انگیزه توبه در انسان، در گرو اندیشه درباره ضررهای گناه و فواید توبه و نقشی است که توبه در صیانت انسان از گناه و جبران خسارتهای گناهان گذشته دارد. انسانها از جهت درک ضررهای گناه متفاوتاند و هرکس متناسب با معرفت خویش به ضررهای گناه توجه دارد. برخی بر فرض توجه و اندیشه در گناهان، بیشتر به ضررهای مادی گناه توجه دارند و کمتر به ضررهای معنوی و اخروی آن اهمیت میدهند. اما کسانی که معرفت فزونتر دارند، بیشتر به ضررهای اخروی گناه اهمیت میدهند.
برخی از زیانهای گناه، جسمانی و بدنی هستند که بهصورت بیماری و ضعف جسمانی در انسان نمود پیدا میکنند. اما آفتها و ضررهای روانی اغلب گناهان بیش از ضررهای جسمی آنهاست؛ آفتهایی چون حیرت، سرگردانی، افسردگی، حالت وانهادگی و از دست دادن تمرکز. برخی بیشتر به بیماریها و آفتهای جسمانی توجه دارند و درصدد رفع آنها برمیآیند و به آفتهای روحی که آثار و عوارض سوء آنها بیشتر و خطرناکتر از بیماریهای جسمانی است توجه ندارند. آنان بهشدت رنج و دشواریهای بیماریهای روحی که گناهکاران بدانها گرفتار آمدهاند نمیاندیشند و به
اهل تقوا و مؤمنان راستین خدا نمینگرند که فارغ از آن آفتهای روحی کشنده، در کمال آرامش خاطر و اطمینان به سر میبرند و دشواریهای زندگی کوچکترین رخنهای در دل آنها پدید نمیآورد و آنان در سایه اعتماد و اتکای به خداوند، با سلامت، همه سختیها و دشواریها را درمینوردند و شکوه صبر و استقامت این مؤمنان راستین در برابر انبوه مصیبتها و سختیهای طاقتفرسا و حفظ وقار، صلابت و آرامش روحی، انسان را به شگفتی وامیدارد. افراد معمولی در برابر مسائل کوچک ناراحت میشوند و کنترل از کف میدهند و سخنان و رفتار نسنجیده از آنان سر میزند، اما مؤمنان راستین چناناند که اگر همه به آنها بیاحترامی کنند، واکنش نشان نمیدهند، نه اینکه آنها زشتی رفتار دیگران را درک نکنند، بلکه آنان به چنان رفتاری اهمیت نمیدهند و آن رفتار را ناشی از جهالت و کمخردی میدانند و واکنش در برابر آن را زیبنده خود نمییابند. اگر در مجلسی کسی به ما بیاحترامی کند، نمیتوانیم خویشتن را کنترل کنیم و اگر به او پرخاش نکنیم، لااقل با او قهر میکنیم و به ملامت و سرزنش او میپردازیم، اما مؤمنان راستین در چنین مواقعی آرامش روحی، وقار و متانت خود را حفظ میکنند و عکسالعمل آنان در برابر رفتار زشت دیگران سازنده و درسآموز است. ازاینروی باید اطمینان خاطر، صلابت و استواری را از نعمتهای بزرگ الاهی به شمار آورد که باعث میگردند انسان در برابر سختیها و حوادث روزگار اضطراب و تزلزل نداشته باشد. در بین بزرگان و شخصیتهای دینی فراواناند کسانی که در پناه اعتماد و اتکای به خداوند از آرامش خاطر، متانت و صلابت برخوردار بوده و هستند، از شمار آنان میتوان مرحوم آیتالله حاج آقا رضا بهاءالدینی(رضوان الله علیه) را نام برد که از آرامش خاطر خاصی برخوردار بود و در برابر سختترین حوادث و رخدادها چون کوه، باصلابت و استوار بود و ذرهای اضطراب و تزلزل در ایشان راه نمییافت. ایشان در جریان حوادث سهمگین و کشتاری که در پانزده خرداد سال 1342
رخ داد که عنان صبر و تحمل را از اغلب مردم و انقلابیون ربود، گرچه شدیداً ناراحت بود، اما بهدلیل برخوردار بودن از ایمانی قوی، با آرامش خاطر، وقار و متانت تحسینبرانگیزی با آن حوادث برخورد میکرد.
از جمله آفتهای دنیوی گناه سقوط از منزلت انسانی به حضیض حیوانیت و بیاعتنا گشتن به ارزشهای والای انسانی است. تا هنگامی که انسان از فطرت پاک و وجدان بیدار برخوردار است، اگر کوتاهی و گناهی از او سر زند، دچار عذاب وجدان میگردد. اما اصرار بر انجام گناه به مرور باعث بیتفاوت شدن گنهکار در قبال ارزشهای اخلاقی میگردد. گذشته از افراد مؤمن، بسیاری از انسانهای فاقد ایمان نیز به یک سلسله ارزشهای انسانی که اعتقاد به خدا و دین شرط باور و پایبندی به آنها نیست، اعتقاد دارند. مثلاً نوع انسانها به حقشناسی و وفاداری اعتقاد دارند؛ بنابراین اگر از سوی آنها بیوفایی و یا حقناشناسی صورت پذیرد، ناراحت میشوند و سعی میکنند که کوتاهی خویش را جبران کنند. بههرروی، تلاش میکنند که پایبندی خویش به چنین ارزشهایی را حفظ کنند. اما انجام برخی از گناهان و مفاسد و غوطهور گشتن در آنها حتی این سطح از پایبندی به ارزشها را نیز از انسان میگیرد و شخصیت انسانی او را مسخ کرده به مثابه حیوانی عاری از هر فضیلت و غوطهور در شهوات میگرداند. از جمله آفات و عواقب گناه و اصرار بر آن، حرمان از هدایتهای تکوینی خاص الاهی است. توضیح آنکه هدایتهای الاهی پنج گونهاند:
1. هدایت تکوینی عام الاهی: این هدایت در سراسر گیتی گسترده شده و همه
پدیدههای عالم را شامل میشود و اختصاص به انسان ندارد و بر اساس غرض و هدفی که آفریدگار هستی در آفرینش پدیدهها دارد، آنان را جهت نیل به آن هدف و غرض هدایت میکند. خداوند در اشاره به این هدایت عام تکوینی میفرماید:
قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى؛(1) «گفت: پروردگار ما آن [خدای] است که به هر چیزی آفرینش در خور آن را داد و سپس آن را هدایت کرد».
2. هدایت فکری همه انسانها: خداوند در راستای هدایت فکری انسانها، به آنان نیروی تفکر و اندیشه عنایت کرد تا بتوانند خوبیها را از بدیها و ارزشها را از ضد ارزشها تمییز دهند.
3. هدایت فطری: خداوند بهوسیله نیروی فطرت بسیاری از حقایق را به انسان مینمایاند و به او قدرت تمییز بین خوبیها و بدیها را عنایت میکند. بر اساس فطرتْ انسان دادگری، شکرگزاری، راستگویی و حقخواهی و ... را کارهایی شایسته، و ستمگری و کفران نعمت را ناپسند و ضد ارزش میداند.
4. هدایت تشریعی: این هدایت در حوزه رفتار اختیاری انسان شکل میگیرد و در این راستا خداوند، در طول تاریخ با ارسال برترین و لایقترین بندگان خود بهعنوان رسول و یا نبی، انسانها را به یکتاپرستی و رهایی از بردگی و بندگی طاغوت هدایت کرده است: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کلِّ أُمَّه رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَه...؛(2) «و هر آینه در هر امتی پیامبری برانگیختیم که خدای را بپرستید و از طاغوت [هر معبودی جز خدا] دوری جویید، پس برخی از آنان را خدا راه نمود و برخی دیگر را سزاوار گمراهی ساخت».
1. طه (20)،50.
2. نحل (16)،36.
البته هدایت تشریعی از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است و قابل مقایسه با سایر هدایتها نمیباشد، و حتی اهمیت آن از هدایت فطری بیشتر است چون اولاً: قلمرو هدایت فطری نسبت به هدایت تشریعی محدود است و بسیاری از بایستیها و نبایستیها و دستورات تعالیبخش در ابعاد گوناگون زندگی انسان فراتر از افق هدایت فطری است. ثانیاً: اگر هدایت تشریعی نباشد، هدایت فطری بدون پشتوانه میگردد و در مقابل عوامل گوناگون گمراهی که از درون و بیرون انسان را به ضلالت سوق میدهند، بیاثر خواهد گشت.
5. هدایت خاص تکوینی: این هدایت خود به دو بخش تقسیم میگردد. بخش اول به پیامبران و اولیای خاص الاهی اختصاص دارد و در قرآن گاهی با واژه «اجتبا» و «رفع درجات = بلندمرتبگی» از آن یاد میشود. نظیر آیه وَلَکنَّ اللّهَ یَجْتَبِی مِن رُّسُلِهِ مَن یَشَاء فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَکمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ؛(1) «ولیکن خدا از فرستادگان خود هرکه را خواهد برمیگزیند. پس به خدا و فرستادگان او بگروید و اگر ایمان آورید و پرهیزکاری کنید شما را مزدی بزرگ باشد».
همچنین در آیهای دیگر خداوند میفرماید: وَتِلْک حُجَّتُنَا آتَیْنَاهَا إِبْرَاهِیمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء إِنَّ رَبَّک حَکیمٌ عَلِیمٌ؛(2) «و اینها حجت ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هرکه را بخواهیم پایهها بالا میبریم، که پروردگارت درستکار و داناست».
بخش دوم هدایت خاص تکوینی ویژه مؤمنان است و غیرمؤمنان از آن بهرهای ندارند. هدایت خاص تکوینی در قرآن در مقابل ضلالت به کار میرود و در بسیاری از آیات تابع اراده الهی معرفی شده و آمده است که خداوند هرکس را بخواهد هدایت
1. آل عمران (3)، 179.
2. انعام (6)، 83.
میکند و هرکس را بخواهد گمراه میسازد.(1) این هدایت نوعی دگرگونی و تحول روحی و درونی در انسان است که خداوند تحت شرایط خاص پدید میآورد و بهواسطه آن زمینه دریافت کمالات برتر اخلاقی و معنوی برای انسان فراهم میآید.
هدایت خاص الاهی که در سوره حمد و در آیه اهْدِنَا الصِّرَاطَ المُسْتَقِیمَ از آن یاد شده و هر روز ما چندین بار آن را در نماز از خداوند درخواست میکنیم، به اهل تقوا و ایمان اختصاص دارد و اهل معصیت و گناه از آن محروماند. همچنین آنان از عنایتهای اولیای خدا بهرهای ندارند. ما غافلیم از آنکه اولیای خدا، مؤمنان و شهدا، در پرتو تفضّلات الاهی، حتی پس از مرگشان چه کارهای بزرگی انجام میدهند و چه خدمتهایی در حق بندگان خدا انجام میدهند و دعایشان به درگاه خداوند به اجابت میرسد. از جمله، بقای این انقلاب و پیروزیهای پیدرپی مرهون دعاهای اولیای خدا و شهدا است. مهمتر از همه در سایه عنایات ائمه اطهار(علیهم السلام) و وجود مقدس امام زمان(عجل الله فرجه الشریف)، خداوند برکاتش را بر ما فرو میفرستد و ما را از کید دشمنان حفظ میکند. حال آیا سزاوار است که ما برخلاف رضایت آنها رفتار کنیم و در راهی که آنان ما را به پیمودن آن دعوت و هدایت کردهاند، حرکت نکنیم؟ خصوصاً کسانی که سمت راهنمایی مردم را دارند و لغزش و گمراهی آنان، دیگران را نیز از جاده هدایت منحرف میسازد، اگر برخلاف خواست مولایشان رفتار کنند و اسباب گمراهی خود و دیگران را فراهم آورند، بیش از هرکسی سزاوار شرمساری هستند. زشتی انحراف و رفتار ناشایست کسی که به امام زمان(عجل الله فرجه الشریف)، انتساب دارد و وظیفه هدایت و راهنمایی بندگان خدا بر عهده او نهاده شده، بسیار فراتر از زشتی رفتار ناشایست کسی است که به آن حضرت انتساب ندارد.
1. ابراهیم (4)، 14.
ما بر این باوریم که وجود مقدس ولی عصر(عجل الله فرجه الشریف)، مجرای فیض الاهی است و لحظهبهلحظه عنایات و فیوضات آن حضرت بر بندگان خدا سرازیر میگردد و از جمله بر اساس شواهد قطعی و اخبار متواتر، آن حضرت بهوسیله علما و دوستان خود مردم را از امدادها و فیضهای خود برخوردار میسازند. حال اگر انسان با انجام گناه و معصیت، خود را از محبت، عنایت و دعای آن امام رئوف محروم سازد و بهجای اینکه آن حضرت به او توجه کند، او را از خود طرد نماید، نباید به حال خود بگرید؟ اولیا و دوستان خدا پیوسته از رحمت خداوند برخوردارند و آنان از توجه رحیمانه خداوند به خویش و انس با معبود به آرامش و سروری میرسند که ما عاجز از درک آن هستیم. اما اهل معصیت و گناه از رحمت الاهی و انس با معبود محروماند.
آنچه ذکر شد، خسارتها و آفتهای فردی گناه در دنیا بود و علاوه بر این آفتهای فردی، گناه آفتها و ضررهای اجتماعی نیز در پی دارد. بهعنوان نمونه کسی که دروغ میگوید، در جامعه بیارزش میگردد و مردم به او اعتماد نمیکنند و شهادت و سخنش را نمیپذیرند و بهطورکلی اشخاص گناهکار در جامعه نقش مثبتی ندارند و به مثابه عضوی فلج و فاسد بهحساب میآیند.
گناه علاوه بر ضررها و آفتهای دنیوی، دارای آفتها و ضررهای اخروی نیز میباشد که آن ضررها پایدارتر و بهمراتب شدیدتر از ضررهای دنیوی گناه میباشند و بسیاری از آیات قرآن از عظمت و شدت عذابهای اخروی و کیفر گناهان در آخرت حکایت میکنند. در برخی از آیات قرآن، خداوند از شدت عذاب آخرت سخن میگوید(1) و در برخی از آیات، عذاب آخرت را برای کافران و مشرکان جاودانه معرفی میکند: إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ أَهْلِ
1. مجادله (58)، 15.
الْکتَابِ وَالْمُشْرِکینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أُوْلَئِک هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّه؛(1) «همانا کافران اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخ جاویداناند، ایناناند بدترین آفریدگان».
همچنانکه عالیترین لذت و نعمت برای بهشتیان انس با خداوند و سخن گفتن با او و توجه خداوند به ایشان است و خداوند دراینباره در حدیث معراج میفرماید: فیها الخواصُّ أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ کلَّ یَوْمٍ سَبْعینَ مَرََّه وأُکلِّمُهُمْ کلَّما نَظَرْتُ إِلَیْهِمْ؛(2) «در این قصر (بهشتی) خاصان درگاه من به سر میبرند و هر روز هفتاد بار به آنها مینگرم و با ایشان سخن میگویم».
شدیدترین و سختترین عذاب در آخرت حرمان از گفتوگوی با خداوند و حرمان از توجه و نظر اوست. در قیامت عطش و نیاز انسان به نوازش خداوند و گفتوگوی با او، بیشتر از نیاز کسی است که بر اثر تشنگی در آستانه مرگ قرار گرفته و بیش از هر چیز نیازمند جرعهای آب است تا او را از مرگ نجات دهد. خداوند دراینباره میفرماید:إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَیْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلاً أُولَئِک لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِی الآخِرَه وَلاَ یُکلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ یَنظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَه وَلاَ یُزَکیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛(3) «کسانی که پیمان خدا و سوگندهای خود را به بهای اندک دادوستد میکنند، در آخرت بهرهای ندارند و خدا در روز رستاخیز با آنان سخن نگوید و به آنها ننگرد و [از آلودگی گناهان] پاکشان نسازد و ایشان را عذابی است دردناک».
گاهی انسان چنان غرق توجه به لذتهای دنیا میگردد و درگیر شدن با مشکلات
1. بینه (98)، 7.
2. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج77، باب2، ص23، ح6.
3. آلعمران (3)، 77.
زندگی چنان او را غافل میسازد که نمیاندیشد با ارتکاب گناه چه سرمایه بزرگی را از کف میدهد و علاوه بر اینکه خود را از انس با معبود که مؤمنان باتقوا از آن بهرهمندند محروم میسازد عذابی دردناک و آتشسوزان برای خویش فراهم میکند. حتی غفلت به او مجال جبران کوتاهیها و گناهان را نمیدهد درصورتیکه اگر سر عقل میآمد و توبه میکرد، مورد عفو خداوند قرار میگرفت و نه فقط پرونده اعمالش از گناهان پاک میشد، که نیکیها جایگزین آنها میگردیدند:إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئِک یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا؛(1) «مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کار نیک و شایسته کنند، پس ایناناند که خداوند بدیهایشان را به نیکیها بدل سازد و خدا آمرزگار و مهربان است».
با اینکه توبه صفحه دل را از گناهان پاک میکند انسان را از پیامدهای گناهان و عقوبتهای الهی مصون میدارد، چنانکه امام کاظم(علیهم السلام) فرمودند: التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کمَنْ لا ذَنْبَ لَهُ(2) و نیز با توجه به آنچه در آیه شریفه آمده که توبه باعث میگردد که خداوند بدیهای انسان را به نیکیها مبدل سازد، اما جهالت و بهتعبیردیگر حماقت باعث میگردد که انسان از کردار زشت خود توبه نکند و با قیافهای زشت و پلید در صحنه قیامت ظاهر گردد. فرض کنید مجلس مهمانیای تشکیل میگردد که در آن علما و بزرگان بار مییابند و از ما نیز دعوت شده که در آن مجلس ارزشمند و باشکوه حاضر گردیم. اما بدن ما متعفن و آلوده است و بوی بد دهانمان دیگران را میآزارد و قیافه ما زشت و آشفته است و اگر با این وضعیت وارد آن مجلس شویم کسی رغبت نمیکند به ما نزدیک شود و حتی از نگاه کردن به ما نیز خودداری میکنند طبعاً خود، خجالت میکشیم و به خود اجازه نمیدهیم که با آن وضعیت وارد چنان مجلس شویم. همچنین
1. فرقان (25)، 70.
2. کلینی، اصول کافی، ج2، باب التوبه، ص435، ح10.
در عرصه قیامت که جایگاه پذیرایی و اکرام الاهی است و در آن انبیا، اولیای خدا و شهدا با چهرههای زیبا و نورانی و لباسهای فاخر که عطر وجودشان بهشتیان را سرمست میسازد و آنان مسرور و شادمان از مشاهده جلوههای رحمانی هستند، به تعبیر قرآن: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَه * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَه؛(1)«در آن روز چهرههایی شاداباند و به پروردگار خود مینگرند»، چگونه انسان گنهکار با قیافهای زشت و چروکیده و بدنی متعفن که بوی بدش همه را میآزارد، وارد عرصه قیامت میگردد؟ پس با چه منطقی توبه از گناهان خویش را به تأخیر میاندازیم و به معالجه نفس خویش و پاک ساختن آن از گناهان که چون سم مهلکی برای جان ماست نمیپردازیم؟ چرا به این حقیقت توجّه نمیکنیم که توبه علاوه بر اینکه دل ما را از گناهان پاک میکند خود عمل صالحی است که به دلها طهارت و نور میبخشد و نامه عمل و دل سیاه ما را نورانی و درخشان میگرداند؟ چگونه است که با غفلت و نابخردی بر انجام گناه اصرار میورزیم و با اینکه بر فواید توبه واقفیم تصمیم و اراده جدی بر توبه نداریم و گاهی به گفتن استغفرالله و ریختن چند قطره اشک اکتفا میکنیم و همچنان به انجام گناه ادامه میدهیم، درحالیکه بیتردید اصرار بر گناه و افزودن بر تیرگیهای دل خود عقوبتی بزرگ است که خداوند غفلتزدگان و کسانی که آیات الاهی را انکار میکنند بدان گرفتار میسازد و میفرماید: کلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا کانُوا یَکسِبُونَ؛(2) «نه چنان است که [میگویند: آیات الاهی افسانههای پیشینیان است] بلکه آنچه میکردند [گناهانشان] بر دلهایشان چیره شده و آنها را پوشانده [و زنگار بسته] است».
چنانکه صفحه آیینه با زنگار، تیره میگردد و شفافیت خود را از دست میدهد، دل انسان نیز با گناه زنگار میگیرد و سیاه میگردد و وقتی دل انسان تاریک گردید، اسیر
1. قیامت (75)، 22ـ23.
2. مطففین (83)، 14.
هوسهای شیطانی میشود و اراده و تصمیم انجام کارهای خیر و شایسته از آن سر نمیزند. ازاینرو، بایسته است که ما با توسل به خدا و اولیای او و مدد خواستن از آنان درصدد جبران کوتاهیها و ترک گناهان بکوشیم و از وسایلی که باعث تقویت اراده توبه و اصلاح نفس میشوند استفاده کنیم. یکی از وسایل و عواملی که نقش بارزی در عزم بر توبه از گناه و اصلاح نفس دارد، انس با خدا و دعاها و مناجاتهایی است که از اولیای دین وارد شده است. بهخصوص دعاهایی که در ماه رمضان وارد شده، نظیر دعای افتتاح، دعای ابوحمزه ثمالی و مناجات خمس عشر، زنگار گناهان را از دل انسان برمیگیرند و آن را صیقل میدهند و زمینه صدور اراده و تصمیم جدی برای توبه را در انسان پدید میآورند.