فهرست مطالب

بیان شبهه تأویل در دین

بیان شبهه تأویل در دین

موضوع بحث ما پیش از این، بیان شبهاتى بود كه به خصوص در دهه اخیر بر ضدّ مبانى فكرى و اعتقادى اسلام مطرح و به صورت هاى مختلف در سخنرانى ها، مقالات و كتاب ها منتشر شده است و متأسفانه بعضى از افراد ناآگاه را تحت تأثیر قرار داده است. پیش از این بعضى از این شبهات كه مربوط به سوء استفاده از قرآن كریم و سایر منابع دینى به عنوان قرائت هاى مختلف و مانند آن بود را بیان كردیم و در حدى كه ظرفیت مجلس اقتضا مى كرد پاسخ هاى مناسبى هم ارائه دادیم.

یكى از مطالبى كه از دیرباز در میان مسلمانان القا شده و مورد سوء استفاده قرار گرفته است، مسأله تأویل دین است كه افرادى آن را ترویج كرده و گروه هاى مختلفى با عناوین متفاوت تحت تأثیر آن واقع شده اند و امروز تقریباً همان مطلب با آهنگ جدیدى مجدداً مطرح شده است كه گاهى به آن آهنگ فلسفى و علمى داده اند و سعى كرده اند از منابع دینى هم مؤیداتى براى این شبهه پیدا كنند. مى گویند: نه تنها قرآن، بلكه حقایق دین، ظاهر و باطنى دارد. ظاهر آن را مردم عوام مى فهمند، ولى حقیقت و باطنى هم دارد كه آن را بعضى از خواص مى فهمند. و به دنبال این مطلب، افرادى كه سوء نیت داشته اند، براى گمراه كردن مردم چیزهایى را به عنوان باطن دین و تأویل آیات قرآن عرضه كرده اند. در همان صدر اسلام در اثر نفوذ بعضى از فرهنگ هاى بیگانه چنین گرایشى در بین مسلمانان پیدا شد كه غیر از احكام ظاهرى اسلام كه شریعت نامیده مى شود، طریقت و حقیقتى وجود دارد و برخى گفتند اگر انسان به حقیقت برسد، دیگر احتیاجى به شریعت ندارد.

به تبع آن، امروز هم گاهى به نام صوفى مآبى همین سخنان را مطرح كرده و مى گویند اگر ما به حقیقت دین برسیم، دیگر احتیاجى به این احكام نداریم و این احكام براى عوام است. البته ما هر كسى را كه در طول تاریخ صوفى یا عارف نامیده شده، به بى دینى و سوء نیت متهم نمى كنیم. ما عرفان حقیقى نیز داریم و آن عرفانى است كه از اهل بیت(علیهم السلام) گرفته شده است.

الحمد لله، ما در زمان خود عارفى را دیدیم كه هم در حقایق عرفانى ید طولایى داشت و هم در فقه و اجتهاد شریعت و هم در انجام وظایف اجتماعى و مبارزه با ظلم و بدعت و انحراف، ممتاز بود و او حضرت امام [رضوان الله تعالى علیه] بود. اصل این مطلب كه در قرآن حقایقى وجود دارد كه همه آن را نمى فهمند، صحیح است، ولى این مجوّز آن نیست كه افرادى با سوء استفاده كردن از این حقایق، مطالب نادرست خود را به عنوان تأویل و باطن قرآن عرضه كنند. یا با سوء استفاده از نام عرفان، افكار انحرافى، بدعت ها و حتى افكار كفرآمیزى را ترویج نمایند. بعضى از این روشنفكرهاى مذهبى یا لامذهب نیز براى این كه مردم را از احكام اسلام و از علما، فقها و مراجع جدا كنند، مى گویند باید بیشتر به سراغ جهات عرفانى اسلام رفت و اگر گاهى از عرفا تعریف و تمجید كرده و از معنویات یاد مى كنند، تنها براى این است كه مردم را از احكام و شریعت اسلام منحرف كنند و گرنه، نه خود از حقایق اسلام و مسائل عرفانى بویى برده اند و نه وجود چنین امورى را باور دارند، بلكه آن را دامى قرار داده اند و به مردم مى گویند به دنبال باطن و تأویل و حقیقت بروید، تا آنها را از فقاهت و شریعت جدا كنند. با استفاده از تئورى هایى كه در یك شاخه فلسفى جدید به نام «هرمنوتیك» در مغرب زمین مطرح شده، براى این طرز فكر هم، به اصطلاح یك مبناى فلسفى درست كرده اند. و به علاوه سعى كرده اند از آیات و روایات هم شواهدى براى مطالب خود بیاورند.

طبیعى است كه بررسى همه آنچه در این زمینه گفته شد و شاخه هاى مختلف این گرایش ها در چنین جلسه اى مقدور نیست. آنچه در این جلسه مى توان گفت و بیشتر مورد نیاز است، بررسى شبهاتى است كه بعضى افراد به نام مسائل عرفانى و حقایق دین و باطن دین مطرح كرده و مى خواهند با استفاده از به اصطلاح شواهد قرآن و حدیث، جوانان پاك و متدین را منحرف كنند. در این جلسه بعضى از مواردى را كه این افراد با سوء استفاده از كتاب و سنت، دستاویز خود قرار داده اند بیان كرده سعى مى كنم شبهه آنها را در این جهت توضیح و آن را پاسخ دهم. قرآن در آیه اى كه مربوط به محكمات و متشابهات است، مى فرماید: «فأماّ الذین فى قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأویله و ما یعلم تأویله الا الله و الراسخون فى العلم یقولون آمنا به كلٌ من عند ربنا و ما یذكرّ الا اولوالالباب»1 در این آیه آمده است كه فتنه جویان به سراغ آیات متشابه مى روند و از این كار دو هدف دارند: یكى این كه ایجاد فتنه كنند، و دیگر این كه به تأویل قرآن دست یابند. درباره این كه تأویل چیست و فتنه جویان چگونه مى خواهند با دنبال كردن آیات متشابه به تأویل برسند، مفسرین بحث هاى علمى و فنى زیادى انجام داده اند كه طرح آنها در این فرصت نه میسّر است و نه مناسب. عزیزان و فضلایى كه تشریف دارند، مى توانند به تفسیر المیزان و تفاسیر دیگر در ذیل آیه هفتم سوره آل عمران مراجعه فرمایند. منظورم از طرح این آیه این است كه خود قرآن اشاره دارد كه قرآن داراى تأویل است و افرادى به خاطر دستیابى به تأویل، به سراغ آیات متشابه مى روند. البته در چند جاى دیگر هم صحبت از تأویل آیات شده كه نمى خواهم بحث را گسترده كنم. از همین آیه كسانى سوء استفاده كرده و گفته اند ببینید، خود قرآن مى گوید: قرآن تأویل دارد و ما مى خواهیم تأویل آن را پیدا كنیم و كسانى كه به تأویل قرآن برسند، دیگر نیازى به عمل كردن به ظواهر ندارند. در آیه دیگرى مى فرماید: «و اعبد ربك حتى یأتیك الیقین»2 یعنى خدا را پرستش كن تا یقین نزد تو بیاید. از این آیه چنین استفاده كرده اند كه انسان تا به یقین نرسیده است، باید خدا را بپرستد، ولى وقتى به مرحله یقین رسید، دیگر احتیاج به پرستش خدا ندارد. خود این آیه یكى از آیاتى است كه وجه تشابه دارد و باید قرآن شناسان آن را معنا كنند.

همچنین در روایات زیادى آمده كه قرآن باطن یا بطونى دارد3 و این مطلب براى كسانى كه دنبال این انحرافات مى روند دست آویز شده و مى گویند مطالبى را كه ما مى گوییم، باطن خود قرآن است. اگر بگویید از كجاى آیه، این مطلب استفاده مى شود، مى گویند، اگر استفاده مى شد كه از ظاهر بود و شما هم مى فهمیدید; مطالبى كه ما مى گوییم باطن قرآن است.

بنابراین، شبهه اى كه در اینجا مطرح مى شود این است كه از طرفى خود قرآن مى فرماید: قرآن تأویلى دارد. از طرف دیگر در روایات آمده است كه قرآن بطن یا بطونى دارد. شبهه افكنان از این مطلب سوءاستفاده كرده، از یك طرف قرائت هاى متعدد را توجیه كرده و مى گویند قرائت هاى مختلفى كه ما مى گوییم همین ظاهر و باطن هاى قرآنى است و از طرف دیگر مردم را از عمل به ظواهر قرآن باز داشته، مى گویند كسى كه به باطن قرآن دست یافت، دیگر احتیاجى به ظاهر آن ندارد. و از این راه ممكن است مقاصد شیطانى دیگرى را نیز القا كنند.


1. آل عمران، 7

2. حجر، 99.

3. ر.ك بحارالانوار، ج 92، باب 8.