در طلیعه مناجات راجین و امیدواران، امام سجاد(علیه السلام) میفرمایند:
یا مَنْ اِذا سَئَلَهُ عَبْدٌ اَعْطاهُ، وَاِذا اَمَّلَ ما عِنْدَهُ بَلَّغَهُ، مُناهُ، وَاِذا اَقْبَلَ عَلَیْهِ قَرَّبَهُ وَاَدْناهُ، وَاِذا جاهَرَهُ بِالْعِصْیانِ سَتَرَ عَلى ذَنْبِهِ وَغَطَّاهُ، وَاِذا تَوَکلَ عَلَیْهِ اَحْسَبَهُ وَکفاهُ، اِلهى مَنِ الَّذى نَزَلَ بِک مُلْتَمِساً قِراک فَما قَرَیْتَهُ، وَمَنِ الَّذى اَناخَ بِبابِک مُرْتَجِیاً نَداک فَما اَوْلَیْتَهُ، اَیَحْسُنُ اَنْ اَرْجِعَ عَنْ بابِک بِالْخَیْبَه مَصْرُوفاً، وَلَسْتُ اَعْرِفُ سِواک مَوْلىً بِالْأِحْسانِ مَوْصُوفاً؛ «ای خدایی که هرگاه بندهای از او چیزی درخواست کند به او عطا میکند، و هرگاه امید و چشمداشتی به آنچه نزد اوست داشته باشد، به امیدش رهنمون میسازد، و هرگاه بندهای آهنگ او کند و بر او روی آورد او را به جوار و قرب خویش بار میدهد، و هرگاه بیپرده به معصیت و نافرمانی او پردازد بر گناهش پرده افکند و پوشاند، و آنگاه که بنده بر او توکل کند امورش را کفایت کند. خدایا، کیست که بر تو وارد گردد و درخواست ضیافت تو را داشته باشد و تو او را به ضیافت خویش بار ندهی؟ و کیست که با امید به فضل و احسان تو بر درگاهت فرود آمد و محرومش ساختی؟ آیا
سزد که من ناامید و دست خالی از درگاهت بازگردم، درصورتیکه من مولایی که به احسان و لطف معروف باشد جز تو نمیشناسم؟»
«امل» که در فارسی «آرزو» ترجمه میشود به معنای امید به امری دور از دسترس است که هنوز مقدمات و اسباب آن فراهم نیامده و تحصیل مقدماتش نیازمند تلاش فراوان و همت زیاد و صرف وقت بسیار و انتظار طولانی است. در مقابل رجا در موردی به کار میرود که مقدمات و اسباب لازم برای تحقق مطلوب فراهم است و ازایننظر امید به مطلوب معقول و منطقی است. البته گاهی در فارسی «امل» چون «رجا» به «امید» نیز ترجمه میشود و در فراز مزبور از مناجات نیز به معنای امید به کار رفته است. در قرآن نیز مشتقات «امل» و مرادفات آن مانند «اُمنیه» به کار رفته و از جمله خداوند درباره آرزوهای باطل و بیهوده برخی از نصاری و یهود که تنها خود را لایق بهشت میدانستند میفرماید: وَقَالُواْ لَن یَدْخُلَ الْجَنَّه إِلاَّ مَن کانَ هُوداً أَوْ نَصَارَى تِلْک أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکمْ إِن کنتُمْ صَادِقِینَ؛(1) «و گفتند: هرگز به بهشت نرود، مگر کسی که یهودی یا ترسا باشد. اینها آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید، برهان و دلیل خویش را بیاورید».
«اناخ» که از «نوخ» اشتقاق یافته، در جمله «اناخ ببابک» به معنای سکنی و اقامت گزیدن در پیشگاه الهی است. این تعبیر از «انخت الجمل» گرفته شده که به معنای خواباندن شتر در موضعی است که برای مهار کردن و خواباندن شتر فراهم آمده است. «ندی» به فتح نون در اینجا به معنای عطا و بخشش است، و همچنین «الخیبه» در فراز مزبور به معنای از دست دادن مطلوب و حرمان و خسران است.
با توجه به آنکه در این مناجات از امل و آرزو سخن به میان آمده این سؤال مطرح
1. بقره (2)، 111.
میشود که آیا آرزو و از جمله داشتن آرزوی طولانی و دراز پسندیده و یا مذموم میباشد؟ در پاسخ میتوان گفت که آرزو کردن بهخودیخود مذموم نیست و از کاربرد «امل» و «منا» در این مناجات به دست میآید که اگر متعلق آرزو و حتی آرزوی طولانی امور معنوی و اخروی باشد، امری پسندیده و مطلوب است و اگر در برخی از روایات از داشتن آرزوی طولانی نکوهش شده، متعلق آن آرزوی دنیا و لذتهای پست آن است که انسان را از رسیدن به تعالی و پیشرفت در مسیر کمال باز میدارد. امیر مؤمنان(علیه السلام) در نکوهش از چنین آرزویی میفرمایند: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکمُ اثْنَانِ: اتِّبَاعُ الْهَوَى وَطُولُ الْأَمَلِ. فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ، وَأَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَه؛(1) «ای مردم، از دو چیز بیش از هرچیز بر شما ترسانم: پیروی از هوای نفس و آرزوی دراز. اما پیروی از هوای نفس و اطاعت از شهوات، آدمی را از حق جدا کند و از برکات آن محروم سازد، و اما آرزوی دراز، رستاخیز را از یاد برد».
صرفنظر از آنچه در آیات و روایات مطرح شده و از مباحث اخلاقی استفاده میشود، آیا امیدواری و پیگیری هدفهای بلند و درازمدت شایسته است انسان باید به دنبال کارهایی باشد که خیلی زود نتیجه میدهد و آرزوی کارهایی را که بسیار دیر نتیجه میدهد و مقدمات فراوان و طولانی دور از دسترس دارد از سر بیرون کند؟ پاسخ این است که انسان طالب خیر است، هرچند آن خیر خیلی دور از دسترس انسان باشد و طلب خیر چون امری فطری است پسندیده میباشد. چیزی که هست گاهی انسان در شناخت مصادیق خیر اشتباه میکند و آنچه را که شرّ است خیر میپندارد و بالعکس آنچه را که خیر است شرّ میپندارد:
1. نهج البلاغه، خطبه 42.
کتِبَ عَلَیْکمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کرْهٌ لَّکمْ وَعَسَى أَن تَکرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ؛(1) «بر شما کارزار واجب شده است، درحالیکه برای شما ناگوار است و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خوب باشد و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد باشد و خدا [صلاح شما را] میداند و شما نمیدانید».
بنابراین، امید بستن و آرزو کردن خیر واقعی صحیح است، نه آرزو کردن خیرهای ظنی و پنداری مربوط به امور دنیا که انسان به گمان باطل خود آنها را خیر میداند و شدیداً به آنها دل میبندد درحالیکه در واقع خیر نیستند. قرآن درباره این گرایش و دلبستگی باطل انسان میفرماید: وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ؛(2)«و بهراستی وی سخت مالدوست است».
برخی از مفسران گفتهاند که خیر در آیه شریفه به معنای مال است و معنای آیه این است که انسان بسیار مالدوست و بخیل و تنگنظر است و برخی نیز گفتهاند که دوستی شدید مال انسان را وادار میکند که از دادن حق خدا امتناع ورزد و مال خود را در راه خدا انفاق نکند.(3)
اگر مال از راه صحیح به دست آید و در راه صحیح و خیر صرف گردد خیر و نیکوست. اما برخی خیال میکنند که مال مطلقاً خیر است و تفاوت نمیکند که از چه راهی به دست آید و در چه راهی مصرف گردد.
برخی در مقام تعارض و تزاحم بین دو چیز مطلوب به خطا میروند و مرجوح را
1. بقره (2)، 216.
2. عادیات (100)، 8.
3. علامه طباطبایی، المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج20، ص799.
بر راجح و خیر محدود و زودگذر را به خیر دیرپای و دارای آثار ماندگار ترجیح میدهند و ازاینجهت، خیر ناچیز و محدود دنیا را بر خیر ابدی آخرت ترجیح میدهند و منطقشان این است که نباید نقد را فدای نسیه کرد و چون دنیا نقد است و آخرت نسیه، باید نقد را غنیمت شمرد و دنیا را برگزید و از آخرت چشم پوشید. درصورتیکه منطق عقل حکم میکند که گاهی باید انسان نسیه را بر نقد ترجیح دهد و بر اساس همین منطق است که انسان در امور دنیایی و زندگی روزمره خود نیز گاهی نقد را فدای نسیه میکند. کارگری که تن به کار میدهد و دانشآموزی که درس میخواند و پژوهشگری که به امر پژوهش میپردازد، برای کسب ثروت و موقعیت علمی و اجتماعی، از راحتیها و بسیاری از لذتها میگذرند و محدودیتها و محرومیتهایی را بر خود هموار میکنند.
با توجه به آنچه گفتیم، انسان باید طالب خیر واقعی باشد و بهوسیله عقل و آموزههای قرآنی و روایات، خیر واقعی را بشناسد و درصدد تأمین آن برآید و بیتردید امید بستن به خیر واقعی و آرزو کردن آن مطلوب و پسندیده است و آنچه مورد نکوهش قرار گرفته، آرزوهای طولانی مربوط به امور دنیایی و دلبستگی به مقامات و موقعیتهای اعتباری و زودگذر است که انسان را از پرداختن به آخرت که مطلوبیت ذاتی دارد باز میدارد و محروم میسازد. برخی برای رسیدن به موقعیت و مقام سالها زحمت میکشند و برای اینکه به اهداف سیاسی خود برسند حزب تشکیل میدهند. چنانکه در کشورهای غربی رایج است که با هزار وعده و وعید و فریب و نیرنگْ مردم را دور خود جمع میکنند تا در انتخابات رأی آنان را جمع کنند و کرسی پارلمان و مقام ریاستجمهوری را در اختیار خود گیرند. اینگونه رفتار چون معطوف به دنیاست و
فاقد انگیزههای متعالی اخروی است مذموم است و الا تلاش دنیایی بهعنوان انجام وظیفه و مقدمه دستیابی به کمالات اخروی و جلب رضای خدا و تحمل زحمات فراوان و طولانی برای رسیدن به مطلوب الاهی بسیار ارزشمند است.
هنگامی که امام خمینی(رحمه الله) نهضت اسلامی را شروع کردند، هیچکس احتمال نمیداد که بهزودی نهضت پیروز شود و رژیم پهلوی ساقط گردد. اما امام و یاران امام با تلاشهای طاقتفرسا و تحمل تبعید و زندان و تحمل شکنجهها و از دست دادن عزیزان خود، پس از پانزدهسال به پیروزی رسیدند و هدف از آنهمه گرفتاریها و سختیها برقراری حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلام بود و چون هدفْ مقدس و معطوف به آخرت و در راستای جلب رضای الاهی بود، ارزش آن را داشت که برای رسیدن به آن حتی صد سال تلاش مداوم و طاقتفرسا صورت پذیرد.
همچنین پژوهشگر و محققی که برای کسب عزت اسلامی و کسب افتخار برای کشور اسلامی خود و برای خودکفایی و بینیاز گشتن از قدرتمندان عالم به اختراع و کسب دانشهای جدید دست مییازد، باید مورد ستایش قرار گیرد و تلاشهای دیرپای او در زمینه علوم تجربی و دنیوی که با هدف کسب رضای خدا صورت میپذیرد ارزشمند و مطلوب میباشند. همچنین دانشمندان علوم اسلامی که در زمینه علوم دینی و عقلی و برای پیشرفت دین خدا سالیان دراز زحمت میکشند و خون دل میخورند قابل ستایش و قدردانی میباشند و عمل آنان مرضیّ خداست. بیتردید این همتهای بلند و تلاشهای بیشائبه و استفاده بهینه از فرصت عمر و پیمودن مسیرهای طولانی و پرپیچوخم که بهعنوان انجام وظیفه و گسترش معنویت در جامعه و ارتقای جامعه اسلامی در ابعاد گوناگون صورت میپذیرند عبادت بهحساب میآیند و هرچند مقدمات رسیدن به آن اهداف متعالی طولانی و فراوان باشند، ارزشمندترند و بر حسنات و پاداشهای معنوی و اخروی انسان میافزایند و لحظهلحظه عمری که در راستای آن
اهداف صرف میگردد و قدمهایی که برداشته میشود عمل صالح بهحساب میآید. ازاینروی خداوند درباره ارزش و فضیلت همراهی با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و تحمل سختیها در راه اسلام فرمود:
مَا کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَه وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ اللّهِ وَلاَ یَرْغَبُواْ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَلِک بِأَنَّهُمْ لاَ یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَه فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَطَؤُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکفَّارَ وَلاَ یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلاً إِلاَّ کتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ؛(1) «مردم مدینه و بادیهنشینان پیرامونشان را نسزد که از [همراهی با] پیامبر خدا سر باز زنند و نه اینکه به [حفظ] جانهای خویش رغبت کنند و از جان وی روی گردان شوند [یعنی جانهای خویش را از جان او عزیزتر شمارند]. این ازآنروست که در راه خدا هیچ تشنگی، رنج و گرسنگی بدیشان نرسد و هیچ گامی در جایی که کافران را به خشم آرد ننهند و ضربهای به دشمن نزنند [و از آنان اسیر و غنیمت نگیرند و آنان را زخمی نکنند و نکشند] مگر اینکه به سبب آن، برای ایشان کار نیک و شایسته نویسند؛ که خدا مزد نیکوکاران را تباه نمیکند».
در روایات از آرزوهای طولانی که معطوف به دنیاست و امکان تحقق نیز دارند نکوهش شده است چه رسد به آرزوهایی که امکان تحقق ندارند؛ مثل کسی که به خیالبافی مبتلا میگردد و در آن حال آرزو میکند که بزرگترین ثروتمند دنیا گردد. اما در ارتباط با آخرت، حتی آرزوهایی که تحقق آنها از توان انسان خارج است و بهطور طبیعی انسان نمیتواند بدانها دست یابد، مطلوب و پسندیده هستند و ناشی از همت بلند انسان میباشند. مثل کسی که میداند بین مقام او با مقام و منزلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)
1. توبه (9)، 120.
فاصله فراوانی است و حتی او از درک و فهم مقام و منزلت آن حضرت عاجز است، اما بااینحال آرزو میکند که در آخرت همنشین آن حضرت گردد. البته کسی که چنین خواستهها و آرزوهای بزرگی دارد باید برای رسیدن به آنها تلاش کند و از انجام آنچه از او در زمینه خودسازی و نیل به تعالی و کمال برمیآید کوتاهی نکند. چنانکه شخصی در پاسخ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که از حاجت و خواستهاش پرسش کردند، گفتند:الْجَنَّه فَأَطْرَقَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ قَال: نَعَمْ، فَلَمَّا وَلَّى قَالَ لَهُ یَا عَبْدَ اللَّهِ أَعِنَّا بِطُولِ السُّجُودِ؛(1) «حاجت من بهشت است. حضرت سر به زیر افکندند و فرمودند: بله و چون برگشتند خطاب به آن شخص فرمودند: ای بنده خدا، ما را با سجده طولانی یاری رسان».
روشن شد که از نظر عقل و شرع آرزوهای دورودرازی که امکان تحقق ندارند و انسان را به خیالبافیهای احمقانه وا میدارند و نیز آرزوهایی که امکان تحقق دارند، اما انسان را از انجام تکالیف الاهی و دستیابی به آثار و ثمرات قطعی اخروی باز میدارند، مذموم هستند. همانطور که پسندیده نیست انسان آرزوهای دستنایافتنی را در ذهن بپروراند و فکر و ذهن خود را بدانها مشغول سازد، همچنین شایسته نیست که انسان با آرزوی رسیدن به لذتهای ناچیز و حقیر دنیوی خود را از پرداختن به تکالیف اخروی و الاهی که نتایجی بهمراتب بزرگتری نسبت به لذتهای دنیوی دارند باز دارد.
در طلیعه این جلسه این پرسش را مطرح کردیم که آیا امید برای انسان لازم است و انسان باید امیدوار باشد یا نه؟ مجدداً در پاسخ به این سؤال عرض میکنیم که امید لازمه زندگی است و بدون امیدْ زندگی انسان تداوم نمییابد. امید یکی از نعمتهای الاهی است. منتها چون آخرت دار تزاحم نیست، انجام برخی از امور اخروی مانع
1. کلینی، کافی، ج 7، ص266، ح 8.
پرداختن به دیگر امور اخروی نمیگردد و انسان میتواند به همه فعالیتها و اندیشههای خود جهت و سمت و سوی اخروی ببخشد. در ارتباط با آخرت همت بلند و آرزوی طولانی نکوهیده نیست، و از این نظر، هرچند امید انسان به آخرت و دستیابی به مقامات آن بلندتر و بزرگتر باشد، پسندیدهتر خواهد بود. اما چون دنیا دار تزاحم است و زیادهروی در پرداختن به برخی امور دنیوی انسان را از امور لازم دیگر باز میدارد، نباید در استفاده از نعمتهای دنیوی دچار افراطوتفریط شد و باید حد و اندازه بهرهبرداری از آن نعمتها را رعایت کرد تا انسان از امور لازم دیگر دنیوی و نیز امور اخروی باز نماند. انسان در کنار امید، باید بیم و ترس نیز داشته باشد و نباید امید انسان از حد بگذرد و مانع بیم و ترس گردد.
انسان باید حد و مرز و شرایط استفاده از نعمتهای الاهی را رعایت کند و از این نظر، امید به نعمتهای دنیوی در صورت رعایت شرایط و حد و مرز استفاده از آنها صحیح است. مال و امکانات دنیوی نعمتاند، اما انسان نباید از راه حرام و تصرف در اموال دیگران بدانها دست یابد که در این صورت آنها نقمت به شمار میآیند نه نعمت، و از جمله روا نیست که انسان امید تصرف در مال مردم و دستاندازی به حقوقشان را داشته باشد. امید بستن به نعمتهای دنیوی در صورتی روا و پسندیده است که برای آخرت و برای تأمین نیازهای ضروری زندگی آنهم با رعایت حدود شرعی باشد. بهخصوص اگر امید انسان در تأمین نعمتهای دنیوی تنها معطوف به خداوند گردد و انسان امید به غیرخدا نبندد؛ چنانکه خداوند در حدیث قدسی به حضرت موسی(علیه السلام)فرمود:یا موسی، سلْنی کلَّ ما تحتاجُ اِلیهِ حتّی عَلَفَ شاتِکَ و مِلْحَ عَجینِک؛(1) «ای موسی، هرچه را بدان نیازمندی حتی علف گوسفند و نمک غذایت را از من بخواه».
1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 93، باب 16، ص303، ح 39.
بـرای مؤمن نیازهـای دنیوی مطلوبیت ذاتی ندارد ـ چـه اینکه امور دنیوی بهخودیخود ارزش اخلاقی نیز بهحساب نمیآیند ـ. او نعمتها و امکانات دنیوی را برای تأمین سلامتی خود و کسب توانایی برای رسیدن به مقامات الاهی و انسانی و نیل به ثوابهای ابدی آخرت میخواهد. نعمتهای دنیوی، بهخودیخود، مباحاند، اما ارزش بهحساب نمیآیند و در صورتی ارزش بهحساب میآیند که برای رضای خدا درخواست شوند. اما نعمتهای اخروی دارای مطلوبیت ذاتی و ارزش هستند و از این نظر درخواست آنها و امید بستن به آنها مطلوب و پسندیده است. البته باید امید انسان به آنها صادق باشد، بدین معنا که انسان در رسیدن به نعمتها و مقامات اخروی و معنوی کوتاهی نکند و از اسباب و امکاناتی که جهت رسیدن به آنها در اختیارش نهاده شده است کمال استفاده را ببرد، نه اینکه خواهان نیل به مقام اولیای خدا باشد، اما در انجام وظایف خود کوتاهی کند و تکالیف واجب خود را انجام ندهد و از انجام مستحبات خودداری ورزد و در طی ماه رمضان که ماه عبادت و بهار قرآن است، دستکم یک بار قرآن را ختم نکند.
در ادامه مناجات امیدواران حضرت میفرمایند:
کیْفَ اَرْجُو غَیْرَک وَالْخَیْرُ کلُّهُ بِیَدِک، وَکیْفَ اُؤَمِّلُ سِواک وَالْخَلْقُ وَالْأَمْرُ لَک. أَاَقْطَعُ رَجآئى مِنْک وَقَدْ اَوْلَیْتَنى ما لَمْ اَسْئَلْهُ مِنْ فَضْلِک؛ «چگونه به غیر تو امید داشته باشم، درصورتیکه همه خیر از توست؟ و چگونه به غیر تو آرزومند گردم، درحالیکه فرمانروایی، حاکمیت و مالکیت آفرینش مخصوص توست؟ آیا من امیدم را از تو قطع گردانم درصورتیکه تو از فضل و کرمت آنچه را من درخواست نکردم به من بخشیدی؟»
از فراز مزبور استفاده میشود که درخواست انسان از خدا و امید به فضل الاهی نباید
محدود باشد. بلکه انسان باید همه نعمتهای دنیوی و اخروی را از خدا بخواهد و امید آن داشته باشد که خداوند همه نیازهای مادی و معنوی او را برآورده کند. فراموش نکند که خداوند مالک مطلق و حقیقی هستی است و کسی جز او نمیتواند آرزوها و امیدهای انسان را برآورده سازد. گذشته از نعمتهای دنیوی نظیر ثروت، همسر خوب و آبرومندی در اجتماع که باید از خدا درخواست شود، در ارتباط با امور اخروی نیز نباید امید انسان به خدا معطوف به نجات از جهنم و نیل به نعمتهای ظاهری بهشت، نظیر حور و غلمان و خوردنیهای بهشت گردد. بلکه فراتر از آنها، انسان باید آرزوی نیل به مقامات عالی بهشت و همنشینی با انبیا و اولیای خدا را داشته باشد و از خداوند بخواهد که او را به مقام قرب خویش بار دهد. نباید نگریستن در وضع و حال خود و توجه به کوتاهیهای خویش در کسب رضای خداوند و کاستیهایی که در جنبههای معنوی دارد، او را از درخواستهای بزرگ باز دارد و تصور کند که اگر از خداوند مقامی چون مقام سلمان(علیه السلام) را درخواست کند، بدو خواهند گفت که تو را با این پلیدیها و زشتیهای رفتارت و کوتاهیات در نیل به تعالی و کمال، چه رسد به درخواست نیل به مقام بندگان خاص و برگزیده خدا و کسانی که سراسر عمرشان در مسیر کسب رضای الاهی طی شد و لحظهای از انجام تکالیف و وظایف الاهی کوتاهی نکردند.
توجه به یک نکته اساسی به انسان جرئت میبخشد که درخواستهای بسیار بزرگ از خداوند داشته باشد و امید نیل به عالیترین مقامات را در ذهن خود بپروراند، و آن اینکه خداوند دارای قدرت و مالکیت نامتناهی است و هرچه به هرکس عطا کند، از دارایی و ملک او کاسته نمیشود. خداوند میتواند همه نعمتهای دنیا را به یک نفر عطا کند و همسان با آنها نعمتهای دیگری خلق کند و در اختیار بندهای دیگر قرار دهد. هرچه او به بندگانش ببخشد از دارایی و
ملک او کاسته نمیشود؛ چون آنچه را او بخواهد بیدرنگ با یک اراده و فرمان خلق میشود:
أَوَلَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ*إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کنْ فَیَکونُ؛(1) «آیا آنکه آسمانها و زمین را آفرید بر آفریدنِ همانند آنها توانا نیست؟ چرا، [تواناست]، و اوست آفریدگار دانا. جز این نیست که کار و فرمان او، چون چیزی را بخواهد، این است که گویدش، باش، پس میباشد».
توجه به این معنا در مقام دعا و مناجات به انسان جرئت میدهد که از خداوند درخواستهای بزرگ داشته باشد و نیز باعث میشود که توجه به بیلیاقتیها و آلودگیهایش او را از درخواست از خداوند باز ندارد. با توجه به این حقیقت، حضرت خطاب به خداوند میفرمایند که خدایا، تو به من تفضل کردی و آنچه را من نخواسته بودم به من عنایت کردی، پس آیا سزد که مرا از خویش ناامید سازی و آنچه را از تو تمنا و درخواست میکنم به من نبخشی؟ مشابه این تعبیر در دعای ماه رجب و دعای ابوحمزه ثمالی و سایر دعاها نیز وجود دارد و ائمه اطهار(علیهم السلام) بدینوسیله به ما تعلیم دادهاند که در مقام دعا همت بلند و هدفهای متعالی و درخواستهای بزرگ داشته باشیم و به چیزهای پست و کوچک قناعت نکنیم.
فراموش نمیکنم که در عهد کودکی که به دبستان میرفتم، برای اولین بار از یزد به قم مسافرت کردم و در مسیر، راننده برای اینکه خوابش نرود با ما صحبت میکرد و گاهی پشت فرمان سوره یوسف را از حفظ میخواند. او به من گفت: اکنون که میخواهی به قم بروی و به زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها) مشرف شوی، از
1. یس (36)، 81-82.
آن حضرت چه میخواهی؟ گفتم نمیدانم که چه بخواهم. او از من پرسید که ثروتمندترین افراد در شهر شما کیست؟ من کسی را که در آن زمان معروف بود در یزد از همه ثروتمندتر است نام بردم. گفت اگر گدایی با زحمت و با راضی کردن دربان خانه آن شخصْ خودش را به او رساند و درخواست یک ریال کرد، مردم به او نمیخندند که چه انسان احمقی است که از چنین ثروتمندی پول حقیر و بیارزشی را درخواست میکند؟ او به من گفت که وقتی به حرم مشرف شدی چیز کم نخواه و درخواست مال دنیا که ناچیز و حقیر است از حضرت معصومه(سلام الله علیها) نداشته باش. آن راننده که امیدوارم خداوند با پیشوایان معصومش محشورش گرداند، به من درس اخلاق داد و به من یادآور شد که نهایت دونهمتی است که انسان در مکانهای مقدس و روزها و شبهای خاصی چون ماه مبارک رمضان و شبهای قدر درخواستهای حقیر دنیوی از خداوند داشته باشد. بلکه در این فرصتهای طلایی و ارزشمند باید از خداوند تعالی توفیق بندگی و نیل به رضوان و مقام قرب الاهی را درخواست کرد.
حضرت در ادامه مناجات چنین میفرمایند:
اَمْ تُفْقِرُنى اِلى مِثْلى وَاَنَا اَعْتَصِمُ بِحَبْلِک. یا مَنْ سَعَدَ بِرَحْمَتِهِ الْقاصِدُونَ وَلَمْ یَشْقَ بِنَقْمَتِهِ الْمُسْتَغْفِرُونَ؛ «یا تو مرا به گدایی از چون خودم محتاج میسازی درحالیکه به رشته لطف و کرمت چنگ آویختهام؟ ای خدایی که ارادتمندان و جویندگان خویش را با رحمت خویش سعادتمند میسازی، و آمرزش خواهان از خویش را با نقمت و عذاب خود به شقاوت و رنج نمیافکنی».
آیا هیچ ثروتمند کریمی گدایی را که به در خانهاش آمده و عرض حاجت دارد، به گدای دیگری حواله میدهد؟ چگونه ممکن است خداوندی که مالک علیالاطلاق
است و هرچه بندهاش بخواهد میتواند به او عنایت کند و هرچه ببخشد از ملک و دارایی او کاسته نمیگردد، بنده فقیر و نیازمند را از درگاه خویش براند و ناامید سازد تا او به نزد بنده فقیری چون خود برود که سرتاپا نیاز و از رفع نیاز خود عاجز است، چه رسد که نیاز غیرخود را برطرف سازد؟ انسان بهواسطه رحمت الاهی به سعادت میرسد و استغفار عامل بهرهمندی از رحمت الاهی و رهایی از نقمت و عذابی است که باعث شقاوت میگردد. در حقیقت، نایل گشتن به سعادت واقعی و رهایی از شقاوت در گرو یاد خدا و استغفار از اوست.