فهرست مطالب

شیطانى ترین شبهه: قرائت هاى مختلف

شیطانى ترین شبهه: قرائت هاى مختلف

بارها بیان كرده ام كه شبهه قرائت هاى مختلف شیطانى ترین شبهه اى است كه از بدو خلقت حضرت آدم(علیه السلام) تا به حال، به ذهن انسان رسیده است و شبهه اى از این شیطانى تر وجود ندارد. اگر این شبهه جا بیافتد، دیگر نمى توان چیزى را اثبات یا نفى كرد، چون هر چه را شما بخواهید نفى كنید، مى گویند: «طبق قرائت شماست.» اگر بخواهید مطلبى را اثبات كنید، مى گویند: «این هم قرائت شماست و قرائت ما غیر از این است; افراد دیگرى غیر از شما هم هستند; نباید فهمتان را مطلق كنید.» درباره هر چه بخواهید بحث و استدلال كنید، درباره خدا، پیغمبر، دین، قرآن، نماز، روزه، حج و جهاد و... هر چه بگویید، طرف مقابل مى تواند بگوید خوب این قرائت شماست. و به قرائت من، منظور چیز دیگرى است! البته اصل این مطلب چیز تازه اى نیست، تازگى این شبهه این است كه همه قرائت هاى متفاوت معتبر است. گرچه این مطلب را در ابتدا اظهار مى دارند، و در آخر مى گویند فقط قرائت ما معتبر است و همه قرائتهاى دیگر غلط است. اول مى گویند جامعه، چند صدایى است و همه باید حرفهایشان را بگویند و آزاد باشند ولى در نهایت فقط حرف و سخن همان طرفداران خودشان باید حاكم باشد و بقیه باید دهانشان را ببندند! تا قدرتى پیدا نكرده اند، مى گویند همه باید حرف بزنند و همه حق دارند حرف بزنند. همه حق دارند از دولت سؤال كنند و دولت باید پاسخ بدهد، اما به یكى از این سؤالات جواب داده نمى شود. اینها ابتدا مى گویند همه قرائت ها درست است اما در نهایت به اینجا مى رسد كه فقط یك قرائت معتبر است و آن هم چیزى است كه هوسهاى آنها را ارضاء مى كند. همه قرائت هاى دیگر از نظر آنها باطل، ارتجاعى، واپسگرایانه و چیزهایى از این قبیل است. مى گویند آخوندهاى قدیمى كهنه پرست بوده و روى مغزشان دم كنى گذاشته اند و هنوز دوران مدرن را درك نكرده اند پس قرائت اینها به درد نمى خورد، هر چند این قرائت همان است كه خدا و پیغمبر فرموده اند ولى چون اینها ریش دارند و حرفهاى قدیمى ها را مى زنند پس باطل است; باید قرائت جدیدى مطرح كرد كه با هوس دنیاپرستان سازگار باشد!

بنابراین، مشكل ترین مسأله فرهنگى كه امام زمان [عجل الله تعالى فرجه الشریف] با آن مواجه مى شوند، طبق فرموده امام صادق(علیه السلام) مسأله قرائت هاى متعدد و تأویل قرآن است. یعنى نه تنها حرف او را نمى پذیرند، بلكه مى گویند اصلا حرف تو غلط است و تو بى خود آمده اى و ادّعاى بى جا مى كنى. اینجا باب بحث و استدلال مسدود مى شود و نمى دانم سرانجام چاره اى براى رفع این شبهه پیدا خواهد شد یا همان شمشیر آقاست كه مشكلات را باید حل كند كه البته به بیان آنها در این صورت آن حضرت هم مى شود خشونت طلب!!

البته ممكن است افرادى واقعاً خودشان گمراه شده باشند و ناخودآگاه دیگران را هم گمراه كنند، ولى هم به شهادت تاریخ و هم طبق مضامین آیات و روایات، غالباً افرادى كه براى گمراه كردن دیگران از این راه ها استفاده مى كنند، شیاطین هستند كه سخنان خوش ظاهر و فریبنده اى را به عنوان این كه اینها باطن دین و تأویل قرآن و حقیقت دین است، مطرح مى كنند. در اوایل نهضت، وقتى حضرت امام [رضوان الله علیه] نسبت به اقدامات رژیم طاغوت فرمودند: «اینها خلاف اسلام و خلاف ضروریات دین است.» طاغوت زمان جواب داد كه اینها موافق روح اسلام است. گفت شما ظواهر اسلام را مى گیرید، ولى این كه من مى گویم، موافق روح اسلام است!!! حالا هم مى گویند اینها امور ظاهرى است. خودتان را به اینها سرگرم نكنید. حقیقت دین، همان است كه ما مى گوییم. اگر بگویید به چه دلیل، مى گویند فهم ما و قرائت ما این است.

براى این كه ما در این دام نیفتیم، باید سعى كنیم طبق روش عقلایى در فهم معنا از لفظ كه بین همه عقلاى عالم مرسوم است، معانى متون دین را بفهمیم. همانطور كه در هر دادگاهى وقتى مى خواهند به قانونى استناد كنند، به همان معنایى استناد مى كنند كه طبق اصول عقلائى و قواعد محاوره از عبارت استفاده مى شود. یعنى وقتى بخواهند كسى را مؤاخذه كنند كه چرا فلان سخن نادرست را گفته اى یا كار ناشایسته را انجام داده اى یا چرا مطلبى خلاف مصالح كشور گفته اى؟ آیا اگر گفت منظور من چیز دیگرى بود و شما معنایش را نمى فهمید، از او مى پذیرند یا همان معنى كه همه مردم مى فهمند ملاك است؟ آیا اگر ادعا كرد كه معناى دیگرى منظورم بود و اصلا من یك ادبیات خاصى دارم كه شما نمى فهمید، تبرئه مى شود؟

قرآن، براى این آمده كه براى ما حجت باشد «ولله الحجة البالغة» حجت باید آشكار باشد و بتوان به آن استناد كرد، یعنى با همان روش عقلایى كه مردم در فهم مطالب استفاده مى كنند. قواعد این روش تنظیم و تدوین شده و به صورت علمى درآمده است. قواعد اصول فقه ـ به اصطلاح امروز ـ متدولوژى فهم قرآن و تفسیر و منابع اسلامى است و افرادى كه مى خواهند واقعاً دین را بفهمند، باید بر اساس همین متدولوژى كار كنند، همانطور كه هر علمى متد خاصى دارد كه اگر بخواهند در آن علم تحقیق كنند، باید از همان متد استفاده كنند. امروز، یكى از دروس دانشگاه ها روش تحقیق است. روش تحقیق در علوم را تعلیم مى دهند كه در هر علم چگونه باید تحقیق كرد. علوم نقلى یعنى آنچه از نقل مطالب گذشته استفاده مى شود، یك روش مورد اتفاق همه عقلا دارد كه داراى دو مرحله اساسى است: یكى تحقیق در جهت سند مطلب كه آیا این سند درست است یا نه، و دیگرى در جهت فهم معنا از لفظ كه چه قواعدى را باید در نظر گرفت تا بتوانیم معناى صحیح كلام را به دست آوریم.

هر چند من احاطه بر همه متون دینى دنیا ندارم امّا گمان مى كنم در هیچ دینى و در هیچ مذهبى به اندازه اى كه در مذهب شیعه به روش شناسى فقه و كار روى آن اهمیت داده مى شود، كار نشده باشد. البته اهل تسنن هم كمابیش در كتابهاى اصول فقه، كار كرده اند و نباید تلاشهاى آنها را نادیده بگیریم.

به هر حال، مسلمانان در تبیین روش تحقیق براى استفاده از منابع دینى بیش از پیروان ادیان دیگر تلاش كرده اند. امروز عمده كار افرادى كه در حوزه هاى علمیه درس مى خوانند، در مدت بیست تا سى سال این است كه این روش را درست یاد بگیرند كه چگونه از آیات و روایات، مطالب را استفاده كنند. آن وقت با توجه به این زحمت ها و تلاشهاى بى دریغ مى گویند دنبال این آخوندها نروید، قرائت ها مختلف است. هر چه خودتان فهمیدید، عمل كنید!

پروردگارا! تو را به عزت و جلالت قسم مى دهیم دلهاى ما را به نور ایمان و معرفت روشن بفرما.