فهرست مطالب

دلیل نقلىِ شبهه و پاسخ آن

دلیل نقلىِ شبهه و پاسخ آن

دلیل قرآنى این مطلب، این است كه در دو آیه از قرآن این تعبیر به كار رفته است كه ما قرآن را به زبان تو بیان كردیم; «فانما یسرناه بلسانك لتبشر به المتقین و تنذر به قوماً لدّا»1; این آیه مى فرماید: ما قرآن را به زبان تو آسان كردیم. بنابراین، معلوم مى شود قرآن به زبان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) است; یعنى كلام پیغمبر(صلى الله علیه وآله) است. در آیه دیگرى هم مى فرماید: «انما یسرناه بلسانك لعلهم یتذكرون»2، یعنى قرآن را به زبان تو میّسر و آسان كردیم. پس این كه خود قرآن مى گوید به زبان تو است، دلالت دارد بر اینكه كلام پیغمبر(صلى الله علیه وآله) است.

اول به این شبهه بپردازیم تا ببینیم آیا واقعاً معناى آیه همین است؟ و آیا سایر آیات هم این معنا را تأیید مى كنند؟ و اصلا نظر خود قرآن در مورد اینكه كلام چه كسى است و چگونه نازل شده، چیست؟ البته این موضوع احتیاج به تبیین ندارد و از ضروریات اسلام است. ولى شیاطین به حركت در چارچوبه ضروریات و یقینیات مقید نیستند; آنها ضروریات، حتى بدیهیات را هم انكار مى كنند.

اصولا قرآن، كیفیت نزول وحى بر همه انبیا را به صورتى ترسیم مى كند كه احتمال هیچ اشتباه و خطایى در آن نباشد. چون ایجاد خدشه، شك و تردید و احتمال خطا و اشتباه در رسالت انبیا و كتب آسمانى، دستاویز همه كفّار در هر زمان بر ضدّ انبیا بوده است. كفار هم نسبت به پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى گفتند: «قرآن كلماتى است كه شیطان به او القا كرده است.»ـ العیاذ بالله ـ گاهى نیز مى گفتند: «شخص غیر عربى این سخنان را به او یاد داده است» و منظور آنها هم سلمان فارسى یا صهیب رومى بود. این مطالب در خود قرآن آمده است; «انما یعلمه بشر»3. قرآن در جواب كفار مى فرماید: «لسان الذى یلحدون الیه اعجمى و هذا لسان عربىٌ مبین». گاهى نیز مى گفتند شیاطین و یا جنیان این كلمات را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) القا مى كنند. دشمن، هنگامى كه بخواهد در مطلبى تشكیك كند، به هر وسیله اى متشبث مى شود و دروغ هم استخوان ندارد كه گلوى كسى را بگیرد. گاهى هم كفار مى گفتند كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) دیوانه است. گاهى مى گفتند شاعر است و سخنان او شعرگونه است.

قرآن انواع شبهاتى را كه پیرامون این كتاب مطرح شده است متذكر مى شود و سرانجام براى رفع تمام آنها كیفیت نزول وحى بر انبیا(علیهم السلام) را ترسیم مى كند. خداوند در اواخر سوره جن مى فرماید: «عالم الغیب فلا یظهر على غیبه أحدا إلا من ارتضى من رسول فإنه یسلك من بین یدیه و من خلفه رصدا لیعلم أن قد أبلغوا رسالات ربهم و أحاط بما لدیهم و أحصى كل شىء عددا»4. در واقع براى اینكه هیچ گونه شكى نسبت به محتواى قرآن باقى نماند، مى فرماید: خدایى كه عالم الغیب است و هر مطلب پنهانى را مى داند، حتى امورى را كه به عقل شما نمى رسد، او علم خود را جز براى پیامبران، بر كسى آشكار نمى كند، «فلا یظهر على غیبه أحدا إلا مَن ارتضى مِن رسول»; هنگامى كه خدا قصد دارد غیب خود را بر پیامبر آشكار كند و به او بفهماند، به گونه اى این كار را انجام مى دهد تا زمانى كه به مردم برسد، به هیچ صورت در آن دخل و تصرفى نشود. البته توضیح این مطلب براى ما امكان پذیر نیست، چون خارج از حیطه فهم ماست. وحى از هنگامى كه از خداى متعال صادر مى شود تا به پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مى رسد و پس از آن تا زمانى كه به مردم برسد، محافظت شده است. خدا به گونه اى وحى را بر پیغمبر(صلى الله علیه وآله)نازل مى كند كه، «یسلك من بین یدیه و من خلفه رصدا»، از پیش و پس، وحى را احاطه و محافظت مى كند تا هیچ كس نتواند در آن تصرفى كند. یعنى خداوند قبل از نزول وحى بر قلب پیغمبر(صلى الله علیه وآله)یا قبل از رسیدن آن به مردم، راه تصرف شیاطین و جنیان را در آن سد مى كند، به صورتى كه امكان هیچ گونه خلط و اشتباهى در آن نباشد. «یسلك من بین یدیه و من خلفه رصدا لیعلم أن قد أبلغوا رسلت ربهم».

به راستى هدف خداوند از مبعوث كردن پیامبران و نزول وحى و كتاب بر ایشان چیست؟ هدف این است كه مقصود خدا به درستى به مردم تفهیم شود. به همین منظور، خداوند آنچنان وحى را از دستبرد و تصرف دیگران محفوظ مى دارد كه این هدف، تحقق پیدا كند.

بنابراین، از زمانى كه كلامى از خداى متعال صادر مى شود تا هنگامى كه به پیغمبر(صلى الله علیه وآله)برسد و از زمانى كه از زبان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) صادر مى شود تا به مردم برسد، این كلام تحت كنترل و تضمین شده است و هیچ كس نمى تواند در آن تصرف كند، لفظ آن را كم یا زیاد كند یا الفاظ آن را تبدیل كند. در این آیه، قرآن به این مطلب اشاره مى كند كه هدف از نزول وحى، ابلاغ رسالت الهى به مردم است و اگر خدا نتواند این كار را انجام دهد، یعنى اگر هنگام نزول وحى بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) یا قبل از رسیدن به او شیاطین بتوانند در آن تصرف كنند، این امر حاكى از این است كه خدا قدرت حفاظت از وحى خود را ندارد. هم چنین اگر بعد از رسیدن وحى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و قبل از رسیدن آن به مردم یا هنگام ابلاغ آن توسط رسول خدا به مردم، شیاطین بتوانند در آن دخل و تصرف كنند، در این صورت هم هدف الهى تحقق پیدا نمى كند. خداوند براى تحقق این هدفْ ضمانت كرده است كه وحى به درستى به مردم برسد; «لیعلم أن قد أبلغوا رسلت ربهم»، تا بداند كه پیامبران، رسالتهاى الهى را به درستى به مردم ابلاغ كرده اند.


1. مریم، 97.

2. دخان، 58.

3. آل عمران، 48.

4. جن، 28 26.