ناچاریم از نمونه‌ها و مثال‌های عرفی و محسوس استفاده كنیم تا آمادگی لازم را برای درك آن مسائل معنوی و دینی بیابیم، به نمونه‌ای عرفی اشاره می‌كنم: فرض كنید كه در یكی از اعیاد بزرگ، شخصیتی دینی و مذهبی، چون مقام معظم رهبری (حفظه‌الله) بار عام می‌دهد و هر‌كس نزد ایشان شرفیاب می‌شود، هدیه‌ای می‌برد و پاداشی دریافت می‌كند. ممكن است یكی از مراجع بزرگ تقلید كه از موقعیت مذهبی، علمی و اجتماعی والایی برخوردار است، در دیدار با مقام معظم رهبری قرآن یا هدیه ارزنده دیگری به ایشان تقدیم كند. همچنین ممكن است یكی از شاگردان یا اعضای

دفتر مقام معظم رهبری به دیدار ایشان برود و هدیه‌ای تقدیم كند؛ یا یك فرد عادی یا شخصی نیازمند به‌بهانه روز عید نزد ایشان برود و هدیه‌ای تقدیم كند تا پاداشی بگیرد. فرض كنید همه افرادی كه برشمردیم یك گل یا یك قرآن كه كمیت یك‌سانی دارند، تقدیم كنند. اما آیا هدیه‌ها ازنظر كیفیت یك‌سان‌اند؟ آیا هدیه مرجع تقلیدی كه از مقام، موقعیت و معرفتی والا برخوردار است، ازنظر كیفیت در حد هدیه‌ای است كه فردی عادی به مقام معظم رهبری تقدیم می‌كند؟ بی‌شك كیفیت اقدام و رفتار آنها با یكدیگر بسیار متفاوت است.

فرض كنیم ما دوستی داریم كه در شهری دور زندگی می‌كند و بین ما و او پیوندی ناگسستنی برقرار است و به‌شدت به یكدیگر علاقه‌مندیم. آن دوست رنج سفر را به جان می‌خرد و به دیدار ما می‌آید تا سالروز تولدمان را به ما تبریك گوید و هدیه‌ای هر‌چند كم‌‌مقدار تقدیم كند. همچنین شخص دیگری كه رفیق ما به شمار نمی‌آید، به دیدارمان می‌آید و هدیه‌ای تقدیم می‌كند تا در مقابلش در خانة‌ ما نهاری بخورد یا پولی دریافت كند. آیا آن دو هدیه كه ازنظر مادی یك‌سان‌اند، كیفیتی یك‌سان دارند؟ بی‌تردید هدیه دوستی كه ما را بسیار دوست دارد و ازسر علاقه و محبت هدیه‌ای تقدیممان می‌كند، برای ما بسیار ارزشمندتر است؛ چون آن را دوستی به ما داده كه با دیدنش بسیار شاد می‌شویم. افزون بر آن، او هدیه‌اش را با همه عشق و احساس خالصانه به ما تقدیم كرده است. این هدیه بسیار ارزشمندتر از هدیه ‌فردی عادی است كه دوست ما به شمار نمی‌آید و برای دریافت مزد یا پاداش به ما هدیه می‌دهد؛ حتی اگر هدیه دوستمان ازنظر مادی كم‌بهاتر باشد.

مراتب عبادت‌های بندگان خدا بسیار فراوان است و فاصله بین برخی از این مراتب قابل اندازه‌گیری نیست. ازاین‌رو درك مقام عبادت اولیای خدا و معصومان علیهم السلام

برای ما تصورپذیر نیست؛ چه رسد به آنكه بتوانیم به پایه و مرتبه عبادت آنها دست یابیم؛ مانند كسانی كه عبادت‌های فراوان آنان و شب‌زنده‌داری‌هایشان تنها برای رضای خداست و به‌طمع بهشت یا ترس از جهنم، خدا را عبادت نكرده‌اند. آنان كه حتی اگر خداوند صد بار آنها را بسوزاند و دوباره زنده كند، باز به‌سبب عشق به خداوند و برای جلب رضای او، عبادتش می‌‌كنند و می‌دانند كه عبادتشان موجب خشنودی خداوند می‌شود. امیر ‌مؤمنان علیه السلام فرمود: مَا عَبَدْتُك خَوْفاً مِنْ نَارِك وَ‌لاَ طَمَعاً فِی جَنَّتِكَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك؛(1) «خدایا، من تو را به‌جهت ترس از آتش جهنمت یا طمع و رغبت به بهشتت عبادت نكردم، بلكه تو را شایسته عبادت یافتم و عبادتت كردم».

آیا عبادت آن حضرت را كه سر‌آمد خداشناسان و بندگان خالص خداست، می‌توان با عبادت ما قیاس كرد؟ خداوند درقبال انجام اعمال صالح در صدها آیه و روایت به ما وعده داده است؛ مانند بهشتی كه در عظمت و شكوه با عالم ماده قیاس‌پذیر نیست و خداوند در وعده خود به جویندگان مغفرتش فرموده است: وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَه مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِین؛(2) «و بشتابید به‌سوی آمرزش از پروردگارتان و بهشتی كه پهنای آن آسمان‌ها و زمین است [و] ازبهر پرهیزگاران آماده شده است». اما با وجود همه این پاداش‌ها، ما وقتی دو ركعت نماز می‌‌خوانیم بر خداوند منت می‌گذاریم.

ب) اخلاص

روشن شد كه نخستین معیار تفاوت كیفی اعمال و اختلاف مراتب افراد، معرفت


1. محمد‌باقر مجلسی، بحار الانوار، ج‌70، باب 53، ص186، ح1.

2. آل‌عمران (3)، 133.

است و هرچه معرفت افراد بیشتر باشد، عمل آنان ارزشمندتر خواهد بود. معیار و ملاك دوم تفاوت كیفی رفتار، «اخلاص» است. هرچند این فرض ناشدنی می‌نُماید، می‌توان تصور كرد كه دو نفر معرفت یك‌سانی داشته باشند و درس‌های یك‌سانی را گذرانده باشند و دانش و میزان درك و فهمشان نیز برابر باشد و حتی برنامه عملی یك‌سانی را گذرانده باشند، اما ازنظر اخلاص در عمل با یكدیگر متفاوت باشند. ممكن است یكی از آن دو تن، انگیزه الهی عبادت و انجام عمل صالح را با انگیزه‌های غیر‌الهی آلوده سازد. گرچه آن انگیزه غیر‌الهی شاید در حدی نباشد كه ریا به شمار آید و عمل را باطل سازد، اما از ارزش و خلوصش می‌كاهد؛ زیرا هرچه عمل خالص‌تر باشد، ارزش‌ آن بیشتر است. عملی نزد خداوند ارزش و مرتبه عالی دارد كه از شائبه‌های مادی به‌طوركامل برکنار باشد و تنها برای جلب رضای خداوند انجام شده باشد. امام صادق علیه السلام روایت كرده‌اند كه خداوند فرمود: أَنَا خَیرُ شَرِیكٍ مَنْ أَشْرَك مَعِیَ غَیْرِی فِی عَمَلِهِ لَمْ أقْبَلْهُ إلاَّ مَا كانَ خَالِصا؛(1) «من بهترین شریكم. هركسی در كارهای خود برای من شریكی قرار دهد، آن را نخواهم پذیرفت. من عملی را می‌پذیرم كه خالص باشد».

اگر كسی نمازی بخواند یا صدقه بدهد یا هر عمل خیر دیگری انجام دهد و سهمی از آن را به غیر ‌خدا اختصاص دهد، خداوند سهمش را از آن عمل به دیگری وا‌می‌گذارد و در آن عمل برای خود سهمی در نظر نمی‌گیرد. خداوند عملی را از ما می‌پذیرد كه خالص باشد. این موضوع خود نشان عظمت و ارزش والای عمل خالص است. از‌سوی‌دیگر، وقتی انسان كسی را در عمل خود با خدا شریك می‌كند، نهایت بی‌ادبی و ناسپاسی را درحق خداوند انجام داده؛ زیرا بنده حقیری را در ردیف خدا قرار داده و برای او سهمی از عمل خود در نظر گرفته است.


1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج‌70، باب 54، ص243، ح15.

ما معرفت و اخلاص را دو معیار برای تفاوت كیفی اعمال و اختلاف مراتب افراد معرفی كردیم، اما حقیقت این است كه آن دو متلازم یكدیگرند. هركس معرفتش بیشتر باشد، اخلاصش در عمل نیز بیشتر است. معرفت در رفتار و فضایل انسان جایگاهی ویژه دارد و بین معرفت به خدا و عمل به دستورهای الهی و فضایل و ویژگی‌های شایسته كه در كلام امیر مؤمنان علیه السلام اساسی‌ترین صفات شیعیان خوانده شده، ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد.

نقش پرهیزگاری در پذیرش اعمال

ریشه همه اعمال و كمالات انسان معرفت است. اگر انسان بخواهد عملش شایسته‌تر و مطلوب‌تر واقع شود، باید معرفتش را قوی‌تر و راسخ‌تر گرداند. وقتی معرفت انسان افزایش یافت، بیشتر به دستورهای خداوند عمل می‌كند و عملش ارزشمندتر می‌گردد. درنتیجه این گسترش اعمال صالح و بالاتر رفتن كیفیت آنها، انسان پرهیزگاری و ملكات بیشتری را به دست می‌آورد؛ چون پرهیزگاری محصول تكرار و مداومت بر عمل صالح و ترك اعمال ناشایست است. وقتی عمل انسان با تقوا همراه شد، اندك آن نیز ارزشمند خواهد بود. مفضل‌بن‌عُمر می‌گوید:

كُنْتُ عِنْدَ أَبِی‌عَبْدِ اللَّه علیه السلام فَذَكرْنَا الأَعْمَالَ، فَقُلْتُ أَنَا: مَا أَضْعَفَ عَمَلِی، فَقَالَ: مَهْ، اسْتَغْفِرِ اللَّهَ. ثُمَّ قَالَ لِی: إِنَّ قَلیلَ الْعَمَلِ مَعَ التَّقْوَی خَیْرٌ مِنْ كَثِیرِ الْعَمَلِ بِلاَ تَقْویً. قُلْتُ: كَیْفَ یَكُونُ كثِیرٌ بِلاَ تَقْویً؟ قَالَ: نَعَمْ مِثْلُ الرَّجُلِ یُطْعِمُ طَعَامَهُ وَیَرْفُقُ جِیرَانَهُ وَ‌یؤََطِّئُ رَحْلَهُ فَإِذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبَابُ مِنَ الْحَرَامِ دَخَلَ فِیهِ، فَهَذَا الْعَمَلُ بِلاَ تَقْویً وَ‌یَكُونُ الآخَرُ لَیْسَ عِندَهُ فَإِذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبَابُ مِنَ الْحَرَامِ لَمْ یَدْخُلْ فِیه؛(1) نزد امام ‌صادق علیه السلام بودم كه


1. محمد‌بن‌یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص76، ح7.

سخن از اعمال به میان آمد. من گفتم: «عمل من بسیار ناچیز است». امام‌ فرمود: «آرام باش و استغفار كن». سپس به من فرمود: «عمل كمِ با‌ تقوا از عمل فراوانِ بدون تقوا بهتر است». عرض كردم: «چگونه عمل فراوانی بدون تقوا خواهد بود؟» فرمود: «مانند كسی كه اطعام می‌كند و با همسایگانش به‌مهربانی رفتار می‌كند و در خانه‌اش باز است، ولی چون دری از حرام به رویش گشوده شود بدان در‌آید (یعنی از حرام خودداری نمی‌كند). این عمل‌ها بدون تقواست؛ و مردِ دیگر این عمل‌ها را ندارد (عملش اندك است)، ولی در حرام نیز وارد نمی‌شود».

گناه؛ عامل تباهی اعمال صالح

روایاتی ازاین‌دست، بیشتر به جنبه سلبی پرهیزگاری كه همان ترك گناه و رفتارهای بد و نپیوستن به صفات ناپسند است بازمی‌گردد و بر امور سلبی تكیه دارند و به جنبه اثباتی پرهیزگاری كه انجام اعمال صالح است، ناظر نیست. علمای اخلاق در توجیه روایت یاد‌شده و دیگر روایاتی كه نشانِ بی‌ارزش بودن عمل افراد بی‌تقواست، گفته‌اند: شخص بی‌تقوایی كه عملی خیر انجام می‌دهد، مانند كسی است كه با كوشش و زحمت خود درآمدی به دست می‌آورد و آن را در جیبش می‌گذارد، اما چون جیب او سوراخ است، كم‌كم پول‌‌ها از آن بیرون می‌ریزد و وقتی به منزل می‌رسد و جیب‌هایش را وارسی می‌كند، پولی در آنها نمی‌یابد. همچنین آثار اعمال نیك هنگامی در دل انسان باقی می‌ماند و برای قیامت پس‌انداز می‌شود و حتی در دنیا از آثار آنها بهره‌مند می‌گردد كه ترك گناه و انجام اعمال صالح در وی ملكه شود. اما اگر انسان در كنار انجام اعمال خیر مرتكب گناه شد،

آن گناه اعمال خیرش را ضایع می‌سازد؛ مانند همان كسی كه پول‌هایش از جیب سوراخش می‌ریزد. درنتیجه هرچقدر آن پول زیاد باشد، از دست می‌رود. اما اگر جیب انسان سوراخ نباشد، همان پول اندك نیز در آن باقی می‌ماند. انسان بی‌‌تقوا نیز اگر اعمال خیر فراوان انجام دهد، به‌دلیل نداشتن تقوا و ارتکاب گناه، همه اعمالش تباه می‌شود؛ اما اگر پرهیزكار بود، اعمال خیرش هر‌چند اندك، باقی می‌ماند و او از آثار و ثمراتش برخوردار می‌شود. امیر مؤمنان علیه السلام با توجه به آثار شوم گناه و نقش آن در زوال توفیقات انسان می‌فرماید:

أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِكُ الْعِصَمَ أَللَّهُمَّ اغْفِر لِِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ أَللَّهُمَّ اغْفِر لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِِسُ الدُّعَاءَ أَللَّهُمَّ اغْفِر لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ الْبَلاَء؛‌(1) خدایا، ببخش آن گناهانی را كه پرده‌ها را می‌درد. خدایا، ببخش آن گناهانی را كه كیفر عذاب را بر من نازل می‌كند. خدایا، ببخش آن گناهانی را كه نعمت‌ها را تغییر می‌دهد. خدایا، ببخش آن گناهانی را كه از تأثیر دعا جلوگیری می‌‌كند. خدایا، ببخش آن گناهانی را كه بلا نازل می‌كند.

تمثیل دیگری كه می‌توان برای گناه آورد، این است كه گناه چون سم، اعمال انسان را فاسد می‌كند. اگر در ظرفی كه در آن آب خنك، شربت یا عسل است قطره‌‌ای سم بریزند، دیگر نمی‌توان از محتوای آن ظرف استفاده كرد. آن شربتْ شیرین و گواراست، اما وقتی سم به آن افزوده شد، كشنده خواهد بود. دل انسان نیز چون ظرفی است كه با اعمال چشم، گوش، زبان و دست و پا پر می‌شود. اگر همه آن اعمال سالم باشند و آنچه به قلب و دل انسان راه یافته پاك باشد، همین‌كه انسان گناهی مرتكب شود، آن گناه چون سمی همه آن اعمال صالح و


1. شیخ‌عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای کمیل.

سالم را تباه و فاسد می‌سازد. پس انسان باید مراقب باشد كه سم و گناه به دلش راه نیابد؛ زیرا اگر چنین شد ظرف دلش آلوده می‌شود و اعمالش تباه می‌گردد. خداوند نیز كه خریدار اعمال پاك و صالح است، اعمالی را كه با گناه تباه و فاسد شده‌اند، نمی‌پذیرد. پس انسان باید مراقب دل و قلب خود باشد و آن را به گناه آلوده نسازد. اگر گناهی نیز مرتكب شد، باید توبه كند؛ چون خداوند اعمال پاك پرهیزكاران را كه با گناه آلوده نگشته‌اند می‌پذیرد: إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِین.(1)

بحث از ارتباط میان شناخت و معرفت و عمل و نیز ارتباط میان ایمان و عمل، ساده به نظر می‌رسد، اما خود، بحثی اساسی و ریشه‌دار است و دانشمندان و مكاتب اخلاقی را به خود سرگرم ساخته است. ما درباره ارزش اخلاقی رفتار خوبی مانند احسان به دیگران كه از شخصی كافر سر می‌زند و مقایسة ارزش اخلاقی آن با رفتار شخصی مؤمن به‌سادگی سخن می‌گوییم، و درنتیجه این مقایسه، به فراتر بودن ارزش اخلاقی اعمال ناشی از معرفت و ایمان حكم می‌كنیم. اما دانشمندان بسیاری، كوشش فكری فراوان كرده‌اند تا به منشأ ارزش رفتار پی ببرند و از ارتباط رفتار با اعتقادات آگاه شوند.

پیشینة اخلاق منهای دین در اروپا

نخستین‌بار، پس از رنسانس و در اروپا، بحث از منشأ ارزش رفتار و ارتباط آن با اعتقادات به‌طورجدی و مدون مطرح شد. صاحب‌نظران و اندیشمندان این مسئله را پیرو بحث درباره ارتباط اخلاق با دین مطرح كردند و در كتاب‌های بسیاری آوردند. دراین‌زمینه، تئوری اخلاق منهای دین یا اخلاق منهای خدا مطرح شد كه بنابر آن، انسان می‌تواند به دین و خدا معتقد نباشد، ولی انسانی ارزشمند باشد و


1. مائده (5)، 27.

اخلاقی پسندیده داشته باشد و رفتار و كارهای خوب انجام دهد. امروزه در فرهنگ الحادی و سكولار و غیر‌دینی غرب این نظریه پذیرفته شده است كه اخلاق و انجام دادن كارهای خوب، به دین و اعتقاد به خدا ربطی ندارد. اعتقاد به دین و خدا به ساحتی از قلب مربوط می‌شود، و اخلاق به ساحتی دیگر از آن. پس بی‌اعتقادی به خدا از ارزش‌های اخلاقی نیكو مانند راست‌گویی و كارهای خوب انسان نمی‌كاهد. دربرابر این نظریه، ما معتقدیم كه ارزش واقعی اخلاق و رفتار، از ایمان به خدا ناشی می‌شود و بدون اعتقاد به دین و ایمان به خدا، ارزش اخلاق و رفتار، ظاهری و سطحی است. پس اخلاقِ بدون دین و رفتارِ به‌ظاهر مطلوب منهای اعتقاد به خدا، اثری سرنوشت‌ساز بر روح انسان ندارد.

علمای ما نیز چون بنابر كتاب و سنت بر این باورند كه معرفت و ایمان به خدا منشأ و پایة اعمال صالح و برخورداری از اخلاق حسنه است، به این مباحث نمی‌پردازند. اما فیلسوفان غرب و مكاتب اخلاقی آن در مباحث فلسفة اخلاق به منشأ ارزشمندی اخلاق و رفتار، فراوان پرداخته‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند كه اخلاق بخشی از شخصیت انسان را تشكیل می‌دهد و ایمان و اعتقاد به دین بخش دیگری از آن را. كسی كه به دین معتقد می‌شود، بخش و جزئی از شخصیت او شكل گرفته است و بخش مهم‌تر شخصیت او، اخلاق است و این دو بخش هیچ ارتباطی به هم ندارند. درنتیجه، انسان می‌تواند فردی شایسته و خوب باشد، اما دین نداشته باشد. متأسفانه این اندیشه میان ما مسلمانان و شیعیان و حتی میان مردم عادی ما نفوذ یافته است و از لابه‌لای مباحث برخی می‌توان حدس زد كه آنان نیز به نظریة اخلاق منهای دین و اعتقاد به خدا گرایش دارند.

حدود پنجاه سال پیش، من در تهران ناظر گفت‌و‌گوی دو تن باهم بودم. یكی از آن دو، از شخصی تعریف كرد و گفت كه او انسان خوبی است و اهل نماز و

عبادت و انجام كارهای خیر است. او در سخنانش پایبندی به دین و اخلاق را در كنار هم مطرح می‌كرد. وقتی سخن او به پایان رسید، دوستش گفت: من معتقدم كه انسان باید اخلاق خوب داشته باشد و رفتار شایسته انجام دهد. به‌تعبیر‌دیگر، درستكار و راست‌گو باشد و مهم نیست كه دین نداشته باشد. می‌نگرید كه بحث ارتباط اخلاق و رفتار با پایبندی به دین و اعتقاد به خدا بسیار جدی است؛ تاآنجاكه میان عوام نیز نفوذ کرده و آنان نیز با زبان و ادبیات متناسبِ خود، از ارزشمندی اخلاق و رفتار و ارتباط داشتن یا نداشتن آن با اعتقاد به خدا و دین سخن می‌گویند.