فهرست مطالب

پاسخ گویى دین به نیازهاى جدید بشر

پاسخ گویى دین به نیازهاى جدید بشر

اما آنچه شبهه افكنان امروزى مطرح كرده اند كه تحولات زندگى اجتماعى انسان قوانین جدیدى را مى طلبد، «فى الجمله» صحیح است. البته بهتر است مقدارى در مورد این مسأله، توضیح دهم تا روشن شود. قبل از اختراع اتومبیل وضعیت شهرسازى به صورت دیگرى بود. كوچه هاى تنگ و باریك جوابگوى تردد و عبور و مرور براى آن زمان بود و نیازى به بزرگراه و امثال آن نبود. اما پس از اختراع اتومبیل و زیاد شدن آن، كوچه هاى تنگِ قدیمى براى عبور و مرور اتومبیل مناسب نبود و باید تغییراتى در برنامه هاى شهرسازى داده شود، هم چنین باید مقرراتى براى راهنمایى و رانندگى وضع شود تا سلامت مردم تضمین شده زندگى راحتى داشته باشند. در این باره كه این تحوّلات قانون جدیدى را مى طلبد، تردیدى نیست; اما آیا معنى این كلام این است كه باید شریعت جدیدى بیاید و احكام سابق لغو شود؟

این شبهه بر یك پیش فرض استوار است و آن اینكه آمدن پیغمبران بعدى براى آوردن احكام جدید بوده است. این پیش فرض به صورت كلى پذیرفته نیست. رسالت پیامبرانى كه یكى پس از دیگرى آمدند، آوردن احكام جدید نبوده است. بلكه ضرورتى كه موجب بعثت انبیاى جدید مى شد این بود كه تعلیمات پیغمبر قبلى، تحریف یا به دست فراموشى سپرده شده و در آن اختلاف ایجاد مى شد. خداوند هم براى رفع اختلاف و بیان احكام واقعى، پیامبران جدیدى را مبعوث مى كرد. ضرورتى كه آمدن پیامبران جدید را ایجاب مى كرد، تعلیم احكام واقعى و رفع تحریف ها و اختلافات بود، گاهى هم شرایط اجتماعى اقتضا مى كرد قانون جدیدى وضع شود، كه پیامبر جدید در كنار انجام وظیفه قبلى، قوانین جدید را هم بیان مى كرد. گاهى هم احكامى براى امتحان یا عقوبت بعضى از مردم وضع شده بود كه در صورتى كه شرایط تغییر كرده بود آن قوانین را تغییر مى داد. قرآن در این مورد نمونه اى را بیان مى كند. «فبظلم من الذین هادوا حرّمنا علیهم طیبات احلت لهم»1. ابتدا بسیارى از امور براى بنى اسرائیل حلال بود، «الا ما حرّم اسرائیل على نفسه من قبل ان تنزّل التوراة»2. بنى اسرائیل بعضى از لجاجت ها و گناهان را مرتكب شدند و خداوند یكى از عقوبت هاى ایشان را این قرار داد كه در دنیا بر آنها سخت گیرى كند. به همین منظور خداوند احكام سنگینى را براى آنها قرار داد و بعضى از امور را بر ایشان حرام كرد. «فبظلم من الذین هادوا حرمنا علیهم طیبات احلت لهم». طیباتى كه پیش از آن براى آنها حلال بود; به واسطه ظلمى كه مرتكب شدند، بر آنها حرام شد. حال، هنگامى كه این جامعه تغییر كرد و شرایط دیگرى پیش آمد كه در آن ظالمین و ستمگران تغییر كرده بودند و مردم دیگرى آمده بودند، دیگر دلیلى براى آن تحریم ها وجود نداشت. از این رو پیغمبرى كه بعد از این جریان آمد، آنها را لغو كرد. «ولِاُحلّ لكم بعض الذى حرّم علیكم»3، یعنى بعضى از امورى كه قبلا بر شما حرام شده بود، عقوبتى بود كه خدا با آمدن این پیغمبر آن عقوبت را برداشت. چون دلایل آن سخت گیرى ها وجود نداشت، به همین خاطر، آنچه قبلا حرام شده بود، حلال شد.

بنابراین، این گونه نیست كه ضرورت تحولات اجتماعى موجب آمدن پیامبر جدید و آوردن احكام جدید شده باشد. گاهى چنین دلایلى موجب تغییر در احكام مى شود. در مورد پیغمبر اسلام هم این مسأله را داریم. «و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى كانت علیهم»4. بسیارى از غل و زنجیرهایى كه بر گردن پیشینیان بود، با آمدن پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله)برداشته شد. پس به طور كلى، دلیل آمدن پیغمبر بعدى نیاز به احكام و قوانین جدید نیست. آنچه بطور اصلى ایجاب مى كند پیغمبر بعدى بیاید این است كه تعالیم پیغمبر قبلى فراموش و یاتحریف شده و مردم مجدداً گمراه شده اند و پیغمبر بعدى براى احیاى آنها مى آید. گاهى هم تغییراتى در احكام دین لازم مى شود كه پیامبر جدید این تغییرات را هم انجام مى دهد.

نیازهاى بشر تا زمان پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و تغییراتى كه باید ایجاد مى شد، به این صورت بوده است. اما كلام در این است كه بعد از آمدن پیغمبر خاتم(صلى الله علیه وآله) و مطرح شدن، احكام اسلام، آیا ضرورت دارد كه بعضى از احكام اسلام، لغو یا تغییرى در آنها ایجاد شود؟ آیا لازم است حرام آن حلال و حلال آن حرام شود؟ یا اینكه تحولات اجتماعى اقتضا مى كند كه، مقررات جدیدى وضع و اجرا شود؟ آنچه مورد قبول است، فرض دوم است. تحولات اجتماعى اقتضا مى كند مقررات جدیدى وضع شود. زمانى كه هواپیما نبود، این كه آسمان یك كشور تا كجا در اختیار آن كشور است یا اینكه كشورى براى استفاده از محدوده فضاى كشور دیگر، باید اجازه بگیرد، چنین بحثهایى مطرح نبود. این مقرراتى است كه در اثر تحولات اجتماعى مورد نیاز شده و باید نمایندگان كشورهاى مختلف جمع شوند و كنوانسیون هایى در این زمینه تصویب كنند و در مورد آنها به توافق برسند و حقوق دریاها، حقوق هوا و فضا و مسایلى از این قبیل تعیین شود. اما براى این قبیل موارد ممكن است در شریعت، ضوابط كلى وضع شود و اختیار آنها به حكومت اسلامى داده شود. در اسلام هم وضع به همین صورت است كه ضوابط كلى، براى احكام وضع شده است كه تا روز قیامت احتیاج به تغییر ندارد. و هیچ دلیلى بر لزوم تغییر در احكام و قوانین اسلامى نداریم. به عبارت دیگر، ما هیچ دلیلى نداریم كه آیا لازم است روزى شراب حلال شود؟ یا اینكه روزى باید گوشت خوك حلال شود؟ آیا تحولات اجتماعى چنین امرى را ایجاب مى كند؟ آیا ما هیچ برهان عقلى بر این مطلب داریم؟ آنچه براساس تجربه به آن رسیده ایم این است كه لازم است مقررات جدیدى بر حسب شرایط جدید وضع شود. شریعت و دین براى این مقررات چهارچوب هایى تعیین مى كند. پس از آن، حاكم شرع با رعایت این چهارچوبها و ارزشها، مقررات جدید را وضع خواهد كرد و حكومت اسلامى این مقررات را طبق متقضیات زمان تغییر خواهد داد. زمانى كه چنین اختیارى در درجه اول به امام معصوم(علیه السلام) و در مرحله بعد به نایب خاص یا نایب عام آن حضرت ـ یعنى ولى فقیه ـ داده شد، نیازى به تغییر شریعت نخواهد بود.


1. نساء، 160.

2. آل عمران، 93.

3. آل عمران، 50.

4. اعراف، 157.