ششمین مناجات امام سجاد(علیه السلام) که در شمار پانزده مناجات خود ایراد فرمودهاند، مناجات شاکرین است و ما مبتنی بر روش معهود خود که در آغاز بحث واژه و عنوان کلیدی مناجاتها را مورد بحث و بررسی قرار میدادیم، در آغاز بحث از این مناجات نیز درباره مفهوم «شکر» سخن میگوییم. واژه «شکر» و مشتقات آن در همه زبانها فراوان به کار میرود و جایگاه شاخصی را به خود اختصاص داده است. امروزه در ادبیات و مراودات عرفی تشکر و سپاسگزاری از دیگران نشانه ادب تلقی میگردد و گذشته از بار ادبی و مثبتی که این واژگان در روابط و قراردادهای اجتماعی جوامع دارند، دارای ارزش اخلاقی عامی که همه جوامع انسانی به آن پایبند هستند نیز میباشند. نظیر راستگویی، وفای به عهد و پیمان و امانتداری که همه جوامع بشری حتی جوامع بیدین و لامذهب به آنها معتقد هستند و آنها را ارزش تلقی میکنند. بحث دراینباره که منشأ اعتبار این ارزشها و سایر ارزشهای اخلاقی چیست، به فلسفه اخلاق مربوط میگردد و از جمله در فلسفه اخلاق مطرح شده که برخی از مکاتب اخلاقی بر آن هستند که منشأ احکام اخلاقی و معیار صدق و کذب و موجّهسازی گزارهها و احکام
اخلاقی، قرارداد و توافق همگان است و در نتیجه، یک باور و حکم اخلاقی تنها در صورتی موجّه و معقول است که مردمان خاص در شرایط و اوضاع و احوال خاص بر آن یا بر قاعده یا نظامی که مشتمل بر آن است توافق داشته باشند.(1) از این نظر ارزشهای اخلاقی اعتباری و نسبی بهحساب میآیند.
اما در نظریه اخلاقی اسلام، موضوع قضیه اخلاقی عبارت است از آن دسته از عناوین انتزاعی که بر افعال اختیاری انسان صدق میکند و مثل عدالت یک ماهیت خارجی، عینی و ماهوی نیست؛ بلکه عنوانی است که مثلاً از موضعگیری صحیح، بهجا انجام دادن کار و رعایت حقوق دیگران انتزاع میشود... . احکام اخلاقی حقیقتاً از سنخ جملات خبری است و خبر از یک واقعیت نفسالامری میدهند.(2) ارزش اخلاقی فعل اختیاری انسان تابع تأثیری است که این فعل در رسیدن انسان به کمال حقیقی وی دارد. هر کاری بهاندازهای که در آن کمال مؤثر باشد ارزنده خواهد بود و اگر تأثیر منفی دارد، ارزش منفی خواهد داشت و اگر تأثیر مثبت داشته باشد، ارزش مثبت خواهد داشت و اگر نفیاً و اثباتاً تأثیری در آن نداشته باشد، ارزش صفر یا ارزش خنثی خواهد داشت.(3)
در منطق، ارزشهای اخلاقی؛ نظیر عدالتورزی، راستگویی و وفای به عهد و پیمان در شمار مشهورات و یا مسلّمات و بهتعبیردیگر آرای محموده جای میگیرند که توافق و تسالم همگان بر اعتبار آنهاست و از جمله امور غیربدیهی بهحساب میآیند که در جدل مورد استفاده قرار میگیرند. البته با توجه به اینکه همه جوامع بشری در زمانهای گوناگون به این قبیل ارزشهای اخلاقی گرایش و دلبستگی داشته و دارند، به یک معنا میتوان آنها را در شمار امور و ادراکات فطری جای داد که از فطرت و
1. محمدتقی مصباح یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص73.
2. همان، ص325ـ327.
3. همان، ص339.
سرشت انسانی ناشی میگردند و عبارتند از ادراکات و گرایشهایی که همزاد انسان و ویژه نوع انسان و غیراکتسابی میباشند. در مقابل فطریاتی که در منطق مطرح است که به نوعی کسبی میباشند و عبارتند از قضایای روشنی که ثبوت محمول برای موضوع در آنها نیازمند به دلیل است و لیکن دلیل آنها در کنار قضیه و همراه با آن در ذهن موجود است. این قضایای بدیهی و فطری ازآنروی که فهم مواد و تصور اجزای آن نیازمند کسب میباشند، کسبی بهحساب میآیند.
ما به تجربه دریافتهایم که وقتی کسی به ما خدمت و کمک میکند، ما خود را مدیون و بدهکار او میدانیم و اگر نتوانیم خدمت او را جبران کنیم، حداقل بهعنوان وظیفه از او تشکر میکنیم و عدم تشکر از خدمت دیگران را بیادبی و ناسپاسی بهحساب میآوریم. در سفری که حدود ده سال قبل بنده به آمریکای لاتین داشتم، در یکی از دانشگاههای آن سامان و در جمع دختران و پسران و اساتید دانشگاهی به سخنرانی پرداختم و پس از پایان سخنرانی جمعیت انبوهی اطراف من جمع شدند و به طرح سؤالات خود پرداختند. درآنبین، خانمی با زحمت و اصرار فراوان جمعیت را میشکافت تا به ما نزدیک شود، بهگونهای که دوستان ما نگران شدند که نکند قصد سویی داشته باشد. اما آن خانم پس از آنکه با زحمت فراوان خودش را به نزدیک ما رساند، گفت: خیلی متشکرم و بلافاصله از آنجا دور شد. او بهعنوان ادای دین خود را موظف میدانست که نزد ما بیاید و از ما تشکر کند و تا تشکر نمیکرد وجدانش راضی نمیگشت.
سپاسگزاری و شکرگزاری فراتر از ارزشهای انسانی به شمار میآید و حتی حیواناتی که نسبت به سایر حیوانات از هوش بیشتری برخوردارند، در برابر خدمت و غذایی که در اختیارشان قرار میگیرد با حرکات و رفتار خود اظهار تشکر میکنند. در گربهها، اسبها و بهخصوص در سگها کاملاً مشهود است که در برابر اظهار محبت و رسیدگی دیگران اظهار تشکر میکنند و سگ بهعنوان تشکر دم میجنباند و پوزه خود را به خاک میساید.
مسئله ضرورت شکرگزاری و تشکر در قبال نعمتهایی که به انسان میرسد از چنان اهمیتی برخوردار است که علمای ما وقتی، در علم کلام، درباره لزوم تحقیق درباره خدا و ضرورت اثبات صانع و خداوند سخن به میان میآید، برای آن دو دلیل عقلی ارائه میدهند که عبارتاند از: ترس از ضرر محتمل و دیگری، وجوب شکر منعم. آنان میگویند که عقل، شکر منعم را واجب میداند و ما باید به شکرگزاری کسی که نعمت وجود، سلامتی، زندگی و انبوه نعمتهای مادی و معنوی را به ما ارزانی داشته بپردازیم و طبیعی است قبل از تشکر و شکرگزاری باید منعم و کسی که آن نعمتها را به ما ارزانی داشته بشناسیم. پس از راه وجوب شکر منعم، ضرورت خداشناسی و وجوب اثبات آفریدگار را تبیین میکنند. البته ما اکنون درصدد تأیید و یا رد آن استدلال نیستیم و غرض ما از ذکر این نمونه این است که مسئله وجوب شکر و حسن آن از چنان اهمیتی برخوردار است که از آن برای اثبات ضرورت خداشناسی استفاده شده است. چه اینکه در فرهنگ دینی ما و از جمله در قرآن فراوان به مسئله شکرگزاری از خداوند اهمیت داده شده است. خداوند در آیهای از قرآن درباره عکسالعمل کسانی که مخاطب دعوت انبیاء از جمله پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) قرار گرفتهاند و پیام هدایت الاهی را دریافت کردند میفرماید: إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکرًا وَإِمَّا کفُورًا؛(1) «ما راه را به او نمودیم، یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاسگزار».
در این آیه مردم به دو دسته تقسیم شدهاند. دسته اول کسانی که از دعوت و هدایتهای الاهی استفاده میکنند و در مسیر سعادت و رستگاری گام برمیدارند و هدایتپذیری آنان به مثابه شکرگزاری از خداوند تلقی میگردد و دسته دیگر، کافران و کسانی که بیاعتنا به هدایتهای الاهی در گمراهی و ضلالت باقی میمانند و گمراهی
1. انسان (76)، 3.
آنان ناسپاسی از درگاه خداوند بهحساب میآید. در آیه دیگر، توانایی شنیداری، دیداری و اندیشیدن مقدمه و پیشدرآمد شکرگزاری از خداوند معرفی گردیده است: وَاللّهُ أَخْرَجَکم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَه لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ؛(1) «و شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد درحالیکه هیچ چیز نمیدانستید، و برای شما گوشها و چشمها و دلها قرار داد تا شاید سپاس گزارید».
همچنین خداوند، برخورداری از امنیت، آسایش، نصرت خویش و روزی حلال را مقدمه شکرگزاری خود معرفی میکند و میفرماید:
وَاذْکرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِی الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکمُ النَّاسُ فَآوَاکمْ وَأَیَّدَکم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ؛(2) «و به یاد آرید هنگامی را که در زمین گروهی اندک و ناتوان شمرده شده بودید، بیم آن داشتید که مردمان [مشرکان مکه و قبیلههای عرب] شما را بربایند، پس شما را [در مدینه] جای داد و به یاری خود نیرومند گردانید و از چیزهای پاکیزه روزیتان داد تا شاید سپاس گزارید».
و نیز خداوند ارائه امور تشریعی و عبادات و از جمله روزه به بندگان خویش و تقوا را مقدمه و پیشدرآمد سپاسگزاری از خویش معرفی میکند و میفرماید:
1. شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنکمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَن کانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّه مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللّهُ بِکمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکمُ الْعُسْرَ وَلِتُکمِلُواْ الْعِدَّه وَلِتُکبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاکمْ وَلَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ؛(3) «ماه رمضان که در آن قرآن
1. نحل (16)، 78.
2. انفال (8)، 26.
3. بقره (2)، 185.
فرو فرستاده شده که راهنمایی برای مردم و نشانههای روشنی از رهنمونی [به راه راست] و جدا کننده حق از باطل است؛ پس هرکس از شما این ماه را دریابد باید آن را روزه بدارد و هرکه بیمار یا در سفر باشد به شمار آن از روزهای دیگر [روزه گیرد]. خدا برای شما آسانی میخواهد و برای شما دشواری نمیخواهد، و تا شمار آن را تمام کنید و خدای را به پاس آنکه شما را راه نمود به بزرگی بستایید و باشد که سپاس گزارید».
2. وَلَقَدْ نَصَرَکمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّه فَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ؛(1) «و هرآینه خداوند شما را در [جنگ] بدر درحالیکه ناتوان بودید [به علت کمی سپاه و سازوبرگ جنگ] یاری داد، پس از خدا پروا کنید، باشد که سپاس گزارید».
اکنون با توجه به اهمیتی که به مسئله شکرگزاری در منابع دینی و بهخصوص در قرآن و نیز از سوی عقلا و همه جوامع بشری داده شده جا دارد که به آن توجه جدّی داشته باشیم و در این ارتباط ماهیت شکرگزاری و شرایطی را که در تحقق آن دخیل هستند بازشناسیم: وقتی انسان از کسی تشکر میکند که بین او و آن شخص رابطهای شکل گرفته باشد و در پرتو این رابطه خیری و خدمتی به او رسیده باشد. از این نظر ما از نقاش و هنرمندی که برای خودش نقاشی زیبایی ترسیم کرده است و نیز از خطاطی که خط زیبایی نگاشته است تشکر نمیکنیم، چون آندو آن کارهای هنری را برای ما انجام ندادهاند و وقتی تشکر ما لازم و بهجاست که کاری برای ما انجام گرفته باشد. ثانیاً، آن خیر و خدمت باارزش و قابل توجه باشد و چنان بیارزش نباشد که مورد اعتنا و توجه
1. آلعمران (3)، 123.
قرار نگیرد و دریافت کننده آن نه فقط آن را خدمتی در حق خود بهحساب نیاورد، بلکه پندارد که تحقیر و مورد تمسخر قرار گرفته است. ثالثاً، عامل خدمت و خیر، قصد رساندن خیر، و خدمت به دیگری را داشته باشد، نه اینکه او بدون چنان قصدی کاری را انجام دهد و اتفاقاً از قِبَل آن خیری به دیگری برسد. رابعاً، انسان عامل خیر را بشناسد و بداند که چه کسی خدمتی به او رسانده و یا نعمتی در اختیار او نهاده است. در صورت تحقق شرایط مزبور لازم و بهجاست که انسان با زبان یا قلم و یا به شیوه دیگری از کسی که خیری به او رسانده تشکر کند.
با توجه به آنچه گفته شد، ما وقتی درصدد شکرگزاری از خدا برمیآییم که باور داشته باشیم که خداوند با اراده و قصد خود نعمتی را در اختیار ما نهاده است. پس اگر در موقعیتی باشیم که چیزی را برای خود نعمت و خیر ندانیم و یا ارتباط آن نعمت را با خدا درک نکنیم و آن را منسوب به غیرخدا بدانیم، درصدد تشکر از خدا برنمیآییم. در مواردی بهخصوص شرایط غیرعادی و غیرطبیعی، وقتی نعمتی به ما میرسد، بهراحتی باور میکنیم که آن نعمت از سوی خداوند به ما ارزانی شده و شکر آن را به جا میآوریم. بهعنوان نمونه، وقتی کسی سخت بیمار گشته و در کمال ناامیدی شفا مییابد و یا در شرایط خشکسالی و پس از دعا و توسل مردم و برگزاری نماز باران، وقتی باران میبارد همگان باور دارند که آن سلامتی و باران نعمت خدا و با اراده الاهی ارزانی شده است. اما در اغلب موارد ما نعمتها و خیری که به ما میرسد به وسایط نسبت میدهیم و فراموش میکنیم که بدون خواست و اراده خدا خیر و نعمتی در اختیار ما قرار نمیگیرد و ازاینروی توجهمان به واسطهها، عوامل طبیعی و غیرخدا جلب میگردد و درصدد تشکر از خداوند برنمیآییم. این در حالی است که گزارههای دینی به ما میآموزند که همه نعمتها از آن خدا هستند، چه بدون واسطه از سوی خدا در اختیار ما قرار گیرند و چه با واسطه: مَّا أَصَابَک مِنْ حَسَنَه فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَک مِن
سَیِّئَه فَمِن نَّفْسِک... ؛(1)«هر نیکیای که به تو رسد از خداست و هر بدی که به تو رسد از خود توست».
در آیه دیگر خداوند میفرماید:
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِک الْمُلْک تُؤْتِی الْمُلْک مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ الْمُلْک مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِیَدِک الْخَیْرُ إِنَّک عَلَىَ کلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛(2) «بگو: بار خدایا، تویی که فرمانروایی، به هرکه خواهی مُلک میدهی و از هرکه خواهی ملک باز میستانی، هرکه را خواهی بزرگی و ارجمندی میدهی و هرکه را خواهی خوار میکنی؛ نیکیها همه به دست توست که تو بر همهچیز توانایی».
دین به ما آموخته است که همه حوادث و رخدادها و از جمله نعمتهایی که به ما میرسد، چه از طریق اسباب طبیعی و اسباب انسانی و چه بهوسیله فرشتگان انجام پذیرند، همه با اراده و مشیت الاهی انجام گرفتهاند و ما باید همهچیز را متعلق به خدا بدانیم و ازاینروی، یکی از آموزههای فرهنگی ما که در زمان سابق بیشتر بدان توجه میشد این است که اگر تکه نان خشکی روی زمین افتاده، بدان جهت که نعمت و برکت خداست آن را از روی زمین برداریم که زیر دست و پا قرار نگیرد و آن را تمیز کنیم و مورد استفاده قرار دهیم.
وقتی دو توده ابر که حامل بخار هستند با یکدیگر اصطکاک و برخورد پیدا میکنند و بر اثر تلاقی بار مثبت و منفیِ ابرها، رعد و برق پدید میآید، بخشی از آن بخارها به
1. نساء (4)، 79.
2. آلعمران (3)، 26.
آب تبدیل گشته و بهصورت باران بر زمین میریزد. یا در یک فرایند طبیعی، وقتی دانهای در زمین افشانده میشود و رطوبت زمین به آن میرسد، جوانه میزند و رشد میکند. اما در قرآن که کلام خداوند است نظیر این فعل و انفعالات به خداوند نسبت داده شده است، چون خداوند مسببالاسباب است و همه عوامل طبیعی و غیرطبیعی تحت اراده و فرمان او هستند و هیچ کاری خارج از اراده خداوند انجام نمیپذیرد. خداوند در قرآن میفرماید:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکامًا فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مِن جِبَالٍ فِیهَا مِن بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاء وَیَصْرِفُهُ عَن مَّن یَشَاء یَکادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ؛(1) «آیا ندیدهای که خداوند ابرها را [بهوسیله بادها] میراند سپس میان [پارههای] آن پیوند میدهد، آنگاه آن را توده و انبوه میکند، سپس باران را بینی که از میان آن بیرون میآید و از آسمان از کوههایی که در آن است [انبوه ابرهای منجمد شده] تگرگ میفرستد و [زیان] آن را به هرکه خواهد میرساند و از هرکه خواهد باز میدارد؛ درخشندگیِ برقش نزدیک است که [روشنی] دیدگان را ببرد».
در آیه فوق به سه پدیده شگفتانگیز آسمان و ابرها اشاره شده است. پدیده شگفتانگیز اول که حاکی از علم، حکمت و عظمت نهفته در آفرینش و از دلایل توحید ذات پروردگار میباشد این است که خداوند به آرامی ابرها را که هر قطعهای از آن از گوشهای از دریاها برمیخیزد، بهسوی هم میراند و پیوند میدهد و متراکم میسازد و آنگاه از آن ابرها دانههای باران بهسوی زمین سرازیر میگردد و بدینوسیله، زمین مرده را زنده و لباس حیات بر قامت درختان و گیاهان میپوشاند و موجودات
1. نور (24)، 43.
زنده را سیراب میسازد. پدیده دوم، تشکیل دانههای درشت تگرگ در ابرها که با بارش آنها ممکن است درختان، زراعتها، حیوانات و انسانها آسیب ببینند. پدیده سوم، برقی است که با برخورد ابرها که حامل ذرات آب هستند و تلاقی بار مثبت و منفی آن ابرها میجهد و چشمها را خیره میکند و صدای رعدی که از این پدیده طبیعی ایجاد میگردد گوشها را میآزارد.
درباره جبال و کوههایی که خداوند از آنها سخن گفته که بر فراز آسمان هستند و از آنها تگرگها فرو میریزند، مفسران نظرات گوناگونی ارائه دادهاند و در برخی از تفاسیر به پارهای از آنها اشاره شده است:
1. برخی برآنند که «جبال» در آیه جنبه کنایی دارد و همانگونه که میگوییم کوهی از غذا و یا کوهی از علم، از یخهای متراکم در آسمان نیز تعبیر به کوهها شده است و مفاد آیه این است که کوهی و توده عظیمی از تگرگ بهوسیله ابرها در دل آسمان به وجود میآید و بخشی از آنها بر پارهای از شهرها و بیابانها فرو میریزد.
2. برخی گفتهاند: منظور از کوهها تودههای عظیم ابر است که در عظمت و بزرگی بسان کوه میباشد.
3. بیان سید قطب که مناسبتر به نظر میرسد این است که تودههای ابر در وسط آسمان بهراستی شبیه کوهها هستند، گرچه وقتی از پایین به آنها مینگریم صافند؛ اما کسانی که با هواپیما بر فراز ابرها حرکت کردهاند غالباً با چشم خود دیدهاند که ابرها به کوهها، درهها و پستی و بلندیهایی که روی زمین هستند میمانند و بهتعبیردیگر، سطح بالای ابرها هرگز صاف نیست و همانند سطح زمین دارای ناهمواریهای فراوان است و از این نظر اطلاق نام جبال بر آنها مناسب است.(1)
باید افزود که تکوّن تگرگ در آسمان بدینصورت است که دانههای باران از ابر
1. سید قطب، تفسیر فی ظلال القرآن، ج4، ص2522.
جدا میشود و در قسمت فوقانی هوا به جبهه سردی برخورد میکند و یخ میزند. سپس توفانهای کوبنده این دانهها را مجدداً به بالا پرتاب میکند و بار دیگر این دانهها به داخل ابرها فرو میرود و لایه دیگری از آب به روی آن مینشیند که به هنگام جدا شدن از ابر مجدداً یخ میبندد. گاهی این مسئله چندین بار تکرار میشود و هر زمان لایه تازهای روی آن مینشیند تا تگرگ به اندازهای درشت شود که دیگر توفان نتواند آن را به بالا پرتاب کند. اینجاست که راه زمین را به پیش میگیرد و فرود میآید، یا اینکه توفان فرو مینشیند و بدون مانع به طرف زمین حرکت میکند.(1)
در آیات دیگر خداوند درباره رویش گیاهان، درختان و دانهها بهوسیله باران میفرماید:
وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء مُّبَارَکا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِیدِ*وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَّهَا طَلْعٌ نَّضِیدٌ*رِزْقًا لِّلْعِبَادِ وَأَحْیَیْنَا بِهِ بَلْدَه مَّیْتًا کذَلِک الْخُرُوجُ؛(2) «و از آسمان آبی بابرکت فرو آوردیم سپس بدان بوستانها و دانههای درو کردنی [مانند گندم و جو و ارزن] رویانیدیم، و نیز درختان خرمای بلند را که میوههای بر هم نشانده دارند، تا روزیِ بندگان باشد و بدان [آب] سرزمین مرده را زنده کردیم. همچنین است بیرون آمدن [از گور]».
و نیز خداوند در آیات دیگر میفرماید:
فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ*أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا*ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا*فَأَنبَتْنَا فِیهَا حَبًّا*وَعِنَبًا وَقَضْبًا*وَزَیْتُونًا وَنَخْلًا*وَحَدَائِقَ غُلْبًا*وَفَاکهَه وَأَبًّا*مَّتَاعًا لَّکمْ وَلِأَنْعَامِکمْ؛(3) «پس آدمی باید به خوراک خود بنگرد [تا عبرت گیرد]، ما آبِ [باران] را فرو باریدیم باریدنی ویژه. سپس زمین را
1. جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، ج14، ص504ـ505.
2. ق (50)، 9ـ11.
3. عبس (80)، 24ـ32.
[با سر برآوردن گیاهان] بشکافتیم شکافتنی ویژه، سپس در آن دانهها رویانیدیم، و انگور و سبزی، و درخت زیتون و خرما، و بوستانهای پر درخت، و میوه و علف، تا وسیلهای برای استفاده شما و چارپایانتان باشد».
این آیات به ما میفهماند که سرسلسله همه اسباب و عوامل و بهتعبیردیگر مسببالاسباب خداوند است و ما باید در ورای اسباب و عواملی که در عالم و نظام آفرینش در کارند، نظرمان به خالق هستی و علهالعلل و کسی که هیچ حرکتی و رخدادی بدون اذن و مشیت او انجام نمیپذیرد معطوف گردد و نگاه استقلالی به وسایط نداشته باشیم و باور کنیم که وسایط و عوامل مؤثر در عالم با اراده الاهی تأثیر میگذارند و مؤثر اصلی خداوند است. چنانکه وقتی واسطهای از سوی بزرگی پولی برای ما میآورد ما آن هدیه را به آن بزرگ نسبت میدهیم و آن واسطه را وسیلهای برای رساندن آن هدیه به خویش میشناسیم.
اگر ما به حقایق عالم معرفت یابیم و خداوند دلمان را نورانیت ببخشد، در مییابیم که نه تنها خداوند سرسلسله جنبان عوامل و اسباب است، بلکه در پس همه اتفاقات ریز و درشتی که رخ میدهد دست خداوند قرار دارد و همه حوادث و اتفاقاتی که پیوسته برای ما رخ میدهد و حتی برگی که از درخت به زمین میافتد، بدون اجازه و اراده خداوند انجام نمیپذیرند. وقتی ما به این باور رسیدیم که همه کارها به اذن و اراده خداوند انجام میپذیرد، برای هر نعمتی که در اختیارمان قرار میگیرد، باید خداوند را سپاس گزاریم. وقتی نانی بر سر سفرهمان قرار میگیرد و آن را میخوریم، باید به ستایش خدا و تشکر از او بپردازیم. وقتی نفس میکشیم، به این حقیقت توجه داشته باشیم که خداوند هوا و اکسیژن را آفریده تا تنفس از آنْ حیات و زندگی ما تداوم یابد.
یا وقتی چشممان را باز و بسته میکنیم، توجه داشته باشیم که خداوند این نعمت بزرگ را در اختیار ما نهاده و همچنین با توجه به نعمتهای بیشماری که پیرامون ما قرار دارند، به خداوند توجه یابیم و به شکرگزاری از او پردازیم. چون کسانی نباشیم که فقط به شکم و شهوت خود توجه دارند و از منعم و خالق هستی غافلاند. کسانی که خداوند درباره آنها میفرماید: أُولَـئِک الَّذِینَ طَبَعَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَـئِک هُمُ الْغَافِلُونَ؛(1) «آنان کسانیاند که خدا بر دلها، گوشها و چشمهایشان مهر نهاده است و آنان خود غافلاناند».
در جای دیگر به رسول خدا درباره آن اسیرگشتگان در دام شکم و شهوت میفرماید: ذَرْهُمْ یَأکلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ؛(2) «واگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو سرگرمشان کند، زود است که بدانند».
کسی که نیروی عقل در او زنده و هشیار است و در غفلت به سر نمیبرد، وقتی به پدیدههای پیرامون خود مینگرد، به نوری که از خورشید میتابد و به آسمان آبی باشکوه و باعظمت مینگرد و به جلوهها، زیباییها و شکوهی که در سراسر پدیدهها وجود دارد مینگرد، سر تعظیم در برابر خالق حکیم و علیم که همه پدیدههای عالم جلوهای از شکوه و عظمت اوست فرود میآورد. همچنین او وقتی به اعضا و جوارح خود مینگرد و تا حدی به ارزش و اهمیت آنها واقف میگردد، به شکرگزاری خداوند میپردازد که او را از آن نعمتهای بزرگ و بیبدیل برخوردار ساخت. نعمتهایی که با فقدان هریک از آنها زندگی برای انسان تیرهوتار و تباه میگردد. چند سال قبل مقام معظم رهبری در ماه رمضان و در دیدار با مسئولین و کارگزاران نظام با هدف توجه دادن آنها به نعمتهای الاهی و شکرگزاری از آنها فرمودند: پس از آنکه من مورد
1. نحل (16)، 108.
2. حجر (15)، 3.
سوءقصد قرار گرفتم و از جمله دستم مجروح گشت و اعصابش از کار افتاد، یکی از پزشکان معالج و متخصص اعصاب به من گفت که برای حرکت دادن یک انگشت دست چندین رشته عصب با کاراییهای گوناگون فعالیت میکنند تا انسان بتواند انگشتش را حرکت دهد.
بنابراین، ما در درجه اول باید نعمتهای خدا را بشناسیم و چه بهتر که در این راستا به مطالعه کتابهای علمی و آموزش علومی که به بررسی پدیدههای جهان پرداختهاند بپردازیم که اگر فراگیری آن علوم با هدف شناسایی بیشتر نعمتهای الاهی و در نتیجه شکرگزاری از خداوند انجام پذیرد، عبادت محسوب میگردد. اگر کسی درصدد فراگیری علوم فیزیک، شیمی، زیستشناسی و بهخصوص فیزیولوژی و آنوتومی بدن برآید و شگفتیهای آفریدههای خداوند را دریابد و فعالیتهای حیرتانگیز و اعجاببرانگیز پدیدهها و از جمله برخی از اجزای بدن را بشناسد و هدف او از کسب آن تخصصها صرفاً به دست آوردن پست و مقام و تأمین زندگی نباشد، بلکه هدف اصلی او شناسایی نعمتهای الاهی و سپاس به درگاه خداوند باشد، عبادت کرده است. فراگیری علوم طبیعی راه استفاده بیشتر و بهتر را از نعمتهای الاهی فراهم میآورد. از آن طریق انسان به منابع نهفته در دل کوهها و زیر زمین و بستر دریاها پی میبرد و با ترکیب و تغییراتی که در مواد پدید میآورد به دستاوردهای جدید علمی و محصولات جدیدی دست پیدا میکند. در تمام این مراحل اگر هدف او کشف نعمتهای خدا و استفاده صحیح از آنها و در نتیجه شکرگزاری از خداوند باشد، پیوسته به عبادت خدا مشغول است. انسان نیاز شدید به برخی از نعمتها دارد و باید با زحمت و تلاش خود به آن نعمتها دست یابد. باید کار کند تا درآمدی به دست آورد. یا با ارائه خدمت به
دیگران از خدمات آنان بهرهمند گردد. حال اگر انگیزه او الاهی باشد، وقتی به نعمتی دست پیدا میکند و نیازی از او برطرف میگردد، درصدد تشکر از خداوند برمیآید و او را به پاس نعمتهایی که در اختیارش نهاده و آسایش و راحتی و شادکامی او را فراهم آورده سپاس میگزارد.
تا انسان نعمتهای خدا را نشناسد و بهخصوص اگر سخت نیازمند نعمتهای الاهی نگردد، قدر آنها را نمیداند. تصور کنید کسی را که در تابستانی گرم راهی طولانی طی کرده و تشنگی و خستگی و گرمای هوا سخت او را آزرده است و ناگهان در منزلی فرود میآید و شربتی خنک و گوارا و یا آبی خنک در اختیارش مینهند که با نوشیدن آن، عطش کشنده و آزار دهندهاش فرو مینشیند، چنین شخصی در آن حال بهخوبی قدر آب و این نعمت حیاتی را میداند و به شکرگزاری خداوند میپردازد. خداوندی که نعمتها و روزیهای حلال را در اختیار انسان نهاد تا از آنها استفاده کند و توان و قدرت کافی برای رشد و تعالی و بندگی خداوند را بیابد.
خداوند بر ما منت نهاد و نعمتها و روزیهای حلالش را در اختیار ما قرار داد و استفاده از این نعمتها انگیزه شکرگزاری را در ما فراهم میآورد. چنان که گفتیم اگر شناخت و کسب نعمتهای الاهی با هدف قدردانی از خداوند و شکر او انجام پذیرد، عبادت است و بر این اساس خداوند به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: یَا أَحْمَدُ، إِنَّ الْعِبَادَه عَشَرَه أَجْزَاءٍ تِسْعَه مِنْهَا طَلَبُ الْحَلَالِ، فَإِذَا طَیَّبْتَ مَطْعَمَک وَ مَشْرَبَک فَأَنْتَ فِی حِفْظِی وَ کنَفِی؛(1) «ای احمد، عبادت ده جزء دارد که نُه جزء آن طلب مال حلال است. پس اگر خوردنی و آشامیدنی خود را پاک و پاکیزه سازی، همواره تحت حفاظت و در کنف عنایت من خواهی بود».
توسعه زندگی بشر و رشد صنعت و تکنولوژی و دست یافتن به آن دسته از
1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج77، باب2، ص27، ح6.
نعمتهای الاهی که پیشتر برای ما ناشناخته بودند و نعمتهایی که در آینده برای ما کشف خواهند شد، رهین تلاش و تحقیقات مستمر دانشمندان و عالمان است که اگر آن تلاشها نبود، ما پی به وجود نیروی برق و وسایلی که از طبیعت استخراج شدهاند و رفاه و راحتی بیشتری را برای ما فراهم آوردهاند نمیبردیم. امروزه دانشمندان و محققانی که با هدف استفاده از نعمتهای خدا و یا عزت بخشیدن به مسلمانان و کسب استقلال و رها شدن از وابستگی به بیگانگان در مراکز تحقیقاتی انرژی اتمی فعالیت میکنند، به عبادت خدا و کاری بزرگ و بس ارزشمند مشغول میباشند. کسی که قصد تشرف به حج را دارد، گرچه عبادت حج اصطلاحاً بر اعمال و مناسک خاصی که در مکه انجام میشود اطلاق میگردد، اما مقدمات حج نظیر نامنویسی و اقدام برای مسافرت به مکه نیز عبادت محسوب میشود، چون در نگرش کلان هر کاری که به قصد بندگی خدا انجام میپذیرد عبادت میباشد.
با توجه به اینکه نعمت چیزی است که موجب تکامل انسان میگردد، آنچه که از راه مشروع و حلال به دست میآید و استفاده از آن جایز میباشد نعمت میباشد و به پاس آنْ انسان باید شکر خداوند را به جای آورد. اما درآمد و ثروتی که از راه نامشروع و با رشوهخواری، رانتخواری، اختلاس و سوءاستفاده از بیتالمال به دست میآید، نقمت و باعث هلاکت و گرفتار شدن انسان به آتش جهنم میگردد و قابل شکرگزاری نیست؛ خداوند درباره چنین ثروت نامشروعی میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ یَأْکلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا؛(1) «همانا کسانی که مالهای یتیمان را به ستم میخورند جز این نیست که در شکمهای خود آتشی میخورند و بهزودی به آتش افروخته دوزخ درآیند».
پس انسان باید حلال را از حرام بازشناسد و بیتردید کسب علمی که حلال و
1. نساء (4)، 10.
حرام را به انسان یاد میدهد و با اندوختن آن علمْ انسان درمییابد که چه کارهایی مرضیِّ خداست و چه کارهایی مرضیِّ خدا نیست، خود عبادت است. ازاینروی، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند:
مَنْ سَلَک طَرِیقاً یَطْلُبُ فِیهِ عِلْماً سَلَک اللَّهُ بِهِ طَرِیقاً إِلَى الْجَنَّه، وَإِنَّ الْمَلَائِکه لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِهِ وَإِنَّهُ یَسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ الْعِلْمِ مَنْ فِی السَّمَاءِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ حَتَّى الْحُوتِ فِی الْبَحْرِ. وَفَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ کفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ لَیْلَه الْبَدْرِ. وَإِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَه الْأَنْبِیَاءِ، إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَلَا دِرْهَماً، وَلَکنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ، فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ؛(1) «هرکه راهی رود که در آن علمی جوید خدا او را راهی برد تا به بهشت درآید. همانا فرشتگان پرهای خود را برای طالب علم به جهت رضایت از او بگسترانند و همانا هرچه در آسمان و زمین است، حتی ماهیان دریا برای طالب علم آمرزش جویند و برتری عالم بر عابد چون برتری ماه در شب چهارده بر سایر اختران است. همانا علما وارثان پیامبراناند، زیرا پیامبران دینار و درهم به ارث نگذارند ولکن علم را بهعنوان ارث از خود باقی گذارند و هرکه از آن علم برگرفته بهره فراوانی برده است».
نقل شده که مرحوم شهید ثانی، رضوانالله علیه، در سنین جوانی که به کسب و تحصیل علوم دینی اشتغال داشت با پای برهنه از منزل رهسپار کلاس درس میشد. او به کسانی که دراینباره از او سؤال میکردند پاسخ داد: من طالب علم هستم و سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله) درباره طالب علم حق و درست است و برای اینکه کفش خود را روی بال فرشتگان ننهم با پای برهنه حرکت میکنم.
1. کلینی، کافی، ج1، ص34، ح1.