پس از توجه به مقام خداوند و ضرورت بندگی او و ترس از فرجام گناهان و خسارتهایی که از ناحیه خطاها متوجه انسان شده و امیدواری به فضل و رحمت خداوند، حالت توبه در انسان پدید میآید. در این حالت انسان باید با زبان استرحام با خداوند سخن گوید. چنانکه در دعاها و مناجاتها مشاهده میشود، این زبان ویژگیهای خاص خود را دارد و بر پایه درک عجز و ناتوانی انسان و فقر ذاتی و نیاز شدید او به خداوند متعال که بستر دریافت رحمت الاهی را فراهم میآورد شکل میگیرد.
باید توجه داشت که ما نمیتوانیم درک کاملی از ذات و صفات خدا داشته باشیم، در نتیجه نمیتوانیم درک درستی از رابطه خود با خدا داشته باشیم و مفاهیمی را که درباره خداوند و ارتباطمان با او به کار میبریم، همان مفاهیمی است که درباره انسانها و ارتباطشان با یکدیگر به کار میروند که پس از تجرید آنها از نقص و محدودیت، به خداوند نسبت داده میشوند و در مقام مفاهمه و از جمله در مقام سخن گفتن با خداوند ما ناگزیریم که از آن مفاهیم محدود که بههیچوجه کنه و حقیقت صفات الاهی را نشان نمیدهند استفاده کنیم. امام باقر(علیه السلام) در تبیین این حقیقت که ما ناتوان از درک
ذات و صفات الاهی هستیم و مفاهیمی که در آن ارتباط به کار میبریم ساخته و پرداخته ذِهن محدود و ناقصمان است و نمیتواند حقیقت ذات و صفات الاهی را به ما بنمایاند، میفرماید:
کلَّ ما مَیَّزْتُمُوهُ بِأوْهامِکمْ فی أدَقِّ معانیهِ مخلوقٌ مصنوعٌ مِثْلُکمْ مَردودٌ إلَیْکم. ولَعَلَّ النَّمْلَ الصِّغارَ تَتَوَهَّمُ أنّ للهِ تَعالى زبانِیَتَیْنِ، فإنِّ ذلِک کمالُها وَیَتَوَهَّمُ أنّ عَدَمَها نُقصانٌ لِمَن لا یَتَّصِفُ بهما، وهذا حالُ العُقَلاءِ فیما یَصِفونَ اللهَ تعالى به؛(1) «آنچه را [از ذات و صفات الاهی] که با افکار خود و با دقیقترین معانی آن دریافت کرده و شناختهاید مخلوق و ساختهای چون خود شماست که به شما بازگشت داده میشود. شاید مورچه کوچک نیز توهم کند خداوند نیز دو شاخک دارد، چون داشتن شاخک را کمال خود میداند و نداشتن آن را برای کسی که فاقد آنهاست نقص میشمرد. انسانها و عقلا نیز درباره آنچه خداوند را بدان توصیف میکنند، چنین میباشند».
ما وقتی کسی را بنگریم که سخت مستأصل و درمانده گشته است و نیازمند دستگیری و یاری ماست، دلمان به حالش میسوزد و از روی ترحم و دلسوزی به او کمک میکنیم، آنگاه ما میکوشیم که همین رابطه عاطفی را پس از تجرید از نقایص و محدودیتها، به خداوند نیز نسبت دهیم و میگوییم: خداوند به بندگانش رحم میکند. از آن طرف، اگر کسی در قبال احسان و خدمتی که به او کردهایم، در حق ما دشمنی کند، بر او غضب میکنیم. آنگاه با درک این رابطه و حالت عاطفیِ خشم و غضب، میگوییم که اگر کسی در قبال نعمتهای الاهی به مخالفت با خداوند برخیزد، خداوند بر او غضب میکند. این تعابیر در قرآن نیز به کار رفته است، نظیر آیه أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ
1. مجلسی، بحار الانوار، ج69، باب37، ص292، ح23.
تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِم مَّا هُم مِّنکمْ وَلَا مِنْهُمْ وَیَحْلِفُونَ عَلَى الْکذِبِ وَهُمْ یَعْلَمُونَ؛(1) «آیا به کسانی ننگریستی که با مردمی که خدا بر آنها خشم گرفته [یعنی جهودان] دوستی داشتند؟ اینان [منافقان] نه از شمایند و نه از آنها، و بهدروغ سوگند میخورند [که ما با شماییم] و خود میدانند [که دروغ میگویند]».
این تعابیر و حکایتها گرچه متناسب با صفات واقعی الاهی نیست و بیانگر روابط انسانها با یکدیگر میباشد، اما ما که کُنه و حقیقت ذات و صفات الاهی را درک نمیکنیم و در نتیجه نمیتوانیم حقیقت روابطمان را با خداوند درک کنیم، چارهای از به کار بردن آنها نداریم. البته انبیا و اولیای الاهی که به عالیترین مراتب کمال راه یافتهاند و خداوند پردهها و حجابها را از فرارویشان کنار زده و در نتیجه آنها میتوانند شمهای از حقایق الاهی را شهود کنند و به معرفت حضوری نایل آیند، در آن قلمرو میتوانند واقعیت روابط خویش با معبود را شهود و درک کنند.
اکنون که دریافتیم در مقام استرحام و درخواست عفو و رحمت از درگاه الاهی، باید با حالت تذلل و زبان التماس و زاری با خداوند سخن گوییم تا مستعد دریافت رحمت او گردیم، بایسته است مراحلی را که بنده در مقام استرحام و رحمتجویی از درگاه الاهی باید رعایت کند معرفی کنیم. بهطورکلی برای این مقام پنج مرحله وجود دارد:
مرحله اول: اظهار حالت بیچارگی و درماندگی: طبع انسانها در برابر اظهار درماندگی و ضعف برانگیخته میشود و در نتیجه حس ترحم و دلسوزی در آنها ایجاد میگردد. همچنین کسی که طالب رحمت خداست، باید در برابر پروردگار خویش اظهار درماندگی و عجز کند.
1. مجادله (58)، 14.
مرحله دوم: با توجه به این باور که اظهار درماندگی و بیچارگی در برابر کسی که کاری از دستش برنمیآید و نمیتواند انسان را یاری کند فایدهای ندارد و نیز با باورداشت این حقیقت که همه کارها از خداوند ساخته است و او دارای قدرت مطلق است و میتواند ما را یاری کند در مقام استرحام باید به قدرت و توانایی مطلق خداوند اعتراف کنیم و اظهار کنیم که خداوندا، کاری از ما ساخته نیست و تنها تو بر جبران گناهان و خطاهای ما توانایی. در قبال عمر و فرصتهای ازدسترفته و خطاهایی که از ما سر زده و خسارتهایی که از این ناحیه متوجه ما گردیده، کاری از ما ساخته نیست و تنها خداوند میتواند آنها را جبران کند و فرصت تدارک و جبران آنها را در اختیار ما بنهد. ازاینروی، برای اینکه هرچه بیشتر استعداد درک رحمت الاهی را در خود فراهم آوریم، باید علاوه بر اظهار عجز و درماندگی به قدرت و توانایی خداوند بر جبران خطاها و گناهانمان اعتراف کنیم.
مرحله سوم: ممکن است کسی بر کاری توانا باشد، اما به انجام آن مبادرت نورزد؛ چون علاوه بر توانمندی، باید میل و اراده انجام کار نیز تحقق یابد. بنابراین، در مقام استرحام علاوه بر اعتراف به توانایی خداوند بر جبران گناهان و خطاها، باید اطمینان خویش به جبران خطاها از سوی خداوند را بروز دهیم و به خداوند عرض کنیم که تو گناهان و خطاهای ما را میبخشی و بندهات را از درگاهت ناامید نمیگردانی. برای ایجاد امید به جبران خطاها از سوی خداوند و اظهار اطمینان به بخشندگی خداوند، باید آن بخش از صفات و اسمای الاهی را بر زبان آوریم که حالت تذلل و مناجات و امید به بخشایش خداوند و اطمینان به رحمت او را در ما افزایش میبخشد. مثلاً او را بهعنوان غفور، رحیم، عَفُوّ، بخشاینده و کریم بخوانیم و بیتردید ذکر صفت جباریت و قهاریت و امثال آن متناسب با حالت تذلل، مناجات و درخواست رحمت و مغفرت نمیباشد.
مرحله چهارم: توجه به اینکه دیگران نیز مرتکب گناهان شدهاند و مورد عفو خداوند قرار گرفتهاند. اگر دعاها و مناجاتهای اولیای دین را بنگریم، مشاهده میکنیم که آنان در رازونیاز خود با خداوند میفرمایند: خداوندا، من اولین گناهکار و خطاکار نیستم و تو نیز اولین بار نیست که بنده خود را میبخشی. خداوندا، تو خود فرمودی که قبل از شما گناهکاران و خطاکاران دیگری نیز درِ خانه من آمدند و درخواست عفو و بخشایش کردند و من آنها را مشمول رحمت و عفو ساختم. پس ای خدایی که رحمت و عفوت پایدار و بیکران است، ما را نیز چون دیگر گنهکاران بپذیر و مشمول رحمت و عفو خویش ساز.
مرحله پنجم: خطاب به خداوند عرض میکنیم که خدایا، تو خود ما را بهسوی خویش فرا خواندی و وعده بخشایش و عفو دادی، فرمودی: وَقَالَ رَبُّکمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ؛(1) «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا شما را پاسخ گویم، همانا کسانی که از پرستش من سربرتافتند بهزودی خوار و سرافکنده به دوزخ درآیند».
چگونه ممکن است خداوند بنده گنهکار خود را فرا بخواند و از او بخواهد که توبه کند تا مشمول عفو قرار گیرد، اما به وعده خود عمل نکند. بیتردید چنین گمانی نسبت به خداوند متعال نارواست، و او اگر ما را بهسوی خویش خوانده و وعده داده که ما را مشمول عفو و رحمت خویش سازد، حتماً به وعده خود عمل میکند. ما باید در مقام مناجات و استرحام این باور و اعتقاد را به زبان آوریم و به خداوند عرض کنیم که خدایا، ما یقین داریم که توبه ما را میپذیری و از خطاهای ما درمیگذری و ممکن نیست که به وعده خویش عمل نکنی و ما بندگان گنهکار و پشیمان را از درگاه خویش برانی و مشمول آتش خشم و غضب خویش سازی. امیر مؤمنان(علیه السلام) به زیبایی در ترسیم این مرحله میفرمایند:
... مَوْلاى، اَتُسَلِّطُ النَّارَ عَلى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِک ساجِدَه، وَعَلى اَلْسُنٍ
1. غافر (40)، 60.
نَطَقَتْ بِتَوْحیدِک صادِقَه، وَبِشُکرِک مادِحَه، وَعَلى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِاِلهِیَّتِک مُحَقِّقَه، وَعَلى ضَمآئِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِک حَتّى صارَتْ خاشِعَه، وَعَلى جَوارِحَ سَعَتْ اِلى اَوْطانِ تَعَبُّدِک طآئِعَه، وَاَشارَتْ بِاسْتِغْفارِک مُذْعِنَه؟ ما هکذَا الظَّنُّ بِک، وَلا اُخْبِرْنا بِفَضْلِک عَنْک یا کریمُ؛(1) «مولای من، آیا تو آتش خشم و عذابت را مسلط میسازی بر رخسارههایی که در پیشگاه عظمت تو به سجده درآمدهاند؟ و بر زبانهایی که صادقانه به یکتایی تو و به حمد و سپاس تو گویا گشتهاند؟ و بر دلهایی که به یقین به خدایی تو اعتراف دارند؟ یا بر آن جانهایی که از علم و معرفت تو آکندهاند و در نتیجه، در پیشگاه جلال تو خاضع و خاشع گشتهاند؟ یا بر آن اعضا و جوارحی که مشتاقانه و بیصبرانه به مکانهای عبادت و ابراز اطاعت تو میشتابند؟ و با اعتقاد کامل از تو آمرزش میطلبند؟ هرگز این گمان به تو نمیرود که این بندگان را بسوزانی و از فضل و کرم تو چنین خبری به ما نرسیده است».
در قرآن، روایات و بهخصوص در احادیث قدسی فراوان بندگان گنهکار بهسوی خداوند دعوت شدهاند که برخی از آن دعوتها شگفتی انسان را برمیانگیزاند. بهعنوان نمونه خداوند میفرماید: وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا؛(2) «و از فضل خدا درخواست کنید که خدا به هر چیزی داناست».
در آیه دیگر خداوند گنهکاران را به رحمت خویش فرا میخواند و آنان را از
1. مفاتیح الجنان، دعای کمیل.
2. نساء (4)، 32.
ناامیدی از خویش بازمیدارد و میفرماید: قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَه اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛(1) «بگو: ای بندگان من که بر خویشتن زیادهروی کردهاید [در گناهان از حد گذشتهاید و بر خود ستم کردهاید] از بخشایش خدای نومید مباشید، بهراستی خداوند همه گناهان را میآمرزد، که اوست آمرزگار و مهربان».
در حدیث قدسی خداوند خطاب به حضرت داوود(علیه السلام) درباره شوق انتظارش به بازگشت خطاکاران و دورشدگان از درگاهش میفرماید:
یا داودُ، لَوْ یَعْلَمُ الْمُدْبِرونَ عَنّی کَیْفَ انْتِظاری لَهُمْ وَرِفْقی بِهِمْ وَ شَوْقی اِلَی تَرْکِ مَعاصیهِمْ لَماتُوا شَوْقاً اِلَیَّ وَتَقَطَّعَتْ أوصالُهُمْ مِنْ مَحَبَّتی؛(2) «ای داوود، اگر کسانی که از من روی گرداندهاند میدانستند که چسان انتظار آنان را میکشم و با آنها مدارا میکنم و مشتاق خودداری آنان از گناهان هستم، از شدت شوق میمردند و از شدت محبت به من بندبند وجودشان از هم میگسست».
در روایتی از امام باقر(علیه السلام) آمده است که حضرت فرمودند:
انّ الله تَعَالَى أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَه عَبْدِهِ مِنْ رَجُلٍ أَضَلَّ رَاحِلَتَهُ وَزَادَهُ فِی لَیْلَه ظَلْمَاءَ فَوَجَدَهَا فَاللَّهُ أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَه عَبْدِهِ مِنْ ذَلِک الرَّجُلِ بِرَاحِلَتِهِ حِینَ وَجَدَهَا؛(3) «خشنودی و شادمانی خداوند از توبه بندهاش بیشتر است از کسی که در شبی تاریک و بیستاره زاد و راحلهاش را گم کند و سپس [در نهایت درماندگی و ناامیدی] آن را بیابد، همانا شدت شادمانی خداوند از توبه بندهاش بیشتر است از شادمانی آن مرد در هنگامی که زاد و راحلهاش را مییابد».
1. زمر(39)، 53.
2. مولی محسن فیض کاشانی، المحجه البیضاء، ج8، ص62.
3. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج41، باب20، ص40، ح73.
تصور کنید کسی را که سوار بر شتر در بیابان حرکت میکند و شب به استراحت میپردازد و پس از مدتی که از خواب برمیخیزد، شتر و توشهاش را کنار خود نمییابد. او در اطراف به جستوجو میپردازد، اما اثری از زاد و راحلهاش نمییابد. بیم و نگرانی او را فرا میگیرد و گرسنگی و تشنگی سخت او را میآزارد. و در کمال ناامیدی و از شدت تشنگی و گرسنگی و هراس در آستانه مرگ قرار میگیرد. اما ناگهان چشم میگشاید و شتر و زاد و توشهاش را کنار خود میبیند. آیا خوشحالی و شادمانی او در رستن از خطر مرگ و یافتن گمشدهای که مایه حیات او شده قابل توصیف است؟ حضرت میفرمایند: شادمانی خداوند از توبه بنده خطاکار خود، فزونتر و شدیدتر از شادمانی آن شخص در هنگام یافتن زاد و توشهاش میباشد. با این وصف وقتی خداوند اینسان ما را به توبه دعوت میکند، آیا ممکن است ما را نپذیرد و از خطاهای ما درنگذرد؟ حاشا که خداوند رحمت خویش را از بندهای که زبان به استغفار و دعا گشوده و به تضرع و زاری در درگاه خداوند مهرآفرین پرداخته، دریغ کند.
بنابراین، بر اساس آنچه گفته شد که منطبق بر آموزههای دینی نیز میباشد، در مقام توبه و استرحام دو عامل باعث جلب رحمت بیکران خداوند میگردد: یکی درک فقر، ذلت و بیچارگی و اعتراف بدان، و دیگری درک رحمت بینهایت خداوند و امید بدان. رحمتی که هرچند بندگان و مخلوقات از آن بهره برند کاستی نمییابد. رحمتی که با اراده تخلفناپذیر خداوند پیوسته و هماره بر مخلوقات سرازیر میگردد. البته باید این باورها را در قالب مراحلی که برای مقام استرحام برشمردیم به زبان آوریم و بیتردید یکی از منتهای بزرگی که اهلبیت(علیهم السلام) بر ما دارند این است که شیوه دعا و مناجات کردن را به ما آموختند و لطافتها، شیوهها و زیباییهای نجوا و گفتوگوی با معبود را فرایاد ما دادند. یکی از آن مناجاتها، مناجات تائبین است که خود نمونه شایستهای از شیوه مواجهه بنده خطاکار با خداوند و تعلیمگر سخنانی است که او در برابر خداوند باید بر زبان آورد.
در جلسه پیشین به بررسی فرازهایی از این مناجات پرداختیم، اکنون بررسی سایر فرازهای آن را پی میگیریم:
أسْئَلُک یا غافِرَ الذَّنْبِ الْکبیرِ، وَیا جابِرَ الْعَظْمِ الْکسیرِ، اَنْ تَهَبَ لى مُوبِقاتِ الْجَرآئِرِ، وَتَسْتُرَ عَلَىَّ فاضِحاتِ السَّرآئِرِ، وَلا تُخْلِنى فى مَشْهَدِ الْقِیامَه مِنْ بَرْدِ عَفْوِک وَغَفْرِک، وَلاتُعْرِنى مِنْ جَمیلِ صَفْحِک وَسَتْرِک؛ «ای آمرزنده گناه بزرگ و ای پیوند زننده استخوان شکسته، از تو میخواهم که گناهان خطرناکم را بپوشانی و رسواییهای نهانم را پنهان سازی، و مرا در عرصه قیامت از لذت و خنکای بخشایش و آمرزشت محروم نسازی، و از عفو زیبای رازپوشت بیبهرهام نگردانی».
حضرت در طلیعه فراز مزبور از مناجات خویش خداوند را بخشایشگر گناه بزرگ و به اصطلاح گناه کبیره معرفی میکنند. در این ارتباط بایسته گفتن است که گرچه گناه مخالفت با تکلیف الزامی خداوند و طغیان بر آن ذات باعظمت است و ازاینروی هرچند کوچک هم باشد، از نگاه اهل معرفت بزرگ است، اما در قرآن و روایات گناهان به کبیره و صغیره تقسیم یافتهاند و تعبیر به کبیره دلیل بر عظمت گناهان است و هر گناهی که یکی از شرایط زیر را داشته باشد، کبیره به شمار میآید:
1. گناهانی که خداوند وعده عذاب درباره آنها داده است؛
2. گناهانی که در نظر اهل شرع و زبان روایات باعظمت یاد شدهاند؛
3. گناهانی که در منابع شرعی بزرگتر از گناهانی شمرده شده که جزو کبائر است؛
4. گناهانی که در روایات معتبر تصریح بر کبیره بودن آنها شده است.(1)
1. گروه نویسندگان، تفسیر نمونه، ج22، ص541ـ542.
حضرت از خداوند میخواهند که گناهانی را که انسان را به ورطه هلاکت میافکند ببخشاید و بر خطاها و رسواییهای پنهان او پرده افکند و او را در نزد مردم رسوا نسازد. انسان بر اثر غفلت و جهل و در پنهان و خلوتْ گناهانی انجام میدهد و گمان دارد که کسی او را نمیبیند تا رسوا گردد، اما او در هیچ زمانی و هیچ مکانی از نظر خداوند پنهان نیست و خداوند همواره بر رفتار بندگان ناظر است و چون خداوند ستارالعیوب و رازدار است، عیبها و گناهان نهان انسان از انظار مردم پنهان میماند. بهتعبیردیگر، خداوند بین عیوب انسان و مردم پردهای از لطف و کرمش میافکند تا از رسوایی انسان جلوگیری شود که اگر این رازداری و پردهپوشی خداوند در دنیا نبود و ننگ و عار انسان بر دیگران آشکار میگردید، انسان روی سر بلند کردن در برابر دیگران را نداشت. حضرت از خداوند درخواست میکند چونان دنیا، در آخرت نیز از سر لطف و احسان، رازهای بنده خطاکار را بپوشاند و در برابر بندگان خود او را خوار و رسوا نسازد.
در فراز مزبور «صفح» که به معنای رویگردانی است به «جمیل» به معنای زیبا متصف گردیده است، این توصیف ازآنروست که رویگردانی از چیزی گاهی از روی بیاعتنایی و قهر است و گاهی از روی عفو و گذشت، و در فراز مزبور همراه صفح، جمیل ذکر شده تا معنای دوم استفاده شود. چنانکه در تبیین همین معنا خداوند در قرآن خطاب به پیامبر(صلى الله علیه وآله) میفرماید:وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَه لآتِیَه فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ؛(1) «و ما آسمان و زمین و آنچه را که میان آنهاست جز به راستی و درستی نیافریدیم و قیامت هرآینه آینده است، پس درگذر، درگذشتن نیکو».
1. حجر (15)، 85.
در روایتی از امام رضا(علیه السلام) وارد شده که منظور از «فاصفح الصفح الجمیل» عفو و درگذشتن بدون مؤاخذه و سرزنش است.(1)
اِلهى ظَلِّلْ عَلى ذُنُوبى غَمامَ رَحْمَتِک، وَاَرْسِلْ عَلى عُیُوبى سَحابَ رَاْفَتِک، اِلهى هَلْ یَرْجِعُ الْعَبْدُ الْابِقُ اِلاَّ اِلى مَوْلاهُ؟ اَمْ هَلْ یُجیرُهُ مِنْ سَخَطِهِ اَحَدٌ سِواهُ؟ «خدایا، ابر رحمتت را بر گناهان من بگستران و سحاب و بارش لطف و محبتت را بر عیبهایم بباران. خدایا، آیا بنده گریز پا و فراری جز بهسوی مولایش بازمیگردد؟ و یا هیچکس جز مولایش او را از خشم خود پناه میدهد؟»
در حقیقت، گناه آتش نهانی است که در دنیا و آخرت گنهکار را در خویش فرومیگیرد و میسوزاند و با شعلههای خود در دنیا، ایمان و روح او را تباه میسازد و در قیامت و آخرت همه هستی و سرمایهاش را با لهیب سوزان خود میسوزاند و تنها ابر رحمت و بارش باران لطف و رأفت الاهی شعلههای کشنده و تباه سازنده آن را خاموش میکند.
یکی از رابطههای بین خدا و انسان، رابطه عبد و مولاست و همه انسانها بندهاند و خداوند مولای مطلق آنهاست. حضرت در فراز فوق به این رابطه اشاره دارند و در مناجات امیر مؤمنان(علیه السلام)، در مسجد کوفه، این رابطه چنین ترسیم شده است: مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ، اَنْتَ الْمَوْلى وَاَنَا الْعَبْدُ، وَهَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلَّا الْمَوْلى؛(2) «آقا و مولای من، تویی مولا و منم بنده، و آیا به بندهای کسی جز مولا رحم میکند؟»
1. حویزی، نورالثقلین، ج4، ص32.
2. مفاتیح الجنان، مناجات امیر مؤمنان(علیه السلام) در مسجد کوفه.
بنده گنهکار چون غلام و بردهای است که خطا کرده و از ترس مجازات اربابش فرار میکند، اما او پناهگاهی جز آستان مولایش ندارد و ناگزیر بهسوی او برمیگردد. کسی که گناه میکند در حقیقت از تحت ولایت خدا فرار میکند، اما پس از مدتی درمییابد که هرکجا که باشد تحت ربوبیت خداست و فرار از اطاعت خدا به او آزادی نمیبخشد، بلکه در این صورت او از آزادی حقیقی محروم گشته و زنجیرهای اسارت هوای نفس و شیطان را بر خود میافکند. آنگاه وقتی همه درها را به روی خود بسته دید، پی میبرد که پناهگاهی جز آستان ربوبی و چارهای جز بازگشت بهسوی مولای حقیقی و بندگی او ندارد، و این بازگشت به حریم بندگی با توبه انجام میپذیرد. اما وقتی بنده خطاکار و پشیمان بهسوی مولای خویش بازگشت، کسی جز ارباب نمیتواند او را از تازیانههای تنبیه نجات دهد، ازاینجهت دست به دامان اربابش میشود و از خشم و غضب ارباب به خود او پناه میبرد. همچنین انسان گنهکار وقتی بهسوی خداوند بازگشت، میداند که هیچکس نمیتواند او را از خشم و غضب خدا پناه دهد، ازاینروی با ناله و تضرع و با عذرخواهی زمینه رضایت خداوند را فراهم میکند تا از غضب و خشم او در امان بماند. اگر بندهای چندین مرتبه مرتکب خطا گشت و از دست مولایش گریخت و مجدداً بهسوی او بازگشت، طبیعی است که با تکرار این رفتار ارباب و مولایش او را نمیبخشد و او را مجازات میکند. اما ما مولای کریم و مهربانی داریم که با وجود لغزشهای فراوان و مکرر و بازگشتهای پیدرپی و توبههای سست، باز منتظر بازگشت حقیقی ماست و بارگاه امن و امانش همواره به روی ما گشوده است.
اِلهى اِنْ کانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَه فَاِنّى وَعِزَّتِک مِنَ النَّادِمینَ، وَاِنْ کانَ الْإِسْتِغْفارُ مِنَ الْخَطیئَه حِطَّه فَاِنّى لَک مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ، لَک الْعُتْبى حَتّى
تَرْضى؛ «خدایا، اگر پشیمانی از گناه توبه است، به عزتت سوگند که من از پشیمانانم، و اگر طلب آمرزش از خطا مایه محو گناه است، من به درگاهت از آمرزشخواهانم. تو حق عتاب و بازخواست داری تا آنگاه که راضی و خشنود شوی».
خدایا، من در برابر تو ذلیل و خوارم و تو قادر مطلق هستی و دارای رحمت بیکران میباشی، آیا برای بهرهمند شدن از رحمت و عفو تو راهی جز توبه دارم، و آیا توبه جز پشیمانی از کردار زشت و ناپسند است؟ اکنون ای خداوند رئوف و مهربان من پشیمانم.
از این فراز از مناجات و روایات دیگر استفاده میشود که حقیقت توبه همان پشیمانی از گناه است و این پشیمانی به جهت زشتی گناه نزد خداوند و مخالفت با امر و رضایت الاهی است. همچنین استغفار که به معنای طلب آمرزش گناهان از خداوند است یکی از ارکان اصلی توبه میباشد. هم توبه و هم استغفار از لوازم حیای عبودی به شمار میآیند. به این معنا که شرم و حیای در برابر معبود ایجاب میکند که انسان پس از ارتکاب گناه به خود آید و درصدد توبه و استغفار برآید. نکته دیگر اینکه در آموزههای دینی تأکید شده که انسان بعد از ارتکاب گناه بلافاصله توبه و استغفار کند. چون به مقتضای تقدم رحمت بیمنتهای الاهی بر غضبش، گناهی که از انسان سر میزند تا مدتی در پرونده اعمال او ثبت نمیگردد و بعد از آن مدت اگر آن گناه را با توبه و استغفار جبران نکرد، ثبت میگردد که در این صورت جبران و تدارک گناهی که در پرونده اعمال انسان ثبت شده دشوار خواهد بود. در برخی از روایات آن مدت محدود هفت ساعت ذکر شده است، چنانکه امام صادق(علیه السلام) میفرمایند:
مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یُذْنِبُ ذَنْباً إِلا أَجَّلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ، فَإِنْ
هُوَ تَابَ لَمْ یُکتَبْ عَلَیْهِ شَیْءٌ وَإِنْ هُوَ لَمْ یَفْعَلْ کتَبَ [اللَّهُ] عَلَیْهِ سَیِّئَه. فَأَتَاهُ عَبَّادٌ الْبَصْرِیُّ فَقَالَ لَهُ: بَلَغَنَا أَنَّک قُلْتَ: مَا مِنْ عَبْدٍ یُذْنِبُ ذَنْباً إِلا أَجَّلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ؟ فَقَالَ لَیْسَ هَکذَا قُلْتُ وَلَکنِّی قُلْتُ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَکذَلِک کانَ قَوْلِی؛(1) «هیچ مؤمنی گناهی انجام نمیدهد، مگر آنکه خداوند عزّ وجل هفت ساعت از روز به او مهلت میدهد پس اگر [در این مدت] توبه کرد، چیزی بر او نوشته نمیشود و اگر توبه نکرد، خداوند یک گناه برای او مینویسد. سپس عباد بصری نزد آن حضرت آمد و گفت: به ما رسیده که شما فرمودهاید: هیچ بندهای نیست که گناه میکند جز آنکه خداوند هفت ساعت از روز مهلتش دهد. حضرت فرمودند: من چنین نگفتم، بلکه گفتم: هیچ مؤمنی نیست و گفته من چنین بوده است».
در برخی از روایات آن مدت از صبح تا شب ذکر شده است. دراینباره امام صادق(علیه السلام)میفرمایند: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أُجِّلَ مِنْ غُدْوَه إِلَى اللَّیْلِ، فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ یُکتَبْ عَلَیْه؛(2) «بنده چون گناهی کند از بامداد تا شب مهلت داده میشود، پس اگر آمرزش خواست [آن گناه] بر او نوشته نشود».
اگر رابطه دوستانه و عاطفی تیره گردید، کسی که با رفتار ناشایست خود باعث گسستن آن رابطه شده وقتی سر عقل آمد و درصدد تجدید آن رابطه دوستانه برآمد، برای عذرخواهی نزد دوست خود میرود و به کوتاهی خود اعتراف میکند و خود را مستحق سرزنش میداند و به دوستش میگوید که تو حق داری مرا ملامت و سرزنش کنی، هرچه میخواهی مرا سرزنش کن تا راضی شوی. حضرت نیز خطاب به خداوند
1. کلینی، اصول کافی، ج2، ص439، ح9.
2. همان، ص437، ح1.
میفرمایند: لک العتبی حتّی ترضی و با این جمله گنهکار را مستحق ملامت و سرزنش خدا معرفی میکنند.
اِلهى بِقُدْرَتِک عَلَىَّ تُبْ عَلَىَّ، وَبِحِلْمِک عَنّى اُعْفُ عَنّى، وَبِعِلْمِک بى اِرْفَقْ بى، اِلهى اَنْتَ الَّذى فَتَحْتَ لِعِبادِک باباً اِلى عَفْوِک، سَمَّیْتَهُ التَّوْبَه فَقُلْتَ "تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَه نَّصُوحًا"؛(2) فَما عُذْرُ مَنْ اَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ؛ «خدایا، سوگند به قدرت و سلطهات بر من، توبه مرا بپذیر، و سوگند به حلم و شکیباییات بر عصیانم مرا ببخشای، و سوگند به آگاهیات به احوالم با من مدارا کن. خدایا، تویی که به روی بندگانت دری بهسوی بخشایش گشودی و آن را توبه نامیدی. پس [در قرآن] گفتی: "بهسوی خداوند بازگردید و توبه کنید، توبهای از سر صدق و اخلاص"؛ پس بهانه کسی که پس از گشوده شدن آن در، از وارد شدن در آن غفلت ورزد چیست؟»
پس از آنکه حضرت از خداوند درخواست میکند که توبهاش را بپذیرد و او را مشمول عفو سازد و با وی مدارا کند، عرض میکند: خدایا، تو خود مسیر عفو و گذشت و توبه را بهسوی بندگانت گشودی که اگر این راهنمایی و هدایت نبود آنان امیدی به رهایی از کیفر خطاهای خویش نداشتند. اکنون اگر کسی از این فرصت ارزشمند استفاده نکرد و توبه نکرد، خود مقصر است و در حق خویش جفا کرده است.
اِلهى اِنْ کانَ قَبُحَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِک، فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِک، اِلهى ما اَنَا
1. تحریم (66)، 8.
2. تحریم (66)، 8.
بِاَوَّلِ مَنْ عَصاک فَتُبْتَ عَلَیْهِ، وَتَعَرَّضَ لِمَعْرُوفِک فَجُدْتَ عَلَیْهِ؛ «خدایا، اگر گناه از بندهات زشت است، اما بخشایش تو نیکوست. خدایا، من نخستین کسی نیستم که تو را نافرمانی کرده و تو توبهاش را پذیرفتی، و نخستین کسی نیستم که به دامن احسان تو چنگ آویخته و تو به او بخشش کردی».
انسانها، کمابیش به گناه آلوده میگردند، اما برخی متوجه خطای خود میشوند و با توبه بهسوی خداوند بازگشت میکنند و مشمول عفو او میگردند، اما برخی با غفلت و عصیانْ روزگار سپری میکنند و خود را از مغفرت و عفو خداوند محروم میسازند. اولین کسی که به درگاه خداوند توبه کرد و خداوند توبهاش را پذیرفت حضرت آدم(علیه السلام) بود. درباره درخواستهای حضرت آدم از خداوند در هنگامه توبه و آنچه خداوند به وی عطا کرد، امام باقر یا امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
همانا آدم عرض کرد: پروردگارا، شیطان را بر من مسلّط کردی و چون خون (که در رگهای من جریان دارد) او را بر من چیره کردی، پس برای من نیز چیزی مقدّر فرما، خداوند فرمود: ای آدم، برای تو مقدّر کردم که هریک از فرزندانت آهنگ گناهی کند بر او نوشته نشود و اگر انجام داد یک گناه بر او نوشته شود، و هرکس آهنگ کار نیکی کرد، اگر آن را انجام نداد یک حسنه برای او نوشته شود و اگر انجام داد، ده حسنه برایش نوشته شود. عرض کرد: پروردگارا، برایم بیفزا، فرمود: برایت مقدّر کردم که هر یک از فرزندانت گناهی کند سپس برای آن آمرزش خواهد او را بیامرزم. عرض کرد: پروردگارا، برایم بیفزا، فرمود: برای آنها
توبه قرار دادم، یا فرمود: توبه را برایشان گستردم، تا آنکه نفس به اینجا [یعنی گلوگاه] رسد. عرض کرد: پروردگارا، مرا بس است.(1)
در آخر مناجات حضرت با ذکر صفاتی که مناسب مقام رحمت و مغفرت الاهی است و با اصرار و التماس به درگاه خداوند میگویند: یا مُجیبَ الْمُضْطَرِّ، یا کاشِفَ الضُّرِّ، یا عَظیمَ الْبِرِّ، یا عَلیماً بِما فِى السِّرِّ، یا جَمیلَ السِّتْرِ، اِسْتَشْفَعْتُ بِجُودِک وَکرَمِک اِلَیْک، وَتَوَسَّلْتُ بِجَنابِک [جَنانِک] وَتَرَحُّمِک لَدَیْک، فَاسْتَجِبْ دُعآئى، وَلا تُخَیِّبْ فیک رَجآئى،وَتَقَبَّلْ تَوْبَتى، وَکفِّرْ خَطیئَتى بِمَنِّک وَرَحْمَتِک یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ؛ «ای دادرس پریشان دل درمانده، ای برطرف کننده رنج و زیان، ای بزرگ احسانگر و ای دانای راز نهان و کسی که نیکوی پردهپوش بر گناهانی، جود و کرمت را به پیشگاهت به شفاعت طلبیدهام و به مهربانی و رحمتی که نزد توست توسل میجویم، پس دعایم را اجابت کن و از آستان لطف و مهرت ناامیدم مساز و توبهام را بپذیر و به کرم و رحمتت خطایم را جبران فرمای، ای مهربانترین مهربانان».
حضرت در این فراز قبل از بیان درخواستهای خود پنج صفت از صفات نیکوی خداوند را برمیشمارد:
1. اجابت کننده درماندگان: مضطر و درمانده کسی است که پناهی نمییابد و تمام درها را بهسوی خود بسته مییابد و چون کسی است که در درون آتش قرار گرفته و راهی برای خاموش کردن آن نمییابد، یا در دریا غرق گشته و امواج او را دربرگرفته و توانی برای رهایی از دام امواج ندارد. اما در هنگامهای که همه درها به روی انسان بسته است و اسباب از فراچنگ انسان خارج گشتهاند و انسان از هر نظر مضطر و درمانده است، تنها کسی که قفلهای ناگشوده مشکلات و سختیها را میگشاید و درهای رهایی و رحمتش را به روی انسان درمانده میگشاید، خداوند است. خداوند دراینباره
1. کلینی، اصول کافی، ج2، ص440، ح1.
میفرماید: أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکشِفُ السُّوءَ...؛(1) «یا آنکه درمانده چون او را بخواند پاسخ دهد و گزند و آسیب را از او بردارد».
2. برطرف کننده زیان: یکی از صفات الاهی که در قرآن با تعابیر دیگری از آن یاد شده کاشف الضر است. نظیر آیه وَإِن یَمْسَسْک اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن یَمْسَسْک بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلَى کلِّ شَیْءٍ قَدُیرٌ؛(2) «و اگر خدا گزندی به تو رساند، کسی جز او بازدارنده آن نیست و اگر تو را نیکی رساند پس او بر هر چیزی تواناست».
3. احسان کننده بزرگ: یکی از اسمای الهی، اسم شریف «بَرّ» است که به معنای مهربان بر بندگان و حاکی از احسان و نیکوکاری خداوند در حق بندگان خویش است.
4. دانای اسرار: خداوند به همه اسرار و راز انسانها آگاه است و هیچ چیز از خداوند پنهان نمیماند؛ خداوند دراینباره میفرماید: أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْواهُمْ وَأَنَّ اللّهَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ؛(3) «آیا ندانستند که خدا پنهانشان و رازگفتنشان را میداند و خداوند دانای همه نهانها و ناپیداهاست؟»
5. پردهپوشی بر خطاها: خداوند به زیبایی بر خطاهای انسان پردهپوشی میکند و با وجود آگاهی به همه لغزشهای انسان، آنها را میپوشاند که اگر پردهپوشی خداوند نبود، اسرار انسان هویدا میگشت و نزد همه رسوا میشد.
1. نمل (27)، 62.
2. انعام (6)، 17.
3. توبه (9)، 78.