مناجات راجین و امیدواران چهارمین مناجات از مناجاتهای خمسعشر است که امام سجاد(علیه السلام) در آن، امید به خداوند و رحمت بیانتهای او را به تصویر میکشند. بیشک کسانی که بار گناه بر دوششان سنگینی میکند و پشیمانی و ترس از عذاب الاهی سینهشان را سنگین ساخته، لازم است که این مناجات شریف را با توجه بخوانند تا امیدوار به رحمت و مغفرت الاهی گردند و با نور امید به خداوند، درصدد جبران کوتاهیها و گناهان و حرکت در مسیر تعالی و کمال برآیند. «رجا» به معنای انتظار حصول خیر است.(1) وقتی انسان گمان دارد که در آینده نعمتی نصیب او میشود و از آن بهرهمند میگردد، احساس خوب و حالت مطلوب و شیرینی به وی دست میدهد که ما آن را «رجا» و «امید» مینامیم. در رجا، همانند خوف، دو ویژگی وجود دارد. یکی توجه به آینده است، و ازاینروی امید به گذشته تعلق نمیگیرد. دوم آنکه منشأ اصلی امید و رجا نیز لذت و شیرینکامی است که برای انسان حاصل میشود و بالعرض به چیزهای دیگر نیز نسبت داده میشود. بهعنوان نمونه، هنگامی که به کسی توجه میکند و امید
1. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج4، ص84.
دارد که این نعمت را به او بدهد یا توجه به زمان و مکانی دارد که در آن از آن نعمت بهرهمند شود. در این صورت میتواند رجا و امید خود را به آن زمان یا مکان و یا آن شخص نیز نسبت دهد؛ ولی متعلق اصلی و منشأ نخستین پیدایش این حالت در نفس انسان همان التذاذ و بهرهمندی است که برای انسان فراهم میشود؛ یعنی علت آن، درونی و مربوط به خود انسان است.(1)
انسان فطرتاً آنچه را خیر و مطلوب است و باعث کمال او میگردد دوست میدارد و در نتیجه درصدد دستیابی بدان برمیآید و آن علاقه و دوست داشتن، امید به خیر و کمال را در او برمیانگیزاند. خداوند درباره این میل فطری میفرماید: وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ؛(2) «و بهراستی انسان سخت خیر را دوست میدارد».
بر اساس آیه شریفه، دوستی و علاقه به خیرْ امری فطری است، منتها انسانها در شناخت و تشخیص مصادیق خیر متفاوت هستند و البته تبیین حقیقت خیر و مصادیق آن در جای خود باید انجام پذیرد و اکنون بحث ما درباره رجا است و مجالی برای پرداختن تفصیلی به آن مسئله وجود ندارد، اما به اختصار متذکر میشویم که گرچه انسان طالب خیر است، اما دستیابی به خیر مشروط به شرایطی است که برخی از آنها از دایره قدرت و اختیار انسان خارج هستند و تا اسباب و شرایط مربوط فراهم نگردد، دسترسی به آن غیرممکن نمیشود، و آن اسباب و شرایط در قالب نظام اسباب و مسببات و با چینش و ترتیب خاصی حاصل میگردند. بهتعیبردیگر، وقتی همه عوامل و
1. محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج1، ص399.
2. عادیات (100)، 8. با توجه به سیاق آیات این سوره، مفسران و مترجمان قرآن خیر را به معنای مال دانستهاند و در نتیجه از این آیه ویژگی منفی مالدوستی را استفاده کردهاند. اما چنانکه حضرت استاد از آن واژه مطلق خیر را استفاده کردهاند، مرحوم علامه طباطبایی? نیز بعید نمیدانند که مراد از «خیر» تنها «مال» نباشد و به معنای مطلق خیر باشد و آیه شریفه میفرماید که حب خیر فطری هر انسانی است و به این جهت وقتی زینت و مال دنیا را خیر خود پنداشت، قهراً دلش مجذوب آن میشود و این شیفتگی یاد خدا را از دلش میبرد و در مقام شکرگزاری او برنمیآید (علامه طباطبایی، المیزان، ج20، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ص799).
اسباب تأثیرگذار در معلولی تحقق یافتند، علت تامه تحقق یافته است و بیدرنگ معلول نیز تحقق مییابد. اما در اینجا ما با دو مسئله مواجه هستیم: مسئله اول اینکه چه اسبابی باید تحقق یابند تا معلول نیز تحقق یابد و سهم هریک از اسباب در تحقق معلول چه میزان است و چه رابطه منطقی و واقعی بین تحقق هریک از اسباب و مجموعه آنها با تحقق معلول و مطلوب ما وجود دارد؟ مسئله دوم آنکه تصور ما از اسباب دخیل در تحقق معلول و سهم هریک از آنها چگونه است؟ اگر فرض کنیم صد عامل بهطور مساوی در تحقق معلولی دخالت دارند، با تحقق آن صد عامل که سهم هریک در تحقق معلول یکصدم است علت تامه تحقق مییابد و در نتیجه معلول نیز محقق میگردد. اما گاهی مجموعه اسباب مؤثر در تحقق معلول و ترتیب و سهم هریک به درستی در ذهن ما ترسیم نمیگردد و گاهی عامل و سببی هنوز تحقق نیافته، اما ما خیال میکنیم تحقق یافته است، و بالعکس، گاهی ما خیال میکنیم که عاملی تحقق نیافته در حالی که آن عامل تحقق یافته است. در این صورت، چون نظام ذهنی و برداشت ما از عوامل و اسباب دخیل در تحقق معلول با اسباب و عوامل واقعی و رابطه منطقی آنها با معلول متفاوت است، ما به خطا رفتهایم و اگر بر اساس نظام فکری خود و احتمالات روانشناختی که در ذهن ما ترسیم یافتهاند امید داشته باشیم که معلولی تحقق مییابد درحالیکه اسباب واقعیاش فراهم نگردیده است، آن امید کاذب خواهد بود.
یک وقت انسان دقیقاً عوامل و اسباب دخیل در مطلوب خود را میشناسد و به سهم هریک در تحقق مطلوب و معلول واقف است و با توجه به این نظام واقعی و منطقی احتمال میدهد که آن اسباب تحقق یافته باشند، در این صورت احتمال او صادق و منطقی است. اما اگر بدون آنکه شناختی از آن اسباب و عوامل و سهم هریک داشته باشد و احتمال دهد، آن احتمال روانشناختی است و میتواند کاذب میباشد. نظیر آنکه انسان گاهی به چیزی قطع دارد، اما آن قطع کاذب است، و در واقع، جهل مرکب است.
بدیهی است که رحمت و مغفرت الاهی و رسیدن به رضوان الاهی مطلوب ماست، اما آنها بدون سبب تحقق نمییابند و چنان نیست که خداوند بیجهت کسی را مشمول رحمت خود سازد و یا بیجهت کسی را از رحمت خویش محروم گرداند. خداوند حکیم است و رفتار او حکیمانه است و ممکن نیست بیحساب کسی را مشمول رحمت سازد و بدون حساب کسی را بیامرزد و حتّی شفاعت اولیای خود در حق گنهکاران را بیحساب نمیپذیرد و بههرروی در نظام تکوین و تشریع الاهی همه امور دارای حساب دقیق و حکیمانه است. چیزی که هست گاهی ما از حساب و تقدیر الاهی بیاطلاعیم. ما در پرتو معرفت به خدا و صفات او و وعدهای که داده است، شرایط و عوامل تحقق بعضی امور را میشناسیم، مثلاً میدانیم کسی که در همه عمرش گناهی مرتکب نگشته و همواره در مسیر اطاعت خداوند گام برداشته است به بهشت میرود. بالعکس، میدانیم کسی که در همه عمرش عبادت و کار نیکی انجام نداده و به خداوند ایمان ندارد و همواره به دشمنی با اولیای خدا پرداخته، به جهنم میرود. پس هم بهشتی شدن انسانها شرایط و اسبابی دارد و هم جهنمی شدن آنها و کارهای خداوند گزاف و بیحساب نیست و به اندازه سر سوزنی نیز در آنها خطا و اشتباه رخ نمیدهد.
برخی خیال میکنند که شفاعت بدون حساب و کتاب است و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و سایر پیشوایان معصوم ما بدون حساب مردم را شفاعت میکنند و آنان را از جهنم نجات میدهند و روانه بهشت میگردانند. درصورتیکه شفاعت شامل حال کسی میشود که در زمره دوستان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و سایر معصومین و اولیای خدا باشد و با ایمان بمیرد. ممکن است کسی ایمان داشته باشد و در زمره مؤمنان بهحساب آید، اما در نهایت با سوءعاقبت و بدون ایمان از دنیا برود. ممکن است کسی خود بپندارد که ایمان دارد، اما از ایمان حقیقی و واقعی بیبهره باشد. تازه
اگر ایمان واقعی و حقیقی نیز داشته باشد، معلوم نیست تا دم مرگ ایمانش باقی بماند و آن را سالم به منزل مقصود برساند. حتی کسی که با ایمان از دنیا میرود و مستحق شفاعت میگردد، ممکن است به جهت گناهانی که مرتکب گشته در عالم برزخ کیفر شود؛ و در قیامت نیز ممکن است پس از گذراندن مواقفی از جهنم و تحمل عذابهای الاهی طی سالیانی دراز، مشمول شفاعت گردد و از سایر عذابهایی که استحقاق آنها را دارد رهایی یابد.
حاصل آنکه: گنهکاری که مؤمن باشد و تا دم مرگ ایمانش پایدار بماند، زمینه بهرهمندی از شفاعت در او فراهم است و ممکن است مورد شفاعت قرار گیرد. اما درصورتیکه فاقد ایمان باشد و عقاید، اخلاق و اغلب کردار او مورد رضایت خداوند نباشد، زمینه بهرهمند گشتن از شفاعت در او فراهم نیست و حتی شفاعت پیامبران خدا و فرشتگان مقرب و معصوم نیز سودی به حالش نخواهد داشت. خداوند میفرماید: وَکم مِّن مَّلَک فِی السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشَاء وَیَرْضَى؛(1) «و بسا فرشتگانی در آسمانها که شفاعتشان هیچ سود نکند، مگر پس از آنکه خدای برای هر [شفیع یا برای هر انسانی] که بخواهد و پسندد، اجازه دهد».
اگر کسی دارای ایمان واقعی باشد و درصدد باشد که ایمانش را تا دم مرگ پاس دارد و درعینحال امید به شفاعت داشته باشد، امید او صادق و عقلپسند است؛ چون او با فرض تحقق اسباب و شرایط بهرهمندی از شفاعت بدان امید دارد. اما اگر از ته دل به خداوند و دستورات او ایمان ندارد و اسباب و شرایط بهرهمندی از شفاعت را در خود فراهم نیاورده است و درعینحال امید به شفاعت دارد، آن امید کاذب است. حتی اگر
1. نجم (53)، 26.
واقعاً امیدوار به شفاعت باشد و احتمال قوی بدهد که از آن بهرهمند شود، احتمال او روانشناختی و غیرمنطقی است. فرض کنید کشاورزی در پی آن است که در فصل درو محصول خوبی برداشت کند. او اگر بهموقع زمینش را شخم زده باشد و بذر نیز در آن افشانده باشد و بهموقع بدان آب داده باشد، میتواند امیدوار باشد که از آن زمین محصول مطلوب را برداشت کند. چون با تلاش و اقدامات او و شرایطی که خداوند در زمین و بذر و آب و هوا فراهم آورده است، احتمال برداشت محصول بسیار قوی است و در مقابل، احتمال عدم برداشت آن، به جهت احتمال وقوع حوادث پیشبینی نشده مثل جاری گشتن سیل و یا مواجه شدن گیاهان با آفتی که پیشبینی آن میسور نبود، ضعیف است و کسی بدان توجهی نمیکند. اما اگر بهموقع زمین را شخم نزد و در آن بذر نپاشید و به آبیاری آن نپرداخت، نمیتواند امید برداشت محصول داشته باشد و اگر چنین امیدی در او پدید آمد، آن امید غیرعقلایی، غیرمنطقی و در واقع، خیالبافی است. در امور معنوی نیز انسان باید شرایط و زمینههای کافی را فراهم آورد، آنگاه امید آن داشته باشد که به مراتب عالی معنوی دست یابد. نعمتها و لذتهای بهشتی برای همه ما جاذبه دارد و بزرگترین آرزوی ما وارد شدن در بهشت و برخورداری از لذتها و نعمتهایی است که خداوند در وصف آنها میفرماید:
مَثَلُ الْجَنَّه الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَیْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّه لِّلشَّارِبِینَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى وَلَهُمْ فِیهَا مِن کلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَه مِّن رَّبِّهِمْ ...؛(1) «وصف آن بهشتی که پرهیزکاران را وعده دادهاند این است که در آن جویهایی است از آبی دگرگون نشدنی [نگندد و بوی و مزه آن برنگردد] و جویهایی از شیری که مزهاش برنگردد و جویهایی از بادهای که لذتبخشِ آشامندگان است و
1. محمد (47)، 15.
جویهایی از عسل ناب؛ و ایشان را در آن [بهشت] از هرگونه میوهای باشد و نیز آمرزش پروردگارشان».
بهشت منزلگاهی بس رفیع برای بهشتیان است و آنان به مرتبهای از رفعت و عزت میرسند که در آستانه بهشت، فرشتگان الاهی به استقبال آنان میآیند و آنان را با احترام و تجلیل به بهشت بار میدهند:
وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّه زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ؛(1) «و آنان که از پروردگار خویش پروا کردهاند گروهگروه به بهشت برده شوند، تا آنگاه که بدانجا [بهشت] رسند، و درهایش گشوده باشد، و نگهبانان آن ایشان را گویند: سلام بر شما، خوش باشید [یا پاک شوید] پس به بهشت درآیید [و در آن] جاودانه باشید».
تازه بهشت و نعمتهای جاودانه آنکه برای مؤمنان و طالبان سعادت بس لذتبخش و شعفبرانگیز است و جاذبه فوقالعاده دارد، در برابر رضوان الاهی که در انتظار دوستان خدا و تقواپیشگان است و آنان با پیروی از دستورات الاهی به چنان مرتبت عظیمی دست خواهند یافت، چیزی بهحساب نمیآید؛ ازاینروی خداوند میفرماید:
وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکنَ طَیِّبَه فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَکبَرُ ذَلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛(2) «خداوند به مردان و زنان مؤمن بوستانهایی وعده داده است که از زیر [درختانِ] آنها جویها روان است. در آنها جاویداناند و نیز جایهای خوش و پاکیزه در بهشتهای پاینده، و خشنودی خدا از همه برتر و بزرگتر است. این است رستگاری و کامیابی بزرگ».
1. زمر (39)، 73.
2. توبه (9)، 72.
این بهشت و رضوان الاهی به بهای گام سپردن در مسیر تعالی و دست شستن از پیروی هوای نفس و تبعیت از دستورات الاهی و عبودیت خدا نصیب بهشتیان میگردد و چنان نیست که کسی بدون حساب و گزاف بدان دست یابد. حال اگر کسی احتمال دهد و یا امید داشته باشد که بدون حساب و کتاب و بدون عمل به دستورات الاهی و مبارزه با شیطان بیرون و درون به بهشت الاهی دست مییابد، احتمال و امید او فاقد ارزش است و همانند کشاورزی است که زمینش را شخم نزده و دانهای در آن نیفشانده و به آبیاری آن نپرداخته و بااینحال امید آن دارد که از آن، محصول برداشت کند! و بیتردید آن امید خیالی بیهوده و جاهلانه است.
گاهی انسان چون به کرم و لطف بینهایت خدا واقف نیست و نمیداند که اسباب و شرایط امیدواری به رحمت الاهی را فراهم آورده، امیدی به رحمت خدا ندارد. او به این حقیقت پی نبرده که حساب آخرت با حساب دنیا متفاوت است و بازار آخرت چون بازار دنیا نیست که انسان تنها به اندازه تلاش و کوشش خود مزد و پاداش دریافت کند، بلکه پاداش اخروی عمل بسیار فراتر از خود عمل و قابل مقایسه با آن عمل نمیباشد. خداوند در آیهای از قرآن درباره پاداش اخروی عمل صالح و کیفر عمل ناشایست میفرماید: مَن جَاء بِالْحَسَنَه فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاء بِالسَّیِّئَه فَلاَ یُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ؛(1) «هرکه کار نیکی آورد دهچندانِ آن پاداش دارد، و هرکه کار بدی آورَد جز همانند آن کیفر نبیند و بر آنان ستم نرود [نیکی به نیکی و بدی به بدی پاداش داده شود نه جز آن]».
در آیه دیگر، پاداش انفاق در راه خدا را هفتصد برابر، بلکه افزون بر آن معرفی میکند و میفرماید:
مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کمَثَلِ حَبَّه أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کلِّ
1. انعام (6)، 160.
سُنبُلَه مِّئَه حَبَّه وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛(1) «مَثَل آنان که مالهای خویش را در راه خدا انفاق میکنند همانند دانهای است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد دانه باشد و خدا برای هرکه بخواهد [آن را] چند برابر میکند و خداوند گشایشگر داناست».
کسانی که خیال میکنند پاداشهای اخروی نظیر پاداشهای دنیوی است و همچنانکه در دنیا انسان به اندازه زحمتی که میکشد مزد دریافت میکند، پاداش اخروی او نیز مساوی با عملی است که انجام میدهد، خداوند و کرم و رحمت بیانتهای او را نشناختهاند. اگر آنان بدانند که خداوند چقدر نسبت به بنده خود لطف و کرم دارد و در برابر عمل کوچک او چه پاداش بزرگی عنایت میکند که درکش از عهده ما خارج است، امیدشان به خداوند افزایش مییابد. در مقابل، اگر کسانی بپندارند که خدا به گزاف و بیحساب پاداش میدهد و همه گنهکاران را میبخشد و هرکس که غرق گناه است و در طول عمرش خداوند را اطاعت نکرده میتواند امید راهیابی به بهشت و رضوان الاهی را داشته باشد، باز به خداوند و قهر او جاهلاند و ربوبیت تشریعی و حکمت و عدالت او را نشناختهاند. اگر بنا بود همه و حتی کافرانی که در طول عمر به عصیان و نافرمانی خدا مشغول بودهاند روانه بهشت گردند، خداوند نباید جهنم را میآفرید و نباید با تأکید میفرمود: لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّه وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ؛(2) «هرآینه دوزخ را از همه جنیان و آدمیان [کافر] پر میکنم».
اگر کسی مرتکب گناهانی شده باشد و بداند که خداوند امکان جبران گناهان را،
1. بقره (2)، 261.
2. هود (11)، 119.
هرچند سنگین و پرشمار باشند، فراهم میآورد و اگر تا زنده است و قدرت انتخاب و اختیار دارد توبه کند و واقعاً از کردار زشت خود پشیمان گردد و تصمیم بگیرد که دیگر مرتکب گناه نگردد، رجا و امید او به بخشش خدا صادق است. چون وقتی انسان بهدرستی توبه کرد، اسباب آمرزش خویش را فراهم آورده است و خداوند همه گناهانش را جبران میکند و او را مشمول آمرزش و مغفرت قرار میدهد. اما اگر کسی اسباب و شرایط بهرهمندی از رحمت خدا را نشناسد، و با اینکه امکان توبه برای او فراهم است، توبه نمیکند و درعینحال امید به رحمت الاهی دارد، چنانکه گفتیم امید او کاذب است. او در صورتی میتواند امیدوار به رحمت خدا باشد که بداند با چه اسباب و تحت چه شرایطی خداوند انسان را مشمول رحمت خود میکند و با این وصف اگر از کردار زشت خود پشیمان گشت و توبه کرد، باید به جبران حقوق الاهی و حقوق مردم که به تضییع آنها پرداخته همت گمارد، مثلاً به قضای نمازها و روزههایی که از او قضا شده بپردازد و حقوق مالی خود را ادا کند.
البته اگر انسان قدرت و توان تأمین اسباب و شرایط بهرهمندی از رحمت خدا را ندارد، یا چنان مغلوب هوای نفس گردیده که توان باز ایستادن از گناه و جبران کارهای زشت خود را ندارد و یا چنان پیر و فرتوت گردیده که نمیتواند وظایف و واجباتی را که از او فوت شده قضا کند، یا مالی در بساط ندارد که حقوق مالی خود را ادا کند، باز هم نباید از رحمت خدا ناامید شود، چنین کسی اگر نگران عاقبت و فرجام خویش است و واقعاً پشیمان گردیده، میتواند با دعا و توسل از خداوند بخواهد که توان لازم برای غلبه بر هوای نفس را به او عنایت کند و او را مشمول رحمت خویش سازد، و درصورتیکه سایر شرایط و اسباب فراهم نیست، دعا و تضرع به خدا وسیله و سببی برای رسیدن به رحمت خداست و با انجام آن انسان میتواند به رحمت خدا امیدوار باشد. وقتی کسی بیمار میگردد، باید به پزشک مراجعه کند و دارویی را که او تجویز
میکند مصرف کند و تمام مراحل درمان خویش را پشت سر بگذارد، آنگاه امید به بهبودی داشته باشد. اما اگر در این امر کوتاهی داشت و به پزشک مراجعه نکرد و به درمان خود نپرداخت، نمیتواند امیدی به بهبودی خود داشته باشد. او باید به معالجه خود بپردازد و از اسباب ظاهری درمان خویش استفاده کند و درعینحال امید داشته باشد که دکتر درد را بهدرستی تشخیص بدهد و در معالجه بیمار خود خطا نکند. بله اگر بیماری پولی برای معالجه خود نداشته باشد، یا مشکلات دیگری فراروی معالجه و درمان او وجود دارد که برطرف کردن آنها از عهده او خارج است، باز هم نباید ناامید گردد. بلکه او باید به دعا و توسل تمسک جوید و از خداوند شفای خود را بخواهد.
در مسائل اجتماعی و سیاسی نیز برای رسیدن به هدف باید از اسباب و شرایط بهره گرفت و امیدواری صرف راه به جایی نمیبرد. اما اگر برخی از شرایط و اسباب لازم در اختیار نبود نباید ناامید گشت، بلکه باید به خداوند امید داشت و با ایمان و اتکای بر خداوند در مسیر راهیابی به اهداف حرکت کرد. بیتردید علیرغم فراهم نبودن اسباب ظاهری کافی، خداوند بندگان مؤمن خود را از حمایت خویش محروم نمیگرداند و آنان را جهت رسیدن به اهداف و مقاصدشان یاری میکند. چنانکه در دوران دفاع مقدس با اینکه همه قدرتهای استکباری و کشورهای منطقه از رژیم بعث عراق حمایت میکردند و در مقابل، رزمندگان مخلص و سلحشور ما از تجهیزات و امکانات لازم و کافی برخوردار نبودند، اما چون آنها جانبرکف برای دفاع از اسلام و انقلابشان به صحنه آمده بودند و قلبشان سرشار از ایمان به خدا بود و امیدوار به حمایتها و امدادهای الاهی بودند، خداوند پیروزشان کرد.
وقتی دشمنان به کشور اسلامی هجوم میآورند و دین و سرزمین مسلمانان را تهدید میکنند، کسانی که توان جنگیدن با دشمن را دارند، موظفاند که به دفاع از سرزمین و دین خود بپردازند و امکانات و تجهیزات کافی را برای مبارزه با دشمن فراهم آورند. اگر
آنان در خانه بنشینند و از خداوند بخواهند که دشمنان را نابود گرداند، مسلماً شکست میخورند و دشمن بر آنان چیره میگردد؛ چون خداوند خود به مسلمانان دستور داده که به جهاد با دشمنان بپردازند. در برخی از آیات قرآن خداوند خطاب به مسلمانان میفرماید: انْفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالاً وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِکمْ وَأَنفُسِکمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ذَلِکمْ خَیْرٌ لَّکمْ إِن کنتُمْ تَعْلَمُونَ؛(1) «سبکبار و گرانبار [برای جهاد] بیرون روید و با مالها و جانهای خویش در راه خدا جهاد کنید، که این برای شما بهتر است اگر میدانستید».
در آیه دیگر، خداوند مؤمنان را به کارزار و سرسختی با کافران فرامیخواند و میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکم مِّنَ الْکفَّارِ وَلِیَجِدُواْ فِیکمْ غِلْظَه وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ؛(2) «ای کسانی که ایمان آوردهاید، با کافرانی که به شما نزدیکاند کارزار کنید و باید که در شما درشتی و سختی بیابند، و بدانید که خدای با پرهیزکاران است».
بله اگر رزمندهای با همه توان با دشمن جنگید و از نفس افتاد و یا در گیرودار جنگ مهماتش تمام گردید، نباید ناامید گردد و باید به خداوند امید یاری داشته باشد و با دعا و توسل از او بخواهد که یاریاش کند. در این صورت، اگر خداوند مصلحت بداند، علیرغم نبود اسباب و شرایط ظاهری، او را پیروز میگرداند. در طول تاریخ اسلام و از جمله در دوران دفاع مقدس، معجزات فراوانی رخ داده و با اینکه مؤمنان و مسلمانان نیرو و امکانات لازم برای مقابله با دشمن نداشتند، خداوند آنان را بر دشمنانشان پیروز گردانید.
خلاصه سخن آنکه در صورتی انسان میتواند به امر مطلوبی صادقانه امید داشته باشد که اسباب و شرایط آن را بشناسد. مثلاً وقتی به رحمت خدا امید دارد، شرایط و اسباب بهرهمندی از رحمت الاهی را بشناسد و بداند که چه بخشی از آن شرایط و
1. توبه (9)، 41.
2. همان، 123.
اسباب در اختیار اوست و چه بخشی از آنها از عهده او خارج است. از جمله متوجه باشد که دعا خود یکی از اسباب رسیدن به سعادت و رحمت الاهی است. دراینبین، کسی امیدش صادق است که از این اسباب و شرایط سود جوید؛ اما اگر کسی از اسباب و شرایط استفاده نکرد و درعینحال امید به رحمت خدا داشت، امیدش کاذب است و خود را فریب داده است و هرگز به مقصود خود نخواهد رسید.
البته انسان باید ایمان و باور خود به خداوند را تقویت کند، چون اگر انسان از ایمانی قوی و مستحکم برخوردار نباشد، در گیرودار سختیها و بلاها و در مواجهه با امتحانات دشوار، از امیدش به خداوند کاسته میگردد. فراواناند کسانی که وقتی با مرگ عزیزی و یا بیماریهای سخت و طولانی مواجه میگردند، مستأصل و درمانده میشوند و تحمل از کف میدهند. مرحوم آقای شیخ عباس تهرانی(رضوان الله علیه) که صبح جمعهها در مدرسه حجتیه درس اخلاق میگفتند در یکی از آن جلسات درباره دشواری تحمل مشکلات و سختیها گفتند که من تصور میکردم تحمل سختیها و بلاها را دارم تا اینکه شبی بر اثر زخم معده با درد شدید شکم مواجه گردیدم، تصمیم گرفتم که درد را تحمل کنم؛ اما چیزی نگذشت که درد شدت گرفت و تحملش برایم دشوار گردید و به خداوند توسل جستم. اما درد تسکین نیافت و هرچه میگذشت شدیدتر میگردید تا نیمه شب به انواع دعا و توسل پرداختم و هر دعایی که به نظرم میرسید خواندم، اما درد برطرف نگردید. تا آنکه عرصه بر من تنگ شد و گفتم: «مگر کسی نیست که به فریاد من برسد؟» وقتی این ضعف را در خودم یافتم که نمیتوانم در برابر درد شکم ایمانم را حفظ کنم، به یکباره دردم برطرف شد و تسکین یافت و خداوند بهوسیله آن درد شکم، مرا متوجه این نکته کرد که انسان آنقدر ضعیف است که نمیتواند در برابر چنین دردی ایمانش را حفظ کند.