ادعیه و مناجاتهای ائمه اطهار(علیهم السلام) دربرگیرنده عالیترین مضامین عرفانی و معرفتی است و به جهت نقش بیبدیل آنها در رشد و تعالی علمی و معنوی انسان، بزرگان ما اهتمام وافری به آنها داشتند و بخش قابل توجهی از وقت خود را صرف خواندن و تدبّر در دعاها و مناجاتها میکردند. از شمار آن بزرگان و شخصیتهای برجسته عالم اسلام میتوان به امام خمینی رضوان الله تعالی علیه اشاره کرد. شخصیتی که به جرئت میتوان گفت از حیث جامعیت علمی و عملی در دوران غیبت امام زمان(عجل الله فرچه الشریف) بینظیر است. شخصیتی که به تمام ابعاد اسلام در حد کمال آشنایی داشت و در رشتههای علمی مربوط به اسلام، نظیر عرفان، فلسفه، فقه و اصول در حد عالی تخصص داشتند و به آموزههای اسلامی در زمینههای فردی و اجتماعی کاملاً آشنا بودند و برای پیادهکردن آن آموزهها تلاش فراوانی از خود نشان دادند. ابعاد سیاسی، مبارزاتی و فقاهت آن بزرگوار برای همه مسلمانان، علما و دانشمندان شناخته شده است و بهخصوص قدرت رهبری ایشان برای دوست و دشمن آشکار گشته است. اما برخی از ابعاد آن شخصیت بزرگ کمتر مورد توجه قرار گرفته است. یکی از ابعاد شخصیتی حضرت امام، رضوان الله تعالی علیه، که کمتر به آن پرداخته شده
است، بُعد عرفانی و توجه خاص ایشان به دعاها و مناجاتهای وارده از سوی معصومین(علیهم السلام) و اهمیتی است که ایشان برای آنها قائل بودند. ایشان مکرر در درس اخلاق خود میفرمودند که دعاهای ائمه اطهار(علیهم السلام) قرآن صاعد هستند. قرآن کلام نازل از سوی خداوند و برای بندگان خدا نازل گشته است و دعاها سخنانی است که بر زبان ائمه اطهار(علیهم السلام) جاری گشته و بهسوی خداوند و بهسوی عرش خداوند بالا میروند.
آن بزرگوار وقت قابل توجهی از خود را حتی در سختترین شرایط به تلاوت قرآن و ادعیه اختصاص میدادند. چنانکه فیلمی که از روزهای پایانی عمر شریف آن رهبر یگانه تهیه شده نشان میدهد که چگونه ایشان با وجود شرایط وخیم جسمی و رنج و سختیهای طاقتفرسای بیماری، اهتمام جدی به قرائت قرآن، اقامه نماز و خواندن ادعیه داشتند ودر ساعات هشیاری وقت خود را به خواندن نماز، قرآن و دعا سپری میساختند.
با توجه به اهمیت ادعیه و مناجاتهای وارده از سوی حضرات معصومین(علیهم السلام) و معارف بلندی که در آنها وجود دارد، ما محور مباحث خود را مناجات خمس عشر قرار دادهایم و در ادامه آن مباحث، در طی چند جلسه اخیر، فرازهایی از مناجات مریدین را از نظر گذراندیم که در یکی از آنها، فراتر از خوشیها و سعادت دنیوی و حتی فراتر از خوشی و لذتهای اخروی، قرب و وصول الی الله بهمثابه هدف برتر و نهایی انسان معرفی شده بود. هدفی که پس از نیل بدان، انسان حجاب و حایلی بین خود و خدا نمییابد و کاملاً خود را در جوار خدا و در محضر او مییابد. البته تقرب به خداوند بهعنوان هدف برتر دارای دو مرتبه است: مرتبه پایین تقرب به خداوند، درخواست بهرهمندی از مقاماتی است که لوازم تقرب به خداوند به شمار میآیند. در این مرتبه
انسان برای اینکه از بهشت و نعمتهای بهشتی؛ نظیر خوراکیها، کاخها و همسران بهشتی که در قرآن و روایات توصیف شدهاند بهرهمند گردد، در جستوجوی تقرب به خداوند برمیآید. درواقع، در این مرتبه، مطلوب اصلی انسان قرب الاهی نیست، بلکه مطلوب اصلی او دسترسی به آن نعمتهاست و خداوند را برای آنکه وی را از آن نعمتها برخوردار سازد میخواهد و برای رسیدن به قرب او و جلب رضایت او تلاش میکند. نظیر کسی که با دیگری طرح دوستی میریزد تا از موقعیت و امکانات او استفاده کند و دوستی و رفاقت او وسیلهای برای رسیدن به منافع و خواستههایش میباشد. اما در مقابل کسی با دیگری طرح دوستی میریزد و آن دوستی و رفاقت به جهت محبت و علاقهای است که به دوست خود دارد و چنان در این دوستی ثابتقدم و استوار است که حتی اگر منفعتی نیز از دوستش به وی نرسد، خللی در رفاقت و دوستی او پدید نمیآید؛ چون او برای آن رفاقتْ اصالت قائل است و آن را وسیلهای برای تأمین منافع خود قرار نداده است.
دوستی خالصانه خداوند و عاری از انگیزههای نفسانی و منفعتجویانه، در برخی از روایاتْ انگیزه مرتبه عالی عبادت و پرستش خداوند معرفی شده است. امام صادق(علیه السلام) دراینباره میفرمایند:
الْعُبَّادَ ثَلَاثَه: قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ خَوْفاً فَتِلْک عِبَادَه الْعَبِیدِ، وَقَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَک وَتَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْک عِبَادَه الْأُجَرَاءِ، وَقَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْک عِبَادَه الْأَحْرَارِ، وَهِیَ أَفْضَلُ الْعِبَادَه؛(1) «عبادتکنندگان سه گروهاند: 1. گروهی که خدای عز و جل را از ترس (عذاب جهنم) عبادت میکنند و این عبادت بردگان است. 2. گروهی که خدای تبارک و تعالی را به طمع ثواب و پاداش عبادت میکنند و این عبادت مزدوران است.
1. کلینی، کافی، ج2، ص84، ح5.
3. گروهی که خدای عز و جل را از روی دوستی و محبت خالصانه به او عبادت میکنند و این عبادت آزادگان و بهترین عبادت است».
در این مناجات که سخن از نعمتهای عادی بهشتی، نظیر حور العین، کاخها و غذاهای بهشتی به میان نیامده و از قرب الاهی، رضایت خداوند، دیدار با معبود و انس با او و لذت بردن از مناجات با آفریدگار همه خوبیها و زیباییها سخن به میان آمده، از یکسو بندگان خاص خدا که دارای همتی بلند و عالیاند به ما معرفی شدهاند. از سوی دیگر برترین الگو و سرمشق برای زندگی سعادتمندانه در اختیار ما نهاده شده است و حضرت به ما گوشزد کردهاند که الگو و سرمشق ما و بهترین بندگان خدا کسانی نیستند که با هدف رسیدن به نعمتهای بهشتی و کامجویی از لذتهای پایدار اخروی خدا را بندگی میکنند، بلکه الگو و سرمشق بیبدیل جویندگان کمال و تعالی کسانی هستند که به معرفت ناب خداوند نایل گشتهاند و از زمزم صفات جمال و جلال الاهی بهرهمند گردیدهاند. آنانکه جز لقای دوست و انس با او را نمیجویند، حتی اگر رضای محبوبْ در حرمان از بهشت و سوختن در آتش جهنم باشد، با همه وجود به لوازم رضای محبوب تن میدهند. البته پرواضح است که سرسپردگان معبود از نابترین و عالیترین فیوضات و الطاف رحمانی بهرهمندند و خداوند هیچگاه آنان را با شلاق قهر خود نمینوازد. سخن در این است که آنان هیچچیزی را بر رضا و لقای محبوب ترجیح نمیدهند و اوج تعالی و کمال آنان در وصال محبوب است. البته ما جلوههای رقیق و کمرنگی از آن محبت و عشق ناب را در محبتهای دنیوی نیز مشاهده میکنیم و آن محبت بیشائبه و بدون چشمداشت مادران به فرزندان خویش است که وجودشان سرشار از عشق و محبت به فرزندان است و نه تنها این محبت را بهانهای برای تامین
توقعات و انتظارات خود نساختهاند، بلکه حتی اگر از سوی فرزندشان بر آنان شرر و بلا ببارد، از آن محبت کاسته نمیشود و بیمهریهای فرزند را با مهر و عاطفه مادرانه پاسخ میگویند. آنان که طعم محبت بیشائبه مادر به فرزند را چشیدهاند، بهتر میتوانند عظمت محبت اولیای خـدا به معبود را ـ که در این مناجات خداجـویان و خداخواهان لقب گرفتهاندـ بشناسند. محبتی که در پرتـو آن، همه راههـایی که به غیر معبـود منتهـی میشود به روی خود بستهاند و تنها راه وصول به معبود را به روی خویش گشوده داشتهاند و از معبود و محبوب خویش میخواهند که دستشان را بگیرد و از کوتاهترین و کمخطرترین راه آنان را به فیض لقای خویش نایل سازد.
اَسْئَلُک اَنْ تَجْعَلَنى مِنْ اَوْفَرِهِمْ مِنْک حَظّاً، وَاَعْلاهُمْ عِنْدَک مَنْزِلاً، وَاَجْزَلِهِمْ مِنْ وُدِّک قِسْماً، وَاَفْضَلِهِمْ فى مَعْرِفَتِک نَصیباً، فَقَدِ انْقَطَعَتْ اِلَیْک هِمَّتى، وَانْصَرَفَتْ نَحْوَک رَغْبَتى، فَاَنْتَ لا غَیْرُک مُرادى، وَلَک لا لِسِواک سَهَرى وَسُهارى، وَلِقآؤُک قُرَّه عَیْنى، وَوَصْلُک مُنى نَفْسى، وَاِلَیْک شَوْقى، وَفى مَحَبَّتِک وَلَهى، وَاِلى هَواک صَبابَتى، وَرِضاک بُغْیَتى، وَ رُؤْیَتُک حاجَتى، وَجِوارُک طَلَبى، وَقُرْبُک غایَه سُؤْلى، وَفى مُناجاتِک رَوْحى وَراحَتى، وَعِنْدَک دَوآءُ عِلَّتى، وَشِفآءُ غُلَّتى، وَبَرْدُ لَوْعَتى، وَکشْفُ کرْبَتى، فَکنْ اَنیسى فى وَحْشَتى، وَمُقیلُ عَثْرَتى، وَغافِرَ زَلَّتى، وَقابِلُ تَوْبَتى، وَمُجیبُ دَعْوَتى، وَوَلِىُّ عِصْمَتى وَمُغْنِىَ فاقَتى، وَلا تَقْطَعْنى عَنْک، وَلا تُبْعِدْنى مِنْک، یا نَعیمى وَجَنَّتى، وَیا دُنْیاىَ وَآخِرَتى یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ؛ «از تو ای معبودم درخواست میکنم که از بین آنان بهره فراوانتری از فضل خود نصیبم کنی، و منزلتم را نزد خود بالاتر از آنان قرار دهی، و سهم مرا از دوستی و محبت خودت بزرگتر و نصیبم را از معرفت به خودت افزونتر گردانی، که ای خدای بزرگ، توجّه من از غیر تو منقطع و به تو معطوف گشته است و دلم تنها مشتاق توست. تنها
تو مقصود منی، و تنها از شوق توست شببیداری و کمخوابی من، و لقای تو نور دیدگانم، و مقام وصالت تنها آرزوی من است. شوق و اشتیاق من بهسوی توست، و سرگشته و واله محبت تو و دلباخته هوای توام. خشنودی تو مقصد نهایی من است و به مشاهده تو سخت نیازمندم، و نعمت جِوار تو مطلوب من، و مقام قرب تو منتهای خواهش من است، و حال مناجات با تو فرح و آرامش خاطر من است و دوای دردم و شفابخش دل سوزانم و تسکینبخش آتش درونم و زایل کننده غم و اندوهم نزد توست. پس در هنگام بیم و وحشت تنهایی مونس من باش، و از لغزشهایم درگذر، و زشتیهای رفتارم را ببخش، و توبهام را بپذیر و دعایم را اجابت کن و در برابر گناهان و لغزشها یاریگر و نگهبان من باش، و فقر و نیازم را برطرف ساز، و رشته اتّصالم به خود را قطع نگردان، و مرا از خود دور نساز، ای تو نعمت و بهشت و دنیا و آخرت من».
بخش پایانی مناجات با مغازله و معاشقه، آمیخته است، و حضرت در نجوای رمزگون خود از خداوند میخواهند که ایشان را در سلک پیشگامان طریق کمال و قرب خویش قرار دهد. بلکه منزلت و مقامی فراتر از آنان به ایشان عنایت کند و بیش از دیگران آن حضرت را بهمراتب عالی محبت و عرفان خویش نایل گرداند. آنگاه برای اینکه حال خود نسبت به معشوق و معبود را بیان کنند، پرده از راز دل شیدایی و اسیر جلوات رحمانی میگشایند و میفرمایند، خدایا همت(1) و علاقه و توجه من تنها به تو جلب
1. «همت» در اینجا به معنای «همت» در فارسی که با پسوند «بلند» و «پست» ذکر میگردد نیست، بلکه به معنای علاقه و میل و عزم و اراده است.
گشته است و من تنها به تو رغبت دارم. گاهی انسان اصالتا به چیزی علاقهمند است و علاقه او به لوازم و مقدمات آن چیز فرعی و به تبع علاقه به آن چیز است. اما گاهی علاقه و توجه انسان به کسی یا چیزی چنان شدت مییابد که سراسر دل انسان را فرا میگیرد و همه توجه انسان منحصر در محبوب میشود و محبت و توجه به غیر در شعاع محبت به محبوب خواهد بود. بدین معنا که سوای محبوب، حتی بهعنوان تابع محبوب که محبت به او به تبع محبت به محبوب باشد مطرح نیست، بلکه محبت و توجه انسان یکپارچه متوجه محبوب است و آنگاه شعاع محبت محبوب به مقربان به محبوب میتابد و آنان نیز در شعاع محبت به محبوب قرار میگیرند.
ما در زندگی به امور گوناگونی توجه و اهتمام داریم و چنان نیست که علاقه و توجه ما متمرکز بر یک چیز گردد. اما حضرت در بیان خود که جنبه تعلیمی برای دیگران نیز دارد میفرمایند: خدایا، اهتمام و توجه من منحصر در تو گشته است. یعنی آن حضرت به مرتبهای از تعالی و کمال و تقرب به خداوند نایل گشتهاند که غیرمعبود نمیتواند برای ایشان جلوهگری داشته باشد و دل ایشان را به خویش جلب کند، و با توجه به این مرتبه از تعالی و کمال است که از خداوند میخواهند که سهم ایشان از معرفت و محبت خود را بیش از دیگران قرار دهد.
خداوندا، تو مراد و خواسته من هستی و اراده من فقط به تو تعلق گرفته است، نه به چیز دیگر، و به هوای کوی تو و عشق جوار تو و تنها برای تو به شبزندهداری میپردازم و چنان نیست که طمع بهشت و یا ترس از جهنم مرا به عبادت و بندگی وادارد و انگیزهای جز تو و نیل به مقام قربت برای بندگی، عبادت و نجوای شبانه ندارم. خداوندا، روشنی چشم من در دیدار و ملاقات توست و با دیدار تو به آرامش ابدی دست مییابم.
خداوندا، وصال تو آرزوی دل من است و آرزو دارم به مقامی از قرب و وصال تو
برسم که دیگر هیچ واسطهای بین من و تو نباشد. خداوندا، شوق و اشتیاق من بهسوی توست نه چیز دیگر و من واله(1)، سرگشته، شیدا و دلباخته محبت توام. خداوندا، رضای تو مطلوب من است و مقصود من عشقورزی به تو و تلاشهایم برای کسب رضایت و خشنودی توست. خداوندا، قرب و دیدار تو نهایت آرزو و خواسته من است و راز و نیاز با تو دلخوشی و آرامشبخش دل من است و من جز آن، دلخوشی دیگری ندارم. خداوندا، دوای درد من نزد توست و تنها تو میتوانی آتش درونم را خاموش کنی و غصه و اندوهم را فرونشانی.
در پایان مناجات حضرت میفرمایند:
خداوندا، در هنگام تنهایی و رویگردانی از دیگران تو انیس و همدم من باش، و خطاها و لغزشهایم را ببخش، و توبهام را بپذیر، و دعاهایم را اجابت کن. خداوندا، مرا از گناه حفظ کن و مصون بدار تا خود را بدان نیالایم. خدایا، مرا از خودت دور نساز، تو همهکس و همهچیز و بهشت من و دنیا و آخرت من هستی.
1. «واله» و «وله» به مرتبهای از محبت اطلاق میشود که موجب سرگردانی و تحیّر است و بالاتر از این مرتبه و مرحله «هِیام» است که بر عاشقی اطلاق میشود که دیوانهوار و مجنونصفت در پی معشوق میدود و عشق آتشین او را سرگشته کوی معشوق میکند.