فهرست مطالب

گفتار بیست‌وپنجم: عبادت و آخرت‌طلبی شیعیان واقعی


 


 

گفتار بیست‌وپنجم

عبادت و آخرت‌طلبی شیعیان واقعی
 


 

امیر مؤمنان علیه السلام یكی از ویژگی‌های شیعیان واقعی را شكیبایی بر اطاعت و فرمان‌برداری خداوند و مخالفت با وسوسه‌های شیطانی و هواهای نفسانی برمی‌شمارند و می‌فرمایند: صَبَرُوا أَیّاماً قَلِیلَةً فَأَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً وَتِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَها لَهُمْ رَبٌّ كرِیم؛ «در روزگار كوتاه دنیا شكیبایی كردند، ولی در پی آن آسایش جاودانة قیامت را به دست‌ آوردند و تجارتی پرسود كه پروردگار كریم برای آنان فراهم ساخته است».

نقش سطح معرفت و ظرفیت افراد در تربیت دینی آنها

غرض از نقل ویژگی‌های شیعیان كامل و بندگان خاص خدا در این خطبه و دیگر سخنان نورانی اهل‌بیت علیهم السلام ، تشویق دیگران و ایجاد انگیزه در آنها برای كوشش درجهت كسب مقامات معنوی است. نباید انتظار داشت كه همگان به آن سطح عالی از مقامات و كمالاتی كه اولیای خدا به آنها رسیده‌اند، دست یابند. در تربیت انسان‌ها، رعایت حال و ظرفیت افراد لازم و ضروری است و نمی‌توان از كسی كه سطح معرفت و ظرفیتش پایین است، انتظار داشت كه به

عالی‌ترین سطح صفات ارزشی و مقامات انسانی و الهی دست یابد. توضیح آنكه مؤمنان جامعة ما كه اعتقاداتی درست دارند و به تكالیف و وظایفشان نیز عمل می‌كنند، همه در یك سطح از معرفت و ایمان نیستند و انگیزه آنها برای عمل به وظایفشان نیز یك‌سان نیست. بسیاری از مؤمنان بااینكه به خداوند یگانه و صفات ثبوتیه و سلبیه‌اش اعتقاد دارند، معرفتشان درست و واقعی نیست. آنان می‌پندارند جایگاه خداوند، كرسی و عرش است كه در مكانی ورای آسمان‌ها قرار دارد و آسمان‌ها در فاصلة میان كرسی و جایگاه خدا با زمین واقع شده‌اند. حتی كسانی كه سالیان طولانی برای كسب عقاید و معارف اسلامی زمان صرف كرده‌اند، خداوند را به‌درستی نشناخته‌اند و پندارهایشان از خداوند و صفات او خام است. ازاین‌رو ما پیوسته از خداوند می‌خواهیم بر درجات ایمان و معرفتمان بیفزاید. ما نه‌تنها خداوند را به‌درستی نشناخته‌ایم، بلكه معرفتمان به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم السلام نیز ضعیف است و با معرفت كسانی چون سلمان و ابوذر بسیار فاصله دارد.

نكتة دیگر آنكه انگیزه افراد برای انجام وظایف و تكالیف در سنین گوناگون و به‌نسبت مراتب معرفت آنان متفاوت است. برای نمونه، معرفت و انگیزه دختری نُه‌ساله و پسری پانزده‌ساله كه تازه به تكلیف رسیده‌اند برای خواندن نماز و روزه‌داری، در حد معرفت و انگیزه پدر و مادری نیست كه مطالعات گستردة مذهبی دارند و با شركت گسترده در مجالس مذهبی به تربیت درست اسلامی دست یافته‌اند. بی‌شك برای آن دختر و پسر، رعایت شرایطی چون قصد قربت برای نماز و دیگر عبادات بسیار دشوار است. گرچه قصد قربت برای نماز و روزه و دیگر عبادات لازم است و بدون آنها عبادت درست نیست، از كودك یا نوجوانی كه تازه به تكلیف رسیده نمی‌توان انتظار داشت كه در عبادتش كاملاً

قصد قربت داشته باشد. او كم‌كم و با برخورداری بیشتر از تربیت اسلامی توفیق می‌یابد كه عبادتش را با قصد قربت انجام دهد. ما برای اینكه فرزندمان به نماز خواندن و روزه‌ گرفتن خو بگیرد، او را تشویق می‌كنیم و می‌گوییم: اگر روزه‌هایت را بگیری برایت جایزه می‌خریم یا تو را به مسافرت می‌بریم و برای هر نمازی كه می‌خواند جایزه‌ای به او می‌دهیم. این تشویق‌ها و جایزه‌ها انگیزه او را برای انجام وظیفه و عبادت تقویت می‌كنند. كم‌كم نماز خواندن و روزه ‌گرفتن برای او عادی می‌شود و بدون تشویق نیز آنها را انجام می‌دهد. گرچه بنابر موازین شرع مقدس، اگر تشویق و جایزه، انسان را برای انجام عبادت برانگیزد، به عبادت و نماز انسان خلل وارد می‌شود، ما ناچاریم با تشویق و جایزه، فرزندمان را كه تازه به تكلیف رسیده است به نماز خواندن و روزه‌ گرفتن وادار كنیم. پس تشویق و جایزه، اهرمی مؤثر برای تربیت دینی اوست.

نقش مشوق‌ها در انجام عبادت و وظایف دینی

در سنین بالاتر نیز مشوق انسان به انجام عبادت، نتایج عبادت در دنیاست كه در روایات بدان‌ها وعده داده شده است؛ مانند آنكه نماز شب روزی انسان را وسعت می‌بخشد. امام صادق علیه السلام در روایتی می‌فرمایند: صَلاَةُ الَّلیْلِ تُبَیِّضُ الْوَجْهَ وَصَلاَةُ اللَّیْلِ تُطَیِّبُ الرِّیحَ وَصَلاَةُ الَّلیْلِ تَجْلِبُ الرِّزْق؛(1) «نماز شب چهره را سفید و نورانی می‌كند و بدن آدمی را معطر می‌سازد و موجب فراوانی روزی می‌شود»؛ یا در روایات آمده كه احسان به والدین و صلة رحم، عمر را طولانی می‌كند و صدقه، بلا را دفع می‌كند. شكی نیست كه این آثار و نتایج دنیوی، تأثیری فراوان در انگیزه و نیت انسان دارند و اگر این آثار دنیوی بر اعمال خیر مترتب


1. شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص‌41.

نمی‌شدند، ما انگیزه قوی و كافی برای انجام كارهای خیر و خوب نمی‌داشتیم. البته عبادتی كه تنها برای نتایج دنیوی آن انجام پذیرد و با قصد قربت نباشد، باطل است. یا عمل خیری چون صدقه، اگر تنها برای نتایج دنیوی آن انجام گیرد، موجب تقرب انسان به خدا نمی‌شود. اما این آثار و نتایج دنیوی، انگیزه انسان را برای عبادت و عمل خیر تقویت می‌كنند و در مراحل آغازین تربیت دینی باید از توجه به آنها سود جست،‌ اما رفته‌رفته كه معرفت انسان افزایش یافت و ایمانش قوی‌تر شد، باید پا را فراتر نهد و نتایج اخروی را محرك خویش برای عبادت خدا قرار دهد.

اگر برای قبولی عبادات لازم بود که همه عبادت‌کنندگان مانند اولیای كامل خدا در عباداتشان اخلاص داشته باشند و جز تقرب به او انگیزه‌ای نداشته باشند، باب عبادت و اعمال خیر بسته می‌شد. از‌این‌رو، كسانی كه به عبادت و انجام اعمال خیر می‌پردازند، اگر كارهایشان با انگیزه آثار دنیوی نباشد، دست‌كم، انگیزه ایشان رسیدن به ثواب و پاداش آن اعمال در بهشت و رهایی از عذاب و آتش جهنم است. كسانی كه نیت و انگیزه آنها در عبادت، تنها رضای خدا و تقرب به اوست، بسیار اندك‌اند. بنابراین، روش تربیتی قرآن و در پی آن سیرة پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و امامان پاك علیهم السلام بر این استوار بوده كه در تربیت مردم و دعوت آنها به بندگی و عبادت خدا، سطوح گوناگون معرفت، ایمان و اخلاصشان را در نظر بگیرند تا آنان با اختلاف مراتب و انگیزه‌های گوناگون، خداوند را بندگی كنند.

خداوند وقتی می‌خواهد مردم را به جهاد دعوت كند، انگیزه‌های گوناگون افراد را در نظر می‌گیرد و تنها بر داشتن نیت خالص برای جهاد تأكید نمی‌كند؛ چون به‌این‌ترتیب، بسیاری از مردم كه علایق دنیوی دارند در جهاد شركت نمی‌كنند، بلكه با توجه به اینكه اغلب مردم گرایش‌های مادی دارند و برای

رسیدن به غنیمت در صحنة جنگ حاضر می‌شوند، با وعدة رسیدن به غنیمت، آنان را به جنگ تشویق می‌كند و می‌فرماید:

وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِیرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ وَكَفَّ أَیْدِیَ النَّاسِ عَنكُمْ وَلِتَكُونَ آیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ وَیَهْدِیَكُمْ صِرَاطاً مُسْتَقِیما؛(1) خدا به شما غنیمت‌های بسیار را وعده داده كه می‌گیرید و این یكی را زود به شما ارزانی داشت و دست‌های مردم را از شما باز داشت [تا هم‌پیمانان یهود بترسند و به جنگ برنخیزند]، و تا نشانه‌ای برای مؤمنان باشد و شما را به راهی راست رهبری كند.

البته قوام عمل عبادی به نیت و قصد تقرب به خداست،‌ اما مشوق‌ها و انگیزه‌های مادی، تاهنگامی‌كه به‌قصد قربت خللی وارد نسازند و جای‌گزین آن نشوند و به‌اصطلاح فقها به‌منزله داعی بر داعی، و در كنار انگیزه اصلی كه همان قصد تقرب است، موجب تقویت عزم و تصمیم انسان گردند، ازنظر فقهی به عمل عبادی انسان اشكالی وارد نمی‌سازند.

راه درست تربیت انسان‌ها این‌ است‌ كه متناسب با مرتبه فهم، معرفت و رتبة ایمانشان با آنها سخن گفت تا با دریافت آنچه می‌فهمند و درك می‌كنند و عمل به آن، پیشرفت كنند و به مراتب عالی‌تر كمال دست یابند. برای آنكه كودكی به خواندن نماز علاقه‌مند شود، باید او را با وعدة مسافرت یا خریدن هدیه‌ای تشویق كرد. پس از آنكه معرفتش افزایش یافت و رشد كرد، با برشمردن نتایج دنیوی عبادت و اعمال خیر (مانند آنكه انسان با انجام كار خیر نزد مردم عزیز می‌شود و موقعیت و مقام پیدا می‌كند و روزی‌اش افزایش می‌یابد) می‌توان در او انگیزه‌ ایجاد كرد. رفته‌رفته با افزایش معرفت و كامل‌تر شدن عقلش به او


1. فتح (48)، 20.

می‌فهمانیم كه انسان باید برای رسیدن به ثواب اخروی عبادت كند و رسیدن به نتایج دنیوی نباید انگیزه انسان در عبادت باشد. سرانجام، انسان در عالی‌ترین مرتبه تعالی و كمال به جایی می‌رسد كه تنها برای جلب رضای خدا و شایستگی‌اش او را عبادت می‌كند. امیر مؤمنان علیه السلام درباره مراتب گوناگون بندگان و انگیزه‌هایشان برای عبادت خداوند فرمودند:

إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُكراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الأَحْرَار؛(1) همانا گروهی خداوند را ازسر رغبت و میل و برای دستیابی به منافع اخروی عبادت می‌كنند؛ این عبادت بازرگانان است. گروهی دیگر خداوند را با انگیزه ترس از عذاب عبادت می‌كنند؛ این عبادت بردگان است. گروه سوم خداوند را با انگیزه شكر و ستایش از نعمت‌هایش عبادت می‌كنند؛ این عبادت آزادمردان است.

همچنین آن حضرت درباره انگیزه خود برای عبادت خداوند می‌فرمایند: مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِك وَلاَ طَمَعاً فِی جَنَّتِكَ لَكنْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك؛(2) «خداوندا، من تو را به‌سبب ترس از آتش جهنم یا طمع به بهشتت عبادت نكردم، بلكه تو را شایسته عبادت یافتم و به عبادتت پرداختم».

ضرورت رعایت ظرفیت و سطح فهم افراد در راهنمایی و هدایت آنها

به‌هرروی، انسان باید مسیر ارتقای معرفت و رسیدن به تعالی و كمال را رفته‌رفته پشت سر بگذارد. در این مسیر، هر‌قدر همت انسان بیشتر باشد، زودتر به مراتب


1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج‌70، باب‌ 53، ص‌196، ح‌2.

2. همان، ص‌186، ح‌1.

عالی‌تر دست می‌یابد. البته رسیدن به عالی‌ترین مراتب كمال به سن‌‌و‌سال ارتباط ندارد و چه‌بسا نوجوانی ره صدساله‌ را در یك شب طی كند و از پیرمردی كه عمرش را به خودسازی و رسیدن به تعالی طی كرده، پیشی بگیرد. عوامل اساسی برای ترقی و تعالی در این مسیر، همت عالی و كوشش فراوان و البته توفیق و عنایت خداوند است.

سخنی در مخاطب، انگیزه ایجاد می‌كند كه در حد فهم، معرفت و ایمان او باشد. ازاین‌رو، روش تربیتی درست آن ‌است ‌كه با هركس در حد فهم، ایمان و معرفتش سخن گفت. اگر ما در بیان جایگاه اولیای خدا و شیعیان خالص سخنانی را یافتیم كه در حد فهم و درك ‌ماست و چندان اوج ندارد، ازآن‌‌روست كه برای تأثیرگذاری و ایجاد انگیزه در امثال ما بیان شده‌اند. ازاین‌رو، در بیانشان سطح فهم و ایمان ما را لحاظ كرده‌اند. برای نمونه، افراد عادی اولیای خدا را كه در بهشت به حورالعین و قصر و نعمت‌ها و لذت‌های بی‌پایان بهشتی توجهی ندارند و توجهشان تنها به جمال الهی معطوف است و در جست‌و‌جوی رضوان الهی‌اند، درك نمی‌كنند. افراد عادی حتی اگر خود را از انحراف و گناه بازدارند، نعمت‌ها و لذت‌های حلال را دوست دارند و معرفتشان به خداوند و لقای الهی در حدی نیست كه علاقه و توجه به لذت‌ها و حتی لذت‌های معنوی را كم‌رنگ كند. ازاین‌رو، درقبال برخورداری از لذت‌های بهشتی، حاضر می‌شوند از گناه و لذت‌های حرام دنیا دست بكشند. آن‌گاه خداوند برای اینكه آنان را به انجام اعمال صالح وادارد و شوق به بهشت را در ایشان برانگیزاند، از میوه‌ها، گوشت‌های لذیذ بهشتی، حورالعین و كاخ‌های بهشتی سخن می‌گوید و می‌فرماید:

وَفاكِهَةٍ مِمّا یَتَخَیَّرُون * وَلَحْمِ طَیْرٍ مِمّا یَشْتَهُون * وَحُورٌ عِین * كَأَمْثالِ اللُّؤلُؤ الْمَكْنُون * جَزاءً بِما كانُوا یَعْمَلُونَ* لا یَسْمَعُونَ فِیها

لَغْوا وَلا تَأْثِیما؛(1) و از هر میوه‌ای كه برگزینند و از گوشت مرغانی كه بخواهند و دوشیزگانی با چشم‌های سیاه و درشت، همچون مروارید پوشیده در صدف [كه هوا در آن اثر نكند و صفا و روشنی‌اش برجای باشد]، به پاداش آنچه می‌كردند. در آنجا سخن بیهوده و گنه‌آلود نشنوند.

چنان‌كه گفتیم اغلب مؤمنان به طمع و شوق رسیدن به نعمت‌های بهشتی و ترس از جهنم عمل صالح انجام می‌دهند و از گناه خودداری می‌كنند و بندگان خاص خدا كه تنها برای رسیدن به لقای الهی، خداوند را اطاعت می‌كنند، اندك‌اند. همین نسبت در خطابات قرآنی رعایت شده است؛ چنان‌كه در بیشتر آیه‌های مربوط به بهشت و مقام بهشتیان، از نعمت‌هایی چون میوه، گوشت پرندة بهشتی، باغ و كاخ سخن رفته و آیه‌های مربوط به رضوان الهی و تلاش برای نیل به قرب خدا اندك‌اند. از‌آن‌رو كه مخاطبان آیات دستة نخست بیش از مخاطبان دستة دوم آیات‌اند. كسانی كه تنها در جست‌وجوی رضوان الهی باشند و با هدف جلب رضا و خشنودی خداوند عبادت كنند، بسیار اندك‌اند. برای ما تصور اینكه كسی به رتبه‌ای از تعالی و كمال رسیده باشد كه حاضر باشد برای جلب رضای خدا بدنش قطعه‌قطعه شود و در آتش بسوزد، دشوار است. اما پیشوایان معصوم ما به این مرتبه عالی كه دیگران را بدان راهی نیست دست یافتند؛ چنان‌كه خداوند در حدیث معراج به فرستادة خود از زبان كسانی كه به این مقام دست یافته‌اند، می‌فرماید: وَعِزَّتِك وَجَلاَلِك لَوْ كانَ رِضَاك فِی أَنْ أُقَطَّعَ إِرْباً إِرْباً وَأُقْتَلَ سَبْعِینَ قَتْلَةً بِأَشَدِّ مَایُقْتَلُ بِهِِ النَّاسُ لكانَ رِضَاك أَحَبَّ إِلَی؛(2) «خدایا سوگند به عزت و جلالت، اگر


1. واقعه (56)، 20ـ25.

2. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج77، باب 2، ص27، ح6.

خشنودی تو در این بود كه بدنم قطعه‌قطعه گردد و هر روز هفتاد‌بار به سخت‌ترین شیوه‌ها كشته شوم، من رضای تو را از صمیم دل می‌طلبیدم».

مرحوم آیت‌الله شیخ‌‌عباس تهرانی رحمه الله ، از شاگردان مرحوم آیت‌الله میرزا‌جواد‌آقای تبریزی، صبح جمعه‌ها پس از دعای ندبه در مدرسة حجتیه درس اخلاق می‌گفت. در جلسه‌ای فرمود: روزی به ذهن من خطور كرد كه می‌توانم به‌خاطر خدا بر مصیبت‌ها و بلاهایی كه بر من وارد می‌شود، صبر كنم. شبی بر اثر ناراحتی معده به‌شدت دلم درد گرفت. گفتم: بر این درد و بلایی كه خدا نازل كرده صبر می‌كنم. مدتی گذشت و درد بیشتر شد و احساس كردم كه نمی‌توانم درد را تحمل كنم. گفتم: خدایا، اگر صلاح می‌دانی مرا شفا بده. مدتی گذشت و درد بیشتر شد و شفایی ازسوی خدا نرسید. مدتی به خواندن دعا و مناجات با او سرگرم شدم و از خدا خواستم كه مرا شفا بدهد، اما خبری نشد. آن‌گاه به ائمة اطهار و اولیای خدا متوسل شدم، اما درد تسكین نیافت. ناگهان طاقت از كف دادم و گفتم: آیا كسی نیست كه مرا نجات دهد؟ ناگاه درد تسكین یافت. وقتی شخصیتی چون مرحوم شیخ‌عباس تهرانی كه به مقامات عالی‌ عرفانی و اخلاقی دست یافته بود، نتوانست دربرابر درد و ناراحتی شكم صبر كند، تكلیف ما روشن است.

خداوند تربیت و هدایتش را ویژه اولیای خویش قرار نداده و حتی به‌سبب رأفت و رحمت بی‌نهایتش، برای كسی كه در عمرش یك «یا الله» نگفته، وسایلی را فراهم می‌آورد كه یك‌بار به‌سویش روی آورد و از عمق جان «یا الله» بگوید. خداوند در تشویق‌هایش فهم و معرفت و میزان همت افراد را در نظر می‌گیرد و چنان‌كه گفتیم، برخی را كه در پی رسیدن به مال دنیا هستند، با وعدة غنیمت به جهاد تشویق می‌كند. اما كسانی را كه به دنیا دل‌بستگی ندارند و در سودای

رسیدن به بهشت ابدی‌اند، با وعدة بهشت و رسیدن به جوار خویش به جهاد تشویق می‌كند و می‌فرماید:

إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِكُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیم؛(1) خداوند از مؤمنان جان‌ها و مال‌هایشان را خرید، به‌بهای آنكه بهشت برای آنان باشد. در راه خدا كارزار می‌كنند پس می‌كشند و كشته می‌شوند؛ وعده‌ای است راست و درست بر خدای در تورات و انجیل و قرآن، و كیست كه به پیمان خویش از خدا وفادارتر است؟ پس به این خریدوفروشی كه كرده‌اید شادمان باشید، و این است رستگاری و كامیابی بزرگ.

یا باآنكه خداوند خود مالك همه هستی و همه نعمت‌هاست ـ ازجمله مالی كه به امانت نزد ماست‌ـ‌ برای اینكه ما را به انفاق و احسان تشویق كند، خود را دریافت‌كنندة قرض معرفی می‌كند و می‌فرماید: مَن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً كَثِیرَةً وَاللّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُون؛(2) «كیست كه خدای را وام دهد؛ وامی نیكو تا او را افزون دهد؛ افزونی‌های بسیار و خدا [روزی را] تنگ و فراخ می‌كند و بازگشت شما به‌سوی اوست».

بنابر این آیة نورانی، كسی كه به برادر مسلمان خود قرض می‌دهد یا مالی به او می‌بخشد و این‌گونه، هم او را شاد می‌سازد و هم نیازش را برطرف می‌كند، به خداوند قرض می‌دهد و این دست خداست كه قرض را از او دریافت می‌كند.


1. توبه (9)، 111.

2. بقره (2)، 245.

خداوند كه لطف و كرمش بی‌نهایت است، درقبال آن قرض، پاداشی بی‌نهایت در بهشت به وام‌دهنده می‌بخشد. این آیه مؤمنان را تشویق می‌كند كه وقتی كسی از آنها قرض خواست، بخل نورزند و به او قرض بدهند و نگران سودش نباشند؛ چون خداوند سودی بی‌نهایت به آنها می‌دهد.

خوی سودجویی انسان در آیات قرآن

ازجمله واژگان كلیدی كه قرآن در ترسیم نوع ارتباط انسان‌ها با آخرت به كار برده، واژگانی است كه متضمن مفهوم تجارت است. چون انسان‌ها یا با عنوان تاجر و یا با عنوان خریدار، دادوستد می‌كنند و در پی آن‌اند كه در تجارت خود سود ببرند. منفعت‌خواهی و سودجویی ناشی از خوی تجارت‌پیشگی انسان، موجب شده كه خداوند در آیه‌های قرآن در تبیین نوع تعامل انسان با خداوند و آخرت، از واژه تجارت استفاده كند. خداوند درباره منافقان كه درقبال گمراهی از حق، چیزی جز زیان نبردند می‌فرماید: أُوْلَـئِكَ الَّذِینَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِین؛(1) «آنان (منافقان) كسانی‌اند كه گمراهی را به‌بهای هدایت خریده‌اند. ازاین‌رو، تجارتشان سود نكرد و هدایت‌یافته نبودند».

خداوند برای اینكه اهمیت عمل صالح و فداكاری را در راه خدا برای ما بیان كند، از واژه تجارت و دیگر واژگانی كه بر دادوستد دلالت دارند استفاده كرده است. خدا برای اینكه ما به اهمیت جهاد پی ببریم و نیز برای تشویقمان به جهاد در راهش، آن را به‌‌مثابه داد‌وستد با خویش معرفی می‌كند كه بهایش بهشت است؛ بهشتی جاودانه با نعمت‌های نامحدود كه در مقام ارزش‌گذاری،


1. بقره (2)، 16.

عمر ناقابل و كوتاه ما، شایسته آن بهای عظیم و جاودانه نیست. اما وقتی خداوند می‌خواهد بنده خویش را از رحمت و لطف بی‌كران خود برخوردار سازد، درقبال كوشش و جهاد او پاداشی را ارزانی‌اش می‌كند كه دنیا با همه دارایی‌هایش دربرابر آن اندك و حقیر است. بی‌شك این معامله برای انسان بی‌نهایت ارزشمند است؛ چون درقبال كالای اندك خود، بهای نامحدود و جاودانة بهشت را دریافت می‌كند.

انسان اگر در دنیا به گرفتاری سختی دچار شود، حاضر است برای رفع آن هزینة بسیاری بپردازد. اگر بیماری سخت و درمان‌ناپذیری داشته باشد، حاضر است همه ثروتش را بدهد تا شفا یابد. اگر سرش به‌شدت درد بگیرد یا ناراحتی معده داشته باشد و درد امانش ندهد، تحملش را از دست می‌دهد و می‌كوشد به هر وسیله، ازجمله دعا و توسل، از شرّ آن درد راحت شود. بی‌شك درد چشم، گوش و معده دربرابر درد ناشی از عذاب جهنم ناچیز است؛ چون در دنیا تنها عضوی از انسان به ناراحتی و درد دچار می‌شود، اما در آخرت، به‌یك‌باره و هم‌زمان، همه اعضا و جوارح انسان می‌سوزند و عذاب می‌شوند و عضوی نیست كه به آن، درد و حرارت سوزان جهنم نرسد. نه‌تنها همه اندام و اعضای بدن با آتش جهنم كه تحملش برای ما زمینیان ممكن نیست، می‌سوزند، بلكه شرارة آتش، قلب و جان انسان را نیز می‌سوزاند: وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَة * نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَة * الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الأَفْئِدَة * إِنَّهَا عَلَیْهِم مُّؤْصَدَةٌ * فِی عَمَدٍ مُّمَدَّدَة؛(1) «و تو چه دانی كه آن آتش خردكننده چیست؟ آتشِ افروختة خداست. آتشی كه به دل‌ها می‌رسد. آتشی كه در ستون‌هایی دراز آنها را فرامی‌گیرد».


1. همزه (104)، 5ـ9.

بهشت؛ بهای بندگی و اطاعت خدا

اگر ما قیامت و بهشت و جهنم را باور داشته باشیم و سخنان خداوند و فرستادگان او را درباره مصائب آخرت و شدت عذاب‌های جهنم باور داشته باشیم، در پی درمان و رهایی از عذاب ابدی جهنم برمی‌آییم. خداوند راه رهایی از این ‌عذاب ابدی را تجارت و معامله با خود معرفی می‌كند و می‌فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیم * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَیْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُون * یَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَیُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِیم؛(1) ای كسانی كه ایمان آورده‌اید، آیا شما را به تجارتی راه ننمایم كه شما را از عذاب دردناك برهاند؟ به خدا و پیامبر او ایمان آورید [و بر ایمان به خدا و پیامبرش استوار باشید] و در راه خدا با مال‌ها و جان‌های خویش جهاد كنید. این برای شما بهتر است اگر می‌دانستید؛ تا گناهانتان را بیامرزد و شما را به‌ بهشت‌هایی كه از زیر آنها جوی‌ها روان است و خانه‌هایی پاکیزه در بهشت‌هایی پاینده در آرد. این ‌است‌ رستگاری و كامیابی بزرگ.

انسان برحسب فطرت خویش تجارت‌پیشه و معامله‌گر و سودگراست و وقتی چیزی را از دست می‌دهد، در پی آن‌ است ‌كه درقبالش چیزی به دست آورد. وقتی خداوند از او می‌خواهد كه روزه بگیرد یا نماز بخواند، توجه او در پی پاداشی است كه درقبال آن عبادت‌ها به دست می‌آورد. وجود این خوی سودگرایی موجب می‌شود كه انسان نیروها و دارایی‌های خود، ازجمله عمرش را


1. صف (61)، 10ـ12.

هدر ندهد و درقبال از دست‌ دادن آنها، چیزی به دست آورد و زیان نكند. وقتی به ما می‌گویند به ‌خدا ایمان آورید و از او اطاعت كنید و علی علیه السلام را دوست بدارید و او را الگوی خویش قرار دهید، پیش خود می‌گوییم كه درقبال آنها چه چیزی به دست می‌آوریم. اما اگر به ما بگویند كه درقبال آنها پاداشی با‌ارزش‌تر ارزانی‌مان می‌شود، این احساس در ما به وجود می‌آید كه چیزی را از دست نمی‌دهیم. به‌واقع، با ایمان و اطاعت از خداوند وارد تجارت و معامله‌ای با خداوند شده‌ایم كه سودی سرشار به ما می‌رساند.

ما درقبال روزه ‌گرفتن و از دست‌ دادن برخی لذت‌ها، به پاداش‌ها و لذت‌های ابدی بهشتی می‌رسیم. اگر انسان عاقل باشد، از این‌ معامله و تجارت پرسود نمی‌گذرد و بهای ارزشمندی كه درقبال اطاعت از خدا به دست می‌آورد او را وامی‌دارد كه راه هدایت و عمل به دستورهای پروردگار را پیش گیرد؛ مگر آنكه به‌ سرحد تعالی و كمال برسد و چنان عشق به خداوند قلبش را فراگیرد كه تنها در پی رضای او باشد و به بهشت و نعمت‌های آن نظری نداشته باشد. اما ما تا رسیدن به این مرحله راهی طولانی در پیش داریم و تا رسیدن به آن باید بنگریم كه درقبال آنچه از دست می‌دهیم، چه به دست می‌آوریم.

به‌فرمودة امیر مؤمنان علیه السلام ، شیعیان واقعی و مؤمنان فرجام‌اندیش درقبال تحمل سختی‌ها و اطاعت و بندگی خدا و گذشتن از برخی خواسته‌های خود و لذت‌های حرام، در عمر كوتاه دنیوی‌شان، به آسایش ابدی در بهشت دست می‌یابند. بی‌شك این معامله سرشار از سود است. همه بندگان خدا، ازجمله انسان‌های پرهیزگار و مؤمن همواره از نعمت‌های خداوند بهره‌مندند؛ با این تفاوت كه انسان‌های مؤمن به خواسته‌های خوب و مطلوب بسنده می‌كنند و دربرابر خواهش‌های باطل و حرام نفس خویش می‌ایستند. آنان نیز چون دیگران

از نعمت حیات و نعمت‌های حلال مانند خوردنی‌ها، نعمت محبت و مودت خویشان و دوستان برخوردارند. آنچه از آن می‌گذرند، لذتی است كه با گناه به دست می‌آید و نه‌تنها سودی ندارد، بلكه موجب خسران ابدی می‌شود.

مهم‌ این ‌است‌ كه در این تجارت پرسود، درقبال گذشتن از لذت‌های حقیر و اندك و تحمل سختی‌ها در عمر كوتاه دنیوی، آنان به پاداش و سودی می‌رسند كه همه عمر و نعمت‌های دنیوی دربرابرش بسیار حقیر و ناچیز است. آیا انسان عاقل از چنین معامله‌ای پرسود چشم می‌پوشد؟ مگر جز این است‌ كه عقلا در زندگی برای رسیدن به استراحت و راحتی و آرامش می‌كوشند؟ مگر یك كارگر از صبح تا شب زحمت نمی‌كشد تا با مزدی كه دریافت می‌كند، مخارج زندگی‌اش را فراهم كند و شبانگاه چند‌ساعتی بیارامد؟ ما درقبال كوشش‌هایی كه برای اهداف و اغراض دنیوی خویش تحمل می‌كنیم، به آرامشی محدود دست می‌یابیم، اما كسی كه برای خدا سختی‌های زندگی را تحمل می‌كند و در چند‌روزه عمر از گناه خودداری می‌كند و بر فرمان خداوند سر می‌نهد، به آسایش ابدی آخرت دست می‌یابد؛ آسایشی كه آرامش دنیا ازنظر كمیت و كیفیت با آن قیاس‌پذیر نیست. حال آیا انسان عاقل از این ‌معاملة پرسود چشم می‌پوشد؟

نگاه ما به دین، نگاهی كاسب‌كارانه است و افق نگاهمان به افق نگاه كسانی كه عاشقانه و عارفانه به دین می‌نگرند، نمی‌رسد. حال وقتی با همین نگاه كاسب‌كارانه به تجزیه‌وتحلیل می‌پردازیم، درمی‌یابیم كه ما مالك چیزی نیستیم و هرچه در اختیار ماست از آنِ خداست. سرمایه‌های مادی در اختیار ما، بدن و روح و روان، خلاقیت‌ها و استعدادها همه مواهب الهی‌اند. بااین‌وصف كه مالك چیزی نیستیم، خداوند ما را به معامله با خویش فراخوانده كه درقبال پرداخت آنچه از ما نیست و امانت خداست، بهشت و آرامش ابدی در سرای آخرت را به ما می‌بخشد. ما باید

مقایسه كنیم كه دیگران درقبال امكانات ما و توانایی‌هایمان مانند قدرت مدیریت چه چیزی به ما می‌دهند و خداوند درقبال صرف آنها در راه خیر و حق چه پاداشی به ما می‌دهد. آن‌گاه وقتی دریافتیم كه در معامله با دیگران سودی اندك به دست می‌آوریم كه با ثواب و پاداشی كه خداوند به ما می‌دهد قیاس‌پذیر نیست، آیا عاقلانه است كه از تجارت با خداوند چشم بپوشیم؟